تعاملات دو سویه اسلامی کردن دانشگاه ها و تقویت علوم انسانی

تعاملات دو سویه اسلامی کردن دانشگاه ها و تقویت علوم انسانی
بهرام اخوان کاظمی

 

 


چکیده: مبانی پیشرفت و ارتقاء هر کشوری در نظام آموزش عالی آن نهفته است و به اعتقاد بسیاری، علوم انسانی در شاکله این نظام، دارای نقش محوری است، لذا همگان بر این باورند که تقویت این علوم و ارتقابخشی به جایگاه آن، نقش بسیار اساسی در رشد و نمو و تعالی نظام آموزشی ایران اسلامی خواهد داشت. از طرف دیگر به نظر می‌رسد که میان موضوع با اهمیت اسلامی کردن دانشگاه‌ها و تقویت علوم انسانی ،رابطه‌ای دوسویه، و مستقیم برقرار باشد،همچنان که تاریخ به‌خوبی گواهی می دهد که بسیاری از دانشمندان مسلمان در قرون اولیه طلایی صدر اسلام همانند فارابی، ابن سینا و خواجه نصیر، همزمان عالمان علوم انسانی و علوم تجربی بوده و مهمتر از آن ، در اساس متأله بوده اند و منظر اصلی تفکر و تأمل علمی آنها دینی بوده است .از سویی خاستگاه و محل زایش علوم انسانی؛ در« ادیان الهی» و«فرهنگ» به معنای عام نهفته است؛ لذا علوم انسانی با دین و فرهنگ پیوندی تام دارد و به همین دلیل در تفکر اسلامی، دین فقط یک عامل از عوامل تشکیل دهنده فرهنگ نیست ، بلکه واقعیت دین داری، کل فرهنگ را تشکیل می دهد و هر چیزی از وحی الهی نشأت می گیرد.
نویسنده با ذکر استدلا ل هایی فرهنگ را بر تمدن مقدم شمرده، آنگاه زیر بنای فرهنگ را در جامعه اسلامی ، دینی قلمداد می‌کند، سپس علوم انسانی را از مقوله فرهنگی و کیفی و علوم تجربی را از مقوله تمدنی و کمی به شمار می آورد و بدین وسیله بر تقدم علوم انسانی تأکید می ورزد، آنگاه با توجه به مبنا بودن دین در فرهنگ اسلامی، بر تعامل علوم انسانی و موضوع دیانت پای می فشارد و بر همین اساس میان اسلامی کردن دانشگاه ها و تقویت علوم انسانی تعاملی دو سویه را ترسیم کرده،آن را ضروری می داند.
در همین راستا نویسنده تلاش نموده تا با تبیین برخی قرائت‌های مختلف از موضوع اسلامی شدن و اسلامی کردن دانشگاه‌ها به پاره‌ای موانع این راه نیز اشاره کند و سپس راهکارهای رفع این موانع را توضیح دهد که یکی از اساسی ترین آنها تقویت و ارتقاء بخشی به علوم انسانی است. مولف با تشریح اهمیت و جایگاه عالی علوم انسانی به وضعیت نابسامان آن در کشورمان اشاره نموده،تا حد مقدور به توضیح راه‌کار‌های تقویت این علوم در راستای موضوع اسلامی کردن دانشگاه ها پرداخته است و بر تعاملات دو سویه این دو موضوع، تاکید ورزیده است .
کلمه های کلیدی:
• دین
• علوم انسانی
• نظریه‌پردازی
• حوزه
• جنبش تولید علم

 مقدمه
 متأسفانه تا قبل از پیروزی انقلاب اسلامی و در نظام‌های حکومتی پیشین ، شکل‌گیری نظام آموزشی کشور (و بویژه نهاد آموزش عالی) بیشتر در راستای اجراء استعمار جدید در این سرزمین و با هدف ایجاد وابستگی فکری و فرهنگی به بیگانگان (بخصوص در میان نخبگان و فرهیختگان ) بوده است؛ لذا با وجود گذشت سالیان متمادی از عمر دانشگاه‌ها، حرکتی مستمر و پایا در جهت خودکفایی صورت نگرفت و کشور روز به روز به بیگانگان و استعمارگران وابسته و وابسته‌تر شده بود و از رشد نیروهای سالم، کارآمد و کادر علمی مستقل و خودکفا در دانشگاه‌ها نیز ممانعت به عمل می‌آمد و در عین حال، نیروهای متعهد و توانمند تربیت شده در این میان نیز، کمتر مجالی مناسب برای ارائه‌ تخصص خویش در جهت خدمت به منافع کشور می‌یافتند. بدیهی است با توجه به اینکه مبادی فکری و ارزشی و فرهنگی هر کشوری بیش از سایر علوم ، در علوم انسانی نهفته است، این علوم در کشورمان، دستخوش آفات بیشتری بوده است.
طرح ایده‌ اسلامی کردن دانشگاه‌ها از بعد از انقلاب اسلامی، در حقیقت با هدف آفت‌زدایی از این مراکز و استفاده‌ی بهینه از توان این معهدهای علمی برای تحقق اهداف بلند انسانی و اسلامی صورت گرفته است. یکی از آفت های اصلی نظام آموزش عالی کشور ضعف و نابسامانی در رشته های علوم انسانی است. نوشتار حاضر سعی دارد با تبیین پاره‌ای قرائت‌های مختلف از موضوع اسلامی کردن دانشگاه‌ها، به پاره‌ای موانع در این زمینه و ارائه‌ راهکارهای رفع آن‌ها بپردازد و در این میان ، هم پیوندی دو متغیر« اسلامی کردن  دانشگاه ها» و «تقویت علوم انسانی» را مورد تا کید قرار دهد. بنابر این می توان سوال این  نوشتار را به صورت زیر مطرح کرد:
«آیا علوم انسانی در کشور ما دچار نابسامانی است ؟در صورت مثبت بودن پاسخ ؛آیا میان اسلامی شدن دانشگاه و رفع این شبه بحران، رابطه‌ایی وجود دارد ؟»
 مفروض مولف به شرح زیر است :
«به نظر می رسد که در کشور ما، علوم انسانی در ارکان شش گانه و اصلی دانشگاه یعنی استاد ، دانشجو ، نظام آموزشی ،امکانات علمی ، متون علمی و فضای دانشگاه دچار نابسامانی است. از سویی میان رفع معضلات علوم انسانی و ارتقاء این علوم با اسلامی کردن رابطه دو سویه و متعاملی برقرار است؛ یعنی اسلامی کردن دانشگاه و ارکان شش گانه مایه ارتقاء علوم انسانی خواهد بود و از طرفی ارتقاء علوم انسانی از راه‌کار‌های اساسی اسلامی کردن دانشگاه ها است»
 
بهره اول: نگاهی به وضعیت نابسامان علوم انسانی
 جامعه‌اسلامی، دانشگاهی و حوزوی، امروزه به رغم گذشت بیش از یک ربع قرن از انقلاب اسلامی از وضعیت مطلوبی در زمینه‌ تولید علم و حل مشکلات جامعه در پرتو آن برخوردار نیست و بویژه در علوم انسانی؛ کشور در مقابل سیل ترجمه و هجوم رسانه‌ای و نظریه‌ای غرب در کلیه‌ زمینه‌ها قرار دارد. در راستای نظام سازی و جامعه‌پردازی اسلامی، «تنها راه پیش پای ما، ارتقاء کمیت و کیفیت در تولید فکر و علم در حوزه و دانشگاه است و تا وقتی که «تولید» بر ترجمه و تکرار و نیز «اجتهاد» بر تقلید فزونی نیابد، سیر جوامع اسلامی همچنان قهقهرایی خواهد ماند و امت اسلام و ملت ایران علی‌رغم همه‌ فداکاریها در صحنه‌ تمدن،جایگاهی نامناسب خواهد داشت.»
متأسفانه در حال حاضر، کاهش شدید تحقیقات بین‌المللی در زمینه‌ علوم انسانی، رشد شدید دانشجویان، مقاطع تحصیلی، قلت واحدهای پژوهشی و مجله‌های پژوهشی در سطح ملی، پدیده‌هایی است که حکایت از بحران در زمینه‌ علوم انسانی دارد.
آمارهای بین‌المللی نشان می‌دهد که در دوران انقلاب (از ابتدا تا سال 68)، کشورمان در عرصه های علمی به‌شدت با نزول مواجه بوده است. بعد از اتمام جنگ، رشد علمی  با سرعت تقریبی 20% در سال شروع گردید. آمار مزبور نشان می‌دهد که ما، در زمینه‌ی علوم پایه، رشد بسیار خوبی داشته ایم و میانگین ده‌ساله این رشد، در واقع بالای میانگین بین‌المللی بوده است به گفته‌ معاون پیشین پژوهشی وزارت علوم:
«ما در پزشکی عقب‌تر هستیم، ولی در مهندسی رشد نسبتاً خوبی داشتیم. در کشاورزی هم نسبتاً برابر میانگین بین‌المللی رشد کردیم. به لحاظ درصد، در علوم انسانی عقب هستیم ...ما در علوم دینی، از علوم بین‌المللی عقب هستیم و آثار ما تا سال 2001 میلادی، واقعاً از تعداد انگشتان دست تجاوز نمی‌کند »3
در علوم انسانی سهم ایران در تولید جهانی علم در بیست سال گذشته واقعاً اندک بوده است و دوره‌ سال‌های مابین 2001-1981 «بر اساس داده پایه شاخص ملی علم (National science indicator) از سال 1981 تا 2001 ،ایرانیان 185 مقاله در رشته‌های علوم انسانی، هنر و علوم اجتماعی در مجلات ISI4 به چاپ رسانده‌اند. از این تعداد، بیشترین مقاله مربوط به رشته روان‌شناسی (55 مقاله) بوده است و کمترین مقاله‌ها مربوط به رشته‌های باستان‌شناسی، مذهب و الهیات و کار اجتماعی (هر کدام 2 مقاله) بوده است. در رشته‌های هنرهای نمایشی، حقوق، ارتباطات و مطالعات کلاسیک؛ ایرانیان هیچ مقاله‌ای منتشر نکرده‌اند. کل مقاله‌های ایران در طی این سال‌ها 8253 عدد بوده است و از این میان مقاله‌های علوم انسانی تنها 24/2 درصد انتشارات علمی ایران در خارج را تشکیل داده‌اند؛ در حالی که در سال 1975 تا 1980 این میزان 27/18 درصد بوده است.
185 مقاله‌ ایرانی در دوره‌ 1981 تا 2001 توانسته‌اند 87 استناد را به خود اختصاص دهند، از سوی دیگر در رشته‌های باستان‌شناسی، مذهب، الهیات و کار اجتماعی به مقاله‌های محدود ایرانیان در این دوره 21 ساله استنادی صورت نگرفته است؛ حال آنکه در سال‌های 1975 تا 1980 ایران از نظر تعداد مقاله‌ها نسبت به کشورهای عربستان سعودی، کره جنوبی، چین، ترکیه، مصر و تایوان در رتبه بالاتری قرار داشته است، ولی در سال‌های اخیر تمام این کشورها از ایران سبقت گرفته‌اند و فاصله‌ این کشورها و ایران به نظر دست نیافتنی می‌نماید.5 در اینجا ذکر یک واقعیت تلخ هم مفید خواهد بود و آن این است که با یک نگاه واقع بینانه یکی از دلائل بحرانی بودن وضعیت علوم انسانی در کشورمان، سنجش این وضعیت با میزان چاپ مقالات این علوم در مجلات فهرست شده در موسسه آمریکایی   ISI است و در حقیقت اتکاء صرف به این شاخص، فاقد کفایت لازم می باشد .
از جمله معضلات دیگر، رشد ناموزون رشته های علمی در کشور است؛ آمارها همه حاکی از آن است که عمده تحقیقات علمی بین‌المللی ایران در دو تک رشته شیمی و فیزیک است،به گونه‌ای که هم اکنون جز چند دانشگاه اصلی، بقیه‌ مراکز آموزش عالی، پژوهش‌های خود را عمدتاً در رشته شیمی متمرکز کرده‌اند که تقریباً حدود 35 درصد تولیدات علمی سالانه کشور را تشکیل می‌دهد؛ در نتیجه بسیاری از این مراکز جامعیت لازم و در خور نام دانشگاه را ندارند.  بدین ترتیب در حوزه‌علوم غیرانسانی نیز شاهد عدم تعادل در پرداختن به رشته‌های مختلف هستیم.
بهره دوم: هم پیوندی تام علوم انسانی با دین و فرهنگ
ارمغانی جاودانه که اسلام به همراه مواهب دیگر برای بشر آورد، همان فرهنگ و تمدن انسانی جامع‌الاطراف و دانش ‌پروری است که همواره جهان انسانیت از ثمرة آن بهره‌مند است.
شور و شوقی که دانشمندان اسلامی در راه کسب و اعتلای کامل دانش بشری، در پرتو تعالیم و تأکیدات قرآنی و آیینی خویش به خرج داده‌اند، به‌سرعت آنان را با امور و مسائل دیگری که تفکر و عقل و تدبّر را ایجاب می‌کرد، متوجه ساخت و مجال آن را پدید آورد که آن‌ها با استقلال نظر و خودباوری، از حدود متعارف دانش وقت بشری، پا فراتر نهند. دانشمندان تمدن اسلامی، عناصر پراکنده‌ فرهنگی دنیای موجود را پس از به‌گزینی، جذب و ذخیره کردند و با ساماندهی آن‌ها، یک نظام فکری و فرهنگی پویا و زاینده را به وجود آوردند. آنان معلومات جدید را بارها باز تولید کرده و به صورت کامل‌تری به صورت معارف بشری به سایر تمدن‌ها و فرهنگ‌ها تحویل دادند. بدین ترتیب اندیشمندان اسلامی، علوم موجود در تمدن‌های مختلف را در صورت و شکل خاص خود به میراث بردند و ضمن نقادی و بازتولید آن‌ها، جوهری تازه و بی‌سابقه‌ پدید آوردند.
لذا تمدن و فرهنگ و جامعه‌ اسلامی به صورت مرکز و دانشگاهی بزرگ درآمد که در آن سنت‌های مختلف و متخالف فکری، در صورتی تازه و آزادانه به حیات خود ادامه داد. اروپاییان و شرق‌شناسان بعضاً معتقدند که اسلام فقط حکم رابطی بین اندیشه‌های باستانی یونان و آراء و علوم اروپای قرون وسطا داشته است؛ در حالی که چنین نبود و دانش‌هایی با ویژگی‌های خاص در فرهنگ اسلامی ظهور کرد که به‌کلی بی‌سابقه و منحصر به فرد بود.
از سویی حقیقتی که جای هیچ‌گونه تردید و انکاری ندارد و همه بدان معترفند این است که ایرانیان و دانشمندان ایرانی بیش از هر ملت دیگری به نشر اسلامی و پیشرفت فرهنگ و تمدن اسلامی و ارتقاء علوم در بستر آن کمک کرده‌اند و در واقع روح و عقل و خرد ایرانی یکی از اصلی‌ترین خمیرمایه‌های تمدن و فرهنگ اسلامی و از عناصر اصلی پیشرفت‌های چشمگیر آن (حداقل در قرون اول ظهور و رواج اسلام) بوده و بذر این فرهنگ و روحیه‌ دانش‌پروری آن، در قلب و جان ایرانی بهتر شکوفا گردیده است و بدین علت هم می‌توان انتظار داشت که بار دیگر، اعتلای تمدن و فرهنگ اسلامی به دست ایرانیان محقق شود. تکیه بر علم و دانش‌اندوزی آن هم با صبغه‌ الهی و دینی، از تواناترین ابزارهای نیل به این آرمان والا است و دانشگاه اسلامی در کنار حوزه‌های علمیه، دو ستون مستحکمی هستند که می‌باید با تحصیل و به خدمت گرفتن علوم مختلف، بنای رفیع حیات طیبه‌اسلامی را نظریه‌پردازی و سپس محقق نمایند.
 بدون هیچ تردیدی می توان علوم انسانی را به عنوان مادر و خاستگاه سایر علوم محسوب نمود و چه بسیار از متفکرین بزرگ عالم  اعم از پیشینیان و پسینیان‌، اندیشه ورزی خود را با علوم انسانی شروع کرده و ادامه داده اندو اساساً در گذشته خندق موجود میان علوم انسانی و علوم تجربی و یا میان علم و دین (در دنیای غرب)، وجود نداشته است . تاریخ به‌خوبی گواهی می دهد که بسیاری از دانشمندان مسلمان در قرون اولیه طلایی صدر اسلام، همانند فارابی، ابن سینا وخواجه نصیر، همزمان عالمان علوم انسانی و علوم تجربی بوده و مهمتر از آن در اساس متأله بوده اند و منظر اصلی تفکر و تأمل علمی آنها دینی بوده است . از سویی خاستگاه و محل زایش علوم انسانی در« ادیان الهی» و«فرهنگ» به معنای عام نهفته است.
  در تأیید جایگاه عالی علوم انسانی نسبت به علوم تجربی باید اضافه کرد که خاستگاه علوم انسانی « فرهنگی » و خاستگاه علوم تجربی « تمدنی » و تکنولوژیکی است .این در حالی است که با توضیحاتی که داده خواهد شد برتری منزلت فرهنگ بر تمدن مشخص خواهد شد.
 درباره وجوه تشابه و تمایز «فرهنگ» و« تمدن»، اندیشمندان غربی سخن بسیار گفته اند.  مثلا «اشپنگلر » ، فیلسوف آلمانی ، به تفارق و تعامل تمدن و فرهنگ اشاره می کند و فرهنگ را مجموعه ای کیفی تر و در حکم امکانات حیات جامعه می داند و تمدن را به مثابه صورت خارجی و کمی این مجموعه به شمار می‌آورد.
 به نظر « آلفرد وبر » تمدن قبل از هر چیز دیگر معرفت علمی و تسلطی است که به کمک این دو بر منابع طبیعی به وجود می آید و منظور از فرهنگ ، فرآورده های هنری،مذهبی ، فلسفی و سایر محصولات مشابه یک جامعه است. این تمییز با تمییز رایج بین « فرهنگ مادی » و « فرهنگ غیر مادی » در نوشته های انسان شناسی و باستان شناسی، همانندی فراوان دارد.
 البته این نکته شایان ذکر است که با وجود تمایز معنایی فرهنگ وتمدن و تقدم منزلت فرهنگ ،آنها دو روی یک سکه بوده و رابطه آنها چیزی مانند رابطه جسم وجان در انسان یا رابطه اعمال و حرکات و تظاهرات جسمانی و حالات و تجلیات فکری و ذوقی و عاطفی است؛ بنابراین رابطه میان آنها، ارتباطی متقابل و متعامل است و هر یک تحول و تطور دیگری را موجب گشته و هر دو در هم موثر و لازم وملزوم یکدیگرند. از سویی در تفکر اسلامی، دین و وحی الهی، اساس مشترک فرهنگ و تمدن اسلامی است و به تعبیری فرهنگ آنها همان دین است؛ از این رو در یک تمدن دینی ، دین فقط یک عامل از عوامل تشکیل دهنده فرهنگ نیست بلکه واقعیت دین داری، کل فرهنگ را تشکیل می دهد و هر چیزی از وحی الهی نشأت می‌گیرد.
 تمییز معنایی میان فرهنگ و تمدن در نگاه راهبردی از این جهت اهمیت دارد که امروزه افول و عقب افتادگی جهان اسلام عموما در حوزه تمدنی( یعنی مظاهر مادی پیشرفت همانند تکنولوژی و صنعت و …) ونه در حوزه فرهنگ شامخ اسلامی است . بااین تو ضیحات و با توجه مجدد به خاستگاه فرهنگی و دینی علوم انسانی، منزلت عالی این علوم نسبت به علوم تجربی( با خاستگاه های تمدنی و مادی ) روشن می گردد. همچنان که ضرورت ایجاد تعاملات دو سویه و هم پیوندی اسلامی کردن دانشگاه ها و تقویت علوم انسانی اثبات می گردد.

بهره‌ سوم: انقلاب اسلامی، رهبری امام خمینی (ره) و موضوع اسلامی کردن دانشگاه‌ها
پیروزی انقلاب اسلامی از کم‌نظیرترین حرکت‌ها در طول تاریخ معاصر است. بزرگترین دستاورد این جنبش اسلامی، تلاش در جهت حاکمیت بخشی به اسلام و تحقق حیات طیبه‌ اسلامی در سطح جامعه بوده است. امام خمینی (ره) (به عنوان معمار و نظریه‌پرداز بزرگ این انقلاب) بر این باور بود که: «حکومت نشان دهنده‌ جنبه‌ عملی فقه در برخورد با تمامی معضلات اجتماعی و سیاسی و نظامی و فرهنگی است...و هدف اساسی این است که ما چگونه می‌خواهیم اصول محکم فقه را در عمل فرد و جامعه پیاده کنیم و بتوانیم برای معضلات جواب داشته باشیم و همه‌ ترس استکبار از همین مسأله است که فقه و اجتهاد جنبه‌ عینی و عملی پیدا کند»
بدیهی است که حوزه‌های علمیه و دانشگاهها تواناترین ابزارها و استوانه‌هایی هستند که با اتکا به آن‌ها می‌توان فقه و اجتهاد اسلامی را جنبه‌ عینی و عملی بخشید. این کاملاً مبرهن است که دانشگاه – اعم از معلم و متعلّم- به عنوان بخش اساسی از قوه‌ عاقله‌ اداره و مدیریت جامعه‌ی اسلامی، می‌باید با اسلام آشنا بوده و با این شریعت الهی مؤانست و پیوندهای محکم داشته باشد. بدیهی است اگر حوزه و دانشگاه از اسلام بیگانه باشند یا اسلامی بودن آن‌ها تنها جنبه‌ ظاهری داشته باشد، انتظام درونی نظام اسلامی مختل شده و حکومت،‌کارایی لازم را در برخورد با معضلات داخلی و خارجی و عبور از پیچ و خم‌های اقتصادی، نظامی، اجتماعی و سیاسی نخواهد داشت. پس ضروری است که دانشگاه‌ها، همانند حوزه‌های علمیه با سرچشمه‌ زلال معارف اسلامی آشنا بوده، در جهت حل معضلات جامعه‌ی اسلامی، مستمراً از آن سیراب شود.
تلاش در جهت اسلامی کردن علوم چیزی تازه‌ نیست، بلکه از عمر آن چند دهه می‌گذرد. در این راستا و در کنار اصطلاح «اسلامی کردن معرفت»، که از همه‌ تعابیر دیگر قدیمی‌تر است، اصطلاحات دیگری مانند «بازسازی اسلامی علوم اجتماعی»، «بازسازی علوم اجتماعی از دیدگاه اسلام»، «تأسیس علوم اجتماعی بر پایه‌ اصول اسلامی»، «اسلامی سازی علوم»، «بازبینی علم از منظر اسلامی» و ... پدید آمده و مطرح شده‌اند.
امام خمینی (ره) نیز از بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، با عنایت به نقش تعیین کننده‌ دانشگاه‌ها در سرنوشت کشور، شکل‌گیری و فعالیت‌ نهاد آموزش عالی را از بدو تأسیس به نظاره نشسته و بر ابعاد اثرگذاری دانشگاه در مقدرات کشور وقوف کامل داشته‌اند.ایشان دانشگاه پیراسته از آثار منفی و آراسته به استقلال، خودکفایی، آزادگی و دیانت را دانشگاه اسلامی و ملی خوانده و نقطه‌ مقابل چنین دانشگاهی را نیز «دانشگاه استعماری» نامیده‌اند.
برخی از محققین معاصر، بر حسب تحلیل محتوای بیانات و آثار امام خمینی و با ذکر مستندات لازم، ویژگی‌های «دانشگاه اسلامی» را در نگاه ایشان چنین برشمرده‌اند:
1. استقلال و عدم وابستگی فکری به قدرت‌های استعمارگر
2. توجه به تهذیب نفس و خودسازی معنوی
3. اهمیت دادن به علم و تخصص در رشته‌های مورد نیاز کشور و اتکا به منابع داخلی
4. حرکت در جهت خودکفایی، خوداتکایی و حمایت مادی و معنوی از اختراع و ابتکار
5. توجه جدی به حفظ روحیه و آگاهی سیاسی و انقلابی، در عین پرهیز از اختلافات جناحی
6. وحدت حوزه و دانشگاه و ارتباط مستمر و تنگاتنگ دانشگاهیان و روحانیان
7. فراهم ساختن محیط آرام و آزاد برای تحصیل علم و تحقیقات علمی
8. استفاده از استادان و مدیران کارآمد،‌مهذّب، عالم، متعهد و دارای استقلال فکری و ...
9. کسب ویژگی‌های لازم توسط دانشجویان از جمله تعهد در یادگیری صحیح علم و اخلاق، خودباوری، سعی وجدیت در رشد همه جانبه‌ علمی، دلسوزی و اصلاح‌طلبی، حفظ نظم و انضباط، تلاش در جهت کسب معرفت صحیح دینی، حمایت از انقلاب و اسلام و داشتن نشاط سیاسی و علمی
10. ایجاد و تقویت تشکل‌های سالم دانشجویی در جهت ترویج فرهنگ اسلامی
11. غنای متون درسی و پیراستگی محتوای آن از القائات استعماری.
با بهره‌گیری از این رهنمودها و سایر دیدگاهها به‌خوبی می‌توان نتیجه گرفت که تفکر اسلامی کردن دانشگاهها در حقیقت حاکی از دمیدن روح معنویت، تحصیل و تعلیم نیّت‌مندانه و در مسیر عبودیت الهی به پیکره‌ نظام آموزش عالی کشور است. این تفکر و ایده بر نشاط، اجتهاد، جدیت، نظام‌سازی و نظریه‌پردازی علمی – و به‌ویژه با صبغه اسلامی- در راستای کسب رضایت الهی و پاسخگویی به احتیاجات مادی و معنوی، دینی، انقلابی و ملی کشور و آحاد آن و نفی آفت‌های پیشینی و غرب محورانه و استعماری این مراکز علمی،تأکید خاص می‌ورزد.

بهره‌ چهارم: قرائت‌های ناصواب از موضوع «اسلامی کردن دانشگاه‌ها»
برخی از روی عمد یا از روی ساده‌اندیشی، قرائت‌هایی از موضوع «اسلامی کردن دانشگاه‌ها» عرضه نموده‌اند که اساساً با واقعیت این امر متباین است. بعضی از این برداشت‌های نادرست به نظر نگارنده اجمالا‌ً بدین شرح است:
1. دانشگاه اسلامی دانشگاهی است که به طور جزمی و ایدئولوژیک در خدمت نظام سیاسی اسلامی بوده، بازوی علمی و فرهنگی حکومت و یکی از اصلی‌ترین ارکان قدرت آن باشد. چنین دانشگاهی در حقیقت، از خود فاقد استقلال و اندیشه‌ مختار است و مؤسس و مروج علم درباری و حکومتی است.
2. ازآنجا که اسلام طرفدار علم و تحقیق است ، دانشگاه اسلامی، دانشگاهی است که جو علمی در آن غالب باشد.اگر چنین دانشگاهی اسلامی است، پس عموم دانشگاه‌های غربی هم اسلامی است.
3. دانشگاه اسلامی معهدی علمی است که در آن ظواهر شرعی در بین معلمین و متعلمین رعایت شده و کسی اعم از مرد و زن برخلاف مظاهر اسلامی نباید تظاهر کند. در این بین فرقی میان دانشگاه با سایر نهادها و دوایر جامعه‌اسلامی نیست.بدین ترتیب این عدم تظاهر، اصلی‌ترین وجه تحقق دانشگاه اسلامی است. این دسته، این ایده‌ متعالی را به حد رعایت ظواهر اسلامی و پایبندی به احکام فرعی دین در محیط دانشگاه تنزل داده‌اند.
4. شرایط اصلی تحقق دانشگاه اسلامی، مدیریت اسلامی و متعهد به اسلام است و در این چارچوب غیرخودی‌ها و دگراندیشان را جایی نیست بنابراین دانشگاه اسلامی یعنی صرفاً اجرای قوانین و آیین‌نامه‌های دولت توسط معتقدین به نظام.
5. شرط تحقق دانشگاه اسلامی، پاکسازی استادان دگراندیش و اجرای دقیق و سخت ضوابط گزینیشی درباره استادان و دانشجویان و اختصاص دانشگاه به «افراد مکتبی» است.
6. دانشگاه اسلامی، دانشگاهی است که در آن فقط علوم حوزوی تدریس می‌شود و ایجاد آن ملازم با حذف سایر رشته‌های تخصصی طبیعی و انسانی است.
7. با توجه به اینکه علوم را می‌توان به اسلامی و غیراسلامی تقسیم کرد، منظور از دانشگاه اسلامی‌این است که نوع اسلامی علوم در دانشگاه‌ها تدریس شود.
8. با توجه به تعارض علم و دین، صحبت از اسلامی کردن دانشگاه‌ها و دینی کردن علم، بیانی منسوخ و متعارض است.
نفی این قرائت‌های نادرست و وهم‌آمیز از موضوع دانشگاه اسلامی، یکی از بهترین راه‌های تمییز و تبیین واقعی ماهیت موضوع اسلامی کردن این مراکز است.

بهره‌ پنجم: موانع و راهکارهای تحقق اسلامی کردن دانشگاه‌ها
در راستای اسلامی کردن‌دانشگاه‌ها موانعی بسیار جدی وجود دارد. بدیهی است رفع آن‌ها در واقع راه‌کارهای مناسبی در جهت دستیابی به این هدف و تقویت و ارتقاء علوم انسانی هم می باشد که برخی از آن‌ها در زیر تشریح می‌شود:
1. تبیین دقیق مفهوم «اسلامی کردن دانشگاه‌ها» به گونه‌ای که زمینه‌ گسترش و ترویج قرائت‌های ناصواب پیش گفته در این زمینه برطرف شود.
2. تبدیل دبیرستان‌های دانشگاه گونه فعلی کشور به دانشگاه‌های واقعی به عنوان اولین گام در راستای اسلامی کردن دانشگا‌ه‌ها و تقویت علوم انسانی .
به عنوان توضیح باید اضافه کرد که متأسفانه دانشگاه‌های فعلی ما بویژه در رشته‌های انسانی از لحاظ کیفی با الگوی استاندارد دانشگاه‌های معتبر دنیا فاصله‌ فراوانی دارد که برخی دلایل آن به این شرح است:
-    تعدد مراکز تصمیم‌گیری در دانشگاه‌ها
-    غلبه‌ کمیت بر کیفیت
-    تدریس محوری به جای پژوهش محوری
-    غالب بودن عرضه محوری تا تقاضا محوری در انجام پژوهش‌ها
-    ضعف در ارائه‌ علوم انسانی و عدم توجه کافی به این علوم در کشور
-    فقدان تکریم لازم و رعایت شئونات مادی و معنوی استادان
-    بیکاری وافر دانش آموختگان دانشگاهی بخصوص در رشته های علوم انسانی
-    عدم تناسب ایجاد رشته‌های تحصیلی با وضعیت بازار کار و نیازمندیهای کشور
-    ضعف ارتباطات و تعاملات دانشگاه با محیط های داخلی و خارجی فرا دانشگاهی و عدم کاربری درست و بهینه نتایج‌عملکرد نظام آموزش عالی کشور .
-    کمی بودجه‌های تحصیلی نهاد آموزش عالی کشور و فعالیت‌های علمی
-    کمی منابع و مجلات علمی بین‌المللی
-    مدرک محوری و مدرک‌گرایی
-    غلبه‌آموزش و نبود پرورش در نظام آموزشی کشور
-    فقدان یا ارتباطات اندک علمی استادان و دانشجویان با عرصه‌های علمی فراکشوری و بین‌المللی
بدیهی است رفع این معضلات و استانداردسازی نظام آموزش عالی کشور، قدم ابتدایی در راستای اسلامی کردن این نهاد و ارتقاء آن است و طبیعی است انجام این اصلاحات، اقتضای عقلانی و در نتیجه ملازمت با شرع دارد. (کل‌ما حکم به العقل حکم به الشرع)
3. معرفی جامع و مانع اسلام به دانشگاه‌ها به عنوان دینی کامل، جهان شمول، عقلانی، و کاربردی.
بخشی از موانع اسلامی شدن دانشگاه‌ها مربوط به مسائل خارج از دانشگاه‌ها و بخش دیگر مربوط به مسائل درونی آنها است که متأسفانه نوعاً مسائل اخیر به عنوان موانع در این مسیر مورد عنایت قرار گرفته‌اند.
در مورد عوامل بیرونی ابتدا باید گفت که اسلام، دینی کامل و جهان شمول بوده و برای اداره‌ جهان و به عنوان خاتم ادیان عرضه شده است و اختصاص به زمان یا مکان خاصی ندارد. حال باید دید که چقدر حوزه‌های علمیه و اسلام‌شناسان توانسته‌اند به معرفی کامل اسلام و اثبات واقعیت کارآمدی آن در حل معضلات فعلی بپردازند و در عین حال چقدر چنین اسلامی به صورتی جامع و مانع به دانشگاه‌ها معرفی شده است؟
بدیهی است که دانشگاه‌ها تشنه‌ معارف و حقایق اسلامی هستند. حقایقی که به فرموده‌ قرآن کریم «لارطب ولا یابس الا فی کتاب مبین» توان پاسخگویی به کلیه‌ مشکلات بشر در همه‌ اعصار دارد و مسلم است که با انفتاح بیشتر سرچشمه‌های زلال اسلام ناب محمدی (ص) و معرفی اصالت و واقعیت‌ها و کاربری‌های عینی آن، اسلامی شدن دانشگاه‌ها با سرعت بیشتری صورت خواهد گرفت، اما همانطور که مقام معظم رهبری فرموده‌اند متأسفانه «هنوز توان عظیم فقه در گره‌گشایی معضلات زندگی و حل نقاط کور در مناسبات فرد و جامعه به کار گرفته نشده و بعضاً شناخته نشده است و پدیده‌های روز به روز زندگی در مقام استفهام و استفتاء از فقه اسلامی، طبعاً باید به پاسخی قانع کننده و حکمی قابل قبول برسد»
البته امام خمینی (ره) با نگرش‌ها و استنباط‌های جدید فقهی افق تازه‌ای در نحوه‌ اجتهاد گشودند و با طرح مدخلیت مؤکد زمان و مکان در اجتهاد، توانستند به بسیاری از معضلات فقهی زمان خویش پاسخ دهند و بر قابلیت اداره‌ جهان توسط اسلام مهر تأیید زنند، اما ایشان نیز بارها تأکید داشتند که «ما باید سعی کنیم تا حصارهای جهل و خرافه را شکسته تا به سرچشمه‌ی زلال اسلام ناب محمدی صلی الله علیه و اله برسیم و امروز غریب‌ترین چیزها در دنیا همین اسلام است و نجات آن قربانی می‌خواهد و دعا کنید من نیز یکی از قربانی‌ها گردم»
متأسفانه در راستای معرفی اسلام و پاسخگویی به شبهات و سؤال‌های دانشجویان، حوزویان به قدر کافی بذل عنایت و قبول زحمت ننموده‌اند و یکی از استادان حوزوی که‌سالیان متمادی دارای مسؤلیت‌های عالی دانشگاهی بوده‌است، ضمن اعتراف به این نقیصه می‌گوید:
«موضوع دانشگاه پس از پیروزی انقلاب مقدس اسلامی از نظر بزرگان خیلی کوچک دیده شد و برخورد با سرنوشت اسلامی و ایمانی دانشجو خیلی ناچیز به حساب آمد و برخی بزرگان عزیز و استادان گرانبهای حوزه، که شاید حاضرند روزی دو سه ساعت وقت خود را صرف 4 تا 5 شاگرد خود کنند، حاضر نشدند هفته‌ای دوساعت وقت خویش را صرف سازندگی یک جمعیت صد نفره‌ دانشجو بنمایند و یا بالاتر، عزیزی که حاضر است شبی یک ساعت در مسجد محل پس از اقامه‌ فریضه‌ مغرب و عشاوقت خود را صرف بیان و بحث اخلاقی و تربیتی برای مأمومین خود کند، حاضر نشد این حدیث اخلاقی و بیان گرم و سازنده‌ خود را صرف دانشجوی جوان سرنوشت‌ساز این امت و جامعه‌اسلامی کند»
4. تلاش افزونتر در جهت استفاده‌ بیشتر از افراد با صلاحیت‌تر و اسلام‌شناسان آگاهتر در حوزه‌ تدریس دروس معارف اسلامی دانشگاه‌ها.
متأسفانه و به‌ویژه در گذشته‌ای نه چندان دور، تدریس نه چندان موفق دروس معارف اسلامی در دانشگاه‌ها در پاره‌ای اوقات توسط افراد بعضاً غیر مجرب، لطمات زیادی وارد نموده است. البته در چند سال اخیر خوشبختانه سعی شده که استادان دروس معارف اسلامی پس از تأیید و کسب صلاحیت‌های لازم، به این امر خطیر گمارده شوند؛ گرچه به دلیل گستردگی کمی مراکز دانشگاهی دولتی و غیر دولتی هنوز شنیده و دیده می‌شود که افرادی فارغ و بدور از این آزمونها، به تدریس این دروس اشتغال می‌ورزند.
5. تدوین ومتون معارف اسلامی به گونه‌ای متناسب و متوازن با رشته‌های مختلف تحصیلی و ضرورت امکان سنجی افزایش پاره‌ای واحدهای درسی متناسب با دیدگاه‌های اسلامی در هر رشته.
امروزه یک دست شدن متون معارف اسلامی برای اکثر رشته‌های تحصیلی دانشگاهی، تا حدود زیادی جذابیت این دروس را برای دانش‌پژوهان کم کرده است و متأسفانه با وجود تأکید پاره‌ای از صاحب‌نظران، هنوز اقدامی جدی و عملی در مورد ارائه‌ دروس معارف اسلامی متناسب با رشته‌های مختلف تحصیلی و تدوین کتب معارف مختص آنها صورت نگرفته است. این در حالی است که دیانت جهان شمول اسلام در هر زمینه‌ای اعم از رشته های انسانی و غیر انسانی مانند پزشکی، معماری، مهندسی و ... دارای نظر و راهبردهای عملی و تجویزی است که به شکل منفک و حتی به صورت واحدهای درسی قابل تدوین و ارائه، برای هر رشته‌ تخصصی است.
6. ضرورت تدوین متون درسی و کتب دانشگاهی با صبغه‌اسلامی و حاکی از آراء اسلام.
این یک واقعیت است که متون اصلی بسیاری از علوم، خصوصاً علوم انسانی غربی است و مطالعات و پژوهش‌های غربیها قوام این دروس دانشگاهی را تشکیل می‌دهد، لذا با وجود تأسیس مرکزی مانند «دفتر همکاری حوزه و دانشگاه» و «سازمان مطالعات و تدوین کتابهای درسی» (سمت) و مساعی آن‌ها، هنوز خلاً عظیمی در مورد تدوین کتب دانشگاهی با صبغه‌اسلامی وجود دارد و متأسفانه پاره‌ای از مدرسین بی اطلاع از اسلام و شاید مغرض، این وهم را هم دامن می‌زنند که اسلام در این موارد ساکت است!

7. حفظ و ارتقای کیفیت مراکز آموزش عالی و دانشگاه‌ها
یکی از ابعاد اصلی اسلامی شدن دانشگاه‌ها، حفظ کیفیت و ارتقای آن در سطح آموزش عالی و در سطوح و ارکان شش‌گانه آن ( استاد، دانشجو، فضای دانشگاه، امکانات علمی، متون علمی و نظام آموزشی ) است.
به فرموده‌رهبر معظم انقلاب «ما می‌خواهیم دانشگاه یک محیط اسلامی و با اهداف اسلامی باشد. اهداف مسلمانانه و مؤمنانه این گونه است که باید علم در عالی‌ترین کیفیتش باشد...»  آنچه مسلم است در سالیان اخیر تا حدود زیادی کیفیت دانشگاه‌ها فدای کمیت آن شده است و با تأسیس مراکز آموزش عالی در دستگاه‌های مختلف دولتی و به صورت خصوصی و غیرانتفاعی، علاوه بر کاهش سطح کیفی دانشگاه‌ها، وحدت رویه در قبال مسائل آموزش عالی و هدایت و نظارت و کنترل آنها دچار خدشه شده است.
همچنین تأسیس برخی از رشته‌ها و تربیت دانشجو متناسب با نیازهای جامعه نبوده و مسلم است که وقوع چنین امری علاوه بر کاهش سطح کیفی دانشگاه‌ها، باعث یأس و سرخوردگی و ایجاد توقعات تنش برانگیز بسیاری از دانش آموختگان بیکار می‌گردد که مسلماً‌ این قضیه تناسبی با دانشگاه اسلامی ندارد.
بنابراین ضروری است در تأسیس دانشگاه‌های جدید به نیازهای واقعی جامعه عنایت بیشتری شود و ابعاد توسعه کمی این مراکز به نفع رشد و توسعه‌ کیفی آن‌ها متوقف شود. در ضمن، تأسیس دوره‌های تحصیلات تکمیلی، منحصراً در اختیار وزارت آموزش عالی باشد تا دست کم سطوح کیفی تحصیلات این مقطع حفظ گردد.متاسفانه به‌دلیل سهولت ظاهری راه اندازی رشته های تحصیلی علوم انسانی و با وجود ادعای عدم نیاز آنها به امکانات گرانقیمت بلیه گسترش کمی و افسار گسیخته آموزش عالی کشور بر رشته های علوم انسانی بار گردیده است و مطمئناً این بلیه با وجود زمزمه های حذف کنکور از مقاطع کاردانی و کارشناسی گسترده تر خواهد گردید.
8. رفع ضعف‌های موجود در کادرسازی و تربیت استادان مولد و متعهد و نهادینه نمودن تشکیلات لازم جهت ارتباطات علمی و هم‌اندیشی مستمرآنها و سامان‌بخشی به این تعاملات بویژه در علوم انسانی.
با وجود تأسیس مراکزی مانند دانشگاه تربیت مدرس، که هدف اصلی آن تربیت استادان متعهد است، متأسفانه هنوز ضعف‌های آشکاری در کادرسازی استادان مؤمن و صاحب‌نظر و صاحب قلم وجود دارد و در پاره‌ای از موارد نیز با بهانه‌های مختلف، بهای لازم به چنین مدرسینی داده نمی‌شود. از سوی دیگر، مشکلات معیشتی یا رقابت های کاذب رقیب ستیزانه پاره ای از استادان، باعث شده است که استادان با سابقه و قدیمی‌تر، بیش از حد متعادل به تدریس بپردازند که نتیجه‌ طبیعی آن علاوه بر تضعیف کیفیت آموزش، این است که استادان پویا و جوان و متعهد به‌راحتی نتوانند به کاریابی و تدریس و فعالیت علمی کافی بپردازند؛ لذا ایجاد فضای مناسب برای جذب اعضای هیأت علمی جدید و بالنده در دانشگاه‌ها، یکی از کارهای مؤثر در این زمینه است. ضمن آنکه باید تلاش وافری صورت گیرد که اینگونه استادان در جلسات و تعاملات و ارتباطات متعدد به هم‌اندیشی مستمر و سازمان یافته بپردازند. متأسفانه به دلیل ضعف و عدم نهادینگی اینگونه نشست‌ها، هم اندیشی‌های مزبور نوعاً موقت، منقطع و فاقد حمایت‌‌های لازم بوده و غیرفراگیر است و معمولاً همین جلسات نامستمر هم به پایتخت یا یکی دو استان بزرگ دیگرختم و خلاصه می‌شود!
9. اعمال سیاست‌ شایسته‌سالاری و نخبه‌گزینی در نصب مدیریت دانشگاه‌ها و ترغیب افراد ذیصلاح در قبول مسؤلیت این امر خطیر.
دانشگاه محل گردهمایی نخبگان هر ملت است و بسیار بدیهی است که گزینش مدیران این بخش که قوه‌ی عاقله‌ هر کشور است، از حساسیت و دقت زیادی باید برخوردار باشد. مدیر یک مرکز آموزش در درجه‌اول باید واجد برجستگی‌های لازم علمی و سپس سایر ویژگی‌ها باشد. متأسفانه در مراکز آموزش عالی این دقت نظر در انتصاب مدیران علمی کشور به گونه‌ای شایسته و به‌ویژه در سالیان اخیر رعایت کامل نشده است و ترجیح علایق سیاسی و جناحی در این گزینش‌ها مؤثر بوده است و بدیهی است که استادان و دانشجویان، چنین مدیرانی را برنتابند. اینگونه ضعف مدیریت‌ها مایه تضعیف ایده دانشگاه اسلامی و تحقق آن است.
از سوی دیگراینکه افراد صاحب صلاحیت به آسانی مسؤلیت امور دانشگاهی را بر عهده نمی‌گیرند نیز یکی از مشکلات اسلامی شدن دانشگاه‌ها است؛ لذا می‌باید به انحاء مختلف و با یادآوری مسؤلیت‌های خطیر این قشر، صاحبان تعهد و تخصص‌های لازم را به پذیرش این گونه مسؤلیت‌ها وادار نمودو بدین سان می توان با افزایش کارآمدی مدیران،تدابیر ضروری جهت اسلامی نمودن دانشگاه‌ها و تقویت علوم انسانی را بهتر اتخاذ و مدیریت کرد.
10. حل مشکلات معیشتی استادان و جامعه‌ دانشگاهیان بویژه در علوم انسانی و افزایش امیدواری ونشاط در محیط های علمی.
ایجاد اصلاحات لازم در وضعیت معیشتی استادان و تجهیز امکاناتی دانشگاه‌ها و خوابگاه‌های دانشجویی، حفظ هویت علمی، معنوی و منزلت شغلی آنها و افزایش امکان اشتغال دانشجویان و مقابله با معضل روزافزون بیکاری دانش‌آموختگان بخصوص در رشته های علوم انسانی، خواه ناخواه باعث افزایش نشاط و امیدواری محیط‌های دانشگاهی و دلدادگی بیشتر آنها به کار خطیرشان می‌باشد که نتیجه‌ مستقیم این امر ارتقای سطح کیفی دانشگاه‌ها و جلوگیری از افت تحصیلی این مراکز و اهتمام بیشتر به ارزش‌های اسلامی است.
11. جلوگیری از اعمال سلیقه‌های مختلف تحت عنوان اسلامی کردن دانشگاه‌ها
متأسفانه همواره این تصور حاکم بوده که اسلامی کردن دانشگاه‌ها تنها و در اصلی‌ترین وجه، متوجه رعایت ظواهر شرعی در پوشش و ارتباطات دانشجویان دختر و پسر است. این در حالی است که چنین تصور نازل و حداقل گرا در مورد اسلامی کردن دانشگاه‌ها نیز همواره دست و پا شکسته و بدون وجود وحدت رویه علمی با سلیقه‌های مختلف در دانشگاه‌ها اجرا شده و می‌شود،البته استفاده از روش‌‌های خشن و غیرمنطقی نیز مانع اسلامی شدن دانشگاه‌ها است و از آنجا که دیانت شریف اسلام مبتنی بر عقل و استدلال و اقناع است، باید از روش‌های ملایم و منطقی و کاربری تضارب آرادر راستای پیگیری اهداف کوتاه‌مدت و بلندمدت اسلامی کردن این مراکز سود جست و نباید ذهنیت دانشجویان را نسبت به روند این جریان فرهنگی منفی نمود، همچنین در این راستا می‌باید به گونه‌ای جدی تحکیم و ترویج ارزش‌های اسلامی و انقلابی و تضعیف ارزش‌های منحط غربی در محیط دانشگاه و مبارزه‌ای منطقی، مستدل، جدی و یک دست با منکرات و زمینه‌های پیدایش اخلاقیات نامشروع در نظر و عمل قرار گیرد.
12. راه‌اندازی جنبش «تولید نرم افزار علمی و دینی» و نظریه‌پردازی در کلیه‌ علوم و معارف دانشگاهی و عنایت به نهادینه نمودن خلاقیت علمی و تفکر بالنده‌ دینی و مناظرات آزادانه‌ علمی.
13. تقویت شأن و ارتقای مرتبه‌ نازل فعلی علوم انسانی و تلاش در جهت تلفیق این علوم با سایر علوم و راه‌اندازی علوم بین رشته‌ای در این مسیر.
14. ایجاد وحدت رویه و استمرار در اجرای برنامه ریزی های میان مدت و بلند مدت نظام آموزش و پژوهش عالی کشور.
 متاًسفانه برنامه ریزی های آموزش و پژوهش وزارت آموزش عالی به گونه ایی غیر مستمر و منقطع اجرا شده و می شود و با سرکار آمدن دولت های جدید، خط مشی گذاری ها و اجرای این برنامه ها با گسست شدید و حتی زیر سوال بردن برنامه ریزی ها و برنامه ریزان قبلی همراه بوده و هست .

بهره ششم:استنتاج
در این نوشتار نویسنده با ذکر استدلال هایی فرهنگ را بر تمدن مقدم شمرد و آنگاه زیر بنای فرهنگ را در جامعه اسلامی، دینی قلمداد کرد، سپس علوم انسانی را از مقوله فرهنگی و کیفی و علوم تجربی را از مقوله تمدنی و کمی به شمار آورد و بدین وسیله بر تقدم علوم انسانی تاکید ورزید، آنگاه با توجه به مبنا بودن دین در فرهنگ اسلامی  بر تعامل علوم انسانی و موضوع دیانت پای فشرد و بر همین اساس میان اسلامی کردن دانشگاه‌ها و تقویت علوم انسانی تعاملی دو سویه ترسیم کرد وضروری دانست.
در این تحقیق به شرایط بحرانی علوم انسانی در کشور اشاره شد، آنگاه با نشان دادن جایگاه علم و دانش‌پژوهی در فرهنگ و تمدن اسلامی و نقش مهم ایرانیان در این زمینه، تبیین گردید که انقلاب اسلامی به عنوان انقلابی با محوریت و اساس فرهنگی، تلاش نموده است که باآرایی مانند اسلامی کردن دانشگاه‌ها به بازسازی این نهاد آفت زده پرداخته، حیات طیبه و جهت و عمل اسلامی را بدان بازگرداند.
مقاله با تشریح و بازشماری قرائت‌های ناصواب از موضوع اسلامی کردن دانشگاه‌ها( ضمن رد آن‌ها)، قرائت صحیح این واژه را به‌خصوص از منظر امام خمینی (ره) مطرح و راهکارهای متعددی را جهت تحقق این آرمان با لحاظ شش رکن اصلی دانشگاه یعنی؛ استاد، دانشجو، نظام آموزشی، امکانات علمی، متون علمی و فضای دانشگاه بیان نمود. به نظر می‌رسد که در بین این راهکارها و رهیافت‌های چهارده‌گانه، سه راهکار آخراز اهمیت و الزام بسیار افزونتری در عصر فعلی- که دانش و نظریه ملاک اصلی قدرت است- برخوردار است و در واقع ارتقای علوم انسانی و نظام پردازی و جنبش تولید نرم افزار علمی و دینی از راه‌کار‌های اساسی اسلامی شدن دانشگاه ها به‌شمار می آید و اسلامیت دانشگاه‌ها هم به همین میزان موجب رشد وتقویت علوم انسانی و آفت زدایی از این دسته از علوم خواهد شد. بر همین مبنا بسیاری از صاحب‌نظران مسائل آموزش عالی معتقدند که یکی از اصلی‌ترین راهکارهای دستیابی به اهداف پیش گفته، توجه افزونتر به علوم انسانی است. حتی  معاون سابق پژوهشی وزارت علوم، صریحاً اعلام می‌نماید که «توسعه‌ کشور بستگی تام به توسعه‌ علوم انسانی دارد»  ‌و خروج از انزوای علمی کشور ما در عصر جهانی شدن، بستگی اساسی به توجه به علوم انسانی دارد.   
 همچنین در راستای تحقق این  اهداف و در پی جویی ایجاد تعامل مثبت میان دو متغیر اسلامی کردن دانشگاه ها و ارتقاء علوم انسانی قدم های فراوانی باید برداشته شود از جمله ما نیازمند نهادینه و قانونمند شدن «مناظرات و نظریه‌پردازی و حمایت، هدایت و جمع‌بندی آن‌ها هستیم تا با ارائه‌ آزادانه‌ و منطقی ایده‌ها و ایجاد کرسی‌های آزاد علمی، محافل و حلقه‌های گفتگوهای تخصصی در محضر وجدان عمومی حوزه و دانشگاه، شاهد «طرح منطقی ایده‌ها»، رواج بازار «نظریه‌پردازی و نوآوری روشمند» و نیز مناظره‌های علمی و قانونمند و نتیجه‌بخش و فارغ از غوغاسالاری و «نهادسازی برای اجابت پرسش‌های جدید»‌ و در نتیجه «تولید نرم‌افزار علمی و دینی» در حوزه و دانشگاه بیش از قبل باشیم.
خوشبختانه برای رفع بحران علوم انسانی تلاش‌هایی- هرچند ناکافی- صورت گرفته است که از جمله آن‌ها برگزاری نشست ویژه‌ اندیشمندان علوم انسانی توسط وزارت علوم در فروردین ماه سال 82 است که منجر به صدور بیانیه‌ لتیان و استخراج اهداف، سیاست‌ها و راهبردهای پژوهش‌های علوم انسانی گردید. ضمن آنکه بنا بر آمارهای مؤسسه‌ ISI بعد از انقلاب، رتبه‌ تحقیقات بین‌المللی علوم انسانی کشور ما مرتبه‌ی 110 بوده است و خوشبختانه از بعد از جنگ تحمیلی با رشد این پژوهش‌ها، رتبه‌ فعلی کشورمان به 57 رسیده است.  این در حالی است که رتبه‌ی ایران در علم فیزیک در میان 25 کشور برتر این علم، 15 می‌باشد.
بدیهی است که با استمرار بحرانی بودن وضعیت علوم انسانی در کشور و فقدان انعکاس و بازتاب تلاش‌های علمی و بومی این رشته‌ها در فضای  داخل وخارج از کشور، نه می‌توان از حالت مصرف زدگی و ترجمه خواری آثار فکری غربی‌ها در امان بود و نه می‌توان به انعکاس واقعیت‌های نظری و عینی انقلاب اسلامی و فرهنگ و تمدن ایرانی اسلامی در عرصه‌ داخلی و بین المللی پرداخت و یقیناً یکی از اصلی‌ترین راه‌های تحقق آرمان دانشگاه عزتمند اسلامی، تقویت و توسعه‌ علوم انسانی و رفع انزوا و مهجوریت آن و تبدیل اینگونه دانش‌ها به علوم مولد و پاسخگو به نیازهای دینی و اجتماعی در عرصه‌های داخلی و خارجی است. امیدواریم این تلاش افزون شود.
منابع:
کنگره علوم انسانی 1387

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

لطفاً نظرات و پیشنهادات خود را

 <?xml:namespace prefix = o ns = "urn:schemas-microsoft-com:office:office" />

با مدیریت سایت از طریق پست الکترونیکی؛

 

Email: مطالب مشابه :

مدرس برتر دانشگاه علمی کاربردی استان گلستان

مدرس برتر دانشگاه علمی کاربردی برتر دانشگاه جامع علمي و دین بهار نو




واحد 41 دانشگاه جامع علمی - کاربردی بدون کنکور دانشجو می پذیرد

دانشگاه جامع علمی دانش "مدیریت ارتباطات" از طریق انتشار نشریه ای روزآمد ، علمی و




قسم به عصر ظهور ...

مدیریت دانش. دانشگاه جامع علمی ویژگیهای عصر ظهور و یاوران حضرت مهدی(عج)




تعاملات دو سویه اسلامی کردن دانشگاه ها و تقویت علوم انسانی

تعاملات دو سویه اسلامی کردن دانشگاه ها و با دین و فرهنگ و کادر علمی مستقل




برچسب :