اشکال هندسی

شكل

در هنرهاي تجسمي به كارگيري شكل براي بيان حالت و وي‍‍ژگي هاي تصويري بسيار متنوع است و به همين نسبت هم معاني متعددي از اين كلمه به ذهن متبادر مي شود. واژه شكل را مي توان به عنوان معادلي براي واژه فرم كه آن نيز كاربردهاي مشابهي در هنر تجسمي دارد استفاده كرد.

به طور كلي به تصويري كه بر روي صفحه كشيده مي شود، حتي اگر انتزاعي باشد، شكل گفته مي شود.

 

انواع شكل

از نظر قيافه يا حالت، شكل ها يا هندسي و يا ساده هستند.مثل دايره،مثلث و چهارگوش و يا تلفيقي پيچيده و مركب از شكل هاي ساده مي باشند.مثل شكلهاي آلي موجودات زنده، سنگ ها و درختان.بعضي از اشكال، نتيجه تغيير علامت حروف، اعداد يا ساير سمبل هاي شناخته شده هستند مانند خوش نويسي و يا خطوط بنايي در معماري محلي.(غير مادي)

شكل هاي طبيعي، اشكال دنياي طبيعي اطراف ما را نشان مي دهد. صورت ساده شده اين اشكال با حفظ ويژگي هاي اصلي در معماري نيز كاربرد پيدا مي كند.

بعضي از اشكال، شكل هندسي دارند و بر اساس كيفيات بصري كه واجد آن هستند بر احساس و ادراك انسان تاثير مي گذارند.مثلث، مربع و دايره اصلي ترين اشكال هندسي هستند. اين اشكال در بعد سوم هرم، مكعب، مخروط، استوانه و كره را ايجاد مي كنند. اشكال تعريف نشده و غير قابل شناخت، به هيچ موضوعي يا مفهوم خاصي اشاره نكرده، معناي خاصي براي ذهن ايجاد نمي كنند.

  

 

شكل ها از طريق بصري با مخاطبان آثار تجسمي ارتباط برقرار مي كنند و آنها را تحت تاثير خود قرار مي دهند. در يك اثر تجسمي موضوعات، معاني و احساسات مورد نظر هنرمند از طريق اشكال و تركيب آنهاست كه بر بيننده تاثير مي گذارد. به اين معنا خطوط، بافت ها و تيرگي – روشني و رنگ ها نيز در لباس شكل تاثيرات خود را بر مخاطبان آثار هنري مي گذارند و در ذهن آنها جاي خود را باز مي كنند و سبب اجاد تخيلات و تصاوير ذهني گوناگوني مي شوند. در عين حال هنرمند با ايجاد شكل، افكار و احساسات خود را تجسم مي بخشد و به آنها جان مي دهد.

روش هاي تغيير و ابداع شكل هاي بسار پر از تنوع و زيادي در طبيعت وجود دارند كه ما را تحت تاثير خود قرار مي دهند. اين شكل ها معمولا در اثر تغيير و تحولي كه در طبيعت به وجود مي آيد دچار دگرگوني مي شوند، تغيير شكل مي دهند و به حالت اي گوناگون درمي آيند. مثل قطعه اي بزرگ از يك صخره كه بخش هايي از آن در مسير حركت رودخانه جدا مي شود و به صورت تخت سنگ ها و قلوه سنگ هاي ريز و درشت تغيير شكل مي دهد.همچنين بخش هايي از آن صخره در اثر شكسته شدن به شكل هاي جديدي در مي آيد و با تخته سنگهاي ديگر كه از مسير دورتري با جريان آب آمده اند و در كنار آن قرار گرفته اند، شكل هاي تازه اي را مي سازند. اين شكل ها ار يك به نحوي ذهن و احساسات ما را تحت تاثير خود قرار مي دهند. در هنر تجسمي نيز با تغييراتي كه در يك شكل ساده مي توان به وجود آورد، شكل هاي جديدي ساخته مي شود.

 

 

لِِئوناردو داوينچي مي خواست نشان دهد كه يك پيكر متناسب در حال سكون و حركت در دو شكل كامل هندسي مربع و دايره جايگزين مي شود. اين موضوع وجود تناسبات ميان اشكال طبيعي و هندسي و پيوستگي آن ها را با يكديگر نشان مي دهد.

 

در يك اثر تجسمي وجود تبادل بصري براي ايجاد تاثير مثبت بر مخاطبان ضروري و لازم است.در صورت عدم تعادل ميان نيروهاي بصري مختلف پيام اثر خدشه دار مي شود و تاثير گذاري خود را از دست مي دهد.

به طور طبيعي انسان هنگام مشاهده چيزها آن ها را با محورهاي افقي و عمودي ذهني و فطري خود مقايسه مي كند و وجود يا عدم تعادل را در آنها تشخيص مي دهد.

هنرمند بايد ميان كاركردهاي بصري عناصر مختلفي كه در اثر خود به كار گرفته و آن ها را با يكديگر تركيب كرده است، نوعي تعادل و هماهنگي برقرار سازد تا موفق شود تاثير مورد نظر خود را ايجاد كند، در غير اين صورت اثري ناقص بوجود مي آيد كه قادر به ارائه مطلوب پيام مورد نظر هنرمندان نخواهد بود.

 

 

 

تركيب

براي سامان بخشيدن به يك طرح يا اثر تجسمي توجه به چگونگي تركيب كردن عناصر بصري و اجزاء آن از مهم ترين مراحل كار يك هنرمند است.

در واقع تركيب عاملي است براي نشان دادن و بيان ذهنيت هنرمند به طوري كه مخاطبان اثر بتوانند به طرز مؤثري با او ارتباط برقرار كنند. از اين نظر تركيب يك اتفاق يك جانبه از شوي هنرمند نيست، بلكه ارتباطي است دو جانبه كه به واسطه وجود عناصر و كيفيات بصري و شناخت و تجربه كافي هنرمند شكل مي گيرد.

در يك تركيب موفق اجزا از كل اثر قابل تفكيكي نيستند. زيرا يك اثر وحدت ياقته معنايي فراتر و كلي تر از اجزاء خود دارد. بنابراين تركيب علاوه بر گردآوردن عناصر و ساماندهي آن ها طبق قوانين بصري متضمن و مكمل محتواي اثر نيز مي باشد.

بسياري از اوقات تركيب ها بر اساس ساختارهاي هندسي شكل مي گيرند.از جمله در دوره ي رنسانس ساختار تركيب بسياري از آثار بر اساس اشكال هندسي مثلث، دايره و چند ضلعي به وجود آمده است و هنرمندان به دليل استحكام بصري شكل هاي هندسي براي ايجاد ساختار مستحكم و متعادل تركيب خود را بر اساس شكل هاي هندسي ساخته اند. در آثار نقاشي قديمي ايراني نيز استفاده از زير ساخت منحني و دايره مرسوم بوده است.

 

سطح

شكلي كه داراي دو بعد باشد سطح ناميده مي شود.همچنين روي چيزها را نيز سطح گويند. در طبيعت و پيرامون ما سطوح به اشكال متنوع و حالت هاي متلفي وجود دارند. سطح چيزها در طبيعت گاهي بصورت هموار و اه نا هموار و داراي بافت ها و نقش هاي مختلفي است.

همه سطح از سه شكل هندسي دايره، مربع، مثلث يا تركيبي از آنها به وجود مي آيند.

 

دايره

شكل كاملي است كه حركت جاودانه و مداومي را نشان مي دهد. چرخش و حركت مدام اجزا يك ماشين در صنعت، تكرار و حركت به صورت مستمر در طبيعت مثل آمد و شد فصل ها، آمدن شب و روز، هفته ها و ماه ها و سال ها كه به عنوان گردش روزگارر از آن نام برده مي شود. آسمان بلند كه شعرا به آن دايره ي مينايي مي گويند. همه و همه نشان دهنده ي تناسبي است كه ميان شكل دايره و اشكال متنوع حيات و طبيعت وجود دارد.

همه نقاط روي پيرامون دايره با مركز آن در يك فاصله قرار دارند و همه قطرهاي آن با يكديگر برابر هستند. شكل هاي ديگر هندسي چون مثلث، مربع و نيز هر نوع كثيرالاضلاعي در دايره محاط مي شود.در عين حال دايره نماد نرمي، لطافت، سياليت، تكرار، درون گرايي، آرامش روحاني و آسماني، پاكي و صميميت و آن جهاني بودن به شمار مي آيد. به همين دليل دايره هميشه به عنوان يك شكل كامل مورد توجه بوده است و يساري از هنرمندان در شرق و غرب سعي كرده اند آثار خود ار بر مبناي دايره و يا تركيب هايي از دايره به وجود بياورند. شكل بي بعد، به غنا رسيده، مثل انسانهاي كمال يافته.

 

 

مربع و مستطيل:

مربع يكي ديگر از شكل هاي پايه و ساده هندسي است كه به عنوان يك عنصر بصري بيانگر خلوص و عقلانيت است.  از چهار ضلع  چهار زاويه مساوي ساخته مي شود كه بيانگر قانون مندي و وضوح آن است.اين شكل بر هيچ جهت خاصي تاكيد ندارد. با استقرار بر روي يك ضلع پايدار به نظر مي رسد و بر روي راس ناپايدار و پويا مي نمايد.مربع در حالت قائم بيانگر ثبات و صداقت و نمايش گر جهت افقي و عمودي است كه براي انسان، مهم ترين مرجع باري حفظ تعادل و حركت است. از تغييرات زاويه ها و ضلع هاي مربع، اشكال چهار گوش متنوعي به وجود مي آيد. مربع بر خلاف دايره نماد صلابت، استحكام و سكون است. اين شكل مظهر قدرت زمين و مادي و در عين حال از زيباترين اشكال هندسي است.مستطيل را مي توان فرم تغيير شكل يافته مربع در نظر گرفت كه از يك جهت بزرگ تر شده است. مستطيل، غالب ترين شكل در آثار معماري است و به سادگي قابل اندازه گيري و ترسيم است. با دقت و سهولت، قابل پياده و اجرا مي شود.به خوبي با مستطيل هاي ديگر تركيب شده، به راحتي قابل توسعه است. اشكال مستطيل، با عناصر سازه اي ساختمان، و لوازم خانه به راحتي تطبيق مي يابد.

 

 

مثلث متساوي الاضلاع

 داراي سه ضلع و سه زاويه ي مساوي است. بيانگر ااستحكام و پايداري است و عموما در فرم هاي سازه اي ساختمان بكار مي رود. زيرا بدون تخريب اعضاي آن، شكل آن تغيير نمي كند. هنگامي كه اين شكل بر سطح قاعده اش قرار بگيرد پايدارترين شكل هندسي است و مثل يك كوه استوار به نظر مي رسد. اما چنانچه بر يكي از راس هاي خود قرار بگيرد حاتي كاملا ناپايدار و متزلزل دارد. مثلث به واسطه زواياي تندي كه دارد سطحي مهاجم و شكلي ستيزنده به نظر مي سد كه همواره در حال تحول و پويايي است. بر اساس تركيب هايي از مثلث مي توان ساختمان هاي بسياري به وجود آورد. استفاده از مثلث و شبكه هاي مثلثي يك اصل ساختاري در طبيعت به شمار مي رود.

 

 

كادر در هنرهاي بصري

كادر يا قاب تصوير محدوده ي فضا يا سطحي است كه اثر تجسمي در آن ساخته مي شود. به طور كلي منظور از كادر در هنرهايي كه با سطح سرو كار دارند و بر سطح به وجود مي آيند همان محدوده اي است كه هنرمند براي ارائه و اجراي اثر خود بر مي گزيند. اين اثر ممكن است يك عكس، يك اعلان، يك نقاشي، يك نقش برجسته و يا حتي محدوده اي باشد كه در آن يك فيم بر پرده سينما نمايش داده مي شود.

كارد مي تواند اندازه و شكل هاي گوناگون داشته باشد مثل انواع چهارگوش با ابعاد و تناسبات مختلف به صورت مربع و مستطيل هاي متنوع عمودي و افقي. همچنين شكل هاي ديگر هندسي مثل دايره، بيضي، مثلث يا حتي تلفيقي از اين اشكال به صورت منظم و غير منظم به عنوان كادر به كار گرفته مي شود.

 هنرمندان معمولا تركيب عناصر و نيروهاي بصري كادر خود را بر اساس كادر و فضاي بصري كه در اختيار دارند، سازمان دهي مي كنند. محدوده و فضاي اثر هنري به هر شكل كه انتخاب شود در تاثيرگذاري بر نيروهاي بصري و تركيب آنها با يكديگر مؤثر است .در واقع هنرمند با انتخاب بخشي از فضا و جدا ساختن آن از ساير بخش و فضاي پيرامون توسط كادري مشخص دو عمل انجام مي دهد: اول اينكه ارتباط كادر را با محدوده ي داخلي اثر برقرار مي كند و انرژي بصري را كه از درون به بيرون گرايش دارد، محصور مي سازد. دوم اينكه انرژي هاي بصري بيرون از كادر را كه مي خواهند به درون آن نفوذ كنند به كنترل در خواهد آورد.

انرژي هاي بصري كه از درون كادر سرچشمه مي گيرند و نيروهاي مشابهي كه از بيرون به آن وارد مي شوند، ساختار اصلي اثر و سازمان دهي عناصر بصري را در كادر تحت تاثير قرار خواهد داد.مي توان گفت كه با توجه به شكل كادر است كه هنرمند عناصر بصري را در اثر خود سازماندهي مي كند و روابط آنها را با يكديگر در تركيبي مناسب براي نمايش موضوعي خاص شكل مي دهد.

فضاي دروني يك كادر زماني معنا پيدا مي كند كه چيزي در درون كادر انرژي بصري آن را فعال كند. اين چيز مي تواند يك نقطه ساده يا عنصر بصري ديگر باشد، و بسته به اينكه به چه شكلي و در كجاي كادر قرار دارد معناي مختلفي به وجود خواهد آمد.

 براي تصوير كردن كوه از مستطيل عمودي استفاده مي شود.

براي تصوير كردن رشته كوه از مستطيل افقي استفاده مي شود.

كادر مستطيل عمودي پوياتر و متحرك تر است.

 شكل و رنگ

همان طور كه سه رنگ زرد، قرمز، آبي به عنوان رنگ هاي اصلي محسوب مي شوند و ساير رنگ ها از مخلوط شدن اين سه رنگ به وجود مي آيند. سه شكل اصلي نيز وجود دارند كه پايه و اساس ساير شكل ها را ايجاد مي كنند و شكل هاي ديگر از انها ساخته مي شوند.اين سه شكل عبارتند از دايره، مربع و مثلث.

در مربع دو ضلع عمودي و دو ضلع افقي مساوي وجود دارند كه با زاويه 90 درجه يكديگر را قطع مي كنند. اين شكل به عنوان نماد ماده محسوب مي شود كه داراي وزن و استحكام است.نوشته هاي تصويري مصر باستان شكل مربع براي نشان دادن مزرعه به كار مي رفته است.زاويه هاي قائمه و خطوط مستقيم وموازي مربع كه يكديگر را در فواصل مساوي قطع مي كنند، صراحت و قاطعيت اين شكل را نشان مي دهد. همه ي شكل هاي ديگري نيز كه بر اساس خطوط موازي افقي و عمودي متقاطع ايجاد مي شوند تعلق به خانواده مربع هستند و شكل مربع با رنگ قرمز كه آن نيز نمادي از ماديت، صراحت و سنگيني است مطابقت مي كند.

مثلث شكلي است كه بر اساس سه خط متقاطع و با ايجاد سه زاويه به وجود مي آيد. زاويه هاي تند مثلث بر شخصيت تهاجمي، برنده و صريح ان تاكيد دارد. ساير شكل هاي سه گوش با زاويه هاي مختلف و تيز، نيز جزوه خانواده مثلث به شمار مي آيند. مثلث در عين حال نمادي از تفكر و روشنايي است و به سرعت دگرگون مي شود. رنگي كه از نظر زيبا شناسي با خصوصيات مثلث متناسب است و شخصيت آن را به كمال نشان ميدهد، رنگ زرد است.

دايره نمايشگر حركت نامتناهي و جاودانه است و احساسي از آرامش ايجاد مي كند، اين شكل نشانه اي است از گنبد مينايي آسمان و نمادي از روان و جنبه هاي روحاني كه عمق تفكر و پايداري آن را نشان مي دهد. همه شكل هاي ديگري كه حرتي دوار و منحني را نشان مي دهند، جزو خانواده دايره محسوب مي شوند.از ميان رنگ هاف آبي روشن با ويژگي هاي معنوي دايره متناسب است.

شكل هاي متناسب با رنگ هاي درجه دوم نيز عبارتند از:

تركيب از مربع (قرمز) و مثلث (زرد) به شكل ذوزنقه براي نارنجي

تركيبي از دايره (آبي) و مثلث (زرد) به شكل سه گوشي با اضلاع منحني براي سبز

تركيب دايره (آبي) و مربع (قرمز) به شكل تقريبا بيضي براي رنگ بنفش

 

حجم

يك عنصر بصري سه بعدي است.داراي سه بعد: طول، عرض، ارتفاع يا عمق باشند حجم گفته مي شود. كه فرم اصلي ترين ويژگي آن است. فرم، ويژه يك حجم، شكل ظاهري و ساختار آنرا نشان مي دهد كه حاصل رابطه متقابل خطوط، اشكال و سطوح مرزي آن مي باشد.

از نظر معماري، حجم به عنوان يك عنصر سه بعدي، مي تواند توپر و يا توده اي باشد كه با ماده اشغال شده باشد. و يا بصورت فضاي خالي باشد كه با سطوح، محدود و تعريف شده است. «توده» و «فضا» دو مفهوم و ساختار مكمل اند كه تركيب آنها به معماري واقعيت مي دهد.

 فرم هاي رؤيت پذير، فضا؛ بعد، مقياس، رنگ و بافت مي دهند و متقابلا فضاها كيفيت فرم ها را نمايان كرده و نشان مي دهند و نيز هر دو شرايط مناسب براي زندگي انسان را فراهم مي آورند.

معمولا همه ي اشياء مادي در طبيعت داراي حجم هستند. اگرچه برخي از آنها ممكن است علاوه بر طول و عرض داراي ضخامت، عمق يا ارتفاع بسيار كمي باشند اما قاعدتا حجم هايي هستند كه بخشي از فضا را اشغال مي كنند. اين حجم ها گاهي به طور طبيعي به صورت نسبتا منطقي ديده مي شوند مثل حجم برخي از درخت ها، ميوه ها و تخم پرندگان و جانوران. اما بيشتر اوقات به شكل غير منظم جلوه مي كنند، مثل حجم صخره ها، گياهان، حيوانات و بسياري چيزهاي ديگر.

 دايره، مكعب و هرم را نيز مي توان به عنوان اجسام هندسي پايه نام برد. اين سه نوع حجم به طور كاملا منظم به ندرت در طبيعت ديده مي شوند. اما به طور كلي همه حجم هاي طبيعت از تركيب يا تغيير شكل اين سه حجم پايه و هندسي به وجود مي آيند.

 در هنر تجسمي چنانچه يك نقطه را در سه بعد گسترش دهيم و يا يك پاره خط را در جهت هاي مختلف حركت دهيم، تجسمي از حجم به وجود مي آيد و به همين جهت در هنر تجسمي حجم ممكن است هميشه ملموس و مادي نباشد ولي از نظر بصري وجود داشته باشد كه در اين صورت مي توان به آن حجم مجاري گفت.                          

از چرخش يك مثلث به دور محورعمودي خودش حجمي بوجود مي آيد كه به آن مخروط گفته مي شود. از حركت دوراني سطوح مربع و مستطيل شكل نيز استوانه اي حاصل مي شود كه داراي سه سطح تحتاني، بالايي و جانبي است.

 چنانچه استوانه بر سطح جانبي خود قرار گيرد ناپايدار است و ميل به حركت دارد. از چرخش دايره نيز به دور محور قطري خودش حجم كره ساخته مي شود كه همواره تمايل به حركت دارد. علاوه بر اين، هر گاه سطوح هموار تا شوند و يا شكلي نا هموار به خود بگيرند خواص حجم را القاء مي كنند. حركت سطح در جهات مختلف مي تواند حجمي را به صورت مثبت و يا منفي شكل دهد و يا بخشي از يك حجم را به نمايش بگذارد. مثل شكل دادن به يك ورق كاغذ، يك ورق مقوايي، يا فلزي بدون آن كه دو سر آن به يكديگر متصل شود. در صورت اخير مي توان به آن حجم باز گفت كه از لحاظ اندازه و شكل قابل تغيير مي باشد.

 حجم مي تواند تو خالي و يا توپر باشد و به همين نسبت درون يا بيرون آن اهميت پيدا مي كند. معمولا فضايي را كه حجم اشغال مي كند مثبت گويند و فضاي پيرامون آن با مابين دو حجم و يا حفره ميان يك حجم تو خالي را فضاي منفي و گاه حجم منفي مي نامند. مثل فضاي داخل يك لوله قطور.

 در نقاشي و طراحي حجم با ترفند برجسته نمايي به وسيله سايه- روشن و رنگ و يا با تغيير شكل و اندازه اشكال در اثر عمق نمايي خطي القاء مي شود. بخشي از هنرنمايي نقاشان در طول تاريخ هنر براي واقع نمايي اجسام، شبيه سازي اشكال طبيعت به صورت سه بعدي به سطح دو بعدي بوم نقاشي بوده است.در حالي كه امروز بخش هايي از كار نقاشان بخصوص در نقاشي ديواري ممكن است به صورت سه بعدي اجرا شود. ثبت سه بعدي اشياء و طبيعت در عكاسي به واسطه وجود نور و سايه- روشن صورت مي گيرد. در حالي كه با نوعي نورپردازي خاص مي توان برجستگي و فرو رفتگي اجسام را از ميان برد و آنها را بصورت دو بعدي و مسطح نمايش داد و يا در نمايش فرو رفتگي و برجستگي آنها اغراق نمود.

 حجم، عنصر اصلي كار مجسمه سازان است. ارزش و اهميت حجم به تمام و كمال در مجسمه سازي و كار با حجم است كه ظاهر مي شود. به ويژه با توجه به قابليت هاي مختلف مواد در شكل پذيري، رنگ، بافت جنسيت و ارزش هاي متنوع بصري در مجسمه سازي و كار با حجم است كه مطرح مي شوند.

نمايش حجم در فضا و روابط متقابل آن با فضاي پيرامونش اصل مهم مجسمه سازي است. اين روابط در نقش برجسته سازي كه از يك سو با نقاشي و از سوي ديگر با معماري در ارتباط است اهميتي به سزا دارد. نقش برجسته كه از يك سمت بسته و محدود است به حجمي گفته مي شود كه در آن اشياء و پيكره ها به صورتي كم و بيش برآمده از سطح به نمايش در آمده باشد.نقش برجسته سازي گاهي حالتي تزئيني باري سطوح معماري دارد و معماري نيز متقابلا همبن حالت را براي نقش برجسته به عهده دارد.

 درباره ويژگيهاى فرهنگ يونانى و اين كه چگونه و به چه دليلى انديشه فلسفى و نظرى در اين منطقه شكل يافت و گسترش پيدا كرد، مقالات و مباحث متعددى مطرح شده است. در اين نوشته سعى شده يكى از خصائص انديشه فلسفى در فلسفه يونانى بررسى شود. اين خصوصيت تمايل فلاسفه يونانى به هندسه و حضور مفاهيم هندسى در فلسفه يونانى است.

نمونه هاى تاريخى در ميان فلاسفه يونان توجه به رياضيات قابل مشاهده است و در اين ميان، نظريه اعداد طبيعى و هندسه بيشتر مورد توجه  اين انديشمندان بوده است. فيثاغورسيان توجه خاصى به اعداد طبيعى و اشكال هندسى داشتند. بين اين دو، فيثاغورسيان توجه بيشترى به اعداد نشان مى دادند و سعى مى كردند خواص اشكال را نيز بر حسب اعداد بيان كنند. اعداد شكلى، نمونه اى از تلاش در اين راستا است. علاوه بر اين معتقد بودند مى توان حقايق جهان را بر اساس روابط حاكم بر اعداد تبيين كرد. فيثاغورسيان نشان دادند ميان اصوات موسيقايى كه نزد انسان زيبا به نظر مى آيد، نسبت هاى عددى وجود دارد. اما شايد جالبترين نمونه از اين دست، مثلث گنمون باشد كه نشانه اى از هماهنگى ميان اعداد، هندسه و جهان مادى دانسته شده است. تأكيد بر اين نكته كه با ۴ نقطه مى توان اجسام چهاربعدى را مجسم كرد و مثلث متساوى الااضلاع با قاعده اى ۴ نقطه اى، در مجموع ۱۰ نقطه دارد كه همان عدد مقدس است، را مى توان نشانه قابل تأملى از تلاش فيثاغورسيان براى نشان دادن هماهنگى ميان هندسه و جهان دانست.

در همين دوره، پارمنيدس عالم را به صورت يك كره پر، يكپارچه و متناهى فرض كرد. اين موضوع مورد توجه تاريخ نگاران و مفسران بوده است كه چگونه با وجود آن كه بخشى از اشعار وى كاملاً انتزاعى است و بسيارى از آراى او را مى توان مطابق با نحله اصالت معانى تفسير نمود، در اينجا وى تعبيرى مادى و محدود از عالم معرفى مى كند. اين تعبير منشأ تفسير ماديگرايانه از آراى پارمنيدس شده است.

در نزد افلاطون رياضيات جايگاه ويژه اى دارد و مرحله اصلى آماده شدن براى گذر از جهان مادى نمودها و صعود به عالم بودها يا مانند است. همواره به صبغه فيثاغورسى آراى افلاطون اشاره شده است، اما به نظر مى رسد كه براى افلاطون هندسه اهميت بيشترى نسبت به فيثاغورسيان مى يابد. در نزد افلاطون لازم نيست كه مفاهيم هندسى حتماً به خواص اعداد بازگردانده شوند. اما او نيز معتقد است هندسه مى تواند حقايق عالم را تبيين كند. اوج تلاش براى چنين تبيينى در رساله طيمائوس ديده مى شود. افلاطون در اين رساله عناصر چهارگانه را كه خصوصيات مواد جهان و رفتار آنها را تبيين مى كنند، با چندوجهى هاى منتظم كه به اجسام افلاطونى معروفند، مرتبط مى داند: «مكعب از اين رو كه استوار بر روى قاعده اش مى ايستد، قابل مقايسه با زمين و خاك استوار است. هشت وجهى كه وقتى از دو گوشه مقابل نگاهش داريم، آزادانه چرخ مى خورد، قابل مقايسه با هواى متحرك است. از آنجا كه هرم منتظم داراى كمترين وجه و بيست وجهى كره مانند داراى بيشترين وجه است و اينها خصوصيات خشكى و رطوبت است، پس هرم نشانه آتش و بيست وجهى نشانه آب است.» در اين ميان چندوجهى هاى منتظم پنج عددند، در حالى كه عناصر سازنده جهان چهار عددند. از اين رو افلاطون دوازده وجهى را از آن جهت كه دايره البروج نيز دوازده نشانه دارد، نشانه اى از آسمان و عنصر آسمانى يا اِتر دانست. افلاطون تبيين خود را پيشتر برد و ادعا كرد تبدلات ميان عناصر چهارگانه، از طريق تجزيه هركدام از مثلثهاى متساوى الاضلاع - كه وجوه جانبى چندوجهى ها را مى سازند - به مثلثهاى قائم الزاويه و سپس تركيب اين مثلثها و تشكيل وجوه اجسام منتظم ديگر، قابل تبيين است. اين نمونه، بارزترين تلاش در سنت فيثاغورسى براى تبيين رياضى جهان است؛ البته با اين تفاوت كه به جاى اعداد طبيعى، اشكال هندسى تبيين كننده جهان هستند.

در آراى اتميستهاى يونان نيز توجه به هندسه به چشم مى خورد. در اين نحله خواص مواد و رفتار آنها برحسب نوع اتمهاى سازنده آنها و حركات اين اتمها تبيين مى شود. آنچه خواص اتم را موجب مى شود، شكل اتم است. براى نمونه آتش از اتمهاى مخروطى شكل ساخته شده است. حتى برخى از اصحاب اين نحله تلاش كردند كه نفس و رفتار آن را كه به عقيده  ايشان مادى است، بر مبناى خواص نوع عالى اتمها كه كروى شكل هستند، تبيين كنند.

در نزد ارسطو رياضيات جايگاهى ويژه همچون جايگاهى كه در نزد افلاطون ديده مى شود، ندارد. با اين همه حضور هندسه را در كيهان شناسى ارسطو مى بينيم. افلاك در نزد ارسطو كروى است و مدار سيارات كه به دور زمينِ ثابت مى چرخند نيز دايره است. از آنجا كه افلاك به غايت خود بسيار نزديك شده اند، بهترين نوع حركتى كه مى توان به آنها نسبت داد، حركت دايره اى است، زيرا متحرك در اين حركت بعد از گذراندن يك دوره به جاى قبلى خود باز مى گردد. به عبارت ديگر افلاك به غايت خود بسيار نزديك شده اند، برخلاف زمينيان كه راه زيادى تا رسيدن به غايت دارند و حركت آنها چنين منظم نيست.

در نزد يونانيان، در ميان اشكال هندسى، دايره و كره به ترتيب نشانه كمال در ميان اشكال دوبعدى و سه بعدى دانسته مى شوند. شواهد قابل توجهى در اين زمينه ديده مى شود. پارمنيدس به كامل بودن هستى از طريق كره دانستن آن اشاره مى كند. اتميستها نيز اتمهاى عالى را كه نفس را مى سازند، كروى شكل مى دانستند و از سوى ديگر شايد بتوان توجه فلاسفه يونانى به هندسه را ناشى از مادى گرا بودن انديشه يونانى دانست. بخصوص اگر به اين نكته دقت كنيم كه گاهى مفاهيم مجردى كه فيلسوف به كار مى برد نيز بايد از طريق اشكال توضيح داده شوند. جالبترين نمونه از اين دست، توصيف كروى شكل پارمنيدس از هستى است. با وجود انتزاعى بودن سخنان پارمنيدس و توجه او به هستى و انديشه باز هم كمال هستى از طريق يك شكل هندسى توصيف مى شود و همچنان كه اشاره شد، اين موضوع بحث هاى گسترده اى را ميان مفسران وى موجب شده است. همان گونه كه اشاره شد، برخى از پيروان نحله اتميسم سعى داشتند رفتار نفس را نيز به شكل مادى و از طريق اتمهاى عالى تبيين كنند. توجه به جهان مادى و نگاه  اين جهانى را در بخش هاى مختلف فرهنگ يونانى مانند اسطوره ها، خدايان و هنرها، بخصوص پيكرتراشى مى توان مشاهده كرد. شايد بتوان گفت نگاه مادى رايج در فرهنگ يونانى، در انديشه فلاسفه يونان به صورت توجه ويژه به هندسه ظاهر شده است.

علت يابى تمايل فلاسفه يونانى به رياضيات و بخصوص هندسه موضوعى است كه نياز به تحقيقات گسترده اى در تاريخ فلسفه و فرهنگ يونان و همچنين تمدنهاى هم عصر يونان باستان دارد. اما به عنوان نكته پايانى بايد اشاره كرد فلاسفه يونان باستان سهم اصلى را در معقول سازى جهان و گذر از تفسير اسطوره اى عالم داشته اند. رياضيات و هندسه را مى توان يكى از ابزار كليدى ايشان براى طرح معقول سازى جهان دانست.

شايد شما هم جزو افرادى هستيد كه در دوران تحصيل درس هندسه برايتان هيچ جذابيتى نداشته و احتمالاً از شنيدن نام آن بيزاريد ولى چند لحظه اين موضوع را فراموش كنيد. بعد ساده ترين اشكال هندسى را به خاطر بياوريد؛ مربع، مستطيل، مثلث، دايره و منحنى. سپس خيلى سريع و بدون اينكه زياد به مغزتان فشار بياوريد شكلى را انتخاب كنيد كه بيشتر از همه مى پسنديد. در حقيقت يك تست روانشناسى پيش روى شما قرار دارد كه با توجه به انتخابتان بسرعت نشان مى دهد شما در زندگى چه جور آدمى هستيد و در چه مشاغلی احتمال موفقیتتان بیشتر است!

مربع
       افرادى كه شكل مربع را انتخاب مى كنند كسانى هستند كه در يك محيط پايدار بيشترين احساس آرامش را دارند و مسير كارهايشان كاملاً واضح است. چنين اشخاصى محافظه كارند و دوست دارند همه چيز مرتب و منظم باشد. وظيفه شناس هستند و اگر كارى را به آنها محول كنيد آنقدر روى آن وقت مى گذارند تا تمام شود، حتى اگر كارى تكرارى و طاقت فرسا باشد و مجبور شدند به تنهايى آن را انجام دهند.

مستطيل

اصولگرايى مشخصه بارز اين افراد است. آنها نيز نظم و ترتيب را دوست دارند ولى آن را بيشتر از طريق سازماندهى هاى دقيق اجرا مى كنند. اين امر سبب مى شود كه راه هاى مناسبى را انتخاب و همه قواعد و مقررات را بررسى كنند. اگر وظيفه اى را به اين اشخاص محول كنيد ابتدا آن را به خوبى سازماندهى مى كنند تا اطمینان یابند که به طور اصولی اجرا خواهد شد.

مثلث

اشخاصى كه شكل مثلث را انتخاب مى كنند هدف گرا هستند. آنها از برنامه ريزى قبل از انجام كارها لذت مى برند و به طرح موضوعات و برنامه هاى بزرگ و بلند مدت تمايل نشان مى دهند، اما ممكن است جزئيات را فراموش كنند. اگر كارى را بر عهده آنها بگذاريد ابتدا هدفى را براى آن تعيين و سپس با برنامه ريزى کار را آغاز می کنند.

دايره

چنين افرادى اجتماعى و خوش صحبت هستند، هيچ لحن خشنى ندارند و امور را به وسيله صحبت كردن درباره آنها تحت كنترل خود در مى آورند. ارتباطات اولين اولويت آنها در زندگى است. مطمئن باشيد كه اگر وظيفه اى به آنها محول شود آنقدر درباره آن صحبت مى كنند تا هماهنگى لازم ايجاد شود.

منحنى

خلاقيت در اين قبيل افراد موج مى زند و اغلب اوقات كارهاى جديد و متفاويت را ارائه مى دهند. نظم و ترتيب برايشان كسالت آور است و اگر تكليف را براى آنها در نظر بگيريد ايده هاى خوب و مشخصى را براى آنها ابداع می کنند.

به طور كلى افرادى كه سه شكل اول يعنى مربع، مستطيل و مثلث را انتخاب مى كنند در جهت مسير ويژه در حركت هستند و كارها را به طور منطقى و اصولى انجام مى دهند ولى ممكن است خلاقيت كمى داشته باشند.

اما گزينش دايره و منحنى نشان دهنده خلاقيت و برون گرايى است. چنين افرادى به موقعيت هاى جديد و سایر افراد دسترسی پیدا می کنند اما چندان اصول گرا و قابل اعتماد نیستند.

كاربرد تست

اين تست براى ارزيابى افراد نسبت به موقعيت شغلى شان كاربرد دارد و يا به منظور پى بردن به اين نكته كه اشخاص مختلف تا چه حد مى تواند با هم كار كنند. اگر شما بشدت علاقه  منديد كه يك كار خاص و اصولى را انجام دهيد يك فرد مربع دوست ميتواند همكار خوبى برايتان باشد. همچنين اينگونه افراد براى كار در دواير حسابرسى هم كاملاً مناسبند. اگر كارها نياز به سازماندهى گروهى داشته باشد مثلث دوستان در پيشبرد فعاليت ها موفق خواهند بود. اين افراد مى توانند مجرى خوبى باشند چون اهداف را مشخص و اطمينان مى يابند كه دستيابى به آنها ممكن است. براى هر نوع ارتباطات حضورى افرادى كه دايره را انتخاب مى كنند، بهترين هستند. آنها مى توانند يك كارمند خوب، مسؤول پذيرش يا فردى باشند كه به مشتريان خود خدمات مناسبى را ارائه مى دهند. بالاخره افرادى كه شكل مورد علاقه شان منحنى است هميشه ايده هاى تازه دارند و به طور مثال براى كار در شركت هاى تبليغاتى مناسبند .


مطالب مشابه :


ترکیب احجام افلاطونی

تخصصی معماری - ترکیب فرض شده است که افلاطون اشکال مزبور را در تیمایوس در ذهن داشته




چگونه به یک ترکیب بندی صحیح برسیم؟

معماری به نام که لزومی ندارد اشکال هندسی از قبیل مثلث و نظم در ترکیب بندی را با تمرکز




تحویل پروژه (4) ....ترکیب احجام..... + موضوع چند وجهی ها

شرحی بر دروس و تحویل کارهای دانشگاهی رشته معماری اشکال در اشکال هندسیی که در ترکیب




اشکال هندسی

معماری برتر - اشکال هندسی در يك اثر تجسمي موضوعات، معاني و احساسات مورد نظر هنرمند از طريق




ترکیب حجم در معماری

ترکیب حجم در معماری و معماری ما در سطح افلاطون اشکال مزبور را در




ترکيب بندي باتمرکز فرم ها

اما به طور کلی همه حجم های طبیعت از ترکیب یا اشکال مثلث و مربع در با معماری در




آموزش اسکیس در معماری و معماری منظر

آموزش اسکیس در معماری و محیطی ببینیم،به اشکال و فضاهای خالی میان ترکیب بندی در




هندسه

این مهارت‎ها در ترکیب با هم عناصر البته ترکیب این اشکال با یکدیگر می هندسه در معماری:




برچسب :