مقاله: بررسی تطبیقی مبانی خاص روش‌های تفسیر قرآن و انگاره‌های هرمنوتیست‌های کلاسیک - بخش اول

بررسی تطبیقی مبانی خاص روش‌های تفسیر قرآن

و انگاره‌های هرمنوتیست‌های کلاسیک

 

مهندس علی رضا آزاد

دانشجوی دکتری علوم قرآن و حدیث دانشگاه فردوسی مشهد

Email: [email protected]

دکتر محمد علی رضایی کرمانی

استادیار دانشکده الهیات دانشگاه فردوسی مشهد

Email:[email protected]


چکیده

فهم آيات قرآن مستلزم به‌كارگيري روش‌هايي است كه بر پايه مباني صحيحي بنا شده باشند. مطالعه تطبيقي يكي از كارهايي است كه مي‌تواند به مفسران در اتخاذ مباني و روش‌هاي بهينه تفسيري، ياري رساند.

با توجه به اهميت هرمنوتيك و وجود دغدغه‌هاي تفسيري مشترك ميان مفسران و هرمنوتيست‌ها، در پژوهش حاضر به بررسي تطبيقي مباني پنج روش اصلي تفسير قرآن (قرآن به قرآن، روايي، ادبي، عقلي، باطني) با انگاره‌هاي هفت نفر از مشهورترين هرمنوتيست‌هاي كلاسيك (كلادنيوس، آست، ولف، شلايرماخر، بوئك، درويزن، ديلتاي) پرداخته شده است.

در این پژوهش نشان دادیم که علي‌رغم پيش‌فرض‌ها و مبادي معرفتي متفاوت، شباهت‌هايي ميان مباني خاص هر يك از روش‌هاي تفسير قرآن و انگاره‌هاي هرمنوتيست‌هاي كلاسيك وجود دارد.

کلید واژه‌ها: قرآن، مبانی تفسیر، روش‌های تفسیری، هرمنوتیک، هرمنوتیست‌های کلاسیک

 

1. مقدمه

بررسی مباني و روش‌هاي فهم و استنباط معارف و مقاصد الهي از منابع اصيل اسلامي به ويژه آيات قرآني، لازمه رسيدن به درک صحيح از دين اسلام است. از اين رو بازشناسي مباني تفسير و بازانديشي در روش‌هاي آن بايستي در رأس برنامه‌هاي پژوهشي انديشه‌ورزان ديني قرار گيرد.

افزون بر اين، بسياري از اختلافات ديني ريشه در تفاوت برداشت‌ها و آن نيز به نوبه خود، ريشه در اختلاف روش‌هاي استنباط از مباني ديني دارد و اختلاف روش‌ها نيز ناشي از اختلاف در آن دسته از مباني است که اين روش‌ها بر اساس آن مباني، اتخاذ شده‌اند. از این رو موضع اصلي نزاع‌هاي ديني را بايد بيش و پيش از هر چيز، در مباني مفسران دين و مقدّمات و مقوّمات فهم آنان جستجو کرد و داوري اصلي را به آن‌جا منتقل نمود.

ضرورت و اهميت تنقيح مباني روش‌ها، استفاده از تجربيات ساير اديان و حوزه‌هاي انديشه‌ورزي را اجتناب‌ناپذير مي‌کند. يکي از دانش‌هايي که ارتباط مستقيمي با اين مباحث دارد، دانش هرمنوتيک است. پس از نهضت اصلاح ديني اروپا، گروهی از روشنفکران و از جمله هرمنوتيست‌ها، به بازانديشي در مباني فهم متون مقدس پرداختند و رفته رفته به نظريه‌پردازي در باب فهم عام متون و تأمل در ماهيت فهم، روی آوردند. سرعت رشد و بالندگي دانش هرمنوتيک در این اعصار به حدي بوده که امروزه آن را چهار راه انديشه معاصر و کانون مسائل کلامي مي‌دانند.

تقدم تاريخي هرمنوتيک کلاسيک بر هرمنوتيک فلسفي و دغدغه‌ها و اصول مشترک فراوان ميان آنان و مفسران اسلامي ما را بر آن داشت که مطالعه‌اي تطبيقي ميان مباني روش‌هاي مفسران اسلامي و روش هرمنوتيست‌هاي کلاسيک انجام دهيم تا زمينه تعامل سازنده ميان اين دو حوزه و بهره‌گيري طرفين از تجربيات ارزنده يکديگر را فراهم کنيم و به اين وسيله، به شناخت بهتري از مباني و روش‌هاي تفسيري دست یابیم.

2. طرح و بحث

2-1. مفهوم شناسی دو اصطلاح «تفسیر» و «روش تفسیری»

تفسير كه اغلب آن را معادل Interpretation قرار مى‏دهند، مصدر باب تفعيل از ريشه «ف س ر» است. «فسر» در لغت به بيان، ابانه، جدا كردن، بيان و توضيح دادن امور، آشكار ساختن امر پوشيده، كشف معناى معقول، اظهار معناى معقول، بيان معناى سخن و نظاير آن معنا شده است (راغب، مفردات القرآن، 380 ونیز: ابن منظور، 3/3033 ونیز: فیروزآبادی، 481) و در اصطلاح، آن را «كشفِ معانى قرآن و بیان مراد، اعم از این‌كه به حسب مشكل بودن لفظ و غیر آن و یا به حسب معناى ظاهر و غیر آن باشد.» (راغب، مقدمه جامع التفاسیر، 47) و نیز: «كشف مراد از لفظ مشكل.» (طبرسی، 1/13) و نیز: «آشكاركردن مراد خداى متعال از كتاب عزیز» (خویی، 397) تعریف کرده اند. علی رغم اختلاف نظرهای موجود، تعریف زیر را می توان تعریفی نسبتاً جامع از تفسیر دانست:

«تبيين مراد استعمالى آيات قرآن و آشكار كردن مراد جدّى آن براساس قواعد ادبيات عرب و اصول عقلايى محاوره» (رضایی، 23)

کلمه «روش» اسم مصدر از «رفتن» است. معادل عربى آن «منهج» و معادل انگليسى آن «Method» مى‏باشد. در هر سه اين كلمات، مفهوم «راه» نهفته است چراكه از یک سو، ابن فارس مى‏گويد:

«النون والهاء والجيم أصلان متباينان. الأوّل: النهج، الطريق.» (ابن فارس، مقائیس اللغه، 1000)

و از سوی دیگر، كلمه Method از تركيب دو واژه يونانى Meta به معنى «در امتداد» و Hods به معنى «راه» به وجود آمده است. در نتيجه واژه  Methodبه معنى «در امتداد راه» است. (ریخته‌گران، 260)

در اصطلاح، از میان تعاریف گوناگون، تعریف زیر مناسب تر به نظر می آید:

«مقصود از روش تفسیری، استفاده از ابزار يا منابع خاص در تفسير قرآن است كه معانى و مقاصد آيه را روشن ساخته و نتايج مشخصى را به دست مى‏دهد. به عبارت ديگر، چگونگى كشف و استخراج معانى و مقاصد آيات قرآن را روش تفسير قرآن گويند.» (رضایی، 22)

روش‏هاى تفسیری، از زیر مجموعه‌های مباحث علوم قرآنى و حلقه واسطه میان تفسیر و علوم قرآنى است. اهمیت بحث «روش» در تفسیر قرآن به حدى است كه حتّى برخى با تمسك به حدیث «من فسّر القرآن برأیه فأصاب، فقد أخطأ» (راغب، مقدمه جامع التفاسیر، 93) ملاك مشروعیت تفسیر را نه رسیدن یا نرسیدن به معنا و مراد بلكه گزینش و اتخاذ روشى صحیح در فهم كلام الهى دانسته‏اند. (ربانی، 330)

2-2. روش‌های تفسیر قرآن

تاکنون تقسیم‌بندی‌های گوناگونی پیرامون روش‌های تفسیری انجام شده است که از یادکرد همه آنها خودداری می‌کنیم. با توجه به تعریف برگزیده، سزاوارتر است که تقسیم روش‌های تفسیر قرآن بر اساس منابع و ابزارهای به کار رفته در کشف معانی آن صورت گیرد. از این رو، تقسیم زیر شایسته‌تر می‌نماید:

1. روش تفسیر قرآن به قرآن

2. روش تفسیر روایی

3. روش تفسیر ادبی

4. روش تفسیر عقلی

5. روش تفسیر باطنی (اشاری)

2-2-1. روش تفسير قرآن به قرآن

استفاده از اين روش، سابقه‌اي به قدمت خود قرآن دارد. پيامبر اكرم(ص) و ائمه اطهار(ع) از اين روش در تفسير قرآن بهره گیری کرده‌اند و همين رويه توسط مفسران صحابه و تابعين نيز در پيش گرفته شده ‌است. در قرون بعدی، كساني مانند سید رضيو شيخ طوسيو طبرسي و زمخشري و ابن كثيردر تفاسير خود از اين روش در كنار ساير روش‌ها بهره ‌گرفتند. (رک: بابایی، روش شناسی تفسیر قرآن، 263-266) اين روش در دوران معاصر جايگاه ويژه‌اي يافته و تفاسير متعددی با محوريت آن، نوشته شده است.

براي حرف باء در اصطلاح «تفسيرالقرآن بالقرآن» سه معنا را متحمل دانسته‌اند: 1. استعانت 2. سببيت 3. مقابله (ابوطبره، 65 و نیز: زنجانی، 361) كه قضاوت در اين‌باره، مجال ديگري مي‌طلبد. اين عنوان، بر سه نظريه درباره چگونگي تفسير قرآن قابل انطباق است:

1. قرآن‌بسندگي: بر اساس اين نظريه، نه تنها براي پي بردن به معاني و مقاصد آيات قرآن بلكه براي كشف تمام اجزاء و اركان دين تنها بايد از خود قرآن ياري جست زيرا تمام معارف و احكام و دانستني‌هاي لازمِ دين را مي‌توان با تدبّر در آيات و ملاحظه برخي آيات در كنار برخي ديگر به دست آورد و به غير آن نيازي نيست.

2. قرآن‌بسندگي در تفسير: بر اساس اين نظريه، براي پي بردن به معاني و مقاصد آيات قرآن، به غير قرآن نيازي نيست. هر چند كه تفصيل معارف و تشريح جزئيات احكام و همه دانستني‌هاي لازم دين را نمي‌توان از قرآن به دست آورد ولي مي‌توان همه آيات قرآن را به كمك خود قرآن تفسير كرد.

3. استفاده حداكثري از قرآن در تفسير: بر اساس اين نظريه، در تفسير قرآن به همه قرائن متصل و منفصل آيات بايد توجه شود ولي عمده‌ترين سند، خود قرآن است و تا جايي كه امكان دارد بايد آيات را با تدبّر در خود آيات و استمداد از آيات ديگر تفسير كرد. (بابایی، مکاتب تفسیری، 2/127)

برخي گفته‌اند كه ميان مفسران مشهور، كسي پيرو نظريه نخست نيست و برخي روش ابوزيد دمنهوريدر تفسير الهداية و العرفان في تفسير القرآن بالقرآن را از اين نوع برشمرده‌اند. (همو، 128)  آنچه برقعي در مقدمه كتاب تابشي از قرآن مي‌گويد هم تا حدودي نشان از تعلق خاطر او به نظريه نخست است. (برقعی، 2/26)

شاید از برخي كلمات علامه طباطبائياستفاده ‌شود كه ايشان قائل به نظريه دوم است ولی توجه به سيره عملي ايشان در تفسير الميزاننشان مي‌دهد كه وي از نظريه سوم پيروي كرده‌ است. (رک: بابایی، مکاتب تفسیری، 2/133-141)

تقريري كه آيت‌الله جوادي آملي از روش تفسيري خود ارائه مي‌دهند روش تفسيري ايشان را ذيل نظريه سوم قرار مي‌دهد. وی در مقدمه تفسير تسنيممي‌نويسد:

«در اين روش، هر آيه از قرآن كريم با تدبر در ساير آيات قرآني و بهره‌گيري از آنها باز و شكوفا مي‌شود. تبيين آيات فرعي به وسيله آيات اصلي و محوري و استناد و استدلال به آيات قوي‌تر در تفسير. بر اين اساس است كه برخي از آيات قرآن همه موارد لازم را براي پي ريزي يك بنيان مرصوص معرفتي در خود دارد و برخي از آيات آن تنها عهده‌دار بخشي از مواد چنين بنايي است. آيات دسته دوم با استمداد از آيات گروه اول تبيين و تفسير مي‌شود.» (جوادی، 1/61)

ناگفته نماند که از سخنان برخي مفسران، چنین برداشت مي‌شود كه نه تنها به قرآن‌بسندگي بلكه به آيه‌بسندگي در تفسير باور دارند. برای نمونه آيت‌الله صادقيمی‌گوید:

«من مدعي هستم كه حتي يك آيه (البته غير از مفاتيح سوره و حروف رمزي) از قرآن نيست كه نشود آن را با خودش فهميد.» (صادقی، 287)

البته ايشان در ادامه با تعديل اين موضع گيري مي‌گويد:

«آيات مشابه قرآن دو گونه هستند: يك دسته آيات، تشابه دارند و با آيات محكم فهميده مي‌شوند و دسته دیگر كه عميق‌ترند، به اين صورت است كه آيه متشابه را با خود آن آيه مي‌فهميم.» (همو، 287)

به اين ترتيب ايشان با تعدي از آيه‌بسندگي، به قرآن‌بسندگي اكتفا مي‌كنند.

2-2-2. روش تفسير روايي

اين روش از كهن‌ترين روش‌ها وعمده‌ترين شيوه‌هاي تفسير به مأثور است. روش تفسير روايي بر اين مبنا شكل گرفت كه فهم حقيقي قرآن به دليل آن‌كه كلام الهي است، تنها از عهده‌ انسان‌هاي برگزيده الهي ساخته است. آنان مفسران واقعي قرآن‌اند و براي فهم قرآن بايد به سخن آنان تمسك جست. روش تفسير روايي، جنسي است كه در ذيل آن، سه نوع قابل تصور است:

1. تفسير قرآن به وسيله روايات و سنن نبوي(ص).

2. تفسير قرآن به وسيله روايات و سنن ائمه اطهار(ع).

3. تفسير قرآن به وسيله سخنان صحابه و تابعين.

درباره ضرورت استفاده از روايات در قرآن نیز سه نظريه وجود دارد:

بنا بر نظريه اول، قرآن به صورت مستقل قابل فهم است و براي فهم و تفسير آن،  نيازي به روایات نيست.

بنابر نظريه دوم، براي فهم قرآن چاره‌اي جز مراجعه به روايات نداريم و تفسير قرآن بايد تنها در چارچوب روايات صورت گيرد.

بنابر نظريه سوم، روايات وسيله و قرينه‌اي براي فهم و تفسير آيات‌ هستند. هر چند برخی از معاني قرآن بدون استمداد از روايات، قابل فهم است ولی به برخی از معارف آن، جز با استمداد از روايات، نمي‌توان دست يافت. (بابایی، مکاتب تفسیری، 1/140)

از آنجا که بیشتر روایات تفسیری، خبر واحدند لذا بررسی دیدگاه‌های مطرح درباره حجیت آن در تفسیر قرآن، اهمیت به سزایی در تحدید دامنه تأثیر روایات در تفسیر دارد. درباره حجيت خبر واحد در تفسير قرآن نیز سه ديدگاه اصلي وجود دارد:

ديدگاه موافقان حجيت خبر واحد: بسياري از اخباريان و اهل حديث و حنابله جزء اين گروه‌اند. (رک: ابن تیمیه، 67) از ميان معاصران، آيت‌الله خويي (خویی، 398) و آیت الله معرفت (معرفت، 2/22-23) اين ديدگاه را برگزيده‌اند.

ديدگاه مخالفان حجيت خبر واحد: بزرگاني چون شيخ مفيد، سيدمرتضي،شيخ طوسي، شيخ محمد عبده، علامه شعراني و علامه طباطبايياین دیدگاه را برگزیده‌اند. (رک: رضایی، 151-152 و نیز: ابوریه، 391)

دليل اصلي اين بزرگان، همان قاعده مطرح شده از سوي شيخ مفيداست و آن، راه نداشتن «حجيت تعبديه» در مواردي است كه هدف، حصول علم و يقين است و نه عمل؛ زيرا «تعبد» تنها در مورد عمل، امكان‌پذير است نه در مسائل اعتقادي و تفسير و تاريخ كه حصول اطمينان قطعي مطلوب شارع است.

ديدگاه قائلان به تفصيل: صاحبان این دیدگاه معتقدند كه خبر واحد در حوزه آيات الأحكام حجيت دارد ولی در غير آن، از حجيت برخوردار نيست؛ هر چند كه مي‌توان با استفاده از روايات در اين حوزه‌ها به بيان مقاصد احتمالي آيات پرداخت. (رک: جوادی، 1/156-158)

2-2-3. روش تفسير ادبي

پيشينه استفاده از روش ادبي در تفسير قرآن به عصر نزول برمي‌گردد. پيامبر اکرم(ص) علاوه بر شرح معنا به توضيح غوامض الفاظ قرآن نيز مي‌پرداخته‌اند و اصحاب و تابعين نيز براي برطرف کردن بعضي از دشواري‌هاي لفظي و فهم عميق‌تر معاني برخي از لغات، به ميراث ادبي عرب مراجعه مي‌كرده‌اند. بارزترين نمونه از این موارد، پاسخ‌هاي ابن عباسبه نافع بن ازرق است که طي آن ابن عباسبا استشهاد به اشعار عرب، از معاني برخي لغات قرآن پرده برداشت.

مفسران متقدم با درك اين ضرورت، به تفاسير خود صبغه ادبي بيشتري مي‌بخشيدند. از این روست که يكي از ويژگي‌هاي بارز تفاسيری مانند التبیان و جامع البيان،رويكرد ادبي مؤلفان آنان و توجه به اشعار عرب و قواعد نحوي است.

مراحل تفسیر ادبی را می توان این گونه برشمرد:

الف) شناخت قرائت

صورت كتبی قرآن برگرفته از صورت قرائی آن است و لذا شناخت حقیقت آنچه نازل شده، مترتب بر شناخت صورت قرائی آیات است. در بسیاری موارد، بسته به این‌كه آیات با چه قرائتی خوانده شوند، متحمل معانی متفاوتی خواهند بود. از این رو برخی مفسران مانند طبرسی، بررسی آیات را با آوردن بخشی با عنوان «القراءه» می‌آغازند و سپس در بخش «الحجه» به بحث پیرامون قرائات گوناگون می‌پردازند.

ب) شناخت مفاهیم واژگان

گام بعدی در راستای تفسیر ادبی، شناخت معنای مفردات واژگان قرآنی است زیرا كه بدون فهم معنای كلمات، فهم معنای كلام عملاً امكان‌پذیر نخواهد بود. توجه به چند نكته در رابطه با شناخت مفاهیم واژگان، لازم به نظر می‌رسد.  

نخست آن‌که بیشتر صاحب نظران، دلالت الفاظ بر معانی‌شان را وضعی می‌دانند ولی برخی از آنان كه معتقد به دلالت ذاتی الفاظ بر معانی‌اند، در شناخت مفاهیم واژگان، راهی را غیر از آنچه بیان خواهد شد، در پیش می‌گیرند. بر اساس این نظریه كه برخی از حكماء و فقهاء و ادباء مانند افلاطون و شیخ جعفر كاشف الغطاء و عَبّاد بن سلیمان صیمری پیرو آنند (رک: أنیس،62-74 و نیز: تفتازانی، 569-571 و نیز: ابن فارس، الصاحبی، 13 و نیز: ریخته‌گران، 22-26)، بین یك معنا و كلمه‌ای كه برای اشاره به آن معنا به كار می‌رود، رابطه منطقی و علاقه ذاتی وجود دارد. لذا با دقت در الفاظ و رسیدن به حقیقت آنها می‌توان به کنه معنایشان دست یافت. (باقری، 24) اختلاف مبنا در این‌باره، گروهی را به واكاوی چگونگی پیدایش زبان سوق داد. برخی مانند ارسطو زبان را زاده توافق و قرارداد ابنای بشر دانستند (باقری، 25) و برخی مانند ابن‌تیمیه آن را برگرفته از الهام شمردند (به نقل از: معرفت، 1/116) و برخی نیز مانند شهید صدر نظریه قرن اكید را مطرح كردند. (رک: صدر، 1/181-186)

از آنجا كه زبان همواره در حال تطوّر است و واژگان در طول زمان، دگردیسی معنایی یافته و متضمن بارِ معنایی گوناگونی می‌شود، لازم است كه مفسر به منابع لغوی معتبری كه به شرح معنای واژگان در عصر نزول و دوران متقدم پرداخته‌اند، مراجعه كند. فهم مفاد آیات قرآن بر مبنای معانی مستحدثه الفاظ كه در دوران متأخر پدید آمده، نه تنها ضرورت ندارد بلكه باید اكیداً از آن خودداری كرد. (رجبی، 61)چرا كه هر چند خدای متعال به كُنه اشیاء و تغییرهایی كه در معنای الفاظ رخ می‌دهد، آگاه است ولی با توجه به این نكته كه خدای متعال در كتاب خویش، با زبان مردم سخن گفته است و مردم در محاورات خویش، الفاظ را برای دلالت بر ذات اشیاء و خصوصیات ناشناخته آنها در هنگام وضع، و برای افاده معناهایی كه در آینده برای الفاظ پیدا می‌شوند، به كار نمی‌برند، روشن می‌شود كه الفاظ قرآن كریم نیز تنها برای افاده معانی و مفاهیم زمان نزول، به حسب نگرش عامه مردم، به كار رفته است. (بابایی، روش شناسی تفسیر قرآن، 102)

ج) توجه به قواعد ادبیات عرب

پس از شناخت قرائت واقعی و یافتن معنای واژگان، مفسر به تحلیل تركیبات حاصل از كلمات و ساختار كلام الهی می‌پردازد. حصول این مهم در پرتو قواعد علم نحو امكان‌پذیر است. درگام بعدی به كمك علوم بلاغی، انواع روش‌های تأدیه معانی و زدودن از تعقیدهای لفظی و معنوی بررسی شده (تفتازانی، 135) و راه رسیدن به مقاصد نهفته در پس الفاظ، هموار می‌گردد. شایان ذكر است كه آنچه پیرامون توجه به مفاهیم واژگان در عصر نزول و حجیت آراء لغت‌شناسان گفتیم، در این بخش نیز قابل جری و تطبیق است.

2-2-4. روش تفسیر عقلی

گاهي از اين روش، به عنوان روش تفسير اجتهادي نام برده مي‌شود و گاهي نیز تحت عنوان يكي از اقسام روش تفسير به رأي از آن ياد مي‌گردد و گاهي هم با گرايش فلسفي يكسان انگاشته مي‌شود. (رضایی، 175)

برخي از انواع كاربردهاي عقل در تفسير قرآن مورد اتفاق بیشتر مفسران فريقين است و برخي كاربردها تنها از سوي فرق و مذاهب خاصي مطرح و دنبال شده است. كاربردهاي مورد اتفاق عبارتند از:

1. استفاده از عقل براي درك ضروريات و كسب معرفت‌هاي بديهي: اين معنا براي عقل، مورد پذيرش فريقين است و آن را به عنوان يكي از قرينه‌هاي منفصل براي فهم آيات قرآن به كار مي‌برند. چون در غير اين صورت نمي‌توان آيه را معنا كرد. در قرآن كريم مجازهاي عقلي فراوان وجود دارد و در بيشتر اين موارد، قرینه‌ای که بر مجاز بودن آنها دلالت دارد، به استناد همان معرفت‌هاي بديهي کشف می‌شود.

2. استفاده از عقل براي تبيين و توضيح آيات: عقل در اين معنا، به تبيين دقيق و كامل مفاد برخي از آيات مي‌پردازد. كار عقل در اينجا تنظيم مقدمات بر اساس أشكال(قياس‌هاي) منطقي و يا برهان خُلف، براي تشخيص صحت و سقم منطقي در چينش مقدمات و تبیین معنای آیات است.

3. استفاده از عقل براي استنباط گزاره‌هاي نظري: درباره حجيّت عقل به اين معنا نيز اختلافي بين فريقين وجود ندارد؛ جز آن که گروهی اساساً قائل به عدم جواز تفسيرند. از نظر آن عده‌اي كه قائل به جواز تفسيرند، بايد اين معنا براي عقل كه همان قوه استنباط احكام نظري (در برابر بديهي) از آيات قرآن مي‌باشد، مورد پذيرش واقع شود. در اينجا عقل با استفاده از معناي لغت، آيه‌ها، روايت‌ها، قرائن پيوسته و ناپيوسته كلام به كشف مجهولات مي‌پردازد و با كاوش و استدلال به فهم مراد خداوند از آيه دست مي‌يابد.

دو كاربرد ديگر نيز براي استفاده از عقل در تفسير قرآن بيان شده كه ویژه بیشتر امامیه و معتزله است و عبارتند از:

1. استفاده از عقل به عنوان قوه‌اي مستقل در ادراك حسن و قبح (كه در مباحث مربوط به عدل، اسماء‌ و صفات و ... تأثير گذار است.)

2. استفاده از عقل براي تأويل ظواهر برخي از آيات

در اين دو كاربرد، بر خلاف كاربردهاي پيشين، عقل صرفاً نقش مصباحي ندارد بلكه به عنوان منبعي مستقل در كنار منابع قرار مي‌‌گيرد و استنتاجاتش در صورت برخورداري از برهان‌هاي قطعي و قياس‌هاي اطمينان بخشي كه برگرفته از مقدمات يقيني باشند، مي‌تواند در تفسير آيات و فهم مراد الهي به كار آيد. ( رک: رضایی، 181-190)

2-2-5. روش تفسير باطني (اشاری)

روش تفسير باطني كه گاه با عناويني چون اشاري، عرفاني، شهودي، رمزي، صوفي و... از آن نام برده مي‌شود از جمله روش‌هايي است كه مباحث پر دامنه‌‌اي پيرامون آن سامان یافته و همواره موافقان و مخالفان زيادي داشته است. گروهي تفسير قرآن را بدون استفاده از اين روش، قبول ندارند و گروهي اساساً اين روش را تفسير قرآن نمي‌دانند. (رضایی، 303)

هر چند برخي از پيروان روش تفسير باطني به تفسير ظاهري و قرائات و معاني لفظي كلمات نيز توجه مي‌كنند اما بیشتر آنان پاي‌بندي چنداني به اصول لفظي و قواعد ادبي ندارند (معرفت، 2/379) و اندك تناسبي كافي است تا از ظواهر آيات به سوي معاني باطني مورد نظرشان عدول نمايند. سِرّ اين رويكرد در آن است كه به اعتقاد آنان هر آيه مُنزل دو چهره يا دو وجه وجودي دارد. يك وجه، وجودِ باطني آن است كه اهل حق، آن را در آئينه جان‌هاي خویش مي‌بينند و وجه ديگر، آن حقيقتي است كه در خارج از جان‌هاي اهل حق است. آنان اين معاني را نه از طريق كلمات و جملات و علم ظاهر بلكه از طريق شهود باطني به دست مي‌آورند. گويي اين اشخاص، اول معناي باطني را مي‌بينند و سپس همان معنا را از كلمات و جملات مي‌فهمند. شروع این فهم و دريافت از درون است و نه از بيرون. درون اين اشخاص پرتوي روي كلمات و جملات مي‌افكند و آنها را به اين صورت معنادار مي‌سازد. واضح است كه در اين نظريه، ساختار زبان مبدأ انتقال به معاني نيست. (مجتهد شبستری، 132-133)

البته برخي صاحب‌نظران بر اين باورند كه آنچه در اين قبيل تفاسير آمده است، جنبه تفسيري ندارد بلكه عارفان پاك انديش، هنگام استماع يا تلاوت آيات قرآني، احياناً مورد عنايت حق قرار گرفته افاضات و اشراقات ملكوتي بر ايشان رخ مي‌دهد اين گونه الهامات يا افاضات ملكوتي از طريق «تداعي معاني» رخ داده و هرگز جنبه تفسيري ندارد از این رو نمي‌توان آن را از اقسام تفسير به رأي و تحميل بر قرآن قلمداد كرد بلكه مي‌توان آن را تحت ضابطه دانست زيرا اين گونه الهامات، با توجه به پيام‌هاي كلي نهفته در دل آيات، صورت مي‌گيرد. به این ترتیب که پس از تعمق در آيه، ابتدا پيام عام آن به دست مي‌آيد و سپس در بستر«جري و تطبيق» قرار مي‌گيرد و اين در حقيقت يك گونه پي بردن به پيام‌هاي نهفته در درون آيات است كه از آن به «بطن» تعبير شده و سپس در مقام «جري و تطبيق» بر فرد اكمل يا اهم انطباق داده مي‌شود.(معرفت، 2/275) برخي ديگر معتقدند كه نتايج حاصل از اين روش را نمي‌توان مصداق تفسير آيات دانست چرا كه استناد به دلالت لفظي كه شرط اساسي تفسير است در اين روش جايي ندارد. (زنجانی، 328)

قائلان به اين روش، ثمره چنداني در بحث‌هاي مصطلح علمي واستدلال‌هاي فكري نمي‌‌بينند و مي‌گويند:

«لوكان في الادلّة الفكريه و التقريرات الجدليه غناء أو شفاء لم يعرض عنها الانبياء و المرسلون» (قونوی، 18)

از اين رو وجه همت خود را مصروف زدودن حجاب‌های نفس و آماده سازي دل براي دريافت واردات قلبي و مكاشفات عرفاني مي‌كنند تا معاني حقيقي آيات از غيب بر قلب‌هايشان افاضه شود؛ از این روست که به عنوان نمونه،سيد حيدر آملي قرآن را صادره از سوي خدا بر قلب پيامبر اکرم(ص)و كتابفصوص الحكم را صادره از سوي پيامبر اکرم(ص) بر قلب محي الدين بن عربي و كتاب التأويلات للقرآن الكريم را صادره از سوي ابن عربي بر قلب خود مي‌داند. (آملی، 1/22)

ادامه دارد ...


مطالب مشابه :


تفسیر تابشی از قران نویسنده سید ابو الفضل برقعی تفسیر قران به قران

کتاب مجانی - تفسیر تابشی از قران نویسنده سید ابو الفضل برقعی تفسیر قران به قران - دانلود کتاب




تفسیر تابشی از قران جلد دوم نویسنده سید ابو الفضل برقعی تفسیر قران به قران

کتاب مجانی - تفسیر تابشی از قران جلد دوم نویسنده سید ابو الفضل برقعی تفسیر قران به قران




تعدادی از معجزات علمی قرآن

قرآن و علم - تعدادی از معجزات "ضيا» و ضو»" درخشش و تابشي است که از خود شي ساطع مي شود، مانند




جزوه درس ترجمه قرآن کارشناسی مهر92-بخش دوم

اي دقيق از قرآن است وي کليه کلمات و از قرآن تحت عنوان «تابشي از قرآن» که در سال 1339




مقاله: بررسی تطبیقی مبانی خاص روش‌های تفسیر قرآن و انگاره‌های هرمنوتیست‌های کلاسیک - بخش اول

استفاده حداكثري از قرآن در آنچه برقعي در مقدمه كتاب تابشي از قرآن مي‌گويد هم تا حدودي




انرژي تابشي

تقريباً 60% از گرماي تقريباً 60% از گرماي خروجي به صورت تابشي مطالب جالب درباره ی قرآن.




برچسب :