بررسي موانع و چالشهاي توسعه روستايي ايران از منظر برنامه ريزي

آرزو مختاري حصاري- كارشناس ارشد توسعه روستايي دانشگاه تهران

زهرا زارعي دستگردي- كارشناس ارشد توسعه روستايي دانشگاه تهران

چكيده

روستا و روستا نشيني در ايران از جايگاه و اهميت بسيار برخوردار است عدم توجه به فضاهاي روستايي ، بي توجهي به توان و امكانات توليدي نواحي روستايي و نيروي انساني پرتوان روستا از مشكلات اساسي در دستيابي به توسعه روستايي است . شناخت و تحليل ويژگيهاي برنامه ريزي توسعه روستايي كشور و بررسي و تحليل موانع و تنگناهاي توسعه از منظر برنامه ريزي ميتواند راه را براي توسعه يكپارچه روستاها هموار سازد . مشكلات و مسائل نواحي روستايي كشور بسيار است و هر ناحيه روستايي مسائل و مشكلات خود را دارد با وجود اين نواحي روستايي كشور در مجموع با مسائل و مشكلاتي مواجه اند كه توجه به آنها علاوه بر اينكه ضرورت برنامه ريزي توسعه روستايي را ايجاب مي كند بلكه بايد توجه خاصي به برنامه ريزي منطقه اي و محلي و برنامه ريزي نامتمركز نمود تا الويتهاي موجود در هر منطقه بطور دقيق مشخص گردد .

در اين مقاله سعي شده است در برنامه ريزي براي نواحي روستايي مسائلي از قبيل توجه به مراكز روستايي سطح پايين، پيامدهاي تمركزگرايي در برنامه‌ريزي توسعه روستايي و چالش‌هاي ساماندهي روستايي ايران مورد بحث و بررسي قرار گيرد.

كلمات كليدي :

توسعه روستايي ، برنامه ريزي ، موانع و چالشها

 مقدمه

به گفته بانك جهاني توسعه روستايي راهبردي است كه براي بهبود زندگي اجتماعي و اقتصادي مردم فقير روستايي طراحي شده است از آنجايي كه توسعه روستايي در واقع عاملي براي كاهش فقر است از اين رو بايد به نحو بسيار روشن و مناسبي براي افزايش توليد و بالا بردن بهره وري تلاش شود . اغلب دانشمندان كه با مسايل شهري و روستايي در ارتباطند اعتقاد دارند بايد در روستاها تحول بنيادي ايجاد گردد و تنها راه حل ، ارتقاي سطح زندگي مردم و توسعه همه جانبه روستاهاست(مهندسان مشاور DHV ، 1375 ) .با وجود سابقه 50 ساله برنامه ريزي ناحيه اي در ايران به مشكلات اساسي كشور در اين زمينه پاسخ لازم داده نشده است . اقتصاد كشور در گذشته به قدري قطبي و متمركز شده بود كه فعاليتهاي بعدي تمر كز زدايي قادر به ايجاد تغيير اساسي در آن نشده است . سكونتگاههاي روستايي نامتعادل است و در برابر معدودي شهرهاي متراكم و پر جمعيت ، انبوه سكونتگاههاي پراكنده و كم جمعيت وجود دارند كه قادر به ارايه خدمات لازم به ساكنان خود نميباشد . در چنين مواردي ، شهر و روستا به جاي اينكه واحدي يكپارچه و مكمل هم باشند در اغلب موارد در برابر يكديگر قرار گرفته اند(افراخته ، 1380 ).تهيه خدمات آموزشي ، رفاهي و بهداشتي براي روستاييان فعاليتي سودمند و كاملا" توجيه پذير است و بديهي است جاي دادن اين خدمات در يك نظام سلسله مراتبي مراكز خدمات روستايي كه با دقت طراحي شده است ، برابري و كارآيي را به همراه خواهد داشت با وجوداين بايد دانست كه برنامه ريزي مراكز روستايي ، في نفسه هدف نيست اگر اين برنامه ريزي به درستي انجام شود ، برنامه ريزي مراكز روستايي بخشي از راهبرد توسعه منطقه اي خواهد بود كه در آن سعي مي شود تا تنگناها و كاستي ها و ساختارهاي منطقه اي ، اجتماعي و اقتصادي از ميان برداشتهشود و از اين طريق، موقعيت شغلي و در آمدي خانوار هاي روستايي و شرايط زندگي شان بهبود يابد،براي رسيدن به اين هدف، برنامه ريزي مراكز روستايي ( با تكيه بر حد پايين سلسله مراتب سكونتگاهها ) مي تواند ابزار بسيار سودمندي باشد(كلانتري ، 1376 ).

 اهميت و ضرورت برنامه ريزي براي توسعه مراكز روستايي

در حال حاضر يكي از مهمترين نيازهاي جمعيت كشور را تأمين مواد غذايي و زيستي به خود اختصاص مي دهد لذا برنامه ريزي در جهت احيا و اصلاح منابع آب و خاك ، سرمايه گذاري در زمينه هاي مختلف توليدي بخش كشاورزي ، فعاليتهايي در زمينه بهزراعي و آموزشي و ترويج و ... از جمله مواردي است كه افزايش توليد و بهره وري بهينه در بخش كشاورزي را بدنبال دارد . افزايش توليدات كشاورزي از طريق برنامه ريزي درست منجر به كاهش قيمت و تورم در زمينه مهمترين كالاهاي مصرفي جمعيت گرديده و رونق اقتصادي را در كل اقتصاد ملي سبب مي گردد بنابراين برنامه ريزي توليدي در نواحي روستايي كه خود افزايش در آمد جامعه روستايي را بدنبال دارد ، رونق اقتصادي كشور و تأمين منافع كل جمعيت ايران را بدنبال خواهد داشت به اين لحاظ ، برنامه ريزيهاي توليدي و كشاورزي در نواحي روستايي داراي ضرورت و اهميت بسيار است . عدم برنامه ريزي در نواحي روستايي و ضعف امكانات زيستي ، سبب مهاجرتهاي شديد روستا به شهر گرديده و افراد با ترك روستا از سويي سبب تنزل و انحطاط نسبي روستاها مي گردند و از سوي ديگر به لحاظ فقدان مهارتهاي لازم و ضعف بنيه اقتصادي ، بناچار در حاشيه شهرها ساكن شده و به مشاغل كاذب روي مي آورند وبراي تضمين مؤفقيت ، برنامه ريزي مراكز روستايي بايد در درون راهبرد كلي توسعه روستايي قرار گيرد ، اين عمل ، ترجيحا" بايد از مراحل اوليه برنامه ريزي صورت گيرد . فرايند هاي برنامه ريزي ، معمولا" به صورت رهيافتي مرحله اي روي مي دهند كه در آن از يك توالي منطقي پيروي مي شود ، در مجموع اين نوع برنامه ريزي عناصري چون تدوين اهداف ، شناسايي معيار ها و گزينه ها ، گردآوري و تحليل داده هاي اوليه و ثانويه ،طراحي برنامه ، تصميم گيري ،اجراي برنامه و سرانجام ، نظارت و ارزشيابي متعاقب آن را در برمي گيرد  . برنامه ريزي ، فرايندي پيچيده است كه افزون بر موضوعات ديگر ، به خلاقيت تحليلي ، توانايي هاي هماهنگي و مديريتي و نيز به بينش لازم براي تصميم گيري سياسي نياز دارد هر چند كه فرايند تصميم گيري ، عموما" از فرايند برنامه ريزي جداست  . افزون بر اين ، برنامه ريزي تو سعه روستايي به مرور زمان ، جامع تر شده و در نتيجه ، قيد و بند هاي بخشي كه در آغاز وجود داشت سست تر شده اند . از آنجا كه موقعيت برنامه ريزي روستايي ، ارتباط تنگاتنگي با فرايند دگرگوني اجتماعي و اقتصادي مناطق روستايي دارد ، آميختن راهبرد برنامه ريزي مراكز روستايي در يك راهبرد جامع توسعه روستايي كه براي ان منطقه انتخاب شده ، داراي اهميتي حياتي است . در واقع امر ، تنها راه ، برنامه ريزي مناسب و رسيدن به يك ساختار روستايي متعادل و پويا ست كه مي تواند نياز ها را بر طرف كند و عدم قطعيت آينده را از ميان بر دارد(مطيعي ، 1382  ).

از نظر تعداد جمعيت كشور نيز ، 5/38 درصد از جمعيت ايران كه بيش از 23 ميليون نفر است در نواحي روستايي ساكن مي باشند . اين رقم برابر با جمعيت دو كشور شيلي و كوبا ، 2/1 برابر جمعيت عربستان صعودي ، 1/1 برابر جمعيت عراق ، 5/5 برابر جمعيت اردن و همچنين برابر مجموع جمعيت سه كشور اطريش ، بلژيك و دانمارك است در حاليكه تعداد جمعيت روستايي ايران 3/5 برابر جمعيت كشور نروژ مي باشد . آيا مي توان تصور نمود كه برنامه ريزي روستايي براي اين تعداد از جمعيت ضرورت ندارد ؟(مطيعي، 1382 )

توجه به برنامه ريزي براي مراكز روستايي سطح پايين

متاسفانه ، برنامه ريزي مراكز روستايي ( برنامه ريزي توسعه منطقه اي / روستايي ) دچار مشكلات اساسي است و روز به روز اجراي عملي راهبردهاي توسعه روستايي دشوار تر مي شود . مشخص است كه سكونتگاهها از نظر اندازه ،وضعيت اداري ، الگو هاي فيزيكي ، ويژگي هاي اجتماعي و كاركرد هاي اقتصادي داراي تفاوت هاي چشمگيري هستند اغلب كوچك ترين مراكز داراي زير ساخت مادي ابتدايي ، سطح نا كافي خدمات عمومي و خصوصي ، تقسيم كار ناقص و غيره هستند با اين حال در مراكز بزرگتر مشخصه هايي مانند آب لوله كشي ، برق ، راههاي آسفالته و تلفن بيشتر به چشم مي خورد بعلاوه كاركرد هاي اقتصادي متنوع ترند و ساختار توليد كمتر به سوي كشاورزي جهت گيري شده است . غالبا" ظرفيت اقتصادي مراكز كوچكتر چنان محدود است كه واگذاري نقش جدي در ايجاد رشد اقتصادي يا نقش انتقال توسعه روستايي به اين مراكز تقريبا" در حكم نوعي خيال پردازي است در واقع در اغلب موارد انتظار داشتن يك سرمايه گذاري توليدي كه داراي نتايج چشمگير و فوري باشد به ويژه در پايين ترين سطوح سلسله مراتب سكونت گاهها نسبتا" غير واقع بينانه است .  البته اين بدان معنا نيست كه مراكز پايين ترين سطح نمي توانند براي حوزه هاي نفوذ خود به مثابه مراكز خدماتي مناسب عمل كنند . عاقلانه است كه طراحان راهبردهاي مراكز روستايي  به اين پديده اذعان كنند اعتبار راهبرد برنامه ريزي مراكز روستايي، تنها زماني افزايش مي يابد كه ميان تقويت كاركرد هاي خدماتي مراكز پايين ترين سطح و تشويق ظرفيت هاي رشد زاي مراكز سطح ميانه و بالا  تمايزي قاطع گذاشته شود(ميسرا ، 1371 ).

راهبرد برنامه ريزي مراكز روستايي بايد تمايزات موجود را بشناسد و در قالب تقويت كاركردهاي خدماتي در پايين ترين سطوح و بروز پتانسيل هاي رشد زا در مراكز متوسط و سطوح بالاتر عينيت مي يابد (طاهري ، 1378).مراكز روستايي سطح پايين اگر بخوبي برنامه ريزي شوند در نواحي روستايي كه به آنها ارايه خدمات مي كنند تسهيلاتي را فراهم مي آورند كه در پيوند مستقيم با  نياز ها و و توان توسعه اين نواحي روستايي است . تنها اين مراكز هستند كه مبناي درستي را براي توسعه كشاورزي ، جذب مازاد نيروي كار روستايي و افزايش كيفيت زندگي جمعيت روستايي به وجود مي آورند . توسعه بايد از مبنا تا بالا روي دهد . تنها پس از اين توسعه است كه اكثريت بزرگي از جمعيت از پيشرفت هاي اقتصادي سود خواهد برد . در گذشته برنامه ريزي توسعه روستايي اغلب با برنامه ريزي خرد و تمركز بسيار محلي شده[1] بر پروژه ها و روستاها هم معنا بوده است . با اين حال ، روستاهاي كشور آنقدر كوچك هستند كه به ارزش آستانه اي اكثر خدمات اقتصادي و اجتماعي نمي رسند در نتيجه اگر چنين خدماتي در سطح روستا عرضه شوند ، كيفيت آنها علي رغم هزينه هاي بسيار بالا پايين خواهد بود . از اين رو توسعه روستايي موفقيت آميز به يك ساختار فضايي[2] كافي و مدرج كه نواحي روستايي را با مكانهاي مركزي سطح بالا مرتبط مي سازد ، نياز دارد . با وجود اين رشد مكانهاي مركزي بايد با نياز هاي توسعه در سطوح پايين تر مطابقت داشته باشد(مهندسان مشاور DHV ، 1375 ).مراكز خدمات رساني روستايي نقش بسيار پر اهميتي را در ارائه امكانات و خدمات مورد نياز روستاهاي تحت نفوذ خود دارا مي باشند زيرا اين مراكز به عنوان پايگاهي براي ايجاد تحرك و ميل به زيستن در نواحي روستايي تلقي مي شوند در ارتباط با تعيين مكان مناسب براي خدمات رساني روستايي در سطح در سطح دهستان و يا مجموعه روستايي ، مهمترين مورد تعيين و تنظيم چگونگي ساخت سلسله مراتبي در سطح مجموعه روستاها براي توزيع هر چه مناسبتر خدمات است تا جامعه روستايي بتواند از امكانات خدماتي موجود در سطح بالاتر سلسله مراتبي به نحوي هر چه بهتر سود برد . يكي از دلايل اصلي عقب ماندگي روستايي و عدم ميل به ماندگاري جمعيت در نواحي روستايي ضعف امكانات خدمات رساني و عدم دسترسي آسان اين جمعيت به مراكز ارائه خدمات است .( مطيعي ، 1382 )

شاتز برگ و كاب وگ ير معتقدند برخي ساختارهاي كنوني قدرت مي تواند باعث شود كه مراكز ارائه دهنده خدمات بعنوان جزاير پربركت در ميان دريايي از فقر روستايي عمل كنند . بنابراين در برنامه ريزي براي مراكز روستايي بايد تاحد امكان موانع فضايي ، اجتماعي – اقتصادي و سازماني را كاهش داد (مهندسان مشاور DHV ، 1371 ) .

پيامد تمركز گرايي و اثرات نامطلوب آن در برنامه ريزي توسعه روستايي

يكي از مسائل عمده و مهم در روشهاي برنامه ريزي در كشورهاي در حال توسعه تمركز گرايي و اثرات نامطلوب آن در توسعه روستايي بطور اعم و بخش كشاورزي بطور اخص مي باشد . عدم تمركز در برنامه هاي عمراني موتور پيشرفت و توسعه همه نواحي بويژه روستاهاست .

در طول دهه 1980 پيمايش‌هايي در جهت تمركززدايي اقتصاد بوسيله خصوصي سازي سرمايه‌گذاري بخش دولتي انجام گرفت. دولتها تشخيص دادند كه سازمانهاي غيردولتي نقش مهمي در ارائه خدمات به كشاورزان مي توانند ايفا كنند و به آنها كمك كردند تا در جهت توسعه كشاورزي در يك روش هماهنگ شده در يك چارچوب سياستهاي تمركززدايي ملي تلاش كنند. در اواخر دهه 1980 دنباله جديد سياستهاي توسعه روستايي بطور اساسي بوسيله سياستهاي تمركززدايي و ليبرالي قدرت گرفت. سياستهاي جديد استراتژيهاي توسعه را در تحقيقات كشاورزي، ارائه نهاده‌ها، بازاريابي محصولات، ترويج، خدمات دامپزشكي، خدمات اعتباري روستايي و مديريت منابع آب تغيير دادند و در حقيقت محدوده كاملي از فعاليتهاي توسعه روستايي تحت تأثير قرار گرفت(Smith,2001 ). تمركززدايي تأثيرات عميقي بر نظارت و كنترل دولت مركزي از جنبه‌هاي مالي و اقتصادي دارد اما در بسياري از كشورها تأثيرات تمركززدايي بطور ناسازگاري در جهت تضعيف بازده دولتهاي محلي و انتقال منابع از دولت مركزي است و در بسياري موارد انتقال كاركردها متناسب با انتقال منابع نيست و اين باعث كاهش كارايي مي‌گردد(Lai,2005 ).

در برنامه ريزي براي بخش روستايي نياز به اتخاذ يك رويكرد نامتمركز ويژه منطقه اي براي انتقال مسووليت بيشتر در زمينه مديريتي و برنامه ريزي توسعه از قدرتهاي مركزي به سطوح پايين تر اجرايي مي باشد .تمركز زدايي ، برنامه ريزي را قادر مي سازد كه به سطوح منطقه اي و محلي تقسيم شود و ابزاري فراهم كند كه بوسيله آن بتوان فعاليت هاي مختلف توسعه را در سطوح آمايشي گوناگون بطور مؤثري با يكديگر هماهنگ كرد و برنامه ريزان را قادر مي سازد كه با ادراك و حساسيت بيشتر نسبت به نيازها و مشكلات منطقه اي، آگاهي بيشتري داشته باشند . به اين طريق تنظيم طرحها ، برنامه ها و پروژه ها مطابق نياز هاي ويژه مناطق صورت ميگيرد و بنابر اين واقعي تر و مؤثرتر انجام ميشود . تمركززدايي ،نفوذ و انتشار بيشتر سياست هاي توسعه را به درون مناطق دور افتاده امكانپذير مي كند و مشاركت بيشتر مردم را در برنامه ريزي و تصميم گيري ممكن مي سازد  بويژه وقتي هدفهاي توسعه عبارت از ارتقاي رشد عادلانه تر اقتصادي و پاسخگويي به نياز هاي اساسي فقيرترين بخشهاي جمعيت باشد . مشاركت گسترده در تصميم گيري از ضرورتهاي فرايند توسعه و تمركززدايي راهي براي انگيختن اين مشاركت است ،اگرچه منافع بالقوه مديريت و برنامه ريزي نامتمركز آشكار است اما بالفعل ساختن اين منافع كاري دشوار و سخت است ( سازمان برنامه و بودجه ، 1378 ).

برنامه ريزي منطقه اي زماني مفهوم مي يابد كه تصميمات ملي ، در ارتباط با آن منطقه اتخاذ شده باشد ، وظيفه اصلي برنامه ريزي منطقه اي اين است كه تخصيصهاي عمودي موجود را به فعاليتهاي افقي تبديل كند .وقتي تصميمات برنامه ريزي حاصله گرفته شد نياز آشكار شده به تطبيق محلي به برخي اصلاحات جزئي در مورد تخصيصات منجر مي شود .

همان طور كه ويتز اشاره مي كند :" هدفهاي برنامه ملي معمولا" اهميت ملي دارند و ضرورتا" بر پايه اهميتهاي متفاوت عواملي كه در بخشهاي مختلف كشور عمل مي كنند استوار هستند ، در نتيجه صرف شكل گيري چنين عملي بدون ايجاد تعديلهاي مناسب در يك مكان خاص نمي تواند مؤثر باشد . بنابراين تنظيم يك برنامه در سطح ملي بطوريكه كاملا" با شرايط انساني و نهادي ناحيه اي خاص مناسب باشد ناممكن است ." درك چنين مشكلي در بسياري از كشورها موجب شد كه تلاشي در جهت شكل گيري نوعي عدم تمركز در فرايند تصميم گيري صورت گيرد ، غايت مطلوب اين است كه اينگونه عدم تمركز در برنامه ريزي و تصميم گيري موجب ايجاد يك تقسيم بندي در مسووليتها مي شود :

-     مقامات ملي ، مسووليت اهداف سياسي كلي و اجراي وظايفي كه بر فعاليتهاي ملي و بين المللي كشور اثر مي گذارند مانند نرخ ارز ، مقررات پولي و ماليات را بر عهده دارند .

-     مسوولان دولتي در سطوح مياني (مسوولان استاني ) مسووليت كارهايي را بر عهده دارند كه اساسا" بر فعاليتهاي منطقه اي اثر مي گذارند مانند برنامه ريزي مركز روستايي و توسعه روستايي بطور كلي (مهندسان مشاور DHV ، 1371 ).

شرايط مؤفقيت برنامه هاي روستا در زير ذكر شده است :

  1. مؤسسات و نهادها : نهادهاي اداري ، اجتماعي و مذهبي در تقويت و اجراي بهتر برنامه هاي توسعه روستايي مورد نياز مي باشد بنابراين بايد مجموعه نهادهاي ذيربط محلي به كار گرفته شود .
  2. مشاركت عمومي : چنانچه برنامه ريزي با همه قدرت و توانايي برنامه ريزي نتواند مشاركت و همكاري عموم روستائيان را در فعاليت هاي مطلوب پيش بيني شده بطور همزمان جلب كند ، برنامه هر چه با دقت تهيه شده باشد بي اثر خواهد بود و بيشتر هزينه ها ،نيروها و فرصتها به هدر خواهد رفت و هدفهاي برنامه ريزي قابل دسترس نخواهد بود .
  3. بازخور دانش و اطلاعات : ارزيابي دقيق مؤفقيت و شكست گذشته و حال برنامه (نقاط قوت و ضعف ) مي تواند راهها و روشهاي درست را براي برنامه ريزي آينده روستاها بدست دهد ( آسايش ، 1382 ).

در توسعه روستايي ، توانمند سازي جامعه و انجام برنامه ريزي هاي عملياتي[3] توسعه به روش مشاركتي كه امكان تحقق آن به صورت يكپارچه در سطوح محلي[4] همچون روستا ، دهستان و بخش بيشتر فراهم مي باشد از جايگاه ويژه اي برخوردار است كه در چارچوب رويكرد توسعه يكپارچه و محلي بعنوان رويكرد و انتخابي راهبردي در توسعه روستايي ميتواند محقق شود (بهزادنسب ، 1382).

چالش هاي سامان دهي مناطق روستايي در ايران 

ساماندهي روستايي با رويكرد همه جانبه و جامع گامي در فرايند برنامه ريزي و توسعه نواحي روستايي به ويژه در سطح محلي است با توجه به نبود سطح محلي در نظام برنامه ريزي كشور طرحهاي ساماندهي مي توانند به عنوان طرحهاي جامع توسعه روستايي در سطح محلي اين خلأ را پر كنند در واقع اگر طرحهاي ساماندهي روستايي بتوانند به عنوان چارچوب برنامه ريزي در سطح محلي ايفاي نقش كنند و تعادل مناسبي را با طرحهاي بالادست و فرودست خود داشته باشند نقش مؤثري در فرايند برنامه ريزي توسعه نواحي روستايي كشور خواهند داشت (رضواني ، 1383 ).

سطوح ساماندهي فضاها و مراكز روستايي به شرح زير سطح بندي مي شود :

الف – حوزه روستايي؛ اجتماعي از چند آبادي هم جوار و مرتبط در قلمرو جغرافيايي و فرهنگي همگن با عملكردهاي نسبتا" همسان است كه يك كانون جمعيتي برتر را شامل مي شود و جمعيت ان تا 5 هزار نفر مي رسد ، قابل ذكر است كه مناطق روستايي كشور حدودا" شامل 8000 حوزه روستايي مي باشد .

ب – مجموعه روستايي ؛ تجمعي از چند حوزه روستايي است كه به دلايلي به هم پيوسته يا وابسته اند و حوزه نفوذ كنوني يا آتي يك مركز برتر روستايي را تشكيل مي دهند و جمعيتي حداكثر تا 12 هزار نفر راغ در بر مي گيرند . در كل مناطق روستايي كشور ، حدودا" 2500 مجموعه روستايي پيش بيني مي شود .

 پ - منظومه روستايي ؛ از تجمع چند مجموعه روستايي شكل مي گيرد و شامل وسيع ترين قلمرو جغرافيايي براي عملكرد يكپارچه و پوشش خدماتي در محيط روستايي است كه با مركزيت حد اقل يك كانون شهري و يا روستايي بزرگ شكل گرفته است . جمعيت منظومه روستايي با توجه به شرايط مختلف ، بدون احتساب جمعيت شهري و مركز منظومه بين 20 تا 40 هزار نفر مي باشد .عرصه هاي روستايي كشور حدودا" شامل 800 منظومه روستايي مي باشد (عظيمي ،الف 1382).

 از منظر سامان دهي روستايي برنامه ريزي براي روستا با دو چالش عمده روبروست ،يكي پراكندگي نامناسب روستايي در سراسر كشور است كه تعداد روستاها در جنوب و جنوب شرقي ايران ،اندك و لي در نقاط شمالي تعداد روستاها زياد است . ديگري توزيع نامناسب جمعيت در نقاط روستايي است ،تعداد جمعيت در بعضي از روستاها 4000 نفر ودر بعضي نقاط زير 40نفر است . توزيع نامناسب جمعيت برنامه ريزي را دچار مشكل كرده است و نا گزير هستيم به ساماندهي روستاها بپردازيم تا در قالب يك طرح ساماندهي روستا ، مديريت و ارايه خدمات را در سطح كشور سازماندهي كنيم . بنابر اين پيش نياز تدوين برنامه توسعه روستايي داشتن يك طرح ساماندهي روستايي براي مناطق مختلف است تا مشخص شود كه آيا روستا براي ارايه خدمات آستانه جمعيتي را دارد ؟ و آيا ارايه خدمات از نظر اقتصادي توجيه پذير است ؟

يك راه حل تجميع روستاها است ولي در قبل از انقلاب و بعد از انقلاب ، بدون استثنا  تمام روستاها كه تجميع شده بودند به حالت اوليه برگشتند . دلايل پراكندگي دوباره روستا بخشي اقتصادي و بخشي اجتماعي – فرهنگي است ،حتي در روستاهاي تجميع طرح هادي را اجرا كردند ولي عملا"طرح تجميع جواب نداد . بايد دنبال الگوهاي كه اشكالات الگوي تجميع را نداشته باشد باشيم . در هر منطقه به شناسايي روستاهاي مركزي بپردازيم و حوزه نفوذ آنها را مشخص كنيم و خدمات رساني را بصورت سلسله مراتبي داشته باشيم  (كلانتري ، 1384 ).

دو هدف مشخص در الگوي سطح بندي مراكز روستايي وجود دارد ، نخستين هدف ، تعيين سطوح سه گانه روستايي و مراكز آنهاست و دومين هدف نحوه تجهيز مراكز روستايي به خدمات مورد نياز است كه براي اين كار بايد ضوابط و استانداردها از جمله آستانه هاي جمعيتي ، فواصل دسترسي به خدمات و نوع خدمات مورد نياز هر مركز بايد بطور دقيق مشخص گردد(عظيمي ،الف 1382 ).

در كل وجود چالش هاي زير ، برنامه هاي توسعه روستايي و  برنامه ريزي تحقق توسعه پايدار روستايي را با توجه به ساختارهاي اجتماعي - اقتصادي ، نهادي –مديريتي و مكاني –فضايي موجود دچار مشكل ساخته است :

چالش هاي اقتصادي – اجتماعي :

ü      پراكندگي شديد نقاط جمعيتي روستايي ، تعدد مراكز جمعيتي ،كوچك بودن و ناپايداري بسياري از آنها

ü      عدم وجود ساختارهاي مشاركتي (سازمانهاي غير دولتي ) توانا و تحرك بخش به جوامع روستايي

ü      نامناسب بودن وضع مالكيت ارضي و نظام بهره برداري كشاورزي

ü      عدم انسجام اجتماعي بين توليد كنندگان خرد روستايي

ü      روابط نا متعادل شهر و روستا و در نتيجه توسعه نيافتگي جامعه روستايي

ü      كمبود سازمانها و نهادهاي مردمي براي مشاركت در توسعه روستايي

ü      دشواري نگهداري جمعيت در محيط هاي روستايي بدليل مشكلات اقتصادي و اجتماعي

ü      شهرگرايي روستائيان كه عامل تهديد توسعه روستايي است.

موانع نهادي و ساختاري:                                                                                       

ü      تسلط ساختار بخش نگري (با وجود تاكيدبر جامعيت و فضايي بودن برنامه ها)بركليت برنامه ها

ü      عدم ارتباط منسجم و كارا بين سازمانهاي اجرايي در جهت رسيدن به اهداف برنامه

ü      و جود ساختار مديريتي متمركز( از بالا به پائين) با وجود پذيرش منطقه اي و استاني كردن برنامه ها

ü      وجود ساختار فضايي متمركز درنظام مكاني-فضايي كشورو اهميت كانونهاي شهري نسبت به سكونتگاههاي روستايي

ü      عدماعتقاد بعضي از تصميم گيران و تصميم سازان در ساختار برنامه ريزي كشور به امر توسعه روستايي

ü      فقدان برنامه جامع توسعه روستايي

ü      عدم وجود هماهنگي بين سازمانها و مراكز مسوول توسعه روستايي و تداخل وظايف آنها با يكديگر

ü      نابساماني در مديريت سرزمين و كاربري اراضي

ü      نبود برنامه هاي دراز مدت و كاربردي براي سازماندهي سنجيده مراكز و فضاهاي روستايي كشور

ü      عدم وجود جايگاه مشخص قانوني در زمينه برنامه ريزي روستايي كشور

ü      فقدان الگو و مدل مشخص براي توسعه روستايي

ü   ناقص بودن سطوح برنامه ريزي در كشور بصورت نداشتن برنامه ريزي در سطح محلي با عدم تفكيك دقيق مسووليتهاي برنامه ريزي در سطوح ملي ، منطقه اي و محلي

برنامه ريزي در جهت شناسايي روستاهاي مركزي براي ارائه خدمات مناسب و مورد نياز ، ايجاد مشاغل غير زراعي وتوسعه صنايع روستايي ، يكپارچه سازي اراضي كشاورزي ، كاهش مهاجرت روستاييان ،توسعه منابع انساني و ...مي تواند چالشهاي موجود در توسعه روستايي را تا حدي حل نمايد.

نكات  قابل توجه برنامه ريزان در فرايند برنامه ريزي توسعه روستايي

  • نياز سنجي افراد منطقه مورد نظر
  • شناسايي و آگاهي از موقعيت منطقه مورد نظر
  • برنامه ريزي بصورت محلي و غير متمركز
  • شناسايي و توجه به عوامل درون زاي توسعه روستايي (توسعه درون زا )
  • مشاركت مردم در طرح ، برنامه ريزي ،اجرا و ارزشيابي برنامه ها(عظيمي ، ب1382)
  • تهيه طرحهاي سامان دهي روستاها با هدف ارايه خدمات مطلوبتر در زمينه هاي مختلف به روستاييان
  • تهيه برنامه هايي جهت تقويت بنيه مالي روستاييان از طريق جذب سرمايه هاي دروني ،بيروني و جذب تسهيلات بانكي
  • تدوين  برنامه هاي آمورشي لازم در زمينه هاي مختلف امور اقتصادي و اجتماعي به روستاييان ، شوراهاي اسلامي روستا ، زنان و جوانان روستايي
  • تهيه برنامه هايي در جهت جلوگيري از توسعه روند خرده مالكي زمين ها در روستا
  • تهيه طرح استعداد سنجي بر حسب برنامه ريزي منطقه اي در كشور با هدف ايجاد و توسعه مشاغل بخش كشاورزي ،  صنايع تبديلي و تكميلي وابسته به بخش كشاورزي ،خدمات ،صنايع روستايي و ...

 نتيجه گيري و پيشنهادها

در كليه كشورهاي در حال توسعه تكنولوژي يا فنون روستايي واقعا" عقب افتاده است كه دليل عمده آن مي تواند منزوي بودن مناطق روستايي از مراكز شهري و كشاورزي از صنعت باشد هنگام آن فرا رسيده است كه گرايش هاي دو گانگي از برنامه ريزي توسعه حذف شوند ، گرايش هايي كه شهر (ي) را در مقابل روستا (يي) و صنعت را در مقابل كشاورزي قرار مي دهد در عوض بايد گرايش به قرار دادن شهر در كنار روستا و صنعت در كنار كشاورزي و بطور كلي هماهنگي اين عناصر در برنامه ريزي توسعه ملحوظ نظر باشد . بايد سعي شود موانع موجود بر سر راه هماهنگي ، جامع بيني و در كنار هم قرار دادن عناصر فوق الذكر شناسايي شوند و نياز كنوني پيشبرد ، بهبود و ارتقاي فني فعاليتهاي روستايي است كه در زمينه هاي غيرزراعي ايجاد اشتغال كند بنابراين نياز فزاينده اي به برنا مه ريزي منطقه اي در جهت ائتلاف مناطق شهري و روستايي و نوسازي فني و اصلاح كلي آنها حس مي شود. برنامه ريزي در جهت شناسايي روستاهاي مركزي براي ارائه خدمات مناسب و مورد نياز ، ايجاد مشاغل غير زراعي وتوسعه صنايع روستايي ، يكپارچه سازي اراضي كشاورزي ، كاهش مهاجرت روستاييان ،توسعه منابع انساني و ...مي تواند چالشهاي موجود در توسعه روستايي را تا حدي حل نمايد.

بدليل وجود تنگناهايي در توسعه روستايي ايران و برنامه ريزي آن  بايد در جهت اقدامات زير گام برداشته شود :

·         بدليل عملي نشدن طرح تجميع در ايران بايد روستاهاي مركزي جهت ارائه خدمات بهتر شناسايي شود .

·         تعادل مناسب در سيستم فضايي مناطق براي توزيع عادلانه حد اقل امكانات و خدمات ضروري براي آحاد روستائيان ايجاد شود .

·         در مورد روستا هاي خيلي كوچك ، در راستاي توسعه انساني و خدمات رساني نبايد فقط از ديد صرفا" اقتصادي نگريسته شود .

·     در جهت تلفيق صنايع روستايي در چهار چوب برنامه ريزي ملي سراسري تلاش شود و اقداماتي در جهت تشويق صنايع جديد و كوچك مقياس در روستا صورت گيرد .

·     مشاركت تعاملي روستائيان در طرح ،برنامه ريزي ،اجرا و ارزشيابي برنامه ها جهت عملي شدن و مؤفقيت آميز بودن آنها ضروري است .

·         نياز سنجي افراد منطقه مورد نظر قبل از برنامه ريزي امري اجتناب ناپذير بايد باشد .

 

 

 


[1] . highly localized concentration

[2]. Spatial structure

[3] . action planning

[4] . local


مطالب مشابه :


فهرست دروس كارشناسي ارشد جغرافياوبرنامه ريزي شهري

سامانه دانشگاه تمام حقوق اين وب سايت و مطالب آن متعلق به نگاهي به جغرافیایی طبیعی دانشگاه




پل جدید شهر اهواز

وبلاگ گروه جغرافیا و برنامه ریزی شهری دانشگاه آزاداهواز سامانه آموزش دانشگاه آزاد




اطلاعیه مهم برای دانشجویانی که با من پروزه مالی اخذ کرده اند(دانشگاه آزاداهواز)

حسابداری و حسابرسی - اطلاعیه مهم برای دانشجویانی که با من پروزه مالی اخذ کرده اند(دانشگاه




معرفی رشته مهندسی محیط زیست – دانشگاه آزاد اسلامی اهواز

معرفی رشته مهندسی محیط زیست – دانشگاه آزاد اسلامی اهواز گسترش روز افزون جمعیت انسانها در




بررسي موانع و چالشهاي توسعه روستايي ايران از منظر برنامه ريزي

گروه شهرسازی دانشگاه ریزی شهری دانشگاه آزاداهواز سامانه آموزش دانشگاه آزاد




مدیریت یکپارچه شهری

گروه شهرسازی دانشگاه ریزی شهری دانشگاه آزاداهواز سامانه آموزش دانشگاه آزاد




شهرسازی در دوره ساسانی

وبلاگ گروه جغرافیا و برنامه ریزی شهری دانشگاه آزاداهواز سامانه آموزش دانشگاه آزاد




طبقه بندی پست های شهرسازی( planning در کانادا

گروه شهرسازی دانشگاه ریزی شهری دانشگاه آزاداهواز سامانه آموزش دانشگاه آزاد




خیابان یانگ-تورنتو- کانادا( ارسالی از عکاس)

گروه شهرسازی دانشگاه ریزی شهری دانشگاه آزاداهواز سامانه آموزش دانشگاه آزاد




برچسب :