یادداشتی از " لیلا کردبچه "

 

 

کلمات چون دقیقه‌ها 

نگاهی به اشعار شهاب مقربين

 به نقل از :  دوماهنامه‌ی «الفبا»، ( سال چهارم، شماره‌ی۲۴ )

  

ليلا كردبچه

كارشناس ارشد زبان و ادبيات فارسي

 

     شهاب مقربين، متولد ۱۳۳۳، اصفهان و صاحب مجموعه‌هاي "اندوه پروازها"، "گام‌هاي تاريك و روشن"، "كلمات چون دقيقه‌ها"، "كنار جاده‌ی بنفش كودكي‌ام را ديدم" و مجموعه‌ی منتشر نشده‌ی "اين دفتر را باد ورق خواهد زد"، از انگشت‌شمار شاعراني است كه پس از گذشت حدود چهار دهه از آغاز فعاليت شاعري، سادگي و صراحت زبان شعري خود را از آغاز تا به امروز حفظ كرده است.

     سادگي و صراحتِ اشعار "شهاب مقربين" خاصِ خودِ اوست، به گونه‌اي كه حتي در برخي از اشعار او كه متأثر از شاملو است، نظير: «سپيده/ آن‌گاه / بر شيشه‌هاي پنجره‌ام مي‌كوبد / كه تو ديده از هم بگشايي» (اندوه پروازها) يا جايي كه تحت تاثير زبانِ فروغ است، مانند: «چه كسي تو را كشت / چه كسي مرا كشت/ چه كسي با هزار پاي عقربه وار/ دم و ساعت / گرداگردِ من/ قدم مي‌زند» (كلمات چون دقيقه‌ها) و يا حتي در مواردي كه تحت تاثير مضامينِ اخوان ثالث است، مثل: «كلاهم آسمان / كفشم تمام زمين / جامه‌ام باد / عرياني‌ام آفتاب» (كلمات چون دقيقه‌ها)، مي‌توان به وضوح نام "شهاب مقربين" را زير شعرها ديد.

     اين مشخصه، یعنی ممتاز و مشخص بودن زبان شعري "مقربين" در مجموعه‌هاي "كلمات چون دقيقه‌ها" و "كنار جاده‌ی بنفش كودكي‌ام را ديدم"، بسيار پررنگ‌تر از مجموعه‌هاي پيشينِ اوست. در اين مجموعه‌ها شاهد ويژگي‌هايي هستيم كه مختصِ زبان "مقربين" هستند.

     يكي از دیگر مشخصه‌هاي شعرهاي "شهاب مقربين" رفتن به يك فضاي حسي و بازگشتن از آن و دوباره رفتن به سوي همان فضا با رويكرد و كيفيتي ديگرگونه است: «آدميان و جاده‌ها / عهدي كهن دارند / همواره جاده‌ها / مي‌برند و رهاشان مي‌كنند/ و آدميان بازمي‌گردند / آن‌جا كه جاده‌ها / مي‌برند و رهاشان مي‌كنند» (كنار جاده‌ی بنفش كودكي‌ام را ديدم ).

     سادگي زبان و فضاي شعرهاي "شهاب مقربين" ستودني است، آن‌جا كه مي‌گويد: «با عقربه‌ها جنگيديم / مانند دن كيشوت / با آسياي بادي» (اين دفتر را باد ورق خواهد زد).

     اما در كنار همين سادگيِ زبان و فضا، توجه شاعر به نكات ريزِ زباني، موسيقيِ كلمات و دقايقِ ادبي درخور توجه است. توجهِ شاعر به موسيقي كلمات به گونه‌اي است كه حتي مي‌توان در مواردي رد پاي وزن عروضي را در اشعارش مشاهده كرد: «انگار كه باد در آبادي / با عربده هر طرف  در هر راه / سر در پي آشيان ويران شده‌ی ما دارد» (گام‌هاي تاريك و روشن). «از او كه من مي‌ميرم از او / از او كه من مي‌مانم از او» (گام‌هاي تاريك و روشن). «من از اين در به در نخواهم شد» (كلمات چون دقيقه‌ها) .

     توجهي كه "شهاب مقربين" به موسيقيِ اصوات (واج آرايي) دارد نيز جالب توجه است: «من از ديارِ دره‌هايِ دورِ در به دري / من از ديارِ دره‌هايِ بي صدايِ ياد مي‌آيم» (گام‌هاي تاريك و روشن).

     ديگر از مشخصه‌هاي شعري "شهاب مقربين" استفاده از صنايع خاصي در ميان صنايع لفظي است، مانند "تكرار" كه در اشعار او محدود به تكرار كلمات و افعال و گاهي روابط مي‌شود: «دست يارانم را / كه از دست دادم / در دست مي‌گرفتم» (كلمات چون دقيقه‌ها) و نيز تتابعِ اضافات: «ديگر رويايِ سوزان ستارگان سوسوزن/ از لابلاي سوزن‌هاي كاج/مرا در خود نمي‌برد» (كلمات چون دقيقه‌ها). «من از ديارِ دره‌هايِ دورِ در به دري / من از ديارِ دره‌هايِ بي صدايِ ياد مي‌آيم» (گام‌هاي تاريك و روشن).

     از ممتازترين مشخصه‌هاي شعري "شهاب مقربين" توجه به صنايع بديعي معنوي بيش از صنايع لفظي است، مانندِ صنعت "تشخيص" كه در اشعار او اغلب با زيرساختي تشبيهي به كار مي‌رود: «درختي به اتاقم آمده / سا‌یه‌اش را نيز آورده است / تپه‌اي به اتاقم آمده / روشني‌ها و بادهايش را نيز آورده است» (كنار جاده‌ی بنفش كودكي‌ام را ديدم). «سرما با ما از پله‌ها بالا مي‌آيد/ در را باز مي‌كند / با ما كنار شيشه‌هاي گريان مي‌نشيند.» (كنار جاده‌ی بنفش كودكي‌ام را ديدم ).

     و صنعت "حسن تعليل" كه در اشعار او به شكل آوردن دليلي شاعرانه و ناشناخته براي معلولي معلوم و شناخته شده تغيير حالت مي‌دهد: «سپيده / آن‌گاه / بر شيشه‌هاي پنجره‌ام مي‌كوبد / كه تو ديده از هم بگشايي» (اندوه پروازها)   «بخوابيم با هم /  به خواب هم پا بگذاريم / روياها و كابوس‌هاي هم را / ببينيم با هم / از آن پس / ديگر / من هرگز بيدار نخواهم شد» (اين دفتر را باد ورق خواهد زد).

     از ديگر صنايع معنوي پركاربرد در اشعار "شهاب مقربين" كه امتياز خاصي به شعرش مي دهد، "تشبيه" است كه به گونه‌اي زيرساختِ تصوير سازي‌هاي او را تشكيل مي‌دهد. اين تشبيهات چنان‌كه تشبيهات محسوس به محسوس باشند، منتج به خلق تصاوير عيني مي‌شوند: «آلاچيقي از آتش / و ستوني از دود / وقتي / سقفي از باران / بر آن سايه مي‌زند» (گام‌هاي تاريك و روشن). و چنان‌كه تشبيهاتي محسوس به معقول يا معقول به محسوس باشند، تصاوير زيباي ذهني مي‌آفرينند: «مي‌خواهم با باران‌ها سفر كنم / از هر چه بگذرم / روي درياها چادر زنم / ميان شن‌ها شنا كنم» (كلمات چون دقيقه‌ها). «شالي كه باد پيچيده است / بر گردِ گردنِ بي پناهي شاليزار» (گام‌هاي تاريك و روشن).

     جا به جايي اركان جمله از ديگر مختصات اشعار "شهاب مقربين" است كه در اشعار ديگران به اين كيفيت ديده نمي‌شود: «چگونه پرنده‌اي است / مرغ عشق / قفس قلب من شكسته است و باز/ آواز پرواز را نمي‌خواند / با بال خيال حتي» (اندوه پروازها).

     مي‌توان شعرهاي مجموعه‌ی "كنار جاده‌ی بنفش كودكي‌ام را ديدم" را گردهمايي تمام قدرت‌هاي شعري "شهاب مقربين" دانست و مجموعه‌ی "اين دفتر را باد ورق خواهد زد" را چكيده‌ی تجربيات چهل و چند ساله‌ی او، وقتي مي‌نويسد: «خود را خوابي مي‌بينم / در چشمان اين جمعيت / كه چيزي نمانده است بيدار شود» (اين دفتر را باد ورق خواهد زد) به راحتي مي‌توان يك عمر تجربه‌ی شاعري را پشت تك تكِ واژه‌هاي آن ديد.

     دريغ است كه مدعي آشنايي با شعر معاصر باشيم و از لذت خواندن اين شعر زيباي "شهاب مقربين" محروم بمانيم:

 
مي‌خواستم دنيا را عوض كنم

دنيا عوض شد

اما كار من نبود

 

مي‌خواستم انسان را دگرگون كنم

انسان‌ها دگرگون شدند

نه آن‌گونه كه من مي‌خواستم

 

حالا ديگر

فقط مي خواهم

تو را نگه دارم

همان گونه كه بودي

بي هيچ تغييري

پيچيده در روياهاي كاغذي‌ام

 

و تو

مي دانم

عوض نخواهي شد

همان گونه كه بودي گريزپا

پر طغيان و تغير

ويران گر

رودخانه‌ی آتش

 


مطالب مشابه :


یک داستان زن پسند !

در حالي که سعي مي کرد نشاني فرستنده را پشتِ پاکت بخواند ، دکمه هاي مانتويش را ورق زد و




رمان«هستی» نوشته فرهاد حسن زاده

ورق به ورق بابا هم جيك نمي‌زد، به جايش غلغل مي‌كرد. عينهو ديگ آبجوشي كه آبش از كناره‌هاي




یادداشت مصطفی پورنجاتی

شهاب مقربين - یادداشت مصطفی پورنجاتی - درباره‌ي «اين دفتر را باد ورق خواهد زد» نوشتن باد




یادداشتی از " لیلا کردبچه "

شهاب مقربين، متولد ۱۳۳۳، اصفهان و صاحب مجموعه‌هاي "اندوه باد ورق خواهد زد" را




آشنايي با هنر پتينه 9

ý در روش هاي فانتزي هيچ گونه قانوني اين ورق هاي طلا رنگ اکرولیک هم می شود زد.




بزرگ ترین منبع انرژی

تلفن زد و براي روز جمعه به منزلش دعوتم كتاب را ورق مي زد و عكس هاي رنگي و زيباي سنگ




داستان زنانه

در حالي که سعي مي کرد نشاني فرستنده را پشتِ پاکت بخواند ، دکمه هاي مانتويش را ورق زد و




داستا سفید مثل برف

مشغول تصحيح ورقهاي هامو مي‌شنيدم و بخاري كه به محض بيرون آمدن از دهانم در هوا يخ مي‌زد




رمان ز مثل زندگي

كنار پنجره ي عمرت نشستي و برگ هاي زرد زندگاني ات را بيهوده ورق زد و بدون باز زد و به پلك




ورني‌زني در ماشين‌هاي افست ورقي

مقاله چاپ - ورني‌زني در ماشين‌هاي افست ورقي - کافی چاپ Coffee print - مقاله چاپ




برچسب :