شعری درمدح امام محمدباقر(علیه السلام)باذکر معجزه ای ازاین حضرت

یا باقر العلوم یا امام محمدباقر


(علیه السلام)


باقر علم لدنی آخرین یاری که باشدکربلا رایادگار

زخم ها دارد به دل زخمی به سینه ماندگار

از غم بابش امام چارمین نالد گَهی

گاه نالد ازغم عظمای دین وروزگار

ناله دارداز عطش از سوگ آل مصطفی

خیمه ها و لشگر وساقی عطشان شرمسار

آه وواویلا که درخاطر بود آن ماجرا

پنج ساله بود درکرب وبلا باآن فگار

ماتم عظمای عالم را به عینه دیده است

روی خاکِ داغ عریان پرزخون جسم نگار

ناله دارد ازغم جدش حسین بن علی(علیهمالسلام)

آن دمی که بود طفل شیر خواره بی قرار

یاددارد آن دمی را که زصدر زین فتاد

پادشاه افتاد اززین روی خاک وروی خار

ناله ور گردد اگر یادی کند ازاکبرش

یادقاسم می کند چشمش بگردد اشکبار

او یَدِ عباس بوسید ووداع با اوبکرد

ناله دارد زان شهی که عاشقش شد مورومار

عالم از سوگ امام پنجمین نالان بود

درمیان سوگ ودر حزنش بود این ((روزگار))

سراینده :سید محمدتقی رحیمی متخلص به روزگار

1391/8/1دوشنبه

---------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------



معجزه ای ازامام محمدباقر (علیه السلام)

جابر بن یزید جعفی می گوید:

روزی نزد امام باقر علیه السلام رفتم و از تنگدستی و فقر شکایت کردم و کمک مالی خواستم.
امام فرمود:«ای جابر، فعلا پولی در خانه نیست.»
چیزی نگذشت که کمیت شاعر داخل شد و اجازه خواست برای امام قصیده ای بخواند.
امام اجازه فرمود و پس از قصیده‌خوانی کمیت، به غلام خود فرمود:«از آن اطاق، یک کیسه زر بیاور و به کمیت بده.»
غلام امر امام را اطاعت کرد و یک کیسه زر از اتاق کناری آورد و به کمیت داد.
کمیت باز اجازه خواست و دو قصیده‌ی دیگر خواند و امام به او دو کیسه زر دیگر بخشید.
کمیت گفت:«مولای من! به خدا قسم، ارادت من به شما از روی اغراض دنیوی نیست. نیتم از سرودن این قصائد، صرفا نزدیکی به رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم است، و این وظیفه ای است که خداوند بر من واجب گردانیده است.»
امام باقر علیه السلام هنگامی که دید کمیت کیسه‌های زر را قبول نکرد، او را دعا فرمود و فرمود:«ای غلام! کیسه ها را سر جایشان بازگردان.»
پس از رفتن کمیت، به امام عرض کردم:«شما به من فرمودید در خانه چیزی ندارید ولی می‌خواستید به کمیت سی هزار درهم عطا کنید؟!»
امام فرمود:«ای جابر! برخیز و داخل آن اطاق برو و کیسه‌های زر را بیاور.»
من رفتم و هر چه گشتم چیزی در اطاق نیافتم. پس بیرون آمدم.
امام فرمود:«آنچه را ما از علوم و امور غریبه از شما پنهان می کنیم، بیشتر از چیزی است که برای شما ظاهر می‌نماییم!»
آن‌گاه برخاست و دست مرا گرفت و با هم داخل آن اطاق شدیم. سپس با پای مبارکش به زمین زد، ناگهان شمش طلای بزرگی از زمین خارج شد.
فرمود:«ای جابر! نگاه کن! ولی این خبر را به کسی مگو، مگر به آن گروه از برادرانت که به آنها اطمینان داری و تحمّل آن را دارند. خداوند به ما بر هر چه اراده کنیم، قدرت بخشیده است. پس اگر ما بخواهیم، می‌توانیم لجام زمین را بگیریم و هر کجا بخواهیم، ببریم.»


منابع:

بحارالانوار، ج 46، ص 239، حدیث 23.

آدرس:http://daneshnameh.roshd.ir


مطالب مشابه :


شارژرایگان ایرانسل ۲۷دی

شارژ رایگان ایرانسل و همراه اول - شارژرایگان ایرانسل ۲۷دی - - شارژ رایگان ایرانسل و همراه اول




بازيابي شارژ گم شده همراه اول شارژ خودکار ایرانسل شارژ ایرانسل خودكار خريد اتوماتيك شارژ ايرانسل سا

شارژ - بازيابي شارژ گم شده همراه اول شارژ خودکار ایرانسل شارژ ایرانسل خودكار خريد اتوماتيك




سايتي که اينترنت رايگان هديه مي دهد

رایگان مجانی هدیه - سايتي که اينترنت رايگان هديه مي دهد - خدا ، عشق ، زندگی ، مطالب جالب و




آغوشـــ عشقمــــ

تولدت مبارک(شارژرایگان) دلنوشته های یه




شارژ در دسترس

برچسب‌ها: شارژرایگان,




مقبره انبیاءالله

شارژرایگان. طبسی های مقیم




شعری درمدح امام محمدباقر(علیه السلام)باذکر معجزه ای ازاین حضرت

شارژرایگان. طبسی های مقیم




برچسب :