درباره اخلاق

اخلاق:

      اخلاق جمع "خُلق" به معانی : خوی ، عادت ، سجیّه ، سیرت و... استعمال می شود. راغب اصفهانی در "معجم مقائیس اللغه " می گوید :« ماده خا و لام و قاف (خلق) به دو معنی اصلی آمده است: یکی «تقدیر الشیء » به معنی اندازه قرار دادن اشیاء و دوم« ملاسة الشیء » به معنی نرم بودن اشیاء  .من ذلک الخُلُق و هی السجیه ، لان صاحبه قد قدر علیه: و از همین ماده است خُلُق که همان سرشت است ، چون صاحب سرشت بر این اندازه و خصوصیت قرار داده شده است.»[1]  

  الخلق(بضم اللام و سکونها)« هوالدین و الطبعُ و السجیه و... و لهما اوصاف حسنه و قبیحه...»[2]

      خلق در لغت به معنی صفت پایدار و راسخ یعنی ملکه است و اخلاق به مجموعه این گونه صفات اطلاق می شود ، معنای لغوی اخلاق فقط ویژه صفات نیکو وپسندیده نیست بلکه صفات ناپسند ، زشت ، ذمیمه و رذایل را دربرمی گیرد. معین آن را فقط مصدر افعال جمیله معنی کرده است .[3]   از منظر فلسفی خلق « ملکه ی راسخ نفسانی است که بدون تکلُّف منشأ صدور افعال نیکو باشد و اصول خلق : شجاعت ، عفت و حکمت است و مجموع هرسه عدالت.»[4] از مترادفات این واژه ، کلمه سیرت است: صورت زیبای ظاهر هیچ نیست      ای برادر سیرت زیبابیارسعدی بوستان

      از مجموع معانی بالا می توان گفت که خلق مجموعه صفات و خصلت های نفسانی انسان که در نفس وی استوار شده است و انجام آنها بدون دشواری است. امروزه ، البته درکاربرد عامیانه،اخلاق را صرفاً به خلق پسندیده اطلاق می کنند،مثلاً؛ فداکاری کاری اخلاقی است و دزدی و خیانت عملی غیر اخلاقی است.

     تعریفی که علمای اخلاق از خلق ارائه داده اند به معنای لغوی آن نزدیک است. ابو علی مسکویه در تهذیب الاخلاق و تطهیر الاعراق ، می گوید: « الخُلُق حال للنفس داعیه لها الی افعالها من غیر فکر ولا رویة[5]

      اخلاق یک علم است و موضوع آن « نفس انسانی است از آن جهت که ازو افعالی جمیل و محمود یا قبیح و مذموم صادر تواند شد به حسب ارادت او.»[6] هدف این علم شناخت صفات فاضله و رذیله است که از راه اعمال اختیاری و ارادی برای انسان قابل کسب است . چنین صفاتی موضوع علم اخلاق است. از نظر عالمان اخلاق مسلمان ، هدف علم اخلاق آراستگی نفس انسان به خلق های پسندیده است و کردار پسندیده و نیکو وسیله ای برای تحقق ، استواری و رسوخ صفات نیکو در جان آدمی است. سرچشمه این دیدگاه انسان شناسی این عالمان است که گوهر وجودی آدمی را نفس وی می دانندوکمال و سعادت او را بسته به آراستگی نفس به کمالات نفسانی می دانند. لازمه تخلُّق و آراستگی نفس به صفات نیکو، تشخیص خوب از بد ، خیر از شرّ ، سعادت از شقاوت و تمیز مکارم از رذایل است و این میسور نمی شود جز با "خودشناسی" که «من عرف نفسه فقد عرف ربه». در قرآن کریم نفس انسان مورد تکریم واقع شده است و خداوند به آن سوگند خورده است:« و نفسٍ و ماسوّیها فالهمَها فجورَها و تقویَها قد افلحَ من زکّیَها و قد خاب من دسّیَها»(سورهمبارکه شمس آیات 7- 8 -9)

      خواجه توسی دراخلاق ناصری ضمن بیان اینکه اخلاق« علم است بدانکه نفس انسانی را چگونه خلقی اکتساب تواند کرد که جملگی افعالی که به ارادت او ازو صادر شود جمیل و محمود بود»[7] موضوع این علم را نفس انسانی می داند [8] و لازمه این علم را شناخت نفس می داند : « اوّل باید معلوم باشد که نفس انسانی چیست، و غایت و کمال او چیست و قوّت های او کدام است که چون استعمال بر وجهی کند که باید ، کمال و سعادتی که مطلوب، آنست حاصل آید . و آن چیز که مانع او باشد از وصول بدان کمال . و برجمله تزکیه و تدسیه ی او که موجب فلاح و خیبت او شود کدام است. »[9]

       آنگاه خواجه به تعریف نفس می پردازد  و انواع نفس را می شمارد و قوت های هرکدام از نفوس را بیان می کند . :« نفس انسانی جوهری بسیط است که از شأن او بود ادراک معقولات به ذات خویش و تدبیر و تصرف در این بدن محسوس که بیشتر مردم آن را انسان می گویند به توسّط قوی و آلات .»[10]

       نفس سه گونه است:« یکی نفس نباتی ، که ظهور آثار او اصناف نبات و انواع حیوان و اشخاص انسان را شامل است  و دوم نفس حیوانی که تصرف او براشخاص انواع حیوان متصوراست و سیّم نفس انسانی که نوع مردم بدان از دیگر حیوانات ممتاز و مخصوص است. »[11]

    خواجه در ادامه با برشمردن قوت های نفس انسان ، حکمت نظری و عملی را تعریف کرده،     مـــی گوید:« و امّا، نفس انسانی را از میان نفوس حیوانات اختصاص به یک قوّت است آن را قوّت نطق خوانند ؛ و آن قوت ادراک بی آلت ، و تمییز میان مُدرکات باشد پس چون توجّه او به معرفت حقایق موجودات و احاطت به اصناف معقولات بود، آن قوّت را بدین اعتبار ، عقل نظری خوانند ، و چون توجّه او به تصرّف در موضوعات و تمیز میان مصالح ومفاسد افعال و استنباط صناعات از جهت تنظیم امور معاش باشد ، آن قوّت را از این روی- عقل عملی خوانند و از جهت انقسام این قوّت بدین دو شعبه است که علم حکمت را به دو قسم کرده اند: یکی نظری و دیگری عملی.»[12]

      حکمت عملی (اخلاق) دانستن مصالح ارادی است که انسان را به کمال سوق می دهد، « بر وجهی که مؤدّی باشد به نظام احوال معاش و معاد ایشان و مقتضی رسیدن به کمالی که متوجه اند سوی آن »[13] حکمت عملی به سه شاخه : تهذیب اخلاق که پاک کردن نفس انسانی از رجس و پلیدی است و تدبیر منزل ، اصول اداره منزل و خانواده ، و سیاست مُدُن (کشورداری): سیاست و کشورداری و روابط بین مردم که در امری مشارکت دارند.[14]

      فلسفه اخلاق به مباحثی همچون تاریخچه علم اخلاق ، هدف علم اخلاق ، فایده اخلاق و ارزش و چرایی ارزش ها و مباحثی نظیر « کیفیت وجودی ارزش ها ، ذهنی یا عینی بودن ، مطلق یا نسبی بودن ، الزام و ضرورت در اخلاق »[15] می پردازد .

   نظام اخلاقی اسلام

      هر نظام اخلاقی برای انسان کمال و مطلوبی ترسیم می کند که مدعی است با به کار بستن اصول آن نظام ، انسان فلاح ، بهروزی و سعادت خود را کسب می کند.

     برخی متفکران چون اپیکور(341 ق. م)[16]غایت زندگی و مایه نیک بختی انسان را لذت( البته لذت معنوی)[17] می دانند. :« ما بر آنیم که لذّت مبدأ و غایت زندگی سعادتمندانه است ، زیرا ما این را به عنوان نخستین «خیر» می شناسیم که ذاتی ما و همراه ماست .» [18]

  گروهی دیگر منفعت عمومی[19]را بر خلاف لذت شخصی اصل و مایه خیر و سعادت می دانستند ، در تاریخ اندیشه از دو نفر به نام های جرمی بنتام [20]و جان استوارت میل[21]به عنوان نظریه پردازان این مکتب یاد می کنند. از استوارت میل نقل می کنند که :« تنها کسانی خوشبخت هستند که اندیشه ی خود را بر هدفی غیر از خوشبختی خود متمرکز سازند.»[22]

        نحله ای دیگر از اندیشمندان ، عاطفه را رمز رساندن انسان به سعادت می دانستند. از بزرگان این مکتب کسانی چون آدام اسمیت ، آگوست کنت و آرتور شوپنهاور را می توان نام برد . به عقیده آدام اسمیت : « همدردی یا قوه ای که به وسیله آن انسان در لذت و الم و شادی و غم دیگران شرکت می کند، اساس و مبنای اخلاق است .»[23]

       نیچه [24]فیلسوف نامدار آلمانی ، در مقابل اخلاق ستم پذبر مسیحیت معتقد به اصالت قدرت بود .

وی اعتقاد داشت گروهی انسان ها برای آقایی و گروهی برای نوکری خلق شده اند.[25]

    رواقیون نیز معتقد به وحدت وجود و خیر بودن نظام هستی و تقدیر الهی و جبر و محدویت اختیار انسان بوده اند. ایشان تأثیر فراوانی بر اخلاق مسیحیت داشته اند.

    ذکر همه مکاتب اخلاقی نه در حوصله این مقال است و نه اینجانب بضاعت شرح آنها رادارم.

بیان شمّه ای از مکاتب فقط برای مقایسه آن ها با مکتب اخلاقی اسلام است .

 در اسلام مطلوب نهایی، به تصریح قرآن ، تقرب به خداوند و بندگی اوست [26]. بنابراین هدف و غایت انسان نزدیکی هرچه بیشتر وی به این مطلوب است . رسیدن به این مطلوب با بندگی خدا در راه راست میسور می شود.[27] این راه به انسان نمایانده شده است و انسان باید به راهـنمایی عقل و وحی ، خود انتخاب کند .[28]

     خداوند برای شناخت درست راه  ، پی درپی رسولانی را به جانب انسان ها فرستاده است که آنان را پاکیزه می گرداند و نشانه های الهی را بر آنان می خوانند و راه درست را به آنان آموزش می دهند. [29] 

 

    در نظام ارزشی و اخلاقی اسلام ، عملی انسان را به رستگاری می رساند که با نیت و قصد الهی باشد.از رسول اکرم (ص) نقل است که:« انما الاعمال بالنیات ِ و لکلِّ امرءٍ مانویَ .  همانا کردارها در گرو نیت هاست ، هرکس هرچه قصد نمود برای اوست .»[30]

        علمای اخلاق مسلمان برای تبیین این نکته که نیت هرکس در عمل او تأثیر دارد از قاعده  «اتحاد عاقل و معقول» استفاده می کنند. بدین معنی که : آنچه مُدرَک انسان واقع می شود در حقیقت با جان انسان یکی می شود و اصولاً ممکن نیست چیزی را انسان تصور کند بدون آنکه حقیقتاً واجد آن نباشد . فلاسفه اسلامی می خواهند بگویند : وقتی عملی بدون نیت از انسـان سر بزند ، چون اندیشه ای در باره آن بکار نرفته تأثیری در کمال روحی ندارد و روح همچنان در حالت اولیه به سر می برد . اما در صورتی که عملی از روی قصد باشد ، به ناچار ، تصوری از آن در ذهن محَقَق می گردد ، چون قصد و نیت بدون تصور غیر ممکن است ، پس با تصور عمل ، رو ح شکل آن را به خود می گیرد و در روح تحولی رخ می دهد ، اگر آن اندیشه نیک باشد با حقیقت روح، نور، سازگار است. اما عمل حیوانی موجب زنگار و عذاب روح خواهد شد.[31] در تأکید این مطلب می توان به داستان شخصی به نام قُزمان اشاره کرد. خلاصه داستان این است که : گویند ایشان در روز احد به سود سپاه اسلام به سختی جنگیدتا اینکه مجروح شد یاران پیامبر(ص) به وی مژده بهشت دادند . اما وی در پاسخ گفته بود : به خدا قسم من جز برای قبیله ام نجنگیده ام. گویند وی از درد جراحات اقدام به خود کشی کرد . رسول الله( ص) در حق وی فرمود:« انَّ اللهَ یؤَیدُ هذا الدینِ بالرجلِ الفاجرِ. خداوند این دین را با مرد فاسق یاری کرد »[32]

       در مکتب اخلاقی اسلام ، انسان آنگاه به بالاترین مراتب کمال می رسد که همه وجود، سکنات و حرکاتش الهی شود . [33]برانگیختن رسول اکرم (ص) برای اتمام و تکمیل مکارم[34] اخلاق است . در تهذیب شیخ توسی از علی ( ع) روایت شده است که فرمود:« سمعتُ النبی (ص) یقولُ : بُعثتُ بمکارم الاخلاق و محاسنها»[35]به مکرمت های اخلاقی برانگیخته شدم. 

 یا « انما بعثت لاتمم مکارم الاخلاق»[36].برانگیخته شدم تا مکارم اخلاق را تکمیل کنم.

   سرچشمه اصول اخلاقی اسلام ، قرآن و وحی ، سنت رسول الله(ص)  و سنن ائمه هدی (برای شیعیان)است.  در قرآن انسان دارای اراده و اختیار تعریف شده است و درنتیجه مسؤول کردار خویش است .[37] به فرموده امیرالمومنین (ع) انسان موجودی است که دانشی دارد که بین حق و باطل تمییز می گذارد [38] و دارای سرشتهای متضاد و سرکش است[39] ، به عبارتی مخلوقی است با ویژگی های آسمانی و زمینی ؛یعنی بین دو بی نهایت ؛ بی نهایت سعادت و بی نهایت شقاوت ، در نوسان است . تنها راه سعادت و کرامت و مایه ی امتیازش پرهیزگاری است. چرا که پرهیزگاری سرور اخلاق [40]و سپر و پناهگاه ، در دنیا و راه وصول به بهشت است.[41]

    آنچه حاصل نظام اخلاق و تربیتی اسلام است ، انسانی شایسته و پایبند به اصول والای دینی و اخلاقی است که آفرینش خود را هدفدار می داند ، لذا موظف است خود را درمسیر آن هدف قرار دهد . چنین انسانی عقیده دارد که خداوند از میان پدیده ها و آفریدگانش به وی کرامت بخشیده است و او را در زمین خلیفه قرار داده است[42]. توصیف این جانشین خدا را در زمین ، امیرالمومنین (ع)، به زیبایی و رسایی بیان فرموده است.[43]

 

 

                                 

 

 

 

 



1-  به نقل از : مدرسی، محمدرضا ، فلسفه اخلاق،  تهران ، سروش ، 1371- ص 16

2-  ابن منظور، لسان العرب  ،بیروت دار احیاء تراث العربی ،1408ه -1988م، ج 4 ذیل خلق

3-  معین ،محمد،فرهنگ معین ،امیرکبیر،چاپ چهاردهم،1378دوره 6جلدی، ذیل خلق

4 – سجادی،سیدجعفر،فرهنگ لغات و اصطلاحات فلسفی ، تهران ، انتشارات کتابفروشی بوذرجمهری 1338- ص 133

5- تهذیب الاخلاق ص 5 به نقل از : فلسفه اخلاق ، محمد رضا مدرسی – ص 16

6  توسی،خواجه نصیرالدین،اخلاق ناصری ، تصحیح : مجتبی مینوی و علیرضا حیدری، تهران ، خوارزمی ، چاپ چهارم 1369ص 48

1 – توسی،خواجه نصیر،اخلاق ناصری ، ص 48

2- پیشین، ص 48

3 – پیشین ،ص 48

4-  همان، صص 48و49

5 – همان ،ص 56

1 – توسی، خواجه نصیر،همان ص 57

2–پیشین، ص 40

3 -  پیشین ، ص 40

4- مدرسی، سیدمحمدرضا ،همان، ص 21

[16] - epicure

6 – فروغی، محمدعلی،سیر حکمت د راروپا ، تهران ،صفی علیشاه ، چاپ چهارم ، 1368 ص 69

7- کاپلستون،فردریک، تاریخ فلسفه ، ترجمه : سید جلال الدین مجتبوی ،تهران، انتشارات علمی فرهنگی و سروش ، 1368،جلد1   ص 145

[19]- utilitarianism

[20]- Jereme bentham(1748-1832)

[21]- John Stuart mill (1806- 1873)

1- ولنکستر،لین،خداوندان اندیشه سیاسی ، ترجمه : علی زمینی ، جلد 3 ، بخش اول ، ص 124

2 – ژکس،فلسفه اخلاق ، ترجمه ابوالقاسم پورحسینی ، تهران ،امیرکبیر، چاپ دوم ،1362، ص 91

[24]- Friedrich Nietzcsche(1844- 1900)

4-  ژکس، همان،  ص 114

5- « و ما خلقت الجن و الانس الا لیعبدون » ذاریات 56

مطالب مشابه :

6حدیث از امام علی درباره اخلاق

شعر و حدیث. صفحه 6حدیث از امام علی درباره اخلاق. 1.اخلاقت را نیکو کن تا خداوند حسابت را آسان




اخلاق عملي در شعر سعدي

اخلاق عملي در شعر سعدي. حکمت عملی و اخلاق وضعیت مند و وظیفه گرایانه‌ی سعدی: گلستان و بوستان




جشنواره ی سمنان شعر اخلاق شهر فرهنگ

دهکده ی مسابقه - جشنواره ی سمنان شعر اخلاق شهر فرهنگ درباره وب. به نام




اخلاق حافظی

جای پای دوست - اخلاق حافظی - داستانک‌های یک زندگی ساده




ماجرای خواندنی شعر معروف شهريار درباره حضرت علی(ع)

اخلاق و رفتار اسلامی - ماجرای خواندنی شعر معروف شهريار درباره حضرت علی(ع) - رذایل و فضایل از




درباره اخلاق

درنگ(drang) ادب پارسی ولکی - درباره اخلاق - گروه ادبیات فارسی در كوچه باغ شعر




حدیث پیامبر(ص) درباره اخلاق

محمد(ص)رسول مهربانی در شعر و حدیث پیامبر(ص) درباره اخلاق.




شعر در مورد قرآن

این وبلاگ جهت ارایه اشعاری که از آیات قرآنی الهام گرفته اندومطالبی درباره قرآن ایجاد شده است




شعر "اخلاق روابط عمومي"

انجمن علمی دانشجویان روابط عمومی کیش - شعر "اخلاق روابط عمومي" - Association of Public Relation Students uast-kish




10حدیث از امام علی درباره حسد

شعر و حدیث - 10حدیث از امام علی درباره حسد - 6حدیث از امام علی درباره اخلاق.




برچسب :