تاریخچه تکاوران آمریکایی

كماندو ها در پاسخ به چالش هايي كه در طي قرن هفدهم بود ، به وجود آمدند . تفاوت هاي عمده با ناهمواريهاي زمين و دشمن كه در دنياي مدرن امروز با آن مواجه هستند به وجود آمد .

سرخ پوستان امريكايي جنگ را به عنوان يگ آزمايش طولاني تصور نمي كردند . آنها از رزم و نبرد هاي رزم آرايي و صف بندي شده متنفر و بيزار بودند . در اثر برخورد با چنين محيطي مصمم تر شده  و به سفر كردن به صورت پياده در مسافت هاي طولاني خو گرفتند و به مخفي شدن و استتار و تجسس در پيدا كردن هدف متمايل شدند و به يورش هاي ويران كننده ، تند و سريع و غافلگير كننده كه حد اكثر وحشت را الغاء مي كرد دست زدند .

تاكتيك ها و شيوه هاي اروپاييان عليه اين تركيب از دشمنان و عوارض زمين كار آمد نبود. بقا ، نياز براي شيوه هاي جديد را ديكته مي كرد . گروه هاي كوچك شروع به بيرون آمدن از مخفي گاههاي خود براي تجسس دشمن كردند و اولين هشدار را زمزمه كردند . جملات و كلماتي چون « امروز به وسعت 9 مايل تصاحب خواهد شد » حاصل تولد چنين اختارهايي بود .

همانطور كه در چوب تراشي و كنده كاري مهارت داشتند ، اين شيوه مبارزه و پيكار جديد نيز كامل بود . اين زماني بود كه كماندو ها از يو رش ناگهاني استفاده كردند . آنها به هر سو مي توانستند بچرخند و يا بر پشت اسب حركت و يا پياده با پاي برهنه مي دويدند . علاوه بر يورش در سطح زمين آنها قادر به انجام عمليات بر روي آب عليه دشمن بودند .

در جنگ فرانسه و هند در سال ( 1763 ـ 1754 ) ، رابرت راجر مشهور ايده كماندو را كه قبلاً مطرح شده بود را عنوان كرد . راجر شخصيتي گيرا از همان جواني داشت . در روزهايي كه فرماندهان سربازان خود را به خدمت مي گرفتند ، عمليات مي كرد و شيوا و فصيح سخن مي گفت و استدلال او قانع كننده و طريق را به خوبي مي دانست . وي يك ليست با 28 قانون سليم مشترك و يكئ سري دستور هميشگي بر آمادگي عملياتي ، امنيت و تاكتيك تأكيد دارد و وي يك برنامه آموزشي را ايجاد كرد كه در آن خود شخصاً بر كاربرد قونين نظارت مي كرد . در ژوئن 1758 رابرت راجر تمرينات آموزشي آتش زنده را هدايت كرد . عملكردش توسط آمادگي پيوسته و جنبش هاي متهورانه او ترسيم مي شد . هنگامي كه يگان هاي ديگر در فصل زمستان اردو زده بودند كماندو ها با استفاده از كفش مخصوص برف ( چقته ) ، سورتمه و اسكي روي يخ به سمت دشمنان و سرخ پوستان حمله مي كردند . در زماني كه مستعمرات انگليس در حال ستيز و مبارزه بودند ، كماندو هاي راجر جنگ را به دشمنان با گروه ديده باني و يورش تحميل كردند .

معروف ترين مأموريتش يورش شجاعانه او عليه سرخ پوستان آباناكي وحشي بود . ظرف 60 روز 400 مايل از اراضي راجرز با 200 كماندو از طريق سفر با قايق و سوار بر اسب در خشكي اسغال كرد . علي رغم تلفاتي كه در بين راه متحمل شد وي توانست تا عمق خاك دشمن نفوذ كند و مخفيانه به اهدافشان دست يافتند . در 29 سپتامبر 1759 آنها به اقامت گاه سرخ پوستان حمله و آنجا را تخريب كردند و چند صد تن از آنها را قبيله آباناكي را كشتند و ديگر اين قبيله براي آنها تهديدي به حساب نمي آمد .

كماندو ها مشغول گشت زدن در مزرعه ها و دفاع از مستعمرات در برابر حملات پراكنده سرخ پوستان دهه هاي بعدي كردند هنگامي كه زمان مبارزه براي استقلال فرا رسيد كماندو هاي امريكايي آماده بودند .

در 14 ژوئن 1775 ، با جنگ قريب الوقوع ، كنگره اقليمي امريكا طي نشستي آمادگي شش گردان از تفنگداران ماهر را براي حضور در پنسيلوانيا ، دو گردان در ماري لند و دو گردان ديگر در ويرجنيا اعدام كرد . در سال 1777 اين گروه مرزبانان دلير رهبري و تجربه لازم را براي تشكيل چنين گروهي را تحت نظارت دان مورگان و سازمان جورج واشنگتن به دست آوردند و گروه تكاوران ناميده شدند . بنا به گفته ژنرال جان بورگان ، افراد مورگان مشهور ترين ارتش استقلال طلب بودند كه كه همه آنها تير اندازان ماهر بودند .

در طي جنگ هاي استقلال طلبانه امريكا اين كماندو ها فعال حضور داشتند و 150 نفر از برگزيدگان آنها براي تجسس انتخاب شدند و نلتون رهبر آنها در پاسخ به كشته شدن هارلم هايت ، كشته شد .

ديگر اعضاي كماندويي درگير در جنگ هاي استقلال طلبانه توسط فرانسيس ماريون و چريك هاي وي كه چند صد نفر بودند جدا از ارتش واشنگتن و يا با همكاري آنها اقدام به عمليات باتلاق روباه كردند . خارج از باتلاق كارولينا ( مهاجر نشين انگليس در شرق امريكا سكني گزيده بودند ) ، اين كماندو ها ارتباطات بريتانيائيها را قطع و مانع از حمايت سازمان امريكايي هاي وفادار به انگليس در رسيدن به اهداف آنها شدند . بنابر اين آنها اساساً به پيروزي امريكا كمك كردند . در طي جنگ 1812 ، كنگره از كماندو ها خواست تا مناطق مرزي را حفظ كند . در 28 دسامبر 1813 ، دفتر ثبت ارتش نام افسران را براي 12 گردان ثبت كردند معروفترين كماندو ها در جنگ شهري توسط سرهنگ جان اس .مآسباي هدايت شدند . كماندو هاي وي از پشت رودخانه پتومك واقع در واشنگتن شروع به عمليات كردند . از هر سه نفر يگان شناسايي در سال 1862 ، در نيروهاي سرهنگ ماسپاي يكي كماندو و جمعاً 8 گردان تكاوري تا سال 1865 ايجاد شد . وي معتقد بود كه استفاده از تهاجم و يورش غافلگير كننده مي تواند نيروها را مجبور به حفاظت از صد نقطه در يك زمان بكند . سپس به استفاده از تجسس ماهرانه يكي از ضعيف ترين نقاط را انتخاب و به آن يورش مي بردند و پيروزي را تضمين مي كردند . ماسباي تعداد گروهان كوچكي را يعني 20 تا 50 نفر را در مسير مي گذاشت و يك مرتبه به كمك ديده بانان به كل گروه يورش مي بردند .

سرهنگ ترنر آشباي كه در ويرجينيا به خاطر شهامتش معروف بود در فرماندهي به اندازه ماسباي مهارت داشت . كماندو هاي وي و ماسباي خدمات فرارواني را به سازمانهاي هم پيمان كردند . اين كماندو ها در ديده باني و حملات ايذايي و يورشي بسيار ماهر بودند و اين مسائل تهديدات هميشگي بودند و تعداد كثيري از نيروها را به اين تهديدات مشغول مي كرده است .

كماندوهايي كه در طي جنگ داخلي امريكا سهيم بودند را بايد هميشه ياد كرد . اگرچه اغلب در شرح وقايع تاريخي ناديده پنداشته شده اند .

با حضور نيروهاي امريكايي در جنگ جهاني دوم ، مجدداً حضور كماندو ها در صفحات تاريخ ثبت شد. سرتيپ ويليام اداربي اولين گردان كماندويي را در 19 ژوئن 1942 در كريك فرگ در ايرلند شمالي سازماندهي كرد . اعضاي اين گردان داوطلبانه برگزيده اي بودند كه 50 تن از آنها در يورش متهورانه ، ديپس در سواحل شمالي فرانسه بعد از آموزش با كماندو هاي كانادايي . بريتانيايي ، شركت داشتند . اولين گردان كماندويي در نواحي شمالي افريقا يعني آرزيو ، الجزاير و تونس جايي كه مواجه با نا همواري هاي زمين و حملات شبانه بودند دست به عمليات زدند . اين گردان به خاطر انجام عمليات ويژه اي كه در ال گاتر انجام داد ، تقدير نامه اي از رياست جمهوري براي عملكرد ممتاز و برجسته اش دريافت كرد .

دومين و چهارمين گردان كماندويي توسط سرهنگ داربي در افريقا در اواخر جنگ تونس فعال و آموزش داده شد . اين سه گردان نيروهاي كماندويي را شكل دادند . سه گردان كماندويي سرهنك داربي در تهاجم سيسيل در گالا و بيكاتا ارتش هفدهم نيروي زميني را تكاوري كردند و نقش كليدي را در محاصره شهر مسينا ( شمال شرقي جزيره سيسيل ) ايفا كردند . سالرنو ( بندري در جنوب ايناليا ) نيروهاي كماندويي براي نگه داري شانزي پاس 18 روز در برابر 8 پاتك نيروهاي آلماني در جنگ ونافرو جنگيدند و مقاومت كردند . كماندو ها زمستان سختي را تجربه كردند و جنگ كوهستاني را در نفوذ به دشمن آزمودند . در آنزيو ، آنها بر پدافند ساحلي غلبه كردند و شهر را پاكسازي و موز پدافندي را ايجاد كردند .

در شب ژانويه 1944 ، اولين و سومين گردان تكاوري يك حمله نفوذ و تك نشيني را براي رخنه در خطوط دشمن در نزديكي سيزترنا تدارك ديد . نيروهاي نظامي آلماني متوجه اين رخنه و نفوذ شدند و كمين گاه هايي را تاسيس و راه نفوذ را سد كرده اند و مانع كمك نيروهاي پشتيباني به كماندوها شدند . آلمان ها با پياده نظام و تانك ها عليه كماندوها كه به بازوكا ، نارنجك . اسلحه هاي كوچك آنها را تهديد مي كردند ، يورش بردند . اين نبرد به خاطر خسارت هاي وارده به دشمن مهم نشد بلكه به خاطر عمليات قهرمانانه و ناباورانه كماندوهاي امريكايي مشهور شد . دو گردان 761 نفر كشته و 767 نفر اسير داد .

دومين و پنجمين گردان هاي كماندويي در 6 ژوئن 1944 در ساحل اوماها و نورماندي فرانسه عمليات كردند . در طي جنگ هاي سخت كه در امتداد ساحل ها رخ داد كماندوها به شعار هاي رسمي خود رسيدند . همانطور كه موقعيت در ساحل اوماها بحراني مي شد ، سرتيب نورمن دي . كاتا معاون لشكر بيست و نهم پياده مقرر كرد كه نيروهاي مهاجم بايد از خط ساحلي پاك شده و جزيره گسترده تر شود . سپس وي سرهنگ مكس اسچيندر فرمانده هنگ پنجم گردان كماندويي كرد و گفت : « كماندوها راه را نشان دهيد » .پنجمين گردان كماندويي جهت پاكسازي سواحل از نيروهاي مهاجمي به تكاوران اضافه شد .

هنگ پياده 116 و لشكر 29 و گردان هاي دي و ايي و اف و دومين گردان كماندويي مأموريت تسخير چهار توپخانه مخفي آلمان ها را در پينت دو هاك بعد از مواجه شدن با دژ تسخير نا پذير آنها را بر عهده داشتند . اين عمليات شجاعت و دليري بيش از حدي براي بالا رفتن از سخره هاي عمودي تحت پوشش آتش سهمگين مسلسل ، خمپاره انداز و نارنجك و سلاح هاي سبك دشمن و مهاجمان را مي طلبيد .

گردان كماندويي ششم ، در اقيانوس آرام عمليات مي كرد ، تنها يگان كماندويي خوشبخت بود كه اين مأموريت براي او تعريف شده بود و كاملاً هم نيروهايشان سازمان يافته و آموزش ديده بودند . تمامي مأموريت هايش ، در پشت خط دشمن و متشكل از گروههاي كوچك ضربت به اندازه يك دسته بودند و مسئول تجسس در نقاط دور ، گشت زني و وارد كردن ضربات سخت به دشمن بودند .

اين گردان اولين نيروي امريكايي بود كه به فيليپين به منظور انجام مأموريت تخريب توپ هاي پدافندي ساحلي ، ايستگاه راديو و رادار و ديگر وسايل ارتباطاتي و دفاعي به بندر ليته عازم شد . سه روز قبل از حمله اصلي ، گردان ششم كماندويي به دليل طوفان از ناو شكن به جزيره اي در خليج ليته لنگر انداختند . مأموريت آنها تنها با يك ساعت تأخير تكميل شد .

بعداً گروهان سي كه توسط دومين دسته از گروهان اف از ششمين گردان كماندويي تقويت شده بود ، نيروي نجاتي را براي رهايي امريكايي ها و اسيران جنگي كه در كمپ هاي ژاپني ها در كاباناچون گرفتار بودند به آنجا اعزام كرد . آنها 29 مايل در خاك دشمن پياده روي كردند و توسط پارتيزان هاي دوست و ارتش ششم از جوخه آلامو كمك و پشتيباني شدند . آنها حدود يك مايل مسافت را فقط از دشت هاي مسطح گذراندن و پادگان ژاپني ها را كه تقريباً دو برابر پادگان خودشان بود را منهدم كردند و 500 زنداني را آزاد كردند . بيش از دويست نفر از نيروهاي دشمن در اين عمليات كشته شدند . تلفات كماندوها 2 نفر كشته و 10 زخمي بيش نبود .

ديگر يگان كماندويي يگان تركيبي 530 بود كه به عنوان يك يگان نفوذي سازماندهي و آموزش داده شده بود و براي به كار گيري در پشت خطوط دشمن كه توسط ژاپني ها اشغال شده بود ، بكار مي رفت اين يگان توسط سرتيب فرانك دي . مريل و 2997 نفر از يارانش كه بعداً به چپاولگران مريل معروف شدند ، فرماندهي و هدايت مي شد .

افرادي كه در اين تركيب شركت داشتند از سي و سومين هنگ پياده نظام و چهارمين و پنجمين هنگ پياده و ديگر هنگ هاي پياده كه در نبرد جنوب غربي و جنوب اقيانوس آرام شركت داشتند برگزيده شده بودند . اين افراد به درخواست رييس ستاد ژنرال جورج سي . مارشال براي انجام اين مأموريت خطرناك پاسخ مثبت دادند . داوطلبان از لحاظ ذهني و فيزيكي تست شدند و آموزش هاي يگان حركت در جنگل را پشت سر گذاشتند .

قبل از ورود به نبرد شمالي برمه ، چپاولگران مريل تحت نظارت ژنرال اورد . سي وينگيت از ارتش بريتانيا در هندوستان تعليم ديده بودند . اين دسته از فوريه تا ماه ژوئن 1943 به مدت 4 ماه تاكتيك ها و تكنيك هاي نفوذي در قلب دشمن را آموزش ديدند و اين سري از آموزش ها در ابتدا توسط ژنرال وينگيت در عمليات تيپ 77 پياده هند در برمه استفاده شده بود . از ماه فوريه يا ماه مه 1944 عمليات آنها با عمليات لشكر 22 و 38 چيني ها هماهنگي نزديك و كاملي داشت . اين دو گروه براي بازستاندن برمه شمالي و پاك سازي راه براي ساختن جاده لدو كه خط راه آهن هندوستان را به چين وصل مي كرد دست به عمليات مشترك زدند . اين افراد با عبور از جنگل و كوهستان و دره هاكوانگ در شمال غربي برمه و عبور از رودخانه ايراودي 35 مرتبه با سربازان جنگ آزموده ژاپني از لشكر هجدهم در گير شدند . براي عمليات در پشت نيروهاي اصلي ژاپني ها ، آنها براي پيشرفت در جنوب و حركت نيروهاي چيني دست به برهم زدن ارتباطات و خطوط تجهيزات دشمن كردند .

نقطه اوج عمليات مارادورس تسخير فرود گاه ماياتگينا در شمال برمه بود . اين آخرين پيروزي چپاولگران مريل بود . اين يگان با حضور لشكر 475 پياده در تاريخ 10 آگوست 1944 مستحكم شد . در بيست و يكم ژوئن 1954 لشكر 475 مجدداً هنگ پياده 75 را نامزد اين عمليات كرد . اين از يكپارچگي و تعيين مجدد چپاولگران مريل در هنگ پياده 75 بود كه هنگ تكاوران مدرن امروزي عناون رزمي يگاني اخير آنها را دنبال مي كنند .

با پايان جنگ جهاني دوم ، كه به دنبال آن تعداد كثيري از خدمات مرخص شدند و يا منفصل و يا بازنشسته شدند ، يگان كماندويي هم غير فعال شد . خيلي از اعضاي پيشين آن به زودي مجدداً به خدمت نظام براي تشريج مهارت هاي منحصر به فرد خود احضار شدند .

با شيوع خصاوت و دشمن در ژوئن سال 1950 در كره ، احتياج به اين گروه كاملاً مشهود بود . سرهنگ جان جيبسون ون هوتن توسط رييس ستاد مشترك ارتش به عنوان فرمانده برنامه هاي آموزشي هنگ كماندوان در فورت بنينگ جورجيا منصوب شد .

در 15 سپتامبر 1950 ، سرهنگ ون هوتن به رييس ستاد و دفتر رييس نيروي زميني ارتش در فونت مونرو و ويرجينيا گزارش داد . وي اطلاعا داد كه آموزش يگان هاي كماندويي قرار است كه در فورت بينينگ در اولين تاريخ ممكن شروع شود . زمان وقوع در يك اكتبر 1950 با شش هفته آموزش آزمايشي خواهد بود .

دستورات اجرائي برابر تشكيل گردان فرماندهي و چهار گروهان كماندويي هوابرد ايجاب شده بود . در خواست براي داوطلبين كه مايل به پذيرفتن بيشترين خطر را در مناطق رزمي خاور دور را داشتند كم رنگ و نا پديد شده بود .

در لشكر 82 هوابرد ، نتايج فرا خوان براي داوطلبين تعجب آور بود . بعضي بيشتر از 5000 نفر چتر باز را تخمين زده بودند . روند ظالمانه و تفكيك كننده نيروهاي خوب از بد شروع شد . هر كجا ممكن بود ، اين انتخاب توسط افسران كه فرماندهي گروهان ها را عهده دار بودند ، انجام مي گرفت . درست شبيه آن ايامي كه رابرت راجر سرباز گيري مي كرد .

اولين گروه از سربازان انتخاب شده به فورت بينينگ در 20 سپتامبر اعزام شدند . آموزش از روز دو شنبه 2 اكتبر 1950 با سه گروهان از هوابران متخصص آغاز گشت . اين يگان در 9 اكتبر سال 1950 موفق به اتمام دوره به گروه سفيد مشهور بودند و ديگر گروه ، مشغول طي كردن آموزش بود . چتر بازان سياه از اعضاي اسبق هنگ پياده هوابرد 505 و گردان توپخانه ضد هوايي 80 و لشكر 82 بودند . در ابتدا 4 گروه كماندويي را تدارك ديدند و آنها به زودي به گروهان هنگ دوم پياده را استخدام كردند و تنها بخش موثق ارتش همين يگان هاي كماندويي مشكي پوش در تاريخ امريكا بوده است .

تمامي داوطليبين از سربازان حرفه اي بودند كه ، با كوله باري از تجربه و آموخته ها كه اغلب يكديگر را آموزش مي دادند . بعضي از آنها هنگ هاي كماندويي اصلي را يافته بودند و اولين گروه از نيروهاي ويژه و يا دفتر سرويس هاي استراتژيك در جنگ جهاني اول شكل گرفت . بيشترين مربيان از اين گروه انتخاب شدند . خيلي از چهره ها جوان اما بسيار كار آموخته و با تجربه بودند و زيرا آنها در جنگ جهاني دوم در عمليات هاي مختلف شركت كرده بودند . 

آموزش طاقت فرسا و شامل عمليات هاي هوابرد و آب ـ خاكي كه شامل فرود با چتر از ارتفاع پائين در شب و انهدام ، خرابكاري ، نبرد رودررو و نزديك با دشمن و استفاده از نقشه هاي خارجي است . تمامي نيروهاي مسلح و گروه هاي كوچك نظامي امريكايي و گروه هاي همتاي دشمن كاملاً حرفه اي هستند . ارتباطات و كنترل آتش توپخانه ، نيروي دريايي و آتش پدافند هوايي بسيار مهم و اگر آموزش آنها در شب صورت مي گيرد وضعيت فيزيكي و رژه آنها بايد موزون و ثابت قدم باشد . سرهنگ ون هوتن اذعان كرد كه هدف از اين كار ، آماده كردن يك گروهان براي پياده روي 40 تا 50 مايل و عبور از مناطق مختلف بين 12 تا 18 ساعت پياده روي است . آنها همچنين بايد شنا كردن در آبهاي سرد و يخي را ياد بگيرند و توان پياده روي خود را افزايش دهند .

هيچكس مجبور به ماندن در وضعيت كماندويي به عنوان داوطلب نبود . بعد از روند خصمانه تقسيم و حذف افراد ، هر گروهان 30% از نيروي خود را مي بايست حفظ مي كرد . به اين دليل بود كه بعد از جنگ عده كثيري منفك شدند . در طي آموزش يك اتومبيل نظامي با پرچم سفيد در مسير حركت مي كرد و هر كس كه فكر مي كرد كه ديگر نمي تواند به اين امر ادامه دهد سوار بر آن مي شد و افراد ديگر نه او را آزار و نه مسخره مي كردند و وسايل شخصي خود را از خوابگاه قبل از اينكه ديگران برگردند بر مي داشت و از آنجا با آن جيب يا خودرو ترك مي كرد .

اولين دوره آموزش خود را در 13 نوامبر 1950 تمام كرد . اولين ، دومين و چهارمين گروهان براي سفر به خارج از كشور با كشتي آماده شدند و سومين گروهان كماندويي براي ارزيابي آموزش دوره دوم ، پنجم ، ششم ، هفتم و هشتم آماده شدند . اگر افراد اين گروه را داوطلبان هوابرد از لشكر 82 هوابرد تشكيل مي داد . سومين گروهان كماندويي بعد از اتمام آموزش دومين گروهان يا دوره دوم به خارج از كشور اعزام شد .

اولين گروهان هنگ پياده يا هوابرد فورت بنينگ را در 15 نوامبر 1950 به مقصد كره ترك كردند و در 17 دسامبر 1950 به دومين لشكر پياده پيوست . به دنبال آنها طولي نكشيد كه دومين و چهارمين گروهان كه در 29 دسامبر وارد شدند و دومين گروهان كماندويي به لشكر هفتهم پياده پيوست و چهارمين گروهان كماندويي به عنوان سر فرماندهي هشتمين نيروهي زميني ارتش امريكا و اولين لشكر سواره نظام منتخب شد .

افسران در فورت بنينگ از مدت ها قبل بكار گيري يگان هاي كماندويي را مطالعه كرده بودند و در رابطه با بكار گيري يك گروهان تنهاي كماندويي شك داشتند . آنها فهميدند كه سازمان گردان پياده كماندويي به آنها مزاياي زيادي را واگذار كرده از جمله بكار گيري تاكتيك هاي بهتر در مواقع ضروري . آنها باور داشتند كه فرماندهان گردان كماندويي يعني يك سرهنگ بتواند به طور مؤثر با افسران جزء لشكر و يا افسران ارشد ستادي كنار بيايد و يا اينكه به طور مؤثر عمليات انجام دهد و معتقد بودند كه يك سروان بهتر مي تواند از عهده اين كار بر آيد و عمليات ها در سطوح مختلف سازماني بايد هدايت مي شد .

علا رغم توصيه آنها ، سازمان همان طور دست نخورده باقي ماند . يك گروهان پياده كماندويي يا هوابرد در هر لشكر پياده باقي ماند و گروهان ها در سطوح ارتش تعيين و به لشكر هاي پياده نظام متصل شدند . در سرتاسر زمستان 1950 و بهار 1951 ، كامندوها در گير جنگ بودند . جنگجويان آواره ابتدا به يك هنگ متصل سپس به ديگري پناه مي بردند . آنها در خط مقدم مسئول ديده باني ، گشت زني ، يورش ، كمين ، حملات كماندويي و به عنوان نيروهاي ضد حمله و پاتك مجبور به استرداد شكست هاي احتمالي بودند .

در هر 18000 لشكر پياده ، 112 گروهان كامندويي موجود بود و يك رغم غير قابل تصوري را ثبت كرده بودند ، اكنون در تاريخ نظامي گري امريكا روحيه داوطلبين كماندو به مراتب بهتر از قبل است . آنها داوطلبين ارتش يا آموزش هاي هوانوردي يا تكاوري و رزمي هستند . آنها نيروهاي داوطلب امريكايي بودند كه در جنگ كره شركت داشتند . هنگامي كه ايالت متحده زماني كامندوها از طريق هوا ، زمين و آب به جنگ فرستاده شدند . اولين گروهان پياده نظام كماندويي به منظور جهت يابي اعزام شد و سپس با يك يورش جسورانه در شب به پشت خطوط دشمن در 9 مايلي توانستند آنها را منهدم كنند . به طوري كه تأسيسات آنها بعداً توسط اسيران دوازدهمين لشكر فرماندهي كره شمالي قابل تشخيص بود . چنان هر دو هنگ كره شمالي دچار توحش و اضطراب گشتند كه به سرعت از هيبت نيروهاي امريكايي عقب نشيني كردند . اولين هنگ در قلب جنگ اصلي يعني چيپ يانگ ني و مي ماساكر واقع شده بود . شرح تفصيلي واقعه در دو بخش جداگانه نگاشته شده است .

هنگ كماندويي دوم و چهارم در مانسان ني نيز درگير عمليات گسترده اي شد جايي كه روزنامه زندگي عمليات گشتي هاي كماندويي را در شمال موازي با سنگر گردان سي و هشتم گزارش كرد . گروهان دوم كماندويي فضاي خالي بحراني و حساس ايجاد شده توسط نيروي متحده در حال عقب نشيني را پوشاند و گروهان چهارم كماندويي تدارك يك يورش جسورانه آبي را در هوا چون دام ديد . گروهان دوم كماندويي كه به سومين لشكر پيادهنظام پيوسته بود شعار « مرگ ، حرام زاده ، مرگ » تبليغ مي كرد و پنجمين گروهان كماندويي در كنار بيست و پنجمين لشكر پياده مي جنگيد و در پنجمين فاز حمله چيني ها شجاعانه عمل كرد . هر كسي را كه مي يافتند جمع آوري مي كردند و فرمانده گروهان كماندويي مسير را براي يگان هاي پياده نظام هموار مي كردند . در بخش شرقي ، كماندو ها اولين يگاني بودند كه سنگر گروهان سي و هشتم دشمن عبور كرد .

هشتمين گروهان پياده كماندويي به بيست و چهارمين لشكر پياده ملحق شد . آنها به گروه شياحلين معروف شده بودند . 33 نفر از اين گروهان بين خطوط نبرد با دو گروهان شناسايي چيني ها گرفتار شدند و 70 نفر از چيني ها كشته شدند و گروهان كماندويي 2 كشته و 3 زخمي دادند كه همه آنها را توانسته به خطوط خودي منتقل كنند .

چيز زيادي از بهره برداري آنها نگاشته نشد . آنها در اندازه هاي مختلفي چون جوخه ، گروهان و گردان در خطوط مقدم و لجمن عمليات مي كردند . براي ديگران آن خطوط جهنم بود حال آنكه براي كماندوها اين خطوط به منزله محراب بود . از گروهان هاي كماندويي به عنوان تير انداز نيز استفاده مي شد و گاهي يگان را در لجمن باقي مي گذاشتند كه دشمن را درگير كند و هنگ پياده بتواند تغيير جهت دهد . يك گروهان كماندويي تا اينكه فرمان قطع فوري حمله را از هواپما دريافت نمي كردند هرگز دست از جنگ نمي كشيدند و به محض دريافت اين پيام به مأموريت ديگر تن مي دادند .

شهرتي وجود نداشت . تنها در زماني كه يك خبرنگاربه اين يگان ملحق مي شد به محض رسيدن به لجمن قبل از اينكه بتواند داستانش را تكميل كند كشته مي شد .

نوشته شده است كه پيدا كردن جايگزين براي اين يگان ها يك مشكل اساسي بود . علي رغم دريافت تلفات سنگين ، 40 تا 90% از توان اصلي خود ، كره اي ها در خنثي كردن بسيار زيرك و ماهر بودند و سريعاً از لحاظ نفر روسيه تجهيز مي شدند .

تنها تفاوت بين افراد گروه كماندويي كره و ديگر گروه كماندويي ، فرصتي است كه براي جنگ كردن در اختيار ايالات متحده قرار داده شده است . وظيفه مايه عبرت كماندوها است . گروهان هاي كماندويي مطابق با نظم و وظايفشان در يالات متحده ، آلمان و ژاپن عمل مي كنند .

در سال 1950 تا 1951 ، اين نگراني وجود داشت كه اتحاد جماهير شوروي به اروپا حمله كند . در پايان جنگ جهاني دوم ، نيروهاي جنگنده خود را ازآن قاره وارد اروپا كرد . ناگهان ، به انضمام حمله به كره ، امريكا مجبور به آماده شدنبراي جنگ اصلي در اروپا شد . ششمين گروهان پياده كماندويي يكي از عناصر اصلي در باز سازي نيروهاي امريكايي در اروپا بود . با ملحق شدن به اولين لشكر پياده ، جسارت و نظم و قدرت خاصي را از خود به جاي گذاشت . ششمين گروهان كماندويي ، اولين گروه كمانمدويي و چتر باز بودند كه دستورات فرماندهان را كاملاً انجام مي دادند .

سرهنگ ون هوتن و پرسنل وي به منظور پشتيباني از يك مركز آموزش كماندويي ، فرماندهي آموزش كماندويي را را طراحي و بر تشكيل اداره آموزش ارتش بر تشكيل گردان هاي كماندويي تأكيد ورزيدند . جدول پيشنويس سازماندهي طوري مهيا شد كه در آن چهار گروهان پياده كماندويي از جمله به گروهان فرماندهي ، گروهان خدمات ، بهداري و هنگ پياده كماندويي ديده شد . پيشنهاد براي تشكيل گردان كمـاندويي در كره و يا تشـكيل يك گردان كه بتـواند با صـد و هفتاد و هفتمين گردان شناسايي هوابرد هماهنگي برقرار كند داده شد . اين امر باعث سهولت در آموزش و عمليات هوابرد مي شد . فرمانده ، فرماندهي كاريبان يك گردان كماندويي مي خواست . سرهنگ ون هوتن از التزام و اجبار ناراحت بود اما در خواست رد شده بود .  

در ژوئيه ( ماه هفتم ) 1951 ، هشتمين ارتش امريكا در كره ، پيغامي را به تيمسار فرماندهي اولين لشكر زرهي و دومين و سومين ، هفتمين ، بيست و چهارمين و بيست و پنجمين لشكر پياده ارسال كرد كه مضمون آن پيام غير فعال كردن گروهان هاي كماندويي در كره بود و از اين گروه به دليل هوشياري ذهني ، استقامت بدني و كيفيت رهبري قدر داني كرده بود و بيان كرده بود كه چتر بازان شايسته در اين يگان ها به صد و هشتاد و هفتمين گروه آر . بي . تي انتقال داده خواهند شد .

در 22 اكتبر 1951 ، دفتر فرماندهي نيروهاي زميني ارتش امريكا يك عنوان مستقيمي را تحت اين جمله « تأسيس دوره هاي كماندويي در مدارس نظامي » را منتشر كرد .

در 5 نوامبر 1951 ، آخرين گروهان پياده كماندويي غير فعال اعلام شد . افرادي كه در يگانهاي كماندويي در جنگ كره شركت كرده بودند حالا بايد پرچم هاي كوچك نظامي و يگاني را جمع آوري و به تاريخ هديه مي كردند . يعني تمامي حماسه ها و خاطرات و دستاورد ها را بايد به تاريخ مي دادند . كهنه كاران نظامي هوابرد و يگان هاي كماندويي در جنگ كره در شكل نيروهاي ويژه امريكايي بايد شكل مي گرفتند كه خيلي از آنها در ويتنام به اين تمايز رسيده بودند .

با افزايش درگيري امريكا در ويتنام ، كماندوها مجدداً براي خدمت به كشورشان فراخوانده شدند . 14 گروهان كماندوي مجزا با داوطلبين بسيار مشتاق به يك منطقه غير نظامي در ويتنام اعزام شدند . آنها كماندو ها را در تيپ ، لشكر و يگان هاي نيروي زميني تقسيم كردند و براي عمليات هاي تجسس و تحقيق به دور دست فرستادند و توانستند اطلاعات رزمي بسيار ارزشمندي را كسب كنند . در انتهاي جنگ در ويتنام ، اين يگان ها غير فعال بودند و اعضاي آنها در يگان هاي مختلف ارتش تقسيم شدند . خيلي از آنها به لشكر 82 هوابرد در فورت برگ در كاروليناي شمالي منتقل شدند . به هر حال ، دو يگان گشي تجسس در ساختار نيروهاي ديده شد و به گارد ملي ارتش انتقال داده شد و به عنوان گروهان كامندويي هوابرد پياده تعين شدند و اين يگان ها به جاي كمين و حمله از تجسس و شيوه هاي رادار گريزي استفاده كردند . به هر حال آينده گردان كماندويي به چندين مسير مختلف ختم شد .

ژنرال آبرام ، رييس ستاد ارتش در پائيز 1973 به ضرورت وجود يك نيروي مؤثرو متحرك و خوب آموزش ديده پي برد و دستور فعال كردن اولين يگان كماندويي را در حد گردان بعد از جنگ جهاني دوم داد . اين ژنرال اعلام كرد : « گردان كماندويي قرار است منتخب و حرفه اي ترين گردان پياده نظام در روي زمين باشد .» . گرداني كه بتواند با دست خالي و سلاح ، بهتر از هر كس ديگري عمل كند . گردان عاري از هر اوباش و راهزن و سرگردنه كيري بود و اگر اين گردان متشكل از اين افراد مي بود بايد تحريم مي شد و هر جايي كه گدان پاي مي گذاشت بايد به وضوح مشخص مي شد كه بهترين است .

اولين گردان كماندويي ، هفتادو پنجمين لشكر پياده ، به طور رسمي در 8 فوريه 1974 در فورت استوارد ، جورجيا بعد از سازماندهي و آموزش در فورت بنينگ جورجيا ، فعال شد . دومين گروه كماندويي ، از هفتاد و پنجمين لشكر پياده در 1 اكتبر 1974 تشكيل شد . اين يگان هاب منتخب نهايتاً يك مقر فرماندهي در پايگاه هوايي شكاري ارتش به ترتيب در جورجيا ، فورت لويس و واشنگتن تأسيس كردند .

در 25 اكتبر 1983 در طي صف آرايي نيروهاي امريكايي در جزيره گرانادا براي محافظت از اتباع امريكايي و بازگرداندن دموكراسي ، نقش اين گردان كماندويي و تصميم به جاي ژنرال آبرامر بسيار مشهور شد . طي اين عمليات ، اولين و دومين گردان كماندويي يك حمله جسورانه چتر بازي را از ارتفاع 500 متري را انجام دادند و توانستند فرودگاه پونيت الين تسخير و شهروندان امريكايي را كه در كمپ تروبلو بودند را نجات دهند و يك عمليات تهاجمي هوايي را براي نا بود كردن نيروهاي مقاومت آنها انجام دهند .

در نتيجه تأثير گردان هاي كماندويي ، دفتر ستاد ارتش در سال 1984 طي بيانيه اي اعلام كرد كه وظيفه فعال نيروهاي كماندويي با فعال كردن ستاد فرماندهي هنگ كماندويي در طي 40 سال گذشته به حد اكثر سطح خود رسيده است . اين يگان هاي جديد ، يعني سومسن گردان كماندويي ، هفتاد و پنجمين لشكر پياده ، مقعر فرماندهي هنگ كماندويي در 3 اكتبر 1984 در فورت بنينگ ، جورجيا شكل گرفته اند . مراسم احياي اين يگان گامي در جهت ايجاد يك هنگ كماندويي در آينده است و پلي جهت ارتباط با تجارب جنگي گذشته از جمله جنگ با كره است .

اين يگـان بعـداً به عنوان هفتـاد و پنجميـن هنـگ كمـاندويي مشهور شد . و اوليـن بـاري بود كه سـازمـاندهي يك چنين هنگ گستـرده اي به طـور رسمي با مقعر فرماندهي و گردان تشكيل مي شد . فقط در زمان جنگ جهاني دوم مقعر فرماندهي نيروهاي كماندويي يك چنين هيبتي داشت و فقط 2000 نفر سرباز در آن مشغول خدمت بودند .

منبع:http://www.amoozeshnezami.blogfa.com/post-140.aspx


مطالب مشابه :


کلاه سبز/کماندو/تکاور/نیروی ویژه/قویترین نیرو ویژه/ ۱۰ گروه وِیژه نظامی برتر دنیاجهان/تکاوران برتر

گارد جاویدان هخامنشی (Immortals (Persian - کلاه سبز/کماندو/تکاور/نیروی ویژه/قویترین نیرو ویژه/ ۱۰




عملیات تکاور کوهستانی

تکاوران فرزندان لشگر 58 تکاور ذوالفقار در سال58 ابتدا با ترکیب 2 گردان از تکاوران گارد سابق




کلاه سبز/کماندو/تکاور/نیروی ویژه/قویترین نیرو ویژه/ ۱۰ گروه وِیژه نظامی برتر دنیاجهان/تکاوران برتر

/نیروی ویژه/قویترین نیرو ویژه/ ۱۰ گروه وِیژه نظامی برتر دنیاجهان/تکاوران گارد جاوید




تاریخچه نوهد/تاریخچه تیپ ویژه هوابرد/تاریخچه تیپ65/چگونه تکاور کلاه سبر شویم

گارد جاویدان هخامنشی تکاوران دریایی چه آموزش هایی می بینند/فرق تکاور با تفنگدار دریایی




تكاوران جمهوری اسلامی ايران

این در حالی بود كه یگان های تكاور عراقی در لشكرهای گارد ریاست جمهوری رزم عملیاتی تکاوران




عکسهایی از تکاور های جمهوری اسلامی ایران

آشنایی با تکاوران در حالی بود كه یگان های تكاور عراقی در لشكرهای گارد ریاست جمهوری، گارد




گفتگو با ناخدا محمد قلجایی فرد از تکاوران دلاور ارتش جمهوری اسلامی

" روایت هشتم " - گفتگو با ناخدا محمد قلجایی فرد از تکاوران دلاور ارتش جمهوری اسلامی - نشریه




تاریخچه تکاوران آمریکایی

سلام بر تکاوران به هر حال ، دو يگان گشي تجسس در ساختار نيروهاي ديده شد و به گارد ملي




برچسب :