نمایشنامه خوانی حرفه ای


نمایشنامه خوانی حرفه ای علیرضا احمدزاده
31e08f35dde015660c5150028446217e.jpgدر آوانسن ریل قطاری است در میان سكوهایی برای نمایش مكان های متعدد نمایش، هر مكان با عناصری ویژه (خانه پدری، خانه پدربزرگ، خانه فرزند در آلمان، ایستگاه های قطار در آلمان/ بعضی قدیمی و بعضی جدید، اتاق بازجویی، محل استقرار بافندگان، محل استقرار بافنده بزرگ، محل حضور تنبورنوازان و خواننده)، آكسسوار صحنه (ایستگاه راه آهن شهری/ مترو، وسایل پنبه زنی حلاج، سنگی برای حجاری، تلفن عمومی، وسایل قدیمی خانه پدری، درخت، حوض قدیمی)، وسایل اتاق دانشجویی (قهوه جوش، كتابخانه، وسایل آزمایش های پزشكی، جمجمه و...)، كتاب های خاص متعلق به پدر، چرخ دستی حمل وسایل). از نظر طراحی لباس نیز نمایشنامه «خدا در آلتونا حرف می زند» نیازمند طراحی گسترده ای از لباس است: لباس هایی متعلق به دوران داستان های شاهنامه برای رستم و سهراب، فریدون و لباس متعلق به نیم قرن پیش (پدربزرگ)، ربع قرن پیش (پدر)، معاصر غربی و ایرانی (فرزند و همكلاس هایش)، زنانه معاصر ایرانی و اسپانیایی و كولی وار. امكانات نوری این نمایشنامه نیز برای خود نیازمند تنوع بسیار است و با فیلترها و افه های متعدد در جهت انتقال مفاهیم فضا و معنا كاركرد صحیح می یابد. آیا این امكانات برای حصول به نظر نویسنده و كارگردان در شرایط فعلی تئاتر كشور مهیا است؟! شاید برای عده معدودی باشد اما برای همه نه، مخصوصاً برای محمد ابراهیمیان كه قبلاً منتقد تئاتر نیز بوده است. نمایشنامه «خدا در آلتونا حرف می زند» در واقع با یك بازگشت به گذشته Flash back آغاز می شود، عده ای اعتراف می كنند كه در مرگ انسان دست داشته اند. داستان نمایش حكایت مردی است كه پانزده سال پیش فرزندش را برای فرار از شرایط جنگی در ایران و برای ادامه تحصیل به آلمان فرستاده است، حالا بعد از پانزده سال فرزندش را در آلمان می بیند، اما پدر و فرزند از هم بیگانه اند و تفاوت این دو نسل منجر به نابودی پدر می شود، پدر بعد از عدم ارتباط با فرزند ترجیح می دهد به زندگی اش در حالتی عرفانی خاتمه دهد و این مرگ خودخواسته بعد از مكالمه با خدا صورت می گیرد. زیرا حق را به فرزند می دهد و برخلاف شاهنامه فرزندكشی را به پدركشی تبدیل می كند. «سهراب كشی آئین ماست» این ضرب المثل ایرانی ترجمان شرایط فرهنگی، سیاسی و حتی اقتصادی جامعه ایران است، جامعه ای كه با اندیشه های نو دشمن است پس سیاستی نو نیز در آن جریان نمی یابد و اقتصاد آن هم پویا نمی شود، پس سنت های پوسیده راه بر رشد و اعتلا می بندند و نخبه كشی سنت می شود. این كه ابراهیمیان با شگردی سینمایی اثر آغاز كرده در واقع تعلیق كار را باعث شده است. تعلیق (Suspence) یكی از عوامل مهم در حفظ خواننده و تماشاگران است، در دوره ای كه اجراهای ۴۵دقیقه ای در تئاتر شهر حوصله را سر می برد نمایشنامه ۵/۲ساعته ابراهیمیان تماشاگران را در سالن بتهوون میخكوب حفظ می كند. شخصیت پردازی نیز دیگر عامل ارتباط كامل شنونده و این نمایشنامه خوانی است، پدر و مادر و فرزندشان و حتی دوستان پسر و رفیق قدیمی مرد همگی با اینكه عموماً نامی ندارند شخصیت هایی قابل درك اند. هر كدام زبان خود را دارند هیچ كس شبیه هیچ كس صحبت نمی كند لحن و تكیه كلام مادر با زن زنگاری متفاوت است، جنس زبان پدر و فرزند نیز. این زبان، در این نمایشنامه، در انتقال پیام نویسنده (به دور از هر تعصبی) موفق عمل می كند. اگر پیامی در كار نباشد ارتباطی حاصل نمی شود، رومن یاكوبسن زبانشناس در مورد تاثیر زبان می گوید: پیام زمانی موثر است كه معنا داشته باشد، بعد از سوی گوینده، پیام رمزگذاری می شود و بعد هم مخاطب باید این رمز را برگرداند. هر یك از این شش عنصر یعنی گوینده، مخاطب، مجرای ارتباطی، رمز، پیام و موضوع كاركرد ویژه دارند كه در هر ارتباط به شكل كاركردهای متفاوت ظاهر می شوند كه كاركرد زبانشناسی خاصی می سازد. به عنوان عنصر گوینده نقش عاطفی را به درستی ایفا می كند. پدر در كوران كشف فرزندش (كشف سهراب) عواطف برمی انگیزد. عنصر مخاطب با نقش ترغیبی فراوان مورد ندا قرار می گیرد در جایی پدر می گوید: «به سلامتی كاسه سر تیره بختان، به سلامتی غبغب سرمایه داری» عنصر مجرای ارتباطی در نقش همدلی شكل می گیرد و بی این نقش نمایش از دست می رود اما جابه جا در اثر ابراهیمیان با همه همدلی می كنیم فقط نقش مادر گویی كمی بی رحمانه نگاشته شده است. در جایی؛ پدر! شیرینی پیروزی كوتاهه، ولی غم شكست طولانی. عنصر چهارم رمز با نقش فرازبانی. پسر: قلمتون چی شد؟ غلاف كردین؟ عنصر پیام با نقش شعری حضور می یابد. پیش از پرداختن به نقش شعری عنصر دیگری یعنی عنصر موضوع با نقش ارجاعی را یادآوری كنم كه در این نقش جهت گیری پیام به سوی موضوع پیام است. یاكوبسن معتقد است جملات اخباری عمدتاً دارای نقش ارجاعی اند چرا كه تعیین صدق و كذب این جملات از طریق محیط امكان پذیر است. جملات اخباری زبان تماماً از نقش ارجاعی برخوردارند. در شروع نمایش، همه: «شاید همه ما به نوعی در مرگ او نقش داشتیم». اما عنصر پیام با نقش شعری در جایی به تكرار می آید: «خوشبخت جانی كه عشق می ورزد» نقش شعری نیز در اثر ابراهیمیان به شكل های مختلفی خودی نشان می دهد. هنجار گریزی تجدیدگرایانه: پدر: «بوی سیاست هم مثل بوی گاز خام پالایشگاه كرمونشاس، یادته چه بوی گندی می داد؟» و یا هنجارگریزی جاندارپندارانه: پسر: «به مدیترانه تازیانه نزدید؟» در ادامه هنجارگریزی جسم پندارانه می آورد: «هفتاد من چشم مردم كرمانو رو ترازو نگذاشتید؟ از كله مناره نساختید؟» به هر حال برجسته سازی زبان از طریق هنجار گریزی ها در جای جای اثر ابراهیمیان دیده می شود. این دیالوگ ها براساس شناخت فرهنگ كوچه و زبان جوانان مخصوصاً در صحنه گفت وگوی همكلاسی های فرزند نمود كامل می یابد. نمایشنامه «خدا در آلتونا حرف می زند» نمایشنامه ای است كه براساس داستان و حماسه «رستم و سهراب» اما نه منطبق بر آن شكل گرفته است و ناگفته پیدا است آثاری كه بنیان های اساطیری دارند آثار عمیقی توانند بود. یكی از ضعف های عمده در آثار نمایش دوران معاصر كشورمان مخصوصاً در زمینه اجرایی، تلفیق ناهمگون سبك های اجرایی است. بارها دیده ام بخشی از شیوه اجرایی تعزیه با رئالیسم اجتماعی همراه بیانی ابزورد و نورپردازی اكسپرسیونیستی ملغمه ای را به خورد بیننده بیچاره داده است كه نتیجه اش سردرگمی بوده است. اما اگر تلفیق سبك ها با ظرافت صورت گیرد و با زمینه چینی های منطقی این نتایج حاصل نمی شود. محمد ابراهیمیان از رئالیسم اجتماعی به سبك سوررئالیسم سیر می كند اما زمینه های نمایشی تلفیق این دو سبك به گونه ای است كه وقتی در ایستگاه قطار آلتونا خداوند حرف می زند باور پذیر است و وقتی همه ساعت ها روی ساعت دوازده و سی و سه دقیقه توقف می كنند و بعد از مدتی همه با هم كار می كنند تماشاگر گیج نمی شود زیرا نماینده سوررئالیسم یعنی شخصی به نام بافنده در صحنه حضور دارد.در مورد شیوه اجرایی نمایشنامه خوانی، باید اذعان كرد كه نمایشنامه خوانی در ایران دقیق به اجرا درنمی آید. در نمایشنامه خوانی های زیادی دیده ام كه گریم می كنند، حركت می كنند و كم كم با اجرای نمایش روبه رو می شویم، در حالی كه نمایشنامه خوانی یعنی فقط با تكیه بر فن بیان نمایشنامه ای را بخوانند. اتفاقی كه در نمایشنامه خوانی «خدا در آلتو نا حرف می زند» رخ داد.
بهزاد فراهانی در نقش پدر هیجانات و عصیان پدری را به تصویر می كشد كه نماینده نسلی از پدران سرزمین مان است و در ارائه آن بیان پرقدرت فراهانی كامل و اثر گذار است. محبوبه بیات هنرمند قدیمی نیز با پشتوانه تجربه های فراوان در بازیگری نقش زن (مادر) و زن زنگاری پوش را با تفاوت های قابل تمایز ارائه می دهد. مخصوصاً در ایفای نقش مادر كه معلمی است با اندیشه های معمولی و سطحی و كلامی طنز گونه كه توسط نویسنده برایش انتخاب شده سالن تماشاگران را پر از شادی و شعف می كند. كامران تفتی جوان و تازه كار است اما كلام گرمش با فراهانی همراه می شود و اثر را بر دل ها می نشاند، فرخ نعمتی و بهروز رضوی كه در واقع صداپیشه اند انتخاب های درست كارگردان را گوشزد می كنند و حتی آنان كه نقش های كوتاهی را می خوانند كه جمعاً حدود ۲۰ بازیگر نمایشنامه را می خوانند حكایت از تمرین های جدی و درك درست نقش ها و هماهنگی دارد.


مطالب مشابه :


تعزیه و تئاتر

شبیه خوانی مسلم ابن عقیل(ع)- نسخه تعزیه - تعزیه 2- نمایشنامه فقط برای اجرا به روی سن ترتیب




تعزیه

صحنه ( وب لاگ تخصصی تئاتر ) - تعزیه - صحنه فرد : نسخه و متن نمایشنامه تعزیه. بچه خوان :




مراسم تعزیه خوانی در مازندران

هنر های نمایشی - مراسم تعزیه خوانی در مازندران نمایشنامه کودک, گلهای سرخ قالی,




دانلود تعزیه تصویری شماره پانزده در استریو یاس زیاران

استریو ياس زیاران - دانلود تعزیه تصویری شماره پانزده در استریو یاس زیاران - السلام علیک یا




تعزیه چیست ؟

جایگاه تعزیه. داشت و تعزیه از روح معنوی خالی و تعزیه به یک نمایشنامه بی احساس و غیر پویا




نمایشنامه

هر چند ما در شکل سنتی دارای نمایشهای با شکوه همچون نمایش تعزیه تقویت طرح در نمایشنامه.




ادبیات نمایشی

نمایشنامه ها سابقهء ادبیات نمایشی به شیوهء امروزی به صد سال نمیرسد اما تعزیه که




گزارشي از نشست نقد و بررسي نمايشنامه ”همسايه آقا”

دومین نشست انجمن نمایشنامه‌نویسان «در این نمایشنامه نیز شاهد استفاده از تعزیه و




نمایشنامه خوانی حرفه ای

علیرضا احمدزاده - نمایشنامه خوانی حرفه ای - هفت هنر




برچسب :