شهر سپید عشق (2)

صبح با صدای باران از خواب برخاستیم؛ ظاهرا توده‌ی ابرهایی که قرار بود تا آخرین روزهای سفر با ما همراهی کنند، وقتی ما خواب بودیم، از راه رسیده بودند. برنامه آن روز دیدن ویرانه‌های شهر باستانی نسا بود و کمی هم گردش در شهر؛ اما اول می‌بایست تکلیف ماری را روشن می‌کردیم. می‌دانستیم که جاده‌های این سفر، جاده‌های سختی هستند برای مسافرت و قرار اولیه این بود که شبانه با قطار به ماری برویم اما، آقا نادر گفت پروازهای ترکمنستان گران نیستند و اگر بلیت گیر بیاوریم، هواپیما برای صرفه‌جویی در زمان گزینه‌ی مناسب‌تریست. شنبه بود و دفاتر خدمات مسافرتی تعطیل. پس تصمیم گرفتیم یک شب دیگر هم در عشق‌آباد بمانیم و فردا با هواپیما به ماری برویم. رفتیم به پذیرش هتل اطلاع بدهیم که امشب هم ماندگار هستیم. ۲ خانم مهربان آنجا نشسته بودند و مکالمه جالبی بین ما شکل گرفت. یکی‌شان معلم تاریخ بود و کمی انگلیسی می‌فهمید و نقش دیلماج را به عهده گرفت! هرچه ما می‌پرسیدیم به روسی برای همکارش ترجمه می‌کرد و بالعکس!

وقتی پرسیدیم چطور به نسا برویم، گفت که ۸ سال آنجا کار می‌کرده و در این باران بهتر است از دیدن نسا صرف نظر کنیم. اصلا دلمان چنین نمی‌خواست اما با دعا برای اینکه فردا صبح هوا بهتر شود، پذیرفتیم حداقل امروز دیدن نسا امکان پذیر نیست. پس مقصد اول شد تالکوچکا؛ بازار بزرگی که بیرون شهر برپاست. از آنجایی که هر لحظه‌ی آن روز برای درک شهر ارزشی بیش از طلا داشت، از خانم معلم سابق، خواهش کردیم برایمان تاکسی تلفنی بگیرد. 20 منات!

همین جا برایتان بگویم اگر فرصت کافی برای دیدن عشق‌آباد داشته باشید، اتوبوس بهترین گزینه است. بعد از آن مناسب‌ترین گزینه مارشروتکاست. در طول این دو روز تقریبا هیچ تاکسی در خیابان ندیدیم. برای مسافت‌های نزدیک کافیست جلوی ماشین‌های عبوری دست بلند کنید. شهر کاملا امن است و هیچ خطری شما را تهدید نخواهد کرد. با پرداختن نفری یک یا دو منات به مقصد می‌رسید. 

تاکسی ۲۰ دقیقه بعد جلوی اتاق منتظرمان بود. تا بازار تالکوچکا حدودا ۱۰ کیلومتر فاصله داشتیم و در حین عبور از خیابانها و خارج شدن از شهر حریصانه بیرون را نگاه می‌کردیم بلکه مردم شهر را ببینیم. تلاشمان ناموفق بود و کم کم داشتیم احساس غم می‌کردیم. من و رضا باید میان مردم باشیم تا حالمان خوب باشد. خیابان‌های خلوت و ساکت برای ما معنای زیادی ندارند. به بازار که رسیدیم، مشکلمان حل شد! هجوم دلپذیر جمعیت به گوشها و چشمهایمان عجیب نشاط آور بود! ایستاده بودیم مردم را نگاه می‌کردیم و نمی‌دانستیم از کجا شروع کنیم. تالکوچکا تا چند سال پیش دکه‌های سنتی داشته و تازه چند سال است سوله‌های بزرگ و جدیدی برای فروشگاه‌ها ساخته‌اند. از آنجا که محوطه بازار خیلی بزرگ است، در بیشتر میادین نقشه بازار را گذاشته‌‌اند تا عابرین گم نشوند.

اولین چیزی که تعجبم را برانگیخت، غریبگی شدید بانوان ترکمن با دوربین بود. خیلی بیش از آنچه در ترکمن صحرا دیده شود. اکثرا حواسشان هست که شکار دوربین نشوند. ما هم به این خواسته با کمال میل احترام گذاشتیم. اگر بخواهم قیافه‌های مردم این سه کشور را مقایسه کنم، باید بگویم مردم ترکمن زیباترین صورتها را دارند. جالب اینکه در تاجیکستان آقایان دائم رضا را نگه می‌داشتند تا بپرسند آیا دختران تاجیک زیبا هستند؟! رضا هم با کمال احترام پاسخ مثبت می‌داد، هرچند نظر او با آنچه من نوشتم، یکیست... 

  

به سه عکس بعدی دقت کنید تا داستان روسری‌ ترکمنی را برایتان بگویم:

بانوان متاهل ترکمن صحرا، به نشان تاهل، زیر روسری کلاهی به سر می‌گذارند به نام آنّاقی؛ بانوان ترکمنستان روسری‌های خود را به نشان تاهل اینگونه گره می‌زنند؛ تازه عروس‌ها اگر چند ماه از ازدواجشان گذشته باشد، بال روسری را جلوی شانه می‌اندازند؛ یکی دو سال اول ازدواج هم بال روسری را پشت سر می‌گذارند، در غیر این صورت، بال روسری را هم گره می‌زنند. در خانواده‌های سنتی، عروس هنگام سخن گفتن در حضور پدرشوهر، با روسری جلوی دهانش را می‌گیرد و با صدای آرام صحبت می‌کند...

سمت راستی پیراشکی اسفناج است و سمت چپی پیراشکی گوشت.

ترکمن‌ها بیشتر موسیقی خودشان را گوش می‌دهند و بعد از آن موسیقی ترکی...

فردوسی ترکمن صحرا در ترکمنستان هم همانقدر محبوب است که اینجا...

بازار میوه

بازار ترشیجات - ترشی‌های آسیای میانه خیلی متنوع‌تر و خوش آب و رنگ‌تر از اینجاست.

ترشی مخلوطشان لوبیا چیتی هم دارد.

ترشی بادمجان

ترشی لبو

و خوشمزه‌ترین آنها ترشی هویج. در ترکمنستان کمی ترش و شیرین‌‌ در ازبکستان و تاجیکستان ترش.

نحوه آماده کردنش را در گزارش دوشنبه نشانتان خواهم داد.

هنوز باران می‌بارید و به دلیل اینکه چتر همراهمان نیاورده بودیم، باید چتر می‌خریدیم. چترهای چینی دسته بلند ۱۰ منات و چترهای کوچک ۱۵ منات! گران بود و فکر می‌کردیم طبق قاعده‌ی جهانی در فروشگاه‌های بزرگ، قیمت منطقی‌تر است. پس خرید چتر را به عصر موکول کردیم. به دنبال مردم محلی به جایی رسیدیم که مارشروتکاها منتظر مسافر بودند. با نفری ۳ منات به شهر برگشتیم. دیدن بازار از آن جهت فوق‌العاده بود که مردم را دیدیم و تصویر زنده‌ای از پوشش و آداب زندگیشان به دست آوردیم. کلاس ترکمن‌شناسی خوبی بود.

در راه بازگشت، آقا نادر تماس گرفت و ساعات پروازهای روزانه ماری را اطلاع داد. برای خرید بلیت، باید به فرودگاه می‌رفتیم. تصمیم گرفتیم صبح زود به شرط مساعد بودن هوا اول نسا را ببینیم و بعد به فرودگاه برویم.

ایستگاه اتوبوس

عشق‌آباد تمیزترین شهریست که تابه‌حال در آسیا دیده‌ام؛ حتی از سنگاپور هم تمیزتر است. رفتگران آسیای میانه اکثرا خانم هستند و از اولین ساعات روز تا آخرین ساعات شب همه جا تلاششان به چشم می‌آید.

به بالای ساختمان اولی که دقت کنید، یک برآمدگی را مشاهده می‌کنید که از روبرو شبیه فندک به نظر می‌رسد. این ساختمان وزارت نفت و گاز است.

آن روز باید یک دوست ترکمن را هم می‌دیدیم. گلنارا، دوست نادیده، منتظر آمدنمان بود. ساعت از یک گذشته بود که تماس گرفتیم و برای ساعت ۳ باز هم در ایمپاش قرار گذاشتیم. در فرصتی که مانده بود رفتیم به موزه‌ی ملی ترکمنستان.

نمای خارجی، داخلی و تزئینات موزه بسیار زیبا، شیک و احترام برانگیز است.

هتل میزان دقیقا آن روبروست.

دولتمردان ترکمنستان علاقه عجیبی به رکوردهای گینس دارند. این میله‌ی پرچم وقتی ساخته می‌شد قرار بود بلندترین میله پرچم دنیا باشد(سال ۲۰۰۸)؛ اما آذربایجان و کره شمالی و بعدتر تاجیکستان هم از در رقابت وارد شدند و حالا این پرچم با ۱۳۳ متر ارتفاع، در مقام چهارم قرار گرفته است. در حال حاضر میله پرچم شهر دوشنبه با ۱۶۵ متر ارتفاع، مقام اول را داراست. اطلاعات بیشتر و تصاویر آن را در گزارش دوشنبه خواهید دید.

موزه و پرچم، گارد احترام هم دارند!

موزه ملی ترکمنستان از سه بخش تشکیل شده است: موزه صفرمراد نیازف، موزه مردم شناسی و موزه تاریخ. ورودی هر موزه ۱۰ دلار و عکسبرداری از موزه هم ممنوع است. با این تفاسیر، فقط موزه‌ی تاریخ برای ما جذاب بود. تمام وسایلمان را تحویل دادیم و وارد شدیم.

طبقه همکف مربوط به سالن‌های مردم شناسی و رئیس جمهور سابق بود و ما همان طور که به سمت طبقه بالا در حرکت بودیم نیم نگاهی هم به اشیای دور و بر انداختیم. یک مجسمه از مختومقلی و یک فرش پشمی از میدان "موسیقی" بود که دیدنش خالی از لطف نبود.

دیدار از موزه تاریخ، حس خوب لمس بخشی از تاریخ ایران زمین بود. تفاوتها و شباهتهای بسیاری با موزه ایران‌باستان داشت که گاهی خوشحالمان می‌کرد، گاهی تلخ‌کام. از نظر طراحی سالن، دکوراسیون و چیدمان رشک برانگیز بود اما، روند گام به گام تاریخی را رعایت نکرده بودند. یک به اصطلاح راهنما در کنار ما حضور داشت که تنها نکته‌ی مثبت این حضور، لباسهای محلی زیبایش بود. نه انگلیسی می‌دانست نه حتی به زبان ترکمنی می‌توانست اطلاعات مفیدی در اختیارمان قرار دهد... تابلوهای راهنما هم تا حد امکان مختصر بودند.

روی یک تابلو-نقشه بزرگ، سایت‌های تاریخی ترکمنستان و مکان‌هایی که آثار موزه از آنها به دست آمده بود را نمادگذاری کرده بودند؛ عشق‌آباد، نسا، مرو، سرخس و داش آغوز.

از نکات جالب توجه، تصویر ونوس ترکمنستان بر دیوار بود، چیزی شبیه ونوس سراب که خودش را پیدا نکردیم، احتمال دادیم در موزه‌ی دیگری باشد اما دخترک راهنما هرچه گفتم، متوجه منظورم نشد!

نکته دیگر وجود ظرف سفالی شبیه اولین سفال انیمیشن‌دار شهر سوخته بود.    

یک ماکت از نسا هم به نمایش گذاشته بودند که دیدنش خالی از لطف نیست. این شهر باستانی که در زمان پارتیان از مهم‌ترین شهرهای ایران به شمار می‌رفت، توسط اشک اول به عنوان مرکز فرماندهی برگزیده شد. نسا در فارسی باستان یعنی آباد، یعنی آبادی... بعدها مهرداد اول نام آن را به مهردادکرت تغییر داد اما حالا همه آن را با نام اولش به خاطر می‌آورند.

نسا پنج ضلعی نامنتظم تصویر شده بود با یک ساختمان شبیه زیگورات و کاروانسراهای سرپوشیده. دیوارنگاره‌های نسا تنوع رنگی زیبایی داشتند؛ قرمز، قرمز لاکی، آبی، سرمه‌ای، نخودی و سفید؛ صورتک‌های سنگی خندانی هم از قرن سوم پیش از میلاد به چشم می‌خورد.

و اما حیرت‌انگیزترین بخش موزه، ریتون‌های باشکوه اشکانی بود. بیش از ۱۵ ریتون بسیار بزرگ با ارتفاعی حدود نیم متر، شکوه یک دوره‌ی تاریخی را به نمایش گذاشته بودند. همان حسی را داشتم که در ایرانباستان، که در لوور... شگفت‌زده از هنر مردم گذشته این سرزمین پر افتخار...

به تصاویر زیر دقت کنید:

 

ریتون‌ها معروف‌ترین نوع ظروف نوشیدنی دنیای باستان هستند که در مراسم رسمی، جشن‌ها و آیین‌های مذهبی کاربرد داشته‌‌اند. در قسمت پایینی ظرف یک پیکره وجود دارد و روی دسته ریتون نقوش تزئینی.

ریتون‌های نسا از نظر اندازه و تزئینات بی‌نظیر بودند. بزرگ‌ترین ریتون نزدیک ۶۰ سانتیمتر ارتفاع و گنجایش یک و نیم لیتر نوشیدنی را دارا بود. جنس آنها از عاج و قسمت پایینی تمام آنها، پیکره شیردال یا نیمه انسان مرد بود. تنها یکی از آنها پیکره یک زن را بر خود داشت. حاشیه تزئینی نزدیک به دهانه پر از نقوش ظریف خدایان یونانی، صحنه‌های مذهبی، سردیس‌های انسان و حیوان در حالات گوناگون و تزئینات گیاهی بود. همه‌ی اینها تلفیق بی‌نظیر هنر ایرانی و یونانی را نشان می‌داد. 

از بخش پارتیان که گذشتیم، به قسمتی رسیدیم که گرامیداشت یاد باستان‌شناسانی بود که در سایت‌های تاریخی ترکمنستان کاوش کرده بودند.

سرشار از احساس خوب ناشی از لمس بخشی از تاریخ، موزه را به مقصد مجتمع ایمپاش ترک کردیم...

 

پی‌نوشت: شایسته است اینجا از شروین وکیلی، پویان مقدم و پدرام فرحی سپاس ویژه‌ای داشته باشم که سفرنامه سغد و خوارزم شان کامل‌ترین منبع سفر به آسیای میانه در دنیای مجازی بود و به دلیل تشابه مسیری که در سفر ما و ایشان بود، تبدیل شدند به سه یار غائب ما در این سفر... ‌

 


مطالب مشابه :


جشن سال نو، مراسمی به وسعت تمام ادیان

جشن سال نو، مراسمی به تزئینات های باشکوه همراه است و در برخی با آیین‌های مذهبی.




تزئین جشن تولد

تزئین جشن تولد - - تزئینات عاشقانه،میز شام عاشقانه،تزئینات فیلم های کم حجم مذهبی




اساسنامه جدید هیئت مذهبی مسجدالنبی گل محمدی درمراحل اولیه

برنامه های متغیر مثل : جشن ها مراسم های مذهبی ، بدون تزئینات و طراحی




گزارش فعاليت هاي ستاد غدير شهرستان فردوس-1388

برگزاری جشن های گرامی برگزاری مراسم جشن در هیأت مذهبی در طی تبلیغات و تزئینات سطح




آموزش نقشه خوانی قلاب بافی همراه فیلم و عکس

تزئین جشن های مختلف تزئینات عاشقانه،میز شام عاشقانه،تزئینات فیلم های کم حجم مذهبی




مهاجران در آلمان و جشن کریسمس

بیگانگی مذهبی با کند از تزئینات کریسمس و ارزش‌های اصلی این جشن که همان




شهر سپید عشق (2)

هستند که در مراسم رسمی، جشن‌ها و آیین‌های مذهبی کاربرد اندازه و تزئینات بی




کریسمس

را با عیش و نوش و مراسم مذهبی جشن می تزئینات در خیابان‌ها و جشنهای کریسمس در




برچسب :