طنز دانشگاهی (شعر دو بیتی)

پی مدرک به دانشگاه رفتی

به صدها نذر و اشک و آه رفتی

دبیرستان مگر جای بدی بود؟

ز چاله آمدی ، در چاه رفتی

***

یه کیف سامسونت در دست داری

شبیه نامه ها پیوست داری

گمون کردی که مدرک چاره سازه

ولیکن مقصدی بن بست داری

***

چه سخته طعم مشروطی چشیدن

به دوش خویش ، بار «اِف» کشیدن

شبیه دُم برای نمرۀ ده

پی استاد ، روز و شب دویدن

***

چی می شد نمرۀ من بیست می شد

و هرچی نمرۀ «اِف» نیست می شد

چه حالی داشت ، اسم بنده یک روز

تو شاگردای اول ، لیست می شد

***

چه خوبه واحدی را پاس کردن

و طعم بیست را احساس کردن

ز دانشگاه ، ما خیری ندیدیم

به جز بدبخت و آس و پاس کردن

***

به هنگام کلاس، او کار دارد

دوصد توجیه نا هموار دارد

چو می آید، ندارد هیچ آرام

مگر این صندلی ها خار دارد؟

***

دو سه ترمی که دانشگاه رفتی

سراغ قصه ای جانکاه رفتی

مجرد بودنت عیبی مگر داشت؟

ز چاله آمدی ، در چاه رفتی

***

تو دانشجویی و خرجت زیاده

نگیر این قدر کارو سهل و ساده

اینو مادر بهت می گفت ، اما

نگشتی از خر شیطون ، پیاده

***

سوار ابر بودم، غرق رؤیا

نبودم لحظه ای در فکر فردا

تموم شد حرفهای عاشقونه

حالا من موندم و دفترچه قسطا 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

ترم اول:

لباسهايتان اتو كشيده است!

ميخواهيد شاگرد اول شويد تا هم شهريه‌تان نصف شود و هم براي بر و بچه‌ها، كلاس بگذاريد! چون هنوز كسي شما را نميشناسه و شما هم متقابلا" كسي را نميشناسيد.

شاگرد دوم ميشويد!! شهريه‌تان هرگز نصف نميشود.حتي ربع هم نميشود.

هنوز كلاس نذاشته، از سوي دانشجويان ديگر به عناوين مهمي چون : بچه مثبت، سوسول، بچه مرغوب، درازگوشخوان! گاگول و قشنگ، مفتخر ميشويد.

ترم دوم:

چون شاگرد ممتاز نشديد حسابي خورده توي برجكتان!

تازه فهميده‌ايد اول شدن راهكارهاي مخصوصي را ميطلبد!

ميخواهيد خيلي چيزها را به خيلي‌ها ثابت كنيد و به بعضي‌ها مشت محكمي بزنيد!

خط اتوي لباسهايتان هنوز باقي مانده تلاش ميكنيد همه واحدهايتان را با نمرات متوسط پاس كنيد.

ترم سوم:

بي‌خيال معدل و نمره ميشويد. ميگوئيد همينكه ياد بگيرم كافيست.

اصلاً خر ما از كرگي دم نداشت!

تلاش ميكنيد هر طور شده واحدهاي باقيمانده را حتي با نمرات متوسط پاس كنيد.!!!

تصميم راسخ ميگيريد در طول ترم درس بخوانيد ولي عمراً همچين اتفاقي نمي‌افتد و نخواهد افتاد!

شب است و سكوت است و ماه است و تو و جزوه هاي تكميل نشده و تكاليف كُپ نزده!

حداقل 3 واحد مي‌افتيد.

ترم چهارم:

به آب و آتش ميزنيد تا 3 واحد عقب مانده را جبران كنيد.

دوباره فقط شب امتحان درس ميخوانيد مشروط ميشويد!! مبارك است! بالاخره اين شتري است كه در خانه همه ميخوابد.

ترم پنجم:

به خودتان قول شرف ميدهيد حتماً درس بخوانيد!! صرفاً بخاطر وجدانتان و پاسخ به زحمات خانواده!

به پيشنهاد يكي از نارفيقان ميرويد يك سايت اينترنتي را طراحي ميكنيد چون كار فرهنگي را دوست داريد!

ولي خيلي زود ميفهميد خيلي‌ها دوست ندارند. خيلي‌ها هم مدام شبيخون ميزنند. حالتان را ميگيرند. سايت‌تان را فيلتر ميكنند.

شب امتحان علاوه بر جزوه هاي تكميل نشده، گزارشهاي تكميل نشده، سايت هم اضافه ميشود، قوز بالا قوز! دوباره مشروط ميشويد.

ترم ششم:

هنوز آدم نشده‌ايد!! كار فرهنگي خفن انجام ميدهيد! قاط ميزنيد! از مسئولين انتقاد ميكنيد! به فرهنگسازان گير ميدهيد!!!

بالاخره دغدغه‌هاي فرهنگي در اولويت امورند!

عمراً آدم نشديد. حقتان است! براي با سوم با اجازه بزرگترها بله!! هت تريك ميكنيد!

آبروي شما جلوي بر و بچه‌ها و در و همسايه ميرود، چون به دليل سه بار مشروطي متوالي اخراج شده و اسم شما را توي تمام بوردها ميزنند!! بي‌انصاف‌ها!!

از بن لادن و براد پيت هم مشهورتر ميشويد!

اسم شما توي كوچه و محله هم ورد زبان شاباجي خانم و باقر بزاز ميشود!!

تلافي ميكنيد! براي استاد مربوطه و مسئولين محترم در دستشويي‌هاي مربوطه شعرهاي نامربوط مينويسيد!!

بعد ميرويد تعهد ميدهيد! يك تعهد به آموزش كل و يك تعهد به خودتان كه برويد درس بخوانيد و آدم شويد و بي خيال كار فرهنگي شويد و اين امر خطير را به فرهنگسازان بي‌بديل دفتر فرهنگ واگذاريد تا تداخل قوا صورت نگيرد.

ترم هفتم:

عمراً كار فرهنگي كنيد! ديگر كار بي‌فرهنگي هم نميكنيد!! خدا ميزند پس سرتان و عاشق ميشويد!!

بابا تريپ لاو، تريپ تايتانيك، فال حافظ و دل براي از من و ... و خيابان طالقاني و سينما عصر جديد و پيتزا آنگولا و حرفهاي اولترا مدرن، سانتي‌منتاليسم و قلبهاي صورتي تير خورده و موي تن تن!

شعارهاي اولترافمينيستي ميدهيد! حرفهاي شبه روشنفكري ميزنيد!

سعي ميكنيد بچه مثبت و خوب باشيد و خوبي‌تان را به همه ثابت كنيد!

تيپ‌هاي دوم خردادي ميگيريد به همه لبخند ميزنيد اما قيافه‌تان مانند منگل‌ها ميشود چون ابزار شادي نداريد!!

لاف در غربت و ...! دلباخته ميشويد!! تابلو ميشويد!! بدبخت ميشويد! مشروط ميشويد!

اخراج قطعي ميشويد! فرم شماره 5 ميگيريد. ميرويد خيابان پاسداران، اتاق شماره 20 سازمان مركزي يك جاي كار بيست!

التماس ميكنيد، لابه ميكنيد! لابي ميكنيد، حتي كپي حلقه نامزديتان را هم ضميميه ميكنيد! بعضي‌ها را خوشحال ميكنيد!!

پس از يك قرن مجوز ادامه تحصيل شما به واحد مربوطه ميرسد!! چون برخي آئين‌نامه‌ها در برخي شرايط زماني دچار قبض و بسط تئوريك و عمليك ميشوند و با توجه به اينكه تا خرداد سال... زمان زيادي نمانده يهو يه بخشنامه جديد مي‌آيد و با استناد به آن شما به دوره پاره‌وقت منتقل ميشويد!!

يعني تا آخرالزمان مشكل اتمام سنوات نداريد! مشروط بر اينكه معدل كل‌تان از 10 كمتر نشود و مشروط بر اينكه قول بدهيد سال ... خوش بگذرد!!

تصميم ميگيريد روي قلبتان بنويسيد: من عشق مشق بيلميرم و ديگر جنگولك‌بازي فرهنگي در اينترنت رو بي‌خيال!!

چون تصميم گرفته‌ايد فارغ‌التحصيل شويد. به بعضي‌ها يه قولهايي ميدهيد.

ترم هشتم:

..... براي عبرت ديگران طنز مي‌نويسيد

 

 

 

                                                                                                                                                                                                                         


مطالب مشابه :


طنز دانشگاهی امروز...

دانشـگاه در گـنجـه ی خاطرات - طنز دانشگاهی امروز - خاطرات میثــاق، دانشجوی دیروز پرستــاری




طنز دانشگاهی (شعر دو بیتی)

ساوالان - طنز دانشگاهی (شعر دو بیتی) - خوشحالم که از وبسایت من دیدن میکنید استفاده از مطالب




دانستنیهای علمی ! (طنز)

دانشگاه پیام نور - دانستنیهای علمی ! (طنز) - از آخرین اخبار دانشگاه پیام نور با خبر باشید !!!




طنز ۶ : دانشجويي

پیام نور کبودراهنگ - سلام هم دانشگاهی - طنز ۶ : دانشجويي - وبلاگ فرهنگی اطلاع رسانی ویژه




برچسب :