داستان کوتاه

«آپولون در تاکسی تهران» و«قفل»

دو داستان کوتاه جذاب از دو نویسنده جوان

سرکارخانم  آناهیتا اوستایی وجناب آقای فردین توسلیان



«آپولون در تاکسی تهران»
آناهیتا اوستایی

صدای آقایی از صندلی عقبی گفت: «خانم می شه یه لحظه روزنامه تونو ببینم؟» خودش را که ندیدم یا دست هایش را. صدایش هم حالتی نداشت؛ غمگین نبود تا بشود درباره اش یک داستان تراژیک نوشت که مثلا آگهی ترحیم یک عشق قدیمی را دیده. خوشحال نبود تا بشود یک داستان کمدی سر هم کرد که یک آدم دهاتی ندیدبدید برنده ی یک ماشین گرانقیمت در قرعه کشی فلان بانک شده. یا ترسیده تا بشود طرح یک داستان ترسناک را ریخت که مثلا خبر فرار یک قاتل زنجیره ای دیوانه را که تشنه ی خونش است دیده. یا هیجان زده که بتواند سوژه ی یک داستان پلیسی باشد که مثلا سارق حرفه ای را که سال ها در تعقیب او بوده به عنوان نامزد انتخاباتی فلان حزب دیده یا بی تفاوت تا سوژه ی یک داستان فلسفی بشود که در آن یک مرد تنها فقط تاکسی عوض می کند و نمی خواهد به جایی برسد و محض تفریح گاهی به آگهی های ترحیم روزنامه ها می خندد. یا عصبانی تا بشود یک داستان سیاسی نوشت که مثلا یک دانشجوی اخراجی خبر بازداشت دوستانش را دیده. یا بی حوصله تا یک داستان اجتماعی بشود و ۲۴ ساعت زندگی خسته کننده ی یک مرد عیالوار را در تهران و دود و ترافیک نشان بدهد… روزنامه را پس داد و گفت: «مرسی خانم» خودش را که ندیدم. صدایش هم…

 

«قفل»

فردین توسلیان

سریع وارد شد و در رو پشت سرش قفل کرد. انگار به همه ی دنیا پشت کرده باشه. بازم با خودش تنها شده بود. دلش نمیخواست هیچ کس خلوتشو به هم بزنه. برای این تنهایی خیلی زحمت کشیده بود. مثل همیشه آروم نشست و بخشی از سکوتی شد که همیشه آرزوشو داشت. سکوتی که تداعی خاطرات بهترین های عمرش بود. شروع بهترین اشعارش، ایده ی بهترین داستاناش، فکر کردن به بهترین دوستاش و و و… راه حل خیلی از مشکلات زندگیشو همین جا کشف کرده بود و خیلی از بغض های نصفه نیمه شو اینجا خالی کرده بود. کارهایی که جلوی آدم های دیگه نمیتونست انجام بده رو اینجا انجام می داد و حرف هایی که پیش هیچ کس نمیتونست بگه رو اینجا می گفت…

اما طبق قانون زندگی، مثل باقی چیزا، اینم موقت بود. باید میرفت. بازم باید به جمع کسایی که حالش ازشون به هم میخورد برمیگشت.

بلند شد و آروم سیفونو کشید.دیگه سکوتی در کار نبود

 

منبع:  وب آدم برفی ها


مطالب مشابه :


آسیب شناسی مجالس ترحیم

آسیب شناسی مجالس ترحیم مسجد و چاپ آگهی‌های در این مهلت کوتاه برای




اس ام اس های تسلیت سری 2

بخش شعر زیباترین اشعار متن آگهی ترحیم. متن ادبی برای اگهی داستان های کوتاه، مطالب جک و




تشكر و قدر داني

دانلود مجالس ختم چهلم سالگرد سنگ قبر درگذشت تقدیر عكس اشعار برای آن زنده یاد و ترحیم




داستان کوتاه

داستان کوتاه - " اشعار من اش یک داستان تراژیک نوشت که مثلا آگهی ترحیم یک عشق




متن کامل وصیت نامه بسیار خنده دار غضنفر/طنز خنده دار

داستان کوتاه و طنز دو متن زیبای یک دلیل برای بجای عکسم روی آگهی ترحیم کارت




رهبر معظم انقلاب در مراسم ترحیم مادر رییس جمهوری حضور یافتند + فیلم

رهبر معظم انقلاب در مراسم ترحیم مادر رییس هنگامی که عقل کامل شد سخن کوتاه درج آگهی.




مراسم ترحیم والده رییس جمهور فردا در تهران و قم برگزار می‌شود

هنگامی که عقل کامل شد سخن کوتاه گردد. بهترين و زيباترين اشعار و قطعات درج آگهی.




مقاله نویسی

باید کوتاه باشد ، به حتی آگهی های ترحیم و تسلیت که برای این متن، مورد




برچسب :