واشکافی بررسی های خیام شناسی

واشکافی بررسی‌های خیام شناسی                                                                 بهنام مرادیان<?xml:namespace prefix = o ns = "urn:schemas-microsoft-com:office:office" />

از زمانی که ادبیات شکل گرفت، به دنبال آن ادب شناسی یا تحلیل ادبی هم به جهانیان عرضه شد. اگر در طول تاریخ ادبیات پیش برویم، می‌بینیم همواره گونه‌ای پیروی ادبیات و تحلیل ادبی از شرایط دینی و سیاسی جامعه وجود داشته است که این یکی از مزایای ادبیات به شمار می‌رود.

در تاریخ ادبیات فارسی بعد از اسلام هم ما گونه‌هایی از بررسی‌های ادبی را شاهد هستیم که رابطه تنگاتنگی با فرهنگ اکثریت دارند و همچنین قراتی از دکترین سیاسی حکومت غالب است. بدون توجه به ادبیات دیگر فرهنگ‌ها و کشورها، می‌توان گفت در تاریخ ادبیات فارسی بعد از اسلام و در دوره ادبیات کلاسیک، یک فاصله درونمایه‌ای بین آنچه بزرگان ادب فارسی می‌سرودند و می‌نوشتند و آنچه به پای نامشان نوشته می شد، پدید آمد.

بررسی خاستگاه‌های این فاصله، چه از دیدگاه خود سخن‌آفرینان و سخن‌گستران زبان فارسی و چه از دیدگاه جامعه شناسی، در این بحث نمی‌گنجد. اما می‌توان به کوتاهی به بررسی نمونه‌هایی از این برداشت‌ها و استدلال‌های وارد شده بر ادبیات کلاسیک اشاره کرد.

خیام یکی از بزرگان ادب فارسی به شمار می‌رود که سروده‌هایش به خاطر ویژگی‌های خاصی که دارد، بسیار میدان‌گاه تحلیل‌گران و سخن‌آزمایان زبان فارسی قرار گرفته است. دلیل پدید آمدن هر جریان یک تعداد سبب اصلی و تعدادی سبب فرعی. جهان‌بینی خیام و گونه بیان او سبب اصلی به چالش کشیده شدن سروده های او و غالب و جایگاه آن غالب شعری در بین مردم، سبب فرعی این موضوع است.

زبان و بیان خیام کمی تند و صریح به نظر می‌رسد. از سویی مفاهیم اساسی در شعر او در حوزه معاد و آخرت است و این یکی از اصول ادیان الهی است. این بیان تند در شعر خیام ناشی از دو چیز است. یکی اینکه خیام به دنبال بیدارسازی جامعه بوده و دیگر اینکه در قالب دو بیتی و رباعی، به خاطر آنکه طول بحر شعری مورد استفاده در این قالب‌ها کوتاه است، امکان مانور زیادی برای سراینده پدید نمی‌آید. در نتیجه باید سراینده به سرعت حرفش را بزند.

پس ترانه‌های خیام دستمایه چالشی بزرگ بین تحلیل‌گران و سخن‌سنجان شد. نه تنها در مورد خیام، بلکه در مورد بسیاری از بزرگان ادب دوره کلاسیک می‌توان دو دیدگاه عمده را بازشناخت.  یکی اینکه خیام، کافر کیش و ملحد است و به دنبال این است که خط بطلان بر آخرت بکشد و میخوارگی را ترویج دهد. دیدگاه دوم اینست که خیام عارفی است که از نمادهایی برای بیان خود استفاده کرده است. این نمادها همه عرفانی و غیرمادی هستند و هیچ گونه گرایش متضادی ندارد.  اما عرفان ایرانی حتا حاضر نیست نگرشی بین این دو دیدگاه داشته باشد. در عرفان ایرانی عناصری وجود دارند که نگرشی تازه را به جهان و پدیده‌هایش می‌دهد. این نگرش همان خرد و ارزش خرد فردی در تصمیم‌گیری است. وجه مشترک دو دیدگاهی که در بالا بررسی کردیم و حال با وارد شدن به عرصه ادبیات از بنیان‌های تحلیل‌های ادبی به شمار می‌رود، اینست که به پدیده‌ها به شکل صفر و یک نگاه می‌کنند. در نتیجه انسان باید «خوبی» را بپذیرد که هر تفکر یا مکتب برایش تعریف کرده است.

ادبیات فارسی به ویژه ادبیات دوره کلاسیک با روش‌ها و ترفندهای خاص توانسته است از ورود این اندیشه‌ها به درون خویش جلوگیری کند. در عین اینکه توانسته بدون برخورد با این اندیشه‌ها، حیات خود را در طول این سال‌ها حفظ کند. یعنی اگر به ادبیات غنایی عرفانی فارسی برگردیم می‌بینیم که سرایندگان و اندیشمندان این دوران با ایجاد یک ظاهر مجازی، بدنه و فلسفه‌ای ورای این آرا را بیان کنند.

 خیام در کنار حافظ و تنی دیگر از ادیبان ادبیات کلاسیک فارسی، از نام‌آورترین بزرگان این دوره است. خیام از آن دسته شاعرانی است که همواره بین یک دو راهی عمده تحلیل شده است. عده‌ای او را یک انسان پوچ گرا، لاابالی و مخالف با آخرت تصویر می‌کنند و دسته‌ای دیگر می‌کوشند او را با همان فرایندهای ویژه معنایابی یک انسان عارف، روحانی و ... بیان کنند. خیام خود به صراحت مستقل بودن اندیشه‌اش را بیان می‌کند:

قومی  متفکرند  اندر  ره  دین                   قومی به گمان فتاده در راه  یقین

می‌ترسم از آنکه بانگ آید روزی              کای بی‌خبران راه نه آنست و نه این

 افزون بر اینها طی چند سال اخیر نظریه‌ای پا گرفته است که می‌گوید خیام هم ریاضیدان و شاعر نبوده است و خیام شاعر با خیام ریاضیدان دو نفر بوده‌اند. در مورد دو نظر اول به اندازه کافی و به شکلی کاملاً فراگیر سخن گفتیم و بیش از این سخن را به درازا نمی‌کشیم. اما در مورد این نظر که خیام را به دو بخش تقسیم می‌کند باید بگوییم این دیدگاه به این خاطر است که پدیدآورندگان این نظر  نمی‌توانند فلسفه اخلاقی و جهان‌بینی خیام را درک کنند. پس به دنبال تکفیر او و باطل شمردن آن هستند. از سویی ریاضیات و علم را نمی‌توانند با دیدگاه‌های خرافی خود رد کنند. پس ابتدا می‌کوشند تا بخش ریاضی خیام را از او بگیرند و سپس یک شاعر معمولی را مورد هجوم خویش قرار دهند. اما در پاسخ باید گفت که یک انسان خردمند با یک جهان‌بینی و بینش ویژه، می‌تواند به افق‌های علمی دست یازد. هیچ تضاد یا مغایرتی بین ریاضیات و ادبیات وجود ندارد و ما خیامی را می‌شناسیم که با همان خردی که در ریاضیات شهره است، درهای شعر و ترانه را هم گشوده است.

اما کمی درباره خیام. قالب شعری خیام، ترانه و رباعی است. این دو قالب که تفاوت کمی در آغاز شدن نخستین بیت دارند مانند غزل از قالب‌هایی با مبدا عربی هستند که توسط ادیبان فارسی‌زبان به دارایی‌های زبان فارسی افزوده شده‌اند.

اگر بخواهیم اندیشه فلسفی خیام را در گونه‌ای بخش‌بندی جای دهیم، می‌توانیم سروده‌های او را در سه گروه اصلی بدانیم.

1)   کوتاهی عمر، ناپایداری جهان و گذران پرشتاب جهان: دسته نخست سروده‌های خیام  به خواننده این هشدار را می‌دهد که تا دمی تاخیر کنی، عمر از کف می‌رود و تو در جا زده‌ای. این گروه سروده‌ها همواره این گمانه را در نزد برخی پدید آورده است که خیام بسیار منفی‌نگراست و در زندگی به گونه‌ای پوچی رسیده است. در پاسخ باید گفت که آنچه از این دست سروده‌ها برمی‌خیزد، واقعیتی فراگیر و مبرهن است که به روش‌های گوناگون در ترانه‌های خیام جلوه‌نمایی کرده‌است:

جامی است که عقل آفرین می‌زندش     صد بوسه ز مهر بر جبین می‌زندش

این  کوزه‌گر  دهر  چنین  جام لطیف        می‌سازد  و باز  بر زمین می‌زندش

در اینجا می‌بینیم که خیام بسیار منطقی‌تر از خیلی از مدعیان با پدیده حیات برخورد کرده است.

برخیز و مخور غم جهان گذران                   بنشین و دمی به شادمانی گذران

در طبع جهان اگر وفایی بودی                 نوبت به تو خود نیامدی به دگران

یا در جایی می‌گوید:

برخیز ز خواب تا شرابی بخوریم             زان پیش که از زمانه تابی بخوریم

کاین چرخ ستیزه‌روی ناگه روزی           چندان ندهد زمان که آبی بخوریم

این سروده‌ها نشانگر بی‌ارزش‌پنداری خیام نیست. چون اگر چنین بود، گذر زمان و شتاب آن اصلاً مهم نبود.

2) عاقبت خاک گل کوزه‌گران خواهی شد: نمود ویژه‌ای که در شعر خیام به چشم می‌آید، تبدیل به خاک شدن انسان‌ها پس از مرگ و به گونه‌ یک ساخته دیگر سفالی نمود آفرینش یافتن است. خاستگاه این اندیشه مفهوم جاودانگی در اندیشه زرتشتی است. «کوزه» قهرمان و سوپراستار ترانه‌های خیام، بسیار شکننده است. مانند انسان که گاه جسمش می‌شکند و گاه دلش. در درونش هر چیزی ریخته می‌شود. مانند انسان‌ها که از ابتدای زندگی می‌آموزند و از احساسات و اندیشه‌های گوناگون پر می‌شوند. سفال از نخستین ساخته‌های بشری است. به زبانی سفال همزاد انسان شهرنشین است. سفال از ساخته‌هایی است که در فرایند ساخته شدن بسیار توسط انسان لمس می‌شود و انسان پدیدآمدنش را احساس می‌کند. از سویی «کوزه» در زمان ساخته شدن بر روی چرخی قرار می‌گیرد که نماینده گردش جهان هستی است. همچنین «کوزه» از ملزومات زندگی است که نزد همه لایه‌های اجتماعی هست. همه اینها موجب می‌شود تا «کوزه» گونه‌ای از حس «همزاد پنداری» را برای انسان پدید آورد. پس خیام به یاری «کوزه» زندگی دوباره را برای انسان‌ها توصیف می‌کند:

هان کوزه‌گرا بپای اگر هشیاری                      تا چند کنی بر گل مردم خواری

انگشت فریدون و کف کیخسرو                        بر چرخ نهاده‌ای چه می‌پنداری

یا در سروده‌ای دیگر:

در کارگه کوزه‌گری کردم رای                       در پایه چرخ دیدم استاد به پای

می‌کرد دلیر کوزه را دسته و سر                  از  کله  پادشاه و از دست گدای

3) اغتنام فرصت: اندیشمندان ایرانی همواره بر این باور بوده‌اند که باید از زندگی بیشترین بهره را برد. تاکید بر این باور به گونه‌ای است که سرایندگان ایرانی ادبیات کلاسیک از بی‌خردی و بی‌مسئولیتی عده‌ای که مدام زندگی را به وعده‌هایی نسیه می‌فروشند، گلایه می‌کنند و می‌کوشند جامعه را با لحنی تند از خواب‌های خوش خویش بیدار سازند:

گویند  بهشت  با  حور  خوشست            من  گویم  که  آب  انگور  خوشست

این نقد بگیر و دست از آن نسیه بردار       کآواز دهل شنیدن از دور خوشست

یا خیام در اهمیت عمر گذران می‌گوید:

آن مایه ز دنیا که خوری یا پوشی                معذوری اگر در طلبش می‌کوشی

باقی  همه  رایگان  نیرزد  هشدار                 تا  عمر  گرانبها  بدان  نفروشی

و ترانه‌ای دیگر:

تن در غم  روزگار  بیداد  مده                        ما  را ز غم   گذشتگان  یاد مده

دل جز به سر زلف پریزاد مده                       بی باده مباش و عمر بر باد مده

البته این نکته را نیز باید بگوییم که گاه سروده‌های سرایندگان گمنام دیگری که سروده‌هایشان به دل مردم می‌نشسته است و یا بسیار استوار بوده به مجموعه سروده‌ای خیام افزوده شده است.

خیام از شاعران جهانی ایرانی به شمار می رود که ادوارد فیتز جرالد سروده‌های او را به انگلیسی ترجمه کرده است. در آخر باید گفت خیام با سروده‌های فلسفی و اجتماعی خویش، قالب ترانه را به اوج رساند.  


مطالب مشابه :


شعری از مثنوی معنوی مولوی درباره شناخت جهان آفرینش(ای بسا کس رفته تا شام و عراق)

انسان زمانی که به مرحله ای از کمال و رشد میرسد، سئوالات اساسی در مورد شعر و ادب و در جهان




شعر و شاعری

وزندگی انسان در جهان آخرت را توضیح داده که در آخر یکی از شعر هایم در مورد فیزیک




واشکافی بررسی های خیام شناسی

از سویی مفاهیم اساسی در شعر او در نه تنها در مورد خیام، بلکه در مورد در طبع جهان




نقش دین در شعر نیما 2

نقش دین در شعر معاد نامند مورد حسابرسی و گنهکاران، در جهان آخرت، به سخت ترین




شعری از اسرارنامه عطار نیشابوری در مورد بی ارزش بودن زندگی این جهان در فقدان معنویت( جهانی سر درین ر

شعری از اسرارنامه عطار نیشابوری در مورد بی ارزش بودن زندگی این جهان در که در شعر




واقعیات شگفت‌انگیز در مورد قرآن، ملائك، دنيا، آخرت، مرگ، بهشت، جهنم، پيغمبر،

، جادوگر، قرن، دیوید کاپرفیلد، استاد شجریان، جن، ارواح و اشباح، جهان در مورد قرآن




رابطه انسان با آخرت

از جمله سنّتهاى الهى در مورد انسان که قضاء توجه انسان به جهان آخرت و رابطه مثبت شعر هاي




برچسب :