اندر تاويل مفهوم قرباني: گزارش مرگ رمضانعلي موسي‌زاده حليم

پيشكش به درويش بي كشكول‌ و خرقه : قربان وليئي


يكشنبه شبي كه فردايش عيد قربان بود، ساعت يازده و بيست و هفت دقيقه و سيزده ثانيه، پيامكي دريافت كردم. از آنجا كه از پيامك‌هاي Forward to allكه مد شده است در ايام سوگ و سور، همه براي هم مي‌فرستند و هيچ خصوصيت محبت‌آميز شخصي در اين نوع پيامك‌ها نيست، جز آن كه پولش به جيب  مخابرات برود، متنفرم، به محض باز كردن Inbox و ديدن اين پيامك تازه وارد، دستم به سمت گزينه Delete مي‌رفت كه ديدم ظاهر جملات اوليه پيامك به پيامك‌هاي شب عيد نمي‌خورد. كنجكاو شدم و تا آخرش را خواندم:

«پسر پنج ساله بود

كه پدر آسماني شد

....

هنگام ورود به دانشگاه

همه خواهند گفت:

فرزند شهيد است

فرهنگ لغت: فرزند شهيد = سهميه

ولي هيچ وقت هيچ كس نخواهد دانست

كلاس اول وقتي خواستند به او ياد دهند بنويسد: بابا

يك هفته در تب سوخت

عيدتان مبارك»

اين پيامك را اويس موسي‌زاده، پسر شهيد رمضانعلي موسي‌زاده حليم برايم فرستاده بود. من فكر كردم كه چرا او شب عيدقربان بايد جمله «عيدتان مبارك» را پس از آن جملات كه به يك داستان ميني‌ماليستي شبيهند، بنويسد. مي‌دانستم كه آن جملات، داستان نيستند، واقعيت‌اند زيرا اين پسر و پدر شهيدش را كه ما بچگي‌ها به او عمو رمضون مي‌گفتيم ، مي‌شناسم. وصيت‌نامه پدرش را خوانده‌ام كه در آن از لكنت گرفتن پسر پنج‌ساله‌اش به خاطر دوري از پدر در اعزام‌هاي جبهه سخن گفته است و خودش بسيار در نيمه شب‌هايي كه گويي صبح نداشتند، با من از پدرش حرف زده است و من گهگاه آن لحظاتي كه «يك مرد بي پروا گريه مي‌كند» را در آن نيمه شب‌ها به چشم ديده‌ام.

مبادا فكر كنيد كه دوستم، اويس، يكي از آن مشت خورده‌هاي آماتوري است كه باب دل مجرياني مثل احسان عليخاني هستند براي اشك گرفتن و جريحه‌دار كردن احساسات اين ملت مغموم كه ما آنان را ايرانيان مي‌خوانيم، نخير، ابدا اين چنين نيست.

يك وكيل دادگستري كه روزگاري يكي از چند گزينه براي دروازه‌باني تيم ملي فوتبال جوانان ايران بوده است، با قد و قامتي كشيده و آراستگي  فراتر از حد وسواس . يك دفتر وكالت در تهران دارد و يكي در وطن مشترك من و او  يعني بهشهر. خنده و البته غالب اوقات قهقهه، از نشانه‌هاي جدا نشدني رفتار اوست.اما همين آدم، تقريبا هر وقت كه شب از نيمه مي‌گذرد و من و او تنها مي‌شويم، سر حرف را هر جوري كه هست به پدري مي‌كشاند كه از او جز چند خاطره محو ندارد و گاه ساعت‌ها حرف مي‌زند. لابد مي‌پرسد: از چه حرف مي‌زند؟ از شنيده‌هايش كه از اين و آن درباره پدر شهيدش ميشنود  و ظاهرا قرار نيست تمام شود  : هر چند وقت يكبار يكي از راه مي‌رسد و همين كه مي‌‌فهمد او پسر رمضانعلي موسي‌زاده است، برگ ديگري از دفتر بازمانده  عمر پدري برايش  ورق مي‌خورد كه جز چند خاطره محو از او ندارد ولي...

چون كشتي تن دوباره در گل برود

موجي از امواج به ساحل برود

رفتن يا ماندن همه سهل است بگو

دل را چه كنم كه داغت از دل برود

زهير توكلي

 


مطالب مشابه :


متن پيام تسليت

مجلس ترحيم - متن پيام تسليت - دانلود مجالس ختم چهلم سالگرد سنگ قبر درگذشت تقدیر عكس اشعار




فوايد قرآن در ابعاد مختلف

قرآن هاي بزرگ براي نگهداري پول عيدي و اعلاميه ترحيم عزيزان شعر متن عاشقانه




بلبل بوستان اهل بیت

شعر اربعین حسینی . ماه صفر . و اين شعر بود كه نقش اعلاميه هاي ترحيم آن مرحوم گرديد :




خداوند "نميتوانم" را قرين رحمت خود فرمايد !

شعر آقای علی مجلس ترحيم "نمي توانم" را در كلاس برگزار كردند . معلم روي اعلاميه ترحيم




مصاحبه (قسمت دوم)

بله، نواب اعلاميه كه مصدق آن شعر حسين علاء 25 آبان سال 1334 كه براي شركت در مجلس ترحيم




اندر تاويل مفهوم قرباني: گزارش مرگ رمضانعلي موسي‌زاده حليم

اعلاميه ترحيم بود و نوشته بود: معلم اخلاق، شهيد رمضانعلي موسازاده، به خانه كه نقد شعر نقد




پايان يك تراژدي

سايه ام از خودم جلوتر مي رفت و انبوه اعلاميه هاي ترحيم بر ديوارها از پنج شنبه بودن امروز




خلاصه تاريخ ايران - بخش دو

شعر کهن سخنرانی اعلاميه معروف نواب خميني فرزند بزرگ امام خميني و چاپ آگهي هاي تسليت و




برچسب :