نقد مونولوگ های گره لیو


فشرده موجز و گاهی تکان دهنده
نقد مونولوگ‌های گروه تئاتر « لیو »
علیرضا احمدزاده

گروه تئاتر « لیو » به سرپرستی محمدحسن معجونی از شهریوز 1387 در خانه هنرمندان اهتمام به برپایی گردهمایی ماهیانه مونولوگ کرده است.در مدت یک سال اخیر دوازده نمایش تک نفره به مرحله اجرا رسید و اکنون به شکل رپرتوار در تئاتر شهر به اجرا در آمده البته از میان دوازده اجرای گروه تئاتر لیو فقط هشت اثر آنها امکان اجرا یافتند.
حرکت گروه تئاتر لیو در تداوم و تلاش چشمگیر برای ارائه آثاری متفاوت از جریان متداول تئاتر، ستودنی است. اما آیا تئاتر لیو در این مسیر دشوار، توانسته بر نارسایی‌های موجود از درون و بیرون فائق آید؟
نمایش‌های منتخب برای اجرا در کارگاه نمایش مجموعه تئاتر شهر عبارتند از: «برلین » نوشته محمد یعقوبی به کارگردانی و بازیگری سعید چنگیزیان، « اتاق صدا » نوشته : رضا سرور و به کارگردانی محمد عاقبتی و بازی رضا بهبودی، «دو راهی سقاخونه» نوشته محمد چرمشیر و به کارگردانی محمدحسن معجونی و بازی سعید چنگیزیان، « برعلیه من » نوشته نازنین حاجی‌زاده و مهدی کوشکی و به کارگردانی و بازیگری مهدی کوشکی، « پانزده سال آینده » نوشته مهدی کوشکی و به کارگردانی سعیده امیر ساعی و بازی نویسنده این اثر، « نگاه خیره » به کارگردانی ساسان پیروز و بازیگری محمدحسن معجونی، عاشقیت در پاورقی» نوشته مهسا مجعلی و کارگردانی لیلی رشیدی و با بازی شبنم فرشادجو و « همه‌ی خانه سیاه است » نوشته امیر رضا کوهستانی و کارگردانی و بازیگری محمدحسن معجونی.
این هشت نمایش در چهار هفته و در دو سانس و به مدت هرکدام یک هفته به اجرا در آمده است.
در مورد مونولوک Monologue باید یادآور شد که به گفتاری اطلاق می‌شود که فقط یک نفر آن را بیان می‌کند. در واقع مونولوگ یا تک گویی با « گفت وگو با خود »یا سولی لوگی Soliloquy متفاوت است.
گفت‌وگویی که شخصیت نمایشی، وقتی روی صحنه شهامت با خود بیان می‌کند به عبارتی اندیشه و افکار و یا احساسات درونی خود را با صدای بلند ارائه می‌کند. این یک قرارداد غیر واقعی نمایشی است که در آثار واقع گرا کارکردی ندارد. این شیوه از تراژدی کلاسیک آغاز شد و در دوران نئوکلاسیک به اوج خود رسید و مخصوصاً در آثار ویلیام شکپیر William shakespear و قطعه معروف « بودن یا نبودن » در هملت Hamlet شاهدش هستیم.
بیان افکار و احساسات در سینما به شکل صدا برروی تصویر شخصیت زیاد کارکرد دارد. اما در تئاترهای مدرن و رئالیستی ما با مونولوگ مواجهیم. در مونولوگ بازیگر، به شخصیت فرضی دیگری جز خودش – مانند تماشاگر اشاره دارد. یکی از این نوع مونولوگ‌ها اثر جذاب آنتون چخوف Anton Chekhov با نام « در مضرات دخانیات »On the Harmfulness of Tobacco را می‌توان نام برد.
مونولوگ « اتاق صدا » نوشته رضا سرور، شخصیت نمایشی با تلفن صحبت می‌‌کند. این شخصیت آدم فروشی است که به کار خیاطی اشتغال دارد اتفاق، ظاهراً در دوران رژیم پهلوی صورت می‌‌‌گیرد اما موضوع شخصیت‌های سست عنصر و خائن، در همه زمانها و مکانها را در این اثر می‌توان بازیافت. تغییر دراماتیک اثر، تاثیر آدم فروش از شخصیت مبارز است و عوض کردن ماهیت زندگی‌اش از فردی مطیع و بی‌فکر به انسانی مستقل و صاحب رای. این جریان با بازی درخشان رضا بهبودی به وضوح ترسیم می‌شود.
نویسنده به درستی همه وجوه این شخصیت را می‌شکافد، نیازها، کشش‌‌ها، تمایلات، افکار و احساسات خیاط به درستی ارائه شده پس با شخصیت چند بعُدی مواجهیم. شخصیتی که در کنار ضعف‌های بی شمار، خصایل نیکو نیز دارد و رفتارهای پیش پا افتاده که اعم زندگیش را تشکیل می‌دهد در رفتارش مشهود است.
این دوگانگی در وجودش، حتی در کلاه‌گیس که بر سر نهاده تجلی دارد و لهجه، شهرستانی که سعی دارد درکی از مبارزه را در رفتار وکنش‌اش نشان دهد. راحتی رفتار بهبودی و ژست‌ها و فیگورهای شخصیتِ شهرستانی با ظرافت به اجرا در می‌آید. انتخاب بیانی اساساً کم سواد و بی‌فرهنگ و فریب خورده و احمقانه برای شخصیت نمایشی، به گونه‌ای ارائه می‌شود که ما با رئالیزمی توام با رعایت اصول زیبایی‌شناسی مواجه می‌شویم و این موفقیت توامان رضا بهبودی به عنوان بازیگر و محمد عاقبتی به عنوان کارگردان است.
در واقع کارگردانی مونولوگ دشوار است زیرا واقعاً با یک بازیگر و یک کاناپه چقدر می توان تنوع در میرانسن‌‌ها ایجاد کرد. اما چیدمان عاقبتی از نمایش چیدمانی متنوع است. هرچند لحظاتی فضای کسالت باری در اجرا حاصل می‌شود که علتش به تکرار در متن برمی‌گردد اما در قرار گرفتن بازیگر روی کاناپه، روی مبل، خوابیده روی زمین، تعویض لباس در حین ارائه گزارش تلفنی، ایستاده و در حال راه رفتن، کنار پنجره، مجموع طراحی‌هایی است که اجرا را چشم نواز می‌کند.
یکی از ظرافت‌های کارگردانی محمد عاقبتی در نمایش « اتاق صدا » لحظات تعویض صحنه است که همه عوامل تعویض وسایل صحنه که در تاریکی وارد صحنه می‌شدند با چراغ قوه و پوتین‌های نظامی وارد و خارج می‌شدند و این شکل، امتداد اندیشه مستتر در متن و اجرای اصلی بود.

« دو راهی سقاخونه »
« دو راهی سقاخونه » نوشته محمد چرمشیر حکایت آشفته مردی است که عاشق زنی به نام منیژه است. نمایش با نام این زن از سوی مرد آغاز می‌شود. سعید چنگیزیان در نقش مرد ظاهر شده است و کارگردانی این مونولوگ به عهده محمدحسن معجونی است. وقتی وارد سالن کارگاه نمایش تئاتر شهر می‌شویم با نمادی از یک سقاخانه مواجهیم؛ سقاخانه، یک نوع فرو رفتگی در دیوارهای گذرگاه های عموماً پایین شهر بوده که شیر آبی در زیر این فرو رفتگی یا در داخل آن تعبیه می‌شده تا عابرین از آب آن بنوشند و یاد سقای کربلا بیفتد و اساساً حرمتی دینی داشته است. بعدها این فرو رفتگی محلی برای روشن کردن شمع و بستن پارچه‌های سبز و تقاضای حاجات برای عابرین شد و نوعی زیارتگاه محلی فراهم آمد.
در نمایش « دو راهی سقاخونه » مردِ نمایش در واقع برای حاجت خواستن از سقاخانه در آنجا حضور دارد اما نحوه بیان و بعضی از سخنان وی مثل نشناختن هنر یک ایبسن، حضور تمسخر‌آمیزی نسبت به موقعیت نمایشی ایجاد کرده است و این نگاه با چاشنی طنز در طول نمایش شدت می‌گیرد. قطعاً تمامی اعتقادات مردم،  حتی خرافه ـ پرستان (این واژه کاملاً نارساست و ناچاراً استفاده می‌کنم) و جادوگران با تحلیل باید توام باشد نه با تمسخر و پوزخند.
به هرحال متن آشفته چرمشیر با ارائه اسامی متعددی از خواهر و شوهر خواهر و عمه و دایی و خاله ره به جایی نمی‌برد و اگر بازی دلنشین سعیدچنگیزیان و طراحی و کارگردانی و نورپردازی درست و تئاتر یکال معجونی نبود متن جذبه‌ی نداشت و کار یکسره از دست می‌رفت.

« برعلیه من »
نمایشنامه « برعلیه من » نوشته نازنین حاجی‌زاده و مهدی کوشکی است و کارگردان و بازیگری این نمایش نیز به عهده مهدی کوشکی بود. « برعلیه من » روایت مدیر یک ساختمان است که شش ماه است از این سمت استعفا داده است و علل استعفای خود را بیان می‌کند شیوه روایت بسیار جذاب است به گونه‌ای که تماشاگران تئاتر جایگزین ساکنان آپارتمان می‌شوند از اولین جمله مدیر سابق ساختمان که مدعی است باید بدون کفش وارد می‌شدید تا چند بار در حین صحبت که خطاب به تماشاگران می‌گوید شما خوابید؟ یا توجه نمی‌کنید عامل ارتباطی موثری در متن و اجرا است.
این نگاه تکنیکی ارزشمند با مفهومی که ظاهراً از خرابی های ساختمان، حضور سوسک‌ها، نم، وضعیت دستشویی‌ها و معضلات دیگر ساختمان، توام می‌شود با یک زیر متن Under texetment قوی سیاسی که انتقادهای اجتماعی در لایه‌های آن خود را نشان می‌دهد و دقت نظر و جسارت نویسندگان و کارگردان را درپی دارد.
نویسنده و بازیگر این اثر نیز مهدی کوشکی است کارگردانی این مونولوگ به عهده سعیده امیر ساعی است. سروان وفاداری پلیس بازنشته روی مبل فرسوده‌ای با گوشی تلفنی در دست، مستاصل نشسته است. وی که سال ها در جهت رفع بزهکاری اجتماعی تلاش داشته، حالا خود گرفتار بزهکاری فرزندش شده است. سروان بازنشسته در تردید است که فرزند قاتلش را معرفی کند و یا نه. پسرش با زنی خیابانی رابطه داشته و برای خلاصی از اخاذی‌های وی دست به قتل زن زده است.
مهدی کوشکی گویی یک عمر پلیس بوده است گویی تمامی روند استخدام و قواعد پلیس بودن را نیک می‌داند. این شناخت چه به لحاظ متن و چه به لحاظ بازی باور پذیر است. متن اثر ما را با شرایط اجتماعی جامعه، صادقانه، روبه رو می‌کند، فساد اخلاقی، گسیختگی روابط عاطفی و فضای رعب و ترس و بیماری و خیانت همه‌جا را گرفته است. حضور تعصب کور و ناکارایی مدیریت سلامت اجتماعی، شرایطی برای فرزند « وفاداری » ایجاد کرده که خود و پدرش را در مخمصه‌ای غریب گرفتار کرده است.
پدر ابتدا با تشر زدن و تحکم و حبس کردن فررند در انباری خانه از راه تنبیه برمی‌آید اما کم‌کم از این که فرزندش زنی خیابانی را کشته است به خود و فرزندش می‌بالد. نقد فرهنگ عامیانه در اثر مهدی کوشکی به تلخی و طنز، یقه تماشاگر را می‌گیرد و تا ساعت ها بعد از اتمام اجرا هم، رهایش نمی‌کند.
« نگاه خیره » نوشته محمدرضایی راد و به کارگردانی سامان پیروز و با باری حسن معجونی درباره اعترافات یک کشیش است. این کشیش که در اعترافاتش به گناهانش اشاره دارد بحثی فلسفی درباره گناه نگاه خیره خداوند در آن هنگامه و ضعف‌های بشری مطرح می‌کند وی با این که شدیداً و با تاکید خود را ضد بدعت می‌خواند و نگاه سنتی در مسیحیت را مورد تایید قرار می‌‌دهد اما عملاً بدعت گذاری است که به حرف هایش ایمانی ندارد و تردید از مسایل مطرح کرده در جای‌جای سخنانش پیداست. مفهوم مطرح در این مونولوگ با جسارت مطرح می‌شود و آدمی را به فکر می‌اندازد و آنچه را که – چه بسا – می‌داند قاعده‌مند می‌سازد سامان می‌دهد و دریچه دقیقی مقابل آدمی باز می‌کند.
مفاهیم فلسفی نهفته در متن، مفهومی که دغدغه‌ی اکثر مردم است یعنی ارتباط انسان و خدا، در اتاق توری مشکی صحنه کارگاه نمایش، تبدیل می‌شود به اعتراف جسورانه کشیش برای مخاطب و چه بسا، اعتراف تماشاگران در درون خود.
بازی درخشان معجونی با آن صدای پرطنین و آهنگین، همراه با عکس‌العملل‌های حسی پر قدرت در صورت، تاثیر این متن ارزشمند را دو چندان می‌کند.

« عاشقیت در پاورقی »
این مونولوگ، اساساً یک اثر زنانه است و حقیقتاً هم زنانه‌ی کاملی است. بیش از اندازه دیده‌ایم و هم‌چنان می‌بینیم که زنان، مردانه می‌نویسند از انتخاب واژگان تا ریتم کلام و حتی مضمامین، این سویه یکسره زیر سایه « تاریخ مذکر » رنگ می‌بازد. وقتی زنی نویسنده مرعوب بود همه‌چیز را باخته است اما نمایشنامه « عاشقیت در پاورقی » چه درست و بجا نگاشته شده، بی‌تعارف، رک و صریح و بی‌پرده، مهربان و صادق ولی سهمگین، مهسا محیطی نویسنده این اثر ارزشمند حالا روایت زنی تنها را نشان می‌دهد. زنی که از عشقش حرف می‌زند (من و عاشقم) اما این عشق چون ایده‌آل‌های زن که در فیلمها دیده و یا در رمانها خوانده عملی نمی‌شود تخیل هنر را می‌سازد و تخیل زندگی واقعی را نابود می‌سازد اگر همراه اهل تخیلی نداشته باشی و زن در تنهایی تخیل‌اش با مخیله‌اش هر دم از عاشقش دور می‌شود با این که تمامی ابزار نزدیکی و پیوند حقیقی را داراست. متن عمیق و وسیع و چند لایه محیطی با بازی دلنشین و روان شبنم فرشادجو بر مخاطب تاثیر می‌گذارد ما را با خود می‌برد و در رویاهای نویسنده غرق می‌‌کند و هدایت لیلی رشیدی به‌عنوان کارگردان اِثر، مثلث زنانه‌ای را می‌سازد که تیزی انتقاد هر رأسش روح را می‌شکافد و قلب را از هم می‌درد و این چنین عاشقیت در پاورقی می‌ماند و به واقعیت تبدیل نمی‌شود و افسوس این همه را ما همراه نگرش متن همراه می‌بریم.

« همه‌ی خانه سیاه است »
امیر رضا کوهستانی نویسنده خلاَقی است و حسن معجونی این خلاقیت در متن را در اجرای ساده به لحاظ حرکتی و پیچیده به لحاظ بیان نشان می‌دهد. وقتی وارد کارگاه نمایش تئاتر شهر می‌شویم بازیگر کارگردان حسن معجونی، تماشاگران را راهنمایی می‌کند کسی کنار من غر می‌زند که این وظیفه راهنمای سالن است چرا بازیگر این کار را می‌کند اما می‌دانم بازی شروع شده است. حسن معجونی از تماشاگران عذرخواهی می‌کند که بازیگر نمایش نیامده و تا برسد چند کلمه‌ای حرف می‌زند ابتدا ادعا می‌کند که قصد دارد از کسانی که در اجرای تئاتر به وی کمک کردند تشکر کند هنوز برای خیلی‌ها، این تئاتر نیست حسن معجونی با نام خودش حاضر است اما نشانه‌های کلامی متن کم‌کم ما را وارد بازی می‌کند روایت معجونی در وهله اول ساده، با شرمنده‌گی و عادی است برای همین تا وقایعی چند، هنوز باور بازی دشوار است اما این بازی نکردن را عالی بازی می‌کند و کم‌کم به داستان و روابط آدم ها وارد می‌شود همسرش ترانه علیدوستی که تاکید دارد این اسامی فقط با دو هنرپیشه مطرح کشور، تشابه دارد؛ نمایشنامه‌ای نوشته در مورد مردی تراشکار که انگشتان دستش را زیر اره برقی از دست داده و حالا بیکار است و با همسرش قرار خودکشی می‌گذارند زن قرص‌ها را می‌خورد مرد با بالش بر روی صورتش او را می‌کشد اما توان خودکشی ندارد و زنده می‌ماند.
این واقعیت را قرار است در خانه شخصی‌اشان به شکل تئاتر اجرا کنند و مرد اسباب و اثاثیه منزل را جابه جا می‌‌کند و دیوارهای خانه را رنگ سیاه می‌کند همه‌ی خانه را سیاه می‌کند. این چنین می‌شود که واقعه دیگران، واقعه‌ی ما می‌شود و این چنین حسرت‌رهایی از رابطه‌یی دیرینه، عملی می‌گردد اما با مرگ نه با اندیشه نه با احساس سالم تمام شده‌گی، پایان یافته‌گی، نقد فرهنگ عامه و باید گفت عشق عامه و خانواده‌های پوشالی با زیر متنی سیاسی و اجتماعی به تمامیت از ساده‌گی در ظاهر، ترا به عمق فرو می‌بلعد. بیان عالی معجونی از سادگی و طنز به روایت‌گری فضول و اما دوست داشتنی می‌چسبد تا به قاتلی ناخواسته بدل گردد. این پس از واقعیت تا رویا در بازی معجونی و این شیوه خلاقانه در اجرای یک مونولوگ همراه با متن محکم کوهستانی حسن ختام تمام و کمالی می‌شود برای مونولوگ‌های گروه تئاتر لیو.


مطالب مشابه :


نقد مونولوگ های گره لیو

نقد مونولوگ‌های گروه تئاتر « لیو این یک قرارداد غیر واقعی نمایشی است که در آثار واقع گرا




دانش های ادبی و نکاتی مربوط به انشا کلاس سوم راهنمایی

ص16/ 4-مونولوگ و دیالوگ را تعریف کنید.اگر ص69/ 15-یک متن جذاب باید دارای سه ویژگی باشد نام




نمونه سوال پیشنهادی انشا و نگارش سوم راهنمایی

2- با استفاده از شیوه های پرورش متن ، یک بند گفت و گوی درونی نویسنده با خویش را مونولوگ




نوشتن قشنگ ترین مونولوگ ها و دیالوگ های دنیا در کلاس درس

ادبیات متوسطه ی اول طرقبه - نوشتن قشنگ ترین مونولوگ ها و دیالوگ های دنیا در کلاس درس - روش های




نمونه سؤال درس انشا و نگارش سال سوم نوبت اوّل طرّاح : سرکار خانم فرحناز شیردل

اندیشه های یک از مونولوگ ودیالوگ به ویژه در داستان با استفاده از شیوه های پرورش متن




از نتایج سحر - سه گانه ی نقد مکتوب از رمان خاله بازی- 1- نقد علی رزم آرای

یک متن را می‌خواند و به برداشت شخصی خود می‌رسد، در واقع خواننده این مونولوگ یک دست




ٍ،نمونه سوال انشا سوم نوبت اول

14- یک نمونه مونولوگ 6- در متن ادبی برای زیبا و آراسته کردن سخن از چه عناصری استفاده می کنیم ؟




دکتر بیژن باران: مونولوگ درونی

قرائت متن کتبی بدون مستمع هم آلبرت کامو در سقوط با یک سری مونولوگ دراماتیک بشکل




خیالپردازی یک روز نیمه خاکستری یا نوستالژی با "تجربه نزیسته"

مونولوگ های مهوع - خیالپردازی یک روز نیمه خاکستری یا نوستالژی با "تجربه نزیسته" - این کافی




برچسب :