گفتگو جدید با سید علی ضیا

من با ذهنیتی متفاوت با سید علي ضيا، مجري برنامه هاي پرمخاطبي مانند ويتامين ۳، ماه عسل و نيمروز نشستم اما خب همان طرح سوال اول باعث شد متوجه شوم علي نه تنها اهل گارد گرفتن در مصاحبه نيست بلكه خودش داوطلبانه حاضر است گفتگو را به مسيرهاي تازه ببرد و حرف هاي جديدي بزند كه تا به حال به نوعي به آن كمتر پرداخته شده است. گفتگوي اين بار ما در آستانه سال نو؛ چند روز مانده به سال جديد و در آتليه محسن بيگلري انجام شد؛ در حالي كه همه چيز بوي عيد و تازگي و از آن مهمتر، بوي تغيير مي داد.

 در زندگي چقدر اهل تغيير هستيد و اينكه اصلاً آيا حاضريد ريسك هاي حاصل از تغيير را بپذيريد؟

راستش را بخواهيد من خيلي اهل تغيير نيستم به همين خاطر اگر شما سبك زندگي چند سال اخير من را كنار هم بگذاريد، چندان تغييري در آن نمي بينيد.

 اين موضوع درباره شرايط امروزتان هم صادق است؟ يعني قبل و بعد از شهرت هم تغيير چنداني نكرديد؟

شايد برايتان عجيب و حتي باورنكردني باشد اما من بعد از شهرتم هم كوچكترين تغييري نكردم و هنوز به شيوه اي كه قبلاً زندگي مي كردم، زندگي مي كنم.

 به ما حق بدهيد كه باور كردنش براي ما كمي سخت باشد يعني حتي در سبك لباس پوشيدن تان هم تغييري ايجاد نشده است؟

چه جالب اتفاقاً مثالي هم كه مي خواستم بزنم راجع به لباس بود (با خنده). من همان پيراهن يا شلوار چيني كه قبل از شهرتم از فلان برند خريداري مي كردم الان هم مي خرم و مي پوشم. اين طور نيست كه يكدفعه يك تغيير ۱۸۰ درجه اي در فرم لباس پوشيدنم يا حتي مدل موهايم ايجاد شده باشد.

 خب هنوز بخشي از جواب سوال قبلم بي پاسخ مانده است. اينكه بالاخره شهرت و ديده شدن يكسري مسائل را با خودش به دنبال دارد كه ساده ترين آن هم مربوط به نوع پوشش است. مثلاً يك مجري ناخودآگاه به واسطه شغلش بايد بيشتر لباس بپوشد يا... يعني شما از اين قاعده مستثنا هستيد؟

در كارم نه، مستثنا نيستم بالاخره همان طور كه اشاره كرديد، يك مجري بنا به اقتضاي حرفه اش كه اجرا در يك برنامه است، بايد نوعي تنوع پوشش داشته باشد و شايد تنها تفاوتم نسبت به گذشته ام در اين است كه به شدت خريد كردنم از قبل بيشتر شده ولي خب نكته اي كه وجود دارد اين است كه من همچنان از لباس هاي قديمي ام نيز استفاده مي كنم يعني الان وقتي به يك مهماني دعوت مي شوم، ممكن است پليوري بپوشم كه مثلاً هشت سال قبل آن را خريده ام.

 شايد استفاده از لباس هاي قديمي يا... براي خيلي از ما، تازگي نداشته باشد اما خب شنيدن اين حرف از زبان فردي كه به شهرت رسيده، جالب است. چون معمولاً اكثر آدم ها دوست دارند بعد از ديده شدن شان به نوعي گذشته شان را پنهان كنند و زندگي آرتيست واري را در پيش بگيرند.

يكي از خصوصيات من كه شايد تا حدي به تسريع روند شهرتم كمك كرد اين بود كه جنس زندگي من به مردم بسيار نزديك است و شبيه به خودشان زندگي مي كنم و همين شبيه بودن هم باعث مي شود هيچ وقت خودم را سانسور نكنم و محدوديتي براي خودم قائل نشوم.

 همين خصوصيات تان باعث مي شود كه بعضي ها بگويند اجراهاي علي ضيا به شدت بي پرواست. اين بي پروايي كه البته بعضي ها آن را با اصطلاح هاي ديگر نيز تعبير مي كنند از كجا مي آيد؟

البته من اين بي پروايي را به رهايي تعبير مي كنم و بي ترديد بخشي از آن را مديون سال ها اجرا در راديو هستم چرا كه شما در آن رسانه مي توانيد خودتان را به مخاطب بيشتر نزديك كنيد. من اين شيوه رهايي در اجرا را با خودم به تلويزيون آوردم و هيچ وقت اسير قاب تلويزيون نشدم و شايد به همين خاطر هم هست كه هيچ وقت كارگرداني براي من از پيش تعيين نمي كند كه مثلاً فقط در فلان خط راه برو و اين ديالوگ ها را بگو...

 با اين اوصاف بي دليل نيست كه بعضي ها مي گويند علي ضيا تلويزيون را خانه اش مي داند.

همه تلاش من اين است كه رابطه پشت و جلوي دوربين را كم كنم به همين دليل يك وقت هايي با‌ آگاهي ممكن است بنا بر اقتضاي برنامه ام حتي موقع حركت از جلوي دوربين هم رد شوم مثلاً در يكي از برنامه هاي روز پنجشنبه كه اخيراً هم از تلويزيون پخش شد، وقتي قرار شد به رسم يادگاري به عروس و دامادمان قرآن هديه بدهيم من با علم به اين موضوع كه ممكن است پشتم به دوربين باشد از جلوي آن حركت كردم چون نمي خواهم به مردم بگويم كه برنامه هاي ما خيلي خط كشي شده و از پيش تعيين شده است.

 يعني مي خواهيد به مردم بگوييد برخلاف آن چيزي كه فكر مي كنند، در پشت دوربين خبري نيست و شما داريد زندگي مي كنيد؟

دقيقاً همين طور است. چيزي كه خيلي دوست دارم به آن دست يابم اين است كه فرزند مردم باشم و رسيدن به چنين جايگاهي براي من افتخار است.

 اصلاً اين فرزند مردمي كه شما از آن حرف مي زنيد معني اش چيست؟

به جاي معني، آن را تعبير مي كنم و براي هر چه باورپذيرتر شدنش مثال مي زنم. به اعتقاد من تختي فرزند مردم بود و به خاطر همين، تا اين حد محبوب و ماندگار شد.

 ولي خب باز هم دوست داشتن تختي از سوي مردم شبيه به علاقه آنها به يك الگو بود تا...؟

اتفاقاً اين خودش نكته بسيار مهمي است كه بايد از آن درس گرفت. نمي خواهم بگويم تلاش مي كنم تا يك الگو باشم، نه. اما سعي مي كنم حداقل الگوي بدي نباشم و اگر مردم دوستم ندارند، به من فحش هم ندهند.

 خب اگر دوست تان نداشته باشند و برخوردشان از نوع ديگر در خيابان با شما باشد، چه مي كنيد؟

بارها به اين موضوع حتي در برنامه هاي زنده ام اشاره كردم كه من از همه مخالفانم و آنهايي كه مرا دوست نداشتند و حتي به من فحش دادند، تشكر مي كنم.

 اين تشكر بابت چه چيزي بود؟

مي خواستم به آنها بگويم كه تا چه حد خودشان و نظرشان محترم است.

 شما در سوال اول به اين موضوع اشاره كرديد كه اهل تغيير نيستيد. اين اهل تغيير نبودن به اين معني است كه اساساً تغيير را دوست نداريد و فكر مي كنيد همين كه هستيد الان بهترين است يا اعتماد به نفس تان نسبت به رفتارهايتان خيلي بالاست و فكر مي كنيد نيازي براي تغيير وجود ندارد؟

اساساً تغيير را دوست ندارم اما نه به دلايلي كه شما اشاره كرديد. هر چند خوشحالم كه نگاه شما تا اين حد مثبت است (با خنده) ولي خب اين عدم تغيير من را مي توان از زاويه ديگري هم نگاه كرد و آن اينكه من از تغيير مي ترسم و به همين خاطر خيلي كم پيش مي آيد كه بخواهم غذاي جديدي را تست كنم يا تغييري در لباس پوشيدنم ايجاد كنم. قضيه موهايم را كه يادتان هست...

 يعني فردي هستيد كه به انتقادها گوش مي دهيد؟
صددرصد.

 سعي مي كنيد چقدر از آنها را در اجراهايتان بگنجانيد؟

بعد از شنيدن انتقادها اگر حس كنم شرايطش براي لحاظ آن در اجرا فراهم است، حتماً اين كار را انجام خواهم داد اما اينجا موضوعي وجود دارد و آن اين است كه مردم معمولاً از پشت صحنه شغل ما و البته ساير مشاغل با خبر نيستند. به همين خاطر ممكن است نظراتي كه مي دهند، بدون در نظر گرفتن آن شرايط باشد و خب شغل ما هم به گونه اي است كه با رسانه و دوربين سروكار داريم. طبيعي اتس كه عملكردمان دچار بزرگ نمايي بيشتر مي شود اما در سطح ديگر شما يك نانوا در نظر بگيريد كه با همه تبحرش شرايط آن روزش براي طبخ به لحاظ مواد اوليه مثل آرد و... فراهم نباشد. طبيعي است كه خروجي آن روز نانوا، چندان براي مردم قابل قبول نيست...

 اين گاردتان به خاطر چيست؟

شايد بخشي از اين موضوع به خاطر اين باشد كه اعتقاد دارم هيچ چيز نمي تواند جاي ظاهر طبيعي و زندگي طبيعي را بگيرد به همين دليل هم هنوز با دوچرخه به نانوايي سنگكي محله مان مي روم.

 واقعاً؟ وقتي مردم شما را سوار دوچرخه مي بينند چه مي گويند؟

كلي با هم خوش و بش مي كنيم و ‌آنها از اينكه مي بينند من با دوچرخه به نانوايي آمدم، كلي خوش شان مي آيد. مثلاً چند وقت قبل چون عجله داشتم مجبور شدم سوار موتور شوم و نكته جالب اين بود كه راننده موتور هر كسي را در خيابان مي ديد بوق مي زد و مي گفت: ببين كي سوار موتور من شده؟ خب مردم هم وقتي مرا در آن شرايط مي ديدند، خنده شان مي گرفت و برايم بوق مي زدند.

 با اين اوصاف، سوار مترو و اتوبوس هم مي شويد؟

بسيار زياد. هر وقت حس كنم جايي كه قرار است بروم با اتوبوس يا مترو نزديكتر است، از اين وسيله ها استفاد
ه مي كنم.

 نمي دانم چرا بعضي ها دوست دارند بعد از شهرت، عينك آفتابي بزنند تا مبادا شناخته شوند؟

من هم مثل شما نمي دانم اما فكر مي كنم محسن يگانه با قطعه حباب اين موضوع را به خوبي روايت كرده است ولي من هر چه بيشتر در ميام مردم شناخته مي شوم، بيشتر دوست دارم خود واقعي ام باشم مثلاً با شرايط فعلي ام خيلي وقت ها با شلوار گرم كن به خريد مي روم. اتفاقاً مدتي قبل در همين رابطه يك اتفاق خنده دار برايم افتاد.



ادامه گفتگو در ادامه مطلب


 چه اتفاقي؟
من به خاطر اينكه با خانواده ام زندگي مي كنم معمولاً زحمت خريد هم بر دوش آنهاست و خيلي كم پيش مي آيد كه به خريد بروم اما چند وقت قبل چون آنها به سفر رفته بودند و در خانه هم چيزي براي خوردن نبود مجبور شدم براي خريد صبحانه به شهروند بروم. وقتي براي حساب كردن شيركاكائو و كلوچه به آنجا مراجعه كردم، خانمي با تعجب به من گفت: آقاي ضيا خودتون هستين؟ من هم گفتم بله. اما خيلي خوابم مياد... خنديد و از كنارم رد شد. در هر حال من كسب تجربه هاي اين چنيني با مردم را به شدت دوست دارم.

 چيزي كه مدت ها در مورد شما وجود داشت و ذهن را به خودش مشغول مي كرد اين بود كه شما در شرايط كنوني كه كمتر برنامه اي در تلويزيون (آن طور كه بايد) ديده مي شود، توانستيد به محبوبيت چشمگيري آن هم در برنامه هايي كه به لحاظ زمان در شرايط نامناسبي قرار داشتند، برسيد و اين موضوع باعث مي شود كه با خودم بگويم حتماً كاريزمايي در شما وجود دارد. با اين اوصاف در زمان قبل از شهرت تان هم فردي محبوب ميان اهل محل يا دانشگاه و... بوديد
.
در دوران دانشجويي مسئوليت هاي زيادي را در دانشگاه به عهده مي گرفتم كه با رشته من كه مكانيك بود، از نگاه بعضي ها در تضاد قرار داشت ولي با اين حال من عضو انجمن تئاتر بودم و همچنين مسئول و مجري برگزاري شب شعر و مراسم هاي بزرگداشت براي چهره هاي شاخص ادبي و هنري كه اين موضوع اعتراض برخي رشته هاي ديگر مثل ادبيات را بر مي انگيخت كه چرا بچه هاي مكانيك بايد بزرگداشت براي رودكي بگيرند و پاسخ من هم به آنها اين بود كه ما از زاويه ديد مكانيك به اين فرد نگاه مي كنيم. در هر حال با وجود اعتراض هايي كه كم و بيش به گوشم مي رسيد اما اين مراسم كه با كمترين هزينه و ارقام باور نكردني مانند بيست هزار تومان برگزار مي شد طرفداران زيادي هم داشت. اين موضوع در دوران دانش آموزي من نيز صدق مي كرد و من عضو شوراي دانش آموزان بودم و براي راهيابي به آنجا بايد راي مي آوردم و قطعاً محبوب بودم كه راي آوردم (با خنده)... ولي خب جدا از اين حرف ها اين توفيق قطعاً لطف خدا بوده است.
 آدم خوش خرجي هستيد؟
در حدي كه پول در بياورم بله...

 حالا درآمدتان خوب هست؟
خيلي معمولي...

 اما بعضي ها مي گويند مجري هاي ما با دستمزدهاي آنچناني كه مي گيرند حسابي وضع مالي شان خوب است؟
اين حرف شايع است چرا كه ما در قياس با حرف هاي ديگري مانند بازيگري و... به مراتب دستمزد كمتري داريم.

 شما فردي پر انرژي هستيد. اين انرژي را از كجا مي گيريد؟
از خودم مردم مي گيرم و به آنها پس مي دهم. معتقدم مردم بهترين منبع انرژي به شمار مي روند.
 بخشي از اين موضوع را وامدار مردميد اما قطعاً بخش ديگر را بايد در خودتان جستجو كنيد. كمي راجع به اين موضوع حرف بزنيد.
خب نمي توان همه اين موضوعات را بازگو كرد اما به طور خلاصه بايد بگويم در خلوتم يكسري تزكيه ها دارم كه برايم بايدها و نبايدها را ايجاد مي كند كه از نظرم خيلي كمك كننده است.

 تا به حال شده از زندگي شهري خسته شويد؛ آن قدر زياد كه به فكر فرار باشيد؟
بسيار زياد و اتفاقاً براي فرار از اين دلتنگي ها جدا از سفرهايي كه به جاهاي خوب آب و هوا دارم، در پشت بام خانه مان يك باغچه كوچك درست كردم و در آنجا يك فنجان چاي مي نوشم.
 هنوز هم به كاشان مي رويد؟
بله، به شدت آنجا را دوست دارم.



نگار حسيني


مطالب مشابه :


داستان های خیلی خیلی جالب

داستان های خیلی خیلی جالب می خواستم یک ماشین مدل اى پادشاه من هر شب با همین لباس




گفتگو جدید با سید علی ضیا

توراچون لحظه های چه جالب اتفاقاً مثالي اي در فرم لباس پوشيدنم يا حتي مدل




رمان درهمسایگی گودزیلا 19

انواع رمان های طنز جالب و باحال. دست گالری مدل لباس مجلسی و شب




برچسب :