اثرات طلاق بر روی فرزندان

عنوان تحقیق:اثرات طلاق بر روی فرزندان

گردآورنده:لیلا مستوفی

دانشگاه پیام نور شهرستان شوط ناحیه 3

رشته علوم تربیتی

تقدیروتشکر:

به مصداق شریف(من لم یشکرالمخلوق لم یشکرالخالق) برخودلازم وضروری می داند که از استاد محترم آقای بدلی به

خاطر راهنمایی های ارزشمندشان صمیمانه تشکر وقدردانی می نمایم.درانجام پژوهش دقت وسعی کافی به عمل آمده تا جمع بندی

موضوع مبتنی بر رعایت قواعد و اصول تحقیق باشد اما در هر حال تحقیق حاضر خالی از اشکال نیست امیدآنکه با بهره گیری از

نظارت استاد محترم و پژوهش نارسایی آن برطرف گردد

من الله التوفیق

لیلامستوفی

پیش گفتار:

سپاس وستایش بی حدوحصرپروردگاری را سزاست که نیاز عالم امکان به واجب الوجودش برهانی ساطع ونظام عالم بر قدرت

وحکمتش برهان قاطع.

ساحت قدسش از هر عیب ونقصی منزه وصفاتش از تیررس اندیشه دانایان وفهم خردمندان به دور.

ودرود بی کران بر خاتم انبیاء ،اشرف مخلوقات مظهر صفات سرمدی منبع کمالات احدی حضرت محمدمصطفی صلی الله علیه وآله-

وسلم که شریعتش کاملترین شرایع وکتابش کاملترین کتاب بیان وخلقش شریفترین وعظیم ترین خلق.

و درود بی شمار بر خاندان طاهرینش باد که امینان وحی و دانایان به تأویل وتفسیرند.

و اما دین اسلام به عنوان آیین حیات بخش مشتمل بر مجموعه ای از اصول واعتقادات که این اصول واعتقادات ریشه در کلام

وحیانی قرآن دارد.

مقدمه:

ازدواج از سنتهای حسنه جامعه ی اسلامی است و توجه به آن در روایات واحادیث،اهمیت مسئله را بیش از پیش آشکار می سازد ازدواج علاوه برآرامش زن ومرد موجب بقای نسل وسلامت جامعه میگردد،چنانکه قرآن کریم می فرماید:یکی از نشانه های خداوند این است که برایتان همسری آفرید تا موجب آرامشتان باشد وبین شما الفت ومهربانی قرار داد.با وجود تأکید بسیار بر ازدواج جایی که پای شرف ،دین وامکان خطر گناه پیش آید،طلاق ضرورت می بابد.اسلام چون مسیحیت،کاتولیک،پیمان ازدواج را ناگسستنی نمی داند و یا چون یهود،به باز بودن نسبی درهای خروجی اعتقادی،بلکه طلاق را مبغوض ترین حلالها می شمارد و آن را امری آسیبی ولی اجتناب ناپذیر می داندومعتقد است چنانچه در حدی متعارف نگه داشته شود،می تواند حایز نتایجی مثبتی برای خانواده وجامعه باشد.در جوامع پیشرفته صنعتی،روابط انسانی و در پی آن روابط خانوادگی از ابعاد معنوی تهی ودر نتیجه سست،سردوآسیب پذیر شده است،تنها هدف زندگی مشترک،ارضای خواسته های آن،محور تمام ارزشها و کوششهاست چیزی ارزش خوانده میشود که به نظر دارای ارزش می آید که نیازهای طبیعی وکششهای جسمانی را پاسخ دهد.پس بمحض یکنواخت شدن روابط جسمانی طرفین در جستجوی سر چشمه های دیگر تمتع،به پیوندهای دیگر می اندیشند.

خانواده همانند عمارتی است که زن وشوهر آن را تشکیل می دهند و فرو ریختن هر ستون،استحکام واستواری عمارت را دچار تزلزل و گسستگی می کند،فرزند می تواند به مثابه ی روح خانواده تصور شود که در سایه او محیط خانواده از گرمی وعنق بیشتر برخوردار می شود.وجود فرزند ،مرواریدی است که مایه ی جلال و رونق خانواده میگردد. بر پدر ومادر لازم است تا با از خود_ گذشتگی وایثار این شمع دل افروز را گرمی بخشیده وبه اتفاق از خاموشی وسردی آن جلوگیری کنندطلاق هرگز پدیده ی دلپسند وزیبایی نبوده ونیست.

فراموش نکنیم که طلاق یک فاجعه است وضمن تخریب بنیاد خانواده است باید از طلاق پرهیز کرد تا از عوارض ناشی از آن برجامعه وبه ویژه آثار شدید روحی آن بر فرزندان که بسیار ناهنچار ونامطلوب است جلوگیری شود تا اینکه قربانیان بلافصل طلاق والدین خودنگردند.

حقانی زنجانی می نویسد:یک روانشناس کودک با مطالعه دقیق توانست اشکالات ذیل را در کودکان و نوجوانان از بزرگتر که پدرومادرشان از یکدیگر جدا شده اند در یابد:1-ترس بدون دلیل2-بی خوابی3-تجاوز به دیگران4-اختلال در تغذیه5-لکنت زبان6-عقب ماندگی در مدرسه7-سرگرمی های غالبأمضر وپناه بردن به مواد مخدر8-یأس ونومیدی،شکست درصحنه ی زندگی آینده و...

جنبه های طلاق:

مسأله طلاق پیچیده تر از آن است که در مظاهر خود را نشان می دهد،پایان دادن به یک رابطه زناشویی وازدواج یک حادثه ی تک بعدی،ساده ومقطعی نیست که در دادگاه اتفاق می افتد بلکه یک فرایند است معمولأ حوادث ورفتارهای ناهنجار یکی از زوجین یا هردوی آنها احساسات مثبت زوج یا زوجین را تخریب می کند به مرور زمان آنها متقاعد میشوند که این رابطه غیرقابل تحمل بوده و یا دست کم مفید نیست زوجین در حال طلاق همراه با تمام افراد خانواده یک سری تغییرات ناگهانی که تقریبأ بر تمام ابعاد زندگی آنهاسایه افکنده را تجربه می کنندطلاق بیشتر اوقات حوادث بسیار تلخ وناگوار و دردناکی را به همراه دارد.

شش مورد زیر نظر کارشناسان در باره طلاق است.

طلاق عاطفی:

طلاق عاطفی پیرامون مسئله ازدواج رو به زوال است معمولأ این مرحله در یک مقطع زمان صورت می گیرد که در زوجین مختلف ومتفاوت است.احساسات مثبت عشق ومحبت جای خود را به احساسات فزاینده خشم،درماندگی،جریحه دارشدن روان،رنجش ویا دوست نداشتن ویانفرت وتصوراینکه احساسات مثبت تاابد از بین رفته است می سپارد.

طلاق قانونی:

طلاق قانونی براساس زمینه های طلاق بناشده است،حتی در صورت وجود طلاق بدون تقصیر وگناه معمولأ یک طرف یا هردو زوجین در حال طلاق دلایلی برای مقصر دانستن دیگری دارد،قانون نیز این ناسازگاری را برای طلاق دلیل کافی می داند. این مرحله از فرایند طلاق مشروعیت قانونی پیدا میکند تااین زوج دیگر با همسرش زندگی مشترک نداشته باشد.

طلاق اقتصادی:

طلاق اقتصادی با پول ومال ودارایی ارتباط دارد.نزد بسیاری از زوجین در حال طلاق این مسئله مطلوبترین مرحله طلاق است.در هنگام تقسیم مال مشترک و فراهم شده در دوران زناشویی،عواطف شدت می یابد(نفرت از منازعه والدین) چنانچه زوجین نتوانند درمورد تقسیم عادلانه وارزیابی مال خود مذاکره کرده وبه تفاهم برسند دادگاه تقسیم عادلانه دارایی آنها را به عهده گرفته وسهم هر یک را به طور عادلانه تعیین می کند.

طلاق ومشارکت والدین سرپرستی کودکان:

این مرحله طلاق ارتباط دارد با قیومیت وسرپرستی زندگی تک والدی،برنامه وتدارک ملاقاتها با والد دیگر. این نوع طلاق نیز مؤثرترین قسمت عاطفی فرایند طلاق است.به طور سنتی،قیومیت وسرپرستی کودکان خود به خود به مادران داده می شود مگراینکه بی لیاقتی وعدم صلاحیت آنها به اثبات رسیده باشد.امروزه بیشتر تصمیماتی که در ارتباط با سرپرستی کودکان بر اساس مورد به مورد یا مرحله به مرحله گرفته می شود وکودک با کودکان تحت سرپرستی والدیست که لیاقت صلاحیت ایجاد شرایط کلی بهتری را برای کودکان خود داشته باشند قرار می گیرند.گاهی اوقات دادگاه قیومیت مشترک را به والدین تفویض می کند به طوری که هر دوی آنها مسئولیت برابر،برای سرپرستی کودکانشان را به عهده گیرند.درچنین شرایطی کودکان اوقات مساوی از عمر خود را نزد پدرومادر خود سپری میکنند.

طلاق وجامعه:

این نوع طلاق با ایجاد تغییراتی در دوستان وجامعه ای ارتباط دارد که هریک از طرفین طلاق در آن زندگی می کنند. زوجین متأهل مایلند که با افراد متأهل دیگر معاشرت داشته باشنداز نظر اقتصادی یک یا هردوطرف متارکه ممکن است مجبور شود تا در منطقه ارزان قیمت تر شهر یا در منزل ویا آپارتمان کوچکتر از پیش زندگی کند.

طلاق وتأثیر آن بر روح وروان: این قسم طلاق به اشکال مختلف در به دست آوردن خودمحوری فرد ظاهر میشود.بدین معنی که هریک از طرفین طلاق مجبور به سازش با زندگی فردی وتنهایی هستند هریک از آنها بخشی از هویت خود را که به صورت بخشی از زندگی زناشویی ایجاد شده بود از دست می دهند تصمیمات وکارهای روزمره بعداز طلاق به صورت فردی صورت می گیرد و به شکل جمعی که بخشی از روابط زناشویی بوده وشاید سالها به طول انجامد برخی از این ابعاد در طلاق صورت گیردوبعضی از مردم هرگز مراحل ویژه ای را به اتمام نمی رساند.کودکان مجبورند،در هر مرحله همراه با والدین خود قسمتی از این فرایند را کامل کنند.

علل وانگیزه های طلاق:

1-ضعف وگاه فقدان مبانی اخلاقی زوجین:هدف از این پیمان الهی وامرمقدس اتحاد دوانسان برای تشریک مساعی باهم وتشکیل خانواده و سعی در تعلیم وتربیت افراد صالح است ولی انگیزه ی بعضی از افراد در ازدواج تنها تمتع وکامجویی بوده است .وقتی زنی،شوهرش را فقط برای تأمین مخارج زندگی ومهیا ساختن موجبات عیش وخوش گذرانی بخواهد ویا شوهر هدف نهایی خود را از ازدواج صرفأ تلذذ وکامجویی بداند اساس خانواده از هم گسیخته خواهد شد.

2-کم سوادی ویا بی سوادی زوجین:آمارها نشان می دهد که طلاق در بین افراد بی سواد وجامعه بر مراتب بیشتر است.

3-اشتغال خارج از حد زنان به کارهای اجتماعی:در اینکه اشتغال زنان در امور اجتماعی آنان را از وظایف اصلی وخطیر باز می دارد،تردیدی نیست زنی که صبح زود خانه را ترک می کند وبعداز ظهر به خانه بر می گردد،چگونه قادر است وظایف خاص خود را که عبارتست از تنظیف وتنظیم امور ،سرپرستی وتربیت اطفال ونظارت در حسن تغذیه افراد خانواده و....بنحواحسن انجام دهد؟

4-اختلاف شخصیت زن وشوهر: زنی دارای تحصیلات عالی با مرد بازاری ازدواج می کند این دو زوج مصداق کامل دو وصله ی ناجور هستندزیرا شوهر با طبع کاسبکارانه اش به همه چیز حتی مسئله ی تربیت اطفال مینگرد و زن بلطبع با دید تحقیقی به مسئله نگاه می کند لذا این اختلاف شخصیتی بااحتمال زیاد به جدایی وطلاق خواهد انجامید.

5-دخالت دیگران در زندگی زناشویی

6-عدم توافق در مسائل جنسی:یکی از علل بروز اغلب جدایها را بایددر چارچوب مناسبات جنسی دانست.اولین اساس مزاوجت همین مسئله جنسی است که باید بین زن وشوهر وجود داشته باشد.شور وهیجانی که در یکی ازطرفین برقرار است مستلزم عشق دیگریست وقتی پاسخ هیجان به طور کافی داده نشد یعنی این میل گرسنه ارضاء نشود،امیال دیگربدن تعادل خود را ازدست می دهد وشخص دچار اختلال شدید می شود وچه بسیارند که این علت از جاده ی درستی منحرف شده وراه خیانت در پیش می گیرندونتیجه ی کارشان طلاق وجدایی می انجامد.

7-خودپسندی:در جستجوی علت جدایی ها باید دنبال انگیزه ای کوچک گشت نه عوامل بزرگ وخودپسندی از جمله عواملیست که به سادگی تفاهم میان زوجین را از بین برده وپایه های عشق ومحبت را سست می کند.

8-حسادت:از دیگر عواملی است که باعث اختلال و واختلاف زناشویی می شود وزندگی را بر طرفین تلخ می نماید. حسادتهای بیجا وبی مورد زن وشوهر ونیز حسادتهایی که از خیانتهای واقعی بروز می کند،سبب از هم پاشیدن خانواده ها می شود.

9-نقش رسانه های گروهی :مطبوعات،تلویزیون،رادیو،سینما در بروز جدایی وطلاق مؤثرند که البته بعداز انقلاب تأثیر منفی نداشته واین عامل بیشتر به دوره ی طاغوت بر می گردد.

علاوه بر موارد مذکور عوامل دیگری از قبیل تقلید زنان از صفات وخصوصیات مردان وبالعکس ، فقر مالی ،جنگ،اختلافات قومی،فرهنگی،اقتصادی،مذهبی وطبقاتی،کم سن وسالی وازدواج در سنین پیری،اعتیاد ،ازدواجهای تحمیلی ومصلحتی،ازدواج دوم

مرد وازدواج به منظور از گریز از قیدوبندهای اجتماعی نیز بر بروز طلاق مؤثر است.

آثار طلاق برروی فرزندان:

طلاق والدین در وهله ی نخست اعتماد به نفس را ازکودکان می گیرد که این بزرگترین ظلم است زیرا که در پی نبود اعتماد به نفس،شکستهای گوناگون ومسایل عدیده بروز میکنداحساسهایی مثل خشم،ترس،افسردگی را باید در زمره این شکست شخصیتی دانست.

جامعه شناسان وروانشناسان در حال تدارک اطلاعات قابل انعطاف راجع به اثرات طلاق روی فرزندان هستند.تحقیقات نشان می دهند که تأثیرات طلاق به سن فرزند و زمان طلاق،جنس بچه،شخصیت،میزان ستیز وتضاد بین والدین وحمایت دوستان و آشنایان بستگی دارد.

سن فرزندان:ما اطلاعات کمی در مورد آثار طلاق روی بچه های کم سن تر از 2یا3 ساله داریم.بچه های خردسال همیشه از وقوع طلاق رنج می برند.اگرچه در صورت شکستن روابط نزدیک یاتقلیدات بین والدین وبچه ها ممکن است مشکلاتی پیش آید والدین بهتر است به گونه ای روی تربیت وچگونگی سرپرستی ونگه داری بچه ها به توافق برسند که بدون احساس تضاد بین والدین رشد کنند.

نوزاد:نوزادان ممکن است جدایی وطلاق را ادراک نکنند،در مقابل به تغییرات سطح توانایی وخلق وخوی والدین واکنش نشان دهند،اشتهایشان را از دست بدهند وبزاق زیاد ببعلند.

بچه های پیش دبستانی:بیشتر بچه های 3تا5ساله براین باورند که آنها در جدایی والدینشان مقصرند.به عنوان مثال آنان ممکن است فکرکنند اگر شامشان را خورده بودندیاکارهای روزمره شان را وقتی که به آنها می گفتند انجام داده بودند پدرشان آنها را ترک نمیکرد .

بچه های پیش دبستانی ممکن است از ترک شدن ومحدود شدن هراس داشته باشند آنهاممکن است رفتار بچه گانه از خودنشان دهند از قبیل خواستن پتوی دوران طفولیت یا اسباب بازیهای قدیمی.آنهاممکن است تکذیب کنند که برخی چیزها تغییر یافته اند یا ممکن است ناسازگار،مأیوس یا عصبانی شوندباوجوداینکه آنهاامنیت همجواری با یک بزرگسالی را میخواهندممکن است ناسازگارانه عمل کنند.

در سن 3تا5 سالگی در کودکان طلاق،شوق به بازی وتفریح ولذت از محیط از بین می رود.به جای بازی دسته جمعی اخلال وبی نظمی ایجاد می شود،عصبی وتندخو می شوند.

کودکان دبستان:برخی از جامعه شناسان براین باورند که پذیرش طلاق والدین برای کودکان در سن وسال دبستانی در مقایسه با کودکان کوچکتر یا بزرگتر ازآنها دشوارتر است.بچه های دوران مدرسه به اندازه کافی بزرگ شده اند که بفهمند به خاطر جدایی والدینشان تو دردسر افتاده اند.آنها برای درک وکنترل واکنششان نسبت به این دردسر بسیار جوان وکم سن وسال هستند.آنها ممکن است غم واندوه،خجالت وشرم،رنجش،احساس عدم وفاداری وعصبانیت شدید خود را تحمل نمایند.توانایی آنها جهت شرکت فعالانه در بازیها وکارهایی که سایر کودکان هم سن وسال آنهاانجام می دهند ممکن است به آنها در تحمل اوضاع نابه سامان خانوادگی شان کمک نمایند.بچه های این سن ممکن است امیدوار باشند والدینشان باز خواهند گشت.بچه های دوران ابتدای ممکن است احساس کنند از نظر والدین ترک کننده کنار گذاشته شده اند به همین دلیل ممکن است از سردرد یا دل درد رنج ببرند.

بچه های نوجوان:نوجوانان نیز عصبانیت،ترس،تنهایی،افسردگی،وبزهکاری راتجربه نمایند.آنان اغلب احساس می کنند که به زور بزرگ شدند ومجبوربه قبول کارهای روزانه و مراقبت ازبرادر وخواهرهای کوچک خود باشند.نوجوانان گاهی نسبت به تشویش ونگرانی شدید والدین خود تا حد زیاد جهت کنترل اوضاع خانواده از خود واکنش نشان می دهند برخی دیگر نیز احساس کمبود از حمایت والدین در کنترل احساسات جنسی خود دارند.بچه های نوجوان طلاق سعی می کنند بیشتر ساعات شبانه روز را خارج از منزل بگذرانند این امر امکان آشنایی با دوستان ناباب را فراهم آورده و راه آغازینی خواهد بود برای بروز انحرافهای اولیه.ترس داشتنترس داشتن پشتیبان شخصیت آنها را برهم می ریزد،دچار افکار واحساسهای ضدونقیض می شوند.خصوصأملاقاتهای آخرهفته ای که معمولأ با او زندگی نمی کنند دارند این احساس را در آنان دو چندان می کندند،زیرا آنان خودشان والدین اصلی خود می شوند وبسیاری از مسئولیتهای خانه را به عهده می گیرند مانند نظافت خانه،بچه داریو...این تعویض نقش اغلب زمانی صورت می گیرد که کودکان درک نادرستی از مفهوم تأمین نیازهای عاطفی والدین در ذهن دارند درنتیجه به قیمت از دست دادن خواسته های خود،نقش آنان را بازی می کنند اینان در بزرگسالی اغلب بامردان وزنان نیازمند وگرفتار که احتیاج به کمک دارند،ارتباط عاطفی برقرار می کنند تا آنها را نجات دهند ویا ممکن است با روی آوردن به بی قیدی های اخلاقی وجنسی از هرگونه تعهد اجتماعی سرباز بزنند.

همچنین نوجوانان ممکن است در توانایی ازدواج یا پیادار بودن آن دچار شک وتردید بشوند .بادرک عللی که منجر به جدایی دروالدین وبه خاطر آوردن تضادها وهیجانها وفشار روانی طلاق ویا داشتن اختلاف ونگرانی ناشی از طلاق،شاید باعث ناتوانی آنها در کنترل تغییرات خانوادگی شان شود.

امروزه بچه های طلاق به دو دسته تقسیم می شوند:الف)بچه هایی که به انحراف روی می آورند تا به این وسیله کمبود محبت راگدایی کنند واز این طریق دچار پایگاه اجتماعی منفی می شوند. ب) گروه دیگری که به مطالعه وادامه تحصیل پایگاه اجتماعی مثبتی برای خود احراز می کنند ودقیقأ راه وروشی کاملأ متضاد با زندگی والدین مد نظر قرار می دهند وجزو شخصیتهای برجسته جامعه می شوند.

آثار وعوارض طلاق:

تحقیقات وبرسیهای ما در امرطلاق ظهوروبروز6 دسته از عوارض را به شرح زیر نشان داده است:

-عوارض برای زن.

-عوارض برای شوهر که بامورد پیشین تفاوتهایی آشکار دارد.

-عوارض برای کودکان ونوجوانان واصولأ نسلی که از آنهاباقی مانده است.

-عوارض برای خویشان ونزدیکان زن وشوهر.

- عوارض برای جامعه ومردم در رابطه با مشکلات وشواریهای ناشی از نابهنجاریها وبزهکاری ها.

-عوارض برای دوست که امر صیانت خانواده را برعهده دارد وبرای کنترل جریانات باید اقداماتی را انجام دهد.

تحقیق ومنابع بررسی:

کلأ موارد طلاق موردمطالعه158 مورد تبعأطلاق دامنگیر158مردو158زن است برخی زوجین صاحب فرزندی نبودند وآثاروعوارض طلاق فقط در رابطه با خودشان مورد بحث بوده است آمار باقی مانده از بقیه افرادی که دارای فرزند بوده اند در جدول زیر باتوجه به سن وجنس قابل بررسی است.

جمع

تعداد دختر

تعداد پسر

سنین فرزندان

66

31نفر

35نفر

تا3سالگی

45

22نفر

23نفر

4وسالگی5

56

29نفر

27نفر

7وسالگی6

29

12نفر

17نفر

8و9وسالگی10

34

18نفر

16نفر

11و12سالگی

35

18نفر

17نفر

13و14

سالگی

22

7نفر

15نفر

15و16

سالگی

18

7نفر

11نفر

17و18

سالگی

14

10نفر

4نفر

19و20و21

سالگی

10

3نفر

7نفر

پس از 21سالگی

سالگی

329

157نفر

172نفر

جمع نمرات

نکته قابل تذکراین است که عده ای فرزندنداشتند،عده ای فقط یک فرزندداشتند،برخی تا 6 فرزندهم داشتند،وسنین افراد در حین طلاق در مرز 18تا53 در این بررسی بوده است.

اثر طلاق بررشد اجتماعی وعاطفی کودکان ونوجوانان:

طلاق برای کودکان ونوجوانان عوارضی بسیار دارد که در این بحث از عوارض اجتماعی وعاطفی سخن به میان می آوریم.دامنه این عوارض بسیار است تصویر کلی آن براساس تحقیق ما بدینگونه است که بیش از 90 درصد کودکان ونوجوانان مورد بحث تحت تأثیر عارضه ای ناشی از طلاق بوده اند وبنحوی دچار صدمه ها وآسیب شده اند.این آسیبها وعوارض بصورت ترس،اضطراب،انتقام جویی،افسردگی،واثرات نیاز افراطی به محبت،اختلال دررفتار،آمادگی به جرم وبزهکاری حتی تن دادن به جرم وارتکاب آن،اختلال در امرتحصیل،در روابط مباشرتی ورفتارهای ضداجتماعی و...خود را نشان داده اند.

اثرات وعوارض براساس سن وجنس فرزندان :

بررسیهای مانشان دادند که عوارض طلاق به ویژه در رابطه باجدایی از مادر تأثیر بیش یاکمبرکودکان دارد.این تأثیرات در کودکان شیری هم بصورت افزایش گریه ،لجبازی،عدم پذیرش دایه دیده شده،بحدی که باید گفت:موجب وارد آمدن صدمه وآسیب به کودک شده است.

-اثر جدایی در سنین تا سه سالگی شدید وتا 5 سالگی خفیفتر یافتیم والبته این امر در رابطه با مادر بود.

-اثر اختلالات را درسنینتا6سالگی زیاد دیدیم ولی اگرزمینه مناسبی برای زندگی طفل پدید آید میتوان آن را جبران کرد درصورتیکه جبران،اختلالات پس از سنین 7 ومخصوصأدر سنین نوجوانی تا حدودی دشوارتر است اگرچه قدرت تحمل آنها در پذیرش طلاق زیادتر است.

-اختلالات در سنین5تا 8 گاهی میتواند به امنیت وآرامش کودک لطمه وارد آورد وحتی کودک را دچار ترس واضطراب کند،موارد بسیاری از کودکان سنین 8تا10 دچار حالاتی چون غم،سکوت،از دست دادن شادی ونشاط بودند واین امر تاحدودی 45درصد کودکان این سن را شامل می شود.

این اختلال در رابطه باکودکان که رابطه بیشتری باپدر ومخصوصأ مادر داشتند واز آنها جدا شدند بیشتر به چشم می خورد واین اختلال در سنین 9 سالگی از همه بیشتر بود مخصوصأ برای دختران.

عوارض عاطفی:

درمورد عوارض طلاق برای کودک نخست از عوارض عاطفی یاد میکنیم وآنگاه از عوارض اجتماعی از آن بابت که این دومی اغلب ناشی از مورد اول است. در ضمینه عوارض عاطفی از مواردی یادکنیم که اهم آنها بدینقرارند:

1-ترس واحساس ناامنی: که آن قریب 71درصداز کودکانی که از مادر جدا شده بودند تاسنین 7سالگی بودند فراگرفته بوداز کودکان8-تا10ساله فقط چهار نفر داشتیم که ترس خود را اعلام کرده بودند.

-در کودکانی که از پدر جداشده بودند ترس اعلام نشده بود.

-برخی از کودکان ترس خود را به گونه ای اعلام کرده بودند که گویی خطر عظیم امنیت آنها را تهدید کرده وآرامش وتوان را ازآنها گرفته بود از این بابت خود را جدا در مضیقه میدیدند.

2-اضطراب وبیقراری: این امر اغلب در رابطه باجدایی از پدر آنهم برای کودکان سنین 6 به بالا به چشم میخورد.در باره مادر تمام سنین تا 14 را شامل می شود ولی رقم بیشتر آن در مرز سنی 5 الی 11 مشاهده شدواین امر حدود بیش از 45درصد کودکان را شامل میشود. کودکان خردسال از خواب می پریدند ،برخی از آنها مادر را صدامیکردند،2مورد هم داشتیم که پدر را فرا میخواندند،نمیتوانستند راحت وآرام باشند. در سنین 7الی 13 موارد بسیاری داشتیم که بنابه اظهار معلم وگاهی والدین خود در کلاس آرام وقرار نداشتند از خانه به مدرسه واز مدرسه به خانه پناه میبردند واین امر حدود20 بچه را فرا گرفته بود.

3-شرم وحقارت : کودکان تا سنین 8ساله از طلاق ناراحت بودند ولی آثار وشرم را در سنین 9 به بعد بسیار دیدیم ورقم آماری آن تا سنین16 از 85درصدرا متجاوز بود اینان در مدرسه ووحشت از از این داشتند که سخن طلاق پدرومادربه میان آیدوآنها شرمنده شوند،مواردی داشتیم که آنها ازجمع میگریختند آنچنان که گویی گناهی مرتکب شدند.

از سنین 7-9سالگی فقط 4مورد گزارش شرم واحساس حقارت شده است.

4-افسردگی وانزوا: از عوارضی که در این رابطه به چشم میخورد مسئله افسردگی بود که بصورتهای خفیف وشدید جمعی عظیم از کودکان قریب 70درصد کودکان را فرا گرفته بود. این امر در کودکان کمتر از 3سال تا نوجوانان ووبالغان را شامل می شد.

-جلوه شدید آن متوجه افرادی بود که با مادر ومأنوس بوده و از اوجدا شده بودند.

-جلوه افسردگی در سنین6الی12خفیف ودر سنین12الی16 خفیف بوده است..

-برخی از آنها بویژه آنها که در سنین 9-11وسنین13-15 ومخصوصأ دختر بودند،انچنان به خود فرو می رفتند که حاضر نبودند مسائل عادی دیگران را بپذیرند.،از دوستان خود می بریدند در گوشه ای کز کرده ودر دنیایی از غمزدگی فرو می رفتند.حرف عادی خودرا به زحمت می زدند،روابطشان غیرطبیعی وغیرعادی بود.

5-رجعت،بازگشت به دوران کودکی در سنین 7الی10 نسبتأ زیاد بود.کودکان 8ساله ای داشتیم که رختخواب خود را تر میکردند. 2مورد مهم در این رابطه از 9ساله و10 ساله داشتیم مسئله رجعت به دوران کودکی حدود43درصد کودکان کمتراز ده سال را فرا گرفته بود.جلوه آن بصورت شصت مکیدن ،جلب ترحم،خیس کردن بسترو...بود.

این امر درنوجوانان هم بیش یاکم به چشم میخوردو والبته بصورت گریستن درتنهایی وانزوا ،وقتی در پاسخ سوال ما که اوقات را چگونه میگذرانید گریستن را پاسخ گفت.

درسنین 6ال14 از دست دادن استقلال عاطفی را در آنها یافتیم ومیل به اتکاء و وابستگی در آنها زیاد دیده میشد.برخی از آنان به دنبال نقطه اتکاء ،جلب افرادی بودند که اعتمادشان را جلب کند.

6-بی تفاوتی عاطفی: ما در مواردی به کودکانی در عالم خیال برای خود دنیایی خلق کرده و از آنچه که در دوروبر آنها میگذشت بی تفاوت بوده اند اینان حتی در رابطه با دوستان خود نمی توانستند احساسات وعواطف را نشان دهند.

در سنین نوجوانی مواردی داشتیم که پس از طلاق دوستان صمیمی خودرا هم نادیده میگرفتند ودر برابر دوستیشان خونسرد وحتی معترض بوده اند،در این زمینه حالات دوامی نیافته ایم این حالات گاه به گاه تقریبأ برای آنها پدید می آمد.

در سنین 7الی10 ساله حالات توقف در شور وهیجان ورکوددر جنب وجوش حدود بیش از 60درصد کودکان را گرفته بود.

درسنین10الی12 کمی سیاستمدار میکوشیدند آنرا مخفی نگهدارند ولی همان حالت رکود در آنان هم بیش یاکم دیده میشد. بعضی از آنها سر از خشونت در آوردند حتی نسبت به دوستان.

7-احساس کمبود محبت:ما این امر را در کودکان زیر 10 سال ومخصوصأ در سنین زیر 7سال زیاد دیدیم ،جلوه آن بصورت پناه جوئی،نوازش خواهی،وابستگی شدید نسبت به بستگان وحتی خویشاوندان دور بچشم میخورد ،دوست داشتند که مورد محبت وعنایت واقع شوندواین خود در 6مورد از افراد سنین کمتراز10الی 8سالگی سبب آلودگی جنسی ومرتع سوءاستفاده قرار گرفته شده بود.

موارد درباره نوجوانان به هردو صورت مرتع جنسی بودن واضطراب منجر به استمناء دیده شد(9موردمورد را خود اعتراف داشتند).

-حساسیت وزود رنجی: که آن هم ظاهرأ از آثار وعوارض طلاق به عمل می آمد ولی برای مادشوار بود که دریابیم این امر ناشی از طلاق است ویاسابقه قبلی ویا کسالت وبیماری.ولی بااظهار معلمان بسیاری از آنان درحدی بودند که بامختصربهانه ای می گریستند واین در سنین 6الی11 به میزان 22درصد در دانش آموزان به چشم خورده بود این حساسیت در نوجوانان وجود داشت ولی آنها خودنگهدار ومتحمل بودند ورنج درون را کمتر نشان می دادند،مخصوصأ در مدرسه اصرار داشتند خود را عادی جلوه بدهند.

عوارض اجتماعی طلاق:

در این زمینه از عوامل ومسائل بسیاری باید بحث به عمل آید که ذکر همه ی آنها در این مختصر نمی گنجد.ما تنها به مواردی اشاره می کنیم:

1-در معاشرت با گروه:طلاق در معاشرتها بخصوص از سنین 7 الی تا16سالگی اثر می گذارد نقش گروه همسالان بویژه درسنین نوجوانی در افراد بسیار میشود،این امر حدود 85درصد از افراد گروه سنی 12تا16 را در بر گرفته بودالبته سن نوجوانی ونبوغ سن روآوری به گروه همسالان است و این امر بر آن دامن زده است.اینان بواقع به این گروه پناه میبرند وبا آنها راز دل میگویند وسعی دارند آنها را قانع کنند که مظلوم واقع شدند.این پناه جویی به گروه در سنین دبستان هم وجود داشت آنچنان که گویی آنها را تنها پناه خود می دانستند ومنتظر بودند فردا زودتر فرا برسد به مدرسه بروند وبا دوستان خود حرف بزنند..

کودکان خردسال در مواردی از دوستان وهمبازیها بریده وبه اسباب بازی خود توجه داشتند واین امر در کودکانی که نزد پدر بودند بیشتر به چشم میخورد.

2-در برخوردها:برای کودکانی که حساسیت بیشتری داشتند وبرای نوجوانان به صورت کلی حالت خشونت وحتی در مدرسه مورد خشونت شدید (شقاوت)به چشم می خوردمثلأ نوجوانان سعی داشتند عصبانی نشوند ولی گاهی در این امر چنان بیقرار می شدند که در برخورد آنها با افراد مورد خشمشان بی رحمی دیده میشد.در درگیری های مدرسه 5مورد را در سطح نوجوانان داشتیم که سخت وبد عمل کرده بودند.یک موردش برخورد با دوستی بود که سابقه رفاقتش به 4 سال بالغ می شد واز عمل خود احساس شرم وپشیمانی نداشت ومسئول مدرسه این سابقه را در او سراغ نداشت.

3-در اخلاق اجتماعی:اصرار به مخفی داشتن راز برخی از آنان را به دروغ گویی کشانده بود.وگاهی این دروغگویی را بصورت ناشیانه در بچه های زیر 10سال هم دیده ایم(21درصد)

سنین 12الی16سعی به مخفی داشتن واقعه داشتند ومی کوشیدند حتی با دروغ جدایی والدین را به گونه ای دیگر توجیه کنند ویا به هنگامی که سخن از جدایی به میان می آمد کوشش داشتند به نحوی سر بحث را برگردانند وعوض کنند.(35درصد)

4-در ملاقات با والدین:در ملاقات با پدرویامادر مسأله متعارف بود.

الف)در ملاقات بامادر : گریه واشک وناله ونازخواهی برای کودکان زیر 6سال(75درصد)

-شکوه از پدر ونامادری(42درصد)

-خواستار زندگی با او(78درصد)

-خواستاری برای آمدن به خانه وزندگی بااو(45درصد)

-جدانشدن از مادر پس از ملاقات(65درصد)

-بغض وناراحتی (14درصد)

ب)در رابطه با پدر: حالات فوق بیش یاکم با درجه خفیفتر وگاهی بصورت بی تفاوتی مشاهده می شد.

-سنین دیگر مواضعی مشابه وگاهی متفاوت داشتند،مثلأ متهم کردن پدر یامادر به تقصیر در امر طلاق .بی اعتنایی به آنها مخصوصأ پدر،خواستاری بازگشت زندگی،قهرکردن ویک مورد هم درگیری با پدر درسنین نوجوانی دیده شد.کلأ فرزندان در ملاقات با پدرومادر دچار اضطراب بودند،به احساسات محبت آمیز آنها تردید داشتند.امنتیت خودرا درخطر می دیدند ،دیدارشان باهم اشتیاق برای آنها سنگین وناگوار بود.گاهی در برخورد حالتی تصنعی می گرفتند همه گاه چنان نبود که از ملاقاتها استقبال کنند 3مورد از کودکان سنین زیر6 سال داشتیم که در برخورد با مادر مات وگیج بودند.

5-در برخورد با جانشین پدر یامادر:در خردسالان زیر سنین 8سال این حالت بیشتر به چشم میخورد.

-عدم قبول ناپدری یانامادری(37 درصد)

-ترس برای کودکان زیر6سال(17درصد)

-عدم اعتمادواطمینان به آنها(55درصد)

-اضطراب وپریشانیاز برخوردها(12درصد)

-حالت بی تفاوتی در بسیاری از آنها بود وپذیرش در سنین 3 کمی بیشتر از سنین بالاتر از 5 بود.

برای بچه های بزرگتر پذیرش جانشین بیشتر بود،بااینکه محبت برخی از ناپدری یانامادری بسیار بود کودکان ومخصوصأ نوجوانان آن را باور نداشتند .سعی میکردند بهانه ودلیل برای عدم پذیرش خود بیابند.

6-در تعهد ومسئولیت: درسنین دبستان مخصوصأ در مرحله نوجوانی که مرحله قبول مسئولیتها وتعهدات اجتماعی است نوعی گریز از مسئولیت وتعهد در آنها ملاحظه شدنمی خواستند کاری و وظیفه ای را بپذیرند وما این امر را حتی در رابطه با مسائل مربوط به مدرسه در نوجوانان بیش از حد54 درصد یافته ایم البته عده ای محدود هم بودند(2مورد) که بیش از حد متعارف خواستار قبول مسئولیت وانجام تعهد بودند.

-برای گروه اول چنین توجیه کردیم که شایدبرای آنها این احساس وجود داشت که شکست ناشی از طلاق برایشان کافی است دیگر نیازی نیست که مسئولیت جدیدی را بپذیرند،مثلأ در آن موفق شوند

-برای گروه دوم چنین توجیه کردیم که خواستند بخشی از سرخوردگی ها،احساس محرومیتهاوحقارتهای خود را از این طریق جبران نمایند.

7- در ایجاد وگسترش رفتار انحرافی:عوارض طلاق دامن تقریبأ همه ی نوجوانا وکودکان را گرفته بود طوری که بیش از 90درصد آنان به نحوی با عارضه آن مواجه شده وتحت تأثیر قرار گرفته بودند.

رفتار آنها به نحوی قابل لمس ومشاهده وگروهی هم به صورت خفیفتر عوض شده بود به گونه ای که برخی از آنان ناسازگار وعده ای دچار عارضه ی عدم تعادل بودند.

خردسالان نمی توانستندخود را کنترل کنند.در اغلب موارد حال و وضع خود را ناخودآگاه نشان می دادند طوریکه اعضای خانواده ،مسئولان مدرسه آن را می یافتند در مورد نوجوانان ویا کودکان بزرگترمسئله به گونه ای دیگر بود ،مادام که واقعه ای پدید نمی آمد حال وعکس العملی نامتعادل از خود بروز نمی دادند.به اصلاح افرادی متحمل و وخود دار بودند.

جلوه های ناسازگاری: عدم تعادل ویا نابهنجاری آنها به شرح زیر قابل ذکر بود:

الف)ولگردی در سطوح 12 الی 16 سالگی(7مورد)

ب)سرقت به علل وانگیزه های مختلف درسنین 10تا16(ا3مورد) که برخی از آنها دریک ماه تا 5بار تن به این رفتار داده بودند.

-مهم این بود که در این رابطه همه ی آنها نیازمند نبودند(4مورد) داشتیم که افراد چیزهایی را دزدیدند که شاید بدانها هرگز نیاز نداشتند.

ج)فساد اخلاق به صورت لغزش جنسی:

-در افراد سنین کمتر از 10 (حدود8الی10)بصورت مرتع سوءاستفاده(6مورد)

-در سنین نوجوانی به صورت مرتع سوءاستفاده (9مورد)

-در سنین نوجوانی به صورت عامل لغزش وفریب دادن (7مورد)

-متأسفانه از مجموعه آن عده مواردی از لغزش در خانواده دیده شد(5مورد)

-سن بلوغ(دختران 14به بعد وپسران 16 به بعد) (17 مورد) ،که البته معلوم نیست چه مقداری از این آمار به شرایط طلاق وابسته است.

د)شیطنت وخرابکاری: در کودکان بیشتر بود حدود35درصد کودکان تاسنین 11تن به شیطنت،لجبازی،خرابکاری داده بودند،شکستن ظرف وپنجره،تخریب پاره کردن لباسهاوکتابها در آنها دیده شد در حالتی که طبق اظهار قبلأ چنین نبودند.

هـ)انحرافات دیگر اجتماعی:دراین زمینه از موارد بسیاری می توانیم نام ببریم که برخی از آنها آمار صریح دارند وبرخی دیگر صورت مورد داشتندمثلأ: بدحجابی که شاید جلوه ای از انتقام باشد(سنین 10 به بعد) (17 درصد)

-لباس وسر و وضع به صورت پانک یا لباس مبتذل (15درصد)

-رودرروئی با بزرگترا (که قبلأ سابقه نداشت 21 درصد)

-آزار مادر 3مورد در( خردسالان)2مورد در(نوجوانان)

-متهم کردن والدیندر سنین (نوجوانی) 7 مورد

-درگیری با پدر (4مورد)

-دعوا با دیگران(سن8الی16 -23 مورد)

(واکنش ضد اجتماعی) :

-معاشرت با افراد ناباب (28درصد)

-تن دادن به بزهکاری به صورت مطلق وباند وگروه سازی وشرکت در فساد،فرار از مدرسه،افت تحصیلی،عدم اطاعت ومسائلی از این قبیل بسیار بود،آمار کلی،بیش از56 درصد کودکان ونوجوانان از این قبیل را ناسازگار ،بزهکار،ویاحتی عامل جرم معرفی می کنند. والبته برای کودکان اندک است شایدمعادل8درصد کودکان زیر 10 سال را شامل می شود.

کودکان در بحران طلاق:

اصولأ تصور کودک از طلاق از طریق سن وجنسیت ونیز تاریخچه ی نگرانی واضطراب او وتحمل آن مشخص می شود.زمانی که حوادث پراضطراب وتشویش ونگرانی برعوامل حفاظتی موجود می چرخد حتی برای بی خیال ترین کودک ممکن است مشکلاتی ایجادکند.یک سری اطلاعات فزاینده نشان می دهدکه برخی از فاکتورها ممکن است بعضی کودکان را بیشتر در موقعیت بحرانی وعدم سازش نسبت به سایر کودکان قرار دهد.بعضی از مشکلات فشار قابل ملاحظه ای را در زمان جدایی وطلاق برکودکان وارد می کندوبازهم مسائلی وجود داردکه کودکان را پس از طلاق تحت تأثیر قرار می دهد.

مهم ترین عوامل بحران ساز:

جنسیت:

پسران بیشتر از دختران در معرض خطر قرار دارند،اصولأ به این علت بیشتر سرپرستی ها به پدران واگذار میشود این مسأله مشکل ایجاد میکند.زیرا والدین همجنس کودکان،یعنی پدر چندان درمنزل نمی ماند تا نقش کامل الگو پذیری برای پسر را داشته باشد وهمین امر شرایط سازش با طلاق را مشکلتر می سازد.

سن:

کودکان کم سن وسال به علت وجود محیط آشفته ی ناشی از طلاق وفقدان والد که دیگر در منزل نمی ماند،در کوتاه مدت در معرض بحران و خطر قرار می گیرند کودکان کم سن وسال کمتر می توانند تمام دگرگونیهای ناشی از طلاق را بپذیرند،کودکان پیش از دوران نوجوانی ونوجوانان در دراز مدت بیشتر درمعرض خطر قرار گرفته واحساسات آنها رانسبت به طلاق والدینشان بیشتر تحت تأثیر قرار می دهد.

وضعیت اجتماعی-اقتصادی:

شرایط ومعیار زندگی بیشتر پس از طلاق به شکل عجیبی تغییر می کند پول کمتر ممکن است برای تحقق نیازهای کودکان کفایت نکند ولی تااندازه ای کودک درگیر اختلافات ونزاع های خانوادگی می شودوهرچه بیشتر کودک وارد این مسایل می شود سردرگمی،پریشانی،عقب افتادگی،عصبانیت واختلافات ناشی از عدم تعهد و وفاداریرا بیشتر تجربه می کند.

رابطه ی کودک با هریک از والدین در گیرودار طلاق: اگرروابط کودک پیش از طلاق مثبت ومساعد باشد بحران مسایل پس از طلاق کاهش می یابدچنانچه مشکلات ناشی از رابطه ی بین والد – فرزندی پیش از طلاق وجود داشته باشد،شاید آن مسائل پس از طلاق بدتر شود.

ناتوانی والدین در تقسیم وظایف:

همسران در حال طلاق که نمی توانند بدون نزاع واختلاف در مورد رفاه وآسایش کودکان خود تصمیم گیری کنند ومشکلات مربوط به کودکان خود را از طریق مذاکره حل نمایند کودکان خود را بیشتر در معرض مسائل بحرانی قرار می دهند.

آثار کوتاه مدت طلاق بر کودکان:

اگر از سوی هریک از والدین مراقبت جدی برای بهبود روابط بین طرف غیر مسئول وسرپرست و کودک صورت نگیردممکن است کودک احساس کمبود وحتی طرد شدن را داشته باشد بطور تقریبی همه بر این باورند که طلاق بر تمام کودکان خانواده دریک مقطع زمانی تاحدی تاثیر گذار است.برخی از آثار طلاق بلافاصله پس از طلاق وجدایی ظهور می کند و بعضی از این آثار در نخستین سال طلاق افزایش یافته وآنگاه روبه کاهش وزوال می رودحتی به عنوان مثال کودکان تقریبأ ناگزیرند بار مسئولیت بیشتری راتحمل نمایند واحساس مراقبت وتوجه کمتری را از سوی والدین خود داشته باشند چون ممکن است زمانی که ازدواج پایان می یابد به ویژه چنانچه با نزاع وخشونت همراه شود والدین در عواطف عمیق خود نسبت به فرزندان در دراز مدت احساس زوال و رکود داشته باشند به طوری که مسئولیت اختیاری و داوطلبانه آنها فروکش کند.عامل دیگر این است که والد غیر مسئول وغیر سرپرست معملأ پدر،مایل است در سالهای پس از طلاق از مسئولیت خود نسبت به کودک چه از لحاظ جغرافیایی و چه از لحاظ عاطفی شانه خالی کند.ایجاد یک رابطه ی رو به بهبود یعنی پدر – فرزندی در درازمدت ضروری است. بدون چنین ارتباطی ممکن است کودکان دچار کمبود عاطفی وپریشانی وآشفتگی گردند،ممکن است جنس والد سرپرست در تعین میزان آثار طلاق در کودکان نقش مهمی را ایفا کند.مدارک وشواهدی موجود است که کودکان مایلند که مشکلات بیشتری ایجاد کنند چنانچه تحت سرپرستی والد جنس مخالف خود قرار گیرد نسبت به زمانی که با والد همجنس خود زندگی کنند

اصولأ هرچه نزاع بین والدین طلاق گرفته شدیدتر باشد تعداد ومیزان مسائل ومشکلاتی که کودکان تجربه خواهند کرد بیشتر است.بسیاری از این آثار کوتاه مدت ممکن است در ایجاد آثار دراز مدت که بعدها ظاهر می شودودخالت داشته باشد شدت و دوام هر مسئله ممکن است توسط این ویژگی ها ی مرتبط تأثیر مثبتی را در ارتباط با کنار آمدن با طلاق داشته باشند :الف)توانایی والدین در حل اختلافات ،نزاع وخشم پس از طلاق.ب) توانایی والدسرپرست جهت آغاز موفقیت آمیز نقش والدین پ)توانایی والد غیر سرپرست وغیر مسئول جهت حفظ رابطه ی رضایت بخش متقابل با کودک ج)ویژگیهای شخصیتی کودک وتوانایی در ایجاد مهارتهای کنترل کننده.چ)توانایی کودک جهت یافتن واستفاده از سیستمهای حمایتی د)پاسخهای کاهش دهنده ی افسردگی وخشم توسط کودک ه)سن وجنس کودک.

آثار دراز مدت طلاق از منظر کارشناسان:

یافته های چندین پژوهش نشان می دهد که برخی از آثار طلاق به طور کامل پابرجا وثابت بوده حتی زمانی که شرایط وسیع ومتعدد بیش از طلاق مورد توجه قرار گیرد.انسان می تواند آثار دراز مدت طلاق را برکودکان از رفتار و واکنش آنها نتیجه گیری کند.

پس از طلاق کودکان به طور نسبی وضع بهتری پیدامیکنند ولی به علت احساسات نفی شده در ضمیر ناخودآگاه خود،احساسات مربوط به طلاق ممکن است در یک برهه زمانی در زندگی آنها بروز نماید.این یک پاسخ معوقه است مشاوران حرفه ای بیان می کنند که انواع تجارب شوک آور کودکی ممکن است در ضمیر ناخودآگاه بازگشت نماید..به عنوان مثال توهین جنسی یا خشونت فیریکی ممکن است چندین سال فراموش شود ولی در یک مقطع زمانی بعدها در بزرگی تظاهر کند همین حالت در مورد ضربه وشوک ناشی از طلاق صادق است طی مدت 5 سال پس از طلاق یک پژوهش در مورد کودکان طلاق به بیان نکات زیر می پردازد.

الف) استمرار خشم از والدینی که اغازگر طلاق بوده اند

ب)شدت علاقه به عدم حضور یکی از والدین یا شدت علاقه نسبت به دیدن یکی از آنها

ج)تداوم آرزوی جوانان برای بازسازی خانواده پیش از طلاق

د)تعدیل وتنظیم افسردگی بالینی حاد در بیش از یک سوم نمونه اولیه

در پی گیری ده ساله مسأله ی طلاق نزد همان کودکان طلاق در مورد شرکت کنندگان اطلاعات ذیل به دست آمده است.

الف)یک نوع احساسات غم واندوه فراروان در مورد طلاق والدینشان همچنان به قوت خود باقی است.

ب)مطالب ذیل از خود افراد میان سال طلاق نقل شده است:

الف)اگروالدین من از هم جدا نشده بودند زندگی من شادتر وبهتر بود. ب)طلاق برای آنها بهتر بود نه برای من،خانواده ام را از دست دادم. ج) من تجربه ی بزرگ شدن را در والد خانواده ام از دست دادم. د)واقعأ صدمه دیدم سخت ترین چیز برای من دیدن از هم پاشیدن رشته خانوادگی ام بود. ه) زمانی که من در خارج دانشجوی رشته ی مطالعات خانواده بودم شاهد نزاع ومشاجره ی بین والدینم بودکه به طرز جدی وآشکار اختلاف خود را بیان می کردند.

گرچه این افراد میانسال به این مطلب رسیده بودند که طلاق تصمیم عاقلانه ای بوده است اما از هر دو طرف منازعه انتقاده می کردند که مرتکب اشتباه شده اند و در ازدواج خطا کرده اند آنها بخصوص والدین خود را مورد انتقاد قرار می دادند ولی در گفته هایشان سخنان تلخ وشیرین وجود داشت.

ج)اصولأ این شرکت کنندگان از نظر جنسی ناسالم واز بچه های خانواده های با ثبات وبکر بود

د)از نظر عاطفی آنها مشکلات دائمی ذیل را بیان می کردند.

- ترس از تنها ماندن،ترک شدن،صدمه دیدن وعدم ملاقات وطرد شدن

- نگرانی فزاینده از اواخر دوره نوجوانی واوایل جوانی دهه 20 سالگی داشتند.

- احساسات،خاطرات در ارتباط با طلاق والدین که همراه با نگرانی جدید هنگام رسیدن به دوره بزرگسالی.

- ضعف طولانی در تمام عمر خود نسبت به تجربه ی خسارت وفقدان ناشی از طلاق.

- خشم ،رنجش،عداوت وکینه.

- کاهش آرامش ورفاه روانی ناشی از جدایی والدین.

- افسردگی در دوران میانسالی.

-رضایت ضعیف و کم رنگ از زندگی.

ه) از نظر اجتماعی،روابط کودکان در مراحل بعدی زندگی دستخوش تغییرات ذیل می شود:

- والدین طلاق در ظاهر آغاز گر مرحله ی ضعف کودک هستند.

- سستی در توانایی ایجاد تداوم وحفظ روابط حمایتی وروابط برقراری دیدارهای دوستانه.

- کودکان طلاق احتمال پیش آمدن طلاق را در بزرگسالی خویش بیشتر در ذهن دارند.

- برقراری روابط جنسی زودرس،ازدواج وبچه دارشدن زودهنگام.

دغدغه های دختران طلاق نسبت به موارد ذیل:

-ترس از عدم تعهدوصمیمیت.

- احساس اعتماد کمتری در ازدواج آینده.

- کاهش موانع طلاق به عنوان تصمیم گیری در حل مشکلات ازدواج.

- دارا بودن موقعیت ضعیف وپایین اجتماعی – اقتصادی.

بزرگسالان طلاق در ارتباط با والدین خود با مشکلات اجتماعی ذیل مواجهند:

الف) نسبت به والدین خود کمتر صحبت دارند.

ب) با آنها کمتر در تماس می باشند.

ج) در مسائل اجتماعی وتعاونی ومشارکتی کمتر از سایر افراد همکاری می کنند.

د) بچه های طلاق مایلند از نظر اخلاقی از والدین خود محافظه کارتر باشند،همچنین عقاید سنتی روش ازدواج وخانواده را بیشترقبول دارند.

عملکرد والدین چه می تواند باشد؟ به بچه ها کمک کنید تاعواطف خود را ابراز کنند چه از طریق بیان ویا از طریق نوشتن ونقاشی کردن کردن وحتی از طریق موسیقی به عواطف بچه ها احترام بگذارید به بچه ها اطمینان دهید که احساسات آنهاطبیعی است.نحوه مطلع ساختن کودک از خبر طلاق والدین،یکی از عوامل تعیین کننده در بروز آسیبهای روانی است.به والدین توصیه میشود که به هنگام گفتن حقا


مطالب مشابه :


تقدیروتشکر از نسل برج طلایی

شهید زنده بشکار - تقدیروتشکر از نسل برج طلایی -




اثرات طلاق بر روی فرزندان

تقدیروتشکر: امیدآنکه با بهره گیری از . نظارت استاد محترم و پژوهش از سنین 7-9سالگی فقط




تقدیروتشکر

تقدیروتشکر. بدینوسیله از کلیه همکارانی که در از زحمات استاد گرامی خانم اسلامی ومدیریت




تقدیروتشکر...

نگاهی گذرا به روستای نوریاب به قلم استاد محمد تقدیروتشکر مطالبات مردم کرد زبان از




با تشکر از اقای رحمت میرمعنایی از فریدونشهر خدا یا کاش روزی ماهم دراین روستا دانش اموزان را زیارت م

وبلاگ حبیب اله فاضل شهرضایی - با تشکر از اقای رحمت میرمعنایی از فریدونشهر خدا یا کاش روزی




تقدیروتشکر از زحمات مسئولین تربیت بدنی شهرستان ازطرف ورزشکاران

تقدیروتشکر از زحمات مسئولین تربیت سلام من کمربند دان یک دارم و از استاد عزیزم آقای فلاحی




همایش زن نماز ، عفاف وحجاب در خانواده فرهنگیان در شهرستان فریدونشهر

نظیر فزونی نعمت ها و افزایش محبت های قلبی مومنان اشاره و ضمن تقدیروتشکر از استاد حوزه




خلاصه ای از مباحث مطرح شده در گردهمایی مربیان ومعاونان پرورشی در تاریخ 91/02/18

فعالیت های آموزشی و پرورشی - خلاصه ای از مباحث مطرح شده در گردهمایی مربیان ومعاونان پرورشی




برچسب :