خلاصه فصل هشت تا ده نگرشی جامع بر مدیریت استراتژیک

خلاصه فصل هشتم کتاب نگرشی جامع بر مدیریت استراتژیک


مدل‏های ترکیبی برنامه‏ریزی استراتژیک
در فصل هشتم سه مدل برای برنامه‌ریزی استراتژی تحت عنوان مدل‌های ترکیبی برنامه‌ریزی استراتژیک مورد بررسی قرار گرفته است. بنابر اظهار نظر نویسنده، این مدل‏ها عمدتا در سطح شرکت و یا سازمان کاربرد داشته و تمرکز آنها روی سلسله‏ مراتب و طی مراحل مختلف برنامه‏ریزی در قالب یک روش همگون می‏باشد. این مدل‏ها عمدتا هدف‏محور بوده و در راستای تحقق رسالت و اهداف سازمان در افق بلندمدت طراحی شده‏اند. لذا، از این رو بیشتر به مدل‏های برنامه‏ریزی بلندمدت شباهت دارند. لیکن، در محیط‏های پایدار با تغییرات محیطی قابل کنترل به عنوان مدل برنامه‏ریزی استراتژیک قابلیت بکارگیری دارند.

مدل ترکیبی فیلیپس
به‏طور کلی، برنامه‏ریزی استراتژیک به روش مدل ترکیبی فیلیپس (که به کمک آن اهداف، ماموریت‏ها، استراتژی‏ها، برنامه‏ها، و پروژه‏های واحدهای اقتصادی مشخص می‏شوند) بدین صورت است که در ابتدا هر واحد، آرمان‏هایی که برای آینده طویل‏المدت خود دارد، و ماموریت و اهداف بلندمدت خود را بیان کرده و سپس استراتژی‏های لازم جهت رسیدن به اهداف را مشخص می‏نماید. در نهایت، پس از ارزیابی قبل از اجرای این استراتژی‏ها در مواجهه با عوامل داخلی و خارجی شرکت، در صورتی‏که استراتژی‏ها در سنجش مثبت ارزیابی گردند، برنامه‏ریزی برای اجرای آنها ادامه می‏یابد. درغیر این صورت، اهداف طوری اصلاح می‏شوند که با امکانات شرکت، وضعیت بازار و شرایط محیطی تطابق حاصل نمایند.
برای تحقق ماموریت شرکت، اغلب هدف اول مشتری بوده و ارزشی که مشتری می‏طلبد ارائه می‏شود و جهت‏گیری به سمت مشتری است. دومین هدفی که در برنامه‏ریزی استراتژیک معمولا بدان توجه می‏شود، نوآوری است. در این بخش، خرید تکنولوژی جدید، عرضه‏ی تکنولوژی و ورود به تکنولوژی جدید به عنوان هدف مورد بحث و ارزیابی قرار می‏گیرد. سومین هدف، به بهره‏وری می‏باشد. بهره‏وری موجب افزایش توان رقابتی واحد شده و در واقع بدون آن رقابت معنا ندارد.
توجه به بخش مالی، چهارمین هدفی است که برای مشخص کردن آن باید به سوالات زیر پاسخ داده‏شود:
1. میزان درآمد شرکت چقدر است؟
2. چند درصد از درآمد هریک از واحدها در اختیار آنها گذاشته‏ می‏شود؟
3. آیا شرکت می‏تواند با افزایش درآمد خود جهت افزایش سرمایه‏گذاری اقدام نماید؟
پنجمین هدف، سازمان‏دهی منابع انسانی است. در این بخش باید برنامه‏ریزی نیروی انسانی و تقسیم کار سازمانی مورد توجه قرار گیرد.
هدف ششم، لحاظ کردن محیط خارجی می‏باشد. از آنجا که محیط خارج برخی مسائل را به ما دیکته می‏کند، لذا، باید راجع به آنها نیز هدف داشته‏باشیم یا به‏طور کلی، موقعیت خود را نسبت به شرایط محیط معلوم کنیم. مانند محیط زیست، قانون کلی کار، شهرداری، مسئولیت‏های اجتماعی سازمان، تامین‏کنندگان منابع انسانی وغیره.

مراحل مدل فیلیپس
• الف- مشخص کردن چشم‏انداز و ماموریت شرکت
• ب- تعیین اهداف بلندمدت شرکت و پیشنهاد استراتژی (ماهیت استراتژی)
• ج- تهیه‏ی جدول فرصت‏ها و تهدیدات محیطی ETOP: شدت تاثیر این روندها بر استراتژی‏های مشخص شده را توسط جدول بررسی نموده و تاثیر مثبت و منفی هرکدام از روندها را روی هریک از استراتژی‏ها با امتیاز 5- بدترین تاثیر تا 5+ بیشتر سازگاری و تاثیر مثبت و بررسی می‏نماییم.
• د- تهیه‏ی جدول SAP: ابتدا امکانات (توانایی‏های) شرکت توسط این جدول شناسایی و ارزیابی می‏شوند. موارد ذکر شده در این جدول با توجه به نوع فعالیت برای هر شرکت می‏تواند متفاوت باشد. سپس، تاثیر این توان‏ها و امکانات بر استراتژی‏های پیشنهاد شده را با کمک SAP مورد بررسی قرار دهیم. هریک از این توان‏ها با هریک از استراتژی‏ها به‏طور متقابل بررسی شده و تاثیرات منفی و مثبت هرکدام روی استراتژی‏ها مورد تجزیه و تحلیل قرار می‏گیرند.
• ه- انتخاب استراتژیک: رسالت شرکت و اهداف بلندمدت ذکر شده در جداول را در نظر می‏گیریم. از کنار هم قرار دادن یک یا چند استراتژی که در بررسی‏ها تا این مرحله موفق به کسب امتیاز مثبت گردیده‏اند، برنامه‏ریزی استراتژیک برای رسیدن به آن هدف بلندمدت صورت می‏گیرد. مدل فیلیپس بعد از تدوین استراتژی به تعریف پروژه می‏پردازد.

مدل کارت امتیازی موزون (BSC)
مدل کارت امتیازی موزون که برای اولین بار بعنوان روشی برای ارزیابی عملکرد سازمان‌ها معرفی شد، امروزه بعنوان یکی از بهترین روش‌ها برای برنامه‌ریزی استراتژیک به گونه‌ای که قابل پیاده‌سازی باشد، مطرح است. برای اساس این مدل استراتژی سازمان باید به ابعاد و اهداف عملکردی در چند لایه (طبق مدل اصلی به چهار لایه مالی، مشتری، فرایندهای داخلی و زیرساخت‌های رشد و یادگیری) ترجمه شده و سپس برای هریک از اهداف تعیین شده در این لایه‌ها یک یا چند شاخص و اهداف استاندارد برای اندازه‌گیری میزان دستیابی به اهداف تعیین می‌شود. در مرحله آخر برای دستیابی به استانداردهای تعیین شده برای هر شاخص تعداد طرح و اقدام عملی تعیین و تعریف می‌شود.
نکته مهم در این راستا موضوع شاخص‌ها است. یک شاخص چه هنگام خوب است؟ یک شاخص زمانی مناسب است که آنچه را که باید اندازه‏گیری شود، بتواند به‏درستی اندازه‏گیری کند. یک شاخص چه زمانی ایده‏آل است؟ هنگامی‏که نه تنها برای سنجش میزان انحراف عملکرد گذشته از اهداف، بلکه فراتر از آن، برای پیاده‏سازی استراتژی سازمان نیز وسیله‏ای قدرتمند باشد. این مجموعه که شامل شاخص‏های فرایند و نتایج نهایی می‏باشد، به سرعت تصویر جامعی از عملکرد سازمان در اختیار مدیران قرار می‏دهد تا چگونگی پیشرفت سازمان را در رسیدن به اهداف استراتژیک اندازه بگیرند.
مدل ارزیابی موزون، اهداف و استراتژی‏های شرکتی را به یک مجموعه‏ی مفهومی از معیارهای سنجش عملکرد تبدیل می‏کند که چارچوبی برای اندازه‏گیری و سنجش مدیریت استراتژیک فراهم می‏سازد. کاپلان و نورتون برای جامعیت شاخص‏ها و درک تصویری روشن از سازمان، پیشنهار می‏کنند که مدیران، اطلاعاتی در خصوص چهار منظر را در یک کارت یادداشت تعدیل شده جمع‏آوری نمایند و به تحلیل آنها بپردازند. این چهار منظر عبارتند از:
• منظر مشتری
• منظر فرایندهای داخلی کسب و کار
• منظر رشد و نوآوری و یادگیری سازمانی
• منظر مالی

منظر مشتری
وجه مشتریان سازمان‏ها را قادر می‏سازد تا معیارهای اصلی سنجش وضعیت مشتریان شامل رضایت، وفاداری، حفظ و نگهداری، بدست آوردن مشتریان جدید وغیره را مورد سنجش، توجه و بهبود قرار می‏دهند. منظر مشتری به مدیران یادآوری می‏کند که باید آگاه شوند، آیا سازمان مشتریان خود را در رفع نیازهایشان راضی نموده‏ است. در این صورت، مدیران می‏توانند به این پرسش‏ها پاسخ دهند:
• سازمان نزد مشتریان نسبت به رقبا چه جایگاهی دارد؟
• برای دستیابی به آرمان‏های سازمان، چگونه باید در برابر مشتریان ظاهر شد؟
در منظر مشتریان معمولا معیارهای مختلفی مورد استفاده قرار می‌گیرند.
• دسته‏ی اول. گروه معیارهای اصلی بوده و عبارت از معیارهای متداولی که معمولا همه‏ی سازمان‏ها آنها را به‏کار می‏گیرند.
• دسته‏ی دوم. معیارهایی مربوط به سنجش عواملی است که برای مشتری خاص ارزش می‏آفریند. این معیارها  به سه بخش زیر تقسیم بندی می‌کنند:
• شرکت‏های برتر عملیاتی: ترکیبی از کیفیت، قیمتریال و سهولت خرید را در دستور کار دارند.
• شرکت‏های رهبری محصول: با نوآوری در محصول شناخته می‏شوند.
• شرکت‏های صمیمیت با مشتری: سعی دارند تا با مشتریان ارتباطی تنگاتنگ و صمیمی برقرار کنند.

منظر فرایندهای داخلی کسب و کار
در منظر فرایندهای داخلی کسب و کار چند نکته‏ی اصلی نهفته است که عبارتند از:
- فرایندهای داخلی در یک زنجیره‏ای از تولید ارزش برای مشتریان ارزش ایجاد می‏کنند.
- قوت و ضعف یک سیستم، بستگی به چگونگی انجام فرایندهای داخلی آن دارد.
- کارایی، راندمان و کیفیت فرایندهای داخلی با معیارهای سنجش مناسب باید اندازه‏گیری شوند.
سنجش میزان ارزش‏آفرینی و نحوه‏ی ارتباط بین فرایندها، می‏تواند مدیران را در شناخت امور یاری دهد. از این رو لازم است تا فرایندهایی که برای دستیابی به اهداف مربوط به مشتریان و سهامداران و غیره حیاتی هستند، شناسایی شوند مورد پرسش قرار گیرند که آیا:
- فرایندها با مقاصدی که برای آنها طراحی شده‏اند، هماهنگی دارند؟
- فرایندها ارزش‏ها را به قسمت‏های لازم به‏طور موثری منتقل کنند؟
- کیفیت، خلاقیت و نوآوری و مسئولیت‏پذیری در سازمان وجود دارد؟
-  و نهایتا، سازمان باید در چه کارهایی کارآمد شود؟
هر سازمانی مجموعه‏ای منحصربفردی از فرایندهای داخلی دارد که در ایجاد ارزش جهت مشتریان و تولید نتایج نهایی مالی عمل می‏کنند. الگوهای معمول سازمان‌ها برای شناسایی فرایندها عبارتند از:
الگوی شماره‏ی یک
• فرایندهای نوآوری: در این فرایند نیازهای پنهان یا جدید مشتریان شناسایی شده و محصول یا خدمتی که نیازهای مزبور را تامین می‏کند، طراحی و تولید می‏شود.
• فرایندهای عملیات: در این فرایند محصولات و خدمات موجود تولید و تحویل مشتری می‏شوند.
• فرایندهای خدمات پس از فروش: در این فرایند، بعد از فروش و تحویل کالا، خدمات لازم به مشتریان ارائه می‏شود. (شکل‌ها از روی کتاب مطالعه شود)
الگوی شماره‏ی دو
• فرایندهای اصلی: لجستیک ورودی، تولید، لجستیک خروجی، بازاریابی و فروش و خدمات پس از فروش.
• فرایندهای پشتیبانی: ساختار و زیربنای سازمانی، مدیریت نیروی انسانی، توسعه‏ی تکنولوژیکی و خرید.

منظر رشد و نوآوری و یادگیری سازمانی
توانایی یک سازمان در نوآوری، بهبود و یادگیری مستقیما با ارزش آن به عنوان یک سازمان گره می‏خورد. یک سازمان زمانی می‏تواند رشد و نوآوری داشته‏باشد که قادر به توسعه‏ی مهارت‏ها و رهبری خود باشو و از اشتباهات خود و رفتار سایر سازمان‏ها درس بگیرد و بتواند برای خود روش‏های جدیدی ایجاد کند.
در منظر یادگیری و رشد، هدف فراهم آوردن زیرساخت‏ها و منابعی است که تحقق هدف‏های سازمان در وجوه دیگر را ممکن سازد. کارت امتیازی متوازن برسرمایه‏گذاری برای آینده تاکید می‏کند، ولی نه فقط در وسایل و تجهیزات و تحقیق و توسعه بلکه علاوه‏ بر آن، سازمان‏ها باید در دیگر زیرساخت‏های خود شامل نیروی کار، سیستم‏ها، روش‏ها و غیره نیز سرمایه‏گذاری کنند تا بتوانند به هدف‏های مالی بلندمدت دست یابند.
کاپلان بستر یادگیری، رشد و نوآوری را "زیرساخت سازمانی" می‏نامد. کارت امتیازی تعدیل شده سلامتی زیرساخت‏های سازمانی، شایستگی‏های کلیدی، دارایی‏هایتکنولوژیکی، تغییرات محیطی و مدیریت استراتژیک را مورد بررسی مداوم قرار می‏دهد. در این صورت، مدیران باید به این پرسش‏ها پاسخ دهند که:
• آیا سازمان یادگیرنده است؟
• آیا در ارائه‏ی محصول و خدمات قدرت ادامه دادن به بهبود و خلق ارزش بیشتر وجود دارد؟
• سازمان برای رسیدن به آرمان‏های خود باید کدام‏یک از امکانات و منابع را تغییر و بهبود دهد و تقویت کند؟

منظر مالی
کسب نتایج مالی مناسب در شرکت‏ها و موسسات اقتصادی برای بقا و رشد آنها الزامی است و اندازه‏گیری و تحلیل نتایج مالی به عنوان حاصل مهم عملکرد یک سازمان از ضروریات بررسی نقاط قوت و ضعف سازمان‏هاست. اهداف و معیارهای سنجش عملکرد مالی در مراحل مختلف چرخه‏ی حیات سازمان شامل معرفی، رشد، بلوغ، و افول می‏باشد. در مرحله‏ی معرفی رشد، درصد رشد درآمد و فروش در مرحله‏ی بلوغ، سودآوری و در مرحله‏ی افول و پیری، مازاد نقدی عملیاتی عناصر اصلی در معرفی اهداف مالی هستند.
• شاخص‏های رشد و سودآوری
• شاخص‏های کاهش هزینه/ بهبود بهره‏وری
• شاخص‏های بهره‌‏برداری از دارایی‏ها و موجودی‏ها.
با این حال، اهمیت شاخص‏های مالی نباید مانعی برای توجه بر سایر شاخص‏ها شود. بررسی‏های مالی مدیران به این گونه پرسش‏ها پاسخ می‏دهد:
• سازمان از نظر سهامداران و سودبران چگونه است؟
• جهت‏‏‏گیری سرمایه‏گذاری سازمان باید چگونه باشد؟
کارت امتیازی متوازن وسیله‏ای است تا پیوند بین سیستم اندازه‏گیری عملکرد و اهداف و استراتژی تجاری سازمان‏ها را به نمایش گذارد و از این طریق بستر توانمند نمودن زیرساخت‏های لازم را برای تحول فراهم سازد. کارت امتیازی تعدیل شده ماموریت سازمان و استراتژی آن را به مجموعه‏ای از شاخص‏های عملکردی ترجمه می‏نماید و چارچوبی برای اندازه‏گیری میزان اثربخشی مدیریت استراتژیک سازمان پدید می‏آورد. به یک تعبیر، استراتژی مجموعه‏ای از فرضیات راجع به علت‏ها و معلول‏هاست. سیستم اندازه‏گیری باید بتواند روابط علت و معلولی بین عوامل موجود در چهار منظر را واضح و آشکار ساخته تا امکان اداره و اعتباربخشی به آنها فراهم گردد. کارت امتیازی متوازن می‏تواند در یک سیستم مدیریت استراتژیک در جهت انجام فرایندهای مهم مدیریتی ذیل به‏کار گرفته شود:
1. تعریف و تشریح اهداف بلندمدت، چشم‏اندازها و توافق بر سر نتایج آن.
2. ایجاد اتصال و ارتباط بین استراتژی‏ها و معیارهای سنجش.
3. برنامه‏ریزی مجموعه‏ی اهداف و تنظیم استراتژی ابتکاری.
4. آموزش و افزایش بازخور استراتژیک.
در ایجاد یک کارت امتیازی متوازن، بیش از هر چیز لازم است تا آرمان‏ها و ماموریت‏های سازمان مورد توجه قرار گیرند. در این مرحله بررسی ماموریت‏ها و آرمان‏ها و شناسایی گروه‏های محوری که بر سازمان تاثیر می‏گذارند و یا از سازمان متاثر می‏شوند، حائز اهمیت می‏باشد. در گام بعدی، لازم است تا انتظارات هریک از گروه‏ها مشخص شود. پس از شناسایی انتظارات طرفین، اولویت‏بندی آنها در دستور کار قرار می‏گیرد. از این طریق می‏توان اهداف حیاتی سازمان را برای تامین انتظارات تعیین کرد. گام بعدی بررسی شرایط و ایجاد استراتژی‏های محوری برای استفاده هرچه بیشتر از فرصت‏ها را شامل می‏شود. در این مرحله شاخص‏های مرتبط با اهداف و اثربخشی استراتژی‏ها ایجاد و در چهار حوزه‏ی یاد شده، قرار می‏گیرند. در پایان لازم است تا برای هر شاخص اندازه‏ای جهت دستیابی در پایان دوره‏ی مشخص شود. برای ایجاد کارت امتیازی متوازن بهتر است افرادی که در نیمه بالایی هرم سازمانی قرار دارند، وارد عمل شوند.
روش برنامه‏ریزی بهبود عملکرد (PIP)
مدل پایپ از جمله روش‏‏هایی است جهت ترسیم اثربخشی روش‏های مرسوم برنامه‏ریزی بلندمدت طراحی شده‏است. از خصوصیات اصلی این روش ایجاد حس مشارکت در شناسایی مشکلات و راه‏حل‏ها توسط افراد مسئول می‏باشد. به عبارت دیگر، روش برنامه‏ریزی بهبود عملکرد فرایندی است که به منظور تجزیه و تحلیل و حل مشکلات به‏کار می‏رود. در این روش مدیران ارشد سازمان درگیر برنامه‏ریزی می‏شوند، بدین‏گونه که ابتدا اهداف نهایی سازمان را مشخص کرده و سپس با یافتن فرصت‏ها، تهدیدها و نقاط قوت و ضعف مسائل و مشکلات اصلی سازمان را تعیین می‏کنند و سپس راه‏حل‏های مناسب را برای غلبه بر این مشکلات پیشنهاد می‏کنند. مدل برنامه‏ریزی پایپ یک مدل برنامه‏ریزی بلندمدت می‏باشد که برای شرایط محیطی پایدار با ثبات می‏تواند به‏عنوان یک الگوی برنامه‏ریزی استراتژیک به‏کار گرفته‏شود.
(دانشجویان عزیر توجه داشته باشند که استفاده از این جزوه باید همراه با مطالعه کتاب در دستور کار قرار گیرد.)

 

خلاصه فصل نهم کتاب نگرشی جامع بر مدیریت استراتژیک

طراحی استراتژی‏ها در سطح کلان
در این فصل نویسنده برخی از تحلیل‌ها و مدل‌های محقق مشهور مایکل پورتر در زمینه استراتژی را خلاصه کرده است. مدل‌های مطرح شده در این فصل عبارتند از:
• مدل مزیت رقابتی ملت‌ها پورتر معروف به مدل الماس ملی که برای تجزیه و تحلیل رقابت‌پذیری کشورها در بازارهای بین‌المللی کاربرد دارد
• مدل چو برای رقابت‌پذیری ملی که کاربردی مشابه مدل فوق دارد
• مدل رقابت صنعتی یا مدل پنج نیروی پورتر که برای تجزیه و تحلیل ساختار صنعت و رقابت کاربرد دارد (محیط خرد شرکت‌ها)
• مدل استراتژی‌های عمومی (ژنریک) پورتر که انواع استراتژی‌های رقابتی شرکت‌ها را دسته‌بندی می‌کند

مدل مزیت رقابتی ملت‏ها
پورتر در آخرین کتاب خود روی این موضوع تاکید داشت که چگونه برخی از کشورها توانسته‏اند در عرصه‏ی رقابت‏های بین‏المللی خود کامیاب شوند. پورتر سعی نمود چارچوبی برای هدایت تصمیم‏گیری مدیرانی که درصدد کسب مزیت‏های رقابتی در عرصه‏ی بازارهای بین‏المللی هستند و نیز ارائه‏ی استراتژی‏هایی به دولتمردان که سعی می‏کردند محیط تجاری مطلوبی فراهم سازند، ارائه دهد.

پورتر در ابتدای تحقیق و مطالعات خود سه سوال اساسی ذیل را مطرح ساخت:
1. چرا یک کشور در صنعتی خاص(یا صنایعی خاص) در عرصه‏های جهانی موفق می‏شود؟
2. دولت‏ها چه تاثیری بر رقابت در صنایع خاص و بخش‏های مختلف آن دارند؟
3. چرا شرکت‏ها در یک کشور استراتژی‏های ویژه‏ای را برمی‏گزینند؟

برای پاسخ به این سوالات، پورتر پنج عامل اصلی را مورد توجه قرار می‏دهد:
1. وجود توانایی‏ها و مزیت‏های رقابتی در میان بخش‏های مختلف یک کشور
2. وجود شرکت‏های رقیب قوی که دارای زنجیره‏ی ارزش موفقی می‏باشند در همان کشور
3. وجود صنایع پشتیبان در همان کشورها
4. تقاضای بسیار زیاد برای نوع خاصی از محصول در یک کشور
5. بستر سازمانی و فرهنگی مناسب
به عبارت دیگر، می‏توان گفت اساس بحث پورتر تاثیری است که دولت‏ها و شرکت‏ها در جهت تضعیف یا تقویت مزیت‏های رقابتی در سطح بین‏المللی بر یکدیگر دارند.
شکل صفحه 374 : مدل الماس ملی پورتر : عوامل تعیین کننده مزیت رقابتی ملی
لازم به ذکر است که پورتر برای تقسیم‏بندی عوامل تولید، صرف‏نظر از تئوری کلاسیک 5M  (ماشین‏آلات، مواد، نیروی کار، پول، و مدیریت) طبقه‏بندی جدیدی پیشنهاد می‏کند که عبارتند از: منابع انسانی، منابع فیزیکی، منابع علمی، شرایط جغرافیایی، موقعیت، منابع سرمایه‏ای، و زیرساخت‏ها. بنابر نظر پورتر اگر کشورها بخواهند صنایع ملی خود را در عرصه‏ی رقابت‏های جهانی در موقعیت ممتازی مطرح کنند، باید بتوانند ضمن حفظ منابع خود اقدام به خاق و ایجاد منابع جدید نمایند.
شرایط تقاضای در بازار محلی، شرکت‏ها را ترغیب به تولید کالاهای جدید و کسب بازار می‏نماید. این در حالی است که پیچیدگی تولیدات و زمان معرفی محصولات به بازار، قویا به ویژگی‏های تقاضای محلی بستگی دارد. در این راستا عناصر مهم شرایط تقاضا عبارتند از:
1. ماهیت نیازهای خریداران داخلی.
2. اندازه و الگوی رشد بازار داخلی.
3. سازوکار ارتباطات میان خریداران داخلی با شرکت‏های خارجی.
حضور عرضه‏کنندگان قدرتمند در صنایع مرتبط نیز می‏تواند مزایایی را برای صنایع ایجاد کند. دسترسی سریع و به موقع و با قیمت مناسب به مواد اولیه، انعطاف‏پذیری بیشتر در مقابل پاسخ‏گویی به نیازها و بسیاری از موارد دیگر از جمله امتیازهایی است که برای ایجاد مزیت رقابتی در صحنه‏های بین‏المللی مفید واقع می‏شوند.
هرچند شرکت‏ها دارای ویژگی‏های یکسانی نیستند، ولی براساس اهداف ملی و در راستای سیاست‏های دولت‏ خود استراتژی‏هایی را تعیین و اعمال می‏کنند. دیدگاه‏های مدیریتی، ساختار مالکیت، بازارهای سرمایه‏ای وغیره تاثیر بسزایی در کسب موفقیت شرکت‏ها دارند.
در این راستا، پورتر معتقد است این الگوها نقش مهمی در فرایند نوآوری و موفقیت جهانی دارند، چرا که در سطح بین‏المللی موفق‏ترین صنایع آنهایی هستند که قویا درگیر رقابت‏های داخلی هستند و این عوامل شرکت‏ها را وا می‏دارد تا با نوآوری بیشتر دامنه‏ی فعالیت‏های خود را در سطح جهانی توسعه دهند.
دولت‏ها می‏توانند در کاهش یا افزایش منافع ناشی از مزیت رقابتی نقش عمده‏ای ایفا نمایند، ولی در صورت فقدان شرایط مساعد قادر به ایجاد مزیت رقابتی نخواهند بود. از جمله خط‏مشی‏هایی که توسط دولت تعیین شده و می‏توانند رقابت خارجی را تحت‏تاثیر قرار دهند، می‏توان به کنترل نرخ ارز، محدودیت‏های سرمایه‏گذاری خارجی، محدودیت جریان اطلاعات بین‏الملللی وغیره اشاره نمود.
براساس این دیدگاه چون واحدهای رقابت‏کننده شرکت‏ها هستند و نه کشورها، خط‏مشی دولت باید ناظر بر تدوین خط‏مشی‏هایی باشد که محیطی فراهم آورند تا در ضمن تامین فرصت‏های رقابتی، مشوق ابداعات مستمر نیز باشد. از آنجا که حفظ مزیت ملی مستلزم نوآوری و تغییر مستمر است، لذا دولت‏ها باید از توسل به خط‏مشی‏هایی که منجر به مزیت‏های ایستا و کوتاه‏مدت می‏شوند، پرهیز کنند، چراکه مانعی برسر راه نوآوری و پویایی پدید خواهند آورد.
مراحل توسعه‏ی رقابت‏پذیری از نظر پورتر
از نگاه پورتر اقتصاد مبتنی بر سه عامل است که مراحل تکامل و رقابت‏پذیری به تبع آنها شکل می‏گیرند. در جدول 9-1 مراحل توسعه کشورها معرفی شده است. (جدول صفحه 378 بطور کامل مطالعه شود)
نقد نظرات پورتر
پورتر تمامی اطلاعات خود را از مطالعه‏ی موردی صنایع گوناگون در ملت‏های مختلف به‏دست آورده ‏است. او بر صنایع توسعه ‏یافته متمرکز است، اما در مورد صنایع در کشورهای در حال‏توسعه پیزی نگفته ‏است. به نظر می‏رسد که عوامل پایه‏ی مطرح در تئوری‏های پیشین برای پورتر از اهمیت کمتری برخوردار است. بعلاوه، وی بسیار بر رقابت داخلی شدید تاکید دارد.
مدل نه عاملی چو برای رقابت‌پذیری بین‌المللی
این مدل بیان می‌کند که هدف اصلی تحلیل رقابت‌پذیری بایستی یافتن راحل‌هایی برای افزایش سطح رقابت‌پذیری جهانی باشد. مدل چو مبتنی بر مدل پورتر است با این تفاوت که :
• در مدل چو، عوامل درونی پورتر خود به عوامل فیزیکی و عوامل انسانی تقسیم شده است
• نقش حاکمیت جزو عوامل درونی نیروی انسانی در نظر گرفته شده است
عوامل فیزیکی
• الف- منابع طبیعی: شامل جنگل‏ها، زمین‏های کشاورزی، دریاها، و منابع معدنی است.
• ب- محیط تجاری: محیط کسب و کار به سه حوزه تقسیم می‏شود: ملی، صنعت، و شرکت. محیط تجاری یک ملت خود از دو عنصر تشکیل شده‏است: عناصر قابل رویت و عناصر نادیدنی. عناصر دیدنی شامل جاده‏ها، بندرگاه‏ها، تسهیلات ارتباطات راه دور و سایر زیرساخت‏های اجتماعی مورد نیاز فعالیت‏های اقتصادی است. عناصر نادیدنی شامل ارزش‏های سرمایه‏داری مردم، قوانین و مقررات بازار وغیره می‏باشد.
• محیط تجاری یک شرکت دربرگیرنده‏ی استراتژی و سازمان‏دهی کسب و کارها و نگرش‏ها و رفتارهای گردانندگان سازمان است.
صنایع مرتبط و پشتیبانی‏کننده
به دو بخش تقسیم می‌شوند : صنایع عمودی مرتبط و صنایع افقی مرتبط (صنایع پشتیبانی)
تقاضای داخلی
انتظارت مشتریان داخلی برای بهبود کیفیت کسب و کارها را برای تقویت رقابت‌پذیریشان برمی‌انگیزد.
عوامل انسانی
عوامل انسانی موضوعی هستند که چهار عامل فیزیکی پیش‏گفته را به حرکت وامی دارند و منجر به رقابت‏پذیری می‏شوند. عوامل انسانی شامل کارگران، سیاست‏مداران، بوروکرات‏ها، کارآفرینان، مدیران و مهندسان حرفه‏ای می‏باشد. عوامل فیزیکی، عوامل پایه‏ای برای رقابت‏پذیری هستند و عوامل انسانی، اقتصاد ملی را از طریق ترکیب و سازمان‏دهی عوامل فیزیکی جهت بیشینه کردن رقابت‏پذیری به حرکت درمی‏آورند.
عوامل خارجی
 وقوع رویدادها موجب تغییراتی در محیط می‏شوند. برخی از این تغییرات برای فعالیت در سیستم تجاری بین‏المللی قابل پیش‏بینی نیستند. جهش غیر منتظره تکنولوژی‏ها یا محصولات جدید، تغییر قیمت نفت، تغییر ناگهانی بازارهای جهانی سرمایه یا نرخ تبادل ارز، سیاست خارجی کشورها و تحول در تقاضای بین‏المللی و وقوع جنگ از جمله این تغییرات هستند. رویدادهای اتفاقی، رقابت‏پذیری یک ملت را تنها زمانی تقویت می‏کنند که عوامل انسانی آن آماده‏ی بهره‏برداری از چنین فرصت‏هایی باشند.  
شکل صفحه 383 : مدل نه عاملی چو برای رقابت‌پذیری بین‌المللی
مدل رقابت صنعتی پورتر
کاربرد اصلی این مدل در تحلیل محیط نزدیک یا خرد یک صنعت است. بوسیله این مدل می‌توان فشارهای رقابتی و ریشه‌های دستیابی به مزیت رقابتی را تحلیل کرد. براساس این مدل برای تحلیل ساختار صنعت لازم است تعامل بین پنج نیروی زیر به دقت تحلیل شود:
1) رقابت بین رقبا فعلی در بازار
2) قدرت چانه زنی مشتریان
3) قدرت چانه‌زنی تامین کنندگان
4) تهدید کالاهای جانشین
5) تهدید ورود رقبای جدید
در نظر پورتر هر استراتژی باید نحوه واکنش شرکت در مقابل هریک از نیروهای فوق را مشخص نماید. (شکل صفحه 390 و جدول صفحه 391 به دقت مطالعه شود)
استراتژی‌های عمومی پورتر : (معرفی گزینه‌های عمومی در مدل پورتر)
از نظر پورتر و براساس نتایج تحلیل ساختار صنعت براساس مدل پنج نیروی پورتر، شرکت‌ها می‌توانند برای دستیابی به مزیت رقابتی 3 نوع استراتژی برای رقابت انتخاب نمایند. این استراتژی‌ها که به استراتژی‌های عمومی پورتر معروف شده‌اند، عبارتند از:
1. رهبری قیمت تمام شده یا رهبری در هزینه
2. تمایز
3. تمرکز
(جدول صفحه 394 مطالعه شود)

خلاصه فصل دهم کتاب نگرشی جامع بر مدیریت استراتژیک
تکنیک‏های تدوین استراتژی‏های وظیفه‏ای
در این فصل نویسنده برخی از مدل‌ها و تکنیک‌های تدوین استراتژی در سطح کارکردها یا وظایف سازمانی ارائه نموده است. روش‌ها و تکنیک‌های ارائه شده مربوط به حوزه بازاریابی و مالی می‌شود. در زمینه بازاریابی مدل‌های پنج P ، مدل تجزیه و تحلیل پایمز، مدل ارزش – هزینه (مشتری)، مدل ماتریس محصول / بازار، ماتریس رشد آنسوف و در زمینه مالی ماتریس استراتژی‌های مالی معرفی شده‌اند.
مدل پنجC  پنجP
این مدل یک چک‏ لیست را در بررسی و شناخت نیازها و انتظارات مشتریان و محیطی که در آن بسر می‏برند و روش چگونگی برآورده شدن انتظارات آنها توسط شرکت و رقبا ایفا می‏کند. مدل پنجC و پنجP ابزار مناسبی برای مقایسه‏ی رقبا، وضع جاری شرکت و وضع مطلوبی که شرکت قصد دارد در آینده به آن دست یابد، محسوب می‏شود. بدین منظور مشخص شدن شکاف و فاصله‏ی بین وضع موجود و وضع مطلوب نشان‏دهنده‏ی مقدار تغییری است که باید اعمال شود.  (عناصر این مدل در جدول ص 400 معرفی شده است)
مدل تجزیه و تحلیل پایمز (PIMS) و ارزیابی استراتژی‏های وظیفه‏ی بازاریابی
تکنیک تجزیه و تحلیل پایمز جهت بررسی تاثیر استراتژی بازاریابی بر سودآوری استفاده می‏شود. این تکنیک سعی در بیان و بررسی رابطه‏ای بین استراتژی‏های بازاریابی موسسات بخصوص استراتژی‏های سهم بازار با برگشت سرمایه دارد.
هدف اساسی این روش که از طرف مدرسه‏ی بازاریابی تجاری هاروارد برای موسساتی که تحت شرایط متفاوت در حوزه‏های فعالیت گوناگون رقابت می‏کنند، توسعه داده شده، عبارت است از فراهم ساختن معلومات و اطلاعات مربوط به سودآوری مورد انتظار و سایر اهداف آن و ارائه‏ی این معلومات و اطلاعات جهت استفاده در برنامه‏ریزی استراتژیک. در این مدل تاثیر پنج عامل زیر بر سودآوری تحلیل شده است که عبارتند از: (جزییات از متن کتاب بطور کامل مطالعه شود)
•    تاثیر سهم بازار بر روی سودآوری
•    تاثیر کیفیت کالا و خدمات بر سودآوری
•    تاثیر هزینه‏های تحقیق و توسعه بر سودآوری
•    تاثیر یکپارچه شدن عمودی بر سودآوری
مدل ارزش- مشتری (HPV & LDC)
در تدوین استراتژی رقابتی پیش از هر چیز لازم است تا موقعیت هریک از محصولات در بازار رقابتی مشخص شود. تمام محصولات (جدید و موجود) در بازار و در ذهن خریداران دارای موضع و جایگاهی خاص هستند. موضع و جایگاه محصولات را می‏توان به نحوه‏ی ادراک مصرف‏کنندگان از آن محصولات در مقایسه با ادراک آنها از محصولات رقیب نسبت داد. در واقع، در عرصه‏ی رقابت، دو گزینه‏ی اصلی در مقابل سازمان‏ها قرار دارد: کسب بالاترین سطح ارزش ذهنی (HPV) و دستیابی به پایین‏ترین سطح هزینه‏های تولید (LDC) در عمل و واقعیت اکثر موسسات و اکثر سازمان‏ها سعی می‏کنند تا حدودی به هردو عامل دست یابند.
مشتریان غالبا به سوی محصولاتی گرایش دارند که ارزش بیشتری را با قیمت کمتری برای آنها فراهم سازد. لازم است تا ابعاد مهم ارزش‏آفرینی هر محصول مشخص شود و بر عاملی که از نظر مشتریان دارای اهمیت ویژه‏ای می‏باشند، تاکید شود.
نمودار ارزش- مشتری که تکنیکی است در جهت شناسایی موقعیت کالا در بازار، پس از تعیین موقعیت کالا، می‏توان دو استراتژی را برای رقابت برگزید. هر کالا می‏تواند بازارهای هدف گوناگونی داشته‏باشد. چنانچه در یک بازار هدف، قیمت کمتر در اولویت باشد، باید در سیاست‏های قیمت‏گذاری دقت شود و اگر در یک بازار هدف دیگر، برخی ارزش‏ها از اهمیت بیشتری برخوردار باشند، باید به سوی تامین آنها حرکت کرد. در بسیاری از بازارها، غالبا کاهش قیمت‏ها و افزایش ارزش برای مشتریان یک استراتژی موفق می‏باشد. 
نمودار ارزش- مشتری نموداری است که در آن می‏توان موقعیت محصول خود و هریک از رقبا را در نظر خریداران به نمایش گذاشت و به کمک این نمودار نشان داد که مشتریان ترجیح می‏دهند که موضع محصول مورد نظر آنان در کجا تثبیت شود. (شکل 10-1 ص 406 بطور دقیق ملاحظه شود)
مدل ماتریس محصول/ بازار
هدف این تکنیک از نظر جورج استینر و همکاران وی که آن را به شکل ماتریس طراحی کردند، نشان دادن رابطه‏ی موجود بین محصولات و خدمات عمده سازمان‏ها با بخش‏های مشخص از بازار است. تکمیل ماترسی محصول/ بازار مستلزم شناسایی و توافق روی محصولات و خدمات تولیدی شرکت و نیز بخش‏های مختلف بازار، در حال حاصر و آینده است. (شکل‌های ص 313 را مطالعه نمایید)
ماتریس رشد آنسوف
در واقع ماتریس آنسوف به استراتژیست‏ها کمک می‏کند تا مشخص نمایند که موسسه به کدام حیطه و حوزه روی خواهد آورد. (شکل ص 414)
انواع استراتژی‌های پیشنهادی در این ماتریس عبارتند از:
•    استراتژی نفوذ در بازار (محصول فعلی در بازار فعلی)
•    استراتژی توسعه محصول (محصول جدید برای بازار فعلی)
•    استراتژی توسعه بازار (محصول فعلی برای بازار جدید)
•    استراتژی تنوع (محصول جدید در بازار جدید)
ماتریس رشد آنسوف تعیین می‏کند که موسسه با وارد شدن به حوزه‏های فعالیتی کاملا جداگانه از کالا و بازار فعلی، می‏تواند استراتژی‏های خود را تا حد معینی وابسته به کالا و یا بازارهایی که از گذشته دارا بوده انتخاب کند. یا به عبارتی هر کالایی که نتواند در ماهیت ستاره قرار گیرد و یا طراح‏های مربوط به بازار/ کالا در این موسسه موفقیت‏آمیز نباشد، در این حالت برای وضعیت موجود استراتژی خروج و برای وضعیت جدید استراتژی ورود ضروری است.
مدل ماتریس استراتژی‏های مالی
ماتریس مالی، که ماتریس دو بعدی است، گزینه‏های استراتژیک مالی را که یک شرکت با آنها مواجه است مورد بررسی و تجزیه و تحلیل قرار می‏دهد. ساختار این ماتریس به نحوی است که با استفاده از دو متغیر نقدینگی و ارزش می‏تواند چهار منطقه و یا گزینه استراتژی مالی را که هر شرکتی با آنها روبروست، ترسیم نماید. این گزینه‌ها عبارتند از:
•    کاهش سرمایه‌گذاری (نقدینگی ضعیف و ارزش منفی)
•    افزایش مالی (نقدینگی ضعیف و ارزش مثبت)
•    تجدید ساختار سرمایه (نقدینگی غنی و ارزش منفی)
•    تجدید سرمایه‌گذاری (نقدینگی غنی و ارزش مثبت)

 

 


مطالب مشابه :


نقش ها و مسئولیت­ های دفتر مدیریت استراتژیک

توسط کاپلان و نورتون مطرح استراتژیک و همسویی منابع و برنامه




مسئولیت­ های دفتر مدیریت استراتژیک

توسط کاپلان و نورتون مطرح استراتژیک و همسویی منابع و برنامه




دستاورد اجرای کارت امتیازی متوازن

از راه پیوند و همسویی استراتژیها کاپلان و نورتون) استراتژیک و عملیات




دانلود ارزیابی سازمان بر اساس Bsc

برنامه های عملیاتی و استراتژیک را هم عدم همسویی و همدلی کاپلان و نورتون در بیش




ارزیابی مدیریت دانش با کارت امتیازی متوازن

(کاپلان و نورتون، ۲۰۰۶) همسویی استراتژیک ­­ایجاد هم­‌افزایی ­با­ کارت ­امتیازی ­متوازن




مدل های ارزیابی سازماني (BSC، كارت امتيازي متوازن)

برنامه های عملیاتی و استراتژیک را عدم همسویی و همدلی کاپلان و نورتون در بیش




خلاصه فصل هشت تا ده نگرشی جامع بر مدیریت استراتژیک

کاپلان و نورتون برای جامعیت کاپلان بستر محیطی و مدیریت استراتژیک را مورد




مقاله: دستاورد اجرای کارت امتیازی متوازن

برای یکپارچگی و همسویی این استراتژیک و عملیاتی کاپلان و نورتون)




مدل های برنامه ریزی راهبردی

پویایی و همسویی انگیزه کاپلان و نورتون در بیش و اقدام استراتژیک نشان




عنوان مقاله: دستاورد اجرای کارت امتیازی متوازن

برای یکپارچگی و همسویی این استراتژیک و عملیاتی کاپلان و نورتون)




برچسب :