کرسف درگذرزمان و(زنگی وآثارحکیم زهراوی )

کرسف درگذرزمان

وجود اماکن متبرکه و اماکن مختلف تاریخی همچون امامزاده عبداله، حسینیه کرسف، سد تاریخی امیر، قلعه معروف فریک بولاغی(فریک بولاغی به معنای چشمه مرغان بوده و مربوط به دوره حکومت خوانین افشار میباشد) و ... از آثار مهم تاریخی کرسف میباشد.


وجود اولین دانشمند منطقه خدابنده یعنی حکیم احمد ابن فارس زهراوی کرسفی(قرن چهارم هجری قمری) و خواجه شمس الدین حکیم الهی کرسفی از افتخارات این خطه سرسبز است. مظفر ذولقدر که از هواداران نواب صفوی بود از این منطقه برخاست و اولین شهید جنگ تحمیلی این شهرستان از کرسف پا به عرصه وجود گذاشته و سرانجام شربت شهادت نوشید.


سیر تاریخی کرسف در4 بند از نظر خوانندگان گرامی میگذرد:


الف) کرسف در قرون باستان

سابقه تاریخی کرسف به دوران حکومت مادها (اولین دولت ایرانی) برمیگردد. وجود تپه های تاریخی همچون تپه معروف به "کری قیه سی" و تکه سفالهای بدست آمده از حوالی آنها حکایت از زندگی بشر در این دوره تاریخی در این نقطه دارد. همچنین وجود روستای مادآباد (که وجه تسمیه آن از نام مادها گرفته شده است) در 8 کیلومتری کرسف دلیل دیگر این مدعا است.


به دلیل محرومیت شهرستان خدابنده و بی توجهی به آثار بجای مانده از قرون باستانی، بسیاری از رمز و راز زندگی و سیر تاریخی این منطقه در هاله ای از ابهام قرار دارد.



ب) کرسف در قرون وسطی آثار بدست آمده از چند تپه تاریخی در حوالی کرسف از زندگی انسان در دوره اسلامی در این نقطه حکایت میکند. بقعه متبرکه امامزاده عبداله کرسف از نزدیکان امام موسی کاظم(ع) نیز از آثار مهم این دوره میباشد. در معجم الادبای یاقوت حموی آمده است: احمد ابن فارس زهراوی کرسفی دانشمند و ادیب فرزانه جهان اسلام در اوایل قرن چهارم هجری قمری در کرسف می زیسته است. برای آشنایی بیشتر خواننگان گرامی با این دانشمند بزرگ قسمتی از زندگینامه وی که از کتاب معجم الادبا (به زبان عربی) استخراج و ترجمه گردیده است در زیر میآوریم:

بنا به گفته ی ابوالحسن باخرزی، احمد بن فارس زهراوی کرسفی در قریه کرسف به دنیا آمده است. او ادیب و دانشمند در زبان عربی و فقیه شافعی بود و در فقه و کلام و نحو مناظره میکرد. پس به مذهب ملک ابن انس وارد شد. روش او در نحو کوفی است. او کتابهای بکر و رساله های مفید و اشعار زیبایی دارد و از شاگردان او میتوان بدیع الزمان همدانی را نام برد. ابوالقاسم سعد ابن علی ابن محمد زنجانی میگوید: ابولحسین احمد ابن فارس زهراوی از پیشوایان اهل لغت در زمان خود بود. او فردی کریم النفس و بخشنده بود و هیچ سائلی را رد نمیکرد. حتی لباس و فرش خانه اش را به نیازمندان می بخشید. صاحب ابن عباد وزیر آل بویه او را بسیار گرامی می داشت و شاگردی او را میکرد، میگفت: شیخ ما ابوالحسین از کسانی است که بخاطر زیبایی تصنیفاتش شهرت یافت و سخن او مقبول همه زبانها است.


شیخ ابی الحسن، علی ابن الرحیم سلمی میگوید: پدرم میگفت، در مجلسی از شیخ ابوالحسین احمد ابن فارس زهراوی از وطنش سئوال شد، پس او گفت: کرسف.


زهراوی کرسفی برای کسب علم و دانش همیشه در سفر بوده است. ابتدا به همدان و سپس به قزوین مهاجرت کرد، بعد به زنجان و از آنجا به میانه رفت و در طی این مسافرتها از علوم علمای بزرگی چون ابی حسن ابراهیم ابن علی ابن ابراهیم ابن سلمه بن فخر (امام فقیه)، ابی بکر، احمد ابن الحسین ابن الخطیب و احمد ابن طاهر ابن النجم ابو عبداله بهره جست.


زهراوی کرسفی بسیار مورد احترام ابوریحان بود. ابوریحان بیرونی در کتاب آثارالباقیه عن قرون الخالیه در مورد زهراوی چنین آورده است: قد قال فما مضی حکیم ما المرء الا باصغریه فقلت قول امری لتیب ما المرء الا بدر همته.


زهراوی کرسفی تصنیفات متعددی در زمینه های مختلف فقهی و لغت عربی دارد و بیش از 28 کتاب را تصنیف کرده است. برخی از آثار او عبارتند از کتاب المجمل، متخیرالالفاظ، فقه الغه، غریب اعراب القرآن، تفسیر اسماء النبی(ع)، مقدمه کتاب دارالعرب، حلیه الفقهاء، کتاب العرق، مقدمه الفرائض، ذخائر الکلمات، شرح رساله الزهری الی عبد الملک ابن مروان، کتاب الحجر، کتاب سیره النبی(ص) اصول فقه، اخلاق النبی(ص) کتاب الصاحبی، کتاب جامع التاویل فی تفسیر القرآن(4جلد)، کتاب الثیاب و الحلی، کتاب الخلق الانسان، هماسه المحدثه، مقیاس اللغه ( کتاب زیبایی که مثل آن تصنیف نشده است) و کتاب کفایه المتعلمین فی اختلاف الخویین.


مجمع بن محمد بن احمد با خط خود در ربیع الاول سال 446 هجری در خاتمه کتابش می نویسد، شیخ ابوالحسین احمد ابن فارس زهراوی کرسفی در ماه صفر 395 در شهرری درگذشت و در مقابل مرقد قاضی القضات ابی الحسن علی بن عبدالعزیز یعنی جرجانی دفن شد.



ج) کرسف در دوره فتنه مغولان

منطقه خدابنده از حمله مغولان در امان نبوده است. آثار بجای مانده و سنگ نوشته های موجود در قبرستان معروف به قبرستان شهداء کرسف از مهمترین آثار بجای مانده از حمله مغولان به این خطه میباشد. سنگ مزارهای برجای مانده از این دوره به خط کوفی بسیار زیبایی نوشته شده است. بنا به قولی افراد مدفون شده در این قبرستان تاریخی از یاران سلطان محمد خدابنده (الجایتو) میباشد که به مذهب تشیع گرویده و توسط دشمنان به قتل رسیده اند.



د) کرسف مرکز حکومت ولایت خمسه در قرون معاصر

امیر جهانشاهخان افشار (متولد1217 ه.ش) فرزند حسنعلی خان افشار (سردار فاتح) کرسفی بود. او علاوه بر مقام ایلخانی رتبه امیر تومانی (سرلشکری) داشت. وی بدلیل زیرکی فراوان و نبوغ خاص فکری بسیاری از قبایل و ایلات منطقه را تحت فرمان خود درآورده و کرسف را به دلیل داشتن موقعیت خاص جغرافیایی - استراتژیکی و ژئوپولتیکی بعنوان مرکز حکومت خود انتخاب کرد. امیر جهانشاهخان بعنوان یکی از بزرگترین فئودالهای تاریخ ایران از املاک گروس (شهرستان بیجار) گرفته تا ولایت خمسه (قزل اوزن، سجاسرود، خرارود، بزینه رود و زرینه رود) فرمان می راند. وی معروفترین چهره سیاسی استان زنجان در تاریخ قرون معاصر بشمار میرود. بنا به روایتهای مختلف او گنجنامه ای داشته است که بسیاری از گنجهای منطقه از جمله گنج مدفون شده در مقبره ارغوان شاه ایلخانی را تصاحب نموده است.


از آثار بجای مانده از دوران امیر جهانشاهخان افشار میتوان به سد امیر و حسینیه کرسف اشاره نمود. او سرانجام پس از مرگ بنابه وصیت خود در عتبات عالیات (نجف اشرف) دفن شد.


بنا به روایات مختلف وی قناتی را در نجف اشرف با استفاده از ثروت خود حفر و وقف عامه نموده است. پس از او نواده اش محمد حسن امیر افشار اداره امور را در کرسف بدست گرفت. برای آشنایی بیشتر خوانندگان گرامی مطالبی را از منابع مختلف از این دوره در زیر می آوریم.


کوچ افشارها به آذربایجان و زنجان از زمان صفویه شروع شده است. بخشی از طوایف و تیره های بابالو، اینانلو، امیرلو، بکشلو، جهانشاهلو، کورحسنلو و غیره که در استان زنجان مسکن گزیده اند. در دوران گذشته این عشایر و ایلات که غالبا" کلمه شاهسون را نیز یدک می کشیدند، به روش ایلی اداره میشدند و رئیس آنان که مرد تایید شده پادشاه وقت بود، ایلخان نامیده میشد و روسای تیره های جزء ایل مقام ایل بیگی را داشتند که مقامی پایین تر از مقام ایلخان بوده است.


در دوره ناصری (1313- 1264 ه.ق) ایالت خمسه آن روز (استان زنجان فعلی) که جزو ابواب جمعی میرزا علی اصغر خان امین السلطان (1325) بود. رئیس ایل افشار که بزرگترین ایل زنجان بحساب می آمد، جهانشاه خان امیر افشار بوده که علاوه بر مقام ایلخانی رتبه امیر تومانی نیز داشته است. او فرزند حسنعلی خان افشار (سردار فاتح) کرسفی بود. تاریخ تولد او را در جایی ضبط نکرده اند، ولی سید ابراهیم موسوی در کتاب تاریخ زنجان بطوریکه خواهیم دید تاریخ فوت او را در سن نود سالگی و در سال 1347 هجری قمری در نجف اشرف قید نموده است و بنابراین روایت چنانچه مدت عمر او نود شال قمری منظور شود تاریخ تولد او در سال 1257 قمری (1220 شمسی) خواهد بود. او در دوران حیات خود بزرگترین ملاک زنجان بوده و علاوه بر املاک زنجان در بخشهای گروس، خرقان قزوین از انبار همدان و دیگر نقاط مجاور زنجان مالکیتی داشته است و در نتیجه با مقام ایلخانی امیرتومانی و ملاکی تمام استان زنجان فعلی را در قبضه اختیار خود داشت. مضاف بر اینکه در پاره ای اوقات از طرف دولت مرکزی مقام حکومت یا نایب الحکومه زنجان را نیز احراز می نمود. حکام وقت ناچار از پیروی از نظرات او بودند و آنان که در قبال او ایستادگی میکردند طومار حکومتشان در ولایت خمسه برچیده میشد و یا به دردسری بزرگ گرفتار میشدند که ناچار از ترک مقام حکومت زنجان میشدند.



اعتماد السلطنه در یادداشت خطی خود (ذی الحجه 1309 ه.ق) اینچنین نوشته است:

اخباری که تازه شنیده شده این است که جهانشاهخان میرپنج که از طایفه افشار در خمسه می نشیند ایل و تبارش ابواب جمع امین السلطان است، شخصا" مرد دیوانه ای بود در زیر حمایت آقایان واقع بشود معلوم است چه خواهد شد، یکماه قبل از این تهران بوده به او نوشته اند که زوجه ات در خمسه فاسق دارد به عجله از تهران سوار شده و به قلعه خود (کرسف) از دهات خمسه و ملکی اوست میرود بدون تحقیق مباشر دربخانه و قاپوچی و زن خودش را با دو کنیز میکشد این خبر در محلات رسد به حاکم زنجان که عبدالعلی میرزای احتشام الدوله است حکم می شود که با مظفر الملک سرتیپ و سرباز خمسه بروند جهانشاه خان را دستگیر نمایند آنها هم خواستند علی الغفله بر سر جهانشاه خان ریخته او را بگیرند و او هم مطلع شده جمعی از ایل افشار بدور خود جمع کرده در خارج قلعه بنای جنگ را گذاشته می گویند صد نفر از طرفین مضروب و مقتول شدند گلو له ای به ران احتشام الدوله خورده و او را دستگیر می نمایند جهانشاه خان حاکم را چوب زده و اسیرش نمود بقلعه می برد بعد از صدمات زیاد به حاکم خود جهانشاه خان آنچه از وزن سبک و قیمت سنگین بوده بر می دارد و فرار می کند هنوز معلوم نیست کجا رفته است " و نیز می نویسد "22 صفر 1310 ه.ق جهانشاه خان معروف تبریز رفته خانه مجتهد تبریز (حاج میرزا جواد آقا مجتهد ) بست نشسته پس از وقوع قضیه عبدالعلی میرزا رنود تهران اشعار زیر را برایش ساخته می خواند:

عبدی جان خوب کردی رفتی قاش زینا بگیر نیفتی

احتشام الدوله ای نراد،بن فرهاد را در چنین بازی به این زودی

چرا دادی گشاد خان افشارت چو یابو بسته اندر آخیه خانه

افشار و شش در، به از این اوستاد آقای اسماعیل نواب صفا در شرح حال فرهاد میرزا معتمد الدوله بمناسبت شرح حال پسرش عبدالعلی میرزا در پاورقی در مورد جهانشاه خان امیرافشار می نویسد:

"جهانشاه خان از رجال میهن خواه و متشخص ایران بوده که بعد از عصر قاجار نیز با عزت و احترام می زیسته است. فرزند او محمد حسن خان امیر افشار در دوره شانزدهم و هفدهم از زنجان نمایندگی در مجلس ملی را داشت و فردی سخی و گشاده دست بود نوه دختری جهانشاه خان نیز "دکتر جهانگیر نوری " فرزند مرحوم باباخان نوری نوه پسری مشیرنظام بود دکتر جهانگیر نوری که در جوانی درگذشت از جراحان دانشمند و زبردست و مردم دوستی بود که ایران به خود کم دیده است نامبرده در سال 1327 خورشیدی از دانشکده پزشکی ایران با رتبه شاگرد اول فارغ التحصیل شد و به دریافت نشان درجه اول علمی نائل آمد با خرج خود به آمریکا رفت و در جراحی قلب باز و جراحی عمومی تخصص یافت وی از دستیاران پرفسور کولی معروف بود و نخستین کسی بود که با امتیازات علمی فراوان برای خدمت در بیمارستان جدید التاسیس نمازی در شیراز از سوی بنیاد نمازی همراه با عده ای از پزشکان معروف آمریکایی و ایرانی انتخاب شد و به ایران آمد مدتی ضمن جراحی در بیمارستان نمازی استادی دانشکده پزشکی شیراز را نیز عهده دار بود.


سید ابراهیم زنجانی در تاریخ زنجان علماء و دانشمندان می نویسد یکی از اهالی زنجان که در راه میهن و وطن از حیث مال و مادیات به جمیع اهالی خدمت کرده اند جوان رشید و باکفایت و باشهامت آقای محمد حسن خان افشاری فرزند سردار فاتح است اجمال حالات امیر افشار جهانشاه خان بدین قرار است جهانشاه خان امیر افشار از مالکین بزرگ و مقتدر زنجان بود املاک او بیشتر از املاک سردار اسعدالدوله بود حدود املاک آن از خمسه گذشته به همدان و گروس رسیده بود وی مردی عاقل و باهوش و زیرک و مردی سخی بود غالب اوقات حکومت زنجان به وی محول می شده او حکومت را به اسعدالدوله تفویض می نموده در زمان سلطنت ناصر الدین شاه وی با حاکم زنجان که یکی از شاهزادگان نزدیک به شاه از حیث نسب بود طرفیت پیدا کرد آخر الامر سر کار به جنگ کشید جهانشاه خان حاکم را به کلی مغلوب و منکوب نمود ولی از غضب ناصر الدین شاه ترسید به خارج از کشور فرار کرد مدتی در خارج بود تا به تبریز آمد به مرحوم حاج میرزا جواد آقا مجتهد معروف تبریز صاحب مفروف تبریز صاحب اسرارالصلوات ملتجی شد و در اثر وساطت حاج میرزاجوادآقا ناصرالدین شاه از تقصیرات او در گذشت و اجازه داد به زنجان برگردد و در سال 1331 ه.ق شجاع الدوله مراغی مرد درویش مسلک و بی تدبیر بود با مساعدت روسها در تبریز حکومت می نمود و برادرش سردار موید حاکم و فرماندار زنجان بود . فیلسوف و حکیم حاج ملا محمد هیدجی در دیوان و شعر خودش او را قصد کرده می گوید:

ای ترک سنون تللره طارم و خلخان قربان اولا اولی خالوه

تبریز و مراغه سردار موید آجیقی گلسه بوسوزدن پاره ایدرم بو ورقی سا للا م اجاقه

شجاع الدوله می خواست زنجان را به طور قطع به آذربایجان الحاق کند جهانشاه خان مقاومت نمود و شجاع الدوله در حدود سی هزار قشون از عشایر اردبیل تبریز و مراغه جمع کرد زد وخوردهایی بین امیر افشار و شجاع الدوله به وقوع پیوست ولی در اثر مداخلات حکومت مرکزی بالاخره امیر افشار غالب شد و از تجاوزات شجاع الدوله جلو گیری بعمل آمد در تاریخ رجال آذربایجان دارد امیر افشار نسبت به حجت الاسلام آخوند ملاقربانعلی زنجانی اعتقادی تام داشت او را پس از سقوط محمد علی شاه قاجار تحت حمایت خود قرار داد در تحت حراست و حمایت خود را به عراق و عربستان برد و لکن دانشمند محترم آیت اله آقای حاج سید احمد موسوی زنجانی در کتاب خود " الکام یجر الکلام " می نویسد : سردار بهادر بختیاری اصفهانی که اخیرا لقب سردار داشت وارد زنجان شد مرحوم آخوند احساس کرد آن شخص با یپرم مسیحی ارمنی نسبت به او خالی از سوء قصد نیستند فردای آن روز از زنجان خارج شده چند روزی در قریه قلابرود اقامت نمود بعد به جانب قریه کرسف که مقر جهانشاه خان افشار بود عزیمت نمود لکن امیر افشار از بیم عاقبت کار پسر خود محمد علی خان صارم السلطان را به استقبال آن مرحوم فرستاد او در راه او را به کالسکه خود نشاند محترما آورده به تحویل مجاهدین داد ولی این کار به امیر افشار خوش یمن نداشت چون آنقدر نگذشت که همین جوانش از دستش رفت مجاهدین او را در زنجان آورده بدارالحکومه وارد نمودند دو شب در آنجا بود بعد به طرف تهران فرستادند.


هوشنگ خان مقدم میرشگار/ برادر زن محمدحسن خان سفیر سابق ایران در کشورهای سوئیس، قطر، مجارستان و سرکنسول ایران در بغداد


کما اینکه در ترجمه و شرح آخوند مرحوم خواهد آمد در زمان رضا شاه فقید امیر شاه به اتفاق بیست و پنج نفر محافظ تفنگ چی و با اسلحه و با کمال احترام او را به عراق عرب روانه اش نمود. جهانشاه خان علاقه زیادی به شکار داشت و به زندگی ایلاتی و ساده علاقه مند بود با اعیان و اشراف تهران رفاقت داشت در اثر نفوظ آنها خطایای خود را که نسبت به حکومت می کرد جبران می نمود. بنا به جامع شکار دوستی مو کد بین او میرزا حسین خان مستو فی و صوله الدوله قشقا یی و حسن قلی خان والی پشتکوه برقرار بود وی والی پشتکوه را به کرسف که محل اقامت خود بود دعوت کرد میهما نیهایی مجلل و شاهانه به افتخار او داد وی با علیرضا خان گروسی برادر زاده امیر نظام طرفیت داشت در اثنای انقلابات همگام ظغیان سالار الدوله به وی حمله نمود پس از زد و خوردهایی علیرضا خان به قتل رسید امیر افشار در نود سالگی در تاریخ شب پنجشنبه 15 رجب سال 1347 مطابق 1307 شمسی در نجف اشرف درگذشت در یکی از حجرات رواق بالا سر حضرت امیر المومنین (ع) مدفون گردید. نویسنده تاریخ زنجان به تاریخ 1373 ه.ق که از تاریخ 1365 که در نجف اشرف تشرف دارم برای فاتحه ایشان رفتم و عکس او را با فرمان فرما که در حدود 55 سالگی در کرسف برداشته شده ملاقات نمودم سردار فاتح فرزند ایشان اواخر فوت نموده در زنجان ملاقاتی نمودم مرد معتقد بود مخصوصا به خاندان اهل بیت عصمت و طهارت و خاندان علی بن ابیطالب (ع) از اعیان زنجان بود . نوه او امیر افشار محمد حسن خان در ایام پیشه وری با معیت ذو الفقاریها با حزب توده و دمکرات و فرقه ها مبارزه می کرده و از طرف اعلیحضرت همایون محمد رضا شاه ایران درجه سرگردی افتخاری یافته .


مؤلف محقق خط سوم در انقلاب مشروطه ایران در شرح حال آخوند ملاقربانعلی معروف به حجة الاسلام زنجانی که تالیف نموده، وجود ایلات را یکی از موقعیتهای استراتژیک زنجان دانسته، مینویسد: «چهارمین عامل درک اهمیت زنجان و منطقه زنجان در آن زمان وجود ایلات مقتدر بود که از جهت متعدد مورد توجه بوده اند، هم دولت وقت از نیرو و تشکل آنها در سرکوب حرکتهای مخالف در مناطق دیگر بهره می جست، چنانچه جهانشاه خان امیر افشار را از خمسه برای ماموریت نظامی به مناطقی مانند شمال خراسان و شمال ایران اعزام کردند و هم دولت مرکزی از آن ایلات که هنوز صد در صد تخته قاپو نشده بودند حساب می برد. آنان در جنگ قدرتی که برای تصاحب مشاغل و کسب مزایا به میان رجال فاسد وقت در جریان بود یک عامل موازنه بودند به گونه ای که فرد قدرتمندی مانند امین السطان صدراعظم ناصرالدین شاه متکی به دو ایل بزرگ خمسه به نامهای ایل دویران و ایل افشار شاهسون به ریاست جهانشاه خان بود، آنان هرگز زیر فرمان حکومت مرکزی نمی رفتند». چند صفحه بعد می نویسد:«آخر الأمر آخوند مرحوم ملاقربانعلی زنجانی توسط یکی از سران گردن کلفت همین خوانین بنام جهانشاه خان امیر افشار کرسفی دستگیر و به نیروهای جعفر قلی خان بختیاری و یپرم خان ارمنی تحویل داده شد. یکی از خوانین بزرگ محلی بنام جهانشاه خان افشار که رئیس ایل شاهسون بود و از طرف شاهان قاجار درجه «امیر طومانی» داشت و در قصبه ای موسوم به کرسف مقیم بود و همیشه از آخوند احتیاط می کرد و تظاهر به تقلید و دوستی او می نمود، در موقع مناسب که حجةالاسلام را در اثر قضایای مشروصیت ضعیف دیده بود کینه دیرینه خود را ظاهر ساخت و او را که روستاییان و دهقانان مؤمن پنهان کرده بودند شناسایی و دستگیر نموده و به یپرم خان ارمنی تحویل میدهد و به مجلس شورای ملی تلگراف می فرستد که من و پیروانم از تقلید حجةالاسلام آخوند ملاقربانعلی عدول کرده ایم.»

از قول سید محمد کرسفی ملازم حجةالاسلام می نویسد:«من در کرسف مورد غضب جهانشاه خان امیر افشار قرار گرفته بودم و از جانب ایشان بجان خود می ترسیدم تا اینکه خود را مخفیانه به زنجان رسانیده و به حجةالاسلام پناهنده شدم». آنگاه چنین اظهار نظر می نماید:«پر واضح است که پناه دادن به مغضوبین خوانین قدرتمند و قلدری مثل جهانشاه خان امیر افشار که خود را مالک جان و مال مردم تحت سلطه خود می دانستند در آن شرایط کار ساده و کوچکی نبود، لیکن حجةالاسلام با توکل به خدا و نفوذ دینی خود عملاً چنین شیوه ای را در پیش گرفته بود.


دکتر شکوری مؤلف کتاب خط سوم در تاریخ مشروطیت ایران در این مقدمات در بخش چهارم کتاب زندگینامه مختصر برخی از اعلام کتاب است شرح حالی برای جهانشاه خان امیر افشار که عیناً آنرا نقل مینماییم:

«جهانشاه خان امیر افشار، او فرزند سردار فاتح کرسفی است. کرسف قصبه ای است در قسمت جنوب شرقی شهر زنجان و به فاصله چند کیلومتر از جایگاه قدیمی و تاریخی سهرورد قرار دارد. جهانشاه که نام اصلی اش محمدحسن خان می باشد ظاهراً در سال 1217 ه.ش متولد شده و در سال 1307 ه.ش در نجف اشرف مرده است. او بزرگترین و قدرتمندترین مالک و خان منطقه خمسه(زنجان) بوده و قلمرو حکومت و نفوذش از طرفی به همدان و از طرف دیگر به گروس و حدود اردبیل منتهی می شده است و دیگر خوانین منطقه مجبور به سرسپردگی او بودند و حتی حکام اعزامی از مرکز نیز از او حساب می بردند.»


مؤلف شرح حال رجال ایران می نویسد:

جهانشاه خان امیر افشار سرتیپ سوار افشار خمسه یا شاهسون که ابواب جمعی او بود در سالهای 1300و 1302 ه.ق در خراسان برای تقویت قوای آن حدود خدمت میکرد. نام برده در ایام حیات خود اول ملّاک و متمول زنجان (خمسه) بود.


اصغرخان مشیرالدوله معروف به حاجی وزیر در خاطرات خود می نویسد:...سواره به کرسف رفتم که از جهانشاه خان امیر، رئیس ایل افشار که از سفر عتبات عالیات آمده بود دیدار نمایم تا دهم ذی حجه قریب پانزده روز مهمان علی اصغرخان (سردار فاتح) بود پسر مشارالیه بودم، همان اوقات بود که قوای عثمانی تبریز و آذربایجان ایران را اشغال کرده و بطرف زنجان پیش می آمد...با وجود این چند صفحه بعد مینویسد: مشیرالدوله الوزراء شد....

حشمت الدوله تبریزی از طایفه نظام العلماء که خود را به سادات طباطبایی نسبت میدادند در این کابینه وزیر داخله بود، از جهانشاهخان افشار تعارف گزافی گرفته او را از تهران فرار داده برای اینکه از خود رفع مسئولیت کند به حکام قزوین و زنجان تلگراف کرد که جهانشاهخان فرار کرد سوار مأمور نمایند او را دستگیر نمایند. در قزوین سواران ژاندارمری جلوی او را گرفته بودند، چون جواز دولتی از خود ادارات داخله داشت معترض نشده و بدون مخالفت وارد خمسه و کرسف گردید. ایام معدودی نگذشت که به حکومت خمسه منصوب گردید. هیچکس معلوم نکرد که او چرا سرخود و بدون اجازه دولت از تهران خارج شد و آن تلگراف گرفتاری او از وزارت داخله به حکام چه بود و بعد از چند روزی به استحقاق حاکم خمسه اش کردند؟ طلسمی است که بدانستن یک لفظ میتوان این طلسم را گشود؛ و آن دادن پول و رشوه گزاف بود که به آقای وزیر داخله تقدیم شد. مقصر محبوس، حاکم یک مملکت شد. قبل از اینکه حاکم بشود مأمور فرستاد و یک ملک من و خوانم را چاپید. پس از آنکه حاکم شد علاقه دیگر مرا که متعلق به عیالم بود غارت کرد و خود نیز بلافاصله به شهر آمد و منزل خان اسعدالدوله سردار نمود.


عباس خان افشار (1282- 1327 ه.ق) متخلص به پریشان جنگ جهانشاهخان امیر افشار را با عبدالعلی احتشام الدوله به نظم کشیده و آنرا جهانشاهخان نامه نامیده است که قبل از پرداختن به آن بدواً به شرح حال عبدالعلی میرزای احتشام الدوله پرداخته است.

امیر جهانشاهخان قبل از عزیمت به نجف اشرف وصیتنامه مفصلی را خطاب به بازماندگان خود دارد که بنا به قولی توسط میرزا علی نقی خان الهی معروف به میرزا معتمد(میرزا علی نقی خان الهی زمانی متمن دیوان و منشی وزارت خارجه بوده و رسالۀ لطیفة العرفان و تصحیح کتاب مثنوی و معنوی از آثار اوست.) فرزند حکیم خواجه شمس الدین الهی کرسفی که از کاتبان معروف جهانشاهخان نگاشته شده است.


محمدحسن خان امیر افشار نواده جهانشاه خان افشار پسر دوم محمدعلی خان صارم السلطان (امیرتومان) بوده است. برادر او محمد حسین خان امیر افشار به دلیل اختلافی که بر سر املاک با پسر عموی خود حسنعلی خان(پسر میرزا علی اصغر خان سردار فاتح) پیدا کرده بود به قتل رسید. البته بنابه اظهارات بعضی از ریش سفیدان کرسف قتل او توسط میرزسالارخان برادر زن حسنعلی خان در کرسف اتفاق افتاده بود.


محمد حسن خان امیرافشار


محمد حسن خان نماینده مردم زنجان در دوره شانزدهم و هفدهم در مجلس شورای ملی بود. وی نیز همچون پدربزرگش یکی از خوانین و ملاک بزرگ و مقتدر زنجان بود و تمام حکمرانان و حاکمان از او حساب می بردند. بدستور وی مدرسه ای در کرسف دایر و جمعی از فرزندان رعیت در آن مدرسه مشغول تدریس گردیدند و مخارج مدرسه و حق الزحمه دبیران از جانب او تأمین میشد تا اینکه از نزدیکان محمدحسن خان به وی گوشزد کرده بود که تحصیل این افراد و بالا رفتن آگاهی آنان در آینده برای او خطر ساز خواهد شد، در نتیجه دیری نپایید که بعد از چهار سال این مدرسه منحل گردید.


از حوادث مهم دوران حکومت محمد حسن خان امیر افشار هجوم فرقه دموکرات و حزب توده به کرسف و روستاهای تابعه آن بود که بنابه گفته ریش سفیدان کرسف رعب و وحشت شدیدی را در مردم ایجاد کرده بود و محمدحسن خان و اطرافیانش نیز به روستاهای حوالی گروس (شهرستان بیجار) پناهنده شده بودند تا اینکه سرانجام با حمایت نیروهای دولتی و کمک محمد حسن خان و نیز سلطان محمود خان ذوالفقاری نیروهای حزب توده در جنگ قوئی(یکی از روستاهای نزدیک گرماب) شکست سختی خوردند.


دکتر نصرت ا...جهانشاهلو افشار پسر عموی محمدحسن خان خاطره ای را از آن زمان در کتاب ما و بیگانگان به شرح ذیل نوشته است:

شاید نزدیک دهم یا پانزدهم آبانماه 1324 بود که با یک جیپ سواری و یک ماشین باری ویژه دستگاه فیلمبرداری و نمایش فیلم به همراهی یک تفنگدار روس و یک افسر مهندس که کارشناس فیلم بود و چند سرباز مهندس با آقای باقراف به کرسف رهسپار شدیم.

کرسف محل ییلاقی پسر عموی من آقای محمدحسن خان افشار و بسیاری دیگر خویشاوندان بود از این رو صلاح دیدم که در این سفر با او دیدار کنم، چون پس از پدر من او نفر دوم بزرگ ایل به شمار می آمد و با نفوذترین خویشاوندان ما آنجا بود. ما پس از نیم روز روانه شدیم اما چون راه زنجان به همدان از قیدار میگذرد آن هنکام ناهموار بود، (اکنون سالهاست که از آن ناآکاهم) غروب به کرسف رسیدیم. تاریک بود و در جلوی خانه آقای افشار چند نفر گماشته ایشان ایستاده بودند، آنها ما را افسران روس پنداشتند پون من هم لباس نظامی بر تن داشتم. آنان ما را به تالاری راهنمایی کردند و بی درنگ میزی چیده و از ما پذیرایی شایانی کردند. من از گماشتگان پرسیدم، آقا تشریف دارند؟ یکی از آنها گفت نه ولی بدستور ایشان شما مهمانید و ما برای پذیرایی همه ی مهمانها همیشه آماده خدمت هستیم، از اینرو ناراحت نباشید. کاپیتان باقراف با شگفتی از من پرسید مگر آقا چقدر ثروت دارد که این همه خدمتگزار دارد؟ هر کس اینجا بیاید از او اینگونه پذیرایی می شود؟ درست مثل این است که آنها میدانستند که ما در این ساعت اینجا خواهیم آمد.


شاید خوانندگان در شگفت شوند که چرا گماشتگان پسر عمویم مرا نمی شناختند. باید بنویسم که گماشتگان او در کرسف از صد تن بیشتر بودند و عده ای از آنها تازه به خدمت او در آمده بودند و از اینرو مرا نمی شناختند. من از گماشته ای که همواره در اتاق در خدمت ما ایستاده بود پرسیدم آقای خسروخان کجاست؟ او گفت ایشان اینجا نیستند گمان میکنم در ده خودشان هستند(آقای خسروخان پسرعموی مادر من و خویشاوند آقای افشار بود). آن گماشته از من پرسید آقا شما خسروخان را از کجا می شناسید؟ گفتم با او آشنا هستم. او رفت و به دیگر گماشتگان گفت یکی از این افسران روس خسروخان را می شناسد. این بار یکی لز گماشتگان سالخورده وارد اتاق شد و همین که مرا دید گفت آقای دکتر شما اینجا تشریف آوردید و چیزی نفرمودید؟ اگر آقا بداند که شما اینجا تشریف دارید و ما شما را نشناخته ایم و او را آگاه نکرده ایم، به ما سخت خشم خواهد گرفت. و به رسم ایل ما دست مرا بوسید و رفت و پس از چند دقیقه بازگشت و گفت آقا بسیار پوزش خواستند از اینکه گماشتگان شما را نشناخته اند و هم اکنون تشریف خواهند آورد و ما را به تالار بزرگ و مجلل دیگری راهنما شد. همه گماشتگانی که مرا نشناخته بودند به اتاق آمدند و پس از بوسیدن دست من از من عذرخواهی کردند. کاپیتان باقراف در شگفت شده بود که این چه بساطی است. من به او گفتم که افراد ایل ما اگر ما کودک خردسال هم باشیم به چشم بزرگ ایل می نگرند.


پس از نیم ساعت آقای محمدحسن خان آمد و پس از رو بوسی با من به افسران خوش آمد گفت و یادآور شد که اینجا خانه دکتر است و شما که با ایشان به اینجا آمده اید باید بدانید که به خانه ایشان آمده اید و به من گفت هم اکنون یک راننده روانه کردم تا خسروخان را بیاورد. بعدها که من به شوروی رفتم دریافتم که چرا آن افسران آن روز از آن همه تجمل شگفت زده شده بودند، چون در شوروی تنها رهبران بزرگ و سران پایه یک دولت از چنان تجملهایی برخوردارند و مردم دیگر نه تنها چنان وضعی ندارند بلکه بسیار ساده تر از آن را نیز ندیده اند.


از راست به چپ: معاون اصلاحات ارضی استان زنجان - زند، رئیس اصلاحات ارضی استان زنجان - محمدحسن خان، در حال امضای سند اصلاحات ارضی - اردبیلی، سردفتر اسناد رسمی/ اول دیماه 1341



پس از ساعتی خسروخان رسید و مجلس گرم تر شد. در این زمان یکی از گماشتگتن آقا آهسته به من گفت در دو اتاق دیگر جداگانه دو گروه از افسران و سربازان روسی چندین روز است در اینجا مهمانند. من به کاپیتان باقراف گفتم که دو گروه از افسران و سربازان شما نیز اینجا مهمانند. او گفت از آقا اجازه بگیریم که من آنها را شناسایی کنم چون از دید دژبان این منطقه قلمرو من است شاید دروغ گفته اند و افسر و سرباز ارتش ما نیستند. من از محمدحسن خان اجازه گرفتم که کاپیتان باقراف با آن مهمانان دیدار کند. ایشان گفتند اختیار با شماست اما خواهش میکنم شما همچون صاحبخانه با او باشید. یکی از گماشتگان ما را به اتاقها راهنمایی کرد. در اتاق نخست نزدیک پانزده نفر افسر و درجه دار و سرباز دور میز نشسته و سرگرم نوشانوش بودند، اما همین که ما به درون رفتیم به ویژه هنگامی که رنگ نوار سردوشی و کلاه باقراف را دیدند از جا پریده و خبردار ایستادند. من در شگفت شدم چون در میان آنان یک سرهنگ دوم و دو سرگرد هم بودند. انان خود را باختند به ویژه هنگامی که کاپیتان باقراف از آنها مدرک خواست و گفت دکومنت(این هم واژه فرانسه دوکمان است)، رنگ آنها پرید. او از سرهنگ دوم پرسید شما برای چه اینجا آمده اید؟ او پاسخ داد که مأموریت نقشه برداری داریم. باقراف گفت که آیا می گساری چند روزه شما در اینجا به حساب نقشه برداری ارتش سرخ است؟ از اینجا دور شوید. من آن زمان روسی نمی دانستم اما آن گماشته ای که راهنمای ما بود از مهاجرین قفقازی بود و روسی میدانست و برای من آهسته ترجمه میکرد. من به آقای باقراف گفتم که اگر این افسران و سربازان اکنون از اینجا بروند آقای افشار از شما سخت خواهند رنجید، چون در ایلات ایران از آن میان ایل افشار، مهمان هر که باشد ایمن و در حمایت میزبان است. او به افسر ارشد گفت که به دستور آقای دکتر از گناه شما میگذرم، می توانید بنشینید و مشغول باشید. من به گماشته ی آقای افشار گفتم که به افسران و درجه داران و سربازان بگو که سوء تفاهم شده است به هیچ رو ناراحت نباشید. آنها خشنود شدند.

در اتاق دیگر هم کم و بیش همان صحنه برسی مدارک تکرار شد، اما باقراف دیگر به آنها پرخاش نکرد و گفت چون شما مهمان آقای افشار هستید با وساطت آقای دکتر به کار خود مشغول باشید. من به گماشته آقای افشار سپردم که از آنچه میان باقراف و افسران در اتاق نخست گذشت آقای افشار را آگاه نکند و البته او اطاعت کرد... روز بعد و شب پس از آن افسر مهندس و سربازان او چندین فیلم کشاورزی که همراه تبلیغات هم بود برای دهقانان نشان دادند.


روز دوم با آقای افشار در یک گفتگوی خصوصی اوضاع کشور و به ویژه وضع زنجان را برسی کردیم، سرانجام او گفت که هرچه هست از آن خود شماست و ما همه یکجا در اختیار شما هستیم، هر زمان که نیازی دارید فوراً مرا آگاه کنید. پس از دو شبانه روز با خواهش از ایشان اجازه گرفتیم و از کرسف به مزیدآباد ده پدرم رهسپار شدیم و در آنجا شب را ماندیم. معلوم شد هنگامی که از کرسف رهسپار می شدیم بدستور آقای افشار به نام هر یک از افسران و سربازان و رانندگانی که همراه من بودند هدیه های ارزنده ای از پیش درون اتومبیل گذاشته اند. روز پس از آن به زنجان رسیدیم.


فهرست منابع:

1- تاریخ زنجان، تألیف سید ابراهیم موسوی زنجانی

2- معجم الادبای یاقوت حموی چاپ بیروت

3- کتاب نارنجی( گزارشهای سیاسی وزارت خارجه روسیه، گزاری درباره انقلاب مشروطه ایران)

4- خط سوم در تاریخ مشروطیت ایران، تألیف دکتر ابوالفضل شکوری

5- فصلنامه فرهنگ زنجان

6- رجال ایران، تألیف مهدی بامداد

7- ما و بیگانگان، تألیف دکتر نصرت ا...جهانشاهلو افشار

جغرافیای کرسف (طبیعی، سیاسی، انسانی، اقتصادی)

الف- جغرافیای طبیعی

1- موقعیت جغرافیایی و تقسیمات سیاسی دهستان کرسف به مرکزیت شهرک کرسف با 28 آبادی یکی از دهستانهای بزرگ و پرجمعیت بخش مرکزی شهرستان خدابنده از توابع استان زنجان میباشد که بین 36 درجه و 7 دقیقه عرض شمالی و 48 درجه و 35 دقیقه طول شرقی از نصف النهار گرینویچ قرار گرفته است. این دهستان از طرف شمال به بخش سجاسرود، از طرف شمال غربی و غرب به دهستان سهرورد، از طرف جنوب به بخش افشار و بزینه رود و از طرف شرق به شهرستان خرارود محدود میشود. شهرک کرسف ناحیه ای کوهستانی است که ارتفاع آن از سطح دریا تقریبا 2000 متر میباشد.

الف- جغرافیای طبیعی

1- موقعیت جغرافیایی و تقسیمات سیاسی دهستان کرسف به مرکزیت شهرک کرسف با 28 آبادی یکی از دهستانهای بزرگ و پرجمعیت بخش مرکزی شهرستان خدابنده از توابع استان زنجان میباشد که بین 36 درجه و 7 دقیقه عرض شمالی و 48 درجه و 35 دقیقه طول شرقی از نصف النهار گرینویچ قرار گرفته است. این دهستان از طرف شمال به بخش سجاسرود، از طرف شمال غربی و غرب به دهستان سهرورد، از طرف جنوب به بخش افشار و بزینه رود و از طرف شرق به شهرستان خرارود محدود میشود. شهرک کرسف ناحیه ای کوهستانی است که ارتفاع آن از سطح دریا تقریبا 2000 متر میباشد.
فاصله این شهرک تا خدابنده (قیدار) 14 کیلومتر و تا مرکز استان 94 کیلومتر میباشد که از طریق جاده آسفالته ارتباط آنها برقرار میباشد. این دهستان در حال حاضر دارای 2341 خانوار بوده و 12902 نفر جمعیت دارد . لازم به توضیح است که کرسف قبلا" مرکز دهستان سهرورد و دارای 36 آبادی بود و روستای سهرورد نیز یکی از روستاهای تابعه کرسف بود که در سال 74 به دو دهستان کرسف و سهرورد تجزیه گردید.

2- ناهمواریها در قسمت شمالی شهرک کرسف ادامه رشته کوههای قیدار قرار دارد که دارای دره های عمیق میباشد و مهمترین این دره ها به برک دره و گنگ دره معروفند و مهمترین قله آن قله شته داغ میباشد. قسمت جنوب غربی کرسف پوشیده از جنگل است و بافت شهری و مسکونی در دشت میانی این دو قرار دارد که برای ساخت مناسب می باشد و هر چه از شمال کرسف به جنوب آن حرکت کنیم میزان ارتفاع کمتر می شود .

3- آب و هوا آب و هوای این شهرک به علت اینکه در منطقه کوهستانی واقع شده دارای زمستانی سرد و خشک و تابستانی معتد ل می باشد . اختلاف درجه حرارت بین شبانه روز و فصول سرد و گرم زیاد است. سرما در کرسف از اوایل آذر ماه شروع وتقریبا تا اواخر فروردین ادامه می یابد . بارندگی در سه فصل پاییز، زمستان و بهار بیشتر است. معدل میزان بارندگی در این شهرک 323 میلیمتر در سال است و معدل روزهای یخبندان 115 روز می باشد. مهمترین بادهایی که در این شهرک می وزند و نقش زیادی در بارندگی دارند عبارتند از : الف: باد سرد یا مه که از جانب شمال و شمال غربی می وزد که وزش آن باعث کاهش دما و افزایش نسبی رطوبت هوا می گردد که بیشتر در فصل پاییز و زمستان می وزد. ب: باد گرم یا شره که از اواخر بهار تا پایان تابستان از جنوب شرقی می وزد، وزش این باد هنگام بهار و تابستان باعث گرم شدن هوا و افزایش تبخیر و کمی رطوبت می شود و وزش بلند مدت این باد به محصولات کشاورزی آسیب فراوان می رساند .

4- وسعت و موقعیت طبیعی وسعت کرسف 5/8 کیلومتر مربع می باشد که از طرف شمال به ادامه کوههای قیدار و از طرف جنوب و جنوب غربی ،به روستاهای صالح آباد و ملک چمن (شهید چمنی) و از طرف شرق و شما ل شرقی و جنوب شرقی به روستاها ی کره شال و عینجیک و از طرف غرب به روستای سهرود (قره قوش) منتهی می شود.

5- منابع آب در این شهرک از دو منبع آبهای سطحی و آبهای زیرزمینی استفاده می شود. الف: منابع آبهای سطحی، آبهای سطحی که از ذوب شدن برفهای زمستانی و بارش بارانها به صورت رود خانه های فصلی بوجود آمده، در کشاورزی استفاده می شود . ب: منابع آبهای زیرزمینی، که شامل چاهها ،قناتها و چشمه هاست که از مهمترین چشمه های آن می توان چشمه ساریکورپی را نام برد که قسمتهای وسیعی از جنگل و باغات شهرک با آب آن آبیاری می شود و آب شرب کرسف نیز از آن تأمین می گردد . ج: رودخانه ها، رودخانه مهمی از کرسف عبور نمی کند . فقط یک رود خانه بنام آشاقی چای ( رود پایین) در آن وجود دارد که از کوه قیدار سرچشمه گرفته و پس از عبور از نواحی جنوبی کرسف و پس از طی مسافتی به رودخانه قزل اوزن می ریزد.

6- پوشش گیاهی شهرک کرسف بخاطر داشتن چشمه های بزرگ و کوچک دارای جنگل، چمنزار و مراتع نسبتا" خوبی است . الف: جنگل، حوزه آبگیر چشمه بزرگ ساریکورپی باعث پیدایش جنگل نسبتاً وسیعی در قسمت مرکزی تا جنوب کرسف گردیده است. این جنگل طبیعی و بسیار زیبا در سطح شهرستان خدابنده بی نظیر بوده و از لحاظ توریستی و گردشگری منحصر به فرد است. مهمترین درختان این جنگل بید و کاهو می باشد. ب: چمنزارها و باغات، چمنزارها و باغات در حوزه چشمه های ساریکورپی و در اطراف جنگل و با ایجاد آبراهه های انحرافی ایجاد گردیده اند. چمنزارها در تغذیه دامها و دامداری اهمیت فراوانی دارد. از میوه های تولیدی باغات هم میتوان انگور، گردو، سیب، زردآلو، گوجه، هلو، گلابی، آلبالو، گیلاس و بادام را نام برد. در کنار این میوه ها صیفی جات نیز از قبیل خیار، کدو، گوجه فرنگی، سبزیجات، آفتاب گردان، ذرت و ... را نام برد.



ج: مراتع ، مراتع کرسف نقش اصلی را در چرای دامها ایفا میکنند. از انواع گیاهان مرتعی آن می توان ورک، گون، خارشتر، کنگر، تلخه بیان، شیرین بیان، کاکوتی، کاما و... را نام برد. د: گندمزار، گندمزار خود به دو دسته دیم و آبی تقسیم می شود که در مناطق پر آب و دارای چشمه، کشت گندم به طریق آبی و در مناطق کم آب یا بی آب به طریق دیم انجام می گیرد.

7- زندگی جانوری بدلیل شرایط اقلیمی و آب و هوای متفاوت در کرسف رقم دقیقی از گوناگونی جانوران در دسترس نیست و به طور کلی جانوران وحشی را می توان به پنج دسته تقسیم کرد : الف: پستانداران، شامل گرگ، روباه، شغا ل، خرگوش، خوک، موش صحرایی و.... ب: پرندگان بومی، شامل کبک، فاخته، قمری، یاکریم، کبوتر، عقاب، دلیجه، مرغابی، کلاغ، زاغ، بلبل، هفت رنگ و.... ج:پرندگان مهاجر، غاز، مرغابی، درنا، باقرقره، لک لک، پرستو، سار، آنقوت و .... د: آبزیان، شامل انواع ماهیها از قبیل ماهی سفید، پولکدار و ....

ب- ویژگیهای انسانی 1- جمعیت: زمانی جمعیت کرسف بعنوان مرکز حکومت ولایت خمسه بیش از 10000 نفر بود ولی بر اساس سرشماری سال 1375، شهرک کرسف تقریبا" دارای 630 خانوار و 3500 نفر جمعیت میباشد که عدم توجه مسئولین و فقدان اشتغال در منطقه و مهاجرتهای بی رویه به شهرهای بزرگ عامل مهم کاهش جمعیت این شهرک بوده است. 2- زبان: زبان اکثریت مردم کرسف ترکی میباشد و در واقع ترکی زبان محاوره ای مردم است. گفتگو به زبان فارسی نیز در میان مردم، بخصوص قشر تحصیل کرده رایج است! 3- ساختمان و بافت شهرک : کرسف شهرکی تقریبآ متمرکز است که دارای بافت قدیمی و جدید میباشد و بعلت شرایط خاص طبیعی، مصالح عمده ساختمانی بکار رفته در اکثر خانه ها ی قدیمی را گل وسنگ تشکیل می دهد که به صورت چینه و خشت خام مورد استفاده قرار گرفته ولی بارندگیهای شدید و حادثه غیر مترقبه سیل در سال 1371 و نیز اجرای طرح بهسازی باعث ایجاد تغییر جدی در بافت ساختمانی آن گردیده است به نحوی که تمام خانه های جدید در سالهای اخیر با آجر، تیرآهن و سیمان و بطور کلی با مصالح استاندارد و اصول مهندسی ساخته می شود. تمرکز امکانات رفاهی در قسمت شرقی کرسف توسعه این شهرک را بطرف شرق بیشتر کرده است. بافت قدیمی شهرک در قسمت غربی می باشد که دارای کوچه های پیچ در پیچ می باشد. از زمان حکومت امیر جهانشاهخان افشار و نواده اش محمد حسن خان امیر افشار یک خیابان درختی بسیار زیبایی از قسمت شمال شرقی شهرک (از حدود روستای کره شال) تا دریاچه محلی و سدامیر در قسمت جنوب غربی شهرک امتداد داشت که زیبایی خاصی به منطقه بخشیده بود که به دلیل ناآگاهی عده ای از اهمیت فضای سبز مورد بهره برداری و تخریب قرار گرفت. فعالییتهای شهرکسازی و اجرای طرح هادی در سالهای اخیر با ایجاد خیابانهایی در داخل شهرک آغاز گردیده است که با کوشش مسئولین بنیادمسکن و مسئولین دلسوز منطقه تا حد زیادی از مشکلات ارتباطی مردم کاسته است. 4- موقعیت ویژه ارتباطی کرسف: کرسف به دلیل موقعیت خاص جغرافیایی همیشه مورد توجه حکمرانان بوده است به نحوی که امیر جهانشاهخان افشار دهها سال این نقطه را به عنوان مرکز حکومت خود انتخاب کرده بود. کرسف مانند یک پل ارتباطی دهها روستا را به هم پیوند میدهد و از نظر جغرافیایی از یک موقعیت استراتژیکی و ژئوپلتیکی برخوردار میباشد. قبل از گسترش راهها و ارتباطات و رشد تکنولوژی بسیاری از معاملات و دادوستدهای مردم روستاهای اطراف در کرسف انجام می گرفت و کرسف در واقع یک مکان تجاری و مرکز خرید و فروش در منطقه بود. طرح تقسیم اراضی رژیم شاه که نتیجه آن خرد شدن زمینهای بزرگ و مهاجرتهای بی رویه به شهرهای بزرگ بود، تا حد زیادی در عدم توسعه این شهرک نقش داشته است ولی به هر حال با توجه به موقعیت خاص ارتباطی و وجود آبهای طبیعی فراوان و داشتن معادن سنگ و جنگل و مراتع، شهرک کرسف استعداد فراوانی برای توسعه در آینده دارد. 5- اشتغالات مردم: اکثریت مردم کرسف را کشاورزان تشکیل می دهند که در کنار کشاورزی به پرورش دام بطور سنتی مشغولند و زنان نیز اکثرا" علاوه بر خ


مطالب مشابه :


گنجنامه

گنجنامه | شنبه سی ام گنج نامه الوان هندی ، گنج نامه احمد وزیر ، گنج نامه ملاصدرا ، گنج نامه




دیدنیهای همدان

شهر زیبای من فامنین - دیدنیهای همدان - دیارشرف الدین علی فامنینی وزیر و دانشمند




معرفی شهرستان تویسرکان

(متوفی 1101؛ وزیر شاه بن احمد تویسرکانی موسسه آموزش عالی گنجنامه سرکار خانم رسولی که




میراث فراموش شده(غار قلعه جوق شهرستان فامنین همدان-دوره ماد)

دیارشرف الدین علی فامنینی وزیر و نقش رستم و گنجنامه جناب و سید احمد ملیحی شیخ




کرسف درگذرزمان و(زنگی وآثارحکیم زهراوی )

صاحب ابن عباد وزیر آل بنا به روایتهای مختلف او گنجنامه ای حکیم احمد بن فارس




معرفی انجمن آثار و مفاخر فرهنگی

ایرانویچ - معرفی انجمن آثار و مفاخر فرهنگی - علی و کسری




برچسب :