گلشن ، معاون وزیر ،کارگران و شکیبی

به گزارش پایگاه اطلاع رسانی گلشن، اینجا طبس؛ مقصد: منطقه معدنی پروده در ۷۵ کیلومتری شهر طبس؛ هدف: شرکت در برنامه بازدید مهدی کرباسیان معاون وزیر صنعت، معدن و تجارت و رئیس هیأت عامل سازمان توسعه و نوسازی معادن و صنایع معدنی ایران (ایمیدرو)، فیاض شجاعی دادستان دیوان محاسبات کشور و جمع دیگری از مسئولان از مناطق و تأسیسات معدنی طبس.

در شهر طبس هر روز در سه نوبت اگر از خانه خارج شوی شاهد حضور تعداد زیادی از جوانان شهر هستی که در ایستگاه‌های تعیین شده، منتظر رسیدن اتوبوس‌ها و مینی‌بوس‌ها هستند برای اعزام به محل کارشان در معادن زغالسنگ.

مسیرها همیشه حاوی رسیدن هستند؛ جای جای مسیر نقشی از چشمان کارگرانی دارد که هر روز در یک شیفت کاری به‌سوی معدن در حرکت هستند؛ کارگرانی که زحمت مسیر طولانی راه را بر دل و تن‌شان بار می‌کنند تا لقمه‌ای که بر سفره‌هاشان حاضر می‌شود بوی حلال بدهد؛ هنگامی که لقمه را بر دهان می‌گذارند ببالند بر بازوانی که زحمت را با تمام حروفش که از آن سختی می‌بارد بر استراحت ترجیح داده و حال چشم در چشم همسر و فرزندان‌شان آرامش را فرو می‌دهند.

اینجا معدن پروده؛ فضای اینجا امروز خود را برای استقبال از میهمانانی آماده کرده است تا شاید با حضورشان و لمس کار در معادن از نزدیک، مرحمی باشد بر زخم‌های کاری کارگران.

حال و هوای اینجا نوعی غربت، سادگی و تلاش را در خود نهفته است، حتی امروز که دست‌اندرکاران پذیرایی از میهمانان، فضا را آماده و نو کرده‌اند نیز این غربت مشهود است.

کارگران پرامیدتر از دیروز مشغول کارند، زیرا که می‌دانند حضور چند مسئول آن هم در این رتبه، اگر حداقل‌هایی هم نداشته باشد، ضرر هم نخواهد داشت؛ شاید حال که فاصله زیادی تا روز کارگر نداریم، این کارگران با دست‌های پینه‌بسته از زمختی دستگاه‌ها و چشمان سورمه شده‌شان از گرد زغال، دیده شوند و اندیشیده شوند.

زمزمه‌ها در معدن می‌پیچد؛ آقایان مسئول یک ربعی هست که از طبس حرکت کرده‌اند؛ مسیر برای آن‌ها کمتر خواهد بود از طی مسیری که کارگران هر روز دارند، زیرا که اتوبوس‌های شرکت زغالسنگ کجا و ماشین‌های مدل‌بالای آقایان کجا؛ فقط کاش در طول مسیر کولر ماشین‌ها خاموش باشد تا کمی از سختی راه درک شود.

خوب که می‌نگری اگرچه این کارگران همان‌هایی هستند که چند وقت پیش در اینجا دیده‌ای، ولی امروز تفاوتی پیدا کرده‌اند؛ یاد روزهای دبستان می‌افتی که قرار بود ناظر آموزش و پرورش به مدرسه بیاید؛ کودکان و معلمان همه در تکاپو بودند و سیل عظیم دستورها و سفارش‌ها از معلمان بود که یک هفته‌ای فضا را تغییر می‌داد؛ امروز کارگران هم اگرچه می‌دانند حتی ممکن است از دور هم موفق به دیدن معاون وزیر نشوند اما کاملاً تر و تمیز و آماده‌اند؛ حتی ماشین‌آلات هم انگار کارشان را آرام‌تر و بی‌سروصداتر از قبل انجام می‌دهند؛ شاید هم این آرامش بخاطر بنرهای خوش‌آمدگویی نصب شده بر تن‌هاشان است و احترام آن‌ها را نگه می‌دارند.

آن‌طرف‌تر غوغایی برپا شد؛ همه می‌دوند و باز هم خبرنگاران دوندگان اصلی پیست هستند؛ ماشین‌ها ایستادند و هرکدام جمعی از مسئولان را پیاده می‌کنند؛ از همان ابتدا مشاهده پوشیدن لباس معدن و لبخند لب‌های مسئولان، نوری را در دل می‌تاباند؛ انگار امروز همه چیز خوب است یا شاید قرار است اتفاق خوبی بیفتد؛ این اولین حرکت مردمی شدن یا بهتر است بگوییم کارگر شدن مسئولان است.

حال به قول شوخی اطرافیان، نوبت کلاه گذاشتن بر سر مسئولان است؛ کلاه‌های ایمنی در گوشه‌ای به ترتیب چیده شده است.

اکنون همه آماده بازدید هستند؛ خوب که بنگری اینجا برای خودش دنیایی دارد؛ پایت را که بر زمین می‌گذاری اگر لحظه‌ای محکم‌تر فشار دهی می‌فهمی که تشکیلات اصلی این دنیا گرد سیاهی است به نام زغال.

سیاهی کفش‌ها و کف پایت را بنگر، آن را مقایسه کن با تاری شب‌هایی که همسران و فرزندان این کارگران به آسمان می‌نگرند و چشم دوخته‌اند به بازگشت عزیزان‌شان از این زغال‌خانه؛ آری! زغال‌خانه تعبیری است که فرزند کودک یکی از کارگران در تعریف از محل کار پدرش دارد.

همه در حال دویدن از این مکان به آن مکان برای بازدید هستند و طبق معمول کمبود وقت، فشردگی برنامه‌ها و اتفاق‌های جالب، حاصل این‌طور بازدیدهاست.

این بار باز هم کنجکاوی یک خبرنگار داستانی جالب را رقم زد؛ داستان از آنجا شروع می‌شود که در طی مسیر بازدید بند کفش معاون وزیر در شیطنتی خود را از تن کفش جدا کرده و ممکن است که هر لحظه معاون وزیر را بر زمین بزند؛ اما تذکر خبرنگار گلشن، شیطنت بند کفش را در نطفه خفه می‌کند؛ بند با دستان معاون وزیر و با شرایط سخت‌تر و محکم‌تر به جا‌ی اولش باز می‌گردد.

بازدیدها ادامه دارد؛ ابتدا زغالشویی مورد بازدید قرار گرفت؛ حال به مناطق معدنی زون ۴، ۶، ۷ و ۸ می‌رسیم؛ دُوری تفریح‌گونه در مناطق معدنی زدیم و از داخل ماشین اطراف را نظاره کردیم؛ می‌گویند روال این‌طور بازدیدها همین است؛ ولی من می‌گویم اینجا جایی است که باید سختی‌اش را با راه رفتن بر زمین‌اش حس کرد، صدای ماشین‌های پر جوش و خروشش و سپردن تن به داغی آفتابش را حس کرد؛ نه‌تنها برای مسئولان رده‌بالا، بلکه حتی برای آن خبرنگاری که قرار است خبر این بازدید را بقیه از قلمش بشنوند.

مسیرها و مکان‌ها یکی پس از دیگری بازدید می‌شوند و ماشین‌ها به ترتیب اولویت پیش می‌روند؛ اینجا هم نوبت را رعایت می‌کنند!

به معدن مرکزی می‌رسیم، مرکز؟؛ مرکز همان قلب هر مجموعه است؛ قلب‌ها همه نوعی سرخی زیبا را به تو یادآور می‌شوند ولی قلب اینجا با گرد زغال و لوله‌های آهنی تزیین شده است؛ حتی درختان زیتون کنار جاده هم سیاهی زغال بر تن‌هاشان را پذیرفته‌اند و با آن کنار آمده‌اند.

در معدن یک تمام‌مکانیزه پروده توقفی ایجاد می‌شود؛ مسئولان ست کارگری‌شان را کامل می‌کنند و همه به اتاقی می‌روند تا با نصب خودنجات، چراغ، باطری و سایر تجهیزات و تحمل سنگینی آن و رفتن به داخل تونل معدن، بیشتر درک کنند حال زیردستان‌شان را.

به ابتدای مسیر سوار شدن به واگن که به ماین‌ریدر معروف است، می‌رسی؛ دیدن تابلویی حس‌ات را دگرگون می‌کند؛ رزمندگان، اینجا هم پلاک دارند؛ پلاک همیشه نشانی بوده برای زمان بی‌نشانی؛ یعنی کارگران هر بار که به این راه قدم می‌گذارند حتی به بازگشت‌شان هم امیدی ندارند؛ باید پلاک ویژه خود را از روی تابلوی مربوطه برداشته و به لباس‌شان وصل کنند؛ با اینکه تجهیزات پیشرفته موجود، ایمنی آن‌ها را تضمین خواهد کرد اما همین حس و فکر نبودنت در لحظه‌ای دیگر و به همراه بردن پلاک بسیار سخت است؛ چه خوب که خانواده‌های این کارگران اینجا نیستند تا این موارد را ببینند.

بالأخره همه آماده می‌شوند؛ آن‌هایی که دوره ایمنی را دیده‌اند و مجوز ورود به تونل را دارند پس از بازرسی بدنی سوار بر واگن می‌شوند؛ بازرسی بدنی به این دلیل انجام می‌شود که همراه داشتن هر شیء مانند ساعت‌های مچی مکانیکی ‌می‌تواند موجب ایجاد جرقه و انفجار در معدن شود؛ واگن به سوی تونل حرکت می‌کند.

آن‌طرف‌تر چند کارگر، همه لبخند بر لب از حضور میهمانان ایستاده‌اند؛ اما به عمق چشم‌های‌شان که می‌نگری غوغایی است از خبرهای جدید؛ خبر واگذاری شرکت زغالسنگ پروده طبس به صندوق بازنشستگی کارکنان فولاد ایران؛ آن‌ها فقط همین چند جمله را می‌دانند بدون حتی کلمه‌ای از جزییات ماجرا؛ کاش اینجا کسی پیدا شود تا با صداقت کارگران را روشن کند؛ خوبی یا بدی این کار را برای‌شان بگوید تا بتوانند ذهن‌شان را بهتر متمرکز کارشان کنند.

یک ساعت از غیبت میهمانان در سطح زمین می‌گذرد؛ دوباره خبرنگاران می‌دوند و این یعنی اتفاقی در حال رخداد است؛ میهمانان در حال بالا آمدن از تونل هستند و همه مشتاق‌اند تا چهره‌های سیاه شده‌ی آن‌ها را ببینند.

جلوی ورودی تونل میزی حاوی شیر، کیک، و آب معدنی برای مسئولانی که به داخل تونل رفته بودند، آماده شده است؛ خوشحالیم که میهمان‌نوازی همشهریان‌مان در اینجا نیز خودش را نشان داده است؛ ولی سؤالی ذهن آدم را درگیر می‌کند، می‌گویند یکی از اقدامات مفید برای کم کردن مضرات حاصل از استنشاق گرد زغال، خوردن شیر پس از خروج از معدن است، اما آیا هنگام خروج کارگران نیز این شیرها برای پذیرایی از آن‌ها وجود دارد؟؛ براساس تحقیقات به‌عمل آمده از کارگران، حدود یک سال است که این کارگران رنگ هیچ نوع شیری را در معدن ندیده‌اند، چرایش را خدا می‌داند.

بالأخره مسئولان به سطح زمین رسیدند؛ آیا این‌ها هم مانند کارگرانی که از تونل خارج می‌شوند، گرد زغال را با خود به هدیه می‌آورند؟؛ نه این‌ها زیاد سیاه نشده‌اند؛ یا تونل رسم میهمان‌نوازی‌اش را حفظ کرده است و یا اینجا هم تبعیض‌ها رعایت شده است.

با اینکه معاون وزیر به‌وسیله ماین‌ریدر به داخل تونل رفت، فقط یک ساعت در داخل تونل بود، و مسیر حرکت وی نیز در جهت مسیر تهویه پیش‌بینی شده بود، ولی انگار سختی کار، تن او را هم فشرده است، زیرا به محض خروجش از تونل در مصاحبه‌ای با خبرنگاران، اقرار کرد که میزان حقوق کارگران با سختی کارشان متناسب نیست.

علی‌رغم اینکه معاون وزیر، اهل اصفهان است و پیش از ورود به تونل به شوخی گفته بود که اگر از من پول نخواهید تا شب هم می‌توانم در بازدیدها حضور یابم، اما اکنون در مصاحبه‌اش اعلام کرد که برای تشکر از کارگران و به‌مناسبت هفته کار و کارگر، هدیه‌ای به تمامی کارگران شرکت زغالسنگ پروده طبس تقدیم می‌کند.

پس از پذیرایی و تمام شدن صحبت‌ها و مصاحبه‌ها، دوباره همه سوار بر ماشین‌ها برای بازدید از بقیه‌ی مکان‌ها به راه می‌افتیم.

ساعت ۱۱:۴۵ صبح است؛ پرواز تهران – طبس معمولاً حدود ساعت ۱۱:۰۰ در فرودگاه طبس به زمین می‌نشیند و حداکثر ۴۵ دقیقه بعد به تهران باز می‌گردد؛ اما میهمانان ما که قرار است با همین پرواز برگردند هنوز بسیاری از کارهای‌شان مانده است و براساس برنامه‌ریزی‌ها کار امروزشان در طبس تا ساعت ۱۵:۰۰ ادامه می‌یابد؛ در این میان چند ساعت اختلاف است؛ باز هم سلول‌های خاکستری مغزمان به تکاپو می‌افتند و به دنبال جواب سؤال‌مان می‌رویم و بالأخره حقیقت آشکار می‌شود؛ هواپیما تا ساعت ۱۵:۰۰ تأخیر پرواز خواهد داشت؛ آیا اینجا مسافران دیگر هم وقت‌شان پاسوز آقای معاون وزیر خواهد شد؟

پس از کمی گشت زدن به یک کارخانه زغالشویی دیگر مربوط به بخش خصوصی می‌رسیم که فهمیدیم بازدید از این مکان جزو برنامه نبوده است، اما از آنجایی که سهام‌داران اینجا بیشتر بازنشستگان شرکت ذوب آهن اصفهان هستند و آقای معاون وزیر هم اهل اصفهان، تعلق خاطر به وطن، ایشان را به اینجا کشانده است و دوست داشته‌اند تا اینجا را هم ببینند.

از همه معدن با تمام جزییاتش می‌گذریم و به کارخانه کک‌سازی می‌رسیم، جایی که بیشتر جوانان طبس امید اشتغال به کار در اینجا را دارند.

به خود می‌بالیم وقتی می‌بینیم این عظمت آهنی مرهون تلاش‌های سیدماشاءله شکیبی نماینده سابق مردم طبس در مجلس شورای اسلامی است که به همراه دو کارخانه دیگر شامل کارخانه سیمان و کارخانه کانسرام برای تولید دیوارهای پیش‌ساخته، بنا نهاده است؛ شکیبی با وجود گذشت سال‌ها از بازنشستگی‌اش اکنون می‌توانست در حال تفریح و استراحت باشد اما همچنان با اقتدار مشغول خدمت به مردم محروم در دل کویر داغ طبس است.

بازدیدها تمام شد؛ دیگر همه کُند شده‌اند؛ حتی دوندگان پیست هم آرام‌تر قدم برمی‌دارند و در آخر همه با سوغات زغال بر تن‌ها و خستگی برجان‌های‌شان به سوی شهر حرکت می‌کنند.

نویسنده: فاطمه سادات حجتیان


مطالب مشابه :


گلشن ، معاون وزیر ،کارگران و شکیبی

شرکت آب و خاک به گزارش پایگاه اطلاع رسانی گلشن، اینجا طبس؛ مقصد:




تندیس شهید محمدحسین فهمیده در طبس رونمایی شد

تندیس شهید محمدحسین فهمیده در طبس شرکت گلشن داروی کویر طبس. از سیمان می




دیدار با شکیبی مرد روزهای بهاری

دانشنامه طبس گلشن. شرکت آب و داده اند از جمله احداث کارخانه سیمان، کارخانه کک و




استان شاهرود یا شاهوار ؛ همه چیز نزدیک است

اگر طرح شکل گیر استان گلشن مورد تایید قرار گیرد، شهرستان‌های طبس از استان شرکت سیمان




طبس و الحاق به خراسان +خبر تکمیلی

باغ گلشن با سیمان، تولید دیوارهای پیش‌ساخته، کک ‌سازی و تاسیس شرکت "طبس انرژی




نسبت جعلی محمد علی عبداله زاده نماینده طبس

دانشنامه طبس گلشن. شرکت آب و خاک توس مانند فولاد اسفنجی، کک، سیمان و نیروگاه حرارتی




از آیات طبیعت تا آیات قرآن

جادّه سیمان را مستقیم ادامه دهی ، آخرین روستایی که بعد از آن به « شرکت سیمان ( گلشن راز




پروژه سيمان دانشگاه به تاريخ 16/6/1391

نام شرکت تلفن فکس. س شرکت س?مان طبس گلشن 3- 88579481- 021 021-88579483, 0353-4323633 شرکت س?مان عمران انارک-دل




بال کلی چیست ؟

تکنولوژی سیمان. شرکت معدنی و صنعتی دستگردان شهرستان طبس که علاوه بر دسترسی به




کارخانه چینی بهداشتی صدف

شرکت کاشی صدیق سرام تکنولوژی سیمان. فراورده هاي معدني و نسوز گلشن.




برچسب :