علی اکبر دهخدا

 

یادآر ز شمع مرده یاد آر

  گردآوری : ا. نیک فرجام                                         

 

سه ماه است از تهران و ايران اخراجم کرده اند و به اين گوشه دنيا پناه برده ام، الان بستگان من در تهران در دست حوادث .... روزگارشان در خوف، جا و نان هم ندارند و خبري هم ازشان ندارم و نمي خواهم که خبري داشته باشم ... قصد خودکشي در اين يک ماه اخير مرا واداشت که کم کم حُب همه چيز و همه کس را از خاطر دور کنم براي اينکه حاضر تر به مرگ باشم ... در هر حال يک هفته اي است که به اين فکر افتاده ام که با آخرين کوششهاي خود بلکه بتوانم قدري مدت زندگي خود را طول داده و باز بار گران مادر و خواهرم را تخفيف بدهم. بعد از اينکه همه دنیا را با پاي خيال به هم زده ام خيالم بر اين قوت گرفته که استانبول بروم و در آنجا به روزنامه نگاري يا به شاگردي يک تجارتخانه يا حمالي و يا عملگي، دنباله حيات خود را امتداد بدهم و ننگ خودکشي و گريختن از زير بار تکليف و مسئوليت طبيعي را قبول نکنم. علت اينکه به استانبول مي روم براي اين است که آنجا تجار ايراني خيلي است و گذشته از اين، کار همه قسم زياد و زندگي ارزان، و خاصه که من براي هر قسم زندگي مهيا و مستعد شده ام. اما اجراي اين خيال هم بسته به تحصيل يک مقدار وجوهي است که قرض خود را در اينجا بپردازم و به قدر مسافرت تا آنجا هم داشته باشم. امروز در تمام دنيا يک نفر را که بتوانم به او اظهار فقر خود را بکنم ندارم و اگر هم اظهار کنم مطمئن نيستم که همراهي کند."

علی اکبر دهخدا سال 1257 شمسی در در محله‌ی‌ سنگلج تهران متولد شد. گر چه اجدادش قزوینی بودند، ولی پدرش "خان بابا خان" که از ملاکان متوسط قزوین بود، پیش از ولادت وی از قزوین به تهران آمد و در این شهر اقامت گزید. ده ساله بود که پدرش فوت کرد از آن پس، مادر مسؤولیت تربیت و تحصیل وی را بر عهده گرفت و فردی به نام میرزا یوسف خان قیم او شد . دو سال بعد میرزا یوسف خان نیز در گذشت و اموال پدر دهخدا به فرزندان یوسف خان رسید.

"ارادت پدر من به مرحوم شیخ هادی، به من به ارث رسید. [من] از افکاری بکر او به قدر استعداد خود بهره ها بردم. و خلاصه اینکه مربی قلب و فؤاد، یعنی وجدانیات من، آن مادر بی عدیل، و معلم دانش های رسمی من، آن دانشمند متأله (مرحوم شیخ غلامحسین بروجردی)، و تقویت عقل من از مرحوم شیخ هادی ـ طاب ثراه ـ بود و کم و بیش هرچه دارم، از این سه وجودِ استثنایی است. و برای کمتر کسی این سه نعمت یک جا جمع شده است".

 

دهخدا در کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ مورد تعقیب قرار  گرفت .دستی نیز در کار بود که سرمقالهٔ نخست صوراسرافیل ایوردُن (دورهٔ دوم) را که حاوی حمله‌های بی‌پروایی به موجودیت پادشاهی در ایران بود برای رهبران سیاسی ارسال می‌کرد.
طرفداری دهخدا از مصدق و یارانش تا به آنجا بود که وقتی کودتای بیست و هشت مرداد به پیروزی رسیده بود و سربازان شاه به دنبال دکتر فاطمی یار وفادار دکتر مصدق می‌‌گشتند تا او را دستگیر کنند به خانه دهخدا ریختند و خانه او را برای پیدا کردن دکتر فاطمی به هم ریختند و چون او را نیافتند، دهخدا را بازداشتش کردند و فرمان قطع حقوق او را صادر کردند و او را دو بار براي بازجويي به دادستاني بردند. با شکنجه‌های بسیار سعی کردند تا حرفی از زیر زبان آن پیرمرد بیرون بکشند ،وی به سختي صدمه ديد ،و چون به نتیجه‌ای نرسیدند پیکر نیمه جان او را در دالان خانه اش رها کردند. او سرانجام  در روز دوشنبه هفتم اسفند ماه ۱۳۳۴ شمسي در سن ۷۷ سالگی درخانه مسكوني خويش واقع در خيابان ايرانشهر (جلال بايار) تهران  درگذشت.

 

دهخدا در دوره‌اي كه در صوراسرافيل مي‌نوشت، يك‌بار مورد تكفير قرار گرفت و چند بار هم تهديد شد. اما با وجودي كه آدمي هنگام ترس كم‌تر حوصله‌ي شوخي كردن  پيدا مي‌كند، به نظر مي‌رسد آن تهديدها به شوخ‌طبعي دهخدا افزود كه پس از شرح مطلب مي‌نويسد:

 

" من از اين تهديد ترسيدم و يك سره به اتاق رفتم و در اتاق را پيش كردم، براي اين كه لازم بود پيش كنم، براي اين كه مرا با ششلول و تفنگ تهديد كرده بودند. براي اين كه ننه‌ي من از بچگي هميشه من را از تفنگ و ششلول مي‌ترساند. براي اين كه وقتي من تفنگ فتيله‌اي خالي يادگار جد مرحومم را دست مي‌گرفتم، ننم مي‌گفت: ننه، از من به تو امانت، هيچ وقت به تفنگ دست نزن. مي‌گفتم: ننه، آخر تفنگ خالي است. مي‌گفت: ننه، شيطان پرش مي‌كند!"

 

در تب و تاب مشروطه‌خواهی در روزنامه صوراسرافیل  که با همکاری میرزا جهانگیرخان شیرازی و سرمایهٔ میرزا قاسم خان تبریزی انتشار میافت از دهخدا دعوت به همکاری شد.

 دهخدا از ابتدا نویسندهٔ اصلی در صوراسرافیل بود. صور اسرافیل در واقع، نشریه ای بود سیاسی ـ انتقادی، در قالب طنز که همراه با روزنامه های ملانصرالدین، نسیم شمال و سایر نشریات معروف، در راه آزادی و مبارزه با ستم تلاش می کرد.

ورود دهخدا به روزنامه صور اسرافیل در واقع آغاز فعالیتهای سیاسی او بود. نخستین شمارهٔ این روزنامهٔ هفتگی نه ماه پس از اعلام مشروطیت در پنج‌شنبه دهم خرداد 1285 در هشت صفحه در محل کتابخانه تربیت واقع در خیابان ناصری تهران آغاز به انتشار کرد. تنها شش شماره از این روزنامه در آنجا منتشر شد و پس از آن محل انتشار آن به جای دیگری انتقال یافت.    
 این روزنامه از جرايد معروف و مهم صدر مشروطيت بود، جذابترين قسمت آن روزنامه ستون فكاهی بود كه بعنوان «چرندو پرند» بقلم استاد و با امضاي «دخو» نوشته می‌‌شد .

 صور اسرافیل یکی از اساسی‌ترین سلاح های مشروطه خواهان بود که تیراژ هر شماره آن در حدود بیست و چهار هزار نسخه بود. این روزنامه به طرز ماهرانه‌ای و برای اولین بار در ایران توانسته بود طنز و اخبار و مقالات سیاسی و نیازهای مردم آن زمان را به طور دلپذیر و مردم پسندی در قالب یک روزنامه چاپ کند. شاید این اولین روزنامه ایرانی بود که مردم کوچه و بازار نیز آن را می‌‌خواندند. آن زمان مردم تهران به غیر از شاهنامه خوانی و افسانه گویی و کارهایی از این قبیل سرگرمی دیگری به نام روزنامه خواندن نیز داشتند. مردم دسته دسته می‌‌نشستند و با شور و شوق از کودکان روزنامه فروش روزنامه‌ای را می‌‌خریدند که هم مایه تفریحشان بود و هم نیازها و مشکلاتشان را مطرح می‌‌کرد. سبک نوشتار دهخدا در این مقالات که می‌‌توان آنها را به نوعی سبکی جدید در نگارش فارسی دانست. بنا به تایید بسیاری از مورخین سبک نگارش او در چرند و پرند سبکی کاملا نو بود و بسیاری از نوشته‌های امروزی برگرفته از آن سبک هستند. همچنین استدلال ها و طعنه‌های سیاسی دهخدا در دفاع از مشروطه در نوع خود بی نظیر بودند و تاثیر زیادی در طرفداری مردم از حکومت مشروطه داشتند.

يكي از ويژگي‌هاي فعاليت روزنامه‌ي صور اسرافيل حمله به روحانيت شيعه تحت لواي «مبارزه با قشري‌گرايي و كهنه‌پرستي» بوده است به همین علت نوشته‌های دهخدا موجب اعتراض‌ها شدید سنّت‌گرایان متعصب و طرفداران استبداد شد تا جایی که حتی حکم به تکفیر او دادند. مجلس چند بار راجع به نوشته‌های او به بحث و گفتگو پرداخت. در جلسهٔ بیستم شعبان ۱۳۲۵ (1285شمسی)اسدالله میرزا به شکایت انجمن اتحادیهٔ طلاب اشاره کرد. آقا سید محمد جعفر نماینده‌ای دیگر تصریح کرد که در شماره‌های ۱۲ و ۱۴ صور اسرافیل نوشته‌ای که به تکفیر بی انجامد دیده نمی‌شود اما مطالب سیاسی را باید وزارت علوم و معارف نظر دهد. پس از یکی دو گفتار دیگر روزنامه به‌طور موقت توقیف شد. در این میان دهخدا نیز به مجلس احضار شد وتوانست با منطق و استدلال و حاضرجوابی مخالفان را مجاب کند. البته دهخدا را از در پشتی مجلس خارج کردند زیرا برخی متعصبان مسلح با سلاح گرم، آمادهٔ حمله به او بودند.


صوراسرافیل طی چهارده ماه بعدی با تعطیل‌ها و توقیف‌هایی که دید جمعاً سی و دو شماره منتشر شد که تاریخ آخرین شماره بیستم جمادی‌الاولی ۱۳۲۶ (1286شمسی)بود. صور اسرافیل در طول مدت انتشار پنج بار متوقف شد. وقفه اول و دوم آن هر دو به خاطر مقالات تند و تیز روزنامه بودند و در هر دو بار روزنامه برای مدتی منتشر نشد. پس از مدتی روزنامه مجددا توقیف شد و محل چاپ روزنامه نیز مورد غارت و حمله قرار گرفت. در بار چهارم وقفه در انتشار طولانی شد و دلیل آن بیماری دهخدا ذکر می‌‌شد. آخرین توقف در کار چاپ روزنامه سه روز قبل از به توپ بستن مجلس شورای ملی بود.

 

بعد از کودتای محمدعلی شاه در  ۱۲۸۷ شمسی وپس از به توپ بستن مجلس به فرمان لياخوف و غرش توپ‌هايي كه بر سر مجلس و نمايندگان مردم باريدن گرفت ، دهخدا همراه  تقی زاده و سید جمال الدین واعظ و تعدادی دیگر در خانه‌ای نزدیک مجلس شورای ملی پنهان شدند و سپس به موجب حمايت و همراهي تقي‌زاده در روز به توپ بستن مجلس توسط محمدعلي شاه ،به مدت بیست و پنج روز به عنوان پناهنده سیاسی در سفارت انگلیس به سر بردندو در سفارت انگلیس تحصن کردند. در حالي كه دوست و همفكر او ميرزا جهانگير خان  از رفتن به سفارت انگليس و پناهندگي به آن خودداري ورزيد و به دستور محمدعلي شاه در باغ شاه اعدام گرديد.   
تا اینکه بالاخره محمد علی شاه با هر تدبیری که بود آنها را از آنجا بیرونشان آورد و با تبعید ایشان به کشورهای همجوار و اروپا موافقت کرد.
به روایت ناظم‌الاسلام کرمانی بنا شد که شش نفر از کسانی که در «سفارتخانهٔ انگلیس بودند نفی و تبعید شوند که هر یک را از قرار ماهی صد و پنجاه تومان بدهند و غلام سفارت آنها را ببرد به سرحد برساند و رسید گرفته مراجعت کند، تا یک سال در خارجه باشند. پس از یک سال مختارند به هر جا بخواهند بروند و یا مراجعت کنند به ایران». 
راوی دیگر در باکو، چند تن از ایشان را نام می‌برد (سید حسن تقی‌زاده، میرزا محمد نجات، وحیدالملک، دهخدا، حسین پرویز) که «آزادی‌خواهان و تجار کمک کرده اعانه دادند»، و آنها «به‌علت ناسازگاری محیط از راه تفلیس به پاریس رفتند».

پس از ورود دهخدا و آزادی‌خواهان تبعیدی به پاریس، گروهی از آنها به دعوت ادوارد براون به لندن رفتند. میرزا آقا فرشی، سید حسن تقی‌زاده، معاضدالسلطنه و محمدعلی تربیت از آن جمله‌ بودند. اما معاضدالسلطنه اندکی بعد به پاریس بازگشت و با دهخدا در انتشار دوبارهٔ صوراسرافیل همکاری کرد. دهخدا دعوت براون را برای رفتن به لندن و نشر صوراسرافیل در آن شهر را نپذیرفت. براون استدلال می‌کرد که در انگلستان امکانات بیشتری مهیاست و روزنامه‌هایی مانند منچستر گاردین و دیلی نیوز هواخواه مشروطه‌اند و چیزهایی می‌نویسند، اما دهخدا بنابر مصالحی ترجیح داد که چنین نکند. دهخدا در پاریس با علامه محمد قزوینی معاشر بود.

چون امکان نشر روزنامه در پاریس نبود، گروه صوراسرافیل، یعنی دهخدا، میرزا قاسم خان تبریزی، میرزا محمد نجات و حسین پرویز، در آذر ۱۲۸۷ شمسی به شهرک ایوردُن (Yverdon) در سویس نقل مکان کردند، اما محل چاپ روزنامه با اتخاذ تدابیری همچنان در پاریس بود. دورهٔ دوم صوراسرافیل در ایوردن در دی و اسفند ۱۲۸۷ شمسی تنها سه شماره منتشر شد.  مطالب و مقالات روزنامه به قلم دهخدا و بسیار تندتر و صریح‌تر از پیش بود. در شمارهٔ سوم دهخدا مسمط معروف خود «یاد آر ز شمع مرده یاد آر» که آن را در یادبود میرزا جهانگیرخان شیرازی سروده بود به چاپ رساند. دهخدا در تبعید برخلاف همگنانش در وضعیت مالی بسیار دشواری می‌زیست. دوران تبعید دهخدا در اروپا بی‌نهایت پرتنش و افسرده‌کننده بود و گفته شده که حتی به خودکشی یا گرفتن تابعیت بیگانه فکر کرده بوده است.

در فروردین ۱۲۸۸ شمسی گروه ایوردن به استانبول رفتند و به انجمن سعادت ایرانیان پیوستند. این انجمن را گروهی از ایرانیان مشروطه‌خواه همچون یحیی دولت‌آبادی، محمدعلی تربیت و حسین دانش اصفهانی با استفاده از محیط آزادتری که با تحولات جدید در عثمانی فراهم شده بود تشکیل داده بودند. مهم‌ترین فعالیت سیاسی دهخدا در استانبول نشر چهارده یا پانزده شماره از روزنامهٔ سروش در فاصلهٔ تیر تا آبان ماه ۱۲۸۸ شمسی بود. مؤسس و مدیر روزنامه سید محمد توفیق و سردبیر آن علی‌اکبر دهخدا و نویسندگان آن معاضدالسلطنه، میرزا یحیی دولت‌آبادی و میرزا حسین دانش اصفهانی بودند.

در همان دورهٔ اقامت دهخدا در اروپا دورهٔ دوم روزنامهٔ روح‌القدس با گرایش رادیکال سوسیالیستی احتمالاً در پاریس، منتشر می‌شد که دبیر و نگارندهٔ آن میرزا علی‌اکبر خان دهخدا معرفی شده است. درمورد اینکه این شخص همان علی‌اکبر دهخدا بوده است یا نه اختلاف وجود دارد.

در سوئيس پس از آن كه در خواب با ميرزا جهان‌گيرخان شيرازي ديدار كرد و او به دهخدا گفت كه" چرا نگفتي آن جوان افتاد"، شعر بسيار شناخته شده‌ي خود، يادآر ز شمع مرده يادآر، را سرود كه مي‌توان آن را پاس‌داشتي براي همه‌ي جان‌نساران راه آزادي دانست:

 

ای مرغ سحر، چو این شب تار /  بگذاشت ز سر سیاهکاری

وز تحفه روح بخش اسحار /  رفت از سر خفتگان خماری

بگشود گره ز زلف زر تار  /  محبوبه نیلگون عماری

یزدان به کمال شد پدیدار /  واهریمن زشتخو حصاری

یاد آر ز شمع مرده، یاد آر

ای مونس یوسف اندر این بند /  تعبیر عیان چو شد تو را خواب

دل پر ز شعف، لب از شکر خند /  محسود عدو به کام اصحاب

رفتی بر یار خویش و پیوند /  آزاد تر از نسیم و مهتاب

زان کو همه شام با تو یک چند /  در آرزوی وصال احباب

اختر به سحر شمرده یاد آر

چون باغ شود دوباره خرم /  ای بلبل مستمند مسکین

وز سنبل و سوری و سپرغم /  آفاق نگارخانهٔ چین

گل سرخ و به رخ عرق ز شبنم /  تو داده ز کف قرار و تمکین

زان نوگل پیش رس که در غم /  ناداده به نار شوق تسکین

از سردی دی، فسرده یاد آر

ای همره تیه پور عمران /  بگذشت چو این سنین معدود

وان شاهد نغز بزم عرفان /  بنمود چو وعد خویش مشهود

وز مذبح زر چو شد به کیوان /  هر صبح شميم عنبر و عود

زان كو به گناه قوم نادان /   در حسرت روي ارض موعود

برباديه جان سپرده ،يادآر

چون گشت زنو زمانه آباد  /  ای کودك دوره طلايي

وز طاعت بندگان خود شاد /  بگرفت ز سر خدا ،خدايي

نه رسم ارم ،نه اسم شداد  /   گل بست زبان ژاژخايي

زان كس كه ز نوك تيغ جلاد /  ماخوذ بجرم حق ستايي

تسنيم وصال خورده ،يادآر


 

هنگامي كه آزادي‌خواهان از گوشه و كنار ايران، به‌ويژه تبريز، اصفهان و گيلان، به سوي تهران به راه افتادند و محمدعلي‌شاه را بركنار كردند و پس از فتح تهران ، در انتخابات دورهٔ دوم مجلس شورای ملی علی‌اکبر دهخدا در حالی که هنوز در استانبول بود، هم از تهران و هم از کرمان (به نشانهٔ حق‌شناسی مردم این ایالت از بابت مقالات صوراسرافیل) به نمایندگی مجلس انتخاب شد. دهخدا نمایندگی مردم کرمان را پذیرفت. دهخدا در بازگشت به ایران و در ادامهٔ فعالیت سیاسی خود به رويكرد شبه‌مدرنيستي ميانه‌روانه روي مي‌آورد و از تندروي سابق دست مي‌كشد. او به عنوان نماينده‌ي مجلس به عضويت «حزب اعتداليون ـ عاميون» [نماينده‌ي گرايش ميانه‌روي روشنفكري غرب‌زده‌ي ايران] درمي‌آيد.و این برخلاف انتظار یاران سابق او بود که غالباً در حزب رقیب یعنی حزب دموکرات جمع شده بودند.

با آغاز جنگ جهانی اول )که از سال 1914 تا 1918 میلادی به طول انجامید( و ورود نیروهای روسی به شمال ایران و نزدیک شدن آنها به پایتخت و سقوط دولت، دهخدا همراه با اعضای کمیتهٔ مهاجرت ابتدا به قم و سپس به کرمانشاه رفت. پس از انحلال حکومت در مهاجرت، دهخدا به مدت دو سال و نیم به دعوت و مصلحت اندیشى خان هاى بختیارى در مناطق چهارمحال بختیاری به سر برد تا از دسترس مخالفان که قصد جانش را کرده بودند در امان بماند ،بخش عمده‌ای از این دوره را مهمان لطفعلی خان امیرمفخم ادیب، دانشمند و مورخ ایرانی که در  در قلعهٔ دزک در نزدیکی فرخ‌شهر کنونی ،بود. در همانجا بود که اندیشهٔ تدوین لغت‌نامه یا فرهنگ‌نامه‌ای جامع برای زبان فارسی در ذهن او شکل گرفت و با استفاده از کتابخانهٔ امیرمفخم کار نگارش یادداشت‌های لازم برای لغت‌نامه و امثال و حکم را آغاز کرد. او در آن گوشه‌ي تنهايي در پي كتاب بود تا مونس تنهايي‌اش باشد و در آن‌جا تنها به لاروس كوچك دست يافت. به‌ناچار كار پژوهشي خود را با همان لاروس كوچك آغاز كرد و برابرهاي فارسي بسياري از آن واژه‌هاي فرانسوي را پيدا كرد و نوشت. پس از بازگشت از چهارمحال و بختياري به سال 1297 خورشيدي جست و جو براي گردآوري لغت را آغاز كرد.

پس از پایان جنگ جهانی اول، دهخدا از فعالیت‌های سیاسی کناره گرفت، و طی دورهٔ رضا شاه به کارهای علمی و ادبی و فرهنگی پراخت. مدتی ریاست دفتر (كابینه) وزارت معارف (وزارت فرهنگ ) و سپس ریاست تفتیش وزارت عدلیه (وزارت دادگستری ) را به عهده داشت. در سال ۱۳۰۶ شمسی مدرسهٔ سیاسی به مدرسهٔ عالی حقوق و علوم سیاسی تغییر نام یافت و ریاست آن را علی‌اکبر دهخدا به عهده گرفت.
 روز 15 بهمن سال 1313 که نخستين سنگ بناي دانشگاه تهران نصب شد و فعاليت دانشگاهي توسعه يافت اولين روساي دانشگاه چنين انتخاب شدند : علامه دهخدا رئيس دانشکده حقوق و علوم سیاسی را تا سال ۱۳۲۰ شمسی به عهده داشت و دکتر عبدالحميد زنگنه معاون، دکتر محمد حسين لقمان ادهم ( لقمان الدوله ) رئيس دانشکده پزشکي و دکتر محمد حسين اديب معاون، حاج سيدنصرالله تقوي رئيس دانشکده معقول و منقول و دکتر بديع الزمان فروزانفر معاون، دکتر محمود حسابي رئيس دانشکده فني و دکتر عيسي صديق رئيس دانشکده ادبيات و علوم و دانشسرايعالي.
در سال ۱۳۱۴ شمسی به عضویت فرهنگستان ایران انتخاب شد.در سال 1320 شمسی از خدمات دولتی معزول شد و یکسره به کار لغت‌نامه پرداخت. در همین دوران بود که در جواب استفسار دوستان که چرا شعر و نثری به سبک آنچه در صوراسرافیل منتشر می‌کرد نمی‌سراید و نمی‌نویسد، می‌گفت:

 

«در این زمانه بسیارند کسانی که حاضرند وقت و نیروی خود را صرف شعر گفتن و مقاله نوشتن و طبع و نشر آنها در روزنامه‌ها و مجلات کنند، ولی شاید کمتر کسی باشد که بخواهد و بتواند با تألیف آثاری مانند امثال و حکم و لغت‌نامه وظیفه‌ای دشوار و خسته‌کننده و طاقت‌سوز ولی واجب را تحمل نماید.»

 به سردبیر مجلهٔ آینده، دکتر محمود افشار یزدی که از او مقاله می‌خواست (پس از شهریور ۱۳۲۰) نوشت که:

 

 «اگر میسر شد و گرفتاری‌ها اجازه داد مقالاتی می‌فرستم، با شرط عدم تحریف»؛ اما کمتر برای مطبوعات دست به قلم می‌برد.

در نخستین کنگرهٔ نویسندگان ایران در تیر ماه ۱۳۲۵ جزء هیئت رئیسه شرکت داشت، ولی از این کنگره (شاید به دلیل حضور چشمگیر حزب توده) چندان رضایتی نداشت. در اسفند ۱۳۲۹ در تأسیس جمعیت مبارزه با بی‌سوادی شرکت کرد. در همان سال از جمله نویسندگان و اهل فرهنگی بود که بیانیهٔ صلح استکهلم را امضا کرد.

دهخدا در سال‌های نهضت ملی شدن نفت به رهبری دکتر محمد مصدق، پشتیبان جدی او بود. جسورانه به دفاع از آن پرداخت و مقالاتی را نیز بر علیه حکومت استبدادی انگلستان نوشت  و گفتمان سياسي روي آورد و در گفت و گويي كه راديو ايران با او انجام داد، مصدق را نابغه‌ي شرق خواند. او مقاله‌هايي در دفاع از دولت مصدق در روزنامه‌ها منتشر كرد و مردم را به پشتيباني از دولت مصدق فراخواند. آتش پر فروغ و گرمي‌بخش وطن‌پرستي دهخدا بارديگر چنان افروخته شده بود كه براي پشتيباني از دولت مصدق به سرودن شعر حماسي "'گيريد همه از دل و جان راه مصدق"، نيز روي آورد:

 

اي مردم آزاده كجاييد كجاييد                آزادگي افسرد بياييد بياييد

در قصه و تاريخ چو آزاده بخوانيد             مقصود از آزاده شماييد شماييد

بي‌شبه شما روشني چشم جهانيد            در چشمه‌ي خورشيد شما نور و ضياييد

با چاره‌گري و خرد خويش به هر درد        بر مشرق رنجور دواييد دواييد

بسيار مفاخر پدرانتان و شما راست          كوشيد كه يك لخت بر آن‌ها بفزاييد

بنمود مصدقتان آن نعمت و قدرت          كاندر كفتان هست از آن سر مگراييد


گيريد همه از دل و جان راه مصدق         زين ره درآييد اگر مرد خداييد

 

" نان بخور و نميري كه مجلس‌هاي قبل براي تا آخر عمر من و بازماندگان من تعيين كرده بودند، حالا به گناه آن كه گفته‌ام كه او در دو جمعيت بين‌المللي(شوراي امنيت و دادگاه بين‌المللي لاهه) حقانيت ما را در امر نفت به اثبات رسانيد، يعني دكتر محمد مصدق، در خور حبس و تبعبد نيست، بريدند. عيب ندارد از گرسنگي مردن من، تاج افتخار ديگري است كه به من داده‌ مي‌شود." 

مرا هیچ چیز از نام و نان به تحمل این تعب طویل جز مظلومیت مشرق در مقابل ظالمین ستمکار مغربی وا نداشت. چه برای نان همه طرق به روی من باز بود، و با ابدیت زمان نام را نیز چون جاودانی نمی دیدم پای بند آن نبودم و می دیدم که مشرق باید به هر نحو شده است با اسلحه تمدن جدید مسلح گردد، نه اینکه این تمدن را خوب می شمردم، چه تمدنی که دنیا را هزاران سال اداره کرد، مادی نبود".   


 

«وقتي ضعف و انکسار ملت خود را ديدم دانستم که ما ناگزير بايد با سلاح وقت مسلح شويم، و آن آموختن تمام علوم امروزي بود، و اگر نه ما را جزو ملل وحشي مي‌شمردند و بر ما آقايي روا مي‌بينند. و آموختن آن اگر به زبان خارجي بود البته ميسر نمي‌شد، و اگر بر فرض محال ميسر مي‌گرديد، زبان ما اُسّ مميزات مليت است متزعزع مي‌گشت. پس بايستي آن علوم و فنون را ما ترجمه کنيم و در دست‌رس مکاتب بگذاريم و اين ميسر نمي‌شد جز بدين که اول لغات خود را بدانيم، و اين کار نوشتن لغت‌نامه‌ي شامل و کافل تمام لغات را لازم داشت. اين بود که من به فکر تدوين لغت‌نامه افتادم. »

 

"گفته‌اند که شکيباترين مؤلفين لغت‌نويسانند. اين درست است چه هر مؤلفي با مطلبي يا اقلاً جمله‌اي سروکار دارد، لغت‌نويس با حرف و حرکت هم کار دارد علاوه بر مطلب و جمله. ولي من مي‌گويم لغت‌نويس اگر فداکارترين مؤلفين نيست متهورترين و بي‌پرواترين آنان است چه هر مؤلف مي‌تواند انتخاب کند تأليف خود را از آن‌چه مي‌داند و پس از انتخاب هم هر جا معلومات او وافي نيست مي‌تواند آن قسمت را محذوف يا کوتاه کند، ليکن چون سروکار لغوي با همه چيز است و لغت همه چيز است و هيچ کس جز عالم الغيب همه چيز نتواند دانست، نهايت بي‌پروايي است که شخص بدان دست يابد. لغوي همه چيز را بايد در کتابي گرد کند و هيچ را نمي‌تواند اسقاط کرد. وي حاضر شده است همه‌ي ناداني‌هاي خود را تشهير و خود را لخت و عور به همه نشان دهد. بي‌پروايي طرف مهلکات و يکي از دو طرف مذموم شجاعت باشد".

 

آن‌چه گذشت به قلم علامه‌ي فقيه، علي اکبر دهخدا، و به منظور درج در مقدمه‌ي «لغت‌نامه‌ي دهخدا» تحرير گرديده است

 

لغت نامه دهخدا همان گونه که پیداست مهم‌ترین و اساسی‌ترین اثر دهخدا و حتی شاید همه نویسندگان معاصر است و بیشتر شهرت و احترامی که دهخدا داراست به خاطر لغتنامه اوست. بنا به باور بسیاری چنین کار بزرگ و چنین سرمایه گذاری عظیمی برای زبان فارسی را به غیر از دهخدا تنها فردوسی انجام داده بود. تالیف لغت نامه دهخدا تاثیر بزرگی در پایداری و جاودانگی زبان فارسی گذاشت. امروز در ایران به هر کتابخانه‌ای که برویم از میزان مراجعانی که در جستجوی معنای کلمه‌ای یا مطلبی علمی مجلدات لغت نامه دهخدا را ورق می‌‌زنند می‌‌توانیم به راحتی ارزش و اهمیت این کتاب را درک کنیم. همه لغات فارسی و نام شهرها و روستاها و کلمات علمی و اشخاص بزرگ و حتی لغات عربی را می‌‌توان در لغت نامه دهخدا یافت. در جلوی هر کلمه ای، معنای لغوی کلمه، موارد استعمال آن، طرز تلفظ صحیح آن، اشعاری با آن و بسیاری اطلاعات دیگر درباره آن قرار دارد. لغت نامه دهخدا هم دایره المعارف است و هم کتاب مرجع علم های گوناگون و هم لغت نامه. حدود نیمی از کتاب لغت است با معنی و شاهد و نیم دیگر آن اعلام تاریخی و جغرافیایی است. این اثر بزرگ حاوی کلیه لغات فرهنگهای خطی و چاپی فارسی و عربی است و در نقل آنها بسیاری از غلط های گذشتگان تصحیح شده است و بسیاری از لغات ترکی، مغولی، هندی، فرانسوی، انگلیسی، آلمانی، روسی، ....... متداول در زبان فارسی نیز در این فرهنگ آمده است. برای صحیح خوانده شدن لغات در جلوی هر کلمه حروف حرکت دار به کار رفته است. علاوه بر این مزایا، یک دوره مفصل دستور زبان فارسی نیز در لغتنامه آمده است.

 

 وجود این کتاب در هر خانه یا کتابخانه یا جای دیگری نعمتی بزرگ محسوب می‌‌شود. لغت نامه که دهخدا پنجاه سال یعنی بیشتر عمر خود را صرف آن کرد از پایه سه چهار میلیون فیشی تالیف شده است که دهخدا شب و روز به جمع آوری آنها مشغول بود. به گفته خود او و نزدیکانش او هیچ روزی از کار فیش برداری برای لغت نامه غافل نشد مگر دو روز به خاطر فوت مادرش و دو روز به خاطر بیماری سختی که داشت. فکر ایجاد لغت نامه‌ای جامع که هم معنای همه لغات فارسی را داشته باشد و هم اطلاعات لازم درباره همه چیز را به خواننده بدهد از همان زمانی که دهخدا در یکی از قرای بختیاری منزوی بود در ذهنش خطور کرده بود. آن طور که آگاهان نوشته‌اند وی چند میلیون فیش از روی متون معتبر استادان نظم و نثر فارسی و عربی، لغت نامه‌های چاپی و خطی، کتب تاریخ و جغرافیا، طب، ریاضی، هندسه، هیأت، حکمت، کلام، فقه و... فراهم آورده بود. البته نقل می‌کنند که او بیشتر یادداشت ها را از روی ذهن خود می‌‌نوشته است.

مقدمات انتشار لغت‌نامهٔ دهخدا از اواخر دههٔ ۱۳۰۰ شمسی با مساعدت دولت فراهم شد و اولین قراردادها برای این منظور سال‌‌های ۱۳۱۳ و ۱۳۱۴ بین وزارت معارف و علی‌اکبر دهخدا منعقد شد. اولین مجلد لغت‌نامه در486 صفحه در سال ۱۳۱۸ منتشر شد، اما به‌دلیل کندی کار چاپخانه بانک ملی، آغاز جنگ جهانی دوم و حجم وسیع کار، چاپ لغت‌نامه متوقف شد. پس از پایان جنگ، اندیشهٔ چاپ و نشر تألیف دهخدا به یک ایدهٔ ملی تبدیل شد.
دهخدا در سال ۱۳۲۴ هجری شمسی ميليونها فيشی را كه در تهيه ي لغت نامه فراهم كرده بود توسط مجلس شوراي ملي به ملت ايران هديه كردومجلس نيز قانونی را تصويب كرد كه اين ميراث عظيم چاپ شود و موسسه‌ای نیز به نام لغت نامه دهخدا برای مدیریت کار چاپ لغت نامه و ادامه راه دهخدا تاسیس شود.

در سال ۱۳۲۵ شمسی با طرح پیشنهادی عده‌ای از نمایندگان مجلس شورای ملی (در رأس آنها محمد مصدق) و به دنبال آن تصویب مادهٔ واحده‌ای در مجلس، وزارت فرهنگ مکلف به تأمین کارمندان و امکانات لازم برای تدوین لغت‌نامه شد.

 

مدتی بعد از تصویب طرح چاپ لغت نامه در مجلس شورای ملی دهخدا فوت کرد .معاونت ادارۀ لغت‌نامه با دکتر محمد معین بود تا در سال ۱۳۳۴ شمسی مجلس شورای ملی ادارۀ لغت‌نامه را از منزل دهخدا به مجلس منتقل ساخت و دهخدا دکتر معین را به ریاست اداره معرفی کرد و طی دو وصیت‌نامه او را مسئول کلیۀ فیش‌ها و ادامۀ کار چاپ لغت‌نامه قرار داد. پس از درگذشت دهخدا در اسفند ۱۳۳۴ شمسی محل لغت‌نامه تا سال ۱۳۳۷ شمسی همچنان در مجلس شورای ملی بود و از آن پس به دانشگاه تهران منتقل شد.


معین که خود فردی فرهیخته بود و در ادبیات فارسی تبحر فراوان داشت و کتاب فرهنگ فارسی شش جلدی معین از آثار گرانبهای اوست به خوبی از عهده ادامه این کار خطیر بر آمد. پس از فوت دکتر معین نیز این کار به وسیله دکتر سید جعفر شهیدی و ابوالحسن شعرائی و دکتر دبیر سیاقی و دیگران دنبال شد و به پایان رسید. تا زمانی که دهخدا زنده بود چهار هزار و دویست صفحه از لغت نامه تهیه شده بود در حالی که امروز محل فعلی لغت نامه در شمیران جنب باغ فردوس مستقر است و این مؤسسه توانسته لغت نامه دهخدا را در 222 جزوه در پنجاه جلد شامل بیست و شش هزار و چهار صد و هفتاد و پنج صفحه سه ستونی به قطع رحلی با تعداد شش هزار دوره چاپ و در اختیار علاقه مندان و محققان ایران و پژوهشگران جهان قرار دهد

 

به این ترتیب، لغت‌نامه از یادداشت‌های گردآوری شده توسط دهخدا بسیار فراتر رفت، و سازمان لغت‌نامه از آغاز تا پایان نشر کتاب، از همکاری تعدادی از لغت‌شناسان برخوردار شد که نام‌های آنها در مقدمهٔ ویرایش جدید (سال ۱۳۷۷) به‌عنوان عضو هیئت مؤلفان لغت‌نامه آمده است.



 

«نخست دانسته‌هاي خويش را از لغت گرد کردم و شواهدي که از بر داشتم بدان ملحق ساختم و آن گاه که گمان بردم محفوظات من به پايان آمده است به خواندن کتب نظم و نثر فارسي و عربي از ادب و علم پرداختم و چون فراهم ساختن مجموع لغات متداول محاورتي و کتبي مي‌خواستم، چنان که نظم و نثر خواص نويسندگان و شعراي دست‌رس را خواندم، از منظوم و منثور عاميانه و مبتذل نيز چشم نپوشيدم يعني بدان‌سان که شاه‌نامه‌ي فردوسي و ترجمه‌ي طبري بلعمي و تاريخ بوالفضل بيهقي را مطالعه کردم شبيه‌نامه‌ي تکيه‌ها و چهل طوطي و حسين کرد را نيز ديدم و شواهد و امثال جمله‌ي آن‌ها بيرون کردم و اين کار فحص و قطعي، حتي نوروز و عيدين و عاشورا، بيرون از بيماري صعب چند روزه و دو روز هنگام رحلت مادرم رحمة الله عليها که اين شغل تعطيل شد، و دقايقي چند که براي ضروريات حيات در روز، و مي‌توانم گفت که بسيار شب‌ها نيز، در خواب و ميان نوم و يقظه در اين کار بودم، چه بارها در شب از بستر برمي‌خاستم و پليته برمي‌کردم و چيزي مي‌نوشتم ....»

 

به ورثه خود وصيت مي کنم که تمام فيش هاي چاپ نشده لغت نامه را که ظاهراً بيش از يک ميليون است و از الف تا ياء نوشته شده و يقيناً يک کلمه ديگر بر آن نمي توان افزود به عزيزترين دوست من آقاي دکتر محمد معين بدهند که مثل سابق به چاپ برسد و اين زحمتي است جانکاه که اقلا معادل نصف تاليف است.

 

با ارزش‌ترین کتاب دهخدا پس از لغت نامه کتاب "امثال و حکم" است. کتاب امثال و حکم کتابی است که در آن همه ضرب المثل ها و حکمت ها و آیات قرآن و اشعار و اخبار و احادیثی که در زبان فارسی مصطلح هستند جمع آوری شده اند.
دهخدا خود نقل می‌‌كرد كه در كودكي شبي بالاي بام خوابيده بود و دربارة يكي از مثلهاي متداول در زبان فارسي می‌‌انديشيد،‌ از اسم «مثل» آگاه نبود، همين قدر درك می‌‌كرد آن جمله از نوع كلمات و لغات معمول نيست. قلم برداشت و چند تا از آن نوع يادداشت كرد. اين نخستين قدمي بود كه در راه تدوين امثال و لغات پارسي برداشت.


 هنگامی که دهخدا و یارانش در حال تهیه فیش و یادداشت برای لغات لغت نامه دهخدا بودند، اعتماد الدوله قراگزلو که در آن زمان وزیر معارف بود به دهخدا پیشنهاد داد که با توجه به این که با وسایل امروزی چاپ لغت نامه میسر نیست و تالیف لغت نامه کاری بسیار طولانی است، امثال، حکمت ها، احادیث و... را در کتابی جداگانه جمع آوری کند و منتشر سازد.
دهخدا نیز این پیشنهاد را پذیرفت و به این ترتیب امثال و حکم را در بین سالهای ۱۳۰۸ و ۱۳۱۱ به چاپ رسانید و در پایان کتاب فهرست اعلامی نیز به آن افزود. گروهی خرده گرفتند كه عنوان كتاب « امثال و حكم» است ولي در طی آن، اصطلاحات و كنايات و اخبار و احاديثی كه مثل نيستند،‌ فراوان آمده. دهخدا به نگارنده اظهار داشت:

 

"من خود متوجه اين نكته بودم، ولي از انتخاب عنوانی طویل نظير « امثال و حكم و مصطلحات و كنايات و اخبار و احاديث ...» خودداری و بعنوان ساده « امثال و حكم» اكتفا كردم". 
 راه ديگر هم حذف اصطلاحات و كنايات و غيره بود،‌ كه اگر استاد بدين كار دست می‌‌زد، خوانندگان خود را از فوايد بسيار محروم می‌‌كرد.    
نكته ديگر در باب اين كتاب، مقدمه نداشتن آن است. اصولاً،‌ استاد علامه در باب مقدمه كتابهاي خود احتياطی عجيب مقرون به وسواس داشت. در پاسخ سؤال نگارنده، راجع به علت عدم تحرير مقدمه براي امثال و حكم اظهار داشت:

"در زبان فرانسوي هفده لغت پيدا كردم كه در فرهنگهاي

عربي و فارسي همة آنها را «مثل» ترجمه كرده‌اند و در فرهنگهاي بزرگ فرانسوی، تعريفهايی كه براي آنها نوشته اند، مقنع نيست و نمی‌توان با آن تعريفات آنها را از يكديگر تميز داد. ناگريز توسط يكي از استادان فرانسوی دانشكده حقوق نامه‌ای به فرهنگستان فرانسه نوشتم و اختلاف دقيق مفهوم آن هفده لغت را خواستار شدم. پاسخي كه رسيد، تكرار مطالبی بود كه در لغتهای فرانسوی آمده بود، و به هيچ وجه مرا اقناع نكرد. از اين رو از نوشتن مقدمه و تعريف مثل و حكمت و غيره خودداري كردم. و كتاب را بدون مقدمه منتشر ساختم."

دهخدا جزو معدود شاعران دوره مشروطیت است که جهان بینی و جهان نگری روشنی دارد. هرگز دچار احساسات نمی شود و شعار نمی دهد.  
دهخدا اشعارش را در قالبهای معهود مثنوی، غزل، مسمط، قطعه، دوبیتی و رباعی سروده است.
مضامین اشعار او: وطن پرستی، دادخواهی، رسوا کردن ظالمان و حاکمان نالایق و مبارزه با ریاکاری و دورویی است.
یکی از ویژگیهای شعر دهخدا طنز تلخ و گزنده اوست که با تحلیل قوی و سرشارش همراه می شود.

دکتر محمد معین، اشعار دهخدا را به دو دسته تقسیم می کند که عبارتست از: 
نخست،اشعاری که به سبک متقدمان سروده است و بعضی از آنها دارای جزالت (فصاحت) و استحکامی است که تشخیص آنها از گفته های شعرای قدیم دشوار می نماید. 
دوم: اشعاری است که در آنها تجدد ادبی به کار رفته است. بسیاری از ادیبان معاصر، مسمط "یادآر ز شمع مرده یار آر" دهخدا را نخستین نمونه شعر نو به شمار می آورند.

 متن کامل این نوشته را در شماره پاییز فصل نامه الکترونیکی فرایند  بخوانید .

 

دانلود دومین شماره فصل نامه الکترونیکی فرایند

 دانلود ویژه نامه اینترنتی وبلاگ روش تدریس برای نوروز 1389

 

 


مطالب مشابه :


سال شمار یغما گلرویی

(4 ترانه ـ صدای تو /مرا به یادآر رمانِِ نامه‌ به‌ کودکی نظر با عنوانِ مرا به




زندگی نامه ی یغما گلرویی

(4 ترانه ـ صدای تو /مرا به یادآر / بوته انتشار ترجمه رمانِِ نامه‌ به‌ کودکی‌ که‌ هرگز




یلدا شبی به طول تمام تاریخ

تپش‌های قلبم را به باور خاطره‌هایم پیوند مرا و یادگاران مرا به نیکی یادآر.




قلب طلایی

رمــــــان کوچک نشست,یادآر که قلب مرا تا ابد در نشانم بدهد مرا به یکی اطاقها




مکتب ادبی رمانتیسم و جلوه های آن درشعر فارسی

در دوره ی رومانتیک « رمان » نسبت به سایر دی فسرده ، یادآر جان نثار و او مرا




علی اکبر دهخدا

مجموعه رویداد هایی که به یک یادآر ز شمع فرانسوی آمده بود، و به هيچ وجه مرا




مه‌سه‌لی کوردی

*****وبلاگ متنوع عبدالرحمن رحيمي نيا به حه یادار له کوتیان پشیله گووت به ده رمان




برچسب :