عید غدیر مبارک- سفر نامه مشهد 2

اولا عید غدیر مبارک.

ثانیا این روزا خیلی تو اداره سرم شلوغه. این پستم توخونه نوشتم و اینجا کپی کردم.

قرار بود از سفر مشهد بگم. رفتنمون که با قطار غزال درجه یک بود. کوپه دربست و راحت. صبح ساعت 7 روز عید قربان رسیدیم. رفتیم هتل تا اتاقمون حاضر بشه ( چون به خاطر عمل جراحی استخون لگن مادر شوهرم هم با عصا را ه میره و هم باید از سرویس فرنگی استفاده کنه) کارای پذیرش رو انجام دادم و رفتیم برای صبحونه. غذای اون سه روز به صورت سلف سرویسی بود با تنوع غذایی خیلی خوب.

همون روز اول بچه ها تو هتل  موندن و من و مادر شوهرم با سرویس هتل رفتیم حرم. به نماز ظهر رسیدیم. من تو حیاط نماز خوندم و زیارت امام رضا رو هم در حالی که از سرما می لرزیدم خوندم و با سرویس برگشتیم هتل. ناهار خوردیم. کمی استراحت کردیم. آژانس گرفتیم و رفتیم زیست خاور. بعدش هم بازار رضا.برف شروع به باریدن کرده بود. هوا خیلی سرد بود . اما ما مجهز بودیم. کمی گشتیم و خرید کردیم بعد برگشتیم هتل. ساعت هشت و نیم شام خوردیم. رفتیم اتاقمون و هم وضعیت سفیدو دیدیم و هم  اونیکی سریال شبکه اولو. صبح با وجود بارش برف یه آژانس دربست گرفتیم رفتیم قبر نادرشاه و توس . خلوت بود . مادرشوهرم نشست تو ماشین. من و بچه ها همه جا رو سر صبر دیدیم. عکس گرفتیم. تو ی محوطه آرامگاه فردوسی عکس هایی از آرامگاه فردوسی تو چهار فصل رو می فروختن. من فقط زمستونش رو گرفتم. بعد خوش تیپ گفت ای کاش هر چهار فصلو می خریدی.

بعد از ظهر همون روز رو با خوش خنده ریاضی  و تاریخ کار کردم. به شدت سردرد داشتم. ترجیح دادیم تو هتل بمونیم و از طبقه هفتم منظره باریدن برف رو تماشا کنیم. اون شب زود تر خوابیدیم. صبح زود رفتیم حرم . نماز و دعا خوندیم. برای صبحونه برگشتیم هتل. همون دور و برهتل چند تا مغازه بود رفتیم خرید. بعد از ظهر هم با گشت هتل رفتیم خواجه ربیع و الماس شرق. شب بعد از شام ساک هامون رو جمع و جور کردیم. صبح با آژانس هتل ساعت 5 رفتیم راه آهن  . همون باربری که روز اول وسایلمون تا دم تاکسی آورده بود و از من عیدی گرفته بود مجددا بارامون رو تا توی قطار برد و جابه جا کرد . خدا خیرش بده. چون من باید مواظب مادر شوهرم و خوش خنده می بودم که جمعیت هولشون ندن یا توی پله برقی زمین نخورن. مادر خوش تیپ امانت بود و نمی خواستم خدای نکرده تو سفر با ما مشکلی براشون پیش بیاد.

موقع برگشتن، قطار توربوترن پردیس بود. ساعت 4 رسیدیم تهران و 5 هم خونه مون بودیم. اگه سردردای من و کل کل کردن بچه ها نبود بیشتر خوش میگذشت.

دیروز عید غدیر رفتیم دیدن مادر بزرگ خوش تیپ که سیدن. یادش بخیر تا چند سال قبل عیدا و مناسبتا  سر سفره حاج آقا و حاج خانوم کم کم سی نفر بودیم. از سه سال قبل که حاج آقا بعد از سکته دچار حالتای فراموشی  شدن ، واقعا روز به روز سیر قهقرایی داشتن. حالا دیگه فقط زنده ان. ما معمولا سر می زنیم. ولی دیروز همه مون ناراحت بودیم. تا ساعت 11 اونجا بودیم. از چند سری که اومدن پذیرایی کردم. بعد هم پاشدیم و رفتیم دلاوران تا یه راحتی سه نفره بزرگ برای جلوی تلویزیون بخریم. سفارش دادیم و اومدیم خونه . تا شب چند گروه برای تبریک عید غدیر رفته بودن خونه حاج خانوم اینا وخودشون پذیرایی کرده بودن و بعد هم وسایل پذیرایی رو شسته بودن.

روز دوشنبه به خوش تیپ گفتم کمی دندون رو جیگر بذار تا من خونه رو تمیز کنم. در حیص و بیص جارو و گردگیری و... ترجیح د ادم که برای تبریک عید به چند نفر زنگ بزنم. یادتونه پست ازدواج دوم !!! رو؟ دوشنبه 30 آبان عروسی دختر عمو کوچیکه مه. البته تو شمال .خب وسط هفته است و خیلی ها نمی تونن برن. از جمله من.

تو همین تلفن زدنای تبریک عیدم عمه ام و دختر عمه ام( دختر اون یکی عمه ام که سال ها قبل فوت کرده) توپشون خیلی پر بود . از این که چرا اصلا عروسی می گیرن و چرا وسط هفته و از این برنامه ها. راستش من زیاد دم به دمشون ندادم. حوصله ی حرف و حدیث ندارم. خیلی عادی گفتم داماد ازدواج اولشه و خونوادش حق دارن عروسی پسرشون رو ببینن. وحتما به خاطر نزدیک بودن محرم و صفر آخر هفته ها جا نبوده . عجیبه ها!!! هرچی می خوایم حرفی نزنیم نمی شه. تجربه ام ثابت کرده که این آدما گاهی حرفای خودشون رو از زبون ما می گن.

تازه هنوز نفهمیدن از اون یکی  دختر عموم که بزرگتره و یه دختر داره هم یه آقای شیرازی که اونم از خانمش جدا شده و یه دختر 7 ساله داره خواستگاری کرده. اونو که بفهمن دوباره می افتن دوره و شایعه سازی. فعلا که از همراهی من ناامید شدن.

پی نوشت 1 : امروز صبح برای تایید نسخه یکی از بستگان ،توصف بیمه روبه روی دارو خانه 13 آبان بودم. اون قدر دکترا و پرستارا و بستگانشون رو نفرین کردن که خدا میدونه. تا کی مردم می خوان گناه همه کمبودای دارو درمانی کشور رو به گردن پزشکا و پرستارا و بیمارستانا بندازن؟

پی نوشت 2 : جمعه تولد خوش تیپه. مامانش دیروز مارو برای ناهار جمعه دعوت کرد خونه خودشون. کیک و شمع و گل و پروانه اش رو خودمون می گیریم و می ریم اونجا. هنوز کادو براش نخریدم. احتمالا مطابق این چند سال اخیر که کمی سایز آقا بزرگ تر از قبل شده و مطابق اون هرلباسی رو نمی پسندن ، مبلغ رو نقدا میدم و بعد با هم میریم خرید.

 

 


مطالب مشابه :


تزئین سکه عید غدیر

دکوراسیون - تزئینات و خانه داری - تزئین سکه عید غدیر - دکوراسیون و تزئینات،سایت آموزشی و از




تزئین سکه عید غدیر ۲

دکوراسیون - تزئینات و خانه داری - تزئین سکه عید غدیر ۲ - دکوراسیون و تزئینات،سایت آموزشی و از




عید غدیر مبارک- سفر نامه مشهد 2

اولا عید غدیر یادش بخیر تا چند سال قبل عیدا و مناسبتا سر سفره حاج آقا و حاج خانوم کم کم




عید سعید غدیر خم رو تبریک عرض میکنم

همه جوره - عید سعید غدیر خم رو تبریک عرض میکنم - من اون عشقم که با هرکس سر سفره نمی




عید غدیر خم مبارک

آرتیمان - سرزمین آلاله ها - عید غدیر خم مبارک - مهدی زین العابدینی - آرتیمان - سرزمین آلاله ها




ویژه عید غدیر.....

هلالی ×جدیدترین ها از حاج عبدالرضا هلالی - ویژه عید غدیر , کربلایی بی بلا نمی شود×رسد روزی




اس ام اس عید نوروز پیامک های جدید نوروزی

اس ام اس عید غدیر پیامک عید غدیر تبریک اما من هفت سینو تو سفره ی دلت




برچسب :