روز بزرگداشت مولوي ؛‌ عارف جهاني گرامي باد

نامش محمد و لقبش جلال الدین است. از عنوان های او خداوندگار و مولانا در زمان حیاتش رواج داشته و مولوی در قرن های بعد در مورد او به کار رفته است. در ششم ربیع الاول سال ۶۰۴ هجری قمری در شهر بلخ متولد شد. نیاکانش همه از مردم خراسان بودند. خود او نیز با اینکه عمرش در قونیه گذشت، همواره از خراسان یاد می کرد و خراسانیان آن سامان را همشهری می خواند.

پدرش ، بهاالدین ولدبن ولد نیز محمد نام داشته و سلطان العلما خوانده می شده است. وی در بلخ می زیسته و بی مال و مکنتی هم نبوده است . در میان مردم بلخ به ولد مشهور بوده است. بها ولد مردی خوش سخن بوده و مجلس می گفته و مردم بلخ به وی ارادت بسیار داشته اند.

دوران کودکی در سایه پدر

بها ولد بین سالهای ۶۱۶_۶۱۸ هجری قمری به قصد زیارت خانه خدا از بلخ بیرون آمد . بر سر راه در نیشابور با فرزند سیزده چهارده ساله اش ، جلال الدین محمد به دیدار عارف و شاعر نسوخته جان ، شیخ فریدین عطار شتافت . جلال الدین محمد، بنا به روایاتی در هجده سالگی ، در شهر لارنده ، به فرمان پدرش با گوهر خاتون ، دختر خواجه لالای سمرقندی ازدواج کرد.

دوران جوانی

پدرش به سال ۶۲۸ در گذشت و جوان بیست و چهار ساله به خواهش مریدان یا بنا به وصیت پدر ، دنباله کار او را گرفت و به وعظ و ارشاد پرداخت. دیری نگذشت که سید برهان الدین محقق ترمذی به سال ۶۲۹ ه.ق به روم آمد و جلال الدین از تعالیم و ارشاد او برخوردار شد.

به تشویق همین برهان الدین یا خود به انگیزه درونی بود که برای تکمیل معلومات از قونیه به حلب رهسپار شد. اقامت او در حلب و دمشق روی هم از هفت سال نگذشت.

پس از آن به قونیه باز گشت و به اشارت سید برهان الدین به ریاضت پرداخت.

پس از مرگ برهان الدین ، نزدیک ۵ سال به تدریس علوم دینی پرداخت و چنانچه نوشته اند تا ۴۰۰ شاگرد به حلقه درس او فراهم می آمدند.

آغاز شیدایی

تولد دیگر او در لحظه ای بود که با شمس تبریزی آشنا شد. مولانا درباره اش فرموده:" شمس تبریز ، تو را عشق شناسد نه خرد." اما پرتو این خورشید در مولانا ما را از روایات مجعول تذکره نویسان و مریدان قصه باره بی نیاز می سازد. اگر تولد دوباره مولانا مرهون برخورد با شمس است ، جاودانگی نام شمس نیز حاصل ملاقات او با مولاناست. هر چند شمس از زمره وارستگانی بود که می گوید : گو نماند زمن این نام ، چه خواهد بودن؟

آنچه مسلم است شمس در بیست و هفتم جمادی الاخره سال ۶۴۲ ه.ق از قونیه بار سفر بسته و بدین سان ،در این بار ،حداکثر شانزده ماه با مولانا دمخور بوده است .

علت رفتن شمس از قونیه روشن نیست . این قدر هست که مردم جادوگر و ساحرش می دانستند و مریدان بر او تشنیع می زدند و اهل زمانه ملامتش می کردند و بدینگونه جانش در خطر بوده است .

باری آن غریب جهان معنی به دمشق پناه برد و مولانا را به درد فراق گرفتار ساخت .در شعر مولانا طوماری است به درازای ابد که نقش "تومرو"در آن تکرار شده است . 

گويا تنها پس از یک ماه مولانا خبر یافت که شمس در دمشق است و نامه ها و پیامهای بسیاری برایش فرستاد . مریدان و یاران از ملال خاطر مولانا ناراحت بودند و از رفتاری که نسبت به شمس داشتند پشیمان و عذر خواه گشتند . پس مولانا فرزند خود،سلطان ولد،را به جستجوی شمس به دمشق فرستاد . شمس پس از حدود پانزده ماه که در آنجا بود پذیرفت و روانه قونیه شد .اما این بار نیز با جهل و تعصب عوام روبرو شد و ناگزیر به سال ۶۴۵ از قونیه غایب گردید و دانسته نبود که به کجا رفت. 

مولانا پس از جستجوی بسیار،سر به شیدایی بر آورد.انبوهی از شعرهای دیوان در حقیقت گزارش همین روزها و لحظات شیدایی است .

صلاح الدین زرکوب

پس از غیبت شمس تبریزی ، شورمایه جان مولانا دیدار صلاح الدین زرکوب بوده است. وی مردی بود عامی ، ساده دل و پاکجان که قفل را "قلف" و مبتلا را " مفتلا" می گفت. توجه مولانا به او چندان بود که آتش حسد را در دل بسیاری از پیرامونیان مولانا بر افروخت . بیش از۷۰غزل از غزل های مولانا به نام صلاح الدین زیور گرفته و این از درجه دلبستگی مولانا به وی خبر می دهد . این شیفتگی ده سال یعنی تا پایان عمر صلاح الدین دوام یافت.

حسام الدین چلپی

روح ناآرام مولانا همچنان در جستجوی مضراب تازه ای بود و آن با جاذبه حسام الدین به حاصل آمد. حسام الدین از خاندانی اهل فتوت بود. وی در حیات صلاح الدین از ارادتمندان مولانا شد . پس از مرگ صلاح الدین سرود مایه جان مولانا و انگیزه پیدایش اثر عظیم او، مثنوی معنوی ، یکی از بزرگ ترین آثار ذوقی و اندیشه بشری ، را حاصل لحظه هایی از همین هم صحبتی می توان شمرد.

پایان زندگی

روز یکشنبه پنجم جمادی الآخره سال ۶۷۲ ه.ق هنگام غروب آفتاب ، مولانا بدرود زندگی گفت. مرگش بر اثر بیماری ناگهانی بود که طبیبان از علاجش درمانده بودند. خردو کلان مردم قونیه در تشییع جنازه او حاضر بودند. مسیحیان و یهودیان نیز در سوگ او زاری و شیون داشتند.
مولانا در مقبره خانوادگی خفته است و جمع بسیاری از افراد خاندانش از جمله پدرش در آنجا مدفون اند.

آثار

اشعار وی به دو بخش تقسیم می شود: نخست منظومه معروف است که از مشهورترین کتابهای زبان فارسی است و آن را "مثنوی معنوی" نامیده است. این کتاب که معتبرترین نسخه های آن شامل ۲۵۶۳۲ بیت است، به شش دفتر تقسیم شده و آن را بعضی "صیقل الارواح" نیز نامیده اند. دفاتر شش گانه آن هم به یک سیاق و مجموعه ای از افکار عرفانی و اخلاقی است که در ضمن آیات و احکام و امثال و حکایتهای بسیار در آن آمده است و آن را به خواهش یکی از شاگردان خود معروف به حسام الدین چلبی (متوفای ۶۸۳ هـ ق) به نظم درآورده است. از آنجا که مولانا بسیار مجذوب سنایی و عطار بوده، هنگامی که شور و وجدی داشته، به وزن و سیاق منظومه های آنان، اشعاری را می سروده و حسام الدین آنها را می نوشته است.

قسمت دوم اشعار او، مجموعه بسیار قطوری است شامل نزدیک صدهزار بیت غزلیات و رباعیات، که در پایان اغلب غزلیات، نام "شمس الدین تبریزی" را برده و به همین جهت به "کلیات شمس تبریزی" یا "کلیات شمس" معروف است. البته گاهی نیز در غزلیات، "خاموش" و "خموش" نیز تخلص کرده است. از دیگر آثار مولانا، "مجموعه مکاتیب" او و "مجالس سبعه" شامل مواعظ اوست. همچنین پسر مولانا به نام "بهاءالدین احمد" و معروف به "سلطان ولد" که جانشین او نیز شد، مطالبی را که از پدر خود شنیده بود در کتابی گرد آورد و نام آن را "فیه مافیه" نهاد.
  ======================       قونیه مقبره ی مولانا که در حال حاضر به عنوان سمبل شهر قونیه از آن یاد می شود، در واقع محل سکونت پدر و خانواده ی مولوی به هنگام اقامت ایشان در قونیه بوده است. پدر مولانا پس از مرگ در همین خانه به خاک سپرده شد و مجالس سماع مولانا نیز در همین خانه برگزار می شده است. قونیه مولانا
قونیه شهری است مذهبی که در مرکز کشور ترکیه و در شمال استان آنتالیا و جنوب آنکارا واقع شده است. استان قونیه از لحاظ مساحت بزرگترین استان ترکیه به شمار می رود. جمعیت شهر قونیه بیش از یک میلیون نفر است. در قرن 13 میلادی، قونیه پایتخت علاءالدین کیقباد پادشاه سلجوقیان روم بود و این شهر به برکت حضور پدر مولانا ( سلطان العلماء بهاء ولد ) به یکی از مراکز تدریس علوم دینی تبدیل شد. بعد از فوت پدر، مولانا به وعظ و تدریس علوم دینی در مساجد و مدارس قونیه ادامه داد. دیدار شمس تبریزی مولانا را شوریده حال نمود و در وصل و هجران او دیوان کبیر را سرود. پس از ناپدید شدن شمس تبریزی، بنا به درخواست حسام الدین چلبی، مولانا مثنوی معنوی را به نظم درآورد. مولانا که از 14 سالگی به همراه پدر در قونیه سکنی گزیده بود در 17 دسامبر 1273 میلادی مصادف با 27 جمادی الاول سال 672 هجری قمری در سن 59 سالگی در قونیه وفات یافت. مقبره ی مولانا همه ساله زیارتگاه عاشقان طریقت می باشد و این شهر را همچنان زنده نگاه داشته است، به گونه ای که روزی پنج بار صدای اذان از گوشه و کنار و از مساجد متعدد، زیبا و قدیمی آن شنیده می شود.  مولانا نیز پس از مرگ در همین مکان دفن شد. همچنین بهاءالدین، پسر مولانا، بعضی از اقوام و یاران و مریدان وی از جمله صلاح الدین زرکوب و حسام الدین چلبی نیز در این مکان آرمیده اند. هر ساله دوستداران مولانا در 17 دسامبر مصادف با سالگرد وفات مولانا که شب اُروس (Arus) نامیده می شود از اطراف و اکناف ترکیه و جهان بر مرقد او حاضر می شوند تا شاهد مراسم ویژه ی بزرگداشت مولانا باشند.
مقبره ی مولانا دارای گنبد بزرگ سبز رنگ 16 وجهی است که مخروطی در بالای آن قرار دارد. این گنبد در سال 1397 میلادی توسط کارابان اوغلو ساخته شده و بر بالای آن با هنر کاشی کاری آیة الکرسی نقش بسته است. در بالای در ورودی مقبره، این بیت شعر به زبان فارسی نوشته شده است:
کعبة العشاق باشد این مقام         هر که ناقص آمد اینجا شد تمام
زمانی که وارد این فضای روحانی می شوی، درصف عاشقان مولانا، قدم به قدم با نوای نی و بوی عود، آهسته آهسته حرکت می کنی و در جلوی مزار یاران و مریدان مولانا ادای احترام می نمایی. سپس به مقبره ی مولانا، پسرش بهاء الدین و پدرش سلطان العلماء می رسی. بعد افراد دیگری از خاندان و یاران وی را پشت سر می گذاری. در روی هر سنگ قبر کلاه و دستاری که در گذشته مورد استفاده قرار می گرفته به رسم یادبود و احترام قرار دارد. قبرهایی که فاقد کلاه مخصوص می باشند متعلق به بانوان است. پس از عبور از کنار قبرها می توانید از موزه بازدیدکنید. در این موزه آثار به جا مانده از گذشتگان از جمله البسه، کلاه، تسبیح، جانماز، قرآن های دست نویس و کتب نفیس دیگر، دیوان حافظ و سایر اشیاء قدیمی به نمایش گذاشته شده اند. پس از بازدید از موزه، نهایتاً می توانی این فضای معنوی را پشت سر بگذارید.
ای برادر تو همه اندیشه ای         مابقی خود استخوان و ریشه ای

رقص سماع رقص سماع   سماع که در لغت به معنی شنیدن، شنوایی و هر آنچه به آن مربوط می شود است. در فرهنگ دراویش و صوفیان به معنای جدا شدن از خویش و فنا شدن در ذات اقدس الهی است. دراویش معتقدند سماع در عارف حالتی را ایجاد می نماید که به آن وجد ( vajd ) می گویند. مراسم وجد و سماع عموماً در مکانی به شکل دایره انجام می پذیرد. دایره نمادی است از زمان که آغاز و انجامی برای آن متصور نیست. شاید هم بی ارتباط با چرخش سیارات به دور خورشید نباشد. دایره در فرهنگ دراویش نماد ابدیت است. نی و دف مهمترین ابزار موسیقی دراویش است. نوای موسیقایی نی، نوای شکایت به پیشگاه الهی است و درویش از خدا می خواهد که او را به اصل خویش بازگرداند. در مراسم سماع علاوه بر نی و دف از ساز های رباب، تنبور، تار و کمانچه نیز بهره می گیرند. مولوی اعتقاد داشت آنچه را که به صورت عادی نمی توان توصیف کرد، می توان در غالب شعر، موسیقی و رقص بیان نمود و آنچه امروز مریدان او انجام می دهند برگرفته از اعتقادات او و تقلیدی است از آنچه او و اطرافیانش در قرن هفتم هجری می اندیشیده اند.
مراسم سماع در تمام ایام سال در قونیه برگزار می شود. در ایام بزرگداشت مولانا که مصادف با سالگرد وفات وی برگزار می شود مراسم نمادین رقص سماع در سالنی که به همین منظور در قونیه ساخته شده است در چندین شب متوالی برقرار می گردد. در این مراسم ابتدا اشعاری از مثنوی به زبان ترکی خوانده می شود. سپس موسیقی با اجرای تک خوانی به زبان ترکی اجرا می شود. آنگاه دراویش با لباس های بلند سفید و دامن چین دار و کلاه های بلند نمدی، یکی پس از دیگری به دنبال مولا یا مراد خود ظاهر شده و پس از ادای احترام، شروع به چرخیدن می کنند. حرکات موزون مشخصه ی اصلی سماع است. در ابتدا دست ها روی شانه قرار داشته، پس از چند چرخش، دست ها تدریجاً باز شده و در دو طرف قرار می گیرد. دست راست بالا و دست چپ پایین تر قرار می گیرد. دراویش در حین چرخش سر را به یک طرف خم می کنند و گاهی چشم ها را می بندند و به عالم خلسه فرو می روند و این چرخش می تواند بسیار طولانی باشد ( گاهی تا ساعت ها به طول می انجامد. )
سلام، یکی از اصول مراسم سماع است. دراویش در هنگام مراسم سماع به یکدیگر و مراد خود سلام می کنند. این سلام بدون ادای کلام و با نگاه کردن به یکدیگر صورت می پذیرد. مراسم سماع مشتمل بر چهار سلام است. این چهار سلام هر کدام معرف یک معنی خاص است. سلام اول معرف شریعت است. سلام دوم طریقت، سلام سوم حقیقت و سلام چهارم معرفت را معنی می دهد. در سه سلام اول درویش به دور خود و کل مجموعه ی دایره ای که درویش در آن می رقصد می چرخد و در سلام آخر ( چهارم ) وی فقط به دور شیخ یا مراد می چرخد. مراد با حرکت خود در بین دراویش، حرکات آنها و نحوه ی جای گیری آنها را تنظیم می کند.
ردای سیاه یعنی تعلقات دنیوی. دراویش با ردای پشمینه تیره ( سیاه یا قهوه ای ) وارد می شوند و طی تشریفاتی این ردا را بر زمین می اندازند. به این معنی که خود را از تعلقات دنیوی آزاد می سازند. در طی مراسم سماع، نوای دف، نی و سایر سازهای موسیقی به طور هماهنگ با نورپردازی زیبا گوش و چشم را می نوازد، آنگونه که پس از مدتی شما نیز احساس خلاء و شیدایی خواهید کرد. پایان مراسم را مرشد یا مراد برعهده دارد. وی که در تمام طول مدت رقص، بر اعمال سماع نظارت نموده، آیاتی از قرآن، اشعار مذهبی در وصف پیامبر ذکر می کند. گاهی نیز از شهدای کربلا نیز ذکری به میان می آید و پس از آن، دراویش یک یک با ادای احترام از مقابل مولای خود عبور کرده و خارج می شوند.


مسافر قونیه 776374_orig.jpg
تپه ی علاءالدین در قسمت مرکزی شهر قونیه قرار دارد که در بالای آن پارک زیبایی بنا شده است و چشم انداز خوبی دارد. خیابانی که در روبروی تپه واقع شده به مقبره ی مولانا ختم می شود. در دو طرف همین خیابان مراکز متعدد برای خرید وجود دارد. پیاده روها وسیع و تمیز هستند. در کوچه ی پشت مقبره مولانا می توان انواع سوغاتی های تزئینی از قبیل قاب عکس، مجسمه های کوچک، کریستال های چرخان با تصاویری از مولانا، مقبره یادراویش چرخان را تهیه کرد. قیمت آن ها از 6 تا 20 لیر متغیر است. قیمت ها تقریباً ثابت است و با چانه زدن، زیاد تغییر نمی کند.
مردم عادی به زبان ترکی صحبت می کنند و انگلیسی نمی دانند ولی در مراکز توریستی، هتل ها و باجه های پلیس می توان با زبان انگلیسی ارتباط برقرار کرد. قونیه شهری است که مردمان آن به دیدن گردشگر خارجی عادت دارند و با گردشگران خیلی خوب همکاری می کنند. اگر از عابری نشانی بپرسید، حتی اگر زبان انگلیسی نداند، با اشاره شما را به بهترین نحو راهنمایی می کند. پوشش زنان آزاد است. خانم ها با حجاب کامل یا روسری های رنگی و لباس گشاد و بلند را بسیار زیاد می توان دید.
وسایل حمل و نقل عمومی در محدوده مرکزی شهر به راحتی مسافرین را جابجا می کنند. تاکسی، مینی بوس، اتوبوس و تراموا در اکثر محدوده های مرکزی شهر وجود دارد. کرایه ی هر نفر برای تراموا یک و نیم لیر است و تاکسی به نسبت گران تر است و با تاکسی متر محاسبه می شود. به عنوان مثال در محدوده های نزدیک و مرکزی شهر حدود 7 لیر و کرایه ی مناطق دورتر حدود 20 – 15 لیر می شود. تراموا تا ساعت 12 شب کار می کند و حتی در ساعات دیروقت شب نیز شما در شهر احساس ناامنی نمی کنید. در ساعات شلوغ عصر و غروب ، تراموای شهری مملو از جمعیت می شود و جای نشستن نیست. مردان و جوانان جای خود را به زنان و افراد مسن می دهند تا بنشینند.
در انتهای خیابانی که به مقبره ی مولانا می رسد، مغازه هایی با انواع خوراکی جات و شیرینی های مخصوص شبیه آب نبات سفید رنگ یا انواع پارچه های منقوش جهت سجاده و جانماز و همچنین انواع قاب عکس جلب توجه می کند. قونیه شهری دانشگاهی است و دانشجویان زیادی از داخل و خارج کشور در آن به تحصیل مشغولند. تکدی گری در سطح شهر دیده نمی شود. زمانی که اذان ظهر گفته می شود سیل مردم معمولی و ترک زبان را می بینید که به مسجد رفته و نماز می گزارند. غذاهای ترکی شباهت زیادی با غذاهای ایرانی دارد. برنج، به این صورت که ما درست می کنیم دیده نمی شود. ترک ها از بلغور جو همراه پیاز داغ غذایی شبیه کته استانبولی ما می پزند. انواع خوراک ها و خورش ها با گوشت، سبزیجات، سیب زمینی، هویج و بادمجان را می توان در سفره ی آنها دید. انواع سالاد، سالاد الویه، غذایی با نخود سبز، گوشت کوبیده و نیز انواع کوفته که بعضاً تند هستند و انواع سوپ های خوشمزه را درست می کنند. کباب ترکی که برای همه آشناست و نیز انواع دسر و شیرینی جات شبیه باقلوا، شیر برنج و شله زرد و پودینگ ها را می توان دید و نوش جان کرد.
سایر نقاط دیدنی شهر قونیه
مسجد علاء الدین کیقباد: که به این مسجد، مسجد چهار پادشاه نیز می گویند. این مسجد در نزدیکی تپه ی علاءالدین قرار دارد و منبر چوبی و منبت کاری شده اش بسیار زیباست و از آثار هنری دوره ی سلجوقیان محسوب می شود. این مسجد در واقع محل وعظ و خطابه ی پدر مولانا و بعد از آن، خود مولانا بوده است.

تربت شمس: در واقع مسجد کوچکی است که به یادبود شمس تبریزی و پس از ناپدید شدن نهایی وی ساخته شده است. روایتی است که در زیر مسجد چاهی قرار دارد که گمان می رفته شمس را به قتل رسانده و در آن چاه انداخته باشند. فضای داخلی تربت شمس نسبتاً کوچک است و دیوار و سقف گنبدی آن با آیات قرآن و نقوش زیبا تزیین شده است. بعضی اشعار فارسی نیز در گوشه و کنار آن دیده می شود.
مرام (Meram) : در واقع منطقه ی ییلاقی در حاشیه ی شهر قونیه است که محل زندگی تابستانی مولانا و مریدانش بوده و اشعار مثنوی در آنجا سروده شده است. مجالس وجد و سماع نیز در همین محل اجرا می شده است. خانه ای متوسط که نسبتاً ساده تزیین شده و در کنار آن مسجد کوچکی بنا شده است. ایوان خانه مشرف به رودخانه و مناطق سرسبز و خوش منظره می باشد. این خانه ی ییلاقی به همراه باغچه سرا ( مقبره ی کنونی ) از طرف سلطان علاء الدین جهت سکونت به پدر مولانا هدیه شده است. برای رفتن به منطقه ی مرام باید از تاکسی استفاده کرد. در این منطقه مقبره ی طاووس بابا و چند تن دیگر از مریدان مولانا نیز وجود دارد.
مقبره ی طاووس بابا: طاووس بابا حکیم هندی بوده است که به اثرات دارویی نمک و بعضی گیاهان اعتقاد داشته و برای دیدن مولانا از هند به قونیه آمده است. طاووس بابا در قونیه ساکن شده و به جمع سالکان طریقت می پیوندد و در همان جا دار فانی را وداع می گوید. در کنار پنجره ی مقبره مقادیری نمک گذاشته شده است و گردشگران از آن می چشند.
مقبره ی آتش باز ولی: مدفن آشپز و خدمتکار وفادار مولانا است و در نزدیکی مرام قرار دارد. در مورد آتش باز نیز داستان هایی بر سر زبان هاست که صحت آن می تواند مورد تردید باشد. هرچه که هست نام آتش باز کنایه به همین داستان هاست. اگر به قونیه سفر نمودید از بازدید مراسم رقص سماع و تور سیاحتی کاپادوکیه غافل نشوید.
 

عکسهایی از قونیه (خبر گزاری مهر)

776363_orig.jpg

776362_orig.jpg

776382_orig.jpg

776378_orig.jpg

776377_orig.jpg

 

776376_orig.jpg

776375_orig.jpg

776373_orig.jpg

776358_orig.jpg

776371_orig.jpg

776369_orig.jpg

776381_orig.jpg

776370_orig.jpg

776368_orig.jpg

776367_orig.jpg

776366_orig.jpg

 

776364_orig.jpg

776365_orig.jpg

776355_orig.jpg

776356_orig.jpg

776361_orig.jpg

776359_orig.jpg

776357_orig.jpg

776372_orig.jpg

776353_orig.jpg

776354_orig.jpg

776352_orig.jpg

776351_orig.jpg

9.gif


مطالب مشابه :


مدیرجدیدبرای سازمان آموزش وپرورش استان کرمانشاه

مدیرجدیدبرای سازمان آموزش وپرورش استان کرمانشاه. اسلام آبادپرس: گفته می شود اخیرا گزینه




سيري در آداب مكتب خانه ...

یادایام"موزه آموزش وپرورش کرمانشاه" - سيري در آداب مكتب خانه - کاش در کتاب قطور زندگي سطري




روز بزرگداشت مولوي ؛‌ عارف جهاني گرامي باد

یادایام"موزه آموزش وپرورش کرمانشاه" - روز بزرگداشت مولوي ؛‌ عارف جهاني گرامي باد - کاش در




مدیر کل آموزش و پرورش استان کرمانشاه خبر داد:اسکان بیش از 70 هزار نفر روز از میهمانان فرهنگی

مدیر کل آموزش و پرورش استان کرمانشاه در پایان دهمین روز تعطیلات نوروزی از اسکان و پذیرش 70104




به : اداره کل آموزش وپرورش استان کرمانشاه

کانون بازنشستگان آموزش وپرورش کرمانشاه - اطلاع رسانی به بازنشستگان فرهنگی استان کرمانشاه




درج کلیه بخشنامه ها در سایت ناحیه3

کارشناسی آموزش ابتدایی ناحیه 3 کرمانشاه منبع خبر : اداره آموزش و پرورش ناحیه3




دریافت بخشنامه های صادره آموزش و پرورش ناحیه 3

آموزش متوسطه دوره اول ناحیه3 کرمانشاه - دریافت بخشنامه های صادره آموزش و پرورش ناحیه 3




برچسب :