بخت یار

بختياري

نژاد<?xml:namespace prefix = o ns = "urn:schemas-microsoft-com:office:office" />

قوم لر به 2 دسته تقسيم مي شود : لر بزرگ = ايل بختياري و  لر كوچك = كساني كه در استان لرستان هستند . تاريخچه نژادي قوم لر به دربار ساساني باز مي گردد . و هنگامي كه اعراب به ايران حمله كردند آنان به كوه هاي كنوني استان چهار محال و بختياري گرويدند و براي مدت ها ي بسيار زياد با اعراب جنگ چريكي ( نا منظم ) پرداختند . كه يكي از دلايل نام گذاري آنان به بختياري همين بود. آنان اعراب را به دل كوه مي كشاندند و با حملات برق آسايي آنان را مي كشتند . اعراب كه با كوه و جنگل آشنايي نداشتند و با ديدن اقوامي كه با اسب هاي تند رو در خطر ناك ترين و وحشتناك ترين راه ها  گذر مي كردند شگفت زده شده و آنان را بختياري ناميدند . بختياري يعني داراي شانس و اقبال . البته قبل از اين هم نظريه ديگري نيز و جود داشت  و آن اين بود كه بختياري ها از جنگ جو هاي آريايي بودند كه منتها از رم به ايران آمدند ، آنان كه بعد از پيروزي بر قسمتي از لشكر ايران وارد اين فلات شدند آريايي ها ايراني  به آنها مي گفتند بختياري منظور : بخت و اقبال يارتان بود كه جنگ  را بر ما پيروز شديد البته اين نظريه رد شد. چرا كه لباس مردان بختياري ها (كه در چند بند پايين تر توضيح بيشتري خواهيم داد ) چوخا ( شكل معرب آن = چوغا) از روي قبر كورش يا همان پاسارگاد ساخته شده است ( توضيحات بيشتر در پايين) كه اين مورد به هزار و پانصد سال قبل از ساسانيان و  حمله رم به ايران  حكايت دارد. البته نظريه هاي ديگري نيز وجود داشت كه از نوشتن آنان به برهان مهم نبودن پرهيز كرديم.

زبان

زبان مردمان اين ايل پارسي دري (‌ دربار ساساني) است . كه تنها زبان اصيل باقي مانده قبل از قاطي شدن با اعراب است كه هرگز از بين نخواهد رفت چرا كه اكنون بيش از 4 ميليون نفر در سراسر دنيا به اين زبان ( البته گويش پارسي ) سخن ميگويد . در فراگيري اين زبان هيچ گونه نوشته اي وجود ندارد و از سينه به سينه به فرزندان منتقل مي شده است .  ولي اكنون افرادي هستند كه كتابهايي را براي نگه داشتن اين گويش اصيل چاپ كرده اند. پارسي دري برادي هم دارد كه آن پارسي پهلوي است كه اين گويش با گويش پارتي ها ( خراساني هاي قديم و زبان اشكانيان) قاطي شده است كه  فرقي نمي كند و تنها تفاوت آنان به تلفظ واژه ها برميگرد و  نه چيز ديگر .  پارسي در در اداي واژه هايي جمع  فتحه بالاي واژه ها را به گ تبديل مي كند مانند دُر ( دختر) = درگل ( دختر ها ) زن = زنگل ( زن ها ) و ... در اداي  حروف تفاون وجود دارد مانند ق = خ و در اين گويش حرف ق جايي ندارد و در بيشتر مواقع در واژه هاي موجود در اين گويش به خ تبديل مي شود.

پوشاك

لباس مردان بختياري 3 قسمت است كلاه  چوغا يا چوخا ( لباس بالا تنه)‌ و شلوار دبيت . چوغا يا چوخا داراي نقش و نگار هايي است سياه و سپيد كه از روي پاسارگاد، قبر كورش بزرگ ساخته شده است و بيان گر پيروزي سپنتا مينو بر انگره مينو (‌آيين زرتشت سپنتا مينو = فرشته نيك و انگره مينو = اهريمن) است به طوري كه خطهاي سپيد سپنتا مينو ، از پايين به بالا مي آيند و خظ هاي سياه كه بيانگر انگره مينو است از بالا به پايين مي آيند و بيان گر پيروزي نيكي بر شومي است.

شلوار دبيت كه دمپاچه هاي بسيار گشادي دارد و زيبايي ويژه اي را به مرد بختياري مي بخشد نشاندهنده  مرد بختياري است كه با تفنگ بسيار زيبا تر نيز ميشود. مردان اين ايل كلاهي به رنگ سياه و يا سپيد بر سر مي گذارند

پوشاك بانوان

پوشاك بانوان بسيار شبيه به پوشاك زنان شمال كشور است البته با اندكي تفاوت در رنگ و تزئيني ها . كه در ايل بختياري زنان سنگ ها ، سكه ها و  طلا هاي گران قيمت را به آن مي چسبانند  و  آن را به دور سر ميبندند . اين مزين كه لچك نام دارد بيانگر دختر بختياري بودن است.  روسري اين زنان كه مينا نام  دارد به آيين زرتشتي باز ميگردد . چرا كه روسري از قبل از اسلام نيز وجود داشت . دامن زنان اين ايل هم مانند شلوار مردان دمپاچه گشاد است و داراي رنگ هاي متنوعي ميباشد كه به آن دامن قري ميگويند.

رسوم

از رسومات اين ايل شاهنامه خواني را مي توان نام برد كه اكنون ديگر وجود ندارد و به 100 سال پيش باز مي گردد .

رسومات اين ايل مانند بسياري از ايرانيان است و حنا بندان و عقد و ... در عروسي به چشم مي خورد بعد از عروسي هم آييني وجود دارد كه به آن تازريدن مي گويند ، جواناني از اين ايل با سوار شدن بر اسب در دره ها و دشت ها ضمن مسابقه ، تير اندازي نيز مي كنند .

در اين ايل شكار و شكارچي جاي گاه خاصي دارد به طوري كه در هر جا كه بودند جانوران آنجا را تا مرز نابودي مي بردناند به طوري كه رضاشاه پهلوي عده اي را از ارمنستان به گهرو استان چهار محال و بختياري آورد تا به اين مردمان كشاورزي ياد دهند.

 چهارشنبه سوري و 13 بدر را  جشن مي گيردند و هرگز رسومات ديگر را فراموش نميكنند.

جايگاه خان

خان يا رئيس تش (‌ طايفه -  تيره ) كه اكنون و جود ندارد براي مردمان فرمانروايي ميكرد و جايگاه ويژه اي دارد به طوري كه تمام دعوا و جنگ ها را ميتواند خاموش يا به راه بياندازد  . آخرين خان آقاجعفر قلي خان خان ايل بابادي بود كه متاسفانه در حدود 3 سال پيش فوت كرد

پوشاك زنان بختياري

پوشاك زنان بختياري

 زن بختياري در همه كارهاي زندگي دوشادوش مرد پيش مي رود هم در جنگ ها وارد مي شود هم در بزم ها و ميدان ها و هم در گشاد و بست كارهاي خانوادگي و ايلي

  

<?xml:namespace prefix = v ns = "urn:schemas-microsoft-com:vml" />

 


زنان ايل بختياري فوق العاده پاي بند پاكي و تقوي هستند. كمتر از چادر استفاده مي كنند ولي در پوشيدن شلوار افراط مي نمايند. براي هر شلوار تقريباً هفت متر پارچه مصرف مي شود. هر زن بختياري بيش از پنج شلوار روي هم مي پوشد شلواري كه روي همه شلوارها مي پوشد اغلب مخمل سياه يا آبي است كه حاشيه تحتاني آن را با سكه هاي نقره اي تزئين مي كنند.
هر زن بختياري بايد كلاه مخصوص از مخمل كه با مهره هاي كوچك و الوان به نام منجوق زينت مي يابد و لچك نام دارد به سر داشته باشد. ساير پوشاك زنان شامل مينا يامقنا (مقنعه) است كه شبيه  ساري زنان هندي مي باشد. زنان قسمتي از مينا را به لچك سنجاق مي كنند و بقيه اش را روي شانه ها و پشت سر مي اندازند. همچنين پيراهن دراز كه تا مچ پايشان امتداد دارد نوعي گيوه ظريف به نام گيوه ملكي سبز به پا مي كنند زينت زنان عبارت است از گردنبندو قاب قرآن نقره يا چرمي كه به بازو مي بندند و حناي زيادي براي رنگين كردن گيسوان و ناخن هاي دست و پا استعمال مي نمايند.
زن بختياري در همه كارهاي زندگي دوشادوش مرد پيش مي رود هم در جنگ ها وارد مي شود هم در بزم ها و ميدان ها و هم در گشاد و بست كارهاي خانوادگي و ايلي و از ميان همه كتابها شاهنامه فردوسي را بسيار دوست مي دارند و در نوبهار و ميهمانيها با آواز بلند و آهنگ ويژه مي خوانند و كمتر كسي پيدا مي شود كه با شاهنامه آشنايي نداشته باشد و چند بيتي از بر نداند همين آشنايي با آيين و فرهنگ كهن، بختياري را از جاهاي ديگر ممتاز كرده است و زن بختياري جز شوهر خودش مرد ديگري را به شمار نمي آورد بدين رو زنان بيشتري و اكثريت قريب به اتفاق گشاده رو هستند. تنها چارقد بنام «مي نا» به سر دارند كه سر و گردن آنها را مي پوشاند.چادر را هم در وقت ميهماني يا گردش به سر مي اندازند در ايل نشين ها زنان به همان سربنده بسنده مي كنند اما آنها كه روستانشين هستند چادر، مينا و حتي روبنده دارند.
اما شرم با حجاب و در پرده بودن توفير دارد. چه شرم و آزرم يكي از صفتهاي بسيار پسنديده ايرانيان است زنان بختياري هم بيشتر شرمگين هستند و اين شرم به زيبايي و گيرايي زن مي افزايد. در نوشته هاي پهلوي درباره زن سخن بسيار رفته و يكي از صفتهاي خوب زن را شرمگيني دانسته اند.
شيوه رخت پوشيدن و نوع و جنس آن :
رخت پوشيدن و نوع و جنس آن در بختياري چه زنان و چه مردان ويژه خود آنان مي باشد. زنان دلبستگي  بسياري به زيبايي و دوخت و جنس و رنگ رخت دارند. رخت آنان با آنكه هم از نظر بها و هم از نظر وزن سنگين است اما از آن سرپيچي نمي كنند. زن بختياري با آن كه كار بسيار دارد از آرايش و پيرايش خود دست برنمي دارد.
نوع رخت زنان بختياري عبارت است از: يك شلوار كه بيشتر پارچه سياه رنگ است و تنگ دوخته مي شود يك يا دو يا سه شلوار كه از پارچه هاي رنگين چيت، ابريشم، مخمل يا زري و يا اطلس و مانند آنها كه در برخي از آنها نوارهاي زرين و سيمين زيبا در كناره و لبه آنها مي دوزند. اين سرشلوارها تا پايين زانو و برخي تا سرپنجه پا مي باشند و بسيار گشاد و داراي چين هاي فراواني است يك يا دو پيراهن (پيراهن و زيرپيراهن) دارند كه پيراهن كوتاه و داراي دو چاك در دو طرفش مي باشد و كوتاه است كه تا بالا و روي زانو بيشتر نمي آيد پيراهن نيز از پارچه رنگين درست مي شود و يك مينا(چارقد) كه از پارچه تيره و نازك دوخته مي شود. مينا جوري دوخته مي شود كه سر و گردن را مي پوشاند نيمي از آن پشت سر و نيمي روي سينه را مي گيرد و اين مينا با دو سنجاق بر سر گيرمي كند.(كه آن سنجاق ها از افتادنش جلوگيري مي كنند).
يك آلخلوق(ارخالق) با جليقه(كت) هم روي پيراهن مي پوشند اين آلخلوق بيشتر از مخمل يا پارچه اي مانند آن درست مي شود كه كناره آن را نوار زري مي دوزند. يك لچك و يك مينا به سر مي كنند. لچك پارچه اي است كه جلوي آن بيشتر مخمل يا اطلس است و پشت آن پارچه نازكتري است به اين لچك مهره هاي ريزي با نقش ويژه اي مي دوزند كه آن مهره ها را منجوق مي گويند. چادري هم دارند كه در وقت ميهماني يا سفر به كار مي برند. هنگامي كه اين رخت را كامل مي پوشند درست مانند سروي نمودار مي شوند. اين رخت بويژه در وقت عروسي بسيار زيبا و گيرا مي باشد.
بختياري ها (كه در بخش جلوي لرستان بزرگ و ميان منطقه محدود به اردكان و كهگيلويه و بهبهان، رامهرمز، شوشتر، دزفول، لرستان و عراق ايران سكونت دارند) طبق نوشته اي در تاريخ جغرافيايي خوزستان به نقل از تاريخ گزيده و شرفنامه، طايفه اي از كردها مي باشند. ولي آنچه هست اين است كه بختياريها در لرستان زندگي نمي كنند و تحت تأثير آداب و رسوم لري(با اين كه خود لرها را طايفه اي از كردها مي دانند) پوشاكشان به لري نزديك تر و شبيه تر است. در پوشاك بانوان بختياري نيز(كه مخلوطي مشخص و جدا مي باشد) آثاري از پوشاك كردي ديده نمي شود بنابر اين پوشاك بختياري ها را (به ويژه از آن مردانشان را) بايد لري شناخت.
بانوان بختياري داراي يك كلاهك(نيمه عرقچين) يك روسري به نام مينا، پيراهن بلند، تنبان(شليته)، يك جفت گيوه برازنده، يل(كت) و چادري توري مي باشند.

 


كلاهك بانوان بختياري:
كلاهك بانوان بختياري از پارچه هاي الوان و مخمل دوخته مي شود برش آن دو تكه اي است يكي پشت و ديگري در بالاي سر قرار مي گيرد. بخش پشت سر، پارچه اي به شكل نيم دايره است كه دنباله اي پهن دارد و اين دنباله تا به نزديك پايين گردن مي رسد.
روي خط نيم دايره  را پارچه اي به پهناي چهار انگشت، لب به لب گردانده و دوخته اند(اين قسمت بر روي سر و در حدود بالاي پيشاني قرار مي گيرد و بر آن، زر و زيور و سكه هاي تزئيني فراوان منجوق دوزي مي كنند بر گوشه هاي كلاهك، بندي دوخته اند كه به زير چانه مي اندازند تا كلاهك بر روي سر استوار باشد.
روسري بانوان بختياري:
روسري زنان بختياري كه مشهور به ميناست، يك روسري كم عرض در حدود يك متر و طول سه متر و نيم است كه روي كلاهك بر سر مي نهند. رنگ آن هميشه ساده(بدون گل و بوته) ولي الوان است طول مينا را معمولاً چند بار در پشت سر تا مي زنند(به طوري كه چندلا مي شود) و يك بار آخرين قسمت مينا را در جلوي صورت از زير چانه مي گذرانند و گوشه آن را در كلاهك(كه زير مينا دارد) با سنجاق محكم مي كنند. در اين حالت روسري در پهناي خود بر روي سينه و جلوي بدن و همچنين در پشت سر و كمرگاه افتاده است و درازي بخش پايين مينا(كه براي قشنگي مملو از سكه هاي تزئيني است) گرداگرد بدن در حدود كمرگاه جلوه گري مي كند ضمناً براي اين كه مينا از سر نيفتد با منجوقهاي بلند آن را به كلاهك درز مي گيرند و همچنين رشته اي تزييني متشكل» از منجوقها و سكه هاي تزييني از زير چانه مي گذرانند و از دو طرف در بالا بر روي مينا و كلاهك محكم بند مي كنند.
روسري مينا با طرز بسته شدن آن بر سر، وضعيتي خاص دارد و ويژه بانوان بختياري است و در نزد بانوان ديگر ايراني مرسوم نيست.
پيراهن بانوان بختياري:
پيراهن بانوان بختياري داراي برشي ساده است. آ ستينش راسته و با زير بغلي يقه آن گرد و جلو باز است. قد آن تا به وسط ساق پا مي رسد و در پهلو از پايين دامن تا حدود كمر و گاه اندكي پايين تر چاك دارد.
جنس پارچه از ساتن رنگي و اغلب بدون گل و بوته مي باشد. گاهي بر دامن آن در جلو، تزييناتي از نوع پولك و زر يا سكه هاي تزييني تعبيه مي كنند. (پوشيدن اين نوع پيراهن ها در نزد بانوان فارس (قشقايي ها) نيز مرسوم است.)
تنبان (شليته) بانوان بختياري: تنبان، شليته اي ليفه دار و پرچين است (مقدار پارچه آن از شش متر كمتر نمي باشد) اين تنبان، هميشه از مخمل هاي خوشرنگ و الوان و گاهي در زمينه خود گل و بوته دار تهيه مي شود.
يل (كت) بانوان بختياري: بانوان بختياري، يلي نيز دارند كه بر طبق معمول از مخمل گلدار يا ساده، گاهي با سر دست مزين و با يقه اي ايستاده و گاه خوابيده مي باشد و در جلو با دكمه بسته مي شود و آن را بر روي پيراهن مي پوشند.
چادر بانوان بختياري: پوشش ديگري كه وضع بانوان بختياري را مشخص مي كند انتخاب چادر آنان است اين چادر از جنس پارچه توري و گاه مزين به تارها و نقش ها و حاشيه هاي مزين است و همچنين سراسر كناره هاي چادر اغلب داراي زر و زيور و سكه هاي تزييني مي باشد. هيئت عمومي زنان بختياري با اين پوشاك و چادر توري و تزيينات آن ياد آور پوشاك دوران گذشته و استفاده جويي از همجواري با ديگران است. پوشاك بانوان بختياري روي هم رفته (با حفظ شخصيت محلي) آميخته است از پوشاك گذشته همجواران شمالي خود، اصفهان و پيرامون آن (از نظر اينكه زماني پايتخت و محل اجتماع سليقه بوده و نيز بخش جنوبي خود فارس (به كمك رابط بزرگ ايل قشقايي)
پاپوش بانوان بختياري: پاپوش بانوان بختياري، گيوه هايي از نوع گيوه هاي شيراز است كه در محل تهيه مي شود و يا از اصفهان و شيراز فراهم مي گردد و زن و مرد از آن استفاده مي كنند. ضمناً نبايد فراموش كرد كه به علت تأثير همجواري از مورد استفاده قراردادن كفش هاي شهري با كفش هاي دوخت محلي به تقليد از كفش هاي شهري دريغ ندارند.
جامه هاي زنانه: زنان روستايي كه رفت و آمد چنداني به شهرها ندارند و دور از عادات و آداب به سر مي برند كمتر در معرض يورش و تغيير و تحول جامعه شهري قرار گرفته و سنت هاي كهن بومي را شكسته   اند بلكه از گذشته به همان روش ايلي هنوز طرح و شكل جامه هايشان بر جا مانده و اينك نيز همان پوشكهاي قديميشان را در بر مي نمايند به جز اينكه گاهي جوانترها به جاي سربند روسري به سرشان بسته و پيراهن شهري به تن مي كنند. ما جامه هاي بومي زنان بختياري را در زير ياد آور مي شويم:
جوم: پيراهني است آستين بلند مچ دار كه پيش سينه اش چاكدار بوده و سه دكمه بر آن مي دوزند بالاتنه و دامنش صاف و بدون چين مي باشد. بلندي آن تا زير زانو مي رسد و دو طرف پايين دامنش آن را به اندازه
۲۰ سانتي متر چاك مي دهند و بيشتر آن را از پارچه هاي زمينه سرخ و سبز و مشكي و سرمه اي ساده و گلدار مي دوزند.
فرم: پيراهني است كه بالاتنه اش تا كمر ساده بوده دامن آن تا زير زانو مي رسد و چينهاي ريزي دارد و آستين هايش نيز بلند و ساده و بدون مچ مي باشد.
شوال فري: شوال فري نزديك به
۱۰ متر پارچه مي برد كه آن را ۱۰
تخته كرده و به هم مي دوزند و در ليفه اش بند تنبان مي اندازند و به پا مي كنند. از اين شلوارها دو تا در روزهاي معمولي به پا كرده و زير آنها «پاكش» مي پوشند.
پاكش: شلواري است كه از پارچه ارزان قيمت معمولي مانند زير شلواري مردانه دوخته شده و از زير شلواري قري آن لر به پا مي كنند در روستاهاي ديگر بختياري به پاكش، نظام نيز مي گويند.
مينا: از پارچه هاي نازك حرير مانند به رنگ هاي آبي، زرد، سرخ و بنفش چهار متري مي گيرند و آن را تا كرده دور سر مي بندند به طوري كه يك سر آن آزاد بوده و به پشت رها مي شود. روي مينا دستمالي نيز مي بندند و در مواقع مهماني و مسافرت روي آنها چادر نيز به سر مي اندازند.
كلج: كتي است كه از پارچه هاي مخملي رنگين مانند كت هاي زنانه معمولي مي دوزند و به لبه هاي آن يراق يا سكه مي دوزند. اين كت را روي پيراهن مي پوشند. با اين لباس هميشه گيوه به پا مي كنند.
زنهاي پا گچي معمولاً هنگامي كه جوم در تن دارند زير آن شلوار قري پوشيده و مينا به سر بسته و كلج در برمي كنند و پاي افزارشان با اين لباسها گيوه مي باشد. اما هنگامي كه فرم در بر دارند زير شلواري معمولي به پا كرده و روي فرم بافتني پوشيده و به سرشان روسري مي بندند و كفش شهري به پا مي كنند.(
۳)

لچك (كلاهك): كلاهي است كه در زير مينا قرار مي  گيرد و با پشت سوزني به مينا متصل مي گردد. اندازه دقيقش
۲۵*۱۰ سانتي متر است دو بند دارد كه در زير گلو بسته مي شوند و زير لچكي به قسمت گره خورده آنان وصل مي گردد. در جلوي آن اشرفي مي دوزند بر روي آن منجوق و الماس نما (نگين هاي كوچك و الوان) مي دوزند.
زير لچكي (بنايي): سكه هاي طلا با نقره را به هم جوش و در زير گلو لچك متصل مي كنند.
بند سوزن (سيون بن): براي محكم كردن مينا بر روي لچك مورد استفاده قرار مي گيرد كه به شكل هاي مختلف مهره، گيوه سنجاق ديده مي شود معمولي ترين آن به شكل ميوه است كه بنا به استطاعت مالي و قدرت اقتصادي هر فرد از گويهاي رنگين يا گيره هايي از جنس طلا و نقره انتخاب مي شود.
دستمال (شده): دستمال چهارگوش مشكي ابريشمي است كه در واقع مي توان آن را نوعي پيشاني بند به حساب آورد. آن را بر روي پيشاني بسته و از روي دو گوش نيز مي گذرانند و در پشت سر دو طرف آن را به هم گره مي زنند.
در جلوي اين دستمال كه به هنگام استفاده آن را چند تار چند لايه مي كنند دو گوي نقره اي ريشه دار وجود دارد كه به آنها گوي سر دستمال مي گويند.
شلوار قري: به صورت دامني بلند و چين دار دوخته مي شود. معمولاً براي تهيه آن از رنگهاي شاد استفاده مي گردد و در حدود
۱۲-۶
متر پارچه براي دوخت آن لازم است. در قديم براي تهيه شلوار قري از مخمل استفاده مي كردند.
امروزه به خاطر گراني مخمل و همچنين پارچه زيادي كه براي فراهم كردن شلوار قري لازم است از چيت استفاده مي شود كه قيمت و هزينه تمام شده آن حتي اگر از چيت باشد بسيار زياد است.
پيراهن لري: پيراهن راسته اي است كه در دو طرف آن دو چاك دارد طول آن حدود
۵۰
سانتي متر است كه روي شلوار قري پوشيده است.
گيوه ملكي: نوعي گيوه محلي است كه امروزه چندان استفاده ندارد به علت استفاده از كفش هاي شهري جوراب آنها نيز بيشتر پشمي است ولي رفت و آمد به شهر و همجواري با شهرنشينان باعث شده كه امروزه از جورابهاي شهري بيشتر استفاده شود.
خالك (ميخچه): شيئي كوچك به اندازه دكمه كه جنس آن از طلا يا نقره است و دماغ (بيني) را سوراخ كرده و از رو به يك طرف آن وصل مي كنند. امروزه چندان مورد استفاده قرار نمي گيرد.
گوشواره انگشتري، النگو: همانند زينت  آلات شهري هاست. آنهايي كه ثروتمندترند از نوع جنس طلا استفاده مي كنند و كساني كه در رده هاي پايين تر قرار دارند از گوشواره هاي مهره اي، النگوهاي برنجي و لاكي و بدل استفاده مي نمايند. انگشتري هاي آنان معمولاً از عقيق است ولي آنهايي كه متمول تر هستند از فيروزه و طلا هم برخوردارند.
بازوبند: نواري پارچه اي است كه در قديم براي تهيه آن از پشم شتر استفاده مي كردند. روي  آن سكه هاي طلا، نقره با سنگ هاي تزييني (عقيق، فيروزه) و همين طور سكه هاي گوشه كرده و دسته دار وصل مي كنند. عموماً  به خاطر دوري از چشم زخم آن را استعمال مي كردند.
ميليا (خلخال): ميله نقره اي است كه يك طرفش باز مي شود و بر روي مچ پا قرار مي گيرد جنس آن از طلا يا نقره و يا مس مي باشد. اين ميله به راحتي قابل كوچك و بزرگ شدن است به طوري كه در روي هر پايي به راحتي قرار مي گيرد.

برخی نظریات راجع به خاستگاه بختیاری ها

خاستگاه نژادي بختياري ها

درباره خاستگاه بختياري ها، بطور کلي دو نظريه وجود دارد. جمعي از پژوهشگران و مردم شناسان آنان را ايراني الاصل مي دانند. زبان و برخي از عادات و رسوم، برهان اصلي آن دسته را تشکيل مي دهد. از آن جمله " لوريمر " يکي از مستشرقين دربارهً زبان و لهجه بختـياريها به پژوهش پرداختـه است. براساس مشخصات جسمي و روحي و عادات، آنها را ايراني الاصل مي داند و معـتـقـد است که پناهگاه کوهـستاني آنها، از حملهً اعراب مصونشان داشته است. ايرج افشار نيز چـنيـين نـتـيجه اي گرفته و افزوده است : " لباس زنان بخـتـياري شباهت زيادي به لباس زنان زرتـشـتي دورهً ساساني دارد و زبان بخـتـياريان به زبان پهلوي زمان ساسانـيان نزديک است  و  از واژه هاي عمومي ترکي و عربي  بهره نمي گيرند. "

او در جاي ديگر آورده است که بخـتـياريان از نـژاد پارس هـستـند که در سده هاي ششم و هـفـتم قبل از ميلاد با ايلاميان درآميخـته و نـژاد واحدي را بوجود آوردند. منشي سفارت روس، بارون دوبد که در زمان محـمد شاه به بخـتـياري سفر کرده است نيز براساس زبانـشان بر اين باور است که آنها ساکنان اصلي اين خاک هـستـند. وي آنها را " قوم لر " دانسته که همراه با لک ها و کردها، سه شعـبه اصلي نـژاد زند را تـشکيل مي دهـند. به علت ايراني الاصل بودن بخـتـياريها، اين قـبـيله بخـشي از کتاب قوم لر آقاي امان اللهي را تـشکيل داده است. 

دسته اي ديگر بخـتـياريها را غـير ايراني دانـسته اند. شيـندلر، آنان را غير ايراني که تـبارشان به ترک ها و مغـول ها مي رسد و بـين سالهاي 1900 - 2900 قـبل از هـجرت به ايران آمده، دانسته است. او براي اثـبات ادعـاي خويش به مقـياس جمجمه سر آنها اشاره دارد که با ايراني ها فرق دارد. مورخان يوناني، بخـتـياريها را يـوناني الاصل که همراه با اسکندر مقدوني به ايران آمده اند دانسته و نوشته اند، چون ايرانـيان به آنان مي گفـتـند شما پـيروز نـشديد، بلکه بخت شما را ياري کرد، به همين خاطر به بخـتـياري معـروف شدند.

نـيکزاد، نويـسندهً محلي بخـتـياري نـيز پس از ذکر روايات مخـتـلف نـتـيـجه مي گيرد که : 

" روي هم رفته از تمام اين نوشته هاو آثار و اسناد تاريخي استـنـباط مي شود که بخـتـياريان از ايرانـيان اصيل و با اکراد و الوار از ريشه و نژاد و زبانشان نـيـز همان پهلوي است ". 


مطالب مشابه :


مراسم عروسی در سیریک

سيريك - مراسم عروسی در سیریک - از آنجائي كه هر منطقه براي عروسي هايش مراسم خاصي دارد




مراسم حنا بندان

از مراسم قشنگ شب هاي عروسي ، رسم حنا بندان ( حناي فاش رنگي تزئين كرده و در كنارش




آداب و رسوم عقد و عروسي در شهر بن

آداب و رسوم عقد و عروسي حجله عقد و تزئين با پارچه كه ديگران از حناي دست آقاد




آداب و رسوم فولکوریک عروسي‌ ترکهای خراسان

آيين‌هاي عروسي، جشن درقدیم درعيد قربان خانواده داماد يك گوسفندي را تزئين حناي داماد و




مراسم خواستگاري و ازدواج

شهر ما نگین سرخی روی حلقه زمین - مراسم خواستگاري و ازدواج - این انقلاب بی نام امام خمینی (ره




آداب و رسوم عروسی ترکان

آيين‌هاي عروسي، جشن درقدیم درعيد قربان خانواده داماد يك گوسفندي را تزئين حناي داماد و




بخت یار

در عروسي به چشم مي خورد بعد از عروسي هم آييني نقره اي تزئين بندند و حناي زيادي




برچسب :