تأثیر سفر در پختگی و کمال

تاریخ نشان می دهد افراد عالمی كه مخصوصا بعد از دوران پختگی به مسافرت پرداخته و برگشته اند، كمال و پختگی دیگری داشته اند شیخ بهائی در میان علما امتیاز خاصی دارد، مردی جامع الاطراف و ذی فنون است. در میان شعرا نیز سعدی شاعریست همه جانبه كه در قسمتهای مختلف شعر گفته است. یعنی دائره فهم سعدی دائره وسیعی است. شعر او به حماسه و غزل عرفانی و اندرز و نوع دیگر اختصاص ندارد، در همه قسمتها هم در سطح عالیست.
سعدی مردیست كه مدت سی سال در عمرش مسافرت كرده است. این مرد یك عمر نود ساله كرده كه سی سال آن به تحصیل گذشته، بعد از آن در حدود سی سال در دنیا مسافرت كرده است. و سی سال دیگر دوره كمال و پختگی او بوده كه به تألیف كتابهایش پرداخته است.

گلستان و بوستان همه بعد از دوران پختگی اوست. به همین دلیل سعدی یك مرد نسبتا كامل و پخته ای است. در بوستان می گوید:
در اقصای عالم بگشتم بسی *** بسر بردم ایام با هركسی
زهر گوشه ای توشه ای یافتم *** زهر خرمنی خوشه ای یافتم
در داستانهای گلستان و بوستان جملاتی از این قبیل می گوید كه در جامع بعلبک بودم چنین شد، در کاشغر بودم چنان شد (بعلبك كجا و كاشغر كجا!) در كاشغر با كودكی مصادف شدم كه نحو می خواند به او گفتم:
طبع ترا تا هوس نحو شد *** طاقت و صبر از دل ما محو شد
یا گاهی می گوید در هندوستان در سومنات بودم چنین شد. چه دیدم و چنان شد. در سفر حجاز كه می رفتم كسی همراه ما بود كه چنان كرد. همه اینها را منعكس كرده است. شك نیست كه روح شاعر با اینها كمال می یابد. این است كه شما در شعر سعدی یك نوع همه جانبگی می بیند.

ولی در شعر حافظ چنین چیزی نیست. در اشعار مولوی نیز نوعی همه جانبگی می توان دید، چون مولوی هم بسیار سفر كرده است، با ملتهای مختلف به سر برده و لذا با زبانهای مختلف آشناست و لغات مختلف بكار برده است.
با فرهنگهای مختلف آشنا بوده. ولی حافظ با همه اراداتی كه ما به او داریم و واقعا مرد عارف فوق العاده ای بوده است و در غزلهای عرفانی، سعدی به گرد او هم نمی رسد و در این زمینه بسیار عمیق است، یك بعدی است، یك بعد بیشتر ندارد. او از شیراز نمی توانسته دل بكند. می گوید:
اگر چه اصفهان آب حیات است *** ولی شیراز ما از اصفهان به
یا می گوید:
خوشا شیراز و وصف بی مثالش *** خداوند نگهدار از زوالش
او آب مصلی و گلگشت مصلی و همانجائی كه بود را چسبید و ماند. می گویند یك بار سفر كرد و تا یزد آمد ولی آنچنان ناراحت شد كه مرتب آرزو می كرد كه به شیراز برگردد:
ای خوش آن روز كزین منزل ویران بروم *** راحت جان طلبم وز پی جانان بروم
دلم از وحشت زندان سكندر بگرفت *** رخت بر بندم و تا ملك سلیمان بروم


این شعر در عین حال كه عرفانی است بیان حال او نیز هست. توضیح بیت دوم اینكه در تاریخ و افسانه های قدیم آمده است كه اسكندر كه به ایران آمد، یزد را محبس خود كرد یعنی هر كسی را كه می خواست زندانی كند به زندان یزد می برد و از طرفی در قدیم شیراز تخت جمشید را ملك سلیمان می نامیدند:
دلم از وحشت زندان سكندر بگرفت *** رخت بر بندم و تا ملك سلیمان بروم
اگر معنی عرفانی آن را در نظر بگیریم مقصود از زندان سكندر تن و عالم طبیعت و ماده، و مقصود از ملك سلیمان عالم معناست. ولی در عین حال ایهام به این معنا (آرزوی بازگشت به شیراز) هم هست.
بعد برای اینكه به یزدیها بر نخورد و آنها را مردم حق ناشناس جلوه نداده و خود هم مرد حق ناشناسی نباشد و همچنین اعتراف كرده باشد كه مردم یزد با او خوشرفتاری كرده اند، در شعر دیگری از آنها ستایش می كند:
ای صبا از ما بگو با ساكنان شهر یزد *** ای سرما حق شناسان گوی چوگان شما
و قرار بود سفری هم به هندوستان بكند. تا كنار دریا رفت ولی آنجا گفت نه، ما اهل دریا نیستیم، از همانجا دو مرتبه به شیراز برگشت. در همان گلگشت مصلی ماند و دیگر حاضر نشد آنجا را رها كند.

مسلما شیخ بهائی كه دنیا را گشته با ملایی كه پنجاه سال از دروازه نجف بیرون نیامده است، خیلی فرق می كند. او مردیست كه با همه گروهها و طوائف در دنیا سروكار داشته است. بسیاری از علمای دیگر كه ما داریم همینطور بوده اند.
وقتی ما تاریخ را نگاه می كنیم می بینیم علمایی كه زیاد مسافرت كرده و با طبقات گوناگون سرو كار داشته اند و استادهای متنوعی در رشته های مختلف دیده (نظیر شهید ثانی) و در هر شهری با مردم بوده اند، فكر بازتر و وسیعتری دارند نسبت به افرادی كه به اندازه آنها نابغه بوده اند، نبوغشان كمتر از آنها نبوده، اخلاصشان كمتر از آنها نبوده ولی همیشه در یك محیط زیسته و از محیط خود خارج نشده اند. قهرا پختگی روح اینها برابر آنها نخواهد بود.


مطالب مشابه :


اگر می خواهید ازدواج موفقی داشته باشید، بخوانید

به خدمات کامپیوتر کوثر شیراز خوش پرداخت و مشاهده قبض ، آب ، برق ، گاز ، تلفن .




تأثیر سفر در پختگی و کمال

مشاهده قبض آب و او از شیراز نمی توانسته دل بكند. می گوید:




خداوندا مرا آن ده که آن به

مشاهده قبض آب و اگر چه زنده رود آب حیات است: ولی شیراز ما از اصفهان




مطالب سایت را زودتر از همه ببینید !!

مشاهده قبض آب و جشن تولد علی دایی در رستوران نخلستان شیراز




زندگی نامه پرفسور حسابی

مشاهده قبض آب و




برچسب :