لطیفه های ترجمه شده

بازنشستگي

زن روزنامه را انداخت روي مبل و به شوهرش گفت: واقعاً مسخره است! هر سؤالي از سياستمداران مي‌پرسند، مي‌گويند نمي‌دانيم! ولي به محض اينكه بازنشسته مي‌شوند، شروع مي‌كنند به نوشتن خاطرات!

مشكل

ماير هنگام پارك كردن زد به ماشين ديگري و مردم كنجكاو فوري دور ماشين جمع شدند. ماير در برابر چشمان همه روي يك تكه كاغذ چيزي نوشت و زير برف‌پاك‌كن ماشين صدمه‌ديده قرار داد و رفت. وقتي صاحب ماشين آمد، كاغذ را برداشت و خواند: اين را نوشتم كه تماشاچيان فكر كنند نشاني‌ام را برايتان نوشته‌ام. بقيه‌اش مشكل شماست!

تن‌پوش

كارل به همسرش گفت: دكمه پيراهنم افتاده.
همسرش جواب داد: خوب مي‌تواني كتت را روي پيراهنت بپوشي.
- آخر دو تا از دكمه‌هاي كتم هم افتاده.
- مگر مي‌خواهي بدون پالتو از خانه بيرون بروي؟!

زمان پخت

بازارياب به خانم جوان گفت: با اين ساعت مي‌توانيد زمان پخت تخم‌مرغ صبحانه‌تان را به اندازه دلخواه تنظيم كنيد.
خانم جوان: اما من ترجيح مي‌دهم پولم را پس‌انداز كنم. چون درست روبه‌روي آشپزخانه ما، سر چهارراه، چراغ راهنمايي قرار داره و با دو بار قرمز و يك بار سبز شدن آن تخم‌مرغ به اندازه دلخواه مي‌پزه!

پيراهن نو

مشتري: اين پيراهن مد امساله؟
فروشنده: بله... مد كاملاً جديد پاريسه!
مشتري: رنگش چي؟ در برابر آفتاب مقاومه؟
فروشنده: مطمئن باشيد رنگش تكان نمي‌خوره! چون الان دو ساله كه توي ويترين آويزانه ولي انگار نوي نوست!

نجات

مادري با پسرش در رستوران نشسته بود. ناگهان شنيسل از بشقابش ليز خورد و افتاد روي زمين. سگي فوري آمد و پوزه‌اش را به طرف گوشت دراز كرد. مادر گفت: آه خداي من! شنيسل خوبم! پسرش گفت: نگران نباش مامان‌جان! سگ نمي‌تواند گوشت را ببرد چون من پايم را محكم روي آن گذاشته‌ام!

وظيفه‌شناس

- چرا نامزدي‌‌ات را با آن معلم مدرسه به هم زدي؟
- چون وقتي كمي دير به محل ديدار مي‌رسيدم، او از والدينم گواهي دكتر و تأييديه مي‌خواست!

راه چاره

ريتا به دوستش: به نظرت چه كار كنم كه شوهرم مدام از همسر قبلي‌اش حرف نزند؟
- اينكه خيلي ساده است، خوب تو هم از شوهر آينده‌ات حرف بزن!

فروش

بازارياب روي پله‌هاي خانه‌اي ليز خورد و افتاد. خانم خانه با شنيدن سر و صدا در را باز كرد و پرسيد: فرمايش؟
بازارياب: ممنون، انجام شد. مي‌خواستم به شما واكس چوب و پاركت بفروشم!

دليل

از خانم مسني پرسيدند: چرا ازدواج نكرده‌اي؟ مكث كوتاهي كرد و گفت: من سگي دارم كه مرتب پارس مي‌كنه، طوطي‌اي كه مدام فرار مي‌كنه، بخاري‌اي كه دود مي‌كنه و گربه‌اي كه خرخر مي‌كنه. ديگه چرا بايد ازدواج كنم؟!

دقت

آقايي وارد مغازه لوازم‌التحرير فروشي شد و گفت: كارتي مي‌خواهم كه نوشته روي آن، آرزوي سلامتي باشه براي خانمي كه پايش شكسته.
فروشنده: پاي راست يا چپ؟!

مظنه

در مطب دكتر گوش، بيمار به دكتر گفت: من چقدر بدهكارم؟
دكتر: 60 تا.
بيمار: 80 تا؟
دكتر (با صداي بلند): نه، فقط 70 تا!

سرويس هتل

مسافر به مدير هتل گفت: چرا امروز صبح جلو اتاق من يك لنگه كفش قهوه‌اي و يك لنگه كفش مشكي بود؟
مدير هتل: عجيبه! شما دومين نفري هستي كه اين حرف را مي‌زني!


مطالب مشابه :


اس ام اس های جدید و خنده دار + اس ام اس جوک سرکاری + اس ام اس های پاییزی + اس ام اس آبان ماه

اس ام اس های جدید و خنده دار + اس ام اس جوک سرکاری + اس ام اس های پاییزی + اس ام اس آبان ماه




اس ام اس زیبا

برچسب‌ها: اس ام اس بازنشستگي خوش




لطیفه های ترجمه شده

بازنشستگي . تا با نام شما در وبلاگ قرار دهیم برای ارسال اس ام اس هاتون از بخش نظرات مطالب




كشمكش بر سر مطالبات معوقه معلمان شدت گرفت

خواندنی سیاسی و حوادث ورزشی اس ام شود و يا به جاي پاداش بازنشستگي سهام عدالت را دريافت




شرايط جديد بازنشستگي جانبازان و آزادگان اعلام شد

ذكر است سنوات ارفاقي جانبازان بر اساس بند 1 ماده واحده قانون نحوه بازنشستگي اس ام اس.




ارسال اس ام اس رایگان در اس ام اس مرکزی

برخی از امکانات پنل های اس ام اس مرکزی به شرح ذیل است : ارسال تکی ( امکان ارسال به یک شماره




اس ام اس عید غدیر

اس ام اس عید




مقدمه اي بر بي رمقي ناشي از بيماري ام اس

ام اس عود كننده منجر به جمع گريزي فرد بيمار شود يا در صورت شاغل بودن بيمار باعث بازنشستگي




برچسب :