اولین مدرسه دخترانه ایران /مدرسه دوشیزدگان

بی‌بی؛موسس اولین مدرسه دخترانه در ایرانلابه‌لای اسامی پرطمطراقی که در عصر مشروطه، پای مقالات روزنامه‌های معروف "حبل‌المتین" و "تمدن" نوشته می‌شد، یک امضای متفاوت هم به چشم می‌خورد. امضای "بی‌بی" که متعلق به یکی از معدود زنان روشنفکر فعال در عرصه فرهنگ آن دوره بود. زنی که طنز می‌نوشت و داعیه مبارزه با تبعیض علیه زنان را داشت و قدم‌های بزرگی در این راه برداشته بود.مجله مهر: راه‌اندازی اولین مدرسه دختران در ایران. این افتخار زنی بود که همه او را به نام بی‌بی می‌شناختند و نام کاملش، بی‌بی خانم استرآبادی بود. بی‌بی خانم از نویسندگان روشنفکر، طنزنویس و مدافعی برای حقوق زنان در دورانی است که هر چه در کتاب روشنفکران مشروطه دنبال نام زنی می‌گردیم، کمتر نامی را پیدا می‌کنیم. او دختر "محمد باقر خان استرآبادی" از بزرگان گرگان و سرکرده سواره استرآباد که مادر او نیز "ملاباجی" یا "معلم مکتب‌خانه" دخترانه دربار قاجار بود، "خدیجه خانم" معروف به ملاباجی از معدود زنان باسواد آن دوره بود که در واقع یکی از ندیمه‌های (شکوه السلطنه) از زنان ناصرالدین شاه به حساب می‌آمد که کار تدریس کودکان دربار ناصری را نیز به عهده داشت.بی‌بی خانم در دوران نوجوانی و جوانی در کنار بهره مند شدن از درس های مادر، در مقایسه با دیگر زنان در بند حرم شاهی، از یک امتیاز بزرگ برخوردار بود؛ اینکه توانست هم دنیای زنان داخل حرم را تجربه کند و هم دنیای بیرون زنان را و توانست با دیدن آن دو گروه، شاهد ظلم و ستمی باشد که از هر نظر به زنان در آن دوره می‌شده است. از مشق قلم تا طباخیبر اساس منابع تاریخی، زنان در آن دوره از هچ گونه حقوقی برخوردار نبودند، تا جایی که حتی دختران خانواده‌های فقیر خرید و فروش می‌شدند، نگاه به زن مانند موجودی نادان، ضعیف و خطاکار بود و در این فضا بود که بی‌بی خانم استرآبادی با شهامتی بی‌نظیر به تنهایی پا به میدان نبرد علیه تبعیض زنان گذاشت و توانست با سختی و استواری در برابر مشکلات سد راهش، راهی را جهت آزادی زنان در تاریخ ایران باز کند.او اولین مدرسه دختران در ایران را به نام «دوشیزگان» در سال 1324 هجری قمری تاسیس کرد و این در حالی بود که اقدام جسورانه‌‌اش با مخالفت بسیاری روبه‌رو شد. آنقدر که تعدادی از مخالفان تصمیم به ویران‌کردن مدرسه گرفتند.با تمام این مشکلات اولین مدرسه دخترانه ایران کار خود را با این اعلان در روزنامه ها آغاز کرد: «مدرسه جدید موسوم به دبستان دوشیزگان نزدیک دروازه قدیم محمدیه بازارچه حاجی محمد محسن افتتاح شده است. این مدرسه حیاطی است بزرگ و اتاق‌های متعدد با تمام لوازمات مدرسه‌ای. از برای افتتاح این مدرسه پنج معلمه تعیین شده است که هر کدام یک درس می‌دهند از قبیل نخست نامه، مشق قلم، تاریخ ایران، قرائت، کتاب طباخی، قانون، مذهب، جغرافیا، علم حساب. بر حسب قوه هر دختر و خانمی این علوم تدریس می‌شود. به علاوه اتاقی هم معین شده است که در آنجا هنرهای یدی، از قبیل کاموادوزی، زردوزی، خامه دوزی، خیاطی و غیره تعلیم می‌شود. تمام معلمان از طایفه اناثیه هستند و به غیر از یک پیرمرد قاپوچی مردی در این مدرسه نخواهد بود. شاگرد از هفت الی دوازده سال قبول می‌شود. اتاق ابتدایی ماهی پانزده قران، اتاق علمی ماهی 25 قران. به فقرا تخفیف داده می‌شود. هردو نفر شاگرد یک نفر مجاناً قبول می‌شود. امید است که در وطن عزیز ما هزاران از این مدارس افتتاح شود.» این دو پرتره از ‌بی‌بی خانم استرآبادی کشیده شده اندمدرسه 4ساله‌هابعد از مدتی بی‌بی خانم در اثر فشار مخالفان به وزارت معارف شکایت برد، اما در جواب وی گفتند که صلاح بر این است که مدرسه تعطیل شود. ایستادگی و مقاومت سودی نداشت و بالاخره مدرسه تعطیل گردید. در پی این مخالفت‌ها، دبستان دوشیزگان پس از یک ماه فعالیت در اواسط ربیع الاول 1325 ق. به اجبار تعطیل شد، اما این تعطیلی چندان طولانی نبود و زنان حامی سوادآموزی دختران و به خصوص بی‌بی خانم با انتشار مقاله در روزنامه‌ها، مشروطه‌خواهان را وادار به حمایت از بازگشایی مدرسه کردند. به طوری که وی پس از به توپ‌بستن مجلس شورای ملی، پیش"صنیع‌الدوله" وزیر معارف رفت. این‌بار تقاضای وی پذیرفته شد مشروط بر این که مدرسه فقط به دختران 4 تا 6 سال اختصاص داشته باشد و کلمه‌ی «دوشیزه» نیز از تابلوی مدرسه حذف گردد.آموزش‌های آکادمیک برای زنان، در ابتدا فقط در اختیار خانواده‌‌های مرفه بود اما از زمانی که بی‌بی خانم شروع به فعالیت‌های ضد تبعیضی‌اش کرد، کم‌کم فرصت برای تحصیل دیگر دختران هم فراهم شد. در واقع راه‌اندازی دبستان دوشیزگان سد موجود در برابر تاسیس مدارس دخترانه را شکست و راه را برای گسترش سوادآموزی دختران باز کرد. طوری که بعدها روزنامه شکوفه نوشت که شش سال پس از راه اندازی دبستان دوشیزگان شصت و سه مدرسه دخترانه با 2500 دانش آموز در تهران مشغول به کار کرده و از هر هفت محصل تهرانی یک نفر دختر بوده است. معایب مردها در مقابل تادیب نسوان!شهرت دیگر بی‌بی خانم استرآبادی نوشتن کتابی به نام "معایب الرجال" است. ماجرای نوشتن این کتاب از زمانی آغاز می‌شود که شخصی نامعلوم که می‌گویند از شاهزادگان قجری بوده است در سال 1288 هجری قمری رساله‌ای به نام "تادیب النسوان " به جهت پند و اندرز زنان از نگاه مردان می‌نویسد که باعث می‌شود بی‌بی خانم با همان روحیه مبارز خود کتابی را در جوابیه آن رساله با عنوان " معایب الرجال " بنویسد. بی‌بی خانم در مورد کتاب «تادیب‌النسوان» می‌گوید:"چون این اوراق را ملاحظه نمودم دیدم گوینده‌ او به اعتقاد خود تربیت شده و می‌خواهد مربی زنان گردد. مهملاتی چند برهم بافته که هیچ‌یک را مأخذی نیافته، با سلیقه‌ کج، طریقه‌ لج، پیشه گرفته، نیش زبان به ریشه‌کندن نسوان دراز کرده، بد اندیشه نموده و او را مفصل به ده فصل فرموده که در هر فصلی ایرادی غیرواقع بی‌مزه، بسیار خنک بر نسوان وارد آورده. او را نپسندیده به دورانداختم و در خاطر نرد مخاطره می‌باختم و طرحی در واهمه می‌ساختم، هرچند تا به حال خیال نداشتم، لیکن اکنون همت برگماشتم که سخنانی موزون به پارسی زبان، از خوبی و نرمی چون آب روان در برابر کتاب زشت این بدسرشت آرم تا مردان بدانند که هنوز در میان زنان کسانی چند، با رتبت بلند، نکونام و ارجمند می‌باشند که قوه ناطقه ممد از ایشان بَرد".آنچه که محققین درباره کتاب تادیب النسوان گفته‌اند این طور آمده است که این کتاب شیوه تعلیم و تربیت زن را در دوره قاجاریه و نگاه سنتی نویسنده را به زن را نشان می‌دهد که چگونه زن را به اطاعت محض، سکوت، صبر و اجرای بی‌چون و چرای دستورات مرد می‌خواند و زنان را به سازگاری و ملایمت و محبت سفارش می‌کند. نویسنده در ظاهر با افکار متجددانه در جهت منافع زن اندرز می‌دهد، حال آنکه از سنت ایرانی و فرهنگ غربی هر آنچه را به نفع اوست برگزیده و آن‌ها را به عنوان راه و روش زندگی بهتر به زنان توصیه می‌‏کند.بی‌بی‌خانم نیز در قسمتی از کتاب خود در جواب این کتاب آورده ‌است: «نه هر مردی از هر زنی فزون‌تر است و نه هر زنی از هر مردی فروتر». «انواع و اقسام از خواص و عوام زن و مرد خوب و بد هر دو می‌باشند، صفات حمیده و رذیله از همه قسم مشاهده می‌شود. اگر باید تربیت بشوند باید همه را بنمایند. و تربیت هم موقوف به تمام قوانین تمدن و تدین ملیه و دولتیه و شرعیه و عرفیه کشوریه و لشکریه می‌باشد.»رساله بی‌بی خانم از نظر افکار اجتماعی و سیاسی بسیار با ارزش است بویژه اگر به زمانه و موقعیتی که او در آن زمان می‌زیست توجه داشته باشیم. در واقع گزیده‌ی کلام او این است که:"خواهران، گوش به پند و اندرزهای نویسندگان «تأدیب‌النسوان» و افرادی از این قبیل ندهید. این مربیانِ زنان، که خود را نادره‌ی دوران و اعجوبه‌ی جهان می‌دانند، بهتر آن که اول به اصلاح صفات رذیله‌ی خود برآیند که گفته‌اند: «ذات نایافته از هستی‌بخش/ کی تواند که بود هستی‌بخش». این عبارت‌پردازان مهمل‌گو که می‌خواهند بساط تمدن را برچینند و انسانیت را تمام کنند، در قالب مغز متحجر خود، تمام عالم را مثل خود فرض نموده و به اندازه‌ی وضع و خیالات خود ترتیب زندگانی و دستورالعملیه اهل عالم می‌دهند. اما خوشبختانه مردم مختلف‌اند و رأی و طبایع متخالف‌اند. آنان می‌دانند که این نصایح برای تأدیب ما نیست. برای اثبات ظلم برمظلوم است و خدای تعالی مردان را عاشق و معشوق با زنان خلق کرده و نه ظالم و مظلوم!»                                                          *****مريم فتحي تکاپوها و چالش‌هاي فرهنگي انطباق‌آميز با فرهنگ تجددطلب غرب، در پي تحرکات زنان در عصر مشروطه، درصدد تحول انديشه و نگاه به زنان و نيز دگرگوني انتظارات جامعه و زنان نسبت به هم، در قالب مدارس، انجمن‌ها و نشريات زنانه برآمد. البته محافل تبليغاتي اين تفکر، همزمان با شکل‌گيري مدارس، انجمن‌ها و نشريات خاص زنان، درصدد جا انداختن انديشه‌هاي خود در سطح اجتماع نيز بودند. نخستين اشاره‌ها به تعليمات و تربيت همه‌جانبه زنان در عصر قاجار، ديدگاهي است که بي‌بي‌خانم استرآبادي نويسنده معايب‌الرجال در جواب نويسنده کتاب تأديب النسوان ارائه مي‌کند. وي در شرط تربيت مي‌نويسد: چون انواع و اقسام از خواص و عوام، زن و مرد، خوب و بد، هر دو مي‌باشند، صفات حميده و رذيله، از همه و همه مشاهده مي‌شود. اگر بايد تربيت بشوند، همه بايد بشوند. تربيت هم موقوف به تمام قوانين تمدن، تدين، ملتيّه، و دولتيّه، شرعيّه و عرفيّه، کشوريّه و لشکريّه مي‌باشد. 1 در کتاب ديگري که در زمان مظفرالدين‌شاه به نام تربيت البنات نگارش مي‌يابد، کفالت امور خانواده، حفظ نوع بشر و تربيت اطفال... در گرو تعليم و تربيت زنان دانسته شده است. 2 و در نوشته‌هاي اشخاصي چون قاسم امين مصري که از مناديان رفع حجاب و آزادي زنان به سبک و شيوه غربي بود و ترجمه‌هايي که از آثار وي در ايران منتشر شد، همه تحولات در درجه اول منوط به تحصيل و تعليم زنان بود.3 روزنامه‌ها و مجلات عصر قاجار، به ويژه بعد از مشروطيت در سطحي وسيع از طريق نامه‌ها و مقالاتي که از نيازهاي جامعه به تحصيل دختران سخن مي‌راندند، 4 از جمله اين نشريات، روزنامه کاوه است که در برلين چاپ مي‌شد. در مقاله‌اي که در اين روزنامه با عنوان «اساس انقلاب اجتماعي؛ تربيت زنان» به قلم همسر اروپايي محمدعلي جمالزاده ــ نويسنده معروف ــ به نام ژزي خانم (ژوزفين) نوشته شده است، نکاتي به چشم مي‌خورد که حائز اهميت است. مطلب وي شامل اظهار مسرت از گسترش مدارس دخترانه در طهران، تأکيد بر حقوق و تکاليف زنان همچون مردان در جامعه، مقايسه پيشرفت‌هاي زنان اروپا و امريکا با ديگر نقاط دنيا، تأکيد بر پيشرو بودن زنان ژاپني در آسيا با تأسيس دارالفنون زنان که «در سال 1907م، محصله‌هاي ژاپني در آن سي ودو هزار نفر» بوده است و نيز بيان مطالبي در ردّ نظريات کساني که کم وزني مغز زنان را دليل نقص آنان مي‌دانند، بود. 5 وي سپس به دسته‌بندي گروه‌هاي مخالف با آزادي و تعليم و تربيت زنان پرداخته و به اين نتيجه مي‌رسد که با تربيت و تعلم زنان، علاوه بر محيط خانوادگي، کشور نيز از تبعات تربيت علمي آنان برخوردار خواهد شد و نهايت اينکه، خوشبختي و بدبختي زنان در گرو تلاش آنان است. همانگونه که «زن‌هاي فرنگي، اين کار را پرداخته و اين راه را يافته و هر روز در ميدان شرافت گوي تازه‌اي مي‌ربايند». مهم‌ترين تلاش فرهنگي براي آمادگي اذهان عمومي در جهت تحصيل و تعليم زنان توسط خود زنان، در روزنامه‌هاي مخصوص آنان بود. نکته مهم اينکه در اولين روزنامه‌ها، اين مباحث به صورت جامعه‌نگر و متأثر از جو فرهنگي ايران و با نوعي موضع‌گيري ملي در برابر رخنه اثرات سوء فرهنگ غربي همراه است. روزنامه شکوفه که يکي از اين روزنامه‌هاست «جلوگيري از تحصيل دختران را در ممالک مستبد، اول سِرُمي که بر ضد ميکرب آزادي و ترقي يک مملکت و پيشرفت خيالات ظالمانه» به کار مي‌رود، تلقي مي‌کند. 6 در مجلة ديگر يعني زبان زنان، تعليم و تربيت زنان، راهي براي دستيابي آنان به تعصب ملي چنانکه در زنان امريکا و اروپا به وجود آمده است، 7 انگاشته شده و متذکر مي‌شود که «بيداري خواهران هموطن با کسب معارف، حتي در علوم فني که فقط مردان بدان اشتغال دارند، به دست خواهد آمد.» 8 و همچنين، تحصيل علم معاش را براي بانوان از ضروريات مي‌داند. 9 در مجلة عالم نسوان، در مقاله‌اي با عنوان «فقر ابدي نتيجه بي‌علمي است»، ضمن تشبيه علم به گنج شايگان به وصف حال زناني مي‌پردازد که به خاطر عقايد خانوادگي و تعصبات ناشي از آن، دور از علم و تحصيل مانده‌اند. 10 در مقاله‌اي با عنوان «نقش تعليم و تربيت در عفت و پاکدامني زنان» بيان مي‌شود که «بي‌سوادي و جهل زنان، نداشتن تربيت صحيح خانوادگي مردان، از عوامل قوي انحطاط اخلاقي به شمار مي‌روند و از اين رو علاقه‌مندان به اين آب و خاک بايد توجه کامل‌تري به تربيت زنان نمايند.» 11 در مراحل بعدي، اهداف تعليم و تربيت نسوان با ابعاد مختلف آن مو شکافي و عرضه مي‌شود: نورالهدي منگنه 12 در مقاله‌اي اعتلاء و ترقي زنان در راه تمدن را در سه   محور علم، تربيت و اخلاق ذکر مي‌کند که با تحقق آن، در فرزندان و اطفال آنان نيز متجلي خواهد شد. 13 در نگاه تجددمآبانه به تربيت زنان اين اهداف مورد نظر بوده است: «سلامت و چابکي جسم، موزوني اندام، رشد قوه عاقله و توسعه فکر، پرورش و راهنمايي احساسات و تمايلات، تهذيب اخلاق و عادات مفيد، اطلاعات علمي، آشنايي به وظايف خانوادگي و عمليات خانه‌داري، مهيا کردن دانش‌آموزان براي اينکه در موقع لزوم بتوانند، پيشه و شغلي مطابق استعداد روحي و جسمي خود پيدا کنند». 14 نکته حائز اهميت در جهت‌گيري‌هاي فکري و فرهنگي مجلاتي چون زبان زنان، عالم نسوان و... درباره اهداف و چگونگي انتشار آنها سخن خواهيم گفت ــ و زنان تجددمآبي نظير بدرالملوک بامداد و ديگران، تأسي به الگوهاي رفتاري زن غربي است که در قالب فريبنده اعتلاي معنوي زنان ايراني تعقيب مي‌شد. اقدامات بعدي در سال‌هاي بعد نشان داد، شعارهايي که در لزوم تعليم زنان مطرح مي‌شد و حاکي از رسيدن آنان به مرحله‌اي که از ضعيفه بودن و ناقص‌العقل تلقي شدن، رهايي يافته و شريک زندگاني مردان 15 محسوب مي‌شوند وهم و خيالي بيش نبود و علاوه بر آنکه آنان را شريک زندگاني مردان نساخت، بلکه اسير مسير و جريان تجددمآبي و ظاهر انديشي غربي نيز کرد. از آنجا که ورود اثرات فرهنگي ـ اجتماعي تمدن غرب، در همه زمينه‌ها جامعه ايران را تحت پوشش خود قرار داد، مقوله آموزش و فرهنگ نيز از اين امر مستثني نبود. نظام آموزشي در ايران به شيوه سنتيِ مکتب‌خانه بود و در تمام دوره قاجاريه و حتي تا دوره پهلوي نيز پا به پاي روش‌هاي نوين آموزشي در جامعه حضور داشت. بيشتر زنان و دختران نيز از طريق اين مکتب خانه‌ها به يادگيري سواد و تحصيل علوم متداول زمان مي‌پرداختند. نکته قابل طرح در دوره قاجاريه و اوايل پهلوي اين است که پراکندگي و تراکم مکتب‌خانه‌ها با درجه اعتقادات مذهبي و ملي مردم و ميزان رسوخ فرهنگ اروپايي رابطه مستقيمي داشت. در اين زمينه، ارائه آماري در مورد ميزان و پراکندگي مکتب‌خانه‌هاي (ذکور و اناث و مختلط) در ايران در سال تحصيلي 10-1309 مي‌تواند مفيد باشد: محلتعداد مکتبخراسان575 بابفارس و بنادر جنوب252 بابگيلان219 بابتهران و حومه190 بابناحيه غرب ايران137 باباصفهان128 بابآذربايجان119 بابقم و محلات112 بابمازندران109 بابکرمان105 بابخوزستان97 بابقزوين61 بابخمسه49 بابساوه35 بابگلپايگان و خمين و خوانسار31 بابکاشان23 بابعراق (اراک)22 بابسمنان16 بابيزد11 بابشاهرود9 باباسترآباد5 بابدامغان4 بابجمع2309 باب 16 در کنار آموزش به شيوه سنتي، فکر رواج آموزش و پرورش زنان به سبک غربي، از اوايل دوره قاجاريه شکل گرفت. اين امر، نتيجه مسافرت‌ها و آشنايي‌هاي سياحان ايراني و مشاهده روش‌هايي که براي آموزش دختران اروپايي به کار گرفته مي‌شد، بود. از جمله اين افراد ميرزا صالح شيرازي است که در سال‌هاي 1819-1816م در انگلستان به سر برد. وي به ويژه درباره آموزش دختران گزارشاتي از آموختن زبانهاي مختلف انگليسي، فرانسه، ايتاليايي، لاتين و همچنين «خواندن و ساز زدن» «خياطي و آداب خانه‌داري و طريقه رفتار با شوهران و منسوبان آنها» ارائه داد و چنين نوشت که «اهالي ولايت مجبور هستند که تحصيل کنند.» 17 از سوي ديگر، رفت و آمد اروپاييان نيز زمينه را براي تأسيس آن نوع مدارس در ايران آماده ساخت. به طور کلي، بعد از اين آشنايي‌ها و تحول در سطح و روش سوادآموزي، دو نوع از مدارس تاسيس شد: نوع اول، مدارسي که خارجيان تأسيس مي‌کردند که بي‌شک داراي صبغه استعماري و ضد ديني بودند. نوع دوم، مدارسي بودند که ايرانيان با عشق و علاقه وطني، ولي متأثر از نظام آموزش و پرورش اروپايي تأسيس مي‌کردند که برخي از آنها با نظام سنتي تعليمات ايراني کمابيش هماهنگي داشت و بسياري از آنها به کلي از تداوم فرهنگي بريده بودند که احتمالا، سرّ اصلي عدم باروري آموزش در جامعه معاصر ايراني را بايد در آن جستجو کرد. 18 از مدارس نوع اول مخصوص دختران، مي‌توان به مدرسه امريکاييان در اروميه در سال 1214ﻫ‌. ش اشاره کرد که در پي آن امريکاييان مدرسه‌اي ديگر در تهران با موافقت ناصرالدين شاه، به شرط نپذيرفتن دختران مسلمان در آن مدرسه، تأسيس کردند. و در پايان در سال 1254ﻫ‌. ش، اجازه شاه براي نام‌نويسي دختران مسلمان در مدرسه را نيز کسب کردند. بعدها در مشهد، تبريز، رشت و همدان نيز چنين مجوزي به آنها داده شد. مواد درسي اين مدارس، زبان خارجي، حساب، تاريخ، جغرافيا، خانه‌داري بود. فرزندان بزرگان و دولتمردان جزء اولين شاگردان اين مدارس بودند. 19 بعدها انگليسي‌ها بيشتر در نواحي جنوبي کشور و فرانسوي‌ها در تهران توسط ميسيون کاتوليک‌هاي فرانسوي، مدرسه سن ‌ژوزف را در سال 1265ش که بعدها به ژاندارک تغيير نام يافت، تأسيس کردند. 20 تأسيس مدارس از نوع دوم، 21 همزمان با برقراري مشروطيت آغاز شد اولين مدرسه از اين دست، توسط بي‌بي‌خانم وزير اف (استرآبادي) با نام دوشيزگان در سال 1324ﻫ‌. ق در زمان تصدي وزارت معارف توسط صنيع‌الدوله آغاز به کار کرد. به جهت روندي که در تربيت غيرديني دختران در اين مدارس در پيش گرفته شده بود و آموزش و پروش غربي معيار اصلي آنها بود، از طرف روحانيوني چون حاج شيخ فضل‌اللّه نوري 22 نوري و سيدعلي شوشتري 23 با مخالفت شديدي روبرو شد و آنها تأسيس چنين مدارسي را «مايه وحشت و حيرت رؤسا و ائمه جماعت و قاطبه مقدسين و متدينين» 24دانستند. اگرچه مخالفان شيخ فضل‌اللّه، علت اصلي صدور لايحه مخالفت با تأسيس مدارس دخترانه را استفاده از کلمه دوشيزه در نام مدارس عنوان کردند 25 و در روزنامه‌ها و نشريات آن زمان، با نوشتن مقالات متعددي به مقابله با نظر شيخ‌ فضل‌الله و همفکرانش پرداختند، 26 اما به نظر مي‌رسد که علت اصلي مخالفت اين روحانيون، همان‌گونه که در مقالات اعتراض‌آميز مخالفان شيخ نيز پيداست،27زمينه‌سازي اين مدارس در گرايش و پيروي زنان و دختران ايراني از اصول و مباني فرهنگ غرب و سست شدن پايه‌هاي ايمان اسلامي مردم بود. بالاخره، اين مدرسه بعد از به توپ بستن مجلس با حذف نام دوشيزه، به شرط ثبت‌نام از دختران 4 تا 6 سال دوباره شروع به کار کرد. 28 از جمله مدارس ديگري که قابل ذکر است، مدرسه ناموس 29 به مديريت طوبي آزموده است که در سال 1286ﻫ‌‌ .‌ ش با استفاده از تجارب مدرسه دوشيزگان و با وفق دادن برنامه‌هاي درسي مدرسه با عرف و اعتقادات جامعه، از جمله تدريس قرآن و برقراري مجالس روضه‌خواني، شروع به کار کرد که بدون مشکل حادي به کار خود ادامه داد. 30 طبق خبري که در روزنامه ايران نو درج شده است، مدرسه ديگري به نام ناصريه در تهران افتتاح شد که دروسي چون فارسي، عربي، جغرافي، حساب، فرانسه و اقسام مختلفه صنعت از قبيل خياطي، کاموادوزي، و عکاسي تدريس مي‌شد. 31 سال‌هاي بعد، مدارسي چون تربيت بنات، صدريه، عصمتيّه، 32 حسنات،33 و فرحية نوباوگان 34 نيز تأسيس شدند. در سال 1331ﻫ . ق، نشريه شکوفه که متعلق به زن‌ها بود، فهرستي از اسامي شصت و سه مدرسة دخترانه را در تهران منتشر کرد که حدود دو هزار وپانصد دانش‌آموز داشتند. در اين نشريه اعلام شده بود که از هر هفت تن محصل تهراني، يک تن دختر است.«صورت احصائيه مدارس اناث دارالخلافه طهران در سنه اودئيل 1331ﻫ . ق: 

محل تعداد مکتب
خراسان 575 باب
فارس و بنادر جنوب 252 باب
گيلان 219 باب
تهران و حومه 190 باب
ناحيه غرب ايران 137 باب
اصفهان 128 باب
آذربايجان 119 باب
قم و محلات 112 باب
مازندران 109 باب
کرمان 105 باب
خوزستان 97 باب
قزوين 61 باب
خمسه 49 باب
ساوه 35 باب
گلپايگان و خمين و خوانسار 31 باب
کاشان 23 باب
عراق (اراک) 22 باب
سمنان 16 باب
يزد 11 باب
شاهرود 9 باب
استرآباد 5 باب
دامغان 4 باب
جمع 2309 باب 16

      

بعد از توسعه مدارس نسوان، براي اولين بار زناني چون صديقه دولت‌آبادي به منظور تحصيلات عاليه عازم خارج کشور شده، و با فراگيري آموزش‌هاي نوين، به خصوص درباره علوم تربيتي به منظور پياده کردن آن در ايران تلاش کرد. نکته مهم در زمان حضور دولت‌آبادي در فرانسه، عضويت وي در مجمع بين‌المللي تساوي حقوق زنان 38 در سال 1926م 1304ﻫ . ش و مقارن با اولين سال سلطنت رضاشاه در ايران است. صديقه دولت‌آبادي دختر حاج ميرزا هادي دولت‌آبادي در سال 1300 ﻫ . ق در اصفهان متولد شد و پس از يک دوره تعليم و تربيت و آموزش در محيط خانواده در سن پانزده سالگي با اعتضادالحکما ازدواج کرد. پدر وي از رهبران بابيه اصفهان بود که در پي مخالفت‌هاي مردمي به تهران عزيمت کرد. وي پس از مدتي اقامت در تهران به اصفهان بازگشت و در تشکيل انجمن‌هاي زنانه‌اي چون شرکت خواتين اصفهان و شرکت آزمايش بانوان، دخيل بود. وي همچنين روزنامه زبان زنان را در سال 1299 ﻫ . ش تأسيس کرد. در فرودين 1301ﻫ . ش از راه کرمانشاه، بغداد، بيروت و حلب به پاريس رفت و در سال 1927م در رشتة تعليم و تربيت فارغ‌التحصيل شد. در 1926م در کنگرة بين‌المللي زنان در پاريس به نمايندگي زنان ايران شرکت جست و پس از شش سال در سال 1307ﻫ . ش به ايران بازگشت و بدون رعايت حجاب به مدت دو سال، مدارس را از نظر تشکيلات، ملاحظه و نواقص آن را بر اساس تعليماتي که ديده بود، رفع کرد. سپس مدتي رياست بازرسي کلية مدارس دختران را بر عهده داشت. بعد از سال‌ها فعاليت در مدارس نسوان، ‌در سال 1315ﻫ . ش به سرپرستي کانون بانوان (که موضوع مورد بحث ماست) برگزيده شد. وي خواهر يحيي دولت‌آبادي از رجال مشهور مشروطيت در ايران است. دولت‌آبادي در سن هشتاد و پنج سالگي فوت کرد و در وصيت‌نامه خود نوشت: «... در مراسم تشييع جنازه‌ام حتي يک زن با حجاب شرکت نکند. زناني را که با چادر بر سر مزار من بيايند، هرگز نمي‌بخشم.» 39
 
بنابه گزارشي که در سال 1314 ﻫ . ش به وزارت امور خارجه ارسال شده است، از سال 1307ه  . ش تا 1314 ﻫ . ش، تأسيس و گسترش مدارس نسوان، شتاب بيشتري گرفت:
 
            تاکنون [1314 ] زنها مي‌توانستند در مدارس ابتدايي و متوسطه تحصيل کنند و تعليمات عالي براي آنها وجود نداشت. اخيرآ از طرف وزارت معارف اجازه ورود به مدارس عالي به زنان داده شده است. 40 در تعليمات نسوان در ظرف پانزده سال اخير، پيشرفت‌هاي جالب توجهي رخ داده است و اکنون، دبستان‌ها و دبيرستان‌هاي زيادي در سرتاسر کشور براي زنها وجود دارد. اکنون (58700) دختر در مدارس ابتدايي و مکاتب مشغول تحصيل هستند و عده زن‌هايي که به آموزگاري اشتغال دارند، به دو هزار نفر بالغ مي‌شود. عده دختراني که در مدارس متوسطه تحصيل مي‌کنند، متجاوز از 3479 نفر و عده دبيران زن (معلم متوسطه) بيش از 295 نفر مي‌شود. عده زيادي از دختران نيز در مدارس صنعتي، فنون نقاشي و خياطي و دفترداري و ماشين‌نويسي را مي‌آموزند». 41
 

در ادامه، آماري از وضعيت تحصيلي زنان ايران در فاصله هفت سال تحصيلي از 1307 تا 1314ﻫ ش ارائه شده که بدين شرح است:                                       

     سال عدة عدة عدة فارغ‌التحصيل‌هاي فارغ‌التحصيل‌هاي
   تحصيلي مدارس محصلات معلمات ابتدايي دوره دوم متوسطه
1307-1308 679 34062 2214 1029 66
1308-1309 643 27698 1557 1131 48
1309-1310 762 31568 1661 1384 95
1310-1311 865 46470 2807 1304 120
1311-1312 870 49904 3103 1730 235
1312-1313 917 55010 3208 1866 265
1313-1314 1622 62079 3415 2253 2112
 
اثرات چنين وضعيتي، چه در عرصة سياست و چه در عرصه فرهنگ و تعليم و تربيت از ديد ناظران خارجي نيز به دور نماند. در سلسله مطالبي که به صورت پاورقي، با عنوان «مکتوب يک نفر انگليسي مشهور» در روزنامه ايران نو چاپ مي‌شد، به اين موارد، چنين اشاره شده است: «زن‌هاي اينجا ]ايران[ خيلي آزادتر از آن هستند که گمان مي‌رود. و خيلي بيشتر از مردها در سياست و پلتيک مداخله و اشتراک دارند...» 42
 
در کنار تلاش براي گسترش مدارس نسوان، روزنامه‌ها به انعکاس اخباري در جهت مقايسه زنان ايران با ملل ديگر از جمله زنان ژاپني و اروپايي مي‌پرداختند. در مقاله‌اي با عنوان «نسوان ايران و ژاپون» در روزنامه ايران نو، ضمن ذکر خبر تأسيس دانشگاه مخصوص زنان و مقايسه حال و روز زنان ايراني با زنان ژاپني و ساير ملل ديگر، خواهان تأسيس مدارس خانه‌داري و تربيت اطفال براي نسوان شده ودر نهايت به اين نتيجه مي‌رسد که: «ملت بسته به خانواده و خانواده بسته به نسوان است.» 43
 
توجه به لوايح و سخناني که در مدارس و روزنامه‌ها بيان مي‌شد و شعارهايي که روند حضور زنان را در عرصه اجتماع به تصوير مي‌کشيد و از طرف ديگر با تبليغاتي چون استفاده از مصنوعات وطني و توصيه به صرفه‌جويي به زنان ايراني در کنار اشتغال آنها در جامعه، در برخورد اول و بدون در نظر گرفتن اقدامات بعدي، بارقه‌اي از اميد و آرزو در ذهن خواننده نقش مي‌بندد امازماني که نوبت به ارائه الگوهاي عملي و چگونگي پياده کردن آن ايده‌ها مي‌رسد، جز پيروي و دنباله‌روي بي‌حساب از اقدامات زنان اروپايي و به تبع آن، ژاپن، مصر و ترکيه، الگوي ديگري مطرح نمي‌شود. و متأسفانه، حتي شعارهايي چون خودکفايي اقتصادي و توجه به فرهنگ خودي بعد از انقضاي تاريخ مصرف‌شان در کنار سيل واردات خارجي و مصرف‌زدگي زنان، بي‌اثر و به فراموشي سپرده شدند.
 
صفحه 1
صفحه 2
  ______________________________
 
1. بي‌بي‌خانم استرآبادي، معايب‌الرجال، 1312، ص 62 .
2. ميرزا عبدالله‌خان. تربيت البنات. ترجمه و اقتباس، تهران، مطبعة مبارکة شاهنشاهي، 1323ﻫ ق، ص5-2 .
3. قاسم امين. زن امروز. ترجمة مهذب، تهران، چاپخانة مرکزي وزارت فرهنگ، بي‌تا، ص 114 .
4. مقالة «تربيت بنات»، روزنامة حبل‌المتين. 5 جمادي‌الثانيه 1324ﻫ . ق ش 46 و نيز روزنامة ايران. يکشنبه نهم شهريور 1297ش / 24 ذي‌قعده 1336 ﻫ . ق سال دوم،  ش 293 و نيز مقالاتي در روزنامة حديد با اين عناوين چاپ شد: «الرجال قوامون علي النساء»: روزنامة حديد، 5 جمادي‌الثانيه 1323ﻫ .‌ق سال اول، ش 6، ص 8 و «در فرايض مربيان حقيقي مردان يعني نسوان»، همان، 25 رجب 1323ﻫ .‌ق سال اول، ش 13، ص 6-4 و «وخامت ناداني مادران»، همان، 9 شعبان 1323ﻫ .‌ق سال اول، ش 15، ص 3-2 و «طلب‌العلم فريضه علي کل مسلم و مسلمة»، همان، 26 رجب 1324، سال دوم، ش 13، ص 2-1 .
5. ژزي خانم (ژوزفين). «اساس انقلاب اجتماعي، تربيت زنان». روزنامة کاوه. شوال 1338ﻫ .‌ق، ش 6، ص 7-6 و نيز «فلج شقي، پستي حالت اجتماعي زنان»: همان، غره ربيع‌الثاني 1339ﻫ .‌ق، سال پنجم، ش 12، ص 2-1 .
6. «تربيت از گهواره تا لحد همراه است». روزنامه دانش. پنج‌شنبه 24 رمضان 1328ﻫ . ق، ش 2، ص 3-2 .
7. «زنان و علوم». مجله زبان زنان. 20 محرم 1338ﻫ . ق، ش 7، ص 2-1 .
8. «خواهران بيدار شويد». همان، ش 11، ص 1 .
9. همان، 9 شوال 1338ﻫ . ق، سال دوم، ش 14، ص 3-2 .
10. «فقر ابدي نتيجه بي‌علمي است». مجله نسوان. آذرماه 1306ش، سال هفتم، ش 12، ص 480-478 .
11. فريدون کشاورز. نقش تعليم و تربيت در عفت و پاکدامني. همان، ص 444-441 و نيز بنگريد به مجله دختران ايران. خرداد 1311، سال اول، ش 3، ص 7-3 و مقالة «در پاسخ به اظهارنظر دلشاد خانم در مورد عدم ترقي زنان، مجله عالم نسوان، خرداد 1306ش، سال هفتم، ش 6، ص 210-208 و نيز مقالة «عمر بگذشت و بمرديم در اين کنج قفس»، همان فروردين 1306، سال هفتم، ش 4، ص 147-143 .
12. خانم منگنه در سال 1282ﻫ . ش، متولد و در رشتة روان‌شناسي کودک در دانشگاه بيروت تحصيل و معلوماتي در حدود ليسانس کسب کرده است. وي صاحب امتياز مجلة بي‌بي بود و يکي از پايه‌گذاران جمعيت نسوان وطنخواه مي‌باشد...، مجله زنان ايران. بولتن سازمان زنان ايران، سال 1353، ش 370، ص3 .
13. نورالهدي منگنه. «لزوم تربيت نسوان». مجلة جمعيت نسوان وطنخواه. 1302ش، سال اول، ش 1، ص 11-4 .
14. بدرالملوک بامداد. هدف پرورش زنان. ص 122 .
15. مريم رفعت‌زاده (ناهيد). «لزوم تعليم زنان». نشريه جهان زنان. ميزان 1300ش .
16.  عباس خاقاني. تحول آموزش و پرورش در ايران. تهران، مؤسسة مطالعات تحقيقات اجتماعي، بي‌تا، ص23 به نقل از ناصر تکميل همايون، همان، ص 38-37 .
17. ميرزا صالح شيرازي. سفرنامة ميرزا صالح شيرازي. به تصحيح و کوشش اسماعيل رائين، تهران، روزن، 1347، ص 344 .
18. ناصر تکميل همايون. همان، ص 38 .
19. عبدالحسين ناهيد. همان، ص 16-14، همچنين مدرسه دخترانه فرانکوپرسان در تاريخ 1287ش به وسيلة يوسف‌خان ريشار مؤدب‌الملک تأسيس شد. پدر يوسف‌خان از معلمين فرانسوي دارالفنون در زمان ناصرالدين‌شاه بود. به اين مدرسه بعدها در زمان وزارت نصيرالدوله، اولين کلاس‌هاي دارالمعلمات ايران ضميمه شد. به نقل از بدرالملوک بامداد. زن ايراني از انقلاب مشروطيت تا انقلاب سفيد. ج 1، ص 45. به نظر مي‌رسد با تشکيل مدارس ملي و مردمي که متأسفانه در عمل، ادامه‌دهندة همان سياست مدارس خارجي در ايران بودند، و با تشکيل دارالمعلمات که صنيع‌الدوله ــ وزير معارف کابينه وثوق‌الدوله ]عاقد قرارداد تحت‌الحمايگي ايران توسط انگليسي‌ها[ مجري آن بود، ديگر لزومي در برپا بودن مدارس خارجي که مي‌توانست حساسيت‌هايي را نيز برانگيزد، وجود نداشت.
20. فخري قويمي. کارنامه زنان مشهور ايران از قبل از اسلام تا عصر حاضر. تهران، وزارت آموزش و پرورش، 1352، ص 128 .
21. اولين مدارس نوع دوم،‌ ابتدا به صورت دولت پا گرفت که اولين نمونة آن، تأسيس مدرسه دخترانه‌اي در سال 1897م در چالياس کرمان بود. ناصر تکميل همايون، همان، ص 40 و نيز ال پي الول ساتن، رضاشاه کبير يا ايران نو. ترجمة عبدالعضيم صبوري،‌ تهران، تابش، 1337، ص 345-343 .
22. هما رضواني. لوايح آقا شيخ فضل‌الله نوري. تهران، نشر تاريخ ايران، 1362، ص 33-27 .
23. افضل وزير و نرجس مهرانگيز ملاح. همان، ص 16.
24. هما رضواني. همان.
25. روزنامة تمدن. 27 ربيع‌الاول 1325ﻫ‌. ق،‌ سال اول، ش 15، ص 3-2 .
26. «لايحه يکي از خوانين». روزنامة حبل‌المتين. 22 رجب 1325، سال اول، شمارة 105، ص 6-4 .
27. همان.
28. فخري قويمي، همان، ص 133-131 .
29. همان، ص 135-133 .
30. بدرالملوک بامداد. همان، ص 43-41 .
31. روزنامه ايران نو. 21 ربيع‌الاول 1328ﻫ . ق، سال اول، ش 168، ص 1 .
32. سازمان زنان ايران. زن ايراني از شاليزار تا وزارت. تهران، سازمان زنان ايران، 1350، ص17 .
33. فخري قويمي. همان، ص 144-141 .
34. رباب حسيني. «مدارس نسوان از آغاز تا سال 1314». مجلة گنجينه اسناد، بهار، 1370، سال اول، دفتر اول، ص 88-83 .
35. روزنامة شکوفه، غره شهر صفرالمظفر 1332ﻫ . ق، س دوم، ش 20، صص 4-3 .
36. روزنامه ايران نو. 29 محرم‌الحرام 1329 ﻫ . ق، سال دوم، ش 82، ص 2 .
37. بدرالملوک بامداد. همان،ص 62، فخري قديمي. همان، ص 149-148 و ال پي الول ساتن، همان، ص 357 .
38. منوچهر خدايار محبي. همان، ص 127-125، و نيز «ذکر اخبار ترقيات نسوان» مجلة عالم نسوان، فروردين 1306ﻫ . ش، سال هفتم، ش چهارم، ص 158 .
39. فخري قويمي. همان، ص 109، و منوچهر خدايار محبي، همان، ص 127- 125 و شمس‌الملوک جواهرکلام، زنان نامي اسلام و ايران. تهران، بي‌نا، 1338، ص 42-40 و نيز منصوره پيرنيا، سالار زنان ايران. امريکا، واشنگتن، مهر ايران، 1995م / 1374ش، ص 68 .
40. اولين دختراني که وارد دانشگاه شدند، شامل: 1. شمس‌الملوک مصاحب 2. بدرالملوک بامداد 3. شاهزاده کاوسي 4. سراج‌النساء از هندوستان 5. مهرانگيز منوچهريان 6. زهرا اسکندري 7. بتول سميعي 8. طوسي حائر 9. شايسته سادق 10. تاج‌الملوک نخعي 11. فروغ کيا 12. زهرا کيا بودند. بدرالملوک بامداد.
41. سازمان اسناد ملي ايران.  سند شمارة 109004  (سند شماره 1) گزارش به وزارت امور خارجه، ص 4.
42. «مکتوب يک نفر انگليسي مشهور، مکتوب يازدهم». همان، دوشنبه 20 جمادي‌الاول 1328ﻫ . ق، سال اول، شماره 217، ص 3-2 .
43. «نسوان ايران و ژاپن». همان، سه‌شنبه 4 شوال‌المکرم، 1327 ﻫ . ق، سال اول، ش 44، ص 1.
 منبع:مؤسسه مطالعات ایران تاریخ ایران


مطالب مشابه :


اولین مدرسه دخترانه ایران /مدرسه دوشیزدگان

خانه مشاور رفت و آمد اروپاييان نيز زمينه را براي تأسيس آن نوع مدارس در ايران آماده




* مدارس تيزهوشان نياز به "مشاور " دارند، نه فوق‌برنامه

روانشناسی مشاوره - * مدارس تيزهوشان نياز به "مشاور " دارند، نه فوق‌برنامه - تو هماني كه مي




اعلام ثبت نام دانشگاههاي افسري ارتش جمهوري اسلامي ايران 92

راه مشاور - اعلام ثبت نام دانشگاههاي افسري ارتش جمهوري اسلامي ايران 92 - مشاوره تحصیلی و




مديريت و سازماندهي مدارس در ايران

مديريت و سازماندهي مدارس در ايران 4- مشاور هدايت تحصيلي . 5- مربي يا مربيان تربيتي .




ساخت سرود رسمي مشاوران مدارس

گروه مشاوره تربیتی استان مرکزی - ساخت سرود رسمي مشاوران مدارس - فضایی برای تعامل بیشتر با




بانك موضوعات پايان نامه رشته تاريخ

پایا مشاور تحلیل نقش مدارس زنان در انقلاب روند انتقال مركز تجاري ايران از بندرعباس




آزمون ورودي مدارس استعدادهاي درخشان و نمونه دولتي استان اردبيل

مشاور جوان اداره آموزش و پرورش انگوت - آزمون ورودي مدارس استعدادهاي درخشان و نمونه دولتي




نتایج آزمون ورودی مدارس نمونه دولتی و استعدادهای درخشان استان خوزستان 93

راه مشاور - نتایج آزمون ورودی مدارس نمونه دولتی و استعدادهای درخشان استان خوزستان 93 - مشاوره




مدارس جمهوری اسلامی ايران در خارج از کشور

زیـست پـژوهان گنبـد کـاووس - مدارس جمهوری اسلامی ايران در خارج از کشور - وبلاگ علمی، آموزشی




برچسب :