چرا از مرگ میترسید

 

چرا از مرگ میترسید

فریدون مشیری

**

چرا از مرگ میترسد

 چرا ازین خواب جان آرام شیرین روی گردانید

چرا آغوش گرم مرگ را افسانه میدانید

مپندارید بوم ناامیدی باز

به بام خاطر من کند پرواز

مپندارید جام جانم از اندوه لبریز است

مگویید این سخن تلخ و غم انگیز است

مگر می این چراغ بزم جان مستی نمیارد

مگر افیون افسون کار

نهال بیخودی را در زمین جان نمیکارد

مگر این می پرستی هاو مستی ها

برای یک نفس آسودگی از رنج هستی نیست

مگر دنبال ارامش نمیگردید

چرا از مرگ میترسید

کجا آرامشی خوشتر از مرگ کس تواند دید

می و افیون فریبی تیز بال و تند پروازند

اگر درمان اندوهند

خماری جانگزا دارند

نمیبخشد جان خسته را آرامشی جاوید

خوش آن مستی که هوشیاری نمیبیند

چرا از مرگ میترسید

چرا آغوش گرم مرگ را افسانه میدانید

بهشت جاودان آنجاست

جهان آن جاو جان آنجاست

گران خواب ابد در بستر گلوی مرگ مهربان آنجاست

سکوت جاودانی پاسدار شهر خاموش است

همه ذرات هستی محو در رویای بی رنگ فراموشی است

نه فریادی نه آهنگی نه آوایی

نه دیروزی نه امروزی نه فردایی

جهان آرام و جان آرام

زمان در خواب بی فرجام

خوش آن خوابی که بیداری نمیبیند

سر از بالین گران اندوه خویش بردارید

دراین دوران که از آزادگی نام و نشانی نیست

دراین دوران که هر که هر جا

زر در ترازو زور در بازوست

جهان را دست این نامردم صد رنگ بسپارید

که کام از یکدیگر گیرند وخون یکدیگر ریزند

سر از بالین اندوه گران خویش بردارید

همه برآستان مرگ سر فرود آرید

چرا آغوش گرم مرا افسانه میدانید

چرا زین خواب جان آرامشیرین روی گردانید

 چرا از مرگ میترسید

 

 


مطالب مشابه :


شعر مرگ

مرگ: مرگ در قلب من است. مرگ در ذهن من است. مرگ هم راز و هم آواز من است. لحظه ای از بدنم دور نمی




چرا از مرگ میترسید

چرا از مرگ میترسید . فریدون مشیری ** چرا از مرگ میترسد چرا ازین خواب جان آرام شیرین روی گردانید




مــــــــــــــرگ و یاد(شعر)

مــــــــــــــرگ و یاد(شعر) وقت دفــــن مـــرده، مردن را ببین تـــا ببـینی مــــرده ی




مريم حاتمي، شاعر جوان كرمانشاهي درگذشت

مريم حاتمي، شاعر جوان نوشتن درباره مرگ يك آشنايي من با مريم حاتمي و شعر او




حدیث مرگ در شعر

حدیث مرگ در شعر به قول فردوسی مرگ نه پیر می‎شناسد و نه طفل و جوان: دم مرگ چون آتش




شجاعت...

♫♪♫شعر،شعر،شعر - شجاعت - من از مرگ ماهی ها میترسم . و گرنه درد دل هایم را به دریا می گفتم




همدردی مرگ جوان

وبلاگ شخصی حاج امیر صحرانورد - همدردی مرگ جوان - مطالب شخصی و مذهبی و مراسمات مولودی و




شعر سنگ قبر

شعر سنگ قبر ۷۳. جوان رفتم زدنیا با هزاران ارزو بر شعر سنگ قبر ۹۴. در مرگ حیات اهل داد و دین




برچسب :