متن مجری - نیمه شعبان

گردآورنده  : مجمع فرهنگی احیای غدیر ساری

 http://alqadir-sari.blogfa.com/

یا ایها العزیز مسنا و اهلنا الضر و جعنا ببضاعة مضجاة و اوف لنا الکیل و تصدق علینا ان الله یجزی المتصدقین

 با سلام و تهنیت  / به مجمع فرهنگی احیای غدیر  خوش آمدید .

به اطلاع دوستان می رسانیم اگر در متن " اشتباهات تایپی و املائی مشاهده فرمودید به بزرگواریتان عفو بفرمایید "   انشاء الله عیدی  همه  :  ظهور  مهدی فاطمه

 

متن مجری - نیمه شعبان

به نام بهار آفرین روزگاران
و با یاد زیباترین بهار ایّام روزگارمان
اجازتاز صاحب خانه آی… پرستوهای زیبای باغ زندگی… چلچله‏های خوش خرام آسمان ولایت،کودکانم! در اعماق آبی آسمان آرزو که پر می‏زنید… اندکی آن سوی‏تر را بنگریدآنگوشه بخش باختر را… آنجا… همانجا را می‏گویم… جانب سامرا را نظر بیافکنید،طلایه‏های پر فروغ نور چه زیبا بر بستر نسیم آرمیده و به آسمان پرمی‏کشد.
فرشتگان را می‏بینید که هر کدام طبقی از تحفه‏های بهشتی بر سر نهاده، درکوچه پس کوچه‏های شهر، بر آستان خانه‏ای سر فرود می‏آورند، خاک درش را توتیای دیدهمی‏کنند، و خود را به تبرّک، خاک راه طفلی می‏کنند و باز به آسمان پر کشیده و خبربه دیگران می‏رسانند و باز دسته‏ای دیگر
بگیرید، آستان در را ببوسید و داخلشوید، مراقب باشید، شرط ادب هماره به جای آرید، در محضر سلطان سلاطین روزگار حاضرمی‏شوید.
نمی‏گویم بترسید، نه… او مهربانی از تبار مهربانان است
فقط صورت وسیرتتان را به زینت خضوع و خشوع بیارائید
اینجا غوغای نور است، فریاد شادیست،خاطره انگیزترین لحظه طربست، جشن است، سرور است، آن قنداقه سپید را در دامن آنبانوی پاک می‏بینید، زیباترین گل وجود است که در دامان از گل زیباتر نرگس نشستهاست.
در این خانه هرچه دیدید تعجب نکنید، اینجا غم و شادی به هم آمیخته است، آنبزرگوارانی که می‏بینید همه زانوی ادب زده‏اند و از ژرفای دل شادند، می‏خندند،پیامبرانِ سلف الهی هستند و آن گرامی سالارشان و سرورمان سید انبیا و اولیاء محمدمصطفی صلّی  اللَّه علیه و آله می‏باشد که گاه خنده می‏زند و گاه گل اشگ از گونهپاک می‏کند.
اگر بانویی را دیدید که غرق نور حیا و عفّت و عصمت است و اگر دیدیددستی به پهلو گرفته و قنداقه سپید به دستی دیگر، آن یاس سپید باغ عترتست.

اگر دیدید که مخفیانه از پدر می‏گرید، حتماً قنداقه را که دیده است، یاد جانسوزدو طفل، دریای آرام قلبش را خروشان نموده، یکی آن که به قنداق نرسید و پرپر شد - محسن - و دیگر آن که در قنداق در دست پدر خون ازحنجر ازگل نازک‏ترش به آسمان پرید - اصغر -
راستی کودکانم… حالا که به این خانه راهتان دادند، قدربدانید
نیکوترین فرصت زمانه را به دست آورده‏اید، هرکسی را این بخت و اقبالنمی‏دهند.
جوهرتان پاک بوده که قابل فیض شده‏اید، »ورنه هر سنگ و گلی لؤلؤ ومرجان نشود«
شاید دیگر نصیبتان نگردد، این بار هم نمی‏دانیم چه شده که در بهرویتان گشوده‏اند.
خیل مشتاقان را دیدید که پشت در پشت صف کشیده‏اند… تا شایدگوشه از از در باز شود و رایحه دل انگیزی از درون، مشام جانشان را تازهگرداند.
پس با دستان پاکتان بند قنداقه آن طفل عزیزترین را بگیرید و شما نیزبگریید.
خدا را به او و او را به خدا قسم دهید، بسیار بگریید و از سوز دل نالهکنید… همسوز با یاس سپید باغ عترت… در صحن و سرای خانه فریاد کنید. دیگران نیز باشما هم ناله می‏شوند.
بارالها   اَنْجِزْ لَه ما وَعدْتَه
و خود او رانگوئید    آنقدر نیامدی تو مهدی
تا پیر شدند باغبانها - تا پیر شدندباغبانها

کوکب است این که ز دامان سحر می‏ریزد
یا که در مقدم تو سکّه زرمی‏ریزد
چونکه از راه رسد موکب فرخنده تو
در رهت آنچه فلک داشت گهرمی‏ریزد
آورد باد صبا مژده که شه می‏آید
زنی جهت گل به همه راهگذرمی‏ریزد

نور زهرا کزو دیده نرگس روشن
شاخ طوبست که بر خاک ثمر می‏ریزد
خورشید راسالهاست به انتظار نشسته‏ایم و ما شبزدگان چشمانمان در فراق نور بی نور شده، هر صبحاز ستیغ شرق با مشرق الأنوار را چشم براهیم و هر شب تا به صبح از میان ستارگان نجمثاقب رویت را جستجو می‏کنیم.
جمعه‏ها، می‏دانی که با چه شور و شوقی سر از زمینبر می‏داریم و در این خیال که امروز آخرین جمعه فراق است و دیگر امروز حتماً می‏آئیو در محفل انس، میزبان مهربانِ یارانت می‏شوی و به این آرزو دل خوش می‏داریم و هرچهخورشید آسمان بالا می‏آید
و از خورشید رویت خبری نمی‏شود، شور شوق و ذوقمان بهنومیدی و یأس و ناکامی می‏گراید.
به خدا قسم، از یکایک شیعیانت بپرس، جمعه‏هاعصر که می‏شود، آنقدر دلمان می‏گیرد… عقده‏ها راه گلویمان را مسدود می‏کند،می‏خواهیم فریاد کنیم، داد بزنیم آخر چرا نیامدی مهدی؟… یعنی باز یک هفتهدیگر؟
خدایا صبرمان تمام شد، طاقتمان طاق و امیدمان ناامید
آنقدر نیامدی تومهدی
تا پیر شدند باغبانها
و اینک بهانه‏ای دیگر… نیکوترین بهانه… میلادتوست… میلاد نجم ثاقب… میلاد آفتاب… فخر امید… پایان نومیدی… بهار آرزو… میلادمهدی
شنیدیم در میلادت، خوان کرم گسترده‏ای و شیعیان و منتظرانت را در لطفمی‏نوازی، ما هم شادیت را که دیدیم با پای سر دویدیم
از خانه‏هایمان تا خانه توبا شوق آمدیم، گفتیم شاید زود برسیم و هنوز تا قنداقه مبارکت را به آسمانهانبرده‏اند و تا بساط جشن میلادت را بر نچیزده‏اند باشیم و بر بستر ناز دامانِپدر

که آرمیده‏ای و صبر و قرار و طاقت از دل ما در می‏بری، ما نیز آن گوشه‏ها لابلایفوج ملائک چشمانمان به صورت نورانی تو بیفتد.
شاید تو نیز گوشه چشمی به سویماننگردانی که بلای آخر زمان از ما بگرداند دویدیم… آقا… نرسیدیم… این بار نیز دیرآمده بودیم… دلمان می‏خواست بر بخت بد خود بگرییم آه امّا دلمان نیامد. گفتیم میلادتوست.
پدر بزرگوارت شاد است، مادر گرامی تو خندان است. ما نیز به شادی آنان شادباشیم. آنچه در توانمان بود دریغ نکردیم. محفل آراستیم، گل زدیم، به رسم روزگار خودکیک تولّد سفارش دادیم آنچه زیباترین بود، برای تو زیباترین برگزیدیم
بیاوریددوستان کیک میلادش را بیاورید و با زبانی پاک این نوزاده نرجس خاتون را همراهی کنیدکه در هنگام میلاد سر به سوی آسمان گرفت و این ترانه سرود:
اللهم انجز لی ماوعدتنی واتمم لی امری واملأ الأرض بی قسطاً وعدلاً
بیا گل نرگس   -   بیا گلنرگس   -   بیا گل نرگس
شادی کنید، بخندید شاید جده والامقامش حضرت صدیقه کبریسلام اللَّه علیها نیز در جشن تولّد فرزندش حضور داشته باشد.
بنال ای نی هماهنگ دل من            به آه و ناله حل کن مشکلمن
به پای هر گلی در باغ و بستان        بنال ای نی چون من از داغهجران
خدایا در فراقش ناله تا کی            به سینه داغها چون لاله تاکی؟
تا کی بگوئیم ای خدا، مهدی بیا… مهدی بیا…؟

بارالها تیره شب سیاه غیبت به درازا کشید و منتظران، چشم انتظار و منتظَر، خودمنتظرتر از همه، همیشه و همه جا با اشک و سوز و آه، دست به دعا برداشته از تو فرجمی‏طلبند که گشاده کار فرو بسته تنها به دست توست.
و این بار نیز سوختگانی دیگرترانه فراق حجّت ناپیدای تو را زمزمه می‏کنند باشد که بر دل سوخته‏شان رحمی آوری وخورشید رحمت واسعه خود امام حجه بن الحسن العسکری علیه السلام را همین لحظه ظاهرسازی.
که اگر اینچنین شود به خدا آفتاب دولت یکایکان دمیده است. گذشتگان برجانمان غبطه می‏خورند و بر آیندگان فخر می‏فروشیم. همین گویم… مگر خواهد شد؟… آیاممکن است؟… و چرا ممکن نباشد. که خودشان فرموده‏اند: تَوقَّع اَمر صاحبک لَیْلَکوَنَهارَکَ هر شب و روز چشم انتظار امر صاحبت باش و امید که امشب آخرین شب اینانتظار باشد.
پس با هم به ترانه اشتیاقش گوش فرا می‏دهیم.

 


مطالب مشابه :


نمونه متن های مجری

متن مجری و عوامل هنری جشن امروز شکوفه های زیبای زندگی ما قدم در باغ همیشه بهار تکلیف




متن تودیع & نمونه متن برای خداحافظی بازنشستگی

(مجری واجرا)Mazinani-Mojri.blogfa.com - متن تودیع & نمونه متن برای خداحافظی بازنشستگی - مطالب درخصوص مجری




متن مجری 3 نیمه شعبان

متن مجري - متن مجری 3 نیمه شعبان - متن مجري. منوی اصلی. صفحه رخ زیبای مهدی را نمایان




متن مجری اربعین حسینی

این گونه در گوش زمان ماندگار خواهیم ماند - متن مجری اربعین حسینی - آموزش فن بیان و گویندگی و




متن های ادبی برای تبریک سال نو

با تو هستم بي تو نيستم . - متن های ادبی برای تبریک سال نو -




متن ادبی برای مجری دهه فجر

این گونه در گوش زمان ماندگار خواهیم ماند - متن ادبی برای مجری دهه فجر - آموزش فن بیان و




متن شروع مجری برای میلاد پیامبر اسلام و امام جعفر صادق

|| مـجـری بـندپی || - متن شروع مجری برای میلاد پیامبر اسلام و امام جعفر صادق - زندگی صحنه ی




متن مجری - نیمه شعبان

هیات قاسم ابن الحسن علیه السلام ساری - متن مجری - نیمه شعبان - مجمع احیای غدیر (جلسه پژوهشی




چند پیشنهاد برای مجریان ! اجرای زیبای معرفی سخنرانها

از مجری و مجریگری اجرای زیبای معرفی هنگامی که متن معرفی را پیشاپیش تهیه می کنیم، به




برچسب :