موضع گیری سیاسی اهل بیت (ع) در برابر حکمای جور

 

ادامه مطلب "موضع گیری سیاسی اهل بیت در برابر حاکمین جور"

-دوران پس از رحلت پيامبر اكرم (ص) تا رسيدن خود  به خلافت:

از سال يازدهم هجري قمري تا سال 35 هجري:اين مدت در مجموع 25 سال از زندگي امام علي (ع) را تشكيل مي دهد ."از سن 33تا58سالگي امام علي (ع)"

اهم اقدامات امام علي(ع) در اين دوران عبارت است از :

الف -حفظ وحدت اسلامي و جلوگيري از هر گونه تنش حاد سياسي:

 

ب-مدارا با خلفاي غاصب براي جلوگيري از درگيري هاي خونين:

اين در گيري ها اگر انجام مي شد نتيجه آن از ميان رفتن صحابه پيامبر و اهل بيت او شده و موجب به روي كار آمدن دشمناني مي شد كه هيچ كدام از ارزشهاي اسلامي را قبول نداشتند .خود داري امام از بروز درگيري با خلفا مانع از آن شد كه دشمنان خارجي به خصوص روميي ها از اين اختلافات سوء استفاده كرده و سرزمين اسلامي را مورد تاخت و تاز قرار دهند ،از طرف ديگر مدعيان دروغين نبوت را از عرض اندام بيشتر باز داشت و اعراب تازه مسلمان شده را از ارتداد از اسلام و بازگشت به شرك برحذر داشت .

حلم و بردباري امام و خويشتن داري او در مقابله با غاصبين خلافت سبب شد اين دوران بحراني هر چه زودتر پايان پذيرفته و اوضاع مسلمين سر و سامان بگيرد و آرامش به جامعه اسلامي بازگردد . مرتدين به دين اسلام باز گردند.رومي ها سرجاي خود بنشينند و اوضاع مدعيان دروغين نبوت (متنبيان) به سامان نرسد.

ج-روشنگري افكار عمومي در جهت بازگرداندن مسالمت آميز حكومت به اهل بيت (ع):

خودداري امام از درگيري امام (ع) با خلفاي غاصب مانع از آن نشد كه امام به روشنگري افكار عمومي نپردازد، بلكه امام در ضمن مدارا با اين خلفاء واتخاذ سياست صبر و خويشتن داري در جهت حفظ وحدت اسلامي همواره به روشنگري افكار عمومي پرداخته و جامعه اسلامي را از خطر انحراف و اضمحلال و سقوط در گمراهي و فساد برحذر مي داشت .

امام علي (ع)در ملاقات با مردم و مسولين آنها را به بازگرداندن مسالمت آميز خلافت به اهل بيت ترغيب مي كرد و از مصالح اين انتقال سخن مي گفت و از كوتاهي و قصور آنان در اين انتقال ابراز نارضايتي مي كرد اواصرار داشت تا كار از كار نگذشته و جامعه اسلامي به مرحله اي نرسيده است كه بازگشت به ارزش هاي اسلامي سخت و حتي غير ممكن گردد امور مسلمين اصلاح گردد و زمام امور حكومت به اهلش برگردد.هر گونه تاخير در اين امر آسيب هاي جبران ناپذيري به جامعه اسلامي وارد مي كرد.

طبيعي است امام بيش از همه اين آسيب ها را شناسايي كرده و به مسلمين گوشزد مي كرد .امام علي (ع) حتي در شوراي شش نفري عمر كه براي انتخاب خليفه سوم از طرف خليفه مجروح و رو به موت تعيين شده بود شركت كرد و اعضاء  را  به بازگرداندن حكومت به اهل بيت تشويق ساخت و آنها را از خطر انحراف در حكومت آگاه ساخت لكن نصيحت هاي مصلحت جويانه او در اعضاء اثري نكرد و براي مدت 10 سال ديگر با انتخاب عثمان به خلافت انحرافات سياسي با شتاب بيشتري دنبال شد به طوري كه در پايان خلافت عثمان ،انحرافات سياسي و اجتماعي و به تبع آن فاصله طبقاتي و فسادهاي اجتماعي و اقتصادي جامعه اسلامي را به مرحله اي رساند كه ديگر قابل برگشت نبود و تلاش هاي مستمر امام علي (ع)  در دوران پنج ساله حكومتش نتوانست جامعه اسلامي را به حالت تعادل باز گرداند .

د- پاسخگويي به سوالهاي سخت و حل مشكلات پيچده ديني و سياسي كه به او ارجاع مي شد:

امام هر چند از رفتاري كه با شده بود و او را وادار به انزواي سياسي كرده بود  رضايت نداشت و اين ناخرسندي خود را بارها اعلام كرده بود لكن از هرگونه كمكي كه در پيشبرد جامعه اسلامي موثر بود دريغ نمي كرد و همواره در حل مشكلات جامعه در حدي كه نصايح او را مي پذيرفتند مشاركت مي كرد به طوري كه بارها عمر براي حل مشكلاتش به امام مراجعه مي كرد و از او مشورت مي گرفت .اين جمله عمر كه "لو لا علي لهلك عمر"( اگر علي نبود هر آينه عمر هلاك مي شد .)بارها توسط عمر بيان شد و اين نشان از اين دارد كه امام با جامعه قهر نكرده بلكه عليرغم ظلم و اجحافي كه در حق او شده است لكن براي سعادت جامعه از ياري رساندن به حكومت و خليفه وقت كوتاهي نكرده است .حتي وقتي عمر براي شركت در جنگ عليه ايرانيان با امام مشورت مي كند امام خليفه را از شركت شخصي در جنگ باز مي دارد و به او مي گويد كه خليفه چون سنگ زيرين آسيا بوده و مشاركت او در جنگ سبب شده دشمنان در جنگ با او و كشتن خليفه حريص تر شوند و كار جنگ به درازا بكشد عمر هم به پيشنهاد امام علي(ع) از حضور در اين جنگ خودداري كرد.امام در اين پيشنهاد مصلحت مسلمين را دراولويت كار خود قرار داده و بر مصالح شخصي خود ترجيح مي دهد.

ه- مشاركت در فعاليت هاي عمراني و اقتصادي:

امام علي (ع) در اين مدت 25 سال محروميت از حكومت بيكار نمي نشيند و به فعاليت هاي عمراني  و اقتصادي مي پردازد.او در زمين كشاورزي به شدت كار مي كند وبه پرورش نخل و ساير محصولات مي پردازد. از آنجا مهمترين عنصر در كشاورزي پس از زمين را آب تشكيل مي دهد و مدينه و زمين هاي اطراف آن به آب نياز داشتند امام تصميم به حفر چاه مي گيرند و چاههاي زيادي را به تنهايي حفر مي كند. او به محض رساندن چاه به آب و بالا آمدن از چاه در حالي كه بر لبه چاه نشسته و دست و پا و لباس هايش گلي است چاه را وقف  كرده و صيغه وقف آن را بر زبان جاري مي كند.كمك و مساعدت او به فقرا و ايتام در اين مدت جز در سيره خودش بي نظير است .

پرداختن به عبادت و خودسازي و حفظ تقوي و خويشتن داري از جمله اقدامات اوست گاه او در نخلستانش در كنار هر نخلي دو ركعت نماز مي خواندند و با خداي خود به راز و نياز مي پرداختند.

 

و- تربيت شاگرداني بزرگ و عالم و با تقوا :

ياراني چون عمار ياسر،كميل ،حجر بن عدي بن حاتم و بسياري ديگر.

امام علي در اين فرصت 25 ساله توانستند دانشمندا بيشماري را تربيت كرده و روانه اجتماع نمايد. از آنجا كه امام عالم به علوم پيامبر بوده و از علم لدني برخوردار است در طول فرصت پيش آمده به تربيت نيروهاي زبده پرداخته و بخشي از علم خود را به ديگران منتقل مي كند.هر كدام از اين دانشمندان منشا ء تحول و پيشرفت جامعه اسلامي بوده اند .

و – جلو گيري از بروز و ظهور افكار انحرافي در جامعه و مقابله با بدعتها:

در اين دوران 25 ساله هرچند امام در راس حكومت نيست اما با تاثير گذاري خويش در صحنه اجتماع به جنگ با بدعت ها مي رود ، اعم از اين كه اين بدعت از طرف خليفه باشد يا سايرين .او در ملاقات خويش با خلفاء آنان را با خطر اين انحرافات آشنا مي كرد و اين جمله عمر كه اگر علي نبود عمر هر آينه گمراه مي شد از اين نمونه است .

امام در عصر عثمان بارها خليفه را از خطر به روي كارآمدن افراد ناشايسته اي در دستگاه حكومت مثل مروان حكم هشدار مي داد اما متاسفانه عثمان با اين نصايح توجهي نمي كرد . امام از عثمان خواست كه در برابر شورش هاي مردمي كه خواستار عزل برخي امراي ظالم و به روي كار آمدن افراد شايسته تري بودند كمي انعطاف نشان داده و به خواسته هاي مردم توجه كند لكن عثمان به خاطر وجود برخي مشاوران نالايق و فاسدي مثل مروان از هرگونه انعطافي در برابر خواسته هاي برحق مردم خودداري كرد و در نهايت منجر به تقويت شورشها و محاصره خانه خليفه او را به قتل رساندند.

4– دوران خلافت و حاكميت بر سرزمين اسلامي :    

بعد از اين كه عثمان در طي شورش هاي مردمي و حمله به محل اقامتش در سال 35،ه.ق  به قتل مي رسد ،  امام علي (ع)  با اصرار زياد مردم و روساي قبايل و با بيعت بي نظير مردم خلافت بر جامعه اسلامي را پذيرفتند. امام مي دانستند كه جامعه ديگر توان پذيرش عدالت او را ندارد لذا در ابتدا از پذيرش مسند خلافت خودداري ورزيدند .

اوپس از رحلت پيامبر خيلي اصرار داشت زمام امور را در دست گيرد چون در آن زمان جامعه از جهات مختلف آمادگي داشت .روحيه زهد و تقوي در مردم شايع بود.فاصله طبقاتي شديدي در ميان مردم و يا مسولين وجود نداشت .سطح درآمدها ناچيز بود.روحيه رفاه طلبي در مردم هنوز رسوخ پيدا نكرده بود. روحيه شجاعت ، ايثار و از خودگذشتگي در ميان مردم موج مي زد.خواسته ها و مطالبات مردم و مسولين بسيار پايين بود . در آن شرايط اگر آن خواص رياست طلب مي گذاشتند امام علي (ع) به خلافت برسند راه پيامبر اكرم به خوبي ادامه مي يافت و زندگي مسلمانان به خوبي سروسامان مي گرفت و جامعه اسلامي سير تكاملي خود را به سرعت طي مي كرد .اصرار امام در كسب مسند خلافت در راستاي تحقق همين اهداف بود.

پس از رحلت ابو بكر باز هم شرايط براي اصلاح امور فراهم بود لكن در اين مرحله هم خلافت بر اساس توافقي كه عمر و ابوبكر در بين راه سقيفه  كرده بودند به عمر انتقال يافت و عثمان كه در آخرين مراحل زندگي ابو بكر در حضور عبدالرحمان بن عوف وصيت نامه ابوبكر را مي نوشت پس از رحلت ابوبكر از محل بيرون آمد و مساله انتصاب عمر را به عنوان خليفه به اطلاع مردم رساند.

امام علي (ع) پس از رحلت عمر در شوراي شش نفره اي كه عمر براي انتاب خليفه ترتيب داده بود شركت نمودند و اصرار داشتند تا با اثبات حقانيت خود مسند خلافت را بر عهده گيرد .هر چند جامعه اسلامي در آن زمان از مسير اصلي خويش بيرون رفته بود لكن اميد زيادي وجود داشت كه با روي كار آمدن علي(ع) جلو بسياري از اين انحرافات گرفته شود، لكن با ديني كه عمر از عثمان و عبدالرحمان بن  عوف در هنگام وصيت ابوبكر در كسب قدرت خود احساس مي كرد تركيب شوراي شش نفره را طوري تعيين كرده بود تا يكي از اين دو نفر به قدرت برسد.

تلاش امام در متقاعد كردن اعضاء در پذيرش خلافت او بي ثمر ماند و عثمان توانست به كمك عبدالرحمان بن عوف به  مسند خلافت تكيه زند .مدت خلافت او تا ده سال به درازا كشيد . جامعه اسلامي در طول اين مدت به قدري از ارزشها و آرمان ها دور شد كه ديگر امكان بازگشت آن محال به نظر مي رسيد لذا امام علي (ع) پس از عثمان نه تنها اصراري به تصدي مقام خلافت نداشت بلكه با شدت با آن مخالف بود و اصرار زياد مردم كه خواهان تصدي او به خلافت بودند دست رد مي زد .اما اين مطالبات به قدري زياد شده كه امام از روي انجام وظيفه و اين كه ديگر بر او تكليف شرعي شده بود كه در برابر ظلم ظالمين و گرسنگي محرومين ساكت ننشيند و با حضور فشرده مردم و درخواست شديد آنها امر خلافت را بپذيرند.(رجوع شود به نهج البلاغه-خطبه 3 معروف به خطبه شقشقيه )

هر چند كه جامعه توان تحمل عدالت علي را نداشت اما بر او واجب بود با پذيرش قدرت خلافت جامعه را در معرض يك الگوي كاملي از خليفه قرار دهد تا آيندگان در طول تاريخ بتوانند از او به عنوان يك الگوي عدل و ايمان بهره ببرند.

مجموعه حوادث و اتفاقاتي كه در اين دوران پنج ساله خلافت امام علي (ع) افتاد نشان از اين داشت كه آسيب هاي اجتماعي آن چنان در جامعه آن روز اسلامي عميق شده بود كه امكان بازگشت آن وجود نداشت و جامعه آن روز تحمل پذيرش عدالت علي (ع) را نداشت و افراد زيادي بودند كه به حق خود قانع نبوده و دنيا طلبي و رفاه زدگي و رياست طلبي آنان را چنان مقهور خود كرده بود كه به هيچ وجه تاب تحمل عدالت علي را نداشتند .

اين گونه خواص با دنيا طلبي خويش عاقبت خود را فروختند و از علي بريده و به رقيب او معاويه پيوستند تا دنياي خود را آباد كرده و آخرت خود را تباه كنند. دليل اصرار زياد امام علي(ع) در نپذيرفتن خلافت در ابتداي امر پس از قتل عثمان همين مساله بود كه امام دريافته بود جامعه آن روز به دليل انحرافات عميقش در دوران سه خليفه قبل ديگر تاب تحمل عدل علي را ندارد.نه علي كسي است كه بخواهد از عدالت دست بكشد و نه خواص جامعه كساني هستند كه بخواهند به سهم عادلانه خود قانع باشند در نتيجه خواص بر عليه امام مي شورند و متاسفانه عوام هم به دليل اطاعت كوركورانه از خواص در كنار خواص برعليه علي و نيز برعليه حقوق از دست رفته خويش كه علي در جهت احقاق آن بود وارد جنگ شدند و يا از ورود به جنگي كه علي خواستار آن بود روي گردان شدند.

گاه كساني در اين جنگها بر عليه امام علي (ع) وارد كارزار شدند كه سابقه درخشان و  طولاني در جهاد عليه كفار از خود برجاي گذاشته بودند كه حضور اين ها در جنگ عليه امام افراد زيادي را به شك و ترديد در خلافت علي كشاند و آنان را در تشخيص حق از باطل دچار سردرگمي كرد .برخي واقعا نمي دانستند در كدام حبهه شمشير بزنند در كنار علي قرار گرفته با طلحه و زبير و عايشه بجنگند يا در كنار آنها قرار گرفته و با علي نبرد كنند.اين شك و ترديدها در ذهن و افكار برخي ها ريشه گرفت به طوري كه در تشخيص حقيقت هم چنان باز ماندند ،بروز حوادث بعد از جنگ جمل مثل رفتن قرآن سر نيزه در جنگ صفين و دعوت به حكميت  قرآن و به داوري گرفتن آن ، فاجعه اي را رقم زد كه حاصلش اين شد كه ياران امام كه تا چند لحظه پيش در صفوف فشرده عليه قاسطين مي جنگيدند به يك باره در مقابل امام بايستند و شمشير خود را در مقابل امام گرفته و او را به پذيرش آتش بس و حكميت عمروعاص و ابوموسي اشعري تن دهد .

همان تخم ترديدي كه در جنگ جمل در ذهن افرادي جاهل و بي بصيرت كاشته شده بود با آب ياري فرزند ناخلف عاص نتيجه داد و محصول تلخي بارآورد كه تاريخ هنوز از طعم تلخ آن ذائقه اش به رنج مي آيد.اين ميوه تلخ پس از اعلام نتيجه حكميت و انحراف از ماموريت اصلي حاكمان حكميت كه در مورد حق يا عدم حق قصاص معاويه از قاتلين عثمان بود و ورود به عرصه اي كه خارج از اختيارات آنان بود يعني انتخاب خليفه مسلمين و عدول از مرجع داوري كه قرآن بود آثار زيان بار ديگري داد كه نتيجه اش ظهور جريان جديدي به نام خوارج بود كه  از مهمترين اقدامات آنها مخالفت با خليفه برحق مسلمين يعني امام علي (ع) و ايجاد جنگ نهروان بود.اقدام به ترور امام علي (ع) در سحرگاه 19 ماه مبارك رمضان سال چهلم هجري از ديگر اقدامات خوارج بود.   

 

امام حسن مجتبي (ع)

از ولادت تا امامت

امام حسن مجتبي (ع) در نیمه رمضان سال سوم هجری در مدینه متولد شدند.کنیه وی ابو محمد و مشهورترین القابش مجتبی است.مدت هفت سال از ابتدای عمر او با پیامبر اکرم (ص)سپری شد.بعد از رحلت پیامبر حدود سی سال را با پدر خویش امام علی (ع) گذرانیدند.امام حسن مجتبی در سال 36 هجری همراه پدرش از مدینه به بصره حرکت نمودند تا به فتنه اصحاب جمل خاتمه دهند. او به دستور پدر عازم کوفه شد تا مردم کوفه را برای جنگ با ناکثین بسیج کنند.او در جنگ صفین همراه پدر به جنگ معاویه و اصحابش رفت و با رشادت بی نظیر خود اهل شام را به کام مرگ فرو می برد.

                                      دوران خلافت

        امام حسن مجتبی  پس از شهادت امام علي (ع) در سال چهلم ه.ق به خلافت مي رسند. او پس از به روي كار آمدن در صدد عزل معاويه از امارت شام برمي آيد لكن با مخالفت و خيانت ياران خود مواجه شده به طوري جنگ عليه معاويه براي او هيچ گونه موفقيتي به همراه نمي آورد.او مي دانست يارانش به او وفا نخواهند كرد و او را در ميدان نبرد با معاويه تنها خواهند گذاشت و يا حتي قبل از رسيدن به ميدان قتال توسط ياران خائن خودش اسير شده و در اختيار معاويه قرار خواهند داد .او از شر منافقين و رفاه طلبان و خود فروختگان داخل در ميان يارانش در امان نبود و گاه به ناچار زير لباس هاي خود زره مي پوشيد.

او يكبار پس از ملاقات با نمايندگان معاويه توسط يارانش مورد حمله قرار گرفت و پايش در اثر اصابت خنجري مجروح شد.

                                      صلح با معاویه

مجموعه اين عوامل نشان داد كه جامعه توان جنگ با معاويه را ندارد و به ناچار براي حفظ جان ياران اندك خود و  آرامش جامعه اسلامي از خلافت به نفع معاويه كناره گيري كرد و زمام امور را به او سپرد و خود به مدينه بازگشتند.بيعت امام حسن با معاويه در طي قرارداد صلحي علاوه بر بازگشت آرامش به جامعه اسلامي فرصتي به معاويه داد تا چهره واقعي خود را نمايان سازد و نقاب از چهره منافقانه خود بردارد. معاويه پس از كسب مقام خلافت چهره زشت خود را به جامعه نشان داد. ارزشهاي اسلامي و انساني به سرعت رو به زوال گذاشت ، حكومت اسلامي جاي خود را به حكومت سلطنتي داد.اشرافي گري در جامعه حاكم گشت ،روحيه ايثار و گذشت و مردانگي از آن رخت بربست و جاي خود را به خودخواهي و نفاق و دورويي و خودستايي داد. صالحين و فرزانگان جامعه يا كشته شدند يا در بند شدند و فاسقين و ظالمين و منافقين بر سر كار آمدند.فضاي زندگي بر مردم تنگ شد ،ظلم و فساد و فحشاء و فقر و بدبختي بر جامعه اسلامي حكم فرما شد.

                                      افشای چهره نفاق معاویه

            امام حسن (ع) با انعقاد قرارداد صلح كه از انجام آن ناگزير بود به افشاي چهره منافقانه معاويه پرداخت و ثابت كرد كه معاويه به هيچ كدام از تعهداتش  پايبند نيست و حكومت را براي رياست و حاكميت اغراض نفساني خودش مي خواهد و به هيچكدام از اصول و قواعد انساني و اسلامي اعتقادي ندارد .او بر خلاف تعهداتش در قرار داد صلح به آزار و شكنجه شيعيان پرداخت و اهل بيت را در  منابر و مجالس ايادي اش به باد سرزنش و توهين مي گرفت و عمال خود را به اين كار مامور مي كرد.عرصه زندگي را بر مردم به خصوص شيعيان و محبان اهل بيت تنگ مي كرد.او بر خلاف تعهداتش كه       مي بايست از انتخاب جانشين خودداري كرده و خلافت را پس از مرگ خود به اهل بيت پيامبر (ع) باز گرداند،يزيد را به عنوان جانشين و ولي عهد خود برگزيد ودر توطئه اي ننگين امام حسن (ع) را توسط همسرش جعده به شهادت رسانيد تا با خاطري آسوده تر بر طبل حكومت خويش و تداوم آن در نسل خودش بكوبد.  

تلاش مستمر امام حسن در افشاي چهره معاويه و فراهم كردن زمينه مناسب براي قيام امام حسين (ع) بر عليه حكومت بني اميه سبب شد تا جامعه اسلامي به ماهيت اصلي بني اميه پي برده تا با برپا نمودن نهضت هاي مردمي و انجام قيام هاي خونين بساط حاكميت بني اميه را برچينند و آنها را پس از اينكه دهها سال بر اريكه قدرت تكيه زده و پايه هاي حكومت خود را محكم كرده بودندشكست داده و از اريكه قدرت به زير كشيده و محو نمايند

                                              شهادت

معاویه برای هموار کردن خلافت فرزندش یزید بر آن شد تا مانع اصلی آن یعنی امام حسن (ع) را  از میان برداردو لذا تصمیم گرفت امام را به شهادت برساند . بهترین گزینه برای به شهادت رساندن امام حسن مجتبی (ع) همسرش به نام جعده فرزند اشعث بن قیس از منافقان مدینه بود که به دستور معاویه و تحریک پدرش اشعث امام را مسموم کرده و به شهادت رسانید.

(رجوع کنید به مقاتل الطالبین ،ص 48 و شرح ابن ابی الحدید ،ج16،ص11 به نقل ازتاریخ تحلیلی پیشوایان –نمایندگی ولی فقیه در سپاه-ص46)

شهادت امام حسن (ع) در 28 صفر سال 58 هجری بوده است.

                                                                        (دلائل الامه ،ص 61 به نقل از همان ص 46)

امام حسين (ع)

از ولادت تا امامت

امام حسین (ع) در روز سوم شعبان سال چهارم هجری در مدینه متولد شدند. مدت شش سال از عمر شریفش در محضر پیامبر اکرم گذشت و پس از رحلت وی به مدت سی سال در محضر پدر گرامی اش حضرت علی (ع) گذشت.در مدت پنچ سال حکومت پدر در کگنار وی بودند و او را در پیشبرد اهدافش یاری می کردند و با خطبه های جذاب خود نقش ارزنده ای در بسیج نیروها در مبارزه با فتنه گران پرداخت. او در جنگهای جمل و صفین و نهروان در کنار پدر با دشمنانش جنگیدند.

امام حسین (ع) در دوران 10ساله امامت امام حسن (ع) در کنار او بوده و از صلح امام حسن (ع) با معاویه حمایت کردند.

                                             امامت

    پس از شهادت امام حسن مجتبي در 28صفرسال 49،ه.ق سومين ستاره امامت و ولايت حضرت امام حسين (ع) به امامت رسيدند.مدت امامت ايشان حدود ده سال و اندي طول كشيد.

 

 

                            تداوم راه برادر در مقابله با معاویه

      امام حسین (ع) پس از رسيدن به امامت در برابر خليفه وقت ،معاويه همان راه برادرش امام حسن را در پيش گرفتند.او بر اين باور بود كه بايستي جامعه اسلامي را از حالت ركود و خمودي بيرون آورده و مردم را از خواب غفلت بيدار كرده و بر عليه حكومت بني اميه بشوراند. او با روشنگري هاي خود دست به افشاگري نظام به ظاهر اسلامي و در واقع كفرآلود معاويه زد و در هر فرصتي كه بدست مي آوردند افكار عمومي را بر عليه نظام منافقانه معاويه به حركت وامي داشتند.فضاي اختناق و خفقان حاكم بر جامعه امكان هر گونه نهضت و يا قيامي را از اهل بيت برداشته بود.

                                    تفاوت معاویه با یزید

        معاويه شخصي بسيار مكار و حيله گر بود .او شرايط را طوري بر جامعه تحميل مي كرد كه هر گونه قيامي را بر عليه خودش ناكام مي كرد ،به طوري كه اگر كسي عليه او قيام مي كرد ضمن سركوبي او، اثر خون او را هم به هدر مي داد به طوري شهادت او نتواند جامعه را عليه او بشوراند. او پس از اقدام به شهادت هر قيام كننده اي چنين وانمود مي كرد كه در كشتن او نقشي نداشته است و اين خود او  بوده است كه موجبات مرگ خويش را فراهم كرده است .او با نداي صلح طلبي اول افكار عمومي مردم را به نفع خودش جلب مي كرد و بعد مي گفت كه من خيلي تلاش كردم با صلح و مسالمت همه چيز تمام شود ولي او چنيين نخواست و لذا با شروع جنگ اقدام به نابودي خودش كرد .

امام حسن(ع) مي دانستند كه اگر با معويه مي جنگيد علاوه بر اين كه كشته مي شد خونش هم به هدر مي رفت و معاويه با تبليغات مسموم خود همه مسوليت قتل امام  حسن  را بر عهده او قرار مي داد.او به مردم مي گفت من بارها حسن را به صلح و آرامش دعوت كردم لكن او نپذيرفت و با اين مخالفتهايش جان خود و يارانش را به كشتن داد.با توجه به چنين سياستي معاويه مي توانست هم مخالفين خود را سركوب كند و پس از سركوبي از زير بار مسوليت قتل طرف مقابل خود بگريزد طوري كه كمترين واكنش مردمي را به همراه داشته باشد.

معاويه براي سركوبي خود از روشهايي استفاده مي كرد كه براي او كمترين مسوليتي را ايجاد كرده و يا كمترين واكنش مردمي را عليه او ايجاد كند. به عنوان مثال عمليات شهادت رساند امام حسن (ع) را طوري سازماندهي كرد كه هيچ گونه واكنش مردمي برعليه او را به همراه نداشته باشد و به سلطنت و حكومتش آسيب چنداني وارد نشود .او شهادت امام حسن را از طريق پدر خانم امام حسن يعني اشعث بن قيس كه از منافقين و خودفروختگان مدينه بود انجام داد تا از نفوذ خود در دخترش جعده كه همسر امام حسن است استفاده كند.ا و با وعده هاي بيشماري جعده را تحريك كرد و به قتل شوهرش امام حسن(ع)وادار نمود .

         طبيعي است اين گونه به شهادت رساندن  امام حسن (ع) مي توانست سرپوش خوبي براي عاملين اصلي قتل كه معاويه باشد فراهم كند به طوري كه در جامعه خفقان آلود و مسموم آن زمان كمترين تاثيري براي مسببين اصلي آن ايجاد نمي كرد. مجموعه اين عوامل امكان قيام و نهضت مسلحانه برعليه معاويه را تقريبا محال و غير عملي كرده بود. امام حسن (ع) و به تبع او امام حسين (ع) بر اساس اين سياست از اقدام به قيام مسلحانه بر عليه معاويه خودداري مي كردند و ياران خود را به صبر و خويشتن داري دعوت مي كردند و به آنها سفارش مي كردند كه تا معاويه بر سر كار است شمشيرهاي خود را در غلاف نگاه دارند.

امام حسين (ع) مدت حدود ده سال از امامت خود را به همين نحو در حكومت معاويه سپري مي كرد

و به افشاي چهره منافقانه حكومت مي پرداخت و جامعه را به خطرات ناشي از حاكميت بني اميه  آگاه مي كرد لكن زمان را براي برپايي نهضت و شورش مسلحانه عليه معاويه مناسب نمي ديدند.

                                             روی کار آمدن یزید

        معاويه در سال 60 هجري قمري از دنيا مي رود و پسرش يزيد كه از قبل با ولي عهدي او بيعت گرفته شده زمام امور را بر عهده مي گيرد.او تنها پسر معاويه بوده و از سياست و امور كشور داري چيزي نمي داند .تمامي هم و غم او در سه چيز خلاصه شده است : شعر و شراب و شكار.

او در بدو امر بيعت گرفتن از مخالفين اصلي خود از جمله ابا عبدالله الحسين را مد نظر خود قرار مي دهد.او بر خلاف پدرش معاويه از سياست چيزي نمي داند و از شيوه هاي مكارانه پدرش غافل است . او دستور مي دهد تا يا از امام بيعت بگيرند يا او را كشته و سرش را به كاخ يزيد ببرند.

                                       شروع قیام امام حسین(ع)

            امام حسين (ع) اين وقت را غنيمت شمرده و نهضتي را بر عليه حكومت بني اميه آغاز       مي كند كه منشاء تحولات عظيمي در طول تاريخ نهضت شيعي مي گردد.او در اين حركتش يا با حساب ساده آن روز به پيروزي مي رسيد و مي توانست حكومت بني اميه را نابود كند و يا به شهادتش منجر مي شد كه با توجه به ناشي گري يزيد خون او مي توانست دودمان بني اميه را بر باد دهد .

يزيد بر خلاف پدرش معاويه عمل مي كرد.معاويه اگر رقيب خود را مي كشت طوري از زبر بار مسوليت آن خارج مي شد كه خطري متوجه او نشود و هيچ گونه واكنش مردمي را به همراه نداشته باشد.اگر مي توانست انكار مي كرد و آن قتل را به گردن نمي گرفت يا طوري مي كشت كه كسي متوجه نقش او نشود.نمونه بارز آن قتل امام حسن است كه كسي متوجه نقش معاويه نشد و يا مانند به شهادت رساندن مالك اشتر است در راه مصركه از طرف امام علي (ع) راهي مصر شده بود تا امارت آن را بر عهده گيرد.شهادت او با كاسه شير زهرآلودي انجام شد كه توسط عمال معاويه به يك فرد  روستايي مشتاق به مالك داده شد.او مي خواست با هديه اين كاسه شير  مالك را از رنج سفرش تسكين دهد .اما زماني فهميد كاسه شير مسموم است كه مالك به شهادت رسيده بود.

            يزيد اگر مي كشت به خاطر بي لياقتي و بي تجربي كه داشت مسوليت اين قتل را بر عهده مي گرفت .او دستور داد تا سرهاي شهداء كربلا را به همراه اسراي كربلا كه از زنان و كودكان اهل بيت هستند به همرام امام سجاد (ع) با خود به شام بفرستند و در هر  شهر و دياري كه عبور مي كنند سر ها را بر نيزه كرده و آن را به اهالي نشان بدهند و اقرار كنند به اين كه اين افراد به فرمان يزيد كشته شده اند تا به خيال خام خود از مردم زهر چشم بگيرند تا كسي بر عليه حكومت يزيد قيامي نكند .

           شايد آن دسته از مردمي كه از شخصيت مقتولين و صاحبان سر شناختي ندارند تا حدودي تحت تاثير قرار گرفته و مي ترسيدند ولي با توجه به همراهي كاروان اسراء با اين سرها و معرفي خود به عنوان اهل بيت پيامبر (ص)و شناسايي اين كاروان چه عواقب خطرناكي را براي يزيد و هيات       حاكمه اش مي توانست به همراه داشته باشد.مساله اي كه امام حسين از تاثير شگرف آن به خوبي آگاه بود و به همين خاطر از ادامه نهضت دست بر نداشت و با اهل بيت خود به سوي كوفه رهنمون گشت.هر چند خيلي ها امام حسين (ع) را از رفتن به كوفه به دليل بي وفايي اهلش باز مي داشتند اما امام به دليل ژرف نگري و دور انديشي خود مي داند كه براي براندازي حكومت بني اميه  بايد از جان خودش مايه بگذارد .

امام به خوبي درك كرده بود كه حكومت بني اميه جز با قيام و نهضت مردمي ساقط نمي شد و قيام مردمي هم جز با افشاگري ماهيت واقعي حكومت يزيد انجام نخواهد شد و اين افشاگري هم جز با آفرينش واقعه كربلا بر مردم روشن نخواهد شد.

امام حسين با قيام خويش در اين نهضت جامعه اسلامي را از سبوعيت ، وحشي گري ،نامردي،ستمگري،  حكومت آگاه ساخت و نشان داد كه هر گاه افراد فاسد و ظالمي چون يزيد بر اريكه قدرت تكيه زنند افراد صالحي چون امام حسين به مسلخ رانده مي شوند.اين هشدار بزرگ كه با پيام آوري كاروان اسرا آغاز گشت چنان حركتي را در ميان توده ها بر انگيخت و   نهضت ها و قيام هايي را بر عليه ستم گران بني اميه راه انداخت كه در طي چند دهه پس از واقعه عاشورا حكومت بني اميه برچيده و دودمان  آنها بر باد رفت و آثاري از نسل بني اميه بر جاي نماند.اين آثار نتيجه ژرف نگري و دور انديشي امام حسين (ع) است كه با قيام خونين خود عليه خاندان بني اميه به حكومت ننگين و موروثي بني اميه خاتمه داد. هركس فقط بخواهد تنگ نظرانه به اين نهضت نگاه كند مي بيند كه در آن امام حسين به شهادت رسيده و اهل بيت او به اسارت رفته و به يزيد پيشكش مي شوند ولي براي كساني كه حوادث تاريخي را پي گيري مي كنند و به حوادس سالهاي بعد و حتي ده ها و صدها سال بعد توجه دارند در ميابند كه امام حسين (ع) چه تاثيرات شگرفي در جهان سياست ايجاد كرده و منشا چه تحولات عظيمي بوده است .

                                                   شهادت

          امام حسین (ع) سرانجام در روز دهم محرم سال 61 هجری در صحرای کربلا با لبانی تشنه در حالی که همه اصحاب و یاران و اولاد ذکورش بجز امام سجاد به شهادت رسیده بودند در جنگی نابرابر توسط عمال یزید به شهادت رسیدند و پیکر مطهرش پس از سه روز به همراه یاران و اولادش در سرزمین کربلا به خاک سپرده شد.محل دفن او همواره  زیارتگاه و میعاد میلیونها عاشقی است که از سراسر جهان به زیارت وی می شتابند.

امام سجاد(ع)

     امام سجاد (ع) چهارمین اختر آسمان ولایت وامامت است .او در پنجم شعبان سال 38 هجری در مدینه چشم به جهان گشودند .                           (الفصول المهمه،ص201و العوالم ،ج18،ص14به نقل از همان ص 64)

      نام آن بزرگوار علی و کنیه اش ابوالحسن و مشهورترین القابش زین العابدین و سیدالساجدین و سجاد است.نام مادرش بنابر نقل مشهور شهربانو دختر یزدگرد سوم ،آخرین پادشاه ایران از سلسله ساسانیان است .                                                                                           (همان –ص  64)

                              دوران امامت و آغاز اسارت و پیام رسانی قیام کربلا

             امام سجاد (ع) پس از واقعه كربلا و به شهادت رسيدن امام حسين (ع) در دهم  محرم سال 61 هجري به امامت شيعيان مسلمين در مي آيند.او در جريان كربلا با خواست خداوند به شدت بيمار مي شوند و از شركت در در گيريها معذور شده تا به لطف خدا جريان امامت استمرار يابد.او پس از واقعه عاشورا به اسارت در مي آيند و به همراه ساير اسرا مسير كربلا تا كوفه و سپس تا شام را طي كرده و از شام به مدينه بازمي گردند.او  در راه بازگشت به مدينه به كربلا سفر كرده  و پس از سه روز عزاداري به مدينه باز مي گردند. او در اين حركت نقش رهبري كاروان عاشورا را بر عهده داشته و در طول مسير در فرصت هاي بدست آمده به معرفي خود واسراي كاروان پرداخته و پيام خون امام حسين (ع) و يارانش را به اطلاع مردمي مي رساند كه براي ديدن اسرا به استقبال كاروان مي شتافتند.

                                         افشاگری علیه حکومت بنی امیه

       او با بيان ارتباط و انتساب خود و اسرا به اهل بيت رسول الله ، به بيداري افكار عمومي پرداخته و مسلمانان فريب خورده از حكومت بني اميه را به حقانيت اهل بيت و ستمگري خاندان بني اميه آگاه مي ساختند. سخنان روشن گرانه امام سجاد در دار الاماره كوفه نزد عبيدالله زياد تاثير زيادي در بيداري افكار كوفه داشته و از همان سال اول پس از عاشورا نهضت توابين را به رهبري سليمان بن صرد خزايي را موجب گرديد.

افشاگري امام سجاد در كاخ يزيد و سپس ادامه آن در مسجد شام سبب تحول عظيمي در افكار عمومي مردم شام گرديد .مردماني كه از ابتدا  اسراي جنگي  را افرادي خارجي و از دين بيرون رفته به حساب مي آوردند پس از شناسايي و معرفي امام سجاد از خود و شهدا و اسرا ي كربلا به شدت گريسته و يزيد را مسبب اين حادثه دانسته و عليه او به خشم آمدند.اين مساله سبب شد يزيد رفتار خود را با اسرا بهبود بخشيده و آنها را با احترام به مدينه باز گرداند.

افشاگري مكرر امام سجاد نسبت به خاندان بني اميه و احياء و زنده نگه داشتن جريان كربلا سبب تحريك احساسات عمومي و برانگيختن خشم مردم عليه عاملين اين جنايت مي شدند. حادثه كربلا به قدري رقت انگيز،فجيعانه،ناجوانمردانه و دور از ارزشها ي انساني و اسلامي بود كه بيان آن حوادث دل هر انساني را به درد آورده و خشم هر انساني را موجب مي شد. امام سجاد(ع) از اين فرصت استفاده كرده و با بيان حوادث عاشورا و ذكر مصيبت هايي كه بر امام حسين (ع) و اولاد و اصحاب و اهل بيتش وارد آمده بود آتش خشم و كينه مردم عليه حكومت بني اميه را تقويت كرده و آنها را در برابر بني اميه قرار مي داد.

                        مشکلات امام سجاد در آغاز دوران امامت و مقابله با آن

           امام سجاد در ابتداي امامتش با مشكلات فراواني مواجه بودند از جمله اينكه حادثه عاشورا سبب شده بود در ابتدا يك فضاي ترس و اختناق به همراه ياس و نااميدي بر جامعه اسلامي حاكم گشته و مردم را تا حدودي از اهل بيت دور كند. امام سجاد با هوش و درايت خود مردم را به مرور به سوي خود جذب كرده و روحيه مقاومت و استقامت در مقابل دستگاه حاكم را تقويت مي كرد . او هيچ گاه از گريه بر امام حسين (ع) دست نكشيد و با اين كارش حادثه عاشورا را در دل ها زنده نگاه مي داشت.او اگر مي ديد قصابي دارد گوسفندي را ذبح مي كند به او مي فرمود آيا او را آب داده است يا خير،سپس سر بر روي ديوار گذاشته و در حال گريه شديد  مي فرمودند ولي پدرم حسين را در كربلا با لباني تشنه سر بريدند.

                                 توجه دادن مردم به قیام کربلا

از جمله اقدامات امام سجاد در عصر امامتش توجه دادن مردم به حقانيت اهل بيت بود.ايشان با برشمردن فضائل و كرامات اهل بيت مردم را به نحوي به سوي اهل بيت توجه مي داد تا مردم از خاندان بني اميه روي بگردانند.پرداختن امام به دعا و تحكيم رابطه خود با خدا علاوه بر اين كه مردم را به زهد و تقوي و خداپرستي سوق مي داد بسياري از مضامين سياسي و اجتماعي را در قالب دعا بيان مي كردند.از آنجا كه دعا ها در خطاب با خداي خويش انجام مي داد كمتر حساسيتي از طرف حاكمان ظالم بر مي انگيخت و اين فرصتي بود تا بسياري از مفاهيم و پيام هاي اجتماعي و سياسي را در قالب دعا به مردم برساند. 

                              خرید بردگان و آزاد کردن آنها پس از آموزش مکتبی

           از آنجا كه رفتارها و حركات امام به شدت توسط حاكمان ظالم بني اميه نظارت مي شد و امكان تشكيل درس و كلاس براي تربيت شاگردان برايش فراهم نبود ايشان مجبور مي شدند افرادي از غلامان و بردگان را خريداري كرده و به عنوان غلام و كنيز به خانه برده و پس از آموزش مسائل و احكام ديني آزاد كنند. بسياري از اين بردگان پس از آزادي به تبليغ معارف و اصول ديني مي پرداختند.تعداد بردگاني كه امام سجاد(ع)خريده و پس از آموزش آزاد مي كردند بسيار زياد است .او با اين كارش هم بردگان زيادي را آزاد كرده و هم از آنها در جهت آموزش و نشر دين استفاده مي كرد.

          در زمان امامت امام سجاد نهضتها و قيا مهاي متعددي بر عليه حكومت شكل مي گرفت. او با انتقال پيام عاشورا در ميان مردم موجب تقويت اين قيا مها و نهضت ها مي شد و امام اين جريانها را به شدت ارزيابي مي كردند . هرچند اين جريانها بر عليه حكومت بني اميه صورت مي گرفت اما تعداد زيادي از اين نهضتها با اغراض سياسي و يا شخصي برخي ها انجام مي شد .

     سران يا برخي از عناصر اصلي اين نهضتها براي توجيه حركت خود به امام مراجعه كرده و از او مي خواستند تا حركتشان را به رسميت بشناسند ،لكن به دليل عدم برخورداري بسياري از آنها از معيارها و ارزشهاي مورد نظر امام از حمايت چندان امام برخوردار نمي شدند و برخي را رد مي كردند و برخي را تا حدودي حمايت مي كردند. به عنوان مثال از قيام مختار كه در سال 66هجري بر عليه جانيان عاشورا وبانيان آن صورت گرفت كه موجب انتقام از عاملين عاشورا از جمله عبيدالله زياد و خولي و عمر سعد و يا ساير عاملين كربلا انجاميد تا آنجا كه منجر به انتقام ازقاتلين امام حسين و ياران او انجام شد مورد تاييد امام سجاد قرار گرفت اما حوادث بعدي آن چندان مورد تاييد امام واقع نشد.

        به پيروي از اين سيره امام سجاد است كه حضرت امام خميني (ره) در جريان نهضتش بر عليه رژيم طاغوت پهلوي درخواست برخي جريان ها ي مخالف نظام از جمله چريكهاي فدايي را براي به رسميت شناختن اقدامات مبارزاتي آنها رد مي كردند و از تاييد آنها خودداري ورزيدند.اين روش نشان مي دهد كه حتي مبارزه عليه حكومت و نظام جائر و ستمگر هم معيارها و ضوابط خاص خود را دارد و نبايد هر حركتي با هر هدفي را به اين بهانه كه هر دو از دشمن مشتركي برخوردار است به رسميت شناخت  .صرف وجود دشمن مشترك توجيهي براي همرزمي نيست و بايد در مبارزه هدف ها و حتي روشها حساب شده و مشروع باشد.

از جمله قيامي كه در مدينه اتفاق افتاد در سال 63 هجري بود .زماني كه هياتي از طرف مردم مدينه به كاخ يزيد اعزام شدند تا او را از نزديك مشاهده كنند آنها  پس از ديدن رفتارهاي ناهنجار يزيد از جمله شرابخواري،بازي با ميمون و كفرگويي او به مدينه بازگشتند و حكم به عزل يزيد از خلافت داده و والي مدينه و ساير امويان را از مدينه بيرون كردند.در اين ميان مروان بن حكم براي نجات جان خانواده اش به امام سجاد متوسل شد و امام از روي بزرگواري و كرامتش اين درخواست را پذيرفته و خانواده او را در پناه خود گرفتند.

        لشكر دوازده هزار نفري  يزيد به فرماندهي مسلم بن عقبه به جنگ انقلابيون آمد و پس از شكست دادن  آنها سه روز تمام مال و جان و ناموس مردم مدينه را بر لشكريان خود حلال كرد . در اين مدت چه نفوسي كه به قتل رسيدند و چه حرمتهايي كه شكسته شد و چه نواميسي مورد هتك قرار گرفتند.امام سجاد (ع) با پناه دادن بسياري از افراد مدينه به عنوان كارگزارن و خادمين خود، آنها را از تعرض شاميان نجات دادند. اقدام بزرگوارانه امام در پناه دادن خانواده مروان در اين مصونيت بدون تاثير نبود.

                                 خلفای هم عصر امام سجاد

      دوران امامت امام سجاد (ع)مصادف با حكومت افراد زير بود:

 يزيد بن معاويه (61تا64،ه.ق)-    عبدالله بن زبير(61تا73،ه.ق)-   معاويه بن يزيد(چند ماه از سال 64،ه.ق)-    مروان بن حكم (نه ماه از سال 65 ، ه.ق ) -  عبدالملك بن مروان(65تا85،ه.ق)-   وليد بن عبدالملك مروان(86تا94،ه.ق)

"مدت امامت امام سجاد 33سال بود كه 20 سال آن در زمان حكومت عبدالملك مروان گذشت.او مردي سفاك و خونريزبود ونمايندگان او هم در بلاد مختلف بسيار سفاك و خونريز بودند .از جمله اين ها حجاج يوسف ثقفي بود.شمار كساني كه در مدت فرمان روايي 20 ساله او با شمشير يا شكنجه دژخيمان وي جان سپردند 120هزار تن بود. در زندان حجاج در موقع مرگش 50هزار مرد و 30هزار زن زنداني بودند كه16هزار تن از آنها بي لباس بودند.او زنان و مردان را در يك جا زنداني مي كرد.زندان هاي او سقف نداشت .زندانيان او علاوه بر شكنجه هاي رايج از گرماي تابستان و سرماي زمستان رنج مي بردند."

(مروج الذهب ،ج 3،ص 166به بعد به نقل ازتاريخ تحليلي اسلام تاليف محمد نصيري رضي-تدوين نهاد نمايندگي مقام معظم رهبري در دانشگاه ها – معاونت امور اساتيد و دروس معارف اسلامي ،ص214)

 

        با توجه به اين شرايط سختي كه حاكم بود به خوبي مي توان دريافت كه امام سجاد با چه مشكلاتي مواجه بود و چگونه توانستند با زنده نگه داشتن ياد و خاطره عاشورا فضاي اجتماعي را در جهت ميل به اهل بيت و ضديت با نظام حاكم سوق دهند. "وليد بن عبدالملك كه از محبوبيت امام سجاد نگران شده بود نتوانست وجود او را تحمل كند و در 25محرم سال 95هجري امام را به دست هشام بن عبدالملك مسموم كرد و به شهادت رسانيد."

(مصباح كفعمي ،ص509و 522-البته وي در ص 522 در جدول روز شهادت را 22 محرم ذكر كرده است .به نقل از تاريخ تحليلي پيشوايان نوشته علي رفيعي-پژوهشكده تحقيقات اسلامي نمايندگي ولي فقيه در سپاه-ص126)

 

      امام  محمد باقر (ع) 

     از  ولادت تا امامت

     امام محمد باقر(ع) پنجمين پيشواي شيعيان در سال 57هجري در مدينه متولد شدند.در سال 94هجري در سن 37 سالگي  پس از شهادت پدر بزرگوارش به مقام امامت رسيدند.خلفاي  معاصراو به ترتيب عبارت بودند از:

 وليدبن عبدالملك(94تا96ه.ق) ، سليمان بن عبدالملك (96تا99ه.ق)، عمربن عبدالعزيز (99تا101،ه.ق)  ،يزيد بن عبدالملك (101تا105،ه.ق) و هشام بن عبدالملك (ا05تا114،ه.ق) .به جز عمربن عبدالزيز كه تا حدودي عدالتخواه بوده و  نسبت به شيعيان سخت نمي گرفت ساير خلفاء عرصه را بر شيعيان تنگ كرده و آنها را در فشار شديد سياسي    و اقتصادي قرار مي دادند و عمال خويش را به سختگيري آنها امر مي كردند.

                                  شرایط حاکم در دوران امامت امام محمد باقر(ع)

    امام باقر (ع) در شرايطي قرار داشتند كه يهوديان و مسيحيان از خلاء فكري موجود در جامعه اسلامي سوء استفاده كرده و به ترويج افكار و اعتقادي تحريف شده خود مي پرداختند.نفوذ تفكرات الحادي در جامعه رسوخ كرده بود .خلفاء بني اميه بر شيعيان سخت گرفته و جو خفقان و اختناق هم از طرف ديگر مانع از فعاليت آزاد اهل بيت مي شد.

                                        آغاز یک نهضت علمی و فرهنگی

    امام در چنين شرايطي يك نهضت فرهنگي گسترده اي را آغاز كرد و به تربيت شاگردان متعددي پرداختند.او احساس مي كردند جامعه با يك فقدان فرهنگي و معرفتي مواجه است و بدون برپايي يك نهضت فرهنگي سروسامان نمي گيرد و لذا اصلي ترين كار خود را به تعليم و تربيت ديني و فرهنگي پرداختند.

                                      تربیت شاگردان برجسته

      امام محمد باقر (ع) شاگردان متعددي را تربيت كرد كه هر يك نقش عمده اي در گسترش فرهنگ و معارف اسلامي داشتند.اهم شاگردان او عبارت بودند از :ابان بن تغلب ،زراره بن اعين،محمد بن مسلم ،

مومن طاق ،جابربن يزيد جعفي و...اين ها به دستور امام به ميان مردم حاضر شده و به صدور فتوي اقدام مي كردند.

امام محمد باقر علاوه بر علم فقه به نشر علوم ديگري هم اهتمام ورزيده و شاگردان فراواني هم در اين علوم تربيت نمودند. از جمله اين علوم عبارتند از كلام ، تفسير،اخلاق ،طب .ميزان وسعت علم امام و اهتمام ايشان در گسترش علوم به قدري بود كه  باقر يعني شكافنده علم لقب گرفت.اسامي شاگردان او در كتب رجالي تا463ذكر شده است كه در ميان آنها تعدادي زن هم ديده مي شود.

                                                   (رجال الطوسي،صص 102تا141)

                                  مبارزه با مسلک های انحرافی

      مبارزه با مسلك هاي انحرافي و فرقه هاي ضاله از ديگر اقدامات امام به شمار مي رود.

مبارزه با نظام استبدادي حاكم با رعايت تقيه از ديگر تلاش هاي امام در جهت براندازي نظام سلطه گر بود.

 

                    بهره مندی از عنصر تقیه در قیام علیه بنی امیه

             سيزده سال آخر عمر امام محمد باقر مصادف است با خلافت هشام بن عبدالملك .او مقتدرترين خليفه اموي لقب گرفته است. امام و يارانش در اين دوران تحت فشار سياسي شديدي از طرف اين خليفه بودند.امام ناچار بودند مبارزات خود را در پوششي از تقيه قرار دهند به طوري كه كمتر آسيبي به نهضتش وارد شود. در واقع تقيه  حكم سپري دارد كه رزمنده را در ميان جنگ از آسيب دشمن حفظ مي كند. تقيه به معناي ترك مبارزه نيست بلكه به معناي رعايت احتياط كامل در اصول مبارزه و حفظ اسرار آن است به طوري كه دشمن نتواند تشخيص دهد از كجا ضربه خورده است و امكان شناسايي و مقابله با مبارزين را نداشته باشد.

                                            شهادت

       محبوبيت فراوان امام در ميان شيعيان به قدي بالا بود كه نهايتا هشام بن عبدالملك ،خليفه وقت دستور قتل او را صادر كرد.امام محمد باقر در هفتم ذي حجه سال 114 هجري در سن 57 سالگي به دستور هشام توسط ابراهيم بن وليد بن يزيد مسموم شدند. پيكر مطهر او در قبرستان بقيع در جوار پدرش امام سجاد(ع) و امام حسن مجتبي(ع) مدفون شدند.

 

 

امام جعفر صادق (ع)

                                       


مطالب مشابه :


عکس شماره 69 میدان گاو و گوچی کوخرد

محمد رضا پهلوي با حمايت متفقين بر اريكه سلطنت نمايندگي رسمي محصولات




موضع گیری سیاسی اهل بیت (ع) در برابر حکمای جور

سلسله دروس معارف اسلامی - موضع گیری سیاسی اهل بیت (ع) در برابر حکمای جور - تبیین دروس معارف




کلاس سازمان فروش سازماندهی و برنامه ریزی فروش

منشور مدیریت ایران،منشور بازاریابی ایران - کلاس سازمان فروش سازماندهی و برنامه ریزی فروش




برچسب :