نظام آموزشی و تنبیه بدنی

 

نویسنده:محمودبابااوغلی   

                      
 چکیده  بی گمان ،تنبیه بدنی از جمله موضوعات مهم مربوط به نظام آموزشی جامعه ی ما محسوب می شود، که از دیر باز ذهن بسیاری از دست اندر کاران مسایل تربیتی را به خود مشغول کرده است . معهذا شدّت و ضعف استفاده از آن تابع عوامل مختلف اجتماعی و شرایط فرهنگی حاکم بر جامعه بوده است .

 با افزایش سطح آگاهی های اجتماعی و شناخت روز افزون آحاد جامعه نسبت به حقوق شهروندی، از نقش این عامل به عنوان ابزاری جهت تغییر رفتار فراگیران در نظام آموزشی کاسته می شود. در این مقاله سعی شده است تأثیرات منفی و غیر قابل جبران تنبیه بدنی بر جسم و روح کودکان با تکیه بر روش بررسی کتابخانه ای موضوع و تجربیّات حرفه ای نگارنده مورد ارزیابی قرار گیرد.

 مقدمه 
  تنبیه بدنی از آغاز تا کنون نقش بس تعیین کننده ای در نظام های قضایی و آموزشی داشته است . همین طور در خانواده ها برای حفظ انضباط و کنترل رفتار کودکان به آن متوسل می شده اند .پس از آغاز عصر روشنگری در اروپا ، ژان ژاک روسو روش های جدیدی را جهت حفظ انضباط در خانه و مدرسه مطرح نموده و روش تنبیه بدنی را نا کار آمد دانست .با توجه به تفاوت ها وتمایزات جوامع از نقطه نظر سطح توسعه یافتگی و سیر تاریخی تحولات آنها ، استفاده از این ابزار نیز در جوامع مختلف  دچار تغییرات اساسی گردیده است. در واقع توسل به تنبیه بدنی در نظام های آموزشی جوامع مختلف با پیشرفت در عرصه های مختلف اجتماعی و رسیدن به توسعه ی پایدار ، به مرور زمان موضوعیّت خود را از دست می دهد.وهر چه جامعه ای از الگوهای توسعه یافتگی و پیشرفت فاصله ی زیادی داشته باشد، اندیشه های هابزیِ ناشی از نگاه بد بینانه نسبت به ذات شرارت آمیز انسان ،سایه ی شوم آن را بر سر کودکان نیک سرشت جامعه تحمیل و  توجیه خواهد کرد.

طرحمسأله
   نظام آموزشی ما ،هنوز نتوانسته است بطور شایسته هماهنگی لازم را در ارتباط بین مفاهیم و محتوای کتاب های درسی که در راستای اهداف کلی تعریف شده در چارچوب تربیت انسان آزاد ، خلّاق ، شهروند دارای حق و تکلیف که بتواند با داشتن بهداشت روانی و سلامت جسمی و کسب مهارت های مربوط به زندگی اجتماعی در خدمت توسعه و پیشرفت فضایل اخلاقی و اعتقادی خویش  و همینطور جامعه ی خود باشد،  با آنچه که به لحاظ اجرایی و عملی در راستای نیل به آن اهداف در بستر نهادهای اجتماعی جریان دارد ، فراهم نماید .
مدارس ما ، بیشتر حول نظم ماشینی و خشک اداره می شود تا یک مدیریت مشارکت طلب. کمتر مدارسی در کشور وجود دارد که مدیران آن با توجه به روانشناسی رنگ ها و ترکیب اشیاء به تقویت جنبه های نشاط آور و فرح بخش ، در خصوص انتخاب رنگ های مربوط به میز و صندلی ها و دیوارها و پرده ها ، سلیقه و ذوق و ابتکاری از خود به خرج داده و اهداف بلند تربیتی و آموزشی  را بر مصلحت اندیشی  و رضایتمندی مسئولین رده بالا ترجیح دهند .
هنوز در مدارس ما این شعر:
 درس معلم ار بود زمزمه محبتی         جمعه به مکتب آورد طفل گریز پای را،  
نه تنها کارکرد خود را پیدا نکرده، بلکه طفل گریز پای هر روز بیش از پیش ، از اینکه وارد محیط مدرسه شود ، به دلهره واضطراب وی در روزهای عادی هفته، افزوده می شود .لحظه شماری دانش آموزان در بسیاری از مدارس در ساعت پایانی برنامه ی درسی برای شنیدن زنگ و متعاقب آن هجوم بی امان آنان به طرف در مدرسه، ناخودآگاه فرار زندانیانی را در ذهن بیننده تداعی می کند که بنا به اتفاقی از شکسته شدن در زندان ، فرصت آزادی را مغتنم شمرده اند.
درست است که در سال های اخیر از تعداد نامه های ارسالی به مدارس کشور از طرف مسؤلان نظام آموزش و پرورش به طور چشمگیری کاسته شده است؛ ولی این به معنای نبود پدیده ی تنبیه بدنی در مدارس کشور تلقّی نمی شود. هر چند با مطرح شدن مجدّد مباحث و مسائلی از قبیل : حقوق  شهروندی ، لزوم استفاده از روش های فعّال تدریس ، ایجاد تغییرات کیفی در بر گزاری دوره های ضمن خدمت (از طریق       بر گزاری آزمون های مربوط به تأمین مدرّسان) و توجّه به انتخاب مدیران مدارس توسط معلمان ، در دولت اصلاحات ، از شدّت و دامنه ی آن کاسته شد، ولی با     خبر هایی که هر از گاهی از طریق نشریات و دیگر رسانه های گروهی در رابطه با آسیب دیدگی های جسمی ناشی از تنبه بدنی دانش آموزان در مدارس از قبیل:پاره شدن پرده ی گوش ، شکستگی بینی ، کور شدن چشم ، کبود شدن پوست و ........ به گوش میرسد،لزوم بررسی راهکار های لازم و اساسی برای حل مسأله به شکل ساختاری،  بیش از پیش احساس می شود.  

 اهمیتموضوع
با نگاهی گذرا در خصوص وقایع و اتفاقاتی که مدام در محیط زندگی مان رخ      می دهد، روزانه خبرهای ناگواری از تنبیه بدنی را که مصداق بارز کودک آزاری یا خشونت علیه کودکان تلقی می شود ، دریافت می کنیم که آثار زخم های آن نه فقط  بر تن نحیف کودکان ، بلکه بر روح و روان آنان نیز سال ها بر جای خواهد ماند.                     کودکان مناطق فقیر ، به خاطر نیاز والدین به نیروی کار آنها ، اغلب از رفتن به مدرسه باز می مانند . این کودکان برای بر آورده ساختن انتظارات والدین خود در محیط های کار ، اعمّ از خانه ، مزرعه و....... اغلب مورد تنبیه بدنی قرار می گیرند.آنهایی هم که به مدرسه می روند ، با بروز  کوچک ترین خطا در انجام وظایف و تکالیف مربوط به مدرسه ، و یا فعّالیّت اقتصادی ، هم از طرف خانواده و هم مدرسه، تنبیه بدنی در  مورد شان اعمال می گردد .
 

سابقه و جایگاه تنبیهبدنی در نظام آموزشیایران
تنبیه(punishment)در لغت ، به معنای « بیدار کردن ، هوشیار کردن  و آگاه کردن برامری آمده است » (فرهنگ عمید)
   « تنبیه بدنی عبارت است از وارد کردن درد بر شخص برای تغییر دادن رفتار شخص و یا مجازات کردن او » (ویکی پدیا ، دانشنامه ی آزاد )
از مهمترین ابزارهای تنبیه بدنی می توان به ترکه ، چوب فلک ، شلاق ، تسمه ، سیلی  و لگد اشاره کرد .  هرچند از هیچ یک از معانی فوق الذکر این مفهوم ، برداشت منفی و خشن مستفاد نمی گردد، ولی به دلیل موارد و نمونه های رفتاری عاملان آن در عرصه های مختلف اجتماعی از گذشته تا به امروز آنچه در وهله ی اول به ذهن متبادر می شود ، به عنوان یک ابزار خشونت آمیز ، دلهره آور و رعب انگیز  مصداق پیدا می کند.
   شاید دلیل این امر را در کاربرد و نهادینه شدن یکی از اشکال آن، که تنبیه بدنی است و در تاریخ گذشته و در حوزه های مختلف زندگی اجتماعی اعم از خانواده مکتب خانه ، ونهاد حفظ نظم عمومی ، ساری و جاری بوده است، می توان یافت ؛  که موجب تغلّب و پر رنگ شدن کاربرد یکی از جنبه های این مفهوم ، نسبت به جنبه های دیگر آن در دست یابی به آمال و اهدافی گردیده ، که عمدتاً می بایست به اشکال و صور مدنی  و مسالمت جویانه بین فرد وافرادی که خود را «آگاه ، دانا ، و هوشیار » می شناسند و دیگر انی که نیازمند به آن شناخت و آگاهی هستند در یک جریان کنشی محقق شوند.
    بااندکی تأمّل در هر یک از معانی این مفهوم ،(پیدا کردن هوشیار کردن و آگاه کردن )، می توان به نقش اساسی و فعّال عاملان و فعّالان افعال فوق اشاره کرد که در برابر کسانی قرار می گیرند که کاملاً نقش انفعالی دارند.    با توجّه به اینکه این معانی بیانگر بخشی از اهداف نظام آموزشی در جامعه را نیز در بر می گیرد، پس چرا این مفهوم بار منفی به خود گرفته است ؟
چنین بنظر می رسد که در نظام آموزشی ما سهم خشونت آمیز مسأله ، زمانی نقش تعیین کننده پیدا کرده که مربی تصور نموده است متربی به عمد در مقابل تعلیمات  او از حالت انفعالی خارج شده و باز تعمداً تصمیم به مقاومت در برابر پیشبرد برنامه ها ی آموزشی وی قرار گرفته است .
  نتیجه ی چنین تصوری به تهدید ،ارعاب  و در نهایت به شکنجه های فیزیکی متربّی از سوی مربی منجر شده است . و لاجرم این مفهوم با نوعی قهر و خشونت رفتاری ملازمت پیدا کرده است . و به دلیل کارکرد تربیتی آن ، یعنی ایجاد روحیه ی تسلیم و سازش در دانش آموزان ، و همینطور تاثیرات کوتاه مدت آن در امر آموزش تئوریک مواد درسی ، برخی خانواده ها را نیز به تقویت این رفتار با اولیای مدرسه همسو نموده و در بسیاری از مواقع اولیاء واقوام درجه یک کودک در منزل نیز با اعمال اشکال مختلف خشونت ، پروسه ی جامعه گریزی و دل زدگی از علم و دانش رادر نزد کودکان تکمیل می کنند.
    با نگاهی اجمالی به ادبیات و فرهنگ آموزشی جامعه ی ایران ، گره های کور  و مشکلات ساختاری مربوط به این معضل اجتماعی را می توانیم در طرز تلقی و نگرش های سنتی جامعه به عین ببینیم .« سیاست کردن » که با تنبیه بدنی ترادف پیدا کرده ،که اغلب نیز با توسّل به ابزارهای خشنی همچون شلّاق و به فلک بستن شاگردان صورت می گرفت ، جایگاه بس دیرینه ای در ادبیّات مکتب خانه ای ما دارد. یا عبارت هایی چون :« تا نباشد چوب تر فرمان نبرد گاو و خر » ، همین طور  گفتار پدر خطاب به معلم « گوشتش مال تو ،استخوانش مال من  » و ده ها عبارت دیگر که به تنبیه بدنی در اذهان عمومی افراد جامعه مشرعیت داده است .

تنبیه بدنی ، عللوانگیزه ها
    این که هر از گاهی دستور العملی از سوی نهاد وزارت آموزش و پرورش در خصوص منع تنبیه بدنی به آموزشگاهها ی سراسر کشور صادر می شود ، مع الوصف ، توجه و اقدام لازم در خصوص به کار بستن مفاد آن ، به تناسب محیط های مختلف جغرافیایی   ( شهر ، روستا ، وضع طبقاتی و اقتصادی مناطق .......)و دوره های مختلف تحخصیلی ( ابتدایی ، راهنمایی  و دبیرستان )، متفاوت است . به نظر می رسد تنبیه بدنی در شهر ها کمتر از روستاها  و در مدارس بالای شهر ( از جنبه اجتماعی ) کمتر از پائین شهر در دبیرستان کمتر از راهنمایی و ابتدایی و در مدارس دخترانه کمتر از مدارس پسرانه وجود دارد .دلیل این امر را می توان در تفاوت هایی جست وجو کرد که ریشه در ویژگی های جنسیّتی  و همین طور مناسبات و روابط اجتماعی وفرهنگی افراد جامعه  دارد.
    معلمانی که تنبیه بدنی را در دستور کار خود قرار می دهند ، به نتایج زود بازدهی آموزشی و کنترل پلیسی در کلاس بیشتر بها می دهند . در کلاس هایی که معلم آن در تنبیه بدنی دست کار آمدی دارد خیال وی از منظر اطلاعات علمی نیز راحت است .زیرا دانش آموزان از چنین معلمانی جرأت سوأل کردن به خود راه نمی دهند .
سکوت ناشی از نظم پادگانی در کلاس ها ی درس این معلمان ، فرصت کافی برای انجام کارهای شخصی و مطالعه روزنامه  و یا اندیشیدن به قیل و قال های  خانوادگی و یا مسائل مربوط به شغل دومشان را در شصت ، هفتاد دقیقه ی پایانی جلسه ی نود دقیقه ی ، در اختیار آنها قرار می دهند .  تنبیه بدنی بر خلاف تصور ظاهر از اقتدار معلم ناشی نمی شود و بر عکس از ضعف علمی و کلاس داری وی نشأت می گیرد.
   معلمانی که با سوادو صبورند ،از اقتدار بیشتری میان دانش آموزان بر خوردارند.  آنها برخی شیطنت ها و سستی های دانش آموزان در امر یاد گیری را به جای توهین و بی توجهی نسبت به خود ،امر طبیعی تلقی نموده ، با یافته ها و تحلیل های علمی و اطلاعات مبتنی بر تجربیّات دیگر پیش کسوتان نامی در عرصه ی تعلیم و تربیت،  در یک برنامه ی زمانی طبقه بندی شده ، نسبت به رفع مشکل اقدام لازم را انجام می دهند .
   این گونه معلمان به اشکال دیگر تنبیه، از قبیل ایجاد محرومیت ازیک پاداش ، قهر و بی توجهی موقّت ، محرومیّت کوتاه مدت از حضور در کلاس ، تغییر محل نشستن دانش آموز و .......، بیشتر توجّه می کنند.

رضایت شغلی و تنبیهبدنی
   معلمانی که از سطح  بالای رضایت مندی شغلی (job satisfaction) برخوردارند ، بیشتر با روحیه ی بشّاش و طراوت و شادابی فیزیکی و روانی در کلاس های درس حضور پیدا می کنند . آنها از لحظاتی  که در کلاس های درس سپری می کنند ، احساس لذت می کنند . به دانش آموزان به چشم فرزندان خویش می نگرند ، در ارائه ی مطالب درسی کم فروشی نمی کنند . موقع حضور در کلاس ،  ذهن خود را از هرگونه آشفتگی های مربوط به مسائل اقتصادی ، خانوادگی ، سیاسی و ...... در امان نگاه می دارند.«رضایت از شغل خود امری روانشناختی است و جنبه ی فردی دارد.امّا محیط کار،رضایت از مدیریّت و عوامل اجتماعی بسیاری نیز بر آن تأثیر می گذارد. رضایت از کار به دو دلیل اهمیّت دارد:
     1- تأثیر آن بر روی فرد در حین انجام کار.
     2- تأثیر آن بر روابط اجتماعی حاکم بر محیط کار.»(بابااوغلی/1375/ص62)
   مسلّماً با تأکید و توجه بر شکل گیری و توسعه ی  شاخص های مربوط به رضایت شغلی توسط  بر نامه ریزان مسائل آموزشی ، می توان در راستای استقرار و کاربرد شیوه های سالم انتقال مفاهیم درسی به دانش آموزان ، قدم های مؤثری را برداشت.
   با همه ی این توصیفات ، معلم نیز یک انسان است .و گاهی بدون اینکه خود متوجه باشد ، ممکن است تحت تأثیر پاره ای از نابهنجاری های ناشی از محیط زندگی، اعم از (وضعیت معیشتی ، ناسازگاری در محیط  خانوادگی و......)، با قرار گرفتن در یک  حالت غیر عادّیِ ناشی از تشویش ها و ناراحتی های ذهنی ، مجبور به     عکس العمل نا متعارف گشته ، دانش آموزی را تنبیه نماید .«هر گاه یک شخص از کنش خود پاداشی را که انتظار دارد به دست نیاورد و یا تنبیهی را در یافت دارد که انتظارش را ندارد، خشمگین خواهد شد و در چنین موقعیّتی احتمال بیشتری دارد که از خود رفتار پرخاشگرانه ای نشان دهد؛در ضمن، نتایج یک چنین رفتاری برایش ارزشمند تر خواهد شد.»(هومنز/به نقل از ریتزر /ص430)
در این ارتباط ، توجه به چند نکته لازم و ضروری است :
   اول اینکه چنین اتفاقاتی جزء استثنائات مربوط به زندگی شغلی یک معلم محسوب می شود و در زمره ی عادات و ویژ گی های رفتار شغلی وی قرار نمی گیرد .
   ودوم اینکه معاونان و مدیران مدارس که علی الاصول می بایست از میان فارغ التحصیلان رشته های مدیریت آموزشی انتخاب شوند ، با علم به اصول روانشناسی تربیتی و درک جوانب مختلف مسأله، حتی الامکان می تواننداز طریق اقداماتی همچون گفت و گو با معلم و یا در خواست از وی به خودداری از حضور در کلاس در شرایط روحی نا مناسب ، پیش گیری های لازم را به عمل آورده،از بروز هر گونه اتفاقات احتمالی جلو گیری نمایند.

پیامد های روانی واجتماعی تنبیه بدنی
معلمی که دانش آموزی را تنبیه بدنی می کند ، می خواهد با ایجاد ترس ، ذهن و حواس دانش آموز را از درگیری نسبت به یک موضوع یا امری رهایی بخشیده ، موضوع یادگیری را جایگزین آن نماید . غافل از اینکه خود وی و ترس ناشی از تنبیه بدنی ، جای امر یا موضوع قبلی را در ذهن و حواس دانش آموز چنان اشغال می کند که امکان هر گونه تمرکز بر روی موضوع درسی را از بین می برد .
   ترس و نفرتی که او در ذهن فراگیران نسبت به خود ایجاد می کند ، هرگونه حلاوت و جذابیّت ناشی از یاد گیری را در کام دانش آموز به زهر مبدّل می کند . در مورد برخی از دروس پایه که امکان تعامل و گفت و گو خارج از موضوع درسی  جهت رفع خستگی ، موضوعیّت پیدا نمی کند، چنین معلمانی مشکل مضاعف پیدا       می کنند .به طوری که دانش آموزان نسبت به معلم و درس ، یعنی هر دو دل زدگی پیدا کرده و دچار سرخوردگی می گردند .
   « تنبیه آثار جانبی و هیجانی نامطلوب بر جسم باقی می گذارد . کودک تنبیه شده می ترسد و حتی گاهی این ترس خود را به محرکهای مختلفی که هنگام تنبیه شدن حضور دارند نیز تعمیم می دهد.»( میثاقی نژاد )
    « همان گونه که تنبیه بدنی عواقب جسمی در پی دارد ، تنبیه های کلامی و روحی باعث از هم پاشیدن شخصیت کودک شده ، رفتارهای پرخاشگرانه ، عدم تشخیص صحیح از نا صحیح ، پناه بردن به دروغ و ..... را منجر می گردد» (همان ) همین طور «محققان با بررسی بیش از 18 هزار بزرگسال ، رابطه ی وضع روحی آنان را در دوره ی کودکی با ابتلای آنان به آسم ارزیابی کردند .
این بررسی نشان می دهد ،افرادی که در دوره کودکی آزار جسمی دیده اند ، بیش از دیگران به آسم مبتلا می شوند .
بر اساس این بررسی اضطراب و افسردگی کودکان یکی از عوامل مهم ابتلای آنان در دوره بزرگسالی است .»(سایت شبکه ی خبر)
   پی آمد اجتماعی این مسأله ایجاد افت تحصیلی در اشکال مختلف آن ،اعم از ترک تحصیل موقّت ، مردودی و یا تکرار واحد خواهد بود.

جایگاه تشویق در نظامآموزشی
  از کلمات مرتبط با مفهوم تنبیه ، تشویق است . این دو مفهوم ،  دو روی یک سکّه اند . به طوری که گاه به عنوان جایگزین و گاهی نیز هر دو با هم ، مورد توجه مربیان خانه و مدرسه قرار می گیرند.تشویق در لغت ،این  گونه معنی شده است :   « به شوق آوردن ، راغب کردن ، آرزومند ساختن ، کار کسی را ستودن و او را دلگرم ساختن »( فرهنگ عمید )
  با مروری بر وضعیت اداره مدارس کشور ، به نظر می رسد کاربرد مفهوم تشویق در نظام آموزشی ما هنوز جایگاه واقعی خود را پیدا نکرده است . وجود روحیه استبدادی در ساختارهای آموزشی و تربیتی ، اعم از خانواده و مدرسه ، ناهماهنگی در بافت اجتماعی و فرهنگی مناطق مختلف کشور ، وجود یک سیستم دگم و متمرکز در در برنامه های آموزشی مدارس ، ته نشست های سنتی شیوه های آموزشی در ایجاد عادت های مربوط به رفتارهای شغلی معلمان، به روز نبودن اطّلاعات حرفه ای معلمان و عدم دسترسی آنان به شبکه های آموزشی مدارس سایر کشورها،و زمان بر بودن اثرات ناشی از اعمال شیوه های تشویقی در آموزش مفاهیم مربوط به برنامه های آموزشی و تربیتی ، موجب گردیده تا ضرب المثل (سیلی نقد به ز حلوای نسیه)، کاربرد بیشتری  پیدا کند.                                               -                    نهایت این که ،در کنار اصلاح و تقویت شیوه های کنترل بیرونی (تنبیه و تشویق)،با تغییر و اصلاح بنیان های اخلاقی جامعه و روابط ناسالم متأثر از بداخلاقی های مربوط به جناح بندی های سیاسی که با اولویّت دادن به منافع شخصی و جناحی ، خارج از روال معمول و اصول مبتنی بر شایسته سالاری، منجر  به واگذاری فرصت های شغلی به نور چشمی ها شده و باعث کاهش انگیزه تحصیلی در میان دانش آموزان می گردد، می توان ضریب امید به تأثیر تحصیلات در دستیابی به فرصت های اجتماعی را در دانش آموزان زنده کرد. همین طور  با ایجاد جذابیت در محتوای کتابهای درسی وفراهم نمودن تناسخ و تناسب میان آنها با مسائل مربوط به علم روز ، وسپردن کارها و امور تخصصی به افراد کار دان و متخصّص ، می توان موجبات افزایش    انگیزه های تحصیلی در میان دانش آموزان را فراهم نموده، عملاً در جهت حذف تنبیه بدنی در مدارس ، گام های بلندی را برداشت.
   همین طور تغییر نگاه نظام سیاسی نسبت به مدیریت اداره آموزش و پرورش و تغییر نگرش جامعه از نقش مصرفی بودن به نقش تولیدی بودن نظام آموزشی به تقویت این باور کمک خواهد کرد که افراد با ضریب هوشی و تحصیلات علمی بالا به لحاظ گستردگی دامنه فضای عملکردی ، تاثیر گذاری بیشتری را می توانند در سیستم آموزشی ایفا کنند. و لذا برای جذب آنها نیز باید سرمایه گذاری در خور و شایسته ای ،از نقطه نظر تامین امکانات شغلی و رفاهی ،در الویت برنامه های متولیان نظام سیاسی قرار گیرد. چرا که «هرگاه شخصی پاداش مورد انتظارش را به دست بیاورد،به ویژه اگر پاداش بیش از حد چشمداشتش باشد ،یا با تنبیه مورد انتظارش رو برو نشود ، احساس خرسندی خواهد کرد ؛ در این صورت ، احتمال بیشتری می رود که آن شخص رفتار تأییدآمیزی از خود نشان دهد و نتایج رفتارش نیز برایش ارزشمند تر می شود.(هومنز،به نقل از ریتزر/1374/ص431) 
    جامعه ای که در آن کودکانش در خانواده و مدرسه مورد تنبیه بدنی واقع می شوند، به مرور زمان با نهادینه کردن خشونت ،از طریق مشروعیّت دادن به اقدامات تنبیهی از قِبَل توجیهات مترتّب بر آثار تربیتی آن ،با به مخاطره انداختن سلامت روحی و رفتاری آنان در آینده ی زندگی اجتماعیشان ،هزینه های غیر قابل جبرانی را به بدنه نظام اجتماعی تحمیل می کند.
  توجه به جنبه های منفیِ تربیتی واجتماعی تنبیه بدنی و تکرار آن در جامعه از طریق آموزش های ضمن خدمت و رسانه های گروهی ، می تواند زمینه ساز حذف چنین پدیده ای از محیط های خانوادگی و نظام آموزشی ما با شد .

 منابع ومآخذ:
1- بابااوغلی ،محمود.رضایت شغلی دبیران در ایران ،تحقیقی در بین دبیران   دبیرستان های شهرستان میاندوآب ،پایان نامه ی کارشناسی ارشد. سال 1375
2- ریتزر، جورج. نظریه ی جامعه شناسی در دوران معاصر ،ترجمه ی محسن ثلاثی    ،تهران، انتشارات علمی ، چاپ اول،1374
3- شبکه خبر صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران ،دوم بهمن ماه1387،www.irinn.ir
4- میثاقی نژاد ، اعظم.منبع:اینترنت.www.avaxnet.com
5- ویکی پدیا،دانشنامه ی آزاد.http://fa.wikipedia.org  

                              


مطالب مشابه :


داستان کوتاه چوب فلک -داستان های انقلاب اسلامی

از چوب فلک خیلی کم استفاده می کردند و بیشتر اوقات شلاق را کف دست آدم می زدند . فلک مال دانش




غلغلک دادن کودک به عنوان تنبیه بدنی

از زمانی که علم روانشناسی به وجود امد و کم کم ثابت شد که تنبیه بدنی کودکان اعم از شلاق زدن




چوب و فلک چیست ؟؟

چوب و فلک کف پا با کمربند چرمی زخیم یا نازک و باریک که بیش تر به شلاق شبیه




چوب فلک

از چوب فلک خیلی کم استفاده می کردند و بیشتر اوقات شلاق را کف فلک مال دانش آموزان خیلی خیلی




گلدسته ها و فلک به نقل از سایت دیباچه

ادبستان ارسباران - گلدسته ها و فلک به نقل از سایت دیباچه که کف پام سوخت؛ اما شلاق نبود.




نظام آموزشی و تنبیه بدنی

از مهمترین ابزارهای تنبیه بدنی می توان به ترکه ، چوب فلک ، شلاق ، تسمه ، سیلی و لگد اشاره کرد .




نظام آموزشی و تنبیه بدنی

از مهمترین ابزارهای تنبیه بدنی می توان به ترکه ، چوب فلک ، شلاق ، تسمه ، سیلی و لگد اشاره کرد .




مکتبخانه و تاریخچه مدرسه در ایران و کشورهای اروپایی

چوب و فلک و تنبیه و توبیخ جزء لاینفک تعلیم و تربیت بود که فلک و شلاق معمولا نزدیک دست




برچسب :