رد نظريه داروين توسط قرآن و دانشمندان

رد نظريه داروين توسط قرآن و دانشمندان

//www.bargozideha.com/static/portal/43/435673-586865.gif

سلام خدمت شما دوست عزیز

یک سری آیات در قرآن هست که با تامل در اون میشه اون نظریه رو نقض کرد :

«ان مثل عیسی عندالله کمثل آدم خلقه من تراب ثم قال له کن فیکون»آل عمران/59

«همانا مثل عیسی(ع) در پیش خداوند همانند مثل آدم است که خداوند او را از خاک آفرید. و سپس به او گفت موجود شو پس شد.»


«خلق الانسان من صلصال کالفخار»الرحمن/14


«خداوند، ‌انسان را از گل خشک همانند سفال بیافرید.

بله تمام آیاتی را که خلقت انسان از خاک را مطرح می‌کند با نظریه داروین معارض است ؛چرا که می‌گوید انسان از خاک آفریده شده نه از موجود قبلی که زنده بوده است

---------------------------------

ایت الله مشکینی درباره تکامل و ایات قران کتابی نگاشته اند :

[size=large]
آدم و تکامل![/size]

قرآن صریحأ تاکید میکند که آفرینش «انسان» از خاک آغاز شده است و طی مراحل و تطورات گوناگون تبدیل به انسان ، عالیترین موجود زنده در آخرین مرحله تکاملی میشود.

« کسی که آفرینش همه چیز را نیکو کرد و آفرینش انسان را از گل آغاز نمود » سجده 7


و نیز قرآن آفرینش هر موجود زنده را از آب میداند :

« و هر موجود زنده ای را از آب آفریدیم » انبیا 30


« و خداوند تمام جنبندگان را از آب افرید برخی از آنها بر شکم میروند برخی بر دوپا و برخی برچهارپا حرکت میکند خداوند هر چه بخواهد می آفریند که خدا بر هرکاری توانا است» نور45


قرآن در عموم آیات مربوط به آفرینش آدم روی این محور تاکید میکند که در افرینش او کاری خاص و برجسته صورت گرفته و آن حلول روح الهی در پیکر مادی است که آنرا از سایر موجودات که پیش از او آفریده شده اند ، متمایز میکند و این خود متاسیون و جهشی است در روند آفرینش .

بدین ترتیب موجودی بر این کره خاکی بوجود آمده است که از آن پس یکه تاز کره زمین میشود؛ یکه تازی بی معارض که هیچ موجودی از موجودات قبل از او توانایی ندارد او را محدود کند.

ماجرای آفرینش آدم در قرآن چنین ترسیم شده است ،

که انسان در جریان تحول مادی و دگرگونیهای فیزیولوژیک [1]

به مرحله ای از مراحل آفرینش میرسد که به « نفخۀ روح الهی » نام میگیرد [2]

و آفرینشی دیگر می یابد [3]

و در مسیر عادی طبیعی خود به یک جهش الهی و ملکوتی دست می یابد و موجودی برتر میشود [4]

بدانگونه که حتی فرشتگان در برابر او خضوع میکنند [5]

و نیروهای معنوی جهان هم منحصرأ رام او شدند .[6]
[size=medium]
آفرینش آدم و اعتراض گونه ملائکه[/size]

« هنگامیکه خدایت به فرشتگان فرمود : من جایگزینی را در زمین قرار خواهم داد...» بقره 30


جانشین یا جایگزینی آدم به چه معنی است و آدم در زمین بجای کیست ؟

برخی گفته اند : او خلیفه الله ، بجای خداوند است که به حق حکمرانی میکند ؛ اما این معنی بعید است ، زیرا خداوند در شئون خداوندیش جای خالی ندارد تا دیگری بجای او بنشیند ،

خداوند پیامبران می فرستد و کتب مشتمل بر احکام و تکالیف نازل میکند ، پیامبران و هر که در خط آنها است احکام و وحی دریافتی را به دیگر مکلفین میرسانند ، عنوان منطبق بر اینها سفارت ، رسالت و نبوت است نه خلافت .

قول دوم آنست که ادم و نسل او جانشینان فرشتگان شده اند که آنها پیش از آدمیان سکنه زمین بوده اند . این قول نیز مخدوش است ، زیرا کیفیت خلقت زمین با خلقت ملائکه متناسب و سازوار نیست و چنین کاری از حکیم صادر نشود.

قول سوم انست که آدم و فرزندانش جایگزین جننیان هستند که براین زمین میزیسته و عامل تبهکاری و خونریزی بوده اند این قول نیز به قول دوم شبیه است و مخدوش است.

قول چهارم که صحیح است آنست که ادم و نسلش جایگزین آفریده ای مکلف و صفاتی مشابه حالات و صفات آدمیان که براین زمین زندگی میکرده اند

چنان که آفرینش این نسل نیز چون دوران خود را سپری کند جای خود را به نسلی مشابه به این نسل که آفرینش آنها سازوار آفرینش دگرگون شده ی زمین باشد بسپارد

و طبق احادیث عدیده پیش از آفرینش آدم و این عالم و نسل حاضر ، عالمهایی و نیز نسلهایی از همین نوع بر این زمین میزیسته اند .
حتی برخی از آیات قرآن این معنا را میرسانند :

« آیا ما به آفرینش نخست خسته شده ایم ؟! خیر بلکه این افریدگان هم اکنون در حال تبدیل به آفرینشی نویین می باشند» ق 15


« آیا روزگارانی دراز بر انسان نگذشت که چیز قابل بیانی هیچ نبود ؟!» انسان 1


« چرا به خداوند شکوهمندانه نگاه نمیکنید در حالی که شما را در مراحل و خلقتهای گوناگون آفرید » نوح13و14
«پروردگار تو (از خلق) بی نیاز و به همه مهربان است. اگر بخواهد شما را (از روی زمین) ببرد و همه را فانی کند .آنگاه پس از شما هر که را خواهد جانشین شما کند . چنان که شما را از ذریه گروهی دیگر پدید آورد.»انعام ۱۳۳


در برخی روایات که در اینباره آمده تعبیراتی مانند « الف الف عالم و الف الف ادم» بکار برده شده که مراد از این لفظ میلیون نیست بلکه منظور از این تعبیر مبالغه و بیان کثرت است ؛ یعنی چه بسیار ؟!

امام علی (ع) : « بنی آدم هفتاد جنس بوند همه انها از نسل آدمند جز یاجوج و ماجوج ( اقوام یوچانگ و مانچو) »[7]

باز از امیر المونین روایات شده که حضرت در پاسخ به کسی که پرسید قبل از ادم ابوالبشر که بوده ؟ فرمود : آدم ، وی سئوال خودرا تکرار کرد ، فرمود : اگر صد بار هم بپرسی خواهم گفت ادم.[8]

ابو حمزه ثمالی گوید : امام سجاد – ضمن حدیثی مفصل ــ به من فرمود : تو گمان داری که خداوند آفریده ای را پیش از شما نیافریده ؟

آری بخدا سوگند هزار هزار ادم و هزار هزار عالم افریده که تو در اخرین آن عالمهایی [9]


نیز از امام باقر روایات شده : خداوند پس از فنای این خلق و این عالم ،خلق و عالمی دیگر پدید می آورد که او را به یگانگی پرستش کنند با زمین و آسمانی دیگر (دگرگون شده ) ،

انگاه فرمود : آیا میپنداری جز شما بشری نیافریده ؟ چنین نیست بلکه هزار هزار عالم و هزار هزار ادم آفریده که تو آخر آن عالمهاو اخر آن ادمهایی .[10]

و بسا سخن گونه ملائکه :« آبا کسی (یا کسانی) در زمین جای میدهی که در آن تبهکاری کند و کشتار و نماید ؟! در حالی که ما تو را تسبیح و تقدیس میکنیم و هرگز سر از بندگیت برنتابیم ..» اشاره به همان افریده های مشابه باشد.

[size=large]آدم و بهشت
[/size]

« و گفتیم ای آدم تو وهمسرت در این باغ سر سبز و پر نعمت سکنی گزینید و از نعمتهای ان هرچه خواهید بخورید اما به این درخت نزدیک نشوید که در اینصورت از ستمکاران به خویش خواهید بود»

«اما این بهشت که قرآن انرا به «جنه» ( باغ سرسبز) تعبیر کرده آن بهشت جاوید نیست که خداوند در غیب به مومنان وعده داده است .

حسین بن بشار از یاران نزدیک امام صادق گوید : از امام راجع به بهشت ادم – که بر اثر ترک اولی از ان بیرون شد ــ پرسیدم .

فرمود : آن بهشتی در این دنیا بوده که ماه و خورشید در آن طلوع میکرده و اگر بهشت جاوید بود از آن بیرون نمیشد. [11]

و قلنا اهبطوا بعضکم لبعض عدو...»

یعنی : آنها ( ادم و حوا و ابلیس یا ادم و حوا به لحاظ نسل و ذریه آنها) را گفتیم : ( از منزلت خویش یا از خوشی و تنعم ) فرود آیید ( و ازاین پس ) دشمن یکدیگر باشید ( ابلیس با ادم و نسل او یا فرزندان ادم با یکدیگر به مقتضای سرشت ). بقره ۳۶


_____________________________
1- حج22
2- سجده 9
3- حج22
4- اسرا70
5- ص73
6- در میان آیات قران تنها یک آیه است که روی آفرینش معجزه آسای ادم نکیه دارد که آن آیه 59 سوره آل عمران است .

شناخت اسلام : « همانا مثل سرگذشت عیسی پیش خدا نظیر سرگذشت ادم است او را از خاک بپداخت سپس(ثم = میتواند به معنای بعد از مدت طولانی باشد) بدان گفت باش پس چنان شد»

این ایه بدنبال آیاتی آمده است که مربوط به حضرت عیسی است و همواره تاکید میکند که عیس مخلوق خداست نه فرزند خدا و انچه در سرگذشت عیسی امده که وی از مریم به دنیا آمده ،

بی آنکه پای انسان دیگری به عنوان پدر در کار باشد دلیل نمیشود که عیسی پسر خدا خوانده شود ، زیرا پیدایش این فرزند از مادر ، بدون دخالت پدر ، یک رویداد خارق العاده بود که به ارادۀ خداوند رخ داده است ،

همچنانکه پیدایش ادم یعنی جاندار دارای روح الهی که باعث شده از همه موجودات برتر و متمایز شود نیز یک رویداد خارق العاده و اعجاز گونه بوده است که به اراده خداوند بوده است.

ملاحضه میشودکه در این آیه این نکته نهفته است که آفرینش ادم و افرینش عیسی همسانند.

ایا کسی میتواند ادعا کند که قرانبا انچه دربارۀ آفرینش حضرت عیسی گفته روند طبیعی و علمی و عمومی انسانها و تمام موجودات را در طول زمان و تولد انها را از پدر و مادر نفی کرده است ؟

مسامأ خیر زیرا قرآن در دهها ایه نظام توالد و تناسل را از نشانه های قدرت و حکمت آفریدگار جهانیان شمرده است.» (اندکی تصرف در تلخیص)

در اينجا توجه به دو نکته لازم بنظرمي‌رسد:

الف ـ به نظر مي‌رسد که در آيه 59 سوره آل عمران « مثل عيسى عندالله کمثل آدم» مي‌توان وجه شبه را به چند گونه تصور کرد:

1ـ تشبيه از جهت پدر نداشتن آدم و عيسي(ع).

2ـ تشبيه از جهت خلقت هر دو از خاک با واسطه (يعنى مواد غذائى تبديل به نطفه، علقه ... تا انسان شد ) و در عيسي(ع) اين کار از طريق حضرت مريم (ع) صورت گرفت و در آدم(ع) از طريق انسانها يا انسانهای نسل قبل از او و بالاخره میمنونها.

3ـ‌تشبيه از جهت نبوت هر دو باشد. 4-تشبيه از جهت علم و عقل هر دو باشد. 5ـ تشبيه از جهت اصل خلقت از خاک (در مقابل مسيحيان که عيسى (ع) را خاکى نمي‌دانستد )

وجه شبه‌هاي شماره سه و چهار در آيه مورد بحث از جمله «کن» (ادامه آيه) برداشت مي‌شود. ولى به نظر مي‌رسد جمله « ثم قال له کن فيکون» در مقام بيان وجه شبه نباشد

بلکه مرحله دوم خلقت را بيان مي‌کند که ايجاد روح است و در تمام افراد انسان وجود دارد که در آيات ديگر تحت عنوان « نفخت فيه من روحي» به آن اشاره شده بود.

وجه شبه اول با توجه به شأن نزول، نزديک‌تر از وجه شبه سوم و چهارم است. اما به هر حال فقط وجه شبه دوم يا پنجم در خود آيه تصريح شده است. چرا که جمله (خلقه من تراب) بيان وجه شبه عيسي(ع) و آدم(ع) است. که فقط به خاک اشاره کرده است.

ب : در مورد خلقت عيسى (ع) از خاک دو احتمال وجود دارد:

1ـ‌خلقت بلا واسطه از خاک 2

ـ خلقت باواسطه سلسله موجود از خاک(و همين دو احتمال در مورد آدم نيز وجود دارد.»

اما خلقت بلاواسطه از خاک در اينجا صحيح نيست چرا که حضرت عيسي(ع) بلا واسطه از خاک آفريده نشده است بلکه از جسم مريم(ع) بود که مريم (ع) با واسطه مواد غذائى او را از خاک بوجود آورد.

پس فقط وجه شبه دوم (خلقت با واسطه از خاک) باقى مي‌ماند و اين مطلب شاهدى بر نظريه تکامل است نه بر نظريه ثبات انواع.

البته اين احتمال نيز در آيه فوق بعيد نيست که بگوييم وجه شبه پنجم مراد است چرا که مسيحيان نجران اصل خلقت عيسى (ع) و خاکى بودن او را قبول نداشتند و او را غير مخلوق و ماوراء‌طبيعى مي‌دانستند .

پس آيه درصدد رد اين نظر آنهاست و در مقام بيان واسطه داشتن يا نداشتن خلقت آنها از خاک نيست . يعنى آيه درصدد رد اين نظر آنهاست و در مقام بيان واسطه داشتن يا نداشتن خلقت آنها از خاک نيست.

يعنى آيه درصدد بيان واسطه و عدم واسطه نيست پس نمي‌تواند دليلى بر نظريه تکامل انواع يا ثبات انواع باشد. (دکتر محمدعلی رضایی کتاب پژوهشایی در اعجاز علمی قران)

7- روضه کافی حدیث274
8- بحار ج 25/25و26
9- همان
10- سفینه البحار + توحید شیخ صدوق
11- بحار ج6/284+ روایتی از امام باقر نیر بدین مضمون هست.

********************************************************************

فرضیه داروین مردود است

نویسنده:سید ایمان ضیابری هارون یحیی هر چند چهره چندان آشنا و شناخته شده ای در ایران نیست، اما در سطح جهان به عنوان یکی از برجسته ترین دانشمندان اسلام شناس و نظریه پردازان علوم انسانی معرفی می شود."عدنان اوکتار" نام مستعار "هارون یحیی"را برای خود برگزیده، در سال 1956 در یک خانواده قدیمی و سلطنتی عثمانی در آنکارا متولد شد و پس از پشت سر گذاشتن سه دهه پر فراز و نشیت در محیط علمی و دانشگاهی ترکیه، امروز به عنوان نویسنده 218 عنوان کتاب که به بیش از 40 زبان زنده دنیا از جمله فارسی ترجمه شده اند، مورد توجه رسانه های بزرگ دنیا قرار گرفته است. هارون یحیی به دلیل طرح مباحث ملی و مذهبی خاص در کشور ترکیه که با وجود در اختیار داشتن اکثریت 98 درصدی مسلمانان، توسط یک سیستم حکومتی سکولار اداره می شود، بیش از 5 سال را در زندان سپری کرد و چندین بار در دفترش در "بنیاد تحقیقات علمی" مورد حمله قرار گرفت. موضوعات کتاب ها و مقالات هارون یحیی بیشتر به مسایل عقیدتی، سیاسی و اخلاقی از دیدگاه اسلام اختصاص دارند و البته در بخش عمده ای از آثارش، وی می کوشد تا چهره های واقعی و صلح آمیز از آخرین دین الهی را به مردم جهان معرفی کند. با این حال، بحث انگیزترین و پرمجادله ترین نظریات وی مربوط به "داروینیسم" و "تکوین" هستند که بیش از 100 شبکه تلویزیونی، خبرگزاری و روزنامه مهم در سراسر دنیا را برای گفت و گوی با او به شهر ازمیر کشانده اند. این نظریات که البته با مخالفت های شدید توسط بسیاری از دانشمندان آمریکایی و انگلیسی مواجه شده اند، به عقیده رادیو هلند، "موجی از بیم و هراس در محافل علمی سراسر اروپا ایجاد کرده است." BBC در سال 2007 یک فیلم مستند از زندگی وی ساخت و روزنامه های Independent، گاردین و مجلاتی همچون Nature، popularScience و اشپیگل آلمان، مقالات و مصاحبه های مفصل او را به چاپ رساندند. سال 2009میلادی که بزرگداشت دویستمین سال تولد "چارلز داروین"، دانشمند شهیر انگلیسی، خالق نظریه تکوین و نویسنده کتاب پرآوازه "منشأ انواع"، به شمار می رود، در حال حاضر در دانشگاه های سراسر دنیا و به ویژه انگلیس جشن گرفته می شود و با برگزاری جشنواره ها، مسابقات و برنامه های گوناگون بین المللی همراه است. در این سال، مناطره های جنجالی و خبرساز هارون یحیی با "ریچارد داوکینز"، دانشمند "تکوین گرا"ی انگلیسی و مدافع سرشناس فرضیه های علمی چارلز داروین، نظرهای بسیاری را به خود جلب کرد و "دانشمند" را بر آن داشت تا برای بررسی بیشتر دیدگاه های دو طرف، اقدام به گفت و گو با آنها کند. در این شماره، گفت و گوی اختصاصی با دانشمند با هارون یحیی را می خوانید که در آن، اساس مخالفت این نظریه پرداز ترک با داروینیسم، مورد بحث و بررسی قرار گرفته است. هارون یحیی عقیده دارد که داروینیسم، ریشه شکل گیری بسیاری از دیدگاه ها و فرقه های سیاسی از جمله "ماتریالیسم" و "فراماسونری" است و همچنین با آموزه های اسلامی مغایرت دارد. وی دیدگاه های علمی داروین را که بیش از 150 سال است در سراسر دنیا تدریس و آموخته می شوند، رد می کند و از آنها به عنوان منشأ فساد سیاسی نام می برد. پاسخ های آقای یحیی به سؤالات بدون هیچ گونه قضاوت و جهت گیری در تأیید یا تکذیب آنها است و تلاش خواهد شد تا گفت و گو با پروفسور ریچارد داوکینز در مخالفت با آقای هارون یحیی نیز از همین طریق منعکس شود تا ضمن حفظ بی طرفی علمی، قضاوت نهایی بر عهده خوانندگان گذاشته شود. آقای یحیی، در ابتدا از شما به دلیل وقت که در اختیار ما گذاشتید، سپاسگزار می کنیم. به عنوان سؤال اول، از شما می پرسم که زمینه علمی و دلیل مخالف شما با داروینیسم چست؟ شما بارها ذکر کرده اید که داروینیسم در حال افول است و طرفداران آن رو به کاهش هستند. آیا ممکن است محکم ترین دلایل خود در نفی داروینیسم را مطرح کنید؟ داروینیسم با دو مخمصه بزرگ رو به رو شده است. ثبت فسیلی، و عدم توانایی این نظریه در اثبات این که چگونه نخستین سلول زنده متولد شد. شخص داروین هم می دانست که "ثبت فسیلی" می تواند فرضیه اش را به خطر بیندازد. او در "منشأ انواع" اذعان می کند که ثبت و تاریخچه فسیلی نمی تواند از منظر تکوین مورد بررسی قرار بگیرد. "چر اگر انواع، از سایر انواع و به وسیله ویژگی های توارثی برتر ریشه می گیرند، ما همه جا شاهد گونه های بی شمار تغییر یافته و دگردیسی شده نیستیم؟چرا انواع که ما آنها را به خوبی سامان یافته می بینیم، در تعارض و گسیختگی نیستند؟ گونه های دگرگون شده بی شمار باید وجود می داشتند، اما چرا ما آنها را در مقیاس های بی پایان و بی شمار، جاسازی شده در پوسته زمین نمی یابیم؟... پس چرا هرگونه زمین شناختی، یک قشر سلولی پر از چنین پیوندهای مداخله گری نیست؟ زمین شناسی مطمئناً این حلقه برتری وراثتی ژنتیکی را نشان نمی دهد؛ و این مطمئناً جدی ترین و روشن ترین مخالفتی است که می تواند با فرضیه من انجام شود." (چارلز داروین، منشا انواع؛ صفحات 172تا280) 150 سال پیش، داروین این سؤال را مطرح می کند که چرا نمونه های دگرگون شده یافت نمی شوند، و داروینیست ها امروز همچنان در پی پاسخ این سؤال هستند. در نتیجه، پاسخ روشن خواهد بود. این نمونه ها یافت نمی شوند چرا که اصلاً وجود ندارند. بیش از 100 میلیون فسیل تا به امروز کشف شده است، اما هرگز ثابت نشده که حتی یکی از آنها هم از دیگری ریشه گرفته و در یک توالی ژنتیکی، نزول کرده و به عبارت دیگر، نمو و تکوین یافته است. تاریخچه و ساختارشناسی فسیل ها نشان می دهد که موجودات زنده به ناگهان ظاهر شده، و به عبارت دیگر خلق شده اند و تا ده ها میلیون سال، بدون تغییر باقی مانده اند. یعنی اصلاً هرگز مراحل تکوین و تکامل را پشت سر نگذاشته اند. داروینیست های با هوشمندی فراوان تلاش کردند تا این واقعیت را مخفی نگاه دارند و اگر توجه کرده باشید، هرگز اثری از فسیل ها در موزه ها و دانشگاه های معروف جهان دیده نمی شود و آنها را نمایش نمی دهند. در اکثر نمایشگاه ها و موزه های بزرگ جهان، تنها بعضی از نمونه های خاص از فسیل های انواع منقرض شده یا دایناسورها را در معرض دید عموم می گذارند، اما هرگز فسیل 200 میلیون ساله یک عنکبوت، فسیل 300 میلیون ساله یک سرخس یا فسیل 100 میلیون ساله یک ماهی را به شما نشان نمی دهند.اما به لطف خدا، ما این خدعه داروینیست ها را نقش بر آب کردیم. ما صدها نقاشی از انواع فسیل ها در کتاب من با عنوان "اطلس خلقت" را به همراه تصاویری از نمونه های در حال حیات به چاپ رساندیم. داروینیست ها پس از آن دچار یک شکست عمیق شدند، چرا که این تصاویر، یک ضربه مهلک به داروینیسم بود. بن بست دیگر که داروینیست ها با آن رو به رو شده اند، عدم توانایی آنها در توجیه چگونگی خلقت نخستین سلول است. آنها می گویند که نخستین سلول در زیر حجم عظیمی از آبهای گل آلود و بر اثر تابش نور و وزش بادهای سهمگین، به طور غیرارادی و ناگهان ظاهر شد. وقتی از آنها می پرسید که چگونه چنین چیزی ممکن بوده، آنها می گویند که به شکل معجزه آسایی این اتفاق روی داده است. سپس وقتی می پرسید که چگونه سلول لاشعور توانسته انسان ها، گیاهان و حیوانات را حیات ببخشد، آنها با گفتن این که "اتفاقی" بوده، قضیه را جمع بندی می کنند. آنها یک الهه خیالی به نام شانس دارند و به راحتی این گونه استدلال های سفسطه آمیز را به میان می آورند. آنها می گویند که گل ها، گیلاس ها، پرتقال ها، خرگوش ها، ببرها، گربه ها، و از همه مهم تر انسان هایی که موسیقی می آفرینند، شهرها را می سازند، اتم را می شکافند و به سفر فضا می روند، به صورت اتفاقی خلق شده اند. حتی یک کودک دبستانی هم به این نظریه می خندد، اما کسانی که تحصیل کرده اند و استاد دانشگاه شده اند، آن را جدی می گیرند و برایش توجیه می سازند. این نشان می دهد که داروینیسم چگونه به لحاظ زبانی مردم را مسحور خود کرده است. اما پروردگار متعال امروز آن تسلط را از بین برده، و مردم کم کم دارند حقیقت را مشاهده می کنند. داروینیسم به زودی به تاقچه های پرغبار تاریخ سپرده می شود و مردم از این که چگونه یک عمر فریفته آن بودند، شگفت زده خواهند شد. همان طور که می دانید، بخش عمده نظریه داروین بر پایه دیدگاه انتخاب طبیعی بنا شده است. این نظریه، برتری و انتشار صفات توارثی مطلوب در فرایند هم آوری و تکثیر نسل را خاطرنشان می کند. شما بر چه اساسی این نظریه را رد می کنید؟ یکی از تاکتیک های مهم داروینیست ها، استفاده از دایره واژگان پیچیده و غامض و ترکیب آن بالغات غیر قابل درک لاتین برای فرافکنی کردن آن چیرهایی است که نمی تواند توضیح بدهند. از این راه، آنها می توانند وانمود کنند که اتفاق غیرممکن، رخ داده است. داروینیست ها باید توضیح بدهند که زندگی ابتدا چگونه پدیدار شد. برای یک نظریه که نتواند ثابت کند نخستین سلول چگونه تولید شد، جایگاهی ندارد که بخواهد در مورد پدیدار شدن گونه های ژنتیکی گوناگون بحث کند. علاوه بر این، انتخاب طبیعی هیچ قابلیتی ندارد تا به پرورش نسل های جدید منجر شود، و این یک واقعیت آشکار فنی است. این یک واقعیت است که قدرتمند در طبیعت باقی می ماند، در حالی که ضعیف می میرد و تکوین گرایان تلاش می کنند این امر را به عنوان توجیه علمی تکوین مطرح کنند. اما این مطلب که ضعیف معمولاً طعمه قوی می شود و در دام او اسیر می گردد، ارتباطی به تکوین ندارد. آن جاندارانی که در مقابل سرما مقاومت دارند، باقی می ماند و آنهایی که ندارد، می میرند. آن که چابک تر و سریع تر است، می گریزد و آن که کندتر و آرام تر است، سقوط می کند و توسط غارتگر، شکار می شود؛ و هیچ کجای این واقعیت، هیجان انگیز یا جدید نیست. این درست است که در میان گله ای از بزهای کوهی که از یک شیر فرار می کنند، سریع ترین و قوی ترین ها از حمله او می گریزند و در امان می مانند، اما این بزهای کوهی به ناگهان به زرافه یا سایر انواع حیوانات تبدیل نمی شوند. انتخاب طبیعی نمی تواند هیچ ویژگی جدیدی به ساختار ژنتیکی موجودات زنده بیفزاید، و یک گونه زندگی را به نوعی دیگر تبدیل کند. به عبارت دیگر، برخلاف آن چه که داروینیست ها می گویند، انتخاب طبیعی یک قدرت تکوینی نیست. در نتیجه، هیچ اثباتی برای این واقعیت که انتخاب طبیعی می تواند به تکوین و تکامل گونه های زیستی بدل شود، مشاهده نشده و "کالین پترسون"، دیرین شناس تکوین گرای مشهور انگلیسی نیز این امر را در کلام خود تأیید می کند: "هیچ کس تا امروز گونه ای با کمک سازوکار انتخاب طبیعی تولید نکرده است. هیچ کس تا امروز نزدیک به آن هم نشده و بخش عمده مجادله بر سر نئوـ داروینیسم نیز حول محور همین پرسش است." در نتیجه، آیا شما موتاسیون یا جهش ژنتیک را هم انکار می کنید؟ مشاهده شده که بسیاری از فرزندان در یک فرایند تولید مثل، به صورت معلول، ناشنوا، نابینا، کوتاه قد یا مبتلا به برخی از بیماری های خاص روحی و روانی متولد می شوند. این واقعیت را چگونه تحلیل می کنید؟ موتاسیون، تغییراتی است که بر اثر تأثیرات شیمیایی یا تابشی در DNA رخ می دهد. پرتو رادیواکتیو می تواند در برخی از موارد بر زنجیره DNA تأثیر بگذارد و در نتیجه، یک یا چند حلقه از این زنجیره را دچار اختلال عملکرد کند. موتاسیون، به شکلی ترسناک برای ساختار موجودات زنده زیان آور است. موتاسیون بیشتر از این که به گسترش منجر شود، تخریب می کندو هیچ نمونه ای از موتاسیون سودمند تا امروز مشاهده نشده است. با این حال، براساس تخیلات و توسعه طلبانه داروینیست ها، موجودات زنده، شرایط عالی امروز خود را به عنوان حاصل موتاسیون و به عبارت دیگر، حوادث رخ داده در یک DNA خاص می بینند. باور داشتن به چنین عقیده ای تقریباً غیرممکن است. اگر ما DNA را یک کتاب محسوب کنیم، موتاسیون همانند اشتباهات تایپی به هنگام حروفچینی خواهد بود که با ادامه یافتن کار تایپ کتاب، اضافه می شوند. مشخصاً این اشتباهات در هنگام طی شدن فرایند حروفچینی کتاب، هرگز اصلاح نمی شوند و یا اضافه شدن بخش های جدیدی به کتاب را هم به دنبال نمی آورند. خسارت تنهاچیزی است که در پی اشتباهات به دنبال می آید. برای مثال اگر شما یک بخش قطور وحجیم از تاریخ جهان را به شخصی بسپارید تا تایپ و بر روی یک رایانه ذخیره کند، و در هنگام کار او چندین بار اختلال ایجاد کنید، از او بخواهید چشمانش را ببندد و به صورت تصادفی کلیدهایی را فشار دهد، از میان صفحات متن او بخش هایی را بردارید و به شخص دیگری بدهید تا هم زمان تایپ کند، آیا شما فکر می کنید هیچ پیشرفتی در فرایند آماده سازی این کتاب اتفاق می افتد؟ آیا مثلاً بخش های مربوط به "تاریخچه چین باستان" که از میان صفحات او برداشته شده، در بین تایپ شده هایش یافت خواهد شد؟ هر چقدر ما بیشتر در فرایند کاری او اختلال ایجاد کنیم، حاصل نیز ناقص تر خواهد بود. اما براساس نظریه داروینیست ها، "اشتباهات تایپی باعث بهبود کار کتاب می شوند." براساس نظریه تکوین، موتاسیون در DNA اتفاق می افتد تا نتایج مطلوب و سودمند را ایجاد کند، مانند افزودن اعضای کامل همچون چشم ها، گوش ها، دست ها، بال هاو یا ویژگی هایی که به هوشیاری نیازمند هستند، مانند تفکر، یادگیری یا تحلیل. همه توجیهاتی که نظریه تکوین تلاش می کند آنها را بیاورد، حول این محور است که منشأ حیات با چنین ادعاهای غیر منطقی و عجیبی گره خورده است. به صورت خلاصه، موتاسیون فراندی نیست که موجودات زنده را براساس ادعای تکوین گرایان، ارتقا و بهبود ببخشد. اثر خالص موتاسیون، تنها ضرر و زیان است. تأثیرات ایجاد شده توسط موتاسیون را می تون در مردم هیروشیما، ناگازاکی و چرنوبیل و به عبارت دیگر، در میان موجودات مرده، دفرمه شده و زمین گیر شده یافت. به عقیده گروهی از نظریه پردازان، خلقت انسان ها، توالی معناداری از خلقت میمون های اولیه است که در میان آنها و انسان ها، خصوصیات ژنتیک و رفتاری مشترک بسیار زیادی وجود دارد. شما در این زمینه چه فکر می کنید؟ همانند همه کائنات و موجودات زنده، انسان ها نیز بر اثر دستور خداوند که به آنها امر کرد "بشوید"، خلق شدند. هیچ شکلی از حیات، توالی شکل دیگر نیست. انسان ها، از روز نخست، انسان آفریده شدند و هیچ شباهتی بین آنها و میمون ها یا سایر جانوران وجود ندارد. نظریه داروین که معتقد است انسان ها و بوزینه ها یک منشأ مشترک دارند، توسط هیچ یافته علمی معتبری، چه در ابتدای طرح نظریه و چه پس از آن، اثبات نشد. تقریباً 150 سال از بیان این فرضیه می گذرد و همه تلاش هایی که صورت گرفت تا نظریه تکوین را بالا بکشد، بی اثر باقی مانده است. فسیل های استخراج شده از دل زمین، نشان می دهند که میمون ها همیشه به شکل میمون و انسان ها همواره به شکل انسان بوده اند و اجداد واحدی نداشته اند. به دلیل ناامیدی غالب شده بر تکوین گرایان به دنبال ساختارشناسی فسیل ها و البته شکست در ارائه گواهی علمی، همه آن چه که آنان توانسته اند انجام بدهند، معرفی کردن اسکلت هایی بوده که از لحاظ توالی و توارث، هیچ اعتباری ندارند و همچینن بررسی فسیل هایی که مدت هاست تقلبی بودن آنها به اثبات رسیده است. در واقع، آنان همه انواع نیرنگ ها را به کار بسته اند و حتی حقه Piltdown Man را هم به کار بردند. در تشرح یک داستان ساختگی از تکوین انسان، تکوین گرایان از دیدگاه خود یک توالی تکوینی و شجره خانوادگی بر پایه مجموعه ای از اسکلت های کشف شده یا ابروها و پیشانی هایی برآمده طراحی کرده اند، اما تفاوت های ساختاری که آنها در مقایسه اسکلت ها کشف کرده اند و نام می برند، دلیل برصحت نظریه تکوین و سیر تکامل نیست. چرا که بعضی از این اسکلت ها به برخی انواع منقرض شده میمون ها تعلق دارد، و باقی متعلق به انسان هایی است که در گذشته زندگی می کردند. این برای تیره های انسانی مختلف بسیار طبیعی است که ویژگی های اسکلتی متفاوت داشته باشند. حتی انواع مختلف ماهی هم اسکلت بندی های متفاوت دارند برای مثال، استخوان بندی ماهی قرل آلا، هیچ شباهت و مجانستی با استخوان بندی مارماهی ندارد، در حالی که هر دوی آنها ماهی هستند. به طریق مشابه، تفاوت هایی خاص در میان اسکلت بندی تیره ها و طایفه های انسانی مختلف می تواند وجود داشته باشد. برای مثال، به طور طبیعی تفاوت هایی در فرم و حال پیشانی، برآمدگی ابرو و حجم کلی اسکلت در میان کوتوله ها، انگلیسی ها، روس ها، چینی ها، اسکیموها، نگروها و ژاپنی ها دیده می شود؛ اما این تفاوتها به این معنا نیست که یک طایفه از طایفه دیگر ریشه گرفته، یا یکی از آنها بر دیگری برتر و یا از آن پایین تر است. یک طایفه بومی، تمامی ویژگی های ساختاری خود را تا زمانی که با یک طایفه دیگر وصلت نکرده و مخلوط نشده، حفظ خواهد کرد. فارغ از این که چه میزان طول خواهد کشید، این افراد هرگز به گونه ای که ویژگی های ژنتیکی جدیدی پیدا کنند، تکوین نخواهند یافت. حجم اسکلت آنها دگرگون نمی شود و مشخصات آناتومی جدید پیدا نخواهند کرد. برای مثال، یک برآمدگی قابل توجه پیشانی در نقطه ابروها در میان اسکلت های Homo Erectus را که تکوین گرایان مدت ها آن را بدوی و ابتدایی فرض می کردند، در میان بسیاری از مردم بومی اهل مالزی می توان یافت. اگر ادعای آنان صحت داشت، در نتیجه این بومیان مالزی باید ویژگی های ظاهری و شخصیتی انسان هایی که هنوز میمون باقی مانده اند و کاملاً رشد نکرده اند را می داشتند، و این غیر قابل پذیرش است. این واقعیت که ویژگی های اسکلت Homo Erectus همچنان امروز می تواند ردیابی شود، ثابت می کند که این گونه از ساختاربندی اسکلتی؛ از گونه های بدوی نیست و البته نظریه شجره خانوادگی تکوینی هم تنها یک دروغ است. مثال های بسیار دیگری نیز می توان ذکر کرد، اما به طور خلاصه، این نظریه که میمون ها و انسان ها از یک منشأ واحد سرچشمه گرفته اند و تکامل یافته اند، غیر علمی و یک دروغ بزرگ است. شما مدت های زیاد به این موضوع پرداختید که داروینیسم، ریشه گسترش بسیاری از مکاتب فلسفی یا سیاسی از جمله ماتریالیسم و کاپیتالیسم بوده است. چه طور این دیدگاه را توجیه می کنید؟ اگر یک مکتب، نظریه ای مطرح سازد و با وجود صدها مدرک و گواهی در همه نحله های علمی که آن را رد کرده اند، تلاش داشته باشد تا خود را بر همه جهان تحمیل کند، و تلاش هایش برای بقا در مقابله با عقل و منطق صورت بگیرد، باید گفت که هیچ اتفاق علمی و قابل پذیرشی اینجا رخ نمی دهد. من از سال های حضورم در دبیرستان به این موضوع پی بردم که همه این خونریزی ها، جنگ های جهانی، استثماربی رحمانه مردم و انقلاب ها، نمی توانند بی دلیل و اتفاقی باشند و یک پشت پرده مشترک دارند. به این دلیل که مردم، هیچ وقت در عین هم زیستی و تفاهم، یکدیگر را مورد ظلم قرار نمی دهند. این طور نیست که آنها یک روز همسایه های خوب و صمیمی باشند و روز دیگر به قتل و کشتار یکدیگر دست بزنند. وقتی در این مورد تحقیق کردم، به این نتیجه رسیدم که همه این بلایا توسط فراماسونری هدایت می شود، و دین فراماسونری داروینیسم است! ماتریالیسیم بدون داروینیسم وجود ندارد، و کمونسیم، فاشیسم، کاپیتالیسم ظالمانه و ترور هم بدون ماتریالیسم معنا نخواهد داشت. آنها که مسئول جنگ های عظیم و کشتارهای بی رحمانه در قرون 19 و 20 بوده اند، همگی داروینیست به شما می رفته اند. هیتلر، استالین، موسولینی، لنین و مائو، همگی به داروینیسم اعتقاد داشتند و به آن پای بند بوده اند و داروینیسم همواره در قلب رنج هایی که آنان بر مردم تحلیل می کردند، منزل داشته است. وقتی این نظریه که "طبیعت محل جنگ و نزاع است" در مورد جامعه بشری استفاده شد، گره های درونی هیتلر در مورد "نژاد برتر"، نظریه مارکس که "تاریخچه بشریت، تاریخچه نزاع لایه های اجتماعی است"، این نظریه کاپیتالیستی که "قوی باید با خرد کردن ضعیف، قوی تر شود" و استعمار جهان سوم توسط دولت هایی همچون بریتانیا و پیروی آن ها از روش های غیر انسانی، حملات نژادپرستانه و تبعیض آنان علیه مردم رنگین پوست، همگی به یک نوع توجیه و کسب حقانیت مشروع نیاز داشتند. این واقعیت حتی توسط برخی از تکوین گرایان نیز مطرح شده است. "رابرت وایت" با این که یک تکوین گراست و کتاب "حیوان ناطق" را به رشته تحریر درآورده، رنج های تحمیل شده بر بشریت از ناحیه نظریه تکوین را این گونه شرح می دهد: "نظریه تکوین، به هرحال، یک تاریخچه طولانی ووحشتناک در ارتباط با امور انسانی دارد. این نظریه بعد از مخلوط شدن با فلسفه سیاسی در آستانه قرن جدید، برای شکل دادن ایدئولوژی مبهمی که به عنوان داروینیسم اجتماعی شناخته می شود،بازیچه ای در دست نژاد پرستان ،فاشیست ها وانواع بی رحم کاپیتالیست ها شد.اما آن هدف ،از آن پس محو شد و داروینیسم به طور کامل سقوط کرد. مردم دیدند که داروینیسم یک نیرنگ است و تقریباً غیرممکن است که داروینیسم به زندگی برگردانده شود.

دانلود كتاب نيرنگ تكامل

نوشته ی هارون یحیی

در رد نظریه ی تکاملی داروین

حجم فایل:۱۲۶۸ k

تعداد صفحات ۱۰۴ صفحه

برای دانلود کلیک کنید



مطالب مشابه :


OCR چیست؟

این کل فرایند تشخیص خودکار متن بود که به صورت بسیار به انسان تایپی فارسی با




رد نظريه داروين توسط قرآن و دانشمندان

تبدیل به انسان تایپی به هنگام هیچ شباهت و مجانستی با




پاسخ مستند حداد عادل به اتهام پراکنی عبدالکریم سروش

آیا کسی، با مشاهده و مقایسه این نمونه‌ها و با علم به اینکه من متن متن تایپی متن تایپ




برچسب :