پاسخ خودآزمایی ادبیات فارسی 1

َ

پاسخ خودآزمایی های

ادبیات فارسی (1)

 

 

 

 

 

تدوین :

فریبا کاتبی

کارشناس ارشد زبان و ادبیات فارسی

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

پاسخ خود آزمايي­هاي ادبيات فارسي 1

 

پاسخ خود آزمايي­هاي درس اول( هر کاري که با نام خدا آغاز نشود ابتر است)

1-    آفريننده اي که پرستيدن اوست سزاوار، دهنده اي که خواستن جز از او نيست خوش گوار

2-    ارجمند گرداننده­ي بندگان از خواري، در پاي افکننده­ي گردنکشان از سروري

3-    نويسنده با اين جملات تا پايان آفرينش به پيامبر و خاندانش درود مي فرستد.(توضيح اينکه قدما اساس هستي را چهار چيز مي دانستند: آب ،باد، خاک،آتش بنابراين اين چهار چيز تا پايان آفرينش وجود خواهند داشت و گل سرخ نيز هميشه روي ساقه هاي خاردار رشد مي کند)

4-    علم اندک ما را به علم بي پايان خودت پيوند بده

5-    چون انسان بي ادب نه تنها به خود بلکه به ديگران نيز بدي مي­کند

پاسخ خود آزمايي­هاي درس دوم(رستم و سهراب 1)

1- چو يک ماه شد همچو يک سال بود        برش چون بر رستم زال بود

2- او مي خواست تا سپاهيان نگذارند آن دو پهلوان يکديگر را بشناسند و يکي از آنها به دست ديگري کشته شود و در صورت پيروزي سهراب، شبانه به طور مخفيانه او را نيز بکشند.

3- سهراب مي خواست تا پادشاه ايران يعني کاووس را از حکومت بردارد و رستم به جاي او بر تخت بنشاند و همچنين پادشاه توران يعني افراسياب را نيز  کنار گذاشته و خودش حکومت توران را به دست بگيرد.

4- سپهدار به معني فرمانده لشکر است و در اينجا منظور از آن اسفنديار است.

 پاسخ خود آزمايي ها درس سوم(رستم و سهراب 2)

1-    الف: خود سهراب چون به صورت يک مهاجم به ايران حمله کرده بود

ب) افراسياب چون با فرستادن سپاهيان قصد داشت که آنها  همديگر را نشناسند.          ج) کاووس: چون بار اول از دادن نوشدارو خودداري کرد         د) رستم چون خودش را معرفي نکرد.

2- به عهده ي دانش آموز است.

3- وقتي رستم شخصي را براي گرفتن نوشدارو نزد کاووس فرستاد،کاووس بار اول از دادن نوشدارو خودداري کرد و بار دوم خودش به دنبال آن رفت اما زماني که با نوشدارو به ميدان برگشت سهراب مرده بود.

4- بر زمين بر

5- چون اجلش فرا رسيده بود ديگر توان مقابله نداشت.

6- زدش بر زمين بر به کردار شير                 بدانست کاو هم نماند به زير

      سبک تيغ تيز از ميان برکشيد                   بر شير بيدار دل بردريد

7- در مثنوي هر بيت براي خود قافيه اي جداگانه دارد ولي در غزل مصراع اول با مصراعهاي زوج هم قافيه است.

 

پاسخ خودآزمايي‌هاي درس چهارم(مير علمدار)

 

1)  به چشم آنچه تو گويي اي برادر جان         مطيع امر تو عباس هست از دل و جان       (کلمه­ي جان رديف است ولي بيت قافيه ندارد)

  خدا ناکرده گر ما را ز يکديگر جدا سازند        نه من روي تو را بينم نه تو روي مرا ديگر    (بيت کلمه ي قافيه ندارد)

بدان يک ساعت ديگر من و تو از جفا و کين            شويم لب تشنه بي سر از ستم هاي شرار امروز

(مصراع دوم،اشكال وزني دارد واج “ م ” در واژه‌ي “ شويم ” وزن را برهم زده است .  شرار ( به كسر “ش” ) به معني بدي‌ها و بدي كردن است اما در اينجا به غلط ، به معني بدكاران به‌كار رفته‌است)

2)      الف : در بيت : عازم ظلمت شدند از جانبين       مطلع نورين عباس و حسين ( شمر ، عباس و حسين را خاستگاه نور ( مطلع نورين ) مي‌داند .)

      ب : در مصرع: برو بگو به حسين آن امام تشنه لبان ( عمر سعد ، حسين(ع) را امام مسلمانان مي‌داند .

   3 ) بين تئاتر وتعزيه تفاوت‌هاي فراواني وجود دارد ، ازجمله : آ ) موضوع تئاتر متنوع است وموضوع تعزيه مشخص  ب ) تئاتر در جايگاه ويژه‌اي اجرا مي‌شود اما تعزيه جايگاه خاصي ندارد . پ ) تعزيه معمولا در زمان‌هاي مشخصي ( سوكواري‌هاي مذهبي ) اجرا مي‌شود اما اجراي تئاتر ، درهر زماني رايج است . ت ) تئاتر خاستگاه اروپايي دارد و تعزيه خاستگاه ايراني  ث ) درايران، سابقه‌ي تعزيه بسيار بيش‌تر از تئاتر است . و ….

پاسخ خودآزمايي‌هاي درس پنجم( سمک و قطران)

1-    گرو گذاشتن انگشتري به عنوان ضمانت 2- احترام به حق نان و نمک

2-    شير آمدي يا روباه

3-    ضمانت کرد، تعهد کرد(توضيح آنکه در قديم بزرگان از نگين انگشتري به عنوان مهر استفاده مي کردند و گرو گذاشتن آن به عنوان گرو گذاشتن آبرو و حيثيت بوده است)

4-    آتشک را

5-    ناگاه خود را بر سر آن مرد افکند// از کجا مي آيي و به کجا مي روي؟// او برادر من است

6-    سياست بود چون در جنگ مي توان براي پيروزي بر دشمن از شيوه هاي مختلف استفاده کرد وسمک نيز از نيروي فکر خود استفاده کرد

7-    او براي رسيدن به هدف خود حاضر به انجام هر نوع کاري هست.

8-    فرو بريم: برپا کنيم            ب)قفا زدن: پس گردني زدن، سيلي زدن

9-    گويند: يک مرغابي تصوير ستاره اي را در آب ديد و فکر کرد که ماهي است حمله کرد آن را بگيرد اما چيزي پيدا نکرد چون چندين بار اين کار را تکرار کرد و نتيجه اي نگرفت آن را رها کرد بعد از آن هر وقت که ماهي مي ديد فکر مي کرد که همان تصوير ستاره است بناراين براي گرفتن آن تلاش نمي کرد و نتيجه ي کارش آن بود که هر روز گرسنه مي ماند.

10-                        گو

 

 

پاسخ خودآزمايي‌هاي درس ششم(خير و شر)

1-    خاک تشنه استعاره از خير است.

2-    درگيري هميشگي خوبيها و بديها که سرانجام نيز با پيروزي خوبي­ها و شکست بدي­ها به پايان مي رسد.

3-    شر به خاطر بدذاتي و حسد خود چيزي از خير مي خواست که قابل جبران نباشد.

4-    قابيل نيز به خاطر حسد  و بدداتي برادر بي گناه خود را از بين برد.

5-    منظور از گوهر اول همان لعل ها و جواهرات است و منظور از گوهر دوم صاحب آنهاست.

6-    به عهده ي دانش آموز است.

7-    به عهده ي دانش آموز است.

8-    آبشار سياه از زير کلاهش جاري شد.( آبشار سياه استعاره از موها است)

پاسخ خودآزمايي‌هاي درس هفتم( طوطي و بقال)

1 ) با بيت‌هاي 17 و19و 20 و 21 ارتباط معنايي دارد اما بيش‌ترين رابطه‌ي آن با بيت 17 است ( يعني تشابه و همانندي ميان پديده‌ها نمي‌تواند دليل يگانگي آن‌ها باشد .

2 ) اين داستان به ما مي‌آموزد كه هنگام مشاهده‌ي همانندي‌هاي دو پديده ، شتاب‌زده و سطحي و غير منطقي ، قضاوت نكنيم .بيت نيز به ما مي‌آموزد ظاهر انسان‌ها نشاگر باطن آن‌ها نيست .(تشابه ظاهري انسان‌هاي شيطان‌صفت و اهل حقيقت ، نبايد ما را به گمراهي بكشاند.)

3 ) زيرا درويش را فقط به خاطر شباهتي ظاهري ، مانند خود پنداشته‌بود .

4 ) : نمونه از مثنوي مولوي

             كودكي در پيش تابوت پدر              زار مي‌ناليد و برمي‌كوفت سر

                    كاي پدر آخر كجايت مي‌برند            تا تو را در زير خاكي بفشرند

                      مي‌برندت خانه‌ي تنگ و زحير         نه دراو قالي و نه در وي حصير

                      ني چراغي در شب و نه روز نان            ني دراو بوي طعام ونه نشان

                     زين نسق اوصاف خانه مي‌شمرد          وز دو ديده اشك خونين مي‌فشرد

                    گفت جوحي با پدر اي ارجمند            والله اين را خانه‌ي ما مي‌برند

                    گفت جوحي را پدر ابله مشو                گفت اي بابا نشاني‌ها شنو

                      ني حصير و نه چراغ و نه طعام                نه درش معمور و نه صحن و نه بام

پاسخ خودآزمايي‌هاي درس هشتم(گلهايي که در نسيم آزادي مي شکفند)

1-    حرکت انقلابي مردم و فداکاريهاي آنها را

2-    جواب سوال به عهده ي دانش آموز است

3-    جواناني که در دوران آزادي رشد مي کنند و مي بالند.

4-    هنرمندان نيز به اقشار و گروه هاي مردم پيوستند.

5-    مردم را راهنماي هنرمندان مي داند.

خط خورشيد

1- شب: نماد دوران ظلم و استبداد         آسمان: نماد جامعه ي ايران                شهاب : نماد مبارزان

2-= شعر آزاد يا نو

3- الف) خون خورشيد( خورشيد مثل انساني پنداشته شده که خون دارد)     ب)شهابي که مشق را خط مي زند.

4- جواب سوال به عهده ي دانش آموز است

5- در بند آخر بين کلمات :نور، شرق، خورشيد، شفق، آسمان                در بند اول بين کلمات: دفتر، پاره پاره، حرف خط خورده، صفحه

پاسخ خودآزمايي‌هاي درس نهم(دريا دلان صف شکن)

1-    از حاشيه ي اروند رود به دست مجاهدان ايران

2-    در انجا همه ي چيزهاي معمولي حقيقتي ديگر مي يابند، همه ي اشياء گنجينه هايي از رازهاي شگفت آفرينش هستند ولي انسان حقيقت آنها را فقط در جبهه ها در مي يابد.

3-    جواب سوال به عهده ي دانش آموز است

4-    توصيف رزمنده اي که يک دست خود را از دست داده و دوباره به جبهه باز گشته و تک تير انداز شده است.

5-    عمليات کرکوک، سفر به چزابه، پايگاه جهنمي و ...

6-    صف طويل رزمندگان تازه نفس- با آرامشي که حاصل ايمان است- وسعت جبهه ي فتح را به سوي آينده طي مي کنند.

7-    گردانندگان و هدايتگران بازي هاي سياسي- در قديم به معني مرشد زورخانه بود.

پاسخ

1-    به سنت بدرقه کردن مسافران با آب وآينه و قرآن

2-    مادرم دل مرا سرشار از نور اميد مي کند. نهاد جمله: مادرم

3-    چراغ نماد استقلال و آزادي است.

4-    با تمام دل

5-    آماده شدن براي رفتن به جبهه

6-    در شعر سنتي طول مصراعها با هم مساوي است و قافيه نيز جايگاه مشخصي دارد ولي در شعر نو طول مصراع ها با هم مساوي نيست و قافيه نيز جايگاه مشخصي ندارد.

پاسخ خودآزمايي‌هاي درس دهم(هديه ي ناتمام)

1-      پدرش به آنها فهماند که تقدير و تشکر از مادر نه فقط با دادن کادو بلکه با کمک کردن به او در کارهاي خانه نيز ميسر است.

2-      چون مي دانست که هديه ي راوي از هديه ي او زيباتر است.

3-      او با اين کار خود هم مي خواست ارزش هديه ي برادرش از بين نرود و هم مي خواست که او نيز در کارهاي خانه به مادرش کمک کند.

4-      راوي را

 

پاسخ خودآزمايي‌هاي درس يازدهم(مسافر)

1-    به آخر دنيا

2-     وجدان خود نويسنده

3-    تيمور لنگ

4-    مقام شاعران و نويسندگان از سردارن و فاتحان نظامي بلند تر است.

5-    پرودگارا قدرتي به من بخشا تا روح خود را از تعلق به جيفه هاي ناچيز روزگار بي نياز کنم و از هرچه رنگ تعلق دارد آزادش سازم.

6-    او با اين سخنان خود را حاصل جريان عاشقي مي داند چون عشق معمولا با لبخند آغاز مي شود سپس وارد مرحله ي دوستي مي شود و سرانجام  با اشک پايان مي پذيرد.

7-    جواب سوال به عهده ي دانش آموز است

8-    يک قطره باران ز ابري چکيد                    خجل شد چو پهناي دريا بديد

که جايي که درياست من کيستم؟              گر او هست حقا که من نيستم

چو خود را به چشم حقارت بديد              صدف در کنارش به  جان پروريد

سپهرش به جايي رسانيد کار                      که شد نامور لؤاؤ شاهوار

بلندي از آن يافت کاو پست شد                در نيستي کوفت تا هست شد

در اين شعر سعدي چون قطره ي باران تواضع و فروتني کرد تبديل به مرواريد شد و در قطعه قطرات سه گانه نيز چون قطره ي سوم تواضع و فروتني کرد رب النوع سپيده دم او را انتخاب کرد.

9-    جواب سوال به عهده ي دانش آموز است

پاسخ خودآزمايي‌هاي درس دوازدهم( از کعبه گشاده گردد اين در)

1-    از خدا خواست که در راه عشق او را به مرحله برساند که حتي بعد از مرگش نيز آوازه­ي عشقش باقي بماند واو را بيشتر از قبل عاشق کند و باقي مانده عمرش را بگيرد و به عمر ليلي اضافه کند.

2-    از عمر من آنچه هست بر جاي                بستان و به عمر ليلي افزاي

3-    با زباني نرم و لطيف احساسات عاشقانه­ي مجنون را باز گفته است.

4-  الف) پدرمجنون (مشبه) مثل (ادات) کعبه (مشبه به) حلقه در گوش نهاد(وجه شبه)       ب) مجنون (مشبه) چو(ادات)  مار حلقه (مشبه به) از جاي برجست(وجه شبه)

 

 خودآزمايي ص 102 درس سیزدهم

1- اين دو بيت غروب و نهان شدن خورشيد و از مرگ و نيستي حكايت مي كند و در ضمن كلماتي مثل نيزه  و نيزه دار و از مرگ ونيستي حكايت مي كند.

2- فتنه ي مغولان  و كشتار ايرانيان.                                 3- ويراني كشور ايران و نيز پايان عمر خويش

4- الف- سرخي آسمان هنگام غروب خورشيد(شفق) ب- ميدان نبرد.   5-  موج به سيماب، كوه - رود به سد روان ، اژدها

6- خروشان ، ژرف ، بي پهنا،كف آلود      دل شب مي دريد و پيش مي رفت                 7- از ترس بدنامي

8- مبارزه در راه وطن و شجاعت وي در عبور از رودخانه ي سند

9- بناي زندگي: زندگي را در حال ويراني و نابودي مي ديد  . چو موي: زن ها مانند گيسوانشان آشفته و پريشان شدند.

10 - اينكه قدر سرزمين و كشور خود را بدانيم چون آسان و راحت به دست ما نرسيده است.

11- واقعه ي شهادت شهيد حسين فهميده.

12- مثنوي يك قالب سنتي است كه هر بيت آن قافيه اي جداگانه دارد اما چهارپاره قالبي است نو كه از چند دوبيتي به هم پيوسته تشكيل شده و هردوبيت مصراع هاي زوج با هم هم قافيه هستند.

 

خودآزمايي درس چهاردهم صفحه ي 106      

  1- مردم بي هنر        2- مغيلان مخفف ام + غيلان (غولان ) = مادر غولان . مغيلان يا خار شتر درختچه اي است كه در صحرا مي رويد، چون باد در لاي بوته ي مغيلان صداي هوهويي توليد مي كرد قدما فكر مي كردند كه اين درختچه ماواي غولان است و غول در زير آن ، بچه گذاشته و صداي زوزه باد صداي بچه هاي غول است . به همين دليل مسافران از نزديك شدن به اين درختچه ها بخصوص در شب واهمه داشتند .     3-  از اصالت موروثي به گوهر اصل و از اصالت اكتسابي به گوهر تن و گوهر هنر نام برده شده است .     4-  خرد و دانش .   5-  1- زبان سرخ سر سبز را بر باد مي دهد .     2- تا مرد سخن نگفته باشد / عيب و هنرش نهفته باشد 3- زبان آيد زيان آيد        4- زبان پاسبان سراست     5- زبان بريده به كنجي نشسته صم بكم / به از كسي كه نباشد زبانش اندر حكم     6- زبان بسته بايد گشاده دودست  / زبان بسته بهتر كه گويا به شر         7- زبان ترجمان دل است   8- زبان ، بسيار سر برباد داده است      9- زبان ، سر را عدوي خانه زاد است (وحشي)    10- زبان بند كردن به صد قيد و بند - بسي به زگفتار ناسودمند (اميرخسرو)  11- زبان چرب گويا و دل پر دروغ    بر مرد دانا نگيرد فروغ  (فردوسي)   12- زبان چيره گردد چوشد دست چير   13- زبان خلق تازيانه ي خداست  14- زبان خوش مار را از سوراخ بيرون آورد .       15- زبان در دهان اي خردمند چيست - كليد در گنج صاحب هنر    16- چو دربسته باشد چه داند كسي - كه گوهر فروش است يا پيله ور (سعدي)    17- زبان دردهان كسي گذاشتن         18- زبان را بپاي از بد انديش و دوست - كه نزديك تر دشمن سزت اوست (سعدي)      19- در فتنه بستن دهان بستن است   ( امير خسرو )     20- اگر خاموش باشي تا ديگران به سخنت آرند بهتر كه سخن گويي و خاموشت كنند (منسوب به سقراط)    21- زبان گوشت است به هر طرف بگرداني ، مي گردد .        22- زبانم مو در آورد .   23- زبان مرغان مرغان دانند   24- زبانش با سرش بازي مي كند .   25- زبان و گوش دادت كلك نقاش كه گاهي گوش شو گاهي زبان باش (وحشي )     (از امثال و حكم دهخدا)   6- آدمي برديگر جانوران به ده درجه كه در تن اوست بر حيوان برتري يافت : پنج درجه ي دروني و پنج درجه ي بيروني كه پنج درجه دروني عبارتند از : انديشه ، به خاطر سپردن ، تخيل و تشخيص و سخن گفتن و پنج درجه بيروني : قوه ي شنوايي ، بينايي ، بويايي ، لامسه و چشايي و از اين قوه ها و نيروها آن چه جانوران ديگر دارند به پاي نيروهاي آدمي نمي رسد.         7-  با بند اول درس ارتباط دارد.   8-  وقتي اين را دانستي ، زبان را به خوبي و هنر آموختن عادت بده و زبان را جز به خوب گفتن عادت مده زيرا زبان تو دايم همان چيزي را مي گويد كه تو آن را بدان وادار كرده باشي زيرا گفته اند : هركس زبان او خوش تر باشد ، طرف داران او بيشتر خواهند بود و با داشتن همه ي هنرها ، تلاش كن سخن را در جاي خود بگويي زيرا سخن بيجا حتي اگر خوب باشد ، زشت به نظر مي رسد و از سخن بي فايده دوري كن زيرا سخن بي فايده تماماً زيانكاري است و سخني كه از آن بوي دروغ بيايد و بوي هنر از آن به مشام نرسد ، نگفتنش بهتر است .       پنج مورد از تفاوت ها : 1- زفان = زبان         2- تو او را برآن داشته باشي : تو آن را بدان وادار كرده باشي    3- سخن به جايگاه : سخن به موقع و بجا    4- سخن نه بر جايگاه : سخن بيجا و بي موقع     5- دوري گزين : دوري كن     6- زشت نمايد : زشت به نظر مي رسد و ...      9- اصالت اكتسابي كه انسان با عقل و خرد خود، آن را كسب مي كند .   

خودآزمايي درس كدام قبله     صفحه ي 107      1- روي برخاك ماليدن و تعظيم كردن در برابر شاه .   2- طمع   3- انسان از نفس شهوت پرست اطاعت نكند.   4- معني :(اي رسول ) آيا ديدي آن كسي كه هواي نفسش را خداي خود قرار داده است ؟ با بيت پاياني تناسب معنايي دارد.   خودآزمايي درس متاع جواني      صفحه ي 109        1- مرغ زيبا ، متاع ، گنج     2- زيرا مي گويد معني آن را فقط به هنگام پيري خواهد دانست پس سؤال كردن اكنون بي فايده است. اگرمي تواند اكنون قدر جواني را بداند زيرا جواني ديري نخواهد پاييد .     3-  قطعه . زيرا چند بيت هم وزن است كه مصراع هاي زوج آن هم قافيه است و وحدت موضوع دارد .    4- پيام شعر اين است كه : انسان در جواني مغرور نيرو و توان خود است وقتي پير شد متوجه مي شود كه پيري ، قدرتمندان را نيز ناتوان مي كند و پروين نيز همين مفهوم را درشعر خود بيان كرده است و البته پروين          مي خواهد قدر جواني را بدانيم زيرا زود مي گذرد و چنين نتيجه گيري اي در قطعه ي احمد مشكان طبسي نيامده است .        قطعه طبسي دو بيت است ولي ابيات قطعه ي پروين بيشتر است و در قالب مناظره نيز سروده شده است .     

خودآزمايي درس پانزدهم    صفحه ي 118       1- لباس را براي مصونيت و به عنوان حريمي قابل اطمينان در مقابل نگاه هاي پليد مي پوشد .  2-  يعني لباس نبايد مثل پوست انسان را عريان و برهنه نشان دهد بلكه به عنوان خانه اي بايدحريم امن او در مقابل نامحرمان باشد و به او آرامش و امنيت ببخشد .  3-  فرهنگ و شخصيت و اعتقاد و ارزش هاي اعتقادي هرفرد در لباس پوشيدن او هويدا مي شود.  4-  پوچي و دروغين بودن بخش هايي از تمدن غرب . (فرهنگ برهنگي غرب )   5-  برخي معتقدند حجاب محدوديتي براي فعاليت هاي اجتماعي است درحالي كه چنين نيست . پوشش و حجاب به انسان آرامش و مصونيت مي بخشد و باعث مي شود به جاي آراستن ظواهر با آسودگي به فعاليت بپردازد و به جاي اين كه به زن و مرد بودن خود بينديشدبه انسان بودن خود فكر كند و به عنوان قطره اي به درياي جامعه بپيوندد .   6- فعاليت دانش آموزي به منابع زير مي توان مراجعه كرد:      1- الجزاير مردان مجاهد از حسن صدر    2- الجزاير و مسئله ي حجاب از فرانتس فانون   3- زنده بادآزادي   از علي وافي      

  خودآزمايي درس شانزدهم  صفحه ي 123           1- در عهد پيغمبر مسجد جايي بود كه مسلمانان آن جا جمع مي شدند و پيامبر در همان جا كارهاي امت را حل و فصل مي كردند. در دوره هاي بعد اهل حديث حلقه هاي خود را در آن جا بر پا مي كردند و صوفيه براي اعتكاف در مسجد خلوت مي گزيدند و حوزه هايي براي مقابله و تلاوت و تعليم تجويد و قرائت قرآن در آن جا تشكيل مي شد.        2-  ناشي از تنوع و اختلاف نژاد اقوامي كه سرزمين آن ها به وسيله ي مسلمانان فتح مي شد.   3- زيرا تمام تصوري كه از زيبايي در ذهن معماران و هنرمندان بوده است در مسجد مجال بروز يافته است . هنرهاي مختلفي از قبيل : معماري در توازن اجزا‌ ، نقاشي در نقوش و الوان كاشي ها ، خوش نويسي در الواح و كتيبه ها ، شعر در موعظه ها ، موسيقي در صداي مؤذن و بانگ قاري و واعظ و صنايع دستي براي تكميل و تزيين اين مجموعه ي الهي به ميدان آمده اند .        4-  جلوه هاي گوناگون فرهنگ و هنر اسلامي در طي قرن هاي دراز در بناي مسجد مجال بروز يافته است پس يك مورخ مي تواند با مطالعه در مساجد ، تصوير روشني از تمدن و تاريخ اقوام مسلمان عالم را پيش چشم خود مجسم كند .    5- احياي هنرهاي قديم براي ترميم واصلاح آن چه ازاين ابنيه ي خدايي فرسوده شده است وتعيمرهرچه از آن جمله در حال ويراني است .    6- كه مردم مساجد را خالي نگذارند و درمساجد شركت داشته باشند .     7-  بر اساس شماره ي حروف ابجد عدل مظفر : ع = 70 ، د = 4 ، ل = 30 ، م = 40 ظ = 900 ، ف = 80 ، ر = 200  اين اعداد را جمع مي كنيم :    1324 = 200 + 80 + 900 + 40 + 30 + 4 + 70    سال 1324 هـ .ق به دست مي آيد كه سال تأسيس مجلس شوراي ملي سابق بوده است .

    خودآزمايي درس هفدهم    كلاس نقاشي       صفحه ي 127      1- اسليمي : از طرح هاي اساسي و قراردادي هنرهاي تزئيني ايراني مركب از پيچ و خم هاي متعدد كه انواع مختلف آن با شباهت به عناصر طبيعت مشخص مي گردد .(معين)          شكل تغيير يافته ي كلمه ي اسلامي .  2- گرته برداري (گرده برداري ): با خاكه ي زغال و غير آن ، تصوير چيزي را طراحي كردن (معين)      3-  بي رنگ : نمونه و طرحي كه نقاش به صورت كم رنگ يا نقطه چين بر كاغذ مي آورد و سپس آن را كامل رنگ آميزي مي كند ، طرح اوليه      4-  روزگاري : از روي طرحي نقاشي كردن            5- نقطه چيني : خط يا سطحي را به وسيله ي نقطه هاي متعدد پركردن .       صورتگري : نقاشي          2- در دو بند اول درس كه جملاتي شعر گونه به دنبال هم آورده است و همچنين در صفحه ي 126 پاراگراف دوم دست معلم ازوقب حيوان روان شد ، فرود آمد ... به طور كلي نحوه بيان ادبي دركل متن ذوق شاعري نويسنده را به ما گوشزد مي كند.   3-  1- ايجاز و كوتاهي جملات 2- استفاده از كلمات هماهنگ و متناسب 3- پرهيز از تكرار .           4-  مسلمانان معتقد بودند خداوند خالق انسان و طبيعت است و شبيه سازي از روي انسان در اسلام شرك به شمار مي آمده است و اگر كسي انساني را به تصوير مي كشيد ، مي گفتند در آخرت بايد درآن روح بدمد و مورد بازخواست قرار گيرد و كشيدن چهره ي انسان را نوعي شرك مي دانستند و به خصوص در مسجد آن را حرام مي دانستند و تاكنون نيز اين عقيده وجود دارد كه نصب عكس در مسجد كراهت دارد.          5- حرفي به كارش بود (كنايه از مشكل داشت ) ، دستي نازك داشت (ظريف مي كشيد) ، صورتك به رو نداشت (تظاهر نمي كرد) و ...  .      6-  سادگي و صميميت درآن حاكم بود، دل خواه و روان بود . خشك نبود و خنديدن در آن روا بود.      7-  برآمدگي پشت و سم ها ي اسب ، شتابان خط هايي در هم كشيد و علفزاري ساخت و حيوان را تا ساق پا در علف نشاند . 

 

 خودآزمايي درس هجدهم - مشروطه ي خالي صفحه ي 135           1- يكي از راه هاي طنز استفاده از مسائل عادي زندگي و ارتباط دادن آن با مسائل و مشكلات سياسي و اجتماعي است و دهخدا با استفاده از مشاجره پدر ومادر خود مي خواهد كلاهبرداري و دروغگويي  وكلا را در زمان خود بيان كند.   2- بسته شدن عقد دختر عمو ، پسرعمو در آسمان ، سي وسه بندم به تكان افتاد . (در پزشكي قديم معتقد بودند كه استخوان هاي بدن آدم با سي وسه بند به هم متصل شده است )     3- بي سواد ، زيرا تفاوت عقد نامه  و وكالت نامه را متوجه نمي شود .     4- نويسنده خود نيز با دختر عمويش نامزد بوده و مي دانسته كه جدا كردن نامزد از نامزد چه ظلم عظيمي است .      5- براي اعتراض به دخالتهاي روسيه در امور داخلي ايران و اعتراض به محمد علي شاه عده اي از مبارزان مشروطه در سفارت انگليس و عده اي در شاه عبدالعظيم دست به تحصن زدند.       6- زيرا مي داند مردم از وكيل خير نخواهند ديد همان طور كه مادرش خير نديده بود .        7- ننه ، جاپن ، پتل پورت .           8- تكليف دانش آموزي .

    خودآزمايي درس نوزدهم - حاكم  و فراشان    صفحه ي 140           1- يعني آن وقت سروكارت با فراشان خواهد بود كه با چوب دستي هاي خود حساب تو را مي رسند و تو را كتك   مي زنند .            2-  نظام عريض و طويل تشريفاتي دربار در اواخر قرن سيزدهم هجري .         3- توجهي نشان نداد ، اعتنايي نكرد ، خود را به نفهميدن زد . امروزه ضرب المثل (( خودرا به كوچه علي چپ زد .)) را نيز درهمين معنا به كار مي بريم .        4- حكيم باشي ، آشپز باشي ، حاكم باشي ، قزاق باشي ، تفنگدار باشي و ...        5- سطرچهار : درپيشاپيش آنان يك نفر سرخ پوش ديوچهر و درپشت سرآن ، ده بيست نفر سوار با تيپ مي آيند.    سطر پنجم : به ما گفت راست ايستاده هنگام عبور آن ، كرنش و تعظيم نماييد .           ودرسطر هفتم : آن هم ابداً به روي بزرگوار خود نياورده .   خودآزمايي غزل     مرغ گرفتار    صفحه ي 142           1- بيت هشتم - گر شد از جو شما خانه ي موري ويران           خانه ي خويش محال است كه آباد كنيد    2- بيت سوم  بين گل ، لاله ، شمشاد و مرغ        بيت ششم : بيستون ، شيرين و فرهاد              3- آزادي         4- از اشاره و تلميح به اين داستان مي خواهد بگويد سختي هاي بسيار بر سرراه آزادي و آزادي خواهان قرار دارد ، مبادا با گفتن و بزرگ كردن اين مشكلات ، آزادي خواهان را نا اميد و مأيوس كنيد .    اشارات و معني بيت: (كوه بيستون : مشكلات و موانع راه مبارزه       شيرين : آزادي        فرهاد : آزادي خواهان        مشكلات بر سرراه آزادي قرار دارد مبادا با خبرهاي ناگوار ازآزادي ، مبارزان را غمگين و مأيوس سازيد .)           5- مسائل اجتماعي از قبيل آزادي ، وطن ، بيزاري از ظلم و ...      

  خودآزمايي درس بيستم - سفر به بصره   صفحه ي 148        1- مي خواستم بروم ، سوار شو (سوار اسب شو) ، وارد شويم    2-  به دو دليل  1- فقر وبينوايي  2- تا وزير بداند كه ناصر خسرو درفضل و دانايي مرتبه ي بالايي دارد و وقتي بر نوشته ي او آگاهي مي يابد بداند كه چه شخصيتي دارد و درچه مرتبه و موقعيت علمي اي قرار گرفته است تا وقتي نزد وزير حاضر مي شود شرمنده نشود .    3- گهي زين به پشت : چون به بصره رسيديم ، از برهنگي و عاجزي به ديوانگان مانند بوديم .           گهي پشت زين : بعد از آن كه حال دنياوي ما نيك شده بود و هريك لباسي پوشيديم .          اين هردو حال در مدت بيست روز بود .   4- در پايان نتيجه مي گيرد: من اين فصل را آوردم تا مردم بدانند كه به شدتي كه از روزگار پيش آيد نبايد ناليد و از فضل و رحمت كردگار نااميد نبايد شد كه او رحيم است .       5-  خورجين بي مقدار و بي ارزش . در مكي ، دمكي .      خودآزمايي پرستو درقاف   صفحه ي 152             1- زيرا خود را به پرستويي تشبيه كرده كه براي يافتن خدا به اوج قاف (مدينه و بقيع ) پر كشيده است مثل سفر پرندگان در منطق الطير عطار كه براي رسيدن به سيمرغ (خدا) به سوي قاف پرواز كردند .             2- حديثي است كه درموسم حج شانزده هزارفرشته ازآسمان به زمين مي آيند ، با توجه به اين حديث پس مي توان عطر بال فرشتگان را حس كرد و علاوه بر اين مدينه محل نزول وحي بوده است و عطر بال جبرئيل ، فرشته ي حامل وحي را هنوز هم مي توان با مشام جان بوييد .          3-  بوي مدينه مي آيد - شهري سپيد پوش - دوست دارم مدينه را بغل كنم .        4- درآن زمان باران مي باريده است و بوي خوش خاك مدينه از باريدن نم نم باران برخاسته بوده است .      5- امام سجاد(ع) بعد از شهادت شهيدان كربلا هرگز در سايه نياسود و بعد از وفاتش نيز برفراز مزارش گنبدي برپا نشد (گنبد ساخته شد ولي آن را خراب كردند ) اكنون نيز مزارش گنبدي ندارد تا او را از آفتاب و تابش داغ آن مصون بدارد ، گويي كه پيمان امام تاكنون هم باقي است .      6-  يعني آن همه عظمت بقيع وشرح دردها را كه مانند دريايي است در سفر نامه ي خود كه مانند كوزه اي است . بريزم و بيان كنم ، ولي نمي توانم .    (( گر بريزي بحر را در كوزه اي  /  چند گنجد قسمت يك روزه اي  )) 7- زبان درس(( پرستو در قاف)) ساده ، روان و البته مقداري ادبي است .     در((سفر به بصره)) نشانه هايي از كهنگي زبان ، كلمات قديمي ، فعل هاي پيشوندي وساخت هاي كهن دستوري ديده مي شود و البته نثر ساده ي حدود هزار سال پيش است .     خودآزمايي درس بيست و يكم   زندگي من     صفحه ي 158         1- لامسه       2- به علت مشكلات گاهي شكست مي خوردم ولي هيچ گاه نا اميد نمي شدم و دوباره پيش مي رفتم .      3- كتاب را نور خورشيد و ادبيات را بهشت خود دانسته است .       4- رابرت بريل مبدع خط بريل ، رودكي ، دكتر طه حسين ، ابولعلاي معري ، اديب نيشابوري         5-  تكليف دانش آموزي .    

   خودآزمايي درس بيست و دوم       پيرمرد چشم ما بود      صفحه ي 164           1- تكليف دانش آموزي         2-  محله ي شميران در تهران .     3- چون نيما در بند خانه نبود و وظيفه اش را به عنوان پدر وشوهر خوب ادا نمي كرد.    4- خير ، آل احمد مي گويد : (پيرمرد تا آخر عمر يك دهاتي غرب زده در جنجال شهر باقي ماند . يك دهاتي به اعجاب آمده و ترسيده و انگشت به دهان ) يا ( با ادب شهر نشيني اخت نشده بود. پس از اين همه سال كه درشهر به سربرده بود ، هنوز دماغش هواي كوه را داشت )          5-  از رفت و آمدهاي بسيار جوانان به خصوص در چنان وضع بد اقتصادي .        6-  درشعرهايش .         7-  نيمامانند مرواريد، شخص نادروارزشمندي بودكه در زمانه ي حقير و درميان مردمي كه او را درك نمي كردند زندگي مي كرد وتا سال ها كسي حرف و شيوه اش را نمي شناخت .     8-  بند دوم صفحه 159 - تا اواخر سال 26 يكي دوبار به خانه اش رفتم - خانه اش كوچه ي پاريس بود . شاعر از يوش گريخته و دركوچه پاريس ! عاليه خانم رونشان نمي داد و پسرشان كه كودكي بود ، دنبال گربه مي دويد و سروصدا مي كرد.        صفحه 162 بند دوم : شبي كه آن اتفاق افتاد ما با صداي در از خواب پريديم اول گمان كردم ميراب است خواب كه از چشمم پريد و از گوشم ، تازه فهميدم كه در زدن ميراب نيست و شستم خبردار شد .      درتمام درس جملات كوتاه  به كار رفته است .

خودآزمايي درس بيست و سوم       نمونه هايي از اشعار اقبال لاهوري     صفحه ي 169        1- انسان (خود شاعر) در بي همزباني و تنهايي و بي همدردي   2- كسي كه خار(مشكلات ) مي بيندولي ازچمن مي گويد(زيبايي ها را مي بيند ) و باديدي مثبت به امور نگاه مي كند .     3- در بيت اول قطعه ي سروري :
((خدا آن ملتي را سروري داد
   / كه تقديرش به دست خويش بنوشت   )) 4- زندگي بايدحركت و تكاپو داشته باشد زيرا زندگي راكد چيزي جز نيستي نيست .
خودآزمايي شعر لاله ي آزاد
         صفحه ي 172        1-     آبم نم باران است ، فارغ ز لب جويم  /   تنگ است محيط آن جا در باغ نمي رويم (نفي آسايش جويي زيرا اگر به دنبال آسايش بود در باغ مي روييد . )         من لاله ي آزادم خود رويم و خود بويم   /   در دشت مكان دارم ، هم فطرت آهويم (نفي دست پرورد بودن
زيرا آزاد هستم ونياز به باغبان وپرورش دهنده ندارم . )   2- بند سوم : هر صبح نسيم آيد ، بر قصد طواف من    3- مي گويند : صحراي ختن به دليل روييدن زعفران و گياهان خوشبو، معطر و خوشبو است و آهويي كه در اين صحرا مي چرد چون از اين گياهان مي خورد خون در نافه اش به مشك بدل مي شود .
4- بند دوم : بر ساقه ي خود ثابت ، فارغ ز مدد كارم
        من لاله ي آزادم ، خود رويم و خود بويم       بر فطرت خود نازم ، وارسته ضميرم من        آزاده برون آيم ، آزاده بميرم من     5- داستان ليلي و مجنون - درس دوازدهم : از كعبه گشاده گردد اين در        6-  بر فطرت خود نازم وارسته ضميرم من         آزاده برون آيم آزاده بميرم من      به فطرت آزاده ي خود افتخار مي كنم زيرا از همه وابستگي ها رهيده ام ، من آزاده متولد مي شوم و بي هيچ وابستگي مي ميرم .

خودآزمايي درس بيست و چهارم      تا هست عالمي ، تا هست آدمي     صفحه ي 177    1- لاله ي دامان كوهسار، سبزه ي بهار ، صوت بلبل ، آبشار ، خاك كشور ، ذوق كودكي ، پند مادر ، بار شكر ، بنفشه ، نازبوي ، آب جو   2-  لفظي كه پيش هر سخنش مرا به سجود مي آورد . مقصود اين است كه لفظي بسيار ارزشمند است و به دليل عظمت و ارزشش مرا به تعظيم در مقابل خود وا مي دارد.         3- تأكيد و جاي گزيني بيشتر در ذهن خواننده .        4- شاعر : صفيه ي گل رخسار - لايق شير علي          نويسنده : صدر الدين عيني - كمال عيني   

 


موفق باشید

کاتبی

 


مطالب مشابه :


پاسخ خودآزمایی زبان فارسی ( 1 )

پاسخ خودآزمایی زبان فارسی ( 1 ) از درس اول تا چهاردهم




پاسخ خودآزمایی زبان فارسی ( 1 )

پاسخ خودآزمایی زبان فارسی ( 1 ) پاسخ خودآزمایی زبان فارسی ( 1 )




پاسخ خودآزمایی زبان فارسی ( 1 )

سیمرغ - پاسخ خودآزمایی زبان فارسی ( 1 ) - آموزش و پژوهش زبان و ادبیات فارسی




پاسخ خودآزمایی ادبیات فارسی 1

پاسخ خودآزمایی های . ادبیات فارسی (1) تدوین : فریبا کاتبی. کارشناس ارشد زبان و ادبیات فارسی




پاسخ خودآزمایی زبان فارسی ( 1 )

پاسخ كامل خودآزمایی زبان فارسی ( 1 ) را مي توانيد در لينك زير ببينيد كليك كنيد دانلود




پاسخ خودآزمایی زبان فارسی اول دبیرستان

پاسخ خودآزمایی زبان فارسی ( 1 ) خودآزمایی درس اول : 1 – چرا استفاده از




جواب خودآزمایی های زبان فارسی اول دبیرستان

جواب خودآزمایی های زبان فارسی اول دبیرستان خودآزمايي درس اول : 1-چرا استفاده از زبان




پاسخ خودآزمایی های ادبیات فارسی 1 سال اول عمومی

وبلاگ تخصصی زبان وادبیات فارسی رودکی - پاسخ خودآزمایی های ادبیات فارسی 1 سال اول عمومی - مهدی




برچسب :