مقاله :مثنوی معنوی زادگاه و جایگاه امثال و حکم

«متن»
      اگر به صراحت گفته شود که آرا و افکار مولانا را فقط از دریچه ی گنجینه ی تمثیل، مثل و ضرب المثل های مثنوی می توان شناخت، سخنی یاوه نیست و هرگز  به بیراهه نرفته ایم. گرچه اظهار عقیده در باب مردی چون مولانا حکم «گنجاندن بحر در کوزه است» امّا از آن جا که برای رهایی از «پای چوبین استدلال» شیوه تمثیل را برگزیده است، سخن گفتن در باب ضرب المثل های مثنوی کاری ساده و آسان نیست. لذا این امر ابتدا مستلزم شناخت مفاهیم سه گانه ی «مثل، تمثیل و ضرب المثل» و ارتباط ، تناسب و احیاناً افتراقی است که میان این سه اصطلاح می توان داشت که در این مقاله، ابتدا مثل های هر دفتر از حیث کمیّت مورد بررسی قرار گرفته و سپس از حیث محتوا و درون مایه به بخش هایی چون:
 الف) تاثیر قرآن و حدیث در گنجینه ی مثل ها 
 ب) مثل های که در بردارنده ی تعالیم اخلاقی
ج) شخصیت های برجسته ضرب المثل ها و مثل ها  د) مظاهر طبیعت و جلوه ی آن در مثل های مثنوی
ی) عشق حقیقی و مجازی و جایگاه آن در مثل های مثنوی
      مثل ها یکی از ناب ترین تراوش های فکری بشر هستند که اغراض و ایده های بعضاً نهفته ی آدمی را به اقتضای برخورداری فکری و فرهنگی هر ملّت بیان می کنند. این گنجینه ها، زبان حال و زیر بنای محکم عاطفی و اخلاقی ملّتی است که از زمان های دور تا کنون به همین واسطه شناخته شده اند و در جهان پرچم دار اصالت فرهنگی معرفی شده اند. اصیل معرفی شده است.
بر شمردن کمّی و کیفی مثل های مثنوی، نه تنها ستایش و محک زدن توانایی مولانا در استفاده از مثل ها در بر داشته بلکه از آن جا که شعرا و نویسندگان از دیر باز تا کنون برای بیدارسازی افراد و بکارگیری افکار ملل خود در شرایط مناسب و توجّه آنها به فضایل انسانی و تقویت مبانی اخلاقی و آداب زندگی اجتماعی قصص و داستان هایی ساخته یا بکار برده اند و از این رهگذر پندها داده و بستر سازی ها کرده اند. ارزشمند و مناسب است.
گنجینه ی غنی و ارزشمند مثل ها و ضرب المثل های فارسی که بعضاً بر گرفته از داستان های دلنشین و در عین حال آموزنده ی پیشیان است و گاه بیان کننده ی حقایق تلخ و دور از ذهن زندگی اند، به مرور زمان به عبارت یا چکیده ی ارزشمند یا جمله ای گویا و صریح بدل شده اند که در میان ملل مختلف به نام های «مثل»، «ضرب المثل» و «تمثیل» شهرت یافته اند.

«تعاریف»
      در «امثال و حکم دهخدا» که یکی از مهمترین مراجع مورد استفاده در این مقاله است، این سه عنوان در زیر مجموعه ی امثال و حکم نقل شده اند که با توجه به آرای برخی صاحب نظران هر سه اصطلاح جداگانه معرفی می گردند.
      «اَمثال»: به داستان های اخلاقی کوچکی اطلاق می شود که به عربی «مَثَل» و به زبان های لاتین «Fable» و به زبان فارسی «داستان» یا «دستان» می گویند.
       «ضرب المثل»: «گاهی جمله ای بسیار کوتاه به نظم یا نثر، دارای دستورات اخلاقی و اجتماعی بزرگی است که با این که کوتاه و ساده و  روان هستند، خواننده یا شنونده را به تعمّق وا داشته و او را وادار به واکنش هایی می کنند.»(امثال و حکم، یحیی برقعی، ص 7/3). ضرب المثل ها عصاره ی دانش و افکار و تجربه ی گذشتگانی هستند که می توان آن ها را با یک مطلب حکمت آمیز و فشرده یک کتاب برابر دانست و گاهی قدمت آنها از پیدایش خط هم فراتر می رود.
      «تمثیل»: "Allegory" از اصل یونانی «allegoria» به معنی نوعی دیگر از صحبت کردن و روایتی است به شعر یا نثر که مفهوم واقعی آن از طریق برگرداندن اشخاص و حوادث به صورت هایی غیر از آن چه  در ظاهرند بدست می آید» (واژه نامه ی هنر شاعری، میرصادقی، ص 251)
تمثیل از حیث نوع رسالت آن (تنبیهی یا تحذیری) از عبارات، جملات، اصطلاحات کنایی و گاهی کلام اندیشمندان و یا حتی آیه ای از قرآن و حدیثی معروف بهره می جوید و به اقسامی چون:
مثل های امر و نهی، مانند: «سری که درد نمی کنه دستمال نباید بست.» و «اوّل چاه بکن، بعد مناره بدزد.»
 اصطلاحات مَثَل گونه که معمولاً همان افعال با مصدر مرکب هستند، مانند: «در پوست خود نگنجیدن» یا «در پنبه سر کسی را بریدن».
تشبیهات مَثَل گونه، مانند: «مثل عزرائیل می ماند.»
مثل های مناظره ای (گفت و شنودی)، مانند: «به خرچنگ گفتند: چرا کجکی میری؟ گفت: جونی و هزار چم و خم.»
مَثَل های متطوم (علاقه ی ایرانیان در استفاده از این نوع مثل ها بر کسی پوشیده نیست، مانند:
«قضا چون زگردون فرو هشت پر       همه عاقلان کور گردند و کر»
دهخدا هر جمله یا عبارتی را که عقوبت و تجربه ای در پی داشته باشد، در شمار امثال و تمثیل قرار می دهد.
برخی از آثار همچون «تلخیض البیان» از «شریف رضی» ضرب المثل را مشتق از ضرب به معنای ابقای چیزی بر چیز دیگر همانند ضرب سکّه یا قرار دادن چیزی به چیز دیگر به نحوی که نقش آن حک شود، اطلاق می شود. و این واژه را از تمثیل جدا می سازد. دکتر«شمیساا» در معانی و بیان خود همه ی این موارد را ذیل تمثیل قرار داده است و عباراتی که دارای رهاورد اخلاقی و تعلیمی است در این محدوده آورده  است.
در مثنوی این سه اصطلاح تحت عنوان امثال و حکم بررسی می شوند به این دلیل که گاهی حریم هر سهشکسته شده و در هم ادغام می گردد. گرچه بررسی و تفحص در باب چنین موضوع گسترده ای کار بس شگفت و دور از ذهن است اما به حکم آن که «آرزو بهر جوانان عیب نیست» دست به چنین کار بزرگی بردیم تا سهم بزرگ مولای رومی را در باب غنای ادب پارسی از این برشمرده باشیم.



«شیوه ی کاربرد امثال در مثنوی»
       امثال در اقیانوس ابیات مثنوی حکم رگه های آب شیرینی را دارند که هرگاه به حکایات یا  داستان ها وارد می شوند که روی می آورد شیرینی و لطافت خاصی را با خود به ارمغان می آورند.طبق بررسی و تحلیل این امثال، مولانا را تنها نمی توان یک مصرف کننده ی محض از ذخیره امثال و حکم فارسی دانست بلکه در شش دفتر مثنوی وی از شیوه های دیگر نیز برای کاربرد امثال بهره برده که در ذیل  به آنها اشاره می شود:
نقل به مضمون  
- نقل مستقیم   
 ابیاتی که خود مثل شده اند و به عبارتی مولانا خالق آنهاست.
مولانا در نقل به مضمون، مَثَل مورد نظر را چنان در بطن ابیات جاسازی می کند که شناخت امثال در گرو شناخت مفهوم ابیات است. این نوع از امثال از حیث کیّمت نسبت به دو نوع دیگر کمترست. مثال:
همنشینی با شهان چون کیمیاست                   چون نظرشان کیمیایی، خود کجاست؟!
که یاد آور مثل معروف:«هر که با ملّا نشیند، عاقبت ملّا شود هر که بارسوا نشیند، عاقبت رسوا شود.»
ای توانگر که تو سیری هین مخند          برکژّی آن فقیر دردمند                                             (مثنوی تصحیع نیکلسون، دفتر دوم ص 31 ب532)
که به مضمون مثل معروف: «گر به دولت نرسی، مست نگردی، مردی» اشاره دارد.
اما از حیث کاربرد نقل مستقیم امثال در ابیات شواهد بسیاری در سراسر مثنوی بدست آمده است که تعداد این نوع از ابیات به دو نوع دیگر غلبه دارد.مثال:
«چون قلم اندر نوشتن می شتافت               چون به عشق آمد قلم بر خود شکافت»                                      (مثنوی تصحیح نیکسون، دفتر اول،ص 100 ب 114)
که به مثل معروف: « قلم را سر شکافت ... مستقیم اشاره کرده» یا: 
  گفته ، ناگفته کند از فتح باب              تا از آن نه سیخ سوزد نه کباب
 (مثنوی تصحیح نیکسون، دفتر اول، ص 171)
که به مثل معروف: «کاری بکن بهر ثواب نه سیخ بسوزد نه کباب» مستقیم اشاره دارد.
و یا در جایی دیگر: من همی دانستمت بی امتحان     لیک کی باشد خبر همچون عیان
(مثنوی تصحیح نیکسون، دفتر چهارم ص 23 ب 308)
و اما دسته سوم که در اصل همان ابیاتی هستند که در امثال و حکم دهخدا از ذخیره های زبانی در ادب فارسی محسوب می شوند حدود سی و پنج مورد استخراج گردید. مانند:
عشق هایی کز پی رنگی بود                       عشق نبود، عاقبت ننگی بود.
(تصحیح نیکلسون، دفتر اوّل، ص 4-1 ب 206)
و یا مولانا در دفتر دوم در قصّه ی «موسی و شبان » می گوید:
هیچ آدابی و تربیتی مجو                       هر چه می خواهد دل تنگت بگو
(تصحیح نیکلسون، دفتر دوم، ص 83 ب 1788)
و یا در جایی دیگر
کار پاکان را قیاس از خود مگیر              گرچه باشد در نوشتن شیر و شیر
(تصحیح نیکلسون، دفتر اوّل، ص 107 ب 264)

«کمیّت امثال در شش دفتر مثنوی:»
مولانا در دفاتر شش گانه گاهی در باب طرح یک موضوع چنان با حسّاسّیت و وسواس به آن می نگرد که برای روشن نمودن و تفضیل و توضیح آن از بیست یا سی بیت که همگی دارای یک مرجع تمثیل است، استفاده می کند. همچو ابیات:
سرّ استثناست این حزم و حذر              ز آن که خر را بز نماید این قدر
(تصحیح نیکلسون، دفتر ششم، ص 168 ب 3706)
و
صبر را سلّم کند سوی دُرَج                تا برآیم ، صبر مفتاح الفرج
(تصحیح نیکلسون، دفتر ششم، ص 220 ب 4928)
که بیت اوّل با سی و یک مورد و بیت دوم با بیست و چهار مورد مطابقت تمثیلی دارد.
در شش دفتر مثنوی حدود یک هزار و صدو بیست وهفت تمثیل که دویست و هشتاد و پنج مورد آن در دفتر اوّل و حدود دویست و پنجاه و نه مورد در دفتر دوم و یکصدو چهل و هفت مورد در دفتر سوم و یکصدو هشت مورد در دفتر چهارم و یکصد و شصت و سه مورد و یکصدو شصت و پنج مورد آن در دفترهای پنجم و ششم مورد شناسایی قرار گرفت و سپس استخراج گردید.
دفتر اوّل مثنوی از حیث القای پیام کلّی و اهداف اساسی مولانا، بیشترین تعداد امثال را از حیث کمیّت در بر داشته است که بیشترین موارد از نوع امثال امر و نهی و سپس مَثَل گونه و امثال منظوم است. جالب این که اولین بیت نی نامه و آخرین بیت از این دفتر هر دو جز و امثال و حکم دهخدا محسوب می شوند.
خاک آلوده می آید سخن                آب تیره شد  سر چَه بند کن
(تصحیح نیکلسون، دفتر اول، ص 273 ب 4016)
طبق بررسی صورت گرفته، امثال در مثنوی دارای اهداف و نکاتی آموزنده و  کاملاً تعلیمی – اخلاقی است و بهمین دلیل شاعر از چنین امثالی سود جسته است. جالب آن که اولین بیت دفتر دوم یعنی:
«مدتی این مثنوی تا خیر شد                    مهلتی با بیت تا خون، شیر شد»                        (تصحیح نیکلسون، دفتر دوم، ص 9 ب 1)
که حاوی مَثل معروف: «تا نگرید طفل کی نوشد لبن» است و حسن ختام دفتر مذکور نیز با بیت
«گشت مشکل هاش حل و افزون زیاد                 از پی هر مشکلش مفتاح داد»                     (تصحیح نیکلسون، دفتر دوم، ص 160 ب 3544)
که در بر دارنده مَثل معروف: «هر کس صبر کرد، به مقصد رسید.»، است.
مولوی دفتر سوم را  با پند دادن به حسام الدّین آغاز می کند و امثالی را بکار می برد که دارای بسامد بالایی در میان عوام استو جالب این که آخرین حکایت را طوری به پایان می رساند که از مثل معروف:
سایه ی حق بر سر بنده بود                        عاقبت جوینده، یابنده بود
(تصحیح نیکلسون، دفتر سوم، ص 544 ب 4781)
مولانا در دفتر چهارم ضمن تاکید بر صبر و بردباری، در ردّ افکار منکران و عقوبت آنان این دفتر را مطابق فلک چهارم (فلک خورشید) دانسته است اما در این دفتر شاهد کمترین تعداد امثال و حکم هستیم.

خوش بکش این کاروان را تا به حج                   ای امیر الصبر، مفتاح الفرج
(مثنوی نیکسون، دفتر چهارم ص 551 ب 14)
      در دفتر پنجم که همچون دفتر پیشین با ذکر نام «حسام الدّین» آغاز می شود و بلافاصله شاعر هدف اصلی خود را از استفاده از مَثَل بیان می دارد:
«این مثل چون واسطه ست اندر کلام                       واسطه شرط است بهر فهم عام
اندر آتش کی رود پی واسطه                               جز سمندر کو رهید از رابطه
واسطه ی حمام باید مرتورا                               تا ز آتش خوش کنی توطبع را»
(مثنوی نیکلسون، دفتر پنجم ص 19 ب 31/229)
در آخرین دفتر ناتمام مثنوی، کلام گهر بار مولانا با حسن ختام جالبی به پایان می رسد و آن بیت که حاوی مثلی معروف است، چنین بیان می شود:
در دل من آن سخن ز آن همین است                       ز آن که از دل جانب دل روزنه ست
(مثنوی نیکلسون، دفتر ششم، ص 220 ب 4931)
که مولانا اشاره به مثل معروف:«دل به دل راه دارد»، نموده است.
مثال و حکم از دریچه ی محتوا در مثنوی
زبان زنده و گویای امثال در مثنوی، تفهیم و تفاهم را برای مریدان و خواننده چنان تسهیل نموده که از حیث کاربرد و بار معنایی می توان امثال را به دسته بندی های شاخص ذیل تقسیم کرد.

الف: تاثیر قرآن، حدیث و سخنان بزرگان و امثال عربی
در این شاهکار عرفانی، مولانا جابه جا، سخنان خود را با عطر آیات احادیث و روایات پیامبر و ائمه آغشته و به قول غربیان که مولانا مبلغی بدون مذهب است و هر کس می تواند در خلّال کلامش به تکامل روحی برسد.
(مولوی دیروز، امروز، شرق و غرب ص 507)
تفوّق کلام الهی برای راهنمایی بشر را بیش از پیش به وضوح مطرح نموده است.
و همانگونه که عرفان عملی را بر نظری مرحّج می داند، تعالیم حسی و توصیه های نظری را در قالب امثال بیان نموده است. از نظر شارحان و مفسرّّان مثنوی «یک چهارم مثنوی را ترجمه یا تعبیری غیر مستقیم از آیات قرآنی دانسته اند.» (مولوی، دیروز و امروز ... ص 507)
در این بخش یکصد و هشتاد و هفت بیت که تعداد پنجاه مورد آن آیه، حدیث و سخنان بزرگان است، گنجانده شده است. بطور مثال در «نی نامه»:
هر کس کودور ماند از اصل خویش                        باز جوید روزگار وصل خویش
(مثنوی نیکلسون، دفتر اوّل، ص 95 ، ب4)
که به آیه معروف :«اِنّاللّه و انّاالیه راجعون» (856 بقره) اشاره دارد و در بیت:
آن که می درّید جامه ی خلق چست                    شر دریده آن او، ایشان درست
(مثنوی نیکلسون، دفتر اوّل، ص 131، ب 815)
که اشاره به حدیث معروف «مَن حَفَرَ بِئراً لاخیِه وَقَعَ فیه» 
دومین موضوع محوری که مولانا در هر دفتر از مثنوی تاکید فراوان داشته است، «قضا و قدر »است.
وی با طرح چنین مساله ی مهم فلسفی و آوردن قصص و حکایات فراوان در این زمینه و تاکید بر این که قدرت مطلق باعث بر بی مسئولیتی و بی اختیاری انسان نیست حدود سی و سه مورد از امثال را با چنین محتوایی استفاده نموده است که خود ابیات هم جزو مثل سائره ای در آمده که در امثال و حکم دهخدا ثبت و ضبط شده است. مانند:
چون قضا آید، شود دانش به خواب                        مه سیه گردد، بگیرد آفتاب
(شرح نیکلسون، دفتر اول، ص 115 ب 1241)
یا در جای دیگر
چون قضا آید طبیب ابله شود                            و آن دوا در نفع او گمره شود
(شرح نیکلسون، دفتر پنجم، ص 86 ب 1709)

ب): امثال و حکم و تعالیم اخلاقی
        بدیهی است که مهمترین رسالت امثال، کاربرد اخلاقی و استفاده از تجارت پیشینان است که  در قالب عبارات، ابیات یا جملات قصار به ملل بعد منتقل شده است. مولانا با استفاده از همین شیوه رسالت و خط مشی خود که آموزش و تربیت مریدان است، پیگیری کرده است، مانند مَثَل معروف:
«یا مرا ناپایدار دوست مدار»
چون که دید دوست نبود، کور به                            دوست کو باقی نباشد دور به
(شرح نیکلسون، دفتر اوّل، ص 159 ب 1417)
یا مثل معروف«مشورت کن تا پشیمان نشوی» (مثل نهی)
گردر آن، آدم بکردی مشورت                             در پشیمانی نگفتی معذرت
(مثنوی نیکلسون، دفتر دوم، ص 9 ب 19)
و اغلب امثالی که در این مبحث (تعالیم اخلاقی ) می گنجد از نوع امر و نهی است یعنی یکی را امر به خیر و دیگری را نهی از منکر می نماید.
در زیر به صورت گذرا تعالیم اخلاقی را با شواهد مثالی از مثنوی ذکر می کنیم.
"رعایت حدود" مثال:«پایت را به اندازه گلیمت دراز کن.» (مثل امری)
آرزو می خواه لیک اندازه خواه                       بر نتابد کوه را یک برگ کاه
(مثنوی نیکلسون، دفتر اوّل، ص 101 ، ب 140)

«راز داری»
«راز آن است که میان دو گوش و یک سر باشد.» (مثل امری؛یعنی که چنین باش)
گور خانه ی راز تو چون دل شود                    آن مرادت زودتر حاصل شود
(مثنوی نیکلسون، دفتر اوّل، ص 103 ب 175)

«ابتلا و آزمایش»
مَثَل: «محک، رز را می شناسد.»
رزّ قلب و رزّ نیکو در عیار                            بی محک هرگز نگردد ز اعتبار
(مثنوی نیکلسون، دفتر اوّل، ص 108 ب 300)

«هدفمند بودن»
مَثَل: «رنجی که نفعی به دنبال دارد، بپسند.» (مثل امری)
بچه می لرزد از آن نیش حجام                     مادر مشفق در آن غم شادکام
(مثنوی نیکلسون، دفتر اوّل، ص 106 ب 245)

«انتخاب رفیق موافق»
مَثَل: «دست دوستی به سوی هر کس دراز مکن.» (مثل نهی)
چون بسی ابلیس آدم روی هست                    پس به هر دستی نشاید داد دست
(مثنوی نیکلسون، دفتر اوّل، ص 109 ب 317)

«اغتنام فرصت»
مَثَل: «امروز بکش چو می توانی کشت                کاتش چون بلند شد، جهان سوخت»(مثل امری)
بند کن چون سیل سیلانی کند                          ورنه رسوایی و ویرانی کند                           (مثنوی نیکلسون،دفتر اوّل، ص174 ب 1753)






«مکافات عمل»
مَثَل:«از هر دست که  دادی از همان دست می گیری.»
این جهان کو هست و فعل ماندا                        سوی ما آید نداها را صدا
(شرح نیکلسون، دفتر اوّل، ص 105 ب 216)

«زندگی و پویندگی»
مَثَل:«مرده هر قدر عزیز باشد باید خاکش کرد.»
ز آنک عشق مردگان پاینده نیست                       زآنک مرده سوی ما آینده نیست
(شرح نیکلسون، دفتر اوّل، ص 105 ب218)

«پرهیز از غرض ورزی»
مَثَل:«چون غرض آید هنر پوشیده شد.»
چون غرض آید، هنر پوشیده شد                      صد حجاب  از دل به سوی دیده شد
(شرح نیکسون، دفتر اوّل، ص 110 ب335)

«همدردی و یکدلی»
مَثَل: «چو عضوی بدرد آورد روزگار                       دگر عضوها را نماند قرار»
رنج یک جز وی زتن، رنج همه ست                      گودم صلح است، یا خود ملحمه ست
(شرح نیکلسون، دفتر چهارم، ص 159 ب3249)

«امیدواری»
مَثَل: «در نا امیدی بسی امیدست                  پایان شب سیه سپید است»
کوی نومیدی مرو امید هاست                     سوی تاریکی مرو، خورشیدهاست
(شرح نیکلسون، دفتر اوّل، ص 127 ب728)

«حلّ و عقد امور به وسیله ی خداوند»
مَثَل: «احمد نباشه یار من                           الله بسازه کار من»
در خدا خواهد که پوشد عیب کس                 کم زند در عیب معیوبان نفس
(شرح نیکلسون، دفتر دوم، ص131، ب82)

«پرداختن به اصل و رها کردن فرع»
مَثَل:«اصل رو بگیر و فرع رو بگذار.»
در فروع راه مانده ز غول                               لاف کم زن از اصول، ای بی اصول
(شرح نیکلسون، دفتر ششم، ص10 ب44)

«حق شناسی»
مَثَل: «حق نان و نمک را نگه داشتن»
گفت:«این ها را بهل بی هیچ شک                   این بود حقّ من و نان و نمک»
(شرح نیکلسون، دفتر چهارم ص16 ب2237)

«رازقی خداوند»
مَثَل:«روزی در خانه ی صاحبش را می شناسد.»
تا بدانی اصل ، اصل رزق اوست                    تا هم او را جوید آن که رزق جوست
(مثنوی نیکلسون، دفتر پنجم، ص76 ب1497)

«خرد ورزی»
مَثَل:«عقل به بزرگی و کوچکی نیست.»
بر دمید اندیشه پی ز آن طفل خرد                  پیر با صد تجربه بویی نبرد
(شرح نیکلسون، دفتر سوم، ص75 ،ب 1544)

«ارزش تحمّل سختی ها»
مَثَل:«نامبرده رنج، گنج میّسر نمی شود.»
عقل اسیرست و همی خواند ز حق                   روزیی بی رنج و نعمت بر طبق
(شرح نیکلسون، دفتر سوم، ص 119 ب 3509)

«سخن گفتن بیجا»
مَثَل:«با زبان خوش ، ما را از چال بیرون می آورد.»
که درشتی ناید اینجا هیچ کار                    هم به نرمی سر کند از غار، مار
(شرح نیکلسون، دفتر پنجم، ص 59 ، ب1134)

«ارزش کار و تلاش»
مَثَل: «هر که پا دارد باید بدنبال روزی برود.»
هر که را پایست جوید روزیی                  هر که را پا نیست کن دلسوزی
(شرح نیکلسون، دفتر سوم، ص71 ب 1458)

«صبر و شکسبایی در اجرای امور»
مَثل:« صبر و ظفر هر دو دوستان قدیمند              بر اثر صبر نوبت ظفر آید.»
جان بده از بهر این جام ای پسر!                        بی جهاد و صبر، کی باشد ظفر؟
(مثنوی نیکلسون، دفتر سوم، ص17 ، ب211)

«دوری از حرص»
مَثَل:«هر که قناعت کرد به عزّت رسید.»
از قناعت هیچ کس بی جان نشد                     از حریص هیچ کس سلطان نشد
(مثنوی نیکلسون، دفتر پنجم ص118 ب 2400)

«تناسب دخل و خرج»
مَثَل: «بر احوال آن شخص باید گریست که دخلش بود نوزده، خرج بیست.»
زآن که در خرجی در آن بسط و گشاد                مرده کشتن نیست مردی پیش ما
(مثنوی نیکلسون، دفتر سوم، ص 208 ب 4539)
«فداکاری»
مَثَل: «العفو عند القدره»
مرده اندیشان و پوسیده ی فنا                      مرده کشتن نیست مردی پیش ما
(مثنوی نیکلسون، دفتر سوم، ص 208 ب 4539)

«شاگردی و پیروی از استاد»
مَثَل:«بی شیخ مرو تو در خرابات                       هر چند سکندر زمانی»
گر چه شیری، چون روی ره بی دلیل                 خویش بین و در ضلالی و ذلیل
(مثنوی نیکلسون، دفتر چهارم ص33 ب544)


«پرهیز از بیهودگی»
مثل: «لقمه را دور سر می چرخاند.»
یک زمان کار است، بگذار و بتاز                       کار کوته را مکن بر خود دراز
(مثنوی نیکلسون، دفتر پنجم، ص 17 ب182)

«اهمیت پی ریزی و اساس کار»
مَثَل:«خانه از پای بست ویران است                     خواجه در بند نقش ایران است»
لیک گر آیینه از بن فاسد است                          صیقل او را دیر باز آرد به دست
(مثنوی نیکلسون، دفتر پنجم، ص29 ب458)

«ردّ تظاهر»
مَثَل:«دشمن طاوس آمد پرّ او»
لیک بر من پرّ زیبا دشمنی است                              چون که از جلوه گری صبریم نیست
(مثنوی نیکلسون، دفتر پنجم ص38 ب655)

ج): جلوه های طبیعت در امثال و حکم
اجزای سازنده ی برخی از امثال، مظاهر و جلوه های طبیعت است که این مبحث به شاخه های ذیل تقسیم می شوند:
نباتی و خوراکی                             2- حیوانی                           3- عناصر اربعه
در بخش نخست که حدود بیست و پنج مورد از امثال را به خود اختصاص داده است، مانند:
مَثَل: «گل بی خار کجاست؟!»
 ورتو گویی جز و پیوسته ی گل است                          خار می خور خار مقرون گل است
(مثنوی نیکلسون، دفتر اوّل، ص 222 ب2823)
     در بخش دوم نیز که از دیر باز ادبیات تمثیلی (فابل) جایگاه ویژه ای در ادبیات ایرانی داشته است و از ملل شرقی تا غربی به جهت تاکید و تایید امور و کلام خود از شخصیت بخشی بر حیوانات بهره ها جسته اند. در مثنوی نیز هشتاد و شش مورد از امثال به این بخش اختصاص داده شده است. مانند: «تقلید کار میمونِ»
هر چه مردم می کند بوزینه هم                                 آن کند کز مرد بیند دم به دم
(مثنوی نیکلسون، دفتر اوّل ص108 ب283)

یا مَثَل معروف:«مرغی که انجیر خورست نوکش کج است.»
دانه ی هر مرغ، اندازه ی وی است                                طعمه ی هر مرغ انجیری کی است؟
(مثنوی نیکلسون، دفتر اوّل، ص 121 ب584)
اما از حیث عناصر اربعه (باد، خاک، آب و آتش) که آن چنان مولانا در کاربرد آنان، تاکید داشته است که مبحثی مستقل را در این مقاله به خود اختصاص می دهد. از بیان عناصر اربعه «آب» پیش از سایر عناصر استفاده کرده  است. مانند:

مَثَل: «ریگ ته آب و آب روان است. »
خاک از دردی نشیند زیر آب                                  خاک بین کز عرش بگذشت از شتاب
(مثنوی نیکلسون، دفتر دوم، ص76 ب1620)

یا مانند: «آب خوش بی تشنگی، ناخوش بود»
ز آن که سگ چون سیر شد، سرکش شود                         کی سوی صید و شکار خوش رود
(مثنوی نیکلسون، دفتر اوّل، ص255 ب289)

مثال: «در باب عنصر آتش»
مَثَل :«مثل نعل در آتش»
ای حمیرا! آتش اندر نه تو نعل                                      تا ز نعل تو شود این کوه لعل
(مثنوی نیکلسون، دفتر اوّل، ص184 ب1984)

«شخصیت پردازی در امثال و حکم مثنوی»
     یکی از جنبه های مثبت شخصیت مولانا، درک و شناخت شخصیت هاست که گاهی نماینده ی طبقه یا گروه خاصی می گردند. از سویی مولوی با شخصیت زنان، بسیاری از افراز و نشیب های داستانش را نشان داده و امثالی چون«ترسو مثل زنان» ، «مثل زنان چرب ربان است.» و «ماشاا... مکر زنان » را در باب آنان بکار برده است. از سویی به واسطه ی مثل ها، شخصیت ها را به طرق مختلف توبیخ، تحقیر، سرزنش و تنبیه کرده است. همچون: مَثَل: «آب زیر کاه بودن»
می شدند این هر دو تا نزدیک شاه                                اینت خرگوش چو آبی زیر کاه
(مثنوی نیکلسون، دفتر اوّل، ص148 ب 1193)
یا مَثَل: «دست ابلیس را از پشت بسته»
دیو سوی آدمی شد بهر شر                                          سوی تو ناید که از دیوی بتر
(مثنوی نیکلسون، دفتر اوّل، ص 179 ب 4-1883)
و  یا در جای دیگر از مثل معروف: «مثل خری که کاغذ بارش است. » استفاده کرده است.
سال ها گوید خدا، آن نان خواه                                    همچو خر مصحف کشد از بهر کاه
(مثنوی نیکلسون، دفتر دوم ص30 ب1503)

برآیند:
       طبق بررسی های صورت گرفته در شش دفتر مثنوی، مولانا با انعطاف کلام سحر آمیز خود با شیوه ی موثّر تمثیل علاوه بر تربیت مریدان با استفاده و خلق بیش از یک هزار و صد مثل معروف، کوشیده و تا مخاطبان و دانش پژوه هان را در جهت پیشبرد اهداف معنوی و اخلاقی یاوری کرده و علاوه بر تعالی فکری و بهبود روند آموزش به غنای زبان و ادب پارسی از این رهگذر مددها نموده است. معدودند بزرگانی چون سعدی، حافظ و مولانا ی بلخی که در گسترش آبشخورهای زبانی کشورمان فعالانه سهیم باشند و خدمات گرانقدری را به تعالی و کمال زبان اصیل فارسی ارائه نموده باشند.
       این پژوهش کوتاه سهم ارزشمند و غیر قابل چشم پوشی مولوی را در این راستا برای ادیبان و دانش پژوهان روشن نموده است که در آینده ای درخشان به مدد عنایات الهی و پشتکار و همّت اندیشمندان ایرانی بتوان افق های تازه و درخشانی را فرا روی تعالی و کمال زبان فارسی گشود.




















منابع و مآخد
ابریشمی، فرهنگ نوین گزیده فارسی ، نوبت اوّل، 1376، چاپ اوّل
اسکندری، م ، مروری بر سیر تاریخی تمثیل، 1375 ، دوره اوّل
ثروت، م، فرهنگ کنایات، انتشارات امیرکبیر، چاپ اوّل 1378
دهخدا، علامه، امثال و حکم، چاپ اول، 1377
دهخدا، علامه، لغت نامه، انتشارات دانشگاه ، تهران، 14 جلد
دی لوئیس، ف .مولوی، دیروز و امروز شرق و غرب ، مترجم فرهاد فرهمندفر، تهران نشر ثابت 1382
زرین کوب، ع ، بحر در کوزه، تهران، چاپ هشتم، 1378
سبزه واری، م.ه شرح اسرار مثنوی، چاپ سنگی، تهران، 1285
شفیعی کدکنی، صور خیال در شعر فارسی، انتشارات آگاه،چاپ سوم،  1376
عروض سمرقندی، چهار مقاله، چاپ لیون، 1910 م
فروزانفر، ب، ا، مآخذ قصص و تمثیلات مثنوی، تهران، 1333
معصومی، ر، ضرب المثل ها، چاپ اول، 1376
معین، محمد، فرهنگ شش جلدی، انتشارات امیر کبیر، چاپ هشتم، 1371
مولوی، ج، م، مثنوی معنوی، تصحیح دکتر استعلامی، تهران، 1379
مولوی، ج، م، شرح جامع مثنوی معنوی، تصحیح کریم زمانی، تهران 1381
مولوی، ج، م، تصحیح نیکلسون، انتشارات بهزاد، تهران، 1372
میر صادقی، م، واژه نامه هنر شاعری، انتشارات کتاب مهناز، چاپ اوّل، 1373


مطالب مشابه :


مقاله :مثنوی معنوی زادگاه و جایگاه امثال و حکم

در مثنوی این سه دویست و هشتاد و پنج مورد آن در دفتر اوّل و حدود دویست و پنجاه و نه مورد در




مثنوی معنوی، دفتر اول، ابیات ۳۲۲ تا ۴۰۸

الفاظِ مثنوی نسخه قونیه مورد رجوع استاد فروزانفر در شرح مثنوی شریف نیز «نجستندی» است.




مثنوی معنوی، دفتر اول، ابیات ۱۴۴ تا ۲۴۶

الفاظِ مثنوی متن، بر روی شماره پانویس مورد نظر دارد و در مثنوی عموماً به معنی




مثنوی معنوی (شعری در مورد عادت و تجربه در کارهای انسان )

اشعار عرفانی شعرای بزرگ - مثنوی معنوی (شعری در مورد عادت و تجربه در کارهای انسان ) - منتخبی از




مثنوی معنوی، دفتر دوم، ابیات ۶۴۵ تا ۷۰۹

برای دسترسی ساده به پانویس و برگشت به متن، بر روی شماره پانویس مورد شاهدی دیگر در مثنوی و




مثنوی معنوی، دفتر اول، ابیات ۳۱۰۷ تا ۳۱۹۶

الفاظِ مثنوی روی شماره پانویس مورد نظر کلیک کنید. ابیات پیشین را در «عناوین مطالب وبلاگ




برچسب :