تجربیات بالینی یک کارورز: همه وجدانم درد می کرد حس خوبی نبود و بدتر هم شد ...




احساس خوب    احساس بد

(معنوی)

روز غمگینی بود از صبح دلم گرفته بود هوا هم دلش مثل هوای دل من ابری بود. بعد از حضور در بخش مشغول کارهای همیشگی شدم. علائم حیاتی و رگ گیری انجام دادم و مثل همیشه نبودم. ارتباطم با بیماران کم شده بود ولی باز گاهی می خندیدم و سعی می کردم مهربان تر رفتار کنم. همه چیز به آرامی سپری می شد. در حین بازگشت از صبحانه، مردی که جلو بخش روی صندلی نشسته بود و با صدای آرام  از روی قرآنی که در دست داشت می خواند گویی از این عالم و آدم ها فرسنگ ها فاصله گرفته بود. او هم انگار فهمیده بود ماها و بیمارستان ها همه وسیله هایی هستیم و اصل ماجرا دست کس دیگری است ... او به دنبال سرچشمه رفته بود!! با دیدن این صحنه حس خوبی در درونم جان گرفت و لبخندی بر لبان نقش بست گویی یاد خدا خاطرم را نوازشی داده بود و با حسی تازه وارد بخش شدم.

گویی امید و جان تازه ای گرفته بودم به مادران در شیر دادن به کودکان شان کمک کردم و از دیدن لطف های پروردگار و حس زیبای مادری لذت می برد و گاهی درون تریتمنت که بودم به صندلی های بیرون بخش نگاهی می انداختم و یاد کلمات خدایی در دالان ذهنم می پیچید تا اینکه ساعت 12 شده بود و موقع نهار بود ... که ناگهان بیمار تخت 12 گفت من می توانم غذا بخورم آخر گفته اند چیزی نخورم.

 از انجایی که تعداد بیماران زیاد بود و مشکل همه را نمی دانستم به او گفتم صبر کن و سریعا به سراغ پروند و کاردکس بیمار رفتم  و در همین حین از پرستار مربوط نیز سوال کردم و او جواب داد: نه چیزی نخورد چون می خواهد برای ختم حاملگی به زایشگاه برود ناگهان چشمانم گرد شد و سوال کردم برای چه؟؟

بعد از خواندن پرونده بیمار متوجه شدم. مورد الیگو هیدروآمینوس بوده که در سونو آخر مایع آمینوتیک صفر شده بود و قرار بود جنین 24 هفته را از رحم او خارج کنند و خود بیمار این را نمی دانست! فقط به او گفته شده بود که باید به زایشگاه برود.

به پرستار مربوط گفتم: چرا به بیمار چیزی نگفته اید او هم که گویی اصلا قضیه خیلی ساده و بی اهمیتی است گفت خوب چه فرقی می کند تو برو بگو.

خودم را مسئول احساس کردم گفتم خودش باید موضوع را بداند. حق دارد. از تریتمنت به سمت تخت 12 راهی شدم در سرم پر از فکر بود گویی می خواستم خبر مرگ عزیزی را بدهم  اشک در چشمانم جمع شده بود چگونه باید برایش توضیح می دادم؟ دائم به ختم بارداری فکر می کردم و گاهی هم می پرسیدم از خدا چرا؟ ولی من به عنوان یک پرستار باید محکم تر می بودم و مراقبت از بیمار که فقط جسمی نیس باید از روح بیمارم نیز مراقبت کنم.

خیلی زود خودم را بالای سر خانم ... بیمار تخت 12 رساندم دیدم با حالتي نگران منتظر نگاهم مي كرد. در همین حین صداي خدمه كه مي خواست بيمار را به زايشگاه ببرد مي آمد. بيمار  گفت مي خواهند چيكار كنند؟ من به كسي خبر بدهم؟ ترسيده بود كنارش رفتم و دستانش را در دست گرفتم و آرام شروع به صحبت كردم فقط نگاهم مي كرد و بغض در گلويش خفه شد. اول با صدایی آرام ماجرا کم شدن مایع را برایش توضیح  دادم و گفتم که طبق سونوگرافی که امروز انجام دادی میزان مایع دور جنین صفر شده و امکان ماندن جنین در این شرایط نیست و او گریه می کرد و می گفت چرا؟ در جوابش گفتم که  هیچ کسی در این مورد مقصر نیست تو نباید امیدت را از دست بدهی. به فرزند سالم دیگری که داری فکر کن در هر کار خداوند صلاح و مصلحتی نهفته است می دانم تحمل این موضوع که به احتمال زیاد جنینت زنده نماند سخت و دشوار است ولی به این فکر کن که نوزادی با مشکلات زیادی بدنیا می آوردی در هر کار خدا حکمتی نهفته است  نگاهم می کرد و دستانم را فشار می داد و بلند شد و اشک هایش را پاک کرد و گفت باید به مادرم اطلاع دهم و بعد در تماس گرفتن با خانواده اش به او کمک کردم.

مادر به زایشگاه فرستاده شد در حالی که غم را از نگاهش می شد خواند ولی نگاهی در آخر به من کرد و گفت من راضیم به رضای خدا و گویی با تمام قدرتش برای مواجه شدن با این بحران رهسپار می شد.

او رفت و من نیز از بخش خارج شدم دیگر نمی توانسم خودم را قوی نشان بدهم به پهنای صورتم اشک می ریختم بالای پله های بیرون  بخش جایی دور از همه گریه کردم.
 



ماساژ رحمی

روز شنبه صبح  همراه با دوستم در بخش زنان یک حضور یافتیم. هنوز از راه  نرسیده بودیم  پرستار بخش تا متوجه شد که ما دانشجو هستیم گفت همه وی اس ها را بگیرید. من و دوستم نگاهی به بخش انداختیم تمام تخت ها به جز یک تخت پر بود تمامی علائم حیاتی را گرفتیم و سرم ها را آماده کردیدم و چند خونگیری و تعویض آنژیوکت نیز انجام دادیم خلاصه کارها تمامی نداشت و در همین حین  مادری با ویلچر از زایشگاه به بخش آمد پرستار دوباره فرصت را غنیمت شمرد و گفت کارهای این بیمار اعم از کنترل علائم حیاتی و ماساژ رحمی با شما.

هر نیم ساعت ماساژ رحمی و کنترل فشار را برایش انجام دادیم سومین نوبت را ساعت نه و نیم انجام دادیم و پنج دقیقه بعد مادر اعلام کرد که به شدت ادرار دارد و می خواهد به دستشویی برود ماجرا را به پرستار گفتم و او گفت اشکالی ندارد آخرین نوبت ماساژ را انجام بدهید بعد برود  من سریع فشارش را دوباره گرفتم و می خواستم ماساژ بدهم دیدم مادر بی تاب است و به شدت دستشویی دارد و از آنجایی که هنوز از نوبت قبلی ماساژ هم زمانی نگذشته بود دیگر ماساژ را انجام ندادم و او را تا دستشویی همراهی کردم و برگشتیم  و یک ماساژ رحمی مادر ماند!

وقتی کارها کمتر شد نشستم و به اتفاق پیشامده و عواقب آن فکر کردم. خونریزی زیاد! هماتوم!! یعنی اگر یک بار کمتر ماساژ رحمی بدهی چه می شود؟؟ دائم با خودم کلنجار می رفتم وجدانم لحظه ای ساکت نمی شد ولی نمی دانستم چه کار باید انجام بدهم پس به وجدانم آرام و بی صدا طوری که دیگران نفهمند گفتم ساکت شو و از روی ماجرا گذشتم.....

1. برای بیمار یک بار کمتر ماساژ رحمی دادم.

2. همه وجدانم درد می کرد حس خوبی نبود و بدتر هم شد وقتی که به راحتی از روی ماجرا گذشتم.

3. دائم به عواقب کارم فکر می کردم این اتفاق هیچ نکته خوبی نداشت ولی نکته بد زیاد داشت آگر رحم خانم جمع نشده بود! اگر خونریزی  ادامه داشت  چه عوارضی منتظر مادر بود
4.  هر اقدام پرستاری را درست و کامل انجام بدهم.

5. می توانستم به پرستار بگویم و از او کمک بخواهم یا می توانستم وقتی از دستشویی برگشت برایش دوباره خونریزی و قوام رحم را چک کنم.

6. دفعه بعد نمی دانم نگذارم مادر به دستشویی برود تا من سر وقت معین ماساژش را انجام دهم یا بگذارم برود و وقتی برگشت دوباره ماساژ رحمی اش را انجام دهم.

نکته:
خونريزي بعد از زايمان يكي از علل عمده مرگ و مير مادران به خصوص در كشورهاي در حال توسعه مي باشد. شيوع اين خونريزي در زايمان طبيعي 2-4 درصد و در سزارين 6 درصد گزارش شده است. آتوني رحم مسئول 75-90 درصد موارد خونريزي بعد از زايمان مي باشد كه در صورت عدم انجام اقدامات مناسب در جهت اصلاح آن احتمال مرگ و مير مادر افزايش خواهد يافت. 
 
مواجهه با خونريزي مهبلي بعد از زايمان كاملاً طبيعي است حتي اگر زايمان سزارين داشته ايد به طور متوسط ميزان خوني كه در زايمان طبيعي از دست مي رود در حدود 500 سي سي است. بعد از سزارين متوسط خوني كه از دست مي رود دو برابر مي شود كه حدود یک ليتر است. بسياري از پزشكان به منظور به حداقل رساندن خونريزي شديد از طريق سرم مادر اكسي توسين يا تزريق عضلاني متيل ارگونوين انجام مي دهند اين دارو به منقبض شدن رحم كمك مي كند. بعد از زايمان چه طبيعي چه سزارين رحم به منظور بستن رگهاي خوني شروع به انقباض و فشردن رگ ها مي كند و در نتيجه خونريزي كاهش مي يابد در صورتي كه رحم به طور طبيعي منقبض نشود ممكن است خونريزي شديد اتفاق بيافتد.

خونريزي بعد از زايمان Postpartum Hemorrhage

خونريزي بعد از زايمان در نتيجه خونريزي بيش از حد از محل لانه گزيني جفت، تروما دستگاه تناسـ لي و ساختمانهاي مجاور و يا هر دو رخ مي دهد كه به دو صورت است:

خونريزي زودرس بعد از زايمان Early PPH:

خونريزي بيش از 500 سي سي در 24 ساعت اول بعد از زايمان را خونريزي زودرس بعد از زايمان گويند.

شايع ترين علل خونريزي زودرس بعد از زايمان:

1-    آتوني رحم

2-    پارگي واژن و سرويكس

  خونريزي ديررس بعد از زايمان Late PPH:

خونريزي بعد از 24 ساعت اول بعد از زايمان را خونريزي دير رس زايمان  گويند.

تشخيص افتراقي مهم PPH ديررس:

1-    جمع نشدن خوب محل جفت

2-    باقي ماندن تكه اي از بافت جفت در رحم

3-    پوليپ جفتي

براي درمان خونريزي تأخيري بعد از زايمان كورتاژ سريع ضرورت دارد.

ويژگي باليني:

در صورتي كه فوندوس به حد كافي در دوره بعد از زايمان كنترل نشده است خون از واژن خارج نشود و به جاي آن در حفره رحم تجمع پيدا كند بنابراين ممكن است هزار ميلي ليتر خون يا بيشتر حفره رحم را متسع كند و در همين حال در اثر عدم توجه رحم بزرگ شناسائي نشود و يا به اشتباه ورقه اي از چربي شكم به جاي رحم ماساژ داده شود. بنابراين وظيفه مراقبت از رحم در دوره بعد از زايمان نبايد به افراد بي تجربه واگذار شود.

آتوني رحم:

ناتواني رحم در انقباض مناسب به دنبال زايمان از علل شايع خونريزي زايماني است.
در بسياري از موارد آتوني رحم بخوبي در سير زايمان قابل پيش بيني است. به عنوان مثال رحمي كه بيش از حد متسع است بعد از زايمان در معرض خطر بالاي هيپوتوني قرار دارد.بنابراين زنان داراي جنين درشت يا حاملگي چند قلو و يا زنان مبتلا به هيدرامينوس مستعد خونريزي ناشي از آتوني رحم هستند. همچنين زناني كه در آنان ليبر با فعاليت رحمي بسيار شديد يا تقريباً غير مؤثر همراه است احتمالاً در اثر آتوني حمي بعد از زايمان به خونريزي شديد مبتلا مي شوند.
به طور مشابه در ليبرهائي كه توسط اكسي توسين آغاز يا تحريك مي شوند احتمال خونريزي و آتوني رحم بعد از زايمان افزايش مي يابد. ممكن است در زناني كه پاريته بالائي دارند خطر آتوني رحم افزايش يدا كند.

تشخيص:   

افتراق خونريزي ناشي از آتوني رحم و خونريزي ناشي از پارگي ها به طور نسبي بر اساس عوامل خطر زمينه ساز و وضعيت رحم صورت مي گيرد. اگر خونريزي عليرغم وجود رحم سفت و كاملاً منقبض ادامه پيدا كند به احتمال زياد ناشي از پارگي است. وجود خون روشن نيز بر پارگي دلالت دارد. به منظور كسب اطمينان از نقش پارگي به عنوان علت خونريزي مشاهده دقيق واژن و سرويكس و رحم ضرورت دارد.

هميشه بلافاصله بعد زايمان جفت بايد با لمس فوندوس رحم اطمينان حاصل شود كه رحم به خوبي منقبض است اگر رحم سفت نباشد ماساژ شديد ضرورت مي يابد. در اكثر موارد تزريق داخل وريدي 20 واحد اكسي توسين در 1000 ميلي ليتر محلول رينگر لاكتات يا نرمال سالين با سرعت تقريباً 10 ميلي ليتر در دقيقه و به طور همزمان ماساژ كارآمد و اثر بخش در انقباض رحم موثر واقع مي شود. اكسي توسين نبايد به صورت دوز رقيق نشده تجويز شود چون ممكن است در پي آن هيپوتا نسيون شديد يا آريتمي قلبي به وجود آيد.

اكسي توسين تنها داروئي است كه هم جنبه پيشگيري دارد و هم عارضه جدي بدنبال مصرف آن مشاهده نشده است. اگر انفوزيون سريع اكسي توسين مؤثر واقع نشود متيل اورگونوين به مقدار 0.2 ميلي گرم به صورت داخل عضلاني يا داخل وريدي تجويز مي شود اين دارو ممكن است انقباض كافي رحم را براي كنترل خونريزي تحريك كند. متيل اورگونوين باعث افزايش فشار خون مي شود و در افراد مبتلا به فشار خون بالا منع مصرف دارد.
منبع: کتاب پرستاری و بهداشت مادر و نوزاد، میترا ذوالفقاری و  احمد علی اسد نوقابی. انتشارات بشری1388. صفحات 352-353 


فیلمبرداری در حین انجام پروسیجر

شیفت های اولم بود که در بخش فوریت کار می کردم هیجانی در این بخش وجود داشت که برایم خوشایند بود. سرعت و مهارت داشتن از فاکتور های موفقیت در امور بود.

اواسط شیفت خانمی را به علت خودکشی  آوردند لتارژ بود و بی قرار بود و همسرش وی را آورده بود بعد از ویزیت توسط پزشک قرار شدن معده اش را شستشو دهیم و برای گذاشتن لوله بینی معده ای من داوطلب شدم.

همسر بیمار که از ابتدا با گوشیش را در دست داشت و چند تماس نیز گرفت و به طور خیلی رسمی و بدور از کمی ناراحتی کنار تخت ایستاده بود و حتی ذره ای تلاش در جهت آرام کردن همسرش نکرد و همراه پزشک فوریت مشغول گذاشتن لوله معده شدیم بیمار نه تنها همکاری نمی کرد مقاومت نیز از خودش نشان می داد با کمی سختی و تلاش توانستیم لوله را برایش بگذاریم

در حین تلاش کردن و صحبت کردن با بیمار برای همکاری و تسکین بی قراریش متوجه شدم شوهر بیمار مشغول فیلمبرداری از ماست و تمام واقعه را در حال ضبط کردن است به او نگاهی کردم ولی از آنجایی که مشغول کار خودم بودم حواسم را به درست انجام دادن کارم معطوف کردم.
حس خوبی نسبت به همسر بیمار نداشتم و کارش ذهنم را درگیر کرده بود به پرستار با سابقه ای که در بخش بود موضوع را گفتم  او هم تعجب کرد ولی حرف یا راهنمایی برای گفتن نداشت. آن شیفت تمام شد و یک سوال نه چند سوال  در ذهنم نقش بست.
چرا همسر بیمار فیلم گرفت؟ آیا این کار از لحاظ قانونی درست است؟ واکنش مناسب در این موقعیت چیست؟ آیا او این حق را دارد؟

1- در حال انجام پروسیجر درمانی از من توسط همراه بیمار فیلمبرداری شد.

2- حس کنجکاوی که چرا همسر بیمار فیلم برداری می کند و این فیلم چه فایده ای دارد با توجه به اینکه همسرش خودکشی کرده است. کمی هم حس سردرگمی داشتم چون نمی دانستم چیکار کنم.

3.خوب و بد خاصی نداشت. فقط من کنجکاو شدم که حقوق خودم را بدانم.




خطای بالینی عنوان: ست سرم

 

 
شیفت عصر بودم بعد از حضور در بخش همراه با همکلاسی دیگرم مشغول آماده کردن سرم ها شدیم در همین حین دوستم ست سرمی را باز کرد و همین که  ست سرم را از جلدش بیرون آورد نیدل انتهای ست جدا شد و روی زمین افتاد و دوستم با آرامش کامل خم شد و نیدل رابه روش کاملا استریل! برداشت و سر ست گذاشت بی آنکه لحضه ای درنگ کند و یا مفهومی به نام استریل، عفونت در ذهنش بیاید. من نیزبا چشمانی گرد او را نگاه کردم  و در ذهنم  مفاهیم  عفونت های بیمارستانی  چرخ می زد ولی من هم خیلی ارام از کنار موضوع رد شدم و با پایم صدای وجدانم را هم له کردم!!!!! به دوست چیزی نگفتم و او جلو چشمان من ست سرم آلوده را بیمار وصل کرد.  ست سرم  آلوده توسط دوستم به بیمار وصل گردید

 با خودم می گفتم برو ست را از دوستت بگیر و ست استریل  بردار.

یاد مشکل  بیمارم افتادم آقایی 45 ساله که به علت شکستگی ران در بخش بستری بود. حتما عفونت بیمارستانی خوب جوش خوردن استخوانش را به تعویق می انداخت. همه احساسم این را کار را بد می دانست ولی کاری نکردم.

 همه اش ضرر و بدی بود آن هم برای بیمار. بیماری که برای درمان یک مشکلش به بیمارستان آمده با این نوع عملکرد ما با هزار مشکل دیگر به خانه بر می گردد.

 همه کارها و پروسیجرها باید با اهمیت قلمداد شود چون اتفاقات ناگوری که ممکن است برای بیمار اتفاق بیفتد از همین کارهای به ظاهر کوچک و ساده سر چشمه می گیرد.

می توانسم خیلی دوستانه به دوستم بگوییم که ست را  آلوده کرده و ست سرم دیگری استفاده کند درست است که هزینه مالی را باعث می شد ولی بهتر از هزینه جانی بود.





 بازاندایشی : برقراری ارتباط

گریه

شب چهارشنبه اولین شیفت اورژانسم بود با انرژی زیادی در بخش حضور یافتم و بعد از نگاه کردن دفتر تقسیم کار متوجه شدم باید با پرستار اتاق 5 همکاری کنم. به اتاق 5 رفتم و متوجه شدم از چهار تخت اتاق دو  تخت بیمار دارد که هر دو خانم و مورد خودکشی بودند. یکی از بیماران جوان تر و حالش و بهتری داشت ولی خانم دیگر حالش بد بود و دو پزشک بالای سرش بودند و برای گذاشتن airway تلاش می کردند. من هم به گروه پیوستم و گرفتن رگ جدید و تزریق میدوزلام و ساکشن کردن و... را انجام دادم. بیمار وضعیت خوبی نداشت و هر لحضه هم حال عموما بدتر می شد از علائم تشخیص سویساید با قرص برنج را برای بیمار گذاشته بودند و تا جایی که من می دانستم سویساید با قرص برنج پیش آگهی خوبی ندارد. شوهر بیمار بالای سرش بود و فقط نگاه می کرد وضعیت متاثر کننده ای بود تاسف بارتر شد وقتی پسر نوجوان بیمار بالای سرش حضور یافت و آن صحنه ها را دید و اشک هایش جاری شد و رو به من کرد و با حالتی عاجزانه گفت: حال مامانم خوب میشه. ناگهان تمام ذهنم بهم ریخت بگویم خوب می شود و امید واهی به او بدهم. بگویم حالش بد و بدتر می شود و ناامیدش کنم. با مکثی گفتم امید داشته باش ولی پسر هنوز گریه می کرد از اتاق خارج شدم ولی چشم از او بر نمی داشتم دائم گریه می کرد و در دلم غوغایی بود دلم می خواست دست هایش را می گرفتم یا در آغوشم می گرفتمش شاید آرام تر می شد اما...

کاش می تونستم بهتر با او صحبت کنم. من که به نظر خودم مهارت ارتباطی خوبی داشتم چرا نمی توانستم با یک نوجوان پسر ارتباط مناسبی برقرار کنم. بیمار تا آخر شیفت حالش بهتر نشد و در آخر به بخش  مراقبت های ویژه منتقل شد. آن شیفت تمام شد و من ماندم و یک دنیا فکر ....

1. نتوانستم در موقعیت بحرانی با پسر نوجوانی ارتباط خوبی برقرار کنم.

2. همه وجودم ناراحتی شده بود تمام حرف هایی که برای دلداری دادن بلد بودم را در ذهنم مرور می کردم ولی به جایی نرسیدم.

3. شاید خوبی این  تجربه این بود که بر شدت ناراحتیش نیافزودم و او را به داشتن امید تشویق کردم. بدی این ماجرا این بود که ارتباط موثری که او را آرام سازد نداشتم.

4. یک پرستار نقشی فراتر از مراقبت فیزیکی و روانی بیمار دارد او باید بتواند با همراهان بیمار با هر سنی و هر جنسی ارتباط درمانی مناسبی برقرار کند. به عبارتی دیگر در در حرفه ما مسئله فقط بیمار نیست بلکه همراهان بیمار نیز مهم هستند و باید به آنها توجه نمود.

5. می توانستم از یکی از پرسنل دیگر که ترجیحا مرد باشد و مهارت ارتباطی خوبی داشته باشد کمک می گرفتم.

6-بعد آن شیفت به دنبال کتاب ها و مقالات روان شناسی رفتم و خصوصیات روحی روانی این گروه سنی و راه های ارتباط موثر را مطالعه کردم تا در مواقع لزوم به نحوه بهتر و علمی تری برخورد کنم.



دستگاه NST
یک شیفت صبح دیگر در بخش زنان 2 را شروع کردم بعد از انجام رگ گیری و علائم حیاتی و ...

در بخش زنان 2 دستگاه NST را دیدم و با کمک پرستار آن را برای چند خانم باردار وصل کردیم. برای من سوال بود که چکار می کند و برای چه آن را به خانم باردار وصل می کنیم. طریقه وصل کردن آن را از پرستار یاد گرفتم. این دستگاه دو لید دارد که یکی را بدون زدن ژل دقیقا" در قله رحم قرار می دهیم و دیگری را ژل زده و در جایی که صدای قلب جنین شنیده می شود می گذاریم.

البته قبل از انجام تست به مادر می گوییم که خوراکی شیرین بخورد تا جنین تحریک شود. مدت انجام این تست بیست دقیقه می باشد. اگر مادر به پهلوی چپ بخوابد خون بیشتری به جنین می رسد و خواب NST  بهتر خواهد بود.

همچنین پرستار گفت با این تست نوار قلب بچه، انقباضات رحم و حرکات جنین را مشخص می کند. سوال دیگری برایم پیش آمد این بود که در گزارش نوشته شده بود  R. جواب این سوالم را از خانم عمادی گرفتم.

ایشان در جواب سوالم گفتند: که R یعنی ریگولار (منظم) می باشد و عدد پایین کسر تعداد ضربان قلب جنین  می باشد. برای این که نکته دیگری یاد بگیرم به کتاب خانم دکتر ذوالفقاری زدم که در آن نوشته شده بود این تست جهت ارزیابی واکنش جنین در طی دوره قبل از زایمان به کار می رود. به دلیل عدم استفاده از اکسی توسین تست بدون استرس نامیده می شود و نیاز به تزریق داروی خاصی برای مادر ندارد.

 در صورتی که در یک فاصله زمانی 20 دقیقه ای جنین دو حرکت داشته باشد و با دو حرکت افزایش ضربان قلب جنین به میزان 15 ضربه در دقیقه وجود داشته باشد احتمال داده می شود که جنین سالم است. در صورتی که بعد از 20 دقیقه جنین حرکتی نداشته باشد یا جنین در خواب است یا سالم نمی باشد. تشخیص حالت خواب و استراحت جنین از اهمیت زیادی برخوردار است.
 

1. یادگیری نکاتی در مورد ارزیابی جنین به وسیله NST

2. اطلاعاتی در مورد روش ارزیابی وضعیت جنین با روش NST نداشتم و مشخصا حس خوبی نداشتم.

3. خوبی این ماجرا تلاش من برای یادگیری بود که منجر به یادگیری هم شد.

4. باید متناسب با هر بخشی که کار می کنیم مهارت های مربوط به آن بخش را در خود تقویت کنیم.

5. می توانستم قبل شروع شیفت های کمی در مورد مسائل مربوط به این بخش مطالعه می کردم.
 



 خطای بالینی

یک نبولایزرو یک بخش

بعد از یک ماه در باره شیفت های بیمارستان .... ما شروع شد. عصر چهارشنبه به تنهایی در بخش جنرال شیفت بودم بعد از حضور در بخش و انجام کارهای روتین نوبت به دادن دارو رسید. بخش شلوغ بود بچه ها گاهی به نوبت و گاهی همه با هم آواز گریه سر می دادند.

ساعت 15:30 شده بود که همراه پرستار مشغول دادن داروها شدیم. از آنجایی که در بخش فقط یک دستگاه نبولایزر وجود داشت و تقریبا نیمی از بیماران نیز داروی استنشاقی داشتند ماجرایی سر دادن داروهای استنشاقی داشتیم وقتی داروی یک بیمار تمام می شد به سرعت نبولایزر را می گرفتیم و به نفر بعدی میدادیم قضیه وقتی پیچیده تر شد که بعضی از بیماران دو داروی استنشاقی داشتند مثلا هم سالبوتامول داشتند هم آتروونت با این وضع ما تا نوبت بعدی داروی بیماران هنوز درگیر داروهای ساعت قبل بیماران بودیم.

به بخش مجاور یعنی بخش جراحی رفتم آنها هم نبولایزرشان خراب بود در همین موقع پرستار گفت: خانم ش آتروونت و سالبوتامول را با هم بدهید و کارت دارویی و با دو آمپول سالبوتامول وآترونت را به دست من داد. با کارت دارویی و دستگاه نبولایزر و دو آمپول بالای سر بیمار رفتم از روی کارت نام بیمار را فقط چک کردم و در  حالی که ذهنم درگیر ماجرای تداخل دارویی بود آن دو آمپول را که به نظر آماده بود را در محفظه نبولایزر ریختم و هنوز دستگاه را روشن نکرده  بودم که ناگهان چیزی از درونم گفت: دوز دارو چقدر بود؟ چرا من هر دو آمپول را در حفظه خالی کردم؟ یعنی پرستار دوز صحیح را در آمپول کشیده بود؟ دوباره به کارت دارویی نگاهی انداختم و متوجه شدم که دستور دارویی ... سالبوتامول و 250 آتروونت است در حالی که آمپول کشیده شده توسط پرستار حاوی  ...سالبوتامول بود

با خودم گفتم: یک سی سی از محلول درون محفظه بردار دوباره همان چیز درونی گفت: دو دارو با هم مخلوط شده این چه فکر خنده داری است و بیماران دیگر منتظر دریافت دارو بودند پرستار هم که لحظه ای فریاد خانم دانشجو از دهانش نمی افتاد مادران دیگر هم که فکر می کردن من گوگل سرچ هستم در آن میان تمام سوالات مربوط و غیر مربوط را از من می پرسیدند. در ذهنم هم که بین شر و خوبی جنگ در گرفته بود ...  که  ناگهان کل محتویات محفظه را درون لیوان یکبار مصرف کنار تخت خالی کردم و با اعتماد و قدرت خاصی به سمت تریتمنت رفتم و دو آمپول دیگر برداشتم و دوز صحیح دارو را کشیدم و هر کدام را جدا برای بیمار اجرا کردم.


 یکی مخلوط شدن دو دارو که نمی دانستم با هم تداخلی دارند یا نه؟؟ و دوم اینکه به دلیل اعتماد به پرستار نزدیک بود دوزداروی اشتباهی برای بیمار اجر می کردم

 احساس تردید داشتم  نفس اماره ام گویی دوستی نزدیکی با من برقرار کرده بود و دائم مرا به تمام کردن هرچه زودتر کارو راحت شدن تشویق میکرد و نفس لوامه ام پیروز این میدان جنگ بود.

 همیشه دارویی که خودم آماده کردم را بدهم یا به طور کامل از همکار دیگرم در مورد دارو آماده شده و دوز داروی مورد نظر سوال کنم. 


نکته:
 مصرف همزمان آتروونت باترکیبات آنتی موسکارینی از قیبل فرآورده های چشمی اثر این ترکیبات را تشدید میکند.
بین تجویز این دارو و آدرنوکورتیکوئیدها و گلوکورتیکویدها و کرمولین باید حداقل 5 دقیقه فاصله باشد و سالبوتامول تداخل دارویی با بتابلوکر ها به صورت مهار اثر و با داروی دیگوکسین باعث ایجاد دیس ریتمی می شود. مصرف همزمان با داروهای بیهوش کننده استنشاقی باید با احتیاط صورت گیرد.
(داروهای ژنریک ایران. ص 853 و 508)


باز اندیشی: برقراری ارتباط

توی ده شلمرود

 ایجاد ارتباط با کودکان همیشه سخت تر از بزرگترهاست. شیفت عصر بخش جراحی بودم با بخش همکاری می کردم و مواقعی که سرم خلوت می شد درون اتاق ها می رفتم. اتاق 2 سه بیمار داشت. سید طاها پسر بچه سه ساله دوست داشتنی بود که به علت سندروم نفروتیک در بخش بستری بود. روزهای اول بسیار خوش خنده بود ولی آن روز بسیار غمگین بود و هیچ واکنشی نسبت به حرف های من نمی داد. مادرش هم گویی خسته شده بود و آرام و در خود فرو رفته بود. در آن طرف اتاق کودک بازیگوشی که به علت تب و استفراغ بستری شده بود دائم بی قراری می کرد و می خواست بازی کند ولی به علت داشتن سرم نمی توانست. در گوشه دیگر اتاق دختر بچه زیبایی به علت تشنج بستری بود و او هم از در تخت ماندن و لپ لپ های فراوانی که پدرش برایش می خرید خسته شده بود ...وقتی وارد شدم و این وضعیت را دیدم شروع کردم به صحبت با تک تکشان. محمد طاها که فقط نگاهم می کرد و هیچ واکنشی نشان نمی داد و در آخر هم صورتش را از من برگرداند، یاسین هم چند دقیقه آرام شد و دوباره بی قراری کردنش شروع شد. فاطمه هم که از من ترسیده بود تا من را دید گریه اش شدیدتر شد"دلم می خواست می توانستم به گونه ای با آنها ارتباط برقرار کنم ولی چگونه"اول شعر بچگانه ای که بلد بودم را برایشان خواندم کمی به من توجه کردند ولی انگار زیاد برایشان جالب نبودیک لحظه یادم به آهنگ حسنی توی ده شلمرود که به صورت ویدئو انیمیشن در گوشیم افتادم و برایشان گذاشتم  هر سه با دقت نگاه کردند فاطمه برایم خندید و محمد طاها سرش را برگرداند و چشمان بی فروغش برقی زدندو یاسین آرام گرفت و با دقت گوش می داد و تصویر را گاه می کرد و من هم از ته دل لبخند میزدم که توانسته بودم برای لحظاتی کوتاه سه کودک را با حالت های روحی مختلف را؟ ارام کنم و لبخند را بر لبان شان آورم. بعد از اتمام آهنگ تمام آهنگ های کودکانه ام را برای مادرانشان فرستادم و گفتم به کودکان شان نشان بدهند. بعد از آن اتفاق هر وقت درون اتاق می رفتم دیگر فاطمه از من نمی ترسید و اجازه می داد اقدامات پرستاریش را انجام دهم. یاسین بازیگوش نیز با من همکاری می کرد و محمدطاها نیز همینطور...

و مادران آنها نیز از من با نام پرستار مهربونه یاد می کردند و ارتباط شان صمیمانه شده بود و گویی حس اعتمادشان افزایش یافته بود.

1. ایجاد ارتباط با کودکان

2. در ابتدا احساس ناراحتی وغمگینی داشتم چرا اتاق های بیمارتان کودکان نباید مجهز به وسایل سرگرمی ویا تلویویزون برای پخش برنامه کودک یا به صورت روتین برای کودکان آهنگ کودکانه پخش شود،باشد. یا چرا  اتاق بازی در هر بخش برای بازی تعبیه نگردیده است. بعد از کاری که انجام دادم کمی خوشحال شدم ولی من به تنهایی که نمی توانسم کل کودکان بخش ارتباط برقرار کنم و آنها را شاد کنم این کار به هماهنگی و همکاری و وسایل و تجهیزات نیازمند است. به امید روزی که در مسئولین بیمارستان ها همان قدر که به سلامت جسم اهمیت می دهند به سلامت روح و تاثیر مثبت روحیه خوب در درمان اهمیت دهند.3. بد این ماجرا متوجه شدن این امر بود که ما هنوز در امر درمان خیلی تک بعدی عمل می کنیم و در حال که درمان بیش از یک بعد دارد. خوب این ماجرا اوردن لبخند بر لب سه کودک بیمار و مادرهایشان بود و از طرفی با این کار من، مادران کودکان به من اطمینان پیدا کردند و در انجام اقدامات پرستاری برای کودکان شان نهایت همکاری با من را داشتند و از طرف دیگر کودکان نیز با من ارتباط بهتری برقرار کردن و دیگر از لباس سفید من نمی ترسیدند مرا دوست خود می دانستند.4. همانطور که در بالا اشاره کردم دیدم نسبت به درمان فراتر رفت و از طرفی دریافتم که داشتن یک ارتباط مناسب با بیمار تا چه اندازه می تواند در امر درمان کمک کننده باشد هم کمک کننده به بیمار و هم به کادر درمانی.5. به دلیل کم بودن وقت به نظرم بهترین کار همان بود که انجام دادم ولی می توانستم به همتایان دیگرم نیز این شیوه برقراری ارتباط با کودکان را بیاموزم.6. همین کار را تکرار خواهم کرد.
 


تجربیات یادگیری بالینی یک کارآموز در عرصه

نام کارورز:  محفوظ




مطالب مشابه :


لیست داروهای مورد تعهد ماما

قرص: ويتامين b1 و -نيستاتين-متيل ارگونوين-مترو نيدازول وپنی سيلين-قرص واژينال:کلوتريمازول




معروفترین داروهای بدنسازی تزریقی

اين دارو از لحاظ ساختار و عملكرد سيستمي مانند قرص متيل تستسترون مي باشد و فقط عوارض جانبي




سردرد و راههاي درمان آن

ناپروكسن، آمي تريپتيلن، نورتريپتيلن ، ايمي پيرامين ، فلوكستين ، متيل ارگونوين ، دي هيدرو




تجربیات بالینی یک کارورز: همه وجدانم درد می کرد حس خوبی نبود و بدتر هم شد ...

رساندن خونريزي شديد از طريق سرم مادر اكسي توسين يا تزريق عضلاني متيل ارگونوين قرص برنج




برچسب :