نقش قبیله آل مذکور در خلیج فارس در دوره زند

خاستگاه قبیله آل مذکور

حضور قدرتمند ن ادر شاه در خلیج فارس که در تصمیم وی به تأسیس ناوگان دریایی ایران‏ تجلی می‏یافت،موجب گسترش امنیت در کرانه‏های خلیج فارس و در نتیجه مهاجرت گروهها و قبایل عرب از کرانهع‏های جنوبی به سمت کرانه‏های شمالی آن گردید،تا جایی که بعضی از این گروهها داوطلبانه به خدمت ناوگان دریایی نادر شاه در آمدند.

خاندان آل مذکور که از قبایل عرب تابع دولت ایران بودند و با عنوان کلی اعراب‏ مطاریش(مکاریش)شناخته می‏شدند(5/ص 166)در عمان ساکن بودند و به شغل‏ ماهیگیری اشتغال داشتند و در اوایل قرن دوازدهم هجری قمری از عمان به کرانه های شمالی‏ خلیج فارس مهاجرت کرده،در اطراف بندر بوشهر کنونی ساکن شدند.

بعضی مورخان مانند فسایی معتقدند که این قبیله در سال 1150 ق/1738 م،از ری‏ شهر به بوشهر آمده‏اند اما ولیستید معتقد است که عربهای بوشهر از ابو ظبی فعلی به این بندر مهاجرت کرده‏انـ(16/صصص 133-138).

اگر چه نام خاندان آل مذکور در فهرستی که کلنل مایلز از قبایل مختلف عرب در عمان‏ ارائه می‏کند وجود ندارد(18/صص 438-442)،اما با توجه با این حقیقت تاریخی که در این‏ دوران عمان بخشی از ایران و تابع حکومت آن بو،می‏توان گفت این قبیله عرب ایرانی و جابه‏جائی آنها از عمان به بوشهر صرفا در چارچوب مهاجرت و نقل مکان مستمر قبایل‏ مختلف ایران در داخل مرزهای ایران،که در اواخر دوره صفویه بر دامنهء آن افزوده شده بود -امری طبیعی و معمولی بوده است.

به دنیال قتل نادر،قدرت شیوخ و حکام محلی تا آنجا گسترش یافت که در این حکام در منازعات مدعیان قدرت پس از نادرشاه وارد می‏شدند؛مثلا نصیر خان،حاکم لار از محمد حسن‏ خان قاجار و از آزاد خان افغان علیه کریم خان زند حمایت می‏کرد،اما برخلاف او شیوخ آل‏ مذکور که پس از مهاجرت به نبادر شمالی خلیج فارس به مذهب شیعه گرایش پیدا کرده‏ بودند(4/ص 33)،در مقابل حملات محمد حسن خان قاجار از کریم خان زند پشتیبانی و حمایت می‏کردند.

با آشکار شدن نشانه‏های حاکمیت بلتمنازع کریم خان زند پس از فروپاشی اتحادیه سه‏ جانبه علی مردان خان،ابو الفتح خان و کریم خان با سرکوبی رقیبان قدرتمند سیاسی توسط خان زند،رگ دیگری در تاریخ خاندان آل مذکور در جهت نزدیکی هر چه بیشتر به سند قدرت ورق خورد.

دولت تازه پای زند که در جهت رونق اقتصادی کشور،حمایت از بازرگانان و تجار را در دستور کار خود قرار داده بود،تا در اثر فعالیت آنان به نظام اقتصادی ایران-که در اثر چند دهه جنگهای داخلی آسیب دیده بود-جانی تازه بخشد و هم بر این اساس شیراز را به دلیل‏ نزدیکی به بنادر جنوبی ایران به عنوان پایتخت انتخاب کرده بود،چاره‏ای جز بهره‏گیری از قدرت خاندانهای قدرتمند محلی و از جمله آل مذکور نداشت و در مقابل،این خاندانها نیز بدون تأیید دولت نوپای زند به تنهایی قادر به تامیت امنیت منطقه نبودند؛چه در معرض تهاجم‏ قبایل عرب پس کرانه‏های جنوبی خلیج فارس قرار داشته،برای دفع این حملات از بوشهر به‏ نیروهای اعزامی از شیراز چشم امید داشتند.

واقعیت آن است که در قرن دوازدهم هـ-ق.در دوره کوتاه حکومت جانشینان نادر که‏ پس از مدت کوتاهی به حاکیت کریم خان زند منجر شد،اساسا نه در ایران و نه در هیچ‏ کشور دیگری اعم از شرقی و غربی طرح مصالح و منافع ملی و اولیوت مسائل ملی و اجتماعی بر مسایل بومی و محلی و منطقه‏ای مطرح نبوده است؛چه اساسا در این دوران‏ تشکل اجتماعی خاصی که نمایانگر طرزی فکری واحد و مشترک که نتیجه درک واحد از شرایط داخلی و خارجی باشد،وجود نداشته و بر همین اساس گرایشهای محلی و منطقه‏ای‏ برخواستها و تمایلات ملی،نظیر وحدت در خط و زبان،اقتصاد ملی و نیروی نظامی ملی و... رجحان و برتری داشت(6/ص 103).

پس از قتل نادر شاه که به سیطرهء افسانه‏ای وی بر ایران خط پایان کشید،حکام محلی‏ فرصت را برای ظهور خود در عرصهء قدرت فراهم دیدند و قبایلی که نادر شاه آنها را به گوشه‏ و کنار کشور تبعید کرده بود نظیر قبیلهء زند که به خراسان کوچکانده شده بودند،دوباره به‏ سرزمین‏های خود بازگشتند.

حکام قبایل یکجانشین با استفاده از خلأ قدرتی که با فروپاشی حکومت نادر شاه پیش‏ آمده بود،با بهره‏گیری از حمایت نیروهای وفادار به قباسل خود دوباره به قدرت رسیده، اوضاعی را در ایران پس از نادر شاه به وجود آوردند که ماریستین نیبور که در این دوران در ایران و در بنادر خلیج فارس بوده است،از استقلال قدرتهای محلی بنادر خلیج فارس به عنوان‏ دولت شهرهای بندری خلیج فارس یاد کرده،این بنادر را با دولت شهرهای یونان باستان‏ مقایسه می‏کند.

ویلسون نیز می‏نویسد:«از نخستین نشانه‏های پس از قتل نادر در بنادر خلیج فارس،این‏ بود که قبیلهء جواسم(قواسم)سر به شورش برداشتند و در سطح فارس به راهزنی و ناامن کردن راههای تجاری پرداختند»(12/ص 169).

همزمان با فروپاشی دولت کوتاه مدت افشاری که به زحمت می‏توان به دلیل‏ جابه‏جاییها و لشکرکشیهای نادر آن را یک دولت مستقر نامید،در کرانه‏های شمالی خلیج‏ فارس و مناطق اطراف،قدرتهای محلی زیر،خود را برای طرح مجدد در صحنهء قدرت آماده‏ می‏ساختند:

1-در بندرعباس و جزیرهء هرمز،ملا علی شاه؛

2-در جزیرهء بزرگ قشم،قبیلهء بنی معین به رهبری عبد اللّه بنی معین؛

3-در بندر بوشهر،قبیلهء آل مذکور به رهبری شیخ ناصر اول؛

4-در خوزستان و شادگان،قبیلهء بنی کعب به رهبری شیخ سلمان؛

5-در کنگان و بندر لنگه،طاهری،اعراب هوله؛

6-در رأس الخیمه،جواسم؛

7-در لارستالن نصیر خان لاری؛

8-در گناوه و دیلم،ابو سعید گناوه‏ای؛

9-در بندر ریگ،میر ناصر زعابی(وغابی).

در میان این حکام و قبایل،قبیله‏ای که توانست نزدیک به یک قرن حاکمیت خود را به‏ رغم منازعات و چالشهای مستمر با دولت زند و رقبای محلی تداوم بخشد ،قبیلهء آل مذکور بوشهر به رهبری شیخ ناصر اول بود.

چگونگی به قدرت رسیدن شیخ ناصر و آل مذکور در بوشهر

در گزراشهای روزانهء کمپانی هند شرقی انگلیسی در سال 1157 ق./1743 م.به بمبئی،از حاکمیت محمد علی( Bez )بر بوشهر سخن به میان آمده که نمایانگر این است که شیخ‏ ناصر تا این سال نتوانسته بر بوشهر حکمران باشد و احتمالا با تکیه بر نقرات قابل توجه قبیلهء خود در صدد زمینه‏سازی برای نیل به مسند قدرت بوده است(8/ص 51).

در دوران کوتاه به قدرت رسیدن ابراهیم شاه پس از نادر در سال 1161 ق.وی میرزا ابو طالب را به عنوان حکمران بندر عباس و لار و فرد دیگری را به عنوان حکمران بوشهر تعیین نمود.

این در حالی بود که در صحنهء رقابت بین شاهرخ-نوه نادر-و ابراهیم شاه از سوی شاهرخ حکمران دیگری نیز برای بوشهر معین شد که ابراهیم شاه با این اقدام خود سعی در ابطال حکم شاهرخ نمود.

با توجه به نقش اقتصادی بوشهر که نادر نیز با تعیین آن به عنوان پایگاه دریایی ایران‏ بدان رونق بیشتری بخشیده بود،مهمترین مسندی که در این شهر پس از حکمرانی آن وجود داشت،منصب ریاست گمرک بوشهر بود که در این دوران با اصطلاح معنی‏دار شه بندر(شاه‏ بندر)از آن یاد شده است.

پس از مرگ نادر،کوگامالش ارمنی شه بندر بوشهر بود که تخت نظارت شه بندر بندرعباس-حاج محمد علی بیگ-فعالیت می‏کرد.

با استعفای حاج محمد علی که با صالح خان بیات حکمران فارس اختلاف داشت، عرصهء فعالیت بر کوگامالش شه بندر بوشهر تنگ شد و در برابر قدرت رو به تزاید شیخ ناصر آسیب‏پذیرتر گردید.

شیخ ناصر با توجه به نتیجهء فروپاشی اتحادیهء سه جانبهء کریم خان،ابو الفتح خان و علی‏ مردان خان بختیاری،به نفع کریم خان زند از فرصت استفاده و با مقدمه چینی‏های گذشته به‏ کمک افراد قبیلهء خود به خانهء شه بندر بوشهر حمله و آن را غارت کرد و آشکارا خود را شه‏ بندر بوشهر نامید.

هر چند در صحنهء منازعهء قدرت بین شاهرخ و ابراهیم شاه و تعیین حاکمان ئلایات، شیخ ناصر از سوی هیچ یک از این دو مدعی قدرت نامزد حکمران بوشهر نشده بود،اما پس‏ از شکست ابراهیم شاه از شاهرخ شاه در قزوین در سال 1163 ث./1749 م.شیخ ناصر از فرصت استفاده کرد و کنترل اداری و سیاسی بوشهر را با استفاده از نفرات و پیروان قبیلهء خود به دست گرفت و چون اعلام حکمرانی وی با مخالفت مدعیان قدرت در این دوره فترت‏ روبه‏رو نگردید،شیخ ناصر چنان به قدرت خود مختار خود امیدوار شد که وقتی در سال

1165 ق./1751 م.از سوی شاه اسماعیل یوم،30 نفر مأمور برای وصول مالیات بوشهر به این‏ بندر آمدند،همهء آنها را بازداشت کرد و در کشتی‏های خود در دریا نگه داشت.

تعامل شیخ ناصر با دودمان زند

واقعیت این است که کریم خان و شیخ ناصر از جهات و جنبه‏های متعددی به کمک و هم‏پیمانی با یکدیگر نیاز داشتند.دولت نوپای زند به تبعیت و وفاداری شیخ ناصر و قبیلهء آل مذکور بوشهر سخت نیاز داشت و به مالیات سالانه و بهره‏گیری از موقعیت تجاری و ناوگانهای شیخ بوشهر امید زیادی بسته بود؛چه بخشی از ناوگانهای نادری در اختیار او بود.

از سوی دیگر،کریم خان با توجه به اینکه به گسترش دامنهء تجارت در خلیج فارس‏ می‏اندیشید،در ادامهء سیاستهای نادر شاه بوشهر را مناسبترین بندر برای تحقق این هدف‏ می‏شناخت و به همین جهت،با مشاهده کمترین نشانهء ناامنی و سرکشی در این منطقه از خود عکس العمل نشان می‏داد.اعزام نیروهای نظامی از شیراز به قصد سرکوبی غایلهء میرمهنا در سال‏ 1181 ق./1767 م.از این جمله بود.در این سال،شیخ ناصر به پرداخت مالیات مأموران مالیاتی‏ اعزامی کریم خان به بوشهر پاسخ منفی داده بود.

تقویت وضعیت تجاری بوشهر و تأثیر آن در تجارت دریایی ایران که باعث می‏شد تجار و بازرگانان بنادر و شهرهای مختلف به این بندر رفت و آمد کنند،چیزی نبود که از دید کریم خان زند به دور مانده باشد.کریم خان که اینک با خاطری آسوده از خاموش کردن آتش‏ رقابت مدعیان قدرت در شیراز مستقر شده بود،با توجه با نزدیکی بوشهر به شیراز و کمکی‏ که به شیخ ناصر در سرکوبی شورش میر مهنا نموده بود و در حقیقت،با این کمک رقیب جدی‏ شیخ ناصر را از صحنه خارج کرده بود،به مالیاتهایی که از بوشهر و بحرین-که تحت‏ حاکمیت شیخ عیسی برادر شیخ بود-می‏رسید،چشم امید داشت(8/ص 90).

از سوی دیگر،با توجه به اینکه شیخ ناصر علاوه بر نقش سیاسی به عنوان حکمران‏ بوشهر،بزرگترین تاجر منطقه هم بود،برای تسهیل امور تجاری خویش و ارسال کالا از بوشهر به سرتاسر ولایات ایران،به ارتباط رسمی با دربار زند و تأیید حکمرانی خود از سوی کریم‏ خان سخت نیاز داشت.

نمونهء همکاری شیخ ناصر با کریم خان را می‏توان در اعزام نیروهای قبیلهء آل مذکور در سال 1168 ق.به کمک سپاه زند در خشت مشاهده کرد.

در سال 1169 ق.نیز که اصفهان در معرض تهاجم مدعیان قدرت بود و کریم خان از شیخ ناصر و آل مذکور برای دفاع از این شهر نیروی کمکی در خواست نمود،شیخ ناصر به‏ این درخواست پاسخ مثبت داد(8/ص 67).

با قتل میر ناصر و میر حسین به دست میر مهنا و ناامنی‏هایی که در فاصلهء سالهای‏ 1177 تا 1179 ق/1763-1760 م.در مسیر تجاری بوشهر و شیراز ایجاد کرده بود،هم پیمانی‏ کریم خان و شیخ ناصر ابعاد گسترده‏تری یافت؛چه میر مهنا با ناامنی‏های خود فعالیتهای‏ بازرگانی تجار در بوشهر و شیراز را متوفق نموده بود.

بر این اساس،وقتی نیروهای اعزامی از شیراز در سال 1179 ق.به منطقهء گرمسیر وارد شدند تا مسیر تجاری بوشهر به شیراز را امنیت بخشند،نیروهای قبیلهء آل مذکور به آنان کمک‏ کردند.این همکاری البته تأثیر خود را بخشید؛چه بنا به گزارش کمپانی هند شرقی انگلیس‏ پس از این رویداد نرخ حمل و نقل کالا در بوشهر که قبل از اعزام این نیرو برای هر صد من‏ تبریز بین 40 تا 44 روپیه بود،به نصف آن کاهش یافت.

بروز چالش بین کریم خان و شیخ ناصر

هم‏پیمانی شیخ ناصر و کریم خان با ناامنی‏های میر مهنا وارد مرحله‏ای جدید شد.در فاصله‏ سالهای 1179 تا د1183 ق.که کریم خان با سرکشی میر مهنا و شیخ سلمان رهبر اعراب بنی کعب‏ مواجه شده بود و برای مقالبه با آنها با توجه با ضعف دولت زند در عدم برخورداری از ناوگان دریایی قدرتمند،به قدرت ناوگانی شیخ ناصر نیاز مبرم داشت،شیخ ناصر با درک نیاز دولت زند به ناوگانهای خود فرصت را غنیمت شمرده،از پرداخت مالیات سالانهء خود به‏ مأموران مالیاتی زند که به منطقه آمده بودند،خودداری کرد.

ژان بیومونت که در این زمان از طرف کمپانی انگلیس در بوشهر بود،با اشاره به این‏ مطلب می‏نویسد:«از زمان مرگ نادر شاه،خاندان آل مذکور آزادانه از عایدات بوشهر و بحرین‏ برخوردار هستند،بدون اینکه از بیست سال گذشته تاکنون بابت فرمانهایی که گرفته‏اند،خراج‏ و مالیات لازم را بپردازند.به همین دلیل،بعضی از تجار تصور می‏کنند کریم خان آنها را به

شیراز احضار می‏کند،چون نه آشکارا به خان اظهار فرمانبری می‏کنند و نه مبلغ و پیش‏کشی‏ که شایستهء خان باشد،تقدیم می‏کنند(15).

عکس العمل کریم خان در برابر این رفتار شیخ ناصر که انتظار آن را با توجه به‏ همکاریهای قبلی او با دولت زند نداشت،بسیار سخت‏گیرانه بود.او با توجه به درک‏ ناامنی‏های میر مهنا بر موقعیت اقتصادی بوشهر ،بخوبی می‏دانست که نقطهء آسیب شیخ ناصر کاهش فعالیتهای اقتصادی و تجاری او در بوشهر است.بر این اساس،اکیدا دستور داد تجار و بازرگانان شیرازی که در بوشهر ساکن بودند،بلافاصله بوشهر را ترک کنند.

وی همچ نین به تجار دستور داد از انتقال پول مسکوک به بوشهر تحت هر عنوانی‏ خودداری نمایند.

خان زند در ادامه این دستورات قاطعانه از شیخ بوشهر خواست بابت خراج سالانهء بوشهر و بحرین مبلغ چهار هزار تومان بپردازد(همان).

با سرپیچی شیخ ناصر از این درخواست،خان زند از خوانین دشتستان و حاکم آن‏ احمد شاه و از حاکم و خوانین تنگستان خواست به بوشهر حمله و آن را محاصره کنند.

شیخ ناصر در اثر این تهدیدات با احساس خطر نسبت به سقوط حاکمیت خود،تلاش‏ کرد با قبول پرداخت هزار تومان خان زند را راضی نماید،اما وقتی کریم خان این مبلغ را نپذیرفت،وی در نهایت تسلیم خواستهء خان زند گردید و نیروهای محاصره کننده به دستور خان زند از بوشهر عقب نشستند.

البته،کریم خان به این عقب‏نشینی شیخ ناصر قانع نشد و در سال 1182 از او خواست‏ فرزند خود را که حامل مبلغ چهار هزار تومان مالیات و بعضی پیش‏کش‏ها عازم دربار زند بود، نه به عنوان حامل پیش‏کش‏ها بلکه به عنوان گروگان به شیراز بفرستد(8/ص 70).

شیخ ناصر پس از برطرف شدن این کدورت در جهت اثبات وفاداری خود به‏ درخواست کریم خان زند که از او خواسته بود در عملیات دریایی و محاصرهء بندر ریگ به‏ لشکر زند کمک کند،پاسخ مثبت داد و خان زند هم در برابر این همکاری وی را با صدور فرمانی به منصب دریابیگی ناوگانهای دریایی ایران در خلیج فارس برگماشت.صدور این‏ فرمان از سوی خان زند،نقطهء اوج تعامل شیخ ناصر با دولت زند به شمار می‏آید.

نمایندگی شیخ ناصر در قضیه مسقط از سوی کریم خان زند

موقعیت و منزلت شیخ ناصر در دولت زند چنان بالا گرفت که در سال 1181 ق.که اعراب‏ قبیلهء بنی معین کشتی رحمانی-از بقایای ناوگان نادر شاه-را که به تصرف نلا علی شاه در آمده بود،به غنیمت گرفته،به حاکم مسقط،احمد بن سعید فروختند،وقتی امام مسقط به‏ درخواست استرداد این کشتی در سال 1183 از سوی کریم خان که علاوه بر استرداد کشتی‏ خراج زمان نادر شاه را هم از او مطالبه می‏کرد،پاسخ منفی داد و اعلام کرد برخلاف دوران نادر که از ترس قدرت نادری به دولت او خراج می‏داد از تهدیدها و قدرت او هراسی ندارد، کریم خان از شیخ ناصر درخواست نمود با ناوگانهای خود برای کشتیهای تجاری امام مسقط ایجاد مزاحمت نموده،مسقط را تهدید به تصرف نماید(3/ص 232).

احمد بن سعید پس از درک این خطر و تهدیدی که متوجه حاکمیت او شده بود،طی‏ نامه‏ای به کریم خان اظهار ندامت کرده و موافقت نمود مبلغ دویست تومان مالیات سالانه به‏ دربار زند بپردازد.خان زند پس از مشاهدهء علایم ندامت در او،شیخ ناصر را به عنوان نمایندهء خود در مذاکره با وی معرفی و شیخ ناصر در جهت انعقاد این صلح‏نامه به مسقط عزیمت و موافقت‏نامه را امضا کرد(9/ص 822).علت اینکه کریم خان به این مبلغ کم مالیات سالانه‏ امام مسقط قانع شد و تقاضای صلح او را پذیرفت،این بود که در آینده‏ای نزدیک خود را برای‏ محاصرهء بندر بصره آماده می کرد و احتمالا نمی‏خو.است به هنگام این حملهء گسترده دشمن‏ دیگری را در عقب لشکر خود داشته باشد.

نقش حمایتی شیخ ناصر در فتح بصره

با توجه به عدم کمک کمپانی هند شرقی انگلیس به کریم خان در قضبه میر مهنا و جانبداری‏ این کمپانی از بصریها در قضیهء سرکوبی بنی کعب،چنین به نظر می‏رشد که کریم خان بر روی قدرت ناوگان دریایی بوشهر حساب ویژه‏ای باز کرده بود که در محاصره و سپس فتح‏ بندر بصره در سال 1190 ق/که به قصد تعطیلی فعالیتهای تجاری آن به نفع بندر بوشهر صورت‏ گرفت،این توجه نشانه‏های خود را آشکار ساخت.

پس از تصمیم کریم خان به فتح بصره،شیخ ناصر با ناوگان خود در این عملیات شرکت‏ جست و با توجه به ضعف ناوگان دریایی دولت زند،مأموریت اصلی و محوری او-که دارای‏

بیشترین تعداد کشتی و قایق در منطقه خلیج فارس بود-درگیری با نیروی مهاجم اعراب‏ خوارج مسقط بود که قصد داشتند محاصرهء بصره توسط سپاه زند را شکسته،شهر را از محاصره خارج نمایند.

شیخ ناصر در این زمان دارای دو فروند گالیوات جنگی بود که هر کدام دارای هشت‏ عراده توپ بودند و تعدادی قایق تجاری داشت که قدرت حمل سی تا چهل تن کالا را داشتند و چهل فروند کشتی جنگی دیگر نیز در اختیار داشت که وی آنها را در درگیری با نیروهای نظامی امام مسقط به غنیمت گرفته و تا آن موقع از آنها استفاده نکرده بود و در بوشهر پهلو گرفته بودند.

ادامه چالش آل مذکور با خاندان زند پس از مرگ کریم خان

به دنبال مرگ علی مراد خان زند در سال 1198 ق./1785 م.که جنگ قدرت میان دودمان زند ادامه یافت و به نفع جعفر خان پایان گرفت،شیخ ناصر فرصت را غنیمت شمرده،از پرداخت‏ عوارض سالانه به دولت زند سرباز زد و بعلاوه رضا قلی خان-برادر حاکم کازرون-را که‏ از روی کار آمدن قاجارها جانبداری می‏کرد،به بوشهر پناه داد.وقتی جعفر خان زند این رفتار او را بنتافت و به قصد بوشهر لشکر کشید،شیخ ناصر تسلیم شد و موافقت کرد سالانه‏ پنج هزار تومان مالیات به دربار زند بپردازد.

با این همه هنگامی که جعفر خان در سال 1201 در شیراز به قتل رشید و فرزند وی‏ لطف علی خان با سپاه خود در لار به سر می‏برد،وفتی قوای مسلح تحت فرمان او سر به‏ شورش برداشتند و او توانست با عده کمی از یاران خود به بوشهر بگریزد،شیخ ناصر او را به‏ گرمی پذیرفت و قول داد او را در باز پس‏گیری حکومت پدرش یاری دهد و پس از سه ماه‏ نیروی قدرتمندی را برای خان جوان زند فراهم نمود،اما قبل از حرکت این نیروها از بوشهر در سال 1203 درگذشت(8/ص 82).

پس از مرگ شیخ ناصر،شیخ ناصر دوم،فرزند و جانشین وی به مخالفت با خاندان‏ زند پرداخت.

در سال 1214 ق./1791 م.که حاج ابراهیم کلانتر دروازه‏های شیراز را به روی لطف علی‏ خان زند بست و وی ناگریز شد به طرف جنوب و بندریگ عزیمت نماید تا با تدارک سپاه

دوباره شیراز را تصرف کند قبل از اینکه لطفعلی خان به بندریگ برسد،شیخ ناصر دوم با سپاهی از یاران خود به کمک رضا قلی خان که از طرف حاجی ابراهیم کلانتر مأمور جنگ با لطفعلی خان شده و به قریه برازجان رسیده بود،پیوست و راه را بر لطف علی خان بست،اما از او شکست خورد(10/ص 101).

چارلز واتکینز نمایندهء کمپانی هند ش رقی انگلیس در بوشهر،در گزارشی به بمبئی در بارهء جانبداری شیخ نصر اول از حاج ابراهیم کلانتر می‏نویسد:شیخ نصر اول برای اینکه بر سر راه لطف علی خان ایجاد مانع کند،با تمام قوا از انجام هر کاری خودداری نکرده و هنوز هم‏ نمی‏کند و به طور علنی به این غاصب-جاج ابراهیم کلانتر-اظهار وفاداری می‏کند(14/ صص 573-576).

یکی از دلایل رویگردانی آل مذکور از لطف علیخان زند این بود که وی از نمایندگی‏ کمپانی هند شرقی انگلیس در بصره خواسته بود در خاک دفتر تجاری دایر کند و قول داده‏ بود عوارض گمرکی پایینی از کمپانی مطالبه نماید.

شیخ نصر اول می‏دید اگر کمپانی به این پیشنهاد پاسخ مثبت دهد،موفقیت تجاری‏ بوشهر به خطر می‏افتد و قدرت اقتصادی او بشدت تضعیف خواهد شد(8/ص 83).

دلیل دیگر و مهمتر مخالف شیخ زند این بود که بنا به گفتهء وارنینگ، لطف علی خان پس از مرگ شیخ ناصر اول بیشتر اموال او را مصادره کرده بود(20/ص 7).

وقتی شیخ نصر اول می‏دید در جنگ بین قاجارا و زندیان بر سر قدرت،بیشتر نواحی‏ شمالی و مرکزی ایران به دست قاجارها افتاده و بعضی از نواحی ولایت فارس از جمله کازرون‏ -که تحت تصرف رضا قلی خان طرفدار قاجارها بود-از اطاعت خاندان زند سر بر تافته‏اند، دلیلی بر حمایت و جانبداری خود از این خاندان رو به سقوط نمی‏دید.

قدرت اقتصادی خاندان آل مذکور

پیشتر اشاره شد،نقش حکام آل مذکور در تحولات جنوب ایران در دورهء زند نقشی دو جانبه‏ است که از نظر سیاسی و اقتصادی قابل بررسی است.موقعیت ویژهء اقتصادی بوشهر،شیخ‏ ناصر،حاکم آن را که قبلا سمت شه بندری-ریاست گمرک-این بندر را بر عهده داشت، در چنان موقعیتی قرار داده بود که نمایندهء کمپانی هند شرق انگلیس در گزراشی به بصره

نوشت شیخ ناصر یک سوم کل پارچه‏های پشمی وارداتی کمپانی را شخصا خریداری کرده‏ است(15).

از سوی دیگر نیز کریم خان تأمین احتیاجات سپاه زند اعم از لباس،غلات و...را به‏ عهده شیخ بوشهر گذاشته بود و همین امر موجب گردید که کمپانی هند شرقی انگلیس از او به عنوان تاجری عمده یاد کند که می‏توان از او انتظار داشت راجع به قیمت اجناسی که‏ کمپانی می‏فروشد،آنها را یاری کند(همان).

وی به عنوان حلقه‏ای واسط میان کمپانی و تجار ایران،پارچه‏های پشمی کمپانی هند شرقی انگلیس و کالاهای کمپانی هلند شرقی را با توجه به موقعیتی که داشت،با قیمتی ارزانتر از کمپانی می‏خرید و با قیمتی گرانتر به تجار بوشهری و شیرازی و سایر تجاری که به بوشهر رفت و آمد داشتند،می‏فروخت.

مراودات تجاری شیخ تنها با کمپانی نبود.وی با کویت و جده و بصره هم روابط تجاری و بازرگانی داشت و از جمله در سال 1179 که تنگستانی‏ها به بوشهر حمله و آن را تصرف کردند،شیخ ناصر در جده بود(15).

شیخ ناصر با هوشمندی خاصی سعی در برتری موقعیت تجاری بوشهر نسبت به‏ بندرعباس،بندر ریگ،مسقط،خارک و حتی بصره داشت و از این رو،تعامل صمیمانه‏ای با تجاری که از سراسر ئلایات ایران به بوشهر می‏آمدند،برقراری کرده بود.

بر این اساس،می‏توان گفت هم پیمانی او با کریم خان علیه سرکشی‏های میر مهنا و کمک به سپاه زند در فتح بصره و هم پیمانی با میر ناصر،حاکم بندر ریگ در فتح بحرین،همه‏ در جهت تحقق اهداف اقتصادی شیخ ناصر و حاکمیت آل مذکور بر بوشهر و حفظ موقعیت‏ برتر اقتصادی آن صورت گرفته است.

شیخ ناصر با برخوداری از بقایای ناوگان نادری و جلب پشتیبانی قبایل عرب سواحل‏ بوشهر به رغم رقابت رقبایی همچون ملا علی شاه،حاکم بندرعباس و میر ناصر،حاکم‏ بندر ریگ و حاکمان دشتستان و تنگستان و تا حدودی شیخ سلمان،رهبر بنی کعب توانست با برخورداری از تأیید و مشروعیت قدرت خد توسط دولت زند و نیازی که متقابلا این دولت‏ به استفاده از ناوگانهای شیخ ناصر و خراج سالانه بوشهر و بحرین داشت،تا اواخر عمر خود با قدرت از حاکمیت آل مذکور بر بوشهر و نواحی آن دفاع کند.

البته،پس از شیخ ناصر فرزند وی ناصر دوم توانست این رویه را ادامه دهد و باب‏ تعامل را با تجار مقیم بوشهر باز نگه دارد.برای نمونه،وقتی وی تمام اجناس و کالاهای‏ کمپانی هند شرقی انگلیس را به صورت یکجا از نماینده کمپانی خریداری‏[می‏کرد]و به تجار می‏فروخت و سودی بین 10 تا 12 هزار روپیه را نصیب خود می‏نمود(14).پیداست در ازای‏ به دست آوردن این سود تا چه حد موجبات خشم و نارضایتی جامعهء تجار ایرانی را که با سرمایه‏های خود بر رونق و شکوفایی بوشهر می‏افزودند،پدید می‏آورد؛چه آنها ناگزیر بودند علاوه بر آنکه کالاهای انگلیسی را از او با قیمتی گرانتر از قیمت کمپانی بخرند می‏بایست‏ عوارض مربوط را هم به او بپردازند و بابت حمل و نقل کالای خریداری شده به شیراز و سایر ولایات ایران نیز هزینه‏هایی را متحمل شوند که این عوامل بر قیمت اجناسی که آنها می‏خواستند به بازارهای ایران عرضه کنند،اثرگذار بود و میزان استقبال مردم را از این کالاها به دلیل قیمت بالای تمام شدهء آنها کاهش می‏داد؛تا جایی که می‏توان گفت نارضایتی جامعهء تجار از نحوهء تعامل حاکم بوشهر،به عنوان یکی از دلایل تضعیف و سپس سقوط حاکمیت‏ خاندان آل مذکور بر بوشهر در اواخر دورهء زند و اوایل دورهء قاجار به حساب می‏آید.

اوج این اجحاف‏ها و فشارها بر جامعهء تجار در دورهء قاجار،در مطالبهء پیشاپیش‏ عوارض گمرکی از تجاری بود که قرار بود کالاهایی را از هند به بوشهر وارد نمایند(15).

در دورهء قاجار فشارهای خاندان آل مذکور بر تجار به گونه‏ای رو به افزونی بود که‏ حاجی عبد اللّه محمد که بزرگترین تاجر این دوره و ملک التجار بوشهر بود و بازارهای ایران را تحت نفوذ سرمایهء خود داشت با حمایت نمایندهء کمپانی هند شرقی انگلیس و همگامی با جامعهء تجار در سال 1264 ق./1850 م.به شیراز رفت و موجبات احضار شیخ ناصر سوم را به شیراز که به دستگیری شیخ در شیراز منجر شد،فراهم آورد.

با به زندان افتادن آخرین حاکم آل مذکور به دست حاکم شیراز حکومت بوشهر به‏ دس خاندان قوام شیرازی افتاد و حاکمیت یکصد سالهء آل مذکور بر بوشهر و نواحی آن‏ خاتمه یافت.

اتحاد شیخ ناصر و میر ناصر علیه اعراب هوله

شیخ ناصر در ابتدای شکل‏گیری حکمرانی خود با چالشی جدی مواجه شد.در جنوب بوشهر اعراب هوله با اتحاد قبایل مختلفی که در لنگه-طاهری-کنگان و رأس الخیمه ساکن بودند، در سال 1165 ق.با استفاده از آشوبی که هه جای کشور را فرا گرفته بود،زمینه را برای کسب‏ مسند قدرت برتر در منطقهء بوشهر فراهم دیدند و بنای مخالفت را با حکمرانان محلی بندر چارک و بندرعباس-ملا علی شاه-و بندر ریگ-میر ناصر زعابی-و شیخ ناصر در بوشهر گذاشتند.

اعراب هوله در همین سال بر بحرین-که عایدات سرشاری از صید مروارید نصیب‏ آنها نی‏کردعتسلط یافته،با این کار موجبات تحریک شیخ ناصر را فرهم آوردند؛چه او هرگز راضی به این امر نبود که اعراب هوله به درآمدهای سرشار این جزیره دسترسی پیدا کنند،ولی او که حاکم قدرتمند بوشهر بود-بندری که در میان بنادر شمالی و جنوبی خلیج‏ فارس در این زمان به لحاظ درآمدهای گمرکی و تجاری‏اش موقعیت ویژه و خاصی داشت- از این درآمدها محروم بماند.در اهمیت موقعیت بوشهر،همین نمونه کافی است که وقتی در سال 1164 ق./1750 م.در بصره آشوبی روی داد،فرماندار آن به بوشهر پناهنده گردید(19).از این جهت،شیخ ناصر هرگز حاضر نبود در برابر از دست دادن این منافع و عواید سرشار آن‏ سکوت اختیار کند.به همین جهت،با میر ناصر حکمران بندر ریگ متحد شد و در سال‏ 1164 ق.با کشتیهای خود رهسپار بحرین شده،آن را به محاصره در آورند،اما شکست‏ خوردند و به بوشهر عقب نشستند.

قبایل مختلف اعراب متحد هوله که توانسته بودند حملهء دو شیخ بوشهر و بند ریگ را به بحرین دفع نمایند،در اقدامی تهاجمی علیه بوشهر و بندر ریگ سعی کردند از توان و ظرفیت نظامی ملا علی شاه حاکم بندرعباس-که از قضا با شیخ ناصر و میر ناصر اختلاف‏ جدی داشت-در حمله‏ای متحدانه بوشهر و بندر ریگ را تصرف نمایند(19).

هر چند ملا علی شاه نیروی کوچکی در اختیار آنها قرار داد،اما حملهء اعراب هوله به‏ بوشهر در سال 1165 ق نیز مانند حمله شیخ ناصر و میر ناصر به بحرین ناکام ماند و اعراب‏ هوله شکست خورده،به بحرین بازگشتند(19).

پیداست با توجه به اینکه صید مروارید شغل عمدهء اهالی بحرین بود و از این رهگذر سود سرشاری نصیب آنان می‏کرد،تصرف بحرین و انحصار فروش مرواریدهایی که از دریا به‏ دسن می‏آمد،تا چه حد بر ثروت و قدرت شیخ ناصر می‏افزود.

کاریستین نیبور که در این ایام در منطقه بوده است،در سفرنامهء خود ضمن تشریح‏ وضعیت بوشهر می‏نویسد:عایدات شیخ حاکم بر این بندر فقط از جزیرهء بحرین بالغ بر یکصد هزار روپیه-معادل 5 هزار تومان-می‏باشد.

تصرف بحرین توسط قوای متحد بوشهر و بندر ریگ

یک سال پس از شکست اعراب هوله از قوای بوشهر؛یعنی در سال 1166 ق.عربهای قبیلهء آل‏ مذکور بوشهر به سمت بندر طاهری که شیخ حاتم-از رهبران عرب هوله-بر آن حاکمیت‏ داشت،لشکر کشیده،آن را به تصرف خود در آوردند.این پیروزی به شیخ ناصر روحیه‏ای‏ مضاعف داد تا دوباره به بحرین لشکرکشی کند.لذا در همین سال و سال بعد،طی دو هجوم‏ توانست بحرین را در عملیاتی موفقیت‏آمیز تصرف نماید.جزیره‏ای که تا سال 1201 ق./1783 م؛یعنی تا سی سال بعد همچنان در تصرف او باقی ماند(8/ص 57).

پس از تصرف بحرین به دست قوای متحد بوشهر و ریگ،ادارهء این جزیره که از اواخر دوره صفویه به دست اعراب هوله افتاده بود،به دو تن از فرزندان میر ناصر حاکم بندر ریگ- میر حسین و میر مهنا-واگذار گردید(3/چان پری،ص 221).

اتحاد شیخ ناصر با میر ناصر هر چند به تصرف بحرین منجر شد،اما برای حاکم بوشهر ثمره‏ای تلخ داشت و آن ایجاد نقار و اختلاف و دشمنی و در نهایت جنگ بین او و میر ناصر حاکم بندر ریگ بود.این چالش و رقابت به موقعیت جغرافیایی دو بندر بوشهر و بندر ریگ و وضعیت آنها در نزدیکی به‏ش یراز نیز ارتباط خاصی پیدا می‏کرد.مسیر شیراز به خلیج فارس از شهر شیراز،از شهرهای کازرون و خشت و سپس به روستای دالکی می‏رسید که کاروانهای‏ تجاری از این روستا می‏توانستند از یکی از دو مسیر غرب به طرف بندر ریگ و خلیج فارس‏ یا از مسیر جنوب و جنوب شرقی به طرف بوشهر و خلیج فارس برسند.

تعامل شیخ ناصر و کمپانی هند شرقی انگلیس

به دنبال انعقاد صلح پاریس در سال 177 ق./1763 م.که شرکت هند شرقی انگلیس به دلیل‏ خروج نیروی فرانسه،رقیب تجاری خود از صحنهء سیاست و اقتصاد هندوستان و خلیج فارس‏ و نیز کمرنگ شدن فعالیت تجاری هلندیان در این حوزه،موقعیت بهتری پیدا کرده و دولت‏ کریم خان زند نیز با آرام‏سازی شورش حکام محلی ولایات مختلف در شیراز مستقر گشته‏ بود،دوباره توجه این کمپانی به خلیج فارس و بویژه بوشهر معطوف گردید.دوباره از آن‏ جهت که پیش از این در سال 1140 ق/1727 م.کمپانی پس از مطالعات مستمر بوشهر را به‏ عنوان مناسبترین محل برای مرکزیت فعالیتهای تجاری خود در خلیج فارس انتخاب کرده بود (2/ص 100).

این تصمیم به موقعیت خاندان آل مذکور افزود،تا جایی که وقتی در سال‏ 1175/ق./1761 م.الکساندر داگلاس،نمایندهء کمپانی هند شرقی انگلیس در بندر عباس که در این زمان از سوی مقامات کمپانی در بمبئی مأموریت یافته بود در مورد نحوهء ارسال نامه‏های‏ نمایندگی کمپانی از بصره به لندن و نحوهء عملکرد نمایندگی کمپانی در ایران که به مشکلی‏ جدی تبدیل شده بود،تحقیق نماید،هنگام بازگشت از بصره به بندرعباس به دعوت شیخ‏ ناصر از بوشهر بازدید کرد و پس از ملاقات و گفتگو با شیخ بوشهر نتیجهء مشاهدات و مذاکرات خود را طی نامه‏ای به هندوستان ارسال نمود(1/صص 109-110).

وی در این نامه بوشهر را مناسبترین بندر در خلیج فارس برای تجارت معرفی کرده بود که در آن ایام تجار فراوانی در آن با آزادی کامل به خردید و فروش و صدور کالا اشتغال‏ داشتند.داگلاس در این نامه ضمن اشاره به شخصیت مناسب و قدرتمند شیخ بوشهر که‏ موافقت خود را با تأسیس نمایندگی کمپانی در بوشهر ابراز داشته بود،خواهان اعزام نیروی‏ اداری کمپانی به این بندر شد.

نکتهء مهم در گزراش داگلاس این بود که وی در نامهء خود نوشت شیخ بوشهر از چنان‏ قدرتی برخوردار است که کمپانی را از این لحاظ با دیگران در این زمینه بی‏نیاز می‏کند. داگلاس به همراه نامه خود نامه‏ای از شیخ بوشهر را نیز به بمبئی فرستاد.

شیخ ناصر در این نامه که در تاریخ یازدهم ربیع الثانی سال 1175 ق.نگاشته بود،پس اط تعارفات متداول،ضمن اشاره به اینکه در گذشته هم چند تامه به شورای بمبئی برای اظهار

دوستی و برقراری ارتباط تجاری نوشته،با اعلام اعطای معافیت گمرکی با نمایندگی کمپانی، آمادگی خود را برای فعالیت مجدد کمپانی در بوشهر ابراز داشته بود.

وی در این نامه برای جلب نظر و موافقت مقامات کمپانی در بمبئی اظهار کرده بود در حال حاضر تمام جاده‏های ایران به بوشهر متصل است و تجار بنادر و کرانه‏های خلیج‏فارس- اعم از شمالی و جنوبی-برای تجارت به این بندر می‏آیند،و در صورتی که مال التجارهء مورد نظر خود را در این بندر نیابند،به سایر بنادر می‏روند.وی همچنین ضمن اشاره به امنیت‏ راههای تجاری و کارواتها در ایران به مقامات کمپانی اطمینان داده بود که تمامی کالاهای این‏ شرکت برای فروش در ایران مناسب است.

هر چند نامهء شیخ ناصر به کمپانی تا یک سال بدون پاسخ و مسکوت ماند،اما شیخ‏ بوشهر با تلاش مضاعف نامهء دیگری را به داگلاس تقدیم و بر خواستهء خود اصرار کرد.همین‏ امر باعث گردید ویلیام اندرو پرایس که نمایندهء کمپانی در بصره بود،مأموریت یافت به بندر بوشهر عزیمت کند و ضمن بازدید از این بندر نظرات و پیشنهادات شیخ ناصر را ارزیابی‏ نماید(1/صص 110-111).

رقابت اقتصادی بوشهر و بندر ریگ

علاوه بر حساسیتهای جغرافیایی بندر ریگ و بوشهر در امکان دسترسی و واسطه‏گری تقریبا یکسان آنها به شیراز و خلیج فارس برای کاروانهای تجاری و تردد تجار و بازرگانان محلی، رقابتی جدی در جلب تجار سراسر کشور به یکی از این دو بندر بین حکمرانان آن وجود داشت و با توجه به اینکه تجار و بازرگانان آزادی عمل و اختیار کافی داشتند تا در هر بندری‏ که بخواهند کالای خود را تخلیه یا توزیع کنند،شیخ ناصر و میر ناصر با پایین آوردن‏ تعرفه‏های گمرکی از یک سو و افزایش جاذبه‏های دیگر اقتصادی به بندر تحت حکمرانی‏ خویش،نظیر تأسیس دفتر کمپانیهای غربی که کاتلاها و اجناس آنها مورد درخواست و پسند تجار ایرانی بود از سوی دیگر،سعی در جلب جامعهء تجار به این بنادر را داشتند.

در این راستا،برای مثال وقتی در سال 1168 ق./1754 م.فرانسیس وود،نمایندهء کمپانی‏ هند شرقی انگلیس با شیخ ناصر دیدار و با او در مورد امکان تأسیس دفتر کمپانی در بوشهر مذاکره کرد،با وجود تمایلی که شیخ ناصر به اعطای معافیت در پرداخت عوارض گمرکی به

کمپانی اظهار می‏کرد،با خواستهء دیگر او که تقاضا داشت به کمپانی این اجازه داده شود تا بتواند از بازرگانان ایرانیی که از کمپانی کالا می‏خرند عوارض گمرکی مطالبه کند،مخالفت‏ نمود.

این مخالفت بدان جهت بود که شیخ ناصر می‏ترسید تجار به خاطر پرداخت این‏ عوارض اضافی به کمپانی از او رنجیده شوند و کالاهای خود را به بندری غیر از بوشهر-که‏ شرایط بهتری برای تجارت داشت-بفرستند(1/ص 128).

تقاضای فرانسیس وود بر آن مبنا بود که ملا علی شاه برای جلب مشارکت کمپانی تمام‏ عابدات گمرکی این بندر را بین خود و کمپانی به طور مساوی تقسیم می‏کرد و به این جهت، وی از شیخ ناصر می‏خواست این امتیاز در بوشهر هم به او داده شود.

خلع ید از میر ناصر و فرزندانش از حاکمیت بر بحرین توسط شیخ ناصر-که متحد او در تصرف بحرین بودند-موجب تقویت انگیزهء او در جلب مشارکت کمپانی هند شرقی هلند به منظور تأسیس دفتری تجاری در خارک گردید.

احتمالا میر ناصر با این پیشنهاد به بهره‏گیری از ناوگان دریایی هلندیها در درگیریهای‏ احتمالی خود با شیخ ناصر و ملا علی شاه چشم امید داشته است.

اخراج کنیب هاوزن از بصره در سال 1167 ق./1753 م.توسط مقامات عثمانی و تعطیلی‏ دفتر کمپانی هند شرقی هلند در این بندر و عزیمت او به بوشهر برای بررسی امکان تأسیس‏ دفتر تجاری کمپانی هلند در بوشهر و مذاکره با شیخ ناصر،زمینهء مناسبی را برای میر ناصر فراهم کرد تا وی را به خارک دعوت و برای افتتاح نمایندگی‏ژ هلند در این جزیره تشویق‏ نماید.شیخ ناصر که با این کار مخالف بود،طی نامه‏ای به فرماندار بصره،وی را در جریان‏ تصمیم کمپانی هلند به استقرار در خارک قرار داد.هدف او این بود که فرماندار بصره با دعوت مجدد از هلندیها به بصره،آنان را از استقرار در خارک-که به سود میر ناصر تمام‏ می‏شد-متصرف کند.

میر ناصر در مذاکره با کنیب هاوزن در جهت تأسیس دفتر نمایندگی کمپانی هند شرقی‏ هلند در بندر ریگ،در جهت تشویق وی یکی از زنان بردهء گرجی را که در اختیار فرزند جوانش میر مهنا بود،به کنیب هاوزن بخشید که بعضی معتقدند همین امر موجب قتل وی به‏ دست میر مهنا گردید.

کمپانی هند شرقی هلند تلاش کرد از فضای رقابت ایجاد شده بین دو حکمران بوشهر و بندر ریگ بیشترین بهره‏برداری را نموده،اهداف زیر را دنیال کند:

اول)با توجه به اینکه در سال 1165 ق./1751 م.دفتر این کمپانی در بندرعباس تعطیل‏ شده بود،در منطقهء مرکزی خلیج فارس-خارک-صاحب دفتر جدید تجاری می‏گردید.

دوم)در رقابت با کمپانی هند شرقی انگلیس که با حکام محلی،از جمله نصیر خان‏ لاری و ملا علی شاه و شیخ ناصر روابط مناسبی داشت،این کمپانی هم در بین حکمرانان‏ محلی خلیج فارس به متحد و هم‏پیمانی نیاز داشت.

سوم)با توجه به عواید سر شار بحرین از صید مروارید و محرومیت میر ناصر از به‏ دست آوردن قسمتی از این عواید،کمپانی هلند به تهاجم به بحرین و تصرف آن می‏اندیشید.

در گزارشهای نمایندهء کمپانی هند شرقی انگلیس در بصره،در این باره با نگرانی زیاد از اهداف کمپانی هلند چنین آمده است:

هلندیها به این دلیل در خارک اسکان یافته‏اند تا از آن جزیره به عنوان پایگاهی جهت‏ حمله به بحرین استفاده کنند(17).

از سوی دیگر،چون موقعیت خارک برای استقرار هلندیها که موقعیت آن برای‏ کشتی‏هایی که بین هند و بصره رفت و آمد می‏کردند،بمراتب بهتر از بوشهر و حتی بندر ریگ‏ بود و می‏توانست ناکامیهای آنها در بندرعباس و بصره را جبران کند،لذا این امر نمی‏توانست‏ از دید رقابت‏آمیز نمایندهء کمپانی هند شرقی انگلیس به دور ماند.

کریم خان با دریافت اخبار ناآرامیهای بندر ریگ در سال 1171 ق.میر مهنا را به شیراز احضار نمود و تا یک سال بعد او را در این شهر تحت الحفط نگه داشت.

قتل میر ناصر و میر حسین توسط میر مهنا،بر اوضاع تجاری بندر ریگ تأثیر نامناسب‏ فراوانی گذاشت و هلندیها را نیز دچار تشویش نمود و در عین حال کفهء رقابت تجاری بین‏ این دو بندر را نیز به نفع بوشهر و شیخ ناصر سنگین‏تر نمود.

نمایندهء کمپانی هند شرقی انگلیس در بصره طی گزراشی به بمبئی دربارهء اوضاع‏ نامساعد بندر ریگ چنین نوشت:بندر ریگ هنوز دچار ناآرامی و سردرگمی است و علاوه بر اینکه حتی یک بازرگان در آنجا حضور ندارد،هیچ شناوری هم به این بندر وار نمی‏شود و

برعکس آن،بوشهر پناهنگاه آرامی برای بازرگانان و شرکتهای حمل و نقل دریایی است‏ (همان).

شیخ ناصر با مشاهدهء اوضاع نامناسب بندر ریگ با تجاری که به بوشهر روی آورده‏ بودند،رفتاری شایسته در پیش گرفت و با کمپانی هند شرقی هلند که نشان می‏داد به تأسیس‏ دفتر تجاری خود در خارک قانع نیست،پیمانی موقت منعقد نمود تا بر مبنای آن کالاهای‏ هلندی از طریق بوشهر در بازارهای ایران توزیع شوند(8/ص 65).

ادامهء تقابل و چالش خاندانهای آل مذکور و زعابی(میر مهنا)

تقابل و دشمنی حاکمان بوشهر و بندر ریگ پس از قتل میر ناصر به دست میر مهنا نیز ادامه‏ یافت.

میر مهنا که اینک خطری برای حاکمیت خاندان آل مذکور محسوب می‏شد،به حاکمیت‏ بر بندر ریگ قناعت نمی‏کرد.این دشمنی بویژه پس از اخراج هلندیها از خارک ابعاد گسترده‏ تری یافته بود.وی با اعزام نیروهای مهاجم به مسیر کاروانهای تجاری بوشهر به شیراز،این‏ مسیر را کاملا ناامن و فعالیتهای تجاری را در خشکی و دریا متوفق کرده بود.

کاریستین نیبور که در این ایام از نزدیک شاهد شورش میر مهنا بود که علاوه بر تهدید و مقابله با استقرار هلندیها در خارک،حاکمیت قبیلهء آل مذکور در بوشهر را نیز به چالش کشیده، تجارت رونق یافته در این بندر را تهدید می‏کرد،می‏نویسد:در اثر این شورش راههای تجاری‏ بین بوشهر و شیراز عملا دچار رکود گردید(11/ص 39).در نتیجهء این ناامنی‏ها بازرگانی‏ بین این دو شهر کاملا به حالت تعطیل در آمد(7/ص 276).

اینجاد مزاحمت برای کشتیهای تجاری بوشهری در دریا نیز کماکان در برنامه‏های‏ میر مهنا برای تسلط بر کل منطقه قرار داشت.این ناامنی‏ها تا بدان حد گسترش یافته بود که‏ برای نمونه وقتی نیبور در این زمان می‏خواست از بوشهر به سفر خود ادامه دهد،به دلیل‏ ناامنی‏های میر مهنا در دریا که صاحبان کشتی‏های بوشهر به دلیل وحشتی که از حملهء قایقهای‏ نفرات او داشتند،کار نمی‏کردند،نتوانست حتی به یک کشتی سوار شود(11/ص 169).

میر مهنا حتی در سال 177 ق./1763 م.دو بار به قصد تصرف بوشهر به این بندر حمله‏ کرد،اما به نتیجه‏ای دست نیافت.در این زمان تمام نواحی دشتستان بجز بوشهر تحت فرمان او بود.

مؤلف گیتی گشا می‏نویسد:کریم خان قریب مدت دو سال از تنبیه او چشم پوشید تا شاید وی از رفتار خود پشیمان شود،لیکن میر مهنا بعد از راندن هلندیها(از خارک)سخت‏ مغرور گردیده،به راهزنی در دریا پرداخت و خان زند در این مرحله دیگر تحمل نکرد و زکیخان را مأمور سرکوبی او گردانید(10/ص 62).

با توجه به این مسائل بود که شیخ ناصر با تمام رغبت به درخواستها و فرمانهای خان‏ زند بمنی بر در اختیار گذاشتن بوشهر برای حمله به خارک و سرکوبی میر مهنا پاسخ‏ مثبت می‏داد و خود و برادرش شیخ سعدون در چند مرحله اعزام نیرو از شیراز به قصد سرکوبی میر مهنا سپاه زند را یاری نمودند.

مؤلف گیتی گشاه می‏نویسد:به فرمان خان زند شیخ سلیمان-سلمان-بنی کعب و حکام بنادر عباسی و بوشهر و خلقان و غیره با کشتی‏هایی چند عازم جزیره خارک شدند میر مهنا و یارانش سخت مضطرب گردید(45/پیشین،همانجا).

در سال 1182 ق./1768 م.که کریم خان قصد داشت با استفاده از ناوگان بوشهر و سپاهی که از شیراز اعزام کرده بود،خارک را محاصره و میر مهنا را تسلیم کند و یک کشتی‏ انگلیسی نیز در اقدامی تکروانه و بدون هماهنگی با قوای زند و ناوگان بوشهر بر روی قلعه‏ خارک آتش ریخته و عده‏ای از نفرات میر مهنا را کشته و زخمی کرده بود،میر مهنا قایقی را به‏ همراه یک پیک به بوشهر اعزام کرد و احتمالا از شیخ ناصر کمک خواست.شیخ نیز در پاسخ‏ یکی از خدمه‏هایش را به خارک فرستاد.این اقدام شیخ ناصر تا آن زمان با توجه به دشمنیهای‏ دو طرف سابقه نداشت(2/ص 89).

احتمالا میر مهنا سعی کرده بود با جلب مشارکت شیخ ناصر او را به سمت خود متمایل‏ نموده،از هم پیمانی با کریم خان باز دارد،اما شیخ که فرد دوراندیشی بود و از غضب کریم‏ خان در نتیجهء این اقدام خود که مصم به سرکوبی میر مهنا شده بود،بیم داشت،به درخواست‏ میر مهنا پاسخ منفی داد.

چالش آل مذکور با حاکم تنگستان

درگیری بر سر قدرت تا زمان مرگ کریم خان بین شیخ ناصر و نیروهای دشتستانی و تنگستانی ادامه داشت.

در سال 1181 ق.خان زند وقتی با عدم تمکین حاکم بوشهر مبنی بر پداخت مالیات‏ سالانه به مبلغ چهار هزار تومان روبه‏رو شد،از نیروهای دشتستانی و تنگستانی خواست‏ بوشهر را محاصره کنند.این تدبیر خان زند نتیجه داد؛چه بر اثر این محاصره بوشهر در معرض‏ قحطی قرار گرفت و با تسلیم شدن شیخ ناصر این نیروها عقب نشستند.

در سال 1193 ق.نیز که باقر خان،حاکم تنگستان به بوشهر حمله و آن را تصرف کرد، شیخ ناصر در جده به سر می‏برد و حصار بوشهر مه از بندر از سمت خشکی دفاع می‏کرد، نیمه تمام مانده بود(8/ص 77).

علت حملهء باقر خان به بوشهر آن بود که وی پس از مرگ کریم خان از پادشاهی‏ زکیخان طرفداری کرد.وقتی صادق خان برادر کریم خان زمام امور را به دست گرفت،باقر خان به نوا


مطالب مشابه :


بازرگانی کیان

سایت محصولات اخوان در تبریز. نمایندگی شرکت چینی لیست قیمت توس کاشی در




نقش قبیله آل مذکور در خلیج فارس در دوره زند

نویسندگان از مسئله « کپی برداری» و جلوگیری از انتشار مقالات در وب سایت های دیگر و یا




تجارت دریایی آل بویه

اشاره به کشتی های سیرافی و بازرگانان پرتلاش سیرافی در متون چینی ( در شیراز از توس ، چ اول




واردات دستگاه هاي مدرن وارزان از ترکيه و يونان و ايتاليا

نمایندگی در شرکت بهار توس به عنوان اولین 120 متر در دقیقه شیراز خ هدایت غربی فرعی




لیست مقالات

دانلود گزارش کارآموزی واحد کنترل هشدار دهنده در نمایندگی در شرکت گوشت توس چینی بهداشتی




شهرها و پايتخت هاي باستاني ايران

ترک ها و در سده هفتم توسط چینی ولایت توس به مرکزیت می‌شود شیراز در دوران




غوغای آن آزادمرد

52-پرسه در خیال. 54-بی غم




برچسب :