غلام رضا خان ارکوازی

غلامرضاخانارکوازی

با کشته شدن شاهوردی خان،آخرین اتابک لر به سال 1006هجری قمری،سلسله ی دیگری به نام والیان لرستان برسرکار آمدند که از خویشاوندان آخرین اتابک لر بودند.آنان تا سال 1216 هجری قمری برپشتکوه وتا 1307تنها برپشتکوه-ایلام فعلی-با اقتدار حکم راندند.نهمین والی لرستان به نام اسماعیل خان زمانی که با کریم خان زند به مخالفت برخاست،جهت مقابله ومقاومت در برابر نیروهای کریم خان به کوه ها و دره های پشتکوه پناه آورد وتا زمان مرگ کریم خان در آنجا به سر برد.پس از نابودی وبر سرکارآمدن قاجاریه،اسماعیل خان با اهدای هدایا سعی در جلب نظر آنان نمود.آنان ضمن قبول دوستی اسماعیل خان،جهت محدود کردن حکومت والیان لرستان وکاستن شر وشورشان،نیز برای حفظ بیشتر مرزهای غربی در مقابل عثمانی،حکومت والیان لرستان را تنها به پشتکوه محدود کردند،ضمن اینکه سخت کشی ها وستمگری های آنان در لرستان باعث تنفر اهالی آن دیار از والیان شده بود.

بعد از سلسله حوادث،اسماعیل خان حکومت را به نوه اش حسن خان واگذار کرد.حسن خان ظاهرا در سال1216 مقر حکومت خود را به پشتکوه منتقل ساخت.مرکز حکومت آنان شهر ایلام فعلی بود که درآن زمان به نام محلی "دی والا" معروفیت داشت وبعدها به حسین آباد تغییر نام یافت.

حسن خان پس از تسویه حساب خونین با مردم لرستان که ظاهرا دامنه اش تا ایلام هم رسیده  است،با خدم وحشم خود به ایلام آمد.اودر اولین سالهای ورودش،غلامرضا خان ارکوازی را طی حکمی به سال 1219به ریاست کل طایفه ارکوازی منصوب میکند.اینکه غلامرضا خان چند سال با او آشتی ومهر همکاری کرده است،معلوم نیست.اما سرانجام این همکاری و دوستی به دشمنی می گراید.

خان دستور میدهد غلامرضا خان ارکوازی را درغل وزنجیر کنند وانواع شکنجه  را تحت نظر "سرهنگ وسالاری"به نام شهباز خان در حق او به کار برند.شاعر در مناجات نامه خود به وضوح ودردناکی ازآزار وستمهایی که بر اورفته ناله سر میدهد.در فرازهایی از مناجات نامه آورده است که شکنجه های آنان حتی مطابق ومعمول عرف آن زمان نبوده است.علاوه بر زلانه بر پاهایش کند استوار کرده اند وگردنش را به زنجیر مقید نموده اند.چنان که خود به طنزی تلخ میگوید برای یک گردن دوطوق وبرای دوپا،چهار زنجیر مهیا نموده اند.

ارکوازی در اشعارش فاش نمیسازد که اختلاف نتیجه چه بوده است.اومکرر خان را ظالم خطاب میکند اما مصادیق ستمش را بازگو نمیکند وبه راستی کسی نمیداند چه انگیزه ای منجر به این سرگذشت شده است اما از لابه لای گفته های کهن سالان وقراین دیگر میتوان حدس زد که حسادت وسعایت نزدیکان و وابستگان خان که از نفوذ وقدرت او بیمناک ورشک زده بودند،در حبس وزجر شاعر بی تاثیر نبوده است،گرچه رقابت وحسادت بخشی دیگر از طایفه ی ارکوازی بر سر به چنگ آوردن ریاست کل طایفه ارکوازی،نیز میتوانسته نقش آفرین بوده باشد.

عده ای علت اختلاف را اعتراض شاعربه زشت کاری وفساد ورزی درباریان ونزدیکان خان دانسته اند که گویا نهایتا منجر به مرگی کسی از وابستگاه خان شده است.عده ای دیگر که از تحلیل واقعی ماجرا عاجز بوده اند تلاش کرده اند به سنت افسانه پردازان در این باب داستانی عامه پسند ورمانتیک بتراشند مبنی بر اینکه شاعر،عاشق زیبارویی بوده است و خان به ستم آن زیبارو را از او ستانده وبه زندانش افکنده وباقی قضایا.این افسانه سست تر ازان است که دلیلی در ردش هزینه شود.میتوان در کل نتیجه گیری کرد که شاعر که به گواهی اشعارش بسیار متدین ومتقی بوده نمیتوانسته است در فضای تار وتباه سلطه ی آن حاکمان بدوی وخشن شریک جنایت های آنان باشد.عوانان وزورگویانی که درگوشه وکنار حکومت، دستگاهی برآورده بودند،چشم دیدن اورا نداشته اند.این والیان که سالیان نه چندان دور در ایلام حوکمت میکردند،به شهادت بسیاری از کهن سالان که آنان دریافته اند،حکومتشان به سیاق بدوی ترین وظالمانه ترین حاکمان تاریخ بوده است.آنان طوایف وعشایر را به شدت استثمار می کرده اند واقدام به استیصال خاندان ها وطوایف بزرگ می نموده اند ودر عوض به تحمیل آن همه فقر وستم بر مردم برای خود کاخ هایی با جلال وشکوه ترتیب می داده اند، چنانا که رقاصه شان از مصر وشرابشان از اروپا می آمده است.

 

گذری برحوادث زندگی او

درباب سالهای آغازین عمر او وکیفیت بالش و پرورشش،اطلاعاتی دقیق در دست نیست اما برپایه اظهارات کهن سالان واعقاب او ونیز بر طبق پاره ای قرائن وشواهد،غلامرضا خان ارکوازی در محیطی عشایری ودر خانواده ی نسبتا مرفه واهل خط وکتاب پرورش یافته است.او احتمالا آموزش های اولیه را نظیر خط وقرائت قرآن وپاره ای مواد درسی آن عصر را که عمدتا کتب علمای بزرگ شیعه وحماسه های دینی نظیر خاوران نامه وحمله حیدری ومنظومه های کوردی همچون شاهنامه ی کوردی ونادر نامه و....بوده،نزد پدر ودیگر ملاهای زادگاه های خود آموخته است.

بدیهی است که آموخته های وی نمیتواند منحصرا نتیجه آن آموزش های محدود بوده باشد،زیرابا توجه به عمق وپهنایی که در اشعار خودفخاصه در مناجات نامه اظهار میدارد،می بایستی در مکاتب ومدارس با سطوح بالاتر تحصیلات خود را تکمیل کرده باشد که طبق پاره ای اشارات نه چندان مستند وموثق،در حوزه های علمیه کربلا ونجف که فاصله ی اندکی با زادگاه شاعر قرار داشته اند،تحصیل کرده باشد.

البته ارکوازی یک طلبه ی علوم دینی به معنایی که امروزه در می یابیم نبوده است بلکه او در کنار زندگی عادی وطبیعی خود به آموختن علوم نیز توجه داشته است ومابقی اوقات را به فراگیری مهارتهایی چون سوارکاری وتیر اندازی وجنگاوری وانجام امور مربوط به زندگی ایلی گذرانده است.اشارات او به تفنگ،شکار واصطلاحات آن،از علاقه واشتیاق شاعر به این امور دلالت دارد.نیز به گواهی اشعارش مخصوصا باوه یال وغربت بسیار علاقه مند به سیر وسیاحت در طبیعت بوده است ودر ایام غربت وتبعید دوست داشته،همچون سالیان پیش در طبیعت ایلام و کوه ها وتفرجگاه هایش به تماشای بهار وشنیدن قهقهه ی کبکان بنشیند.

در ایام جوانی به دلیل موقعیت خانوادگی ونزدیکی به والیان امکان آشنایی با زندگی اشرافی آن عصر برایش فراهم بوده است که دربعضی ابیات منسوب به او گوشه هایی از این زندگی اشرافی نمایان است.

غلام رضا خان ارکوازی با دختری که احتمالا دختر عموی وی بوده است،ازدواج کرده است که حاصل آن حداقل دو فرزند پسر به نام های محمدرضا واحمدخان معروف به "که­ل­و­ه­لای " بوده است.از فرزندان دیگر یا همسران احتمالی او خبری در دست نیست.

احمدخان همان است که عنفوان جوانی بر فراز کوه باوه یال ظاهرا برا اثر مارگزیدکی در میگذرد.مرگ او به شدت شاعر را متاثر میکند وخاطر دردپرورش را برمی انگیزد.حاصل این انگیزش،شعر استوار وبرجسته ی باوه یال است که می باید در میانسالی شاعر سروده شده باشد.

پس از این زمان است که به حبس وزجر گرفتار می آید ومدت هایی را تحت غیر انسانی ترین شکنجه ها محبوس بوده است.مناجات نامه حاصل این دوره از زندگی اوست.چنان که در ایلام معروف است ودر یکی از نسخ خطی مناجات نامه هم آمده است،شاعر پس از این که خداوند وائمه به ویژه حضرت علی رابه یاری می طلبد از زندان رهایی می یابد وبه گوشه ای که احتمالا کرند غرب بوده ،میگریزد.

اودرآنجا در میان کوچه ها پرسه میزند واز دوری یار و دیار وفرزندان،به دردمندی شکوه میکند،طبیعت دل فریب ایلام را بخاطر میآورد ویگان یگان کوه های و دره هایش را بر میشمارد.

به نظر نمیرسد که غلامرضا خان ارکوازی موفق به بازگشت به زادگاهش شده باشد.اوتاآخر عمردر غربت می ماند و در همان جا میمیرد.دوستدارانش جنازه ی او را مطابق سنتی که سالیان اخیر موسوم بود به عتبات عالیات منتقل ودفن میکنند.

 

مذهب واعتقادات او

وی شاعری شیعی است که اعتقادات عمیق و ارادت استواری درباب مذهب خود وبزرگان آن،خاصه حضرت علی علیه السلام دارد.در مناجات نامه ابعاد ارادات او به وضوح آشکار میشود.او به پیروی از فضای مذهبی زمان خود که متاثر از آموزه ها وتبلیغات شیعی عصر صفوی است به تاسی از حماسه های دینی که تا حد زیادی آمیخته به اغراق بودند. علی علیه السلام را از نظر گاهی حماسی واسطوره ای به تماشا می نشیند.او شک ندارد که علی علیه السلام در سرزمین خاوران آن شگفتی ها را آفریده است.اوجنگ علی علیه السلام را با مره ی بن قیس واقعی میپندارد.و داستان چاه بثر العلم را تاریخی وقضیه ی گشودن دست عفریت به دست علی علیه السلام را عین حقیقت می انگارد.نباید بر این ساده دلی او خرده گرفت.آنچه امروز در ذهن ماافسانه واسطوره مینماید در نظر قاطبه ی شیعیان آن زمان حتی علما واکابر مذهب نیز واقعی انگاشته می شده است.کافی است نگاهی به متونی نگاشته چون مناقب آل ابی طالب،حدیقه الشیعه،حلیه المتقین،حمله ی حیدری باذل،ملابمانعلی کرمانی وصهبا افکنده شود تا درستی این سخن آشکار گردد.بی شک آبشخور مطالعاتی واعتقادی اوچنین ماخذی بوده است.چنان که در یکی از اباتش اشاره می کند که حضرت علی بر هم زننده ی خاور زمین بوده است.عده ای براساس این اغراق ها که در باب حضرت علی در اشعار ارکوازی آمده است،احتمال داده اند که نوع دلبستگی به فرقه های غلات شیعه داشته است.این احتمال مردود است زیرا چنان که گذشت ذکر این موارد منحصر به او نیست بزرگان وعلما ودیگر شاعران شیعی نیز در ابعاد بزرگتر بیان کرده اند.اگر جایز باشد که شاعررابدین بهانه منتسب به فرق مذکور کنیم،چاره ای جز این که باید این شک را درباره ی آن بزرگان نیز جایز دانست.حال آنکه میدانیم آنان از زعمای قوم بوده اند وبه هیچ وجه این گمان در حق آنان درست نمینماید.

اغراق او درباره ی علی علیه السلام در حد اعتقاداتی است که صوفیه در حق ولی قائل هستند وبا این وصف همه جا اوراکمتر از حضرت رسول اکرک برشمرده وحدود را کاملا نگاه داشته است.

 

غلامرضا خان ارکوازی وتصوف

گرچه سوزی صوفی وار ودردی درویش گونه در لحن اوهست وگاه باورهای نزدیک به معتقدات صوفیه مینمایاند،نمیتوان به قطع داوری کرد که اویک صوفی به معنای متعارف آن بوده است.درهیچ یک از اشعارش در مورد رسوم صوفیه،سخنی به میان نیامده است.تنها یک بار به کلمات عارفان وصوفی در ابیاتی جداگانه اشاره شده است مبنی برا ینکه تنها عارفان ذات خداوند را میشناسد یا این تنها خداوند است که صوفی را به برج الله اکبر می برد.

ابته شک نیست که شاعر با صوفیه آشنایی داشته است چون در آن زمان قلنداران ودرویشان در همه جا بوده اند،چنان که تاسالیان نزدیک نیز در گوشه وکنار به چشم میآمدند.پاره ای از اسامی همچون کوه باوه یال که تغییر یافته ی با افدال"ئه­فدال"به معنی بابا ابدال است،نشان از نفوذ فرقه های صوفیانه دارد.

باری او یک صوفی رسمی ومتعارف نیست،انسانی طبیعی وسلیم النفس است که در کنار داشتن درد دین،مبارزه با مظاهر ظلم،وعشق به طبیعت وشکار وشعر،عاری از ذوق ومشرب عارفانه نیز نبوده است.

 

آثار

1-مناجات نامه:عمده ترین اثر اوست که در 24 بند سروده شده است ومطابق تصحیح نگارنده ی این سطور دارای610 بیت میباشد.

شاعر در هشت بند آغازین خداوند را مورد خطاب قرار میدهد،اور ار میستاید،صنعش را تحسین میکند وا زدرگاهش میخواهد گناهانش را ببخشاید.از بند هشت به بعد منحصرا حضرت علی را به یاری میخواند واز او میخواهد تا از قید وبند ظالمان رهایی اش دهد.

به نظر نمیرسد شاعر در آفرینش مناجات نامه از پیش طرحی داشته مبنی بر اینکه ابتدا چه کسی را و پس چه کسی را بستاید وپایمرد قراردهد یا اینکه در هربندی چه مضامین ومفاهیمی را بزگوید.

از این رو آشفتگی وتکرار در آن بسیار به چشم می آید.این عدم انسجام را نباید به ضعف شاعر در حفظ محور عمودی شعر تعبیر کرد که باید به اصالت موضوع وصداقت شاعر نسبت داد که با حال او کمال اقتضا را دارد.

در مناجات نامه احساسات تندی جاری است.امیدواری،ناامیدی،لحن متضرعانه وبلافاصله معترضانه وپرخاشگرانه.نگاه شاعر تقلیدی نیست،زنده است اوضایا را نه از زاویه ی حافظه وسنت ادبی،که مستقیم می بیند.

مناجات نامه از حیث زبان وساختار تحت تاثیر فضای مذهبی حاکم بر شعر ونیز اطلاعات وسواد عربی وبه احتمال قوی فارسی شاعر است.درصد بالایی از واژگان آن عربی است.اودرمناجات نامه اطلاعات گسترده ی خود را از قرآن،حدیث،تاریخ،اسطوره،باورهای عامه ومعارف اسلامی اظهار میدارد.این عامل باعث شده است تا زبان شعر،آن طنطنه وغنای لفظی اشعاردیگرش را نداشته باشد

 

2-باوه یال:این شعر که تحت عنوان باوه یال گرده آمده،مرثیه ای عالی در رثای فرزند جوان وناکامش احمد خان است.گویند که احمدخان بر فراز کوه باوه یال که در زادگاه شاعر واقع است براثر مارگزیدگی میمیرد.شاعر کوه باوه یال را مورد خطاب قرا میدهد وبیانی تصویری وآهنگین وبا لحنی موثر ورقیق به مویه مینشیند واز جمله میگویدکه:من با کوه باوه یال عهد بسته ام که تا قیامت بهره ی من غم ونصیب او مه میغ باشد.

شعر باوه یال از حیث قدرت ادبی عالی است مشتمل بر واژگان اصیل،شکوه کلام،روانی ویکدستی لفظ، تناسب معنی ومضمون با قالب،وبهره گیری هوشمندانه از بیان وبدیع ومعانی است.آنان که با گویش شاعر آشنایی داردند،بهتر میتوانند دریابند که شاعر چه قیامتی برانگیخته است.

 

3-غربت:این عنوان متضمن اشعار پراکنده وقریب المضمونی است که شاعر در ایام غربت وآوارگی اش سروده است.این شعر همان قدرت واعتبار شعر باوه یال را داراست.در واقع اگر کسی بخواهد توانایی واقعی شاعر را درخلق زیباییبجوید،بایدبه ایندو شعر اخیر عنایت داشته باشد.دراین شعر غلامرضا خان ارکوازی به یاد زادگاه وطبیعت ایلام ناله سر میدهد وآرزوی بازگشت به سوی بارو ودیار دارد.

 

4-"زوله­یخام شوران" و زوله­یخام ژه­چین": این دو قطعه شعر را که تغزلی هستند بید در قید احتیاط از شاعر دانست.زیرا نسخه وروایتی محکم از آنها در دست نیست وتنها از یک منبع روایت شده است.گرچه تخلص واشتراکات لفظی ومعنایی،محقق را در انتسابش به شاعر تاحد زیادی مجاب میکند.

در این اشعار شاعر به وصف زیبارویی پرداخته است که موهایش را به قصد شانه کردن میافشاند وشانه ساخته از عاج شیر ماهی را بدست میگیرد و.....در این اشعار اجزا واندام معشوق به چیزهای مختلفی تشبیه میشوند که عمدتا اشیای اشرافی نظیر ابریشم خام،صدف ومرجان،فنجان زرین و....هستند.این بخش از اشعار شاعر را به شرط صحت انتساب باید مربوز به ایام کامروایی او دانست.

 

زبان شعری شاعر:

زبان کوردی به چهار گویش تقسیم میشود که عبارتنداز: کرمانجی، سورانی، هورامی، وکورد جنوبی که شامل کلهری ،فیلی ولکی است.

سده های پیش، گویش گورانی حکم گویش محوری ومعیار کوردها را داشته است.کوردهای اکثر مناطق کورد نشین اشعار خود را با تاثیراتی که از گویش محلی خود درآن به جا میگذاشتند،به این زبان معیار ادبی کوردها شعر می سرودند.

این عامل باعث شده است زبان شعری ارکوازی ایلامی وشفیع کلیایی اردلانی وخانای قبادی شهرزوری آن چنان بهم نزدیک باشد که اگر پاره هایی از اشعار آنان را به هم ترکیب کنی،تمیزشان آسان نخواهد بود.

 

قالب اشعار:

قالب غالب اشعار کوردی مثنوی است وکل اشعار ارکوازی بدین قالب می باشد گرچه در بند20 و 22 ابداعاتی نشان داده است وقالب ترکیبی از مسمط وترجیع بند نزدیک کرده است.

وزن اشعار:

وزن اشعار کوردی عمدتا هجایی است.بدین گونه که هر مصراع به دو دسته ی پنج هجایی تقسیم میشود که می باید پس از هجای پنجم مکث کرد.اشعار شاعر نیز بر این وزن اند.

صنعت پردازی شاعر:

شاعر درمناجات نامه به اقضای حال نمیتوانسته است،صنعت پردازی گسترده کند،بلکه در موارد متناسب،ازبیان ومعانی سود جسته است.اما دردیگر اشعار از صنایع لفظی ومعنوی به درستی وبلاغت تمام استفاده کرده است.اکثر تشبیه های او از نوع حسی ومرکب هستند.که عمدتا عناصر طبیعی وپیرامون زندگی شاعر وگاه اشیای اشرافی می باشند.

تاثیر پذیری وتاثیرگذاری شاعر:

داوری در باب اینکه تا چه میزان از دیگران تاثیر پذیرفته است یا بر دیگران تاثیر گذاشته است،نرسیده است وآنچه مانده بیشتر به دلیل عشق وعلاقه ی مردم به موضوعات مذهبی است که در اشعارش آورده است.اما شکی نیست که غلامرضا خان با آثار شاعران کوردی سرای مناطق غرب کشور آشنا بوده است.

گرچه در عصر زندگی شاعر،شاعران با مرکز کشور در ارتباط نبوده اند و کمتر با زبان وادب پارسی آشنایی داشته اند اما در انجمن ها ومحافل شعری غرب کشور حضور بهم رسانیده اند ومشاعره میکرده اند.دربار خوانین وحاکمان محلی،باید گفت که با وجود آنان رونق میگرفته است.نزدیکی زبان شعر واینکه در اشعاری برجا مانده به اسامی بزرگان شعر اشاره رفته است از مراوده وارتباط شعری شاعران غرب کشور با هم دارد.متاسفانه هنوز تحقیقی علمی وجامع درباب شعر کوردی وزمینه های تاریخی آن صورت نگرفته است و نمیتوان به تحقیق گفت که چه کسانی میتوانسته اند بعنوان استاد برشعر غلامرضاخان ارکوازی تاثیر گذاشته باشند.میتوان حدس زد که شاعر با آثار اساتیدی نظیر:ملاپریشان دینوری،نجف،ترکه میر،خانه ی داجیوند،نوره،شاکه،خان منصور،خان الماس وملانوشاد از نزدیک آشنا بوده است.خاصه آنکه که دربعضی اشعار تغزلی نشانه هایی از تاثیر دیگران دیده میشود اما در مناجات نامه روشن است که به پیروی از سنتی مشترک عمل کرده است و آثار دیگران را درپیش چشم داشته است.منتها نکته آن است که مناجات نامه ی وی به دلایلی که پیشتر گفته شد ،ختمی بر مناجات نامه سرایی بوده وپس از او اثر عمده ی قابل ذکری پدید نیامده است زیرا مکان توفیق را برای خود کم می دیده اند و البته هرکس مناجات نامه ای سروده،بشدت تحت تاثیر او بوده است.

میتوان آوازه ی استادی اورا از زبان سید صالح ماهیدشتی شاعر وعارف کرمانشانی(1250-1325)شنیده که اورا در زمره ی استادان یاد کرده واز مناجات نامه اش به نیکی یاده نموده است.

ختم کلام آن که ارکوازی به سبب آثاری که پدیدآورده وسرگذشتی که داشته وتلاش هایی که در جهت نشر معرف تشیع در غرب کشور به عمل آورده ونیز به خاطر ستم ستیزی وداشتن روحیه ی مقاومت در برابر زورگویان در میان بزرگان ادب کوردی از جایگاه والایی برخوردار است وطرفه آنکه هرکس از ظن خود یار او شده ومراد ومقصود خود را در آینه ی اشعارش می یابد و اور را از خود وبا خود میداند چنان که سیرت جمیل او تا اقصا نقاط مناطق کورد نشین رفته وهمه به دور از گرایش های فرقه ای ومذهبی وقیبله ای از اشعارش بهره می برند.

بی شک طرح شناخت شاعر موثری چون ارکوازی میتواند به هم گرایی بیشتر بینجامد شمن اینکه مطالعه ی گویش و ساختار زبان او میتواند مار به سیر سرگذشت یکی از گویش های ایرانی آشنا سازد.

 

شعر باوه یاڵ

 

هه­واس په­ریشان حاڵش حاڵ حاڵ               دیم سه­ر تا به­رگش سیا زخاڵ دیم

سه­ڕ قوڵه­ی کاوان وه سیا ته­م دیم              ده­رختان ژه خه­م چو چه­وگان چه­م دیم

داران ده­رختان که­ڵاغی پووش دیم                که­پوو که­م ده­ماخ بڵبڵ خامووش دیم

که­پوو وه­و شین گاڵ گه­ر­مه­وه                     چمان مرده­ێ داشت وه رو ته­رمه­وه

من وباوه­­یاڵ عه­هدمان که­رده­ن                    من خه­م و ئه­و ته­م تا رووژ مه­رده­ن

ڕووله یه ئاسار شکارگاهته­ن                      یه جاگه­ێ که­ڵڕه­م شوون ڕاهته­ن

ئه­ڕا چو جاران دیارت نیه­ن                          مه­ر گڵکوو وه بان مه­زارت بیه­ن

که­ڵێ ژه که­ڵان مه­خواس مزگانی               ئه­حمه­د خان مه­رده­ن وه نه­جه­وانی

بێ تو چو ماهی ئوفتاده­ێ خاکم                 به­رگم پڵاسه­ن جامه چاک چاکم

ڕووله ژه هجرت ئه­فسورده گیانم                 جز رۆرۆ گوویا نیه­ن زوانم

مقراز مه­رگت تێژ باڵم که­نه­ن                      شوورو شه­وق و زه­وق زنگانیم سه­نه­ن

شه­و خاوم شه­ریک تافه­ێ تێژاوه­ن              یا حوباب نه رو گیژه­ێ گرداوه­ن

شه­و تارۆ ڕووژ تاڕ هه­ردگ تاڕ وه من            دڵ چو تافه­ێ ئاو بێ­قه­رار وه من

کراس چاک چاکی یه­خه دڕیامه                  چو سه­ێد زه­خمی ژه گه­ل بڕیامه

هه­رچگه مه­ێه­م دلاڵه­ت وه دڵ                    ده­ێ دڵاله­ته هوچ نیه­که­م حاسڵ

هه­رچگه مه­ێه­م هور وه فامه­وه                  نێشته­جا نیه­ن دڵ وه لامه­وه

خێاڵان سه­نه­ن ژه دیده­م خاوان                 شه­وان گووش مه­ێه­م وه تافه­ێ ئاوان

خه­م و خوسه­گه­ت بو وه په­ژاره­م                بو وه ئێش سه­خت که­فت نه گلاره­م

عاجز وێنه­ێ مرخ شکه­سته باڵم                مه­لان کوان مه­لوول ژه حاڵم

فه­ڵه­ک وه فیکه­ێ پا پێام که­رده­ن               شه­و­گارم شوومه­ن نازارم مه­رده­ن

بێان بنووڕن وه­ێ زاریمه­وه                        وه­ێ کووس که­فته­ێ دیاریمه­وه

دوه­ێ ده­رونم کوان ته­م که­رده­ن                 دڵم خاپوره­ن شادیم ڕه­م که­رده­ن

شه­رت بوو بپووشم جامه­ێ قه­ترانی          چو مجنوون بنه­م سه­ر نه ویرانی

شه­رت بوو خوراکم وه له­خته­ێ خون که­م    وه ناخون سینه­م چو بێستون که­م

شه­رت بوو ئه­ندامم پلاس نشان که­م          شه­و تا سوو قووقوو باێه قوشان که­م

تا ڕووژ مردن سیا به­رگم بوو                     ئی به­رگه کفن ڕووژ مه­رگم بوو

شه­و­گار تا وه ڕووژ کارم زاری بوو               شعارم ئه­فغان بێ­قه­راری بوو

بنووڕن خه­ڵقان روخسارم زه­ردن               تاباچان غوڵام ئه­حمه­دش مه­رده­ن

چاوم که­فت ئه­و زێد مینگه­ێ هه­رجاران      زێد هه­ر ئه­و زێده­ن لێش نیه­ن یاران

ده­نگ دووس نیه­ن مرخ دڵ مه­رده­ن            زنگانیم بیه­ن وه بار گه­رده­ن

بێلا بتکێ زوخ ژه چاوانم                         تابووگه­ ڕه­نگ وه­س یه­قه­و دامانم

بێلا بمرم هه­ر وه­ێ ده­رده­وه                     سه­ر بنه­م ئه­و بان سان سه­رده­وه

بێلابمرم هه‌ر وه‌ێ داخه‌وه                       شه‌وان تیه‌ریک بێ چراخه‌وه

یه­سه من مردم ژه داخت ڕووڵه                نه­نێشم نه ساێ­ به­ێراختت ڕووڵه

واران مه­واروو سه­ونز نه­که­ێ گیا              خه­ڵکان بنشین نه خاک سیا

واران مه­واروو شه­و نمه داران                  که­و نه­شاقنێ سوو نه نساران

کاوان کورته­چین قه­ڵه­م نه­پووشێ             ژه ئه­وه­ڵ کوره وه­هار نه­جووشێ

که­پوو نه­نیشێ ئه­وه ته­ل داران                 بڵبڵ نه­خوه­نێ نه­غمه­ێ وه­هاران

نه­وتول نه­مامێ په­ێ وێم که­ردم سه­وز       ساێ نه دیدم بوچو سه­وڵ نه رو حه­وز

فه­ڵه­ک هات به­رده­ێ وه نه­وه­واێه             سه­وڵم ئه­ڵکه­نیا من مام بێ ساێه

ستون گیانم تاشا وه تێشه                    نه­وتول نه­مامم که­نی ژه رێشه



ششدار بلاگفا

من خودم از طایفه ارکوازی هستم و به وجود همچین بزرگ مردی در طایفم و شهر عزیزم ایلام افتخار میکنم


مطالب مشابه :


طنز آذری اسماعیل حیدری mp3 از 3 سرور

طنز آذری اسماعیل حیدری mp3 از 3 طنز video clip كتابسرا اینترنت رایگان




دانلود رایگان تمام قسمت های سریال وضعیت سفید

دانلود رایگان سریال طنز فوق العاده زیبا و دیدنی وضعیت




دانلود رایگان تمام قسمت های سریال فوق العاده دیدنی وضعیت سفید بالینک مستقیم

دانلود رایگان فیلم , طنز کلاسیک. زمان (سهیلا)، افسانه چهره‌آزاد (سیما)، سپهر حیدری




آلبوم کامل - فول آلبوم - دانلود - موزیک - ویدئو - فیلم دانلود نرم افزار دانلود دانلود نرم افزار با ل

داود حیدری زمینه موبایل دانلود رایگان مستند بازی هاي جديد،فيلم طنز،خريد فيلم طنز




دانلود رایگان نمونه سوال پیام نور

دانلود طنز و دانلود رایگان نمونه سوال پیام نور . محمد اسماعیل




دانلود مداحی باسم کربلایی روحي مشتاقه

دانلود رایگان آسان و بدون عضویت دانلود رايگان بدون عضویت، ساده و آسان انواع فایل"کتاب




غلام رضا خان ارکوازی

دانلود رایگان به نام اسماعیل خان زمانی که حمله ی حیدری باذل




آژیر پلیس

آهنگ هایی که برای دانلود گذاشته شده اند،در صورت مهندس اسماعیل حیدری داستان و طنز;




بهترین مبارز در دنیا

طنز و سرگرمی; عکس سجاد حیدری; سعید مرکز دانلود سرگرمی و آموزش اراک دانلود رایگان;




برچسب :