دوباره اسفند

چقدر اسفند دوست داشتنیه...هم بخاطر اینکه تولدمه... و هم  بخاطر اینکه بوی بهار میاد ... و هم بخاط اینکه همه روزهاش میتونه پر از امید و فعالیت باشه....خونه تکونی...خرید...رفتن بیرون های الکی....خیابونهای شلوغ...داشتن ها (خدایی نکرده) نداشتنها...همش یعنی زندگی در جریانه...یعنی هنوز زنده ایم...خدایا...به خاطر این سال خوبی که به من دادی...برای همه ی لحظات زیبا و دست نیافتنی ش ازت ممنونم...

................

امسال چند ماه آخر و پیانو کار نکردم.اما عوضش کلاسی که خیلی دوست داشتم رفتم کلاس بافتنی

دوباره بعد از عید شروع میکنم...هم خودم هم بیتا...به فکر یک مدرسه ی خوب برای بیتا هستم...دختر کوچولوی من قراره بره پیش دبستانی... هنوز کلاس زبان ثبت نامش نکردم.از اینکه ده تا کلاس بنویسمش خوشم نمیاد...نمیدونم کدوم براش بهتره....به هر حال فکر میکنم بهتره الان خوشحال و شاد باشه و زیاد سخت کار نکنه...و حسابی بچگی کنه...اخ که چقدر دوستش دارم.


مطالب مشابه :


دوباره اسفند

تنها گل باغچه ی زندگی مامان و بابا . یک آسمان هنر. خاطرات من و نینی و




باران باران ووووووووووباران.

تنها گل باغچه ی زندگی مامان و بابا . یک آسمان هنر. خاطرات من و نینی و




برچسب :