تلخی ورنج زندگی بیخ گوش ما فریاد می کنذ

سالروز تولد حماسه سرای کربلا حضرت زینب س دخت گرامی حضرت امیرالمومنین ع وروز پرستار مبارک هرچند که مصادف با ۳۱ اردیبهشت ماه ۸۹و ۶ جمادی الاول سال۱۴۳۱ ه ق بود وهمچنین با توجه به در پیش بودن اول ماه مه برابر با۱۱ ارذیبهشت روز جهانی کارگر یاد خاطره ای افتادم که مربوط به سال گذشته بود وانهم این بود که روز جهانی کارگر وروز پرستار دریک روز اتفاق افتادو ان نیز برنامه های جشنی بود که دانشجویان دانشگاه علمی وکار بردی واحدخانه کارگر تهران مقطع کار شناسی رشته روابط عمومی تدارک دیده بودند ازشرکت در کنگره سراسری خانه کارگردر حرم امام خمینی ره تا مراسم جشن وشب شعر و که یکی از ان برنامه ها بازدید از سرای احسان وافع در کهریزک بود که به اتفاق تعدادی از دوستان بدلیل علاقه شخصی من نیز شرکت نمودم ساعت ۱۱ صبح مورخ ۱۰ اردیبهشت سال ۸۸به منظور شرکت در این مراسم به سمت بهشت زهرا ایستگاه شاهد مترو که محل تجمع وهماهنگی دوستان بود رسیدم وپس از جمع شدن بچه ها حرکت نموده وحدود ساعت ۱۳ رسیدیم به محل موسسه که بعد از احوال پرسی با تمامی دوستان ومسئو لین وسایر مهمانان حاضر در مکان تابلوی توجه ام راجلب نمود که فهمیدم که زمین این مرکز راکه در حدود ۲ هکتار می باشد توسط یک زن وشوهر خیر هدیه نموده اند به همراه مقداری بنای قدیمی وجدید ومجموعه استراحت گاها به دو قسمت جداگانه مردانه وزنانه تقسیم شده بود وقتی جدی نگاه کردم متوجه شدم مددجویان فارغ از هرگونه سر وصدا والودگی هوا وصوتی وترافیک وغیره در روی تختهای خود استراحت می کنند خیلی دلم می خواست بدانم انها به چه چیزهای فکر می کنند دوست داشتم بروم با تک تک انها صحبت کنم وبپرسم که چطور شد که به اینجا امدند وچگونه ایام میگذرانند با وصفی که نمیدانستم با چه زبانی وجه لهجه ای صحبت می کنند ویا چگونه از من استقبال می کنند فکر می کردم ایا انها خطرناکند یا مظلومند که تسلیم جبر طبیعت شدند وشاید هزاران سوال بدون جواب دیگر خلاصه دیدن انها انسان را به اشک می اندازد اشکی که خودش هم ماتم میگیرد به خودم گفتم فلانی به دنیای دیگر پای گذاشتی دنیای مسخ شدگان دنیای با دهانهای باز ودندانهای افتاده بادستهای بی اختیار وگریه های بی اشک وصداهای گنگ وجشمهای بدون رمق وموهای تراشیده نمیدانم با کدامین سر سخن واکنم وباکدامین یک شوخی کنم تا روحیه ای بگیرد ویابا کدامینشان بازی کنم با کدامین انگیزه ودست نوازش برسر کدامینشان هدیه کنم ودست کدامین را بگیرم که دیگری ناراحت نشود به کدامینشان دسته گلی را هدیه کنم وصدای هورای کدامینشانرا بشنوم اینجا همه هورا میکشند اما خاموش همه میخندند اما در سکوت همه از بیکاری قدم می زنند ومی روند اما در جا انگاری همه مثل هم و همه همزاد هم وهمسان هم هستند نمیدانم محکوم شدنشان به جنین سرنوشتی نتیجه چیست ظلم انسان به هم ویاحاصل نااگاهی ادمها یا مواد افیونی مخدر یا بی توجهی ماها پا که به محوطه میگذاری بوی ذهنهای بیمار با تن های سر شده بعضی روی تخت نشسته بعضی ها دراز کشیده ومنتظر چیزی یاکسی هستند بعضیها خوابیدن وبعضی راه می روند وبعضی فقط نگاه می کنند اینجا یکی از صدها مراکز خیریه نگهداری از اسیب دیدگان اجتماعی تهران است که کارتن خواب بودند ودر سال ۱۳۷۷به بهانه برگذاری اجلاس سران کشورهای اسلامی در ایران وزدودن چهره شهر تهران از افراد بی خانمان وکارتن خواب ورهاشده درخیابانهای تهران باکمک اداره کل امور اجتماعی استانداری تهران شکل گرفت وبا مساعدت مردم خیر اداره می شود وان روز نیز مسئولین محترم امر به مناسبت میلاد خانم حضرت زینب برای انها جشن تولد گرفته بودند و کلیه کارکنان آن مرکز از مدیریت مرکز تا نیروهای خدماتی مرکز ونگهبانان همه در فکر این این بودن که جشنی در خور توجه برای همه آنها بگیرند و داشتن انها را به صورت ستونی وارد جایگاه برگزاری جشن تولد می کردند اه به فکر فرو رفتم وباد خود گفتم پرستاران انها چه می کشند چقدر حقوق میگیرند که حاضرند در اینجا مشغول کار باشند راستی چقدر صبر وتحمل دارند برای لحظه ای محل کارم را با آنها مقایسه نمودم عرق شرم روی پیشانیم نشسته بود واحساس کوچکی مینمودم و حتی نتوانستم سوالاتم را از کارکنان انجا مطرح کنم ....همه مددجویان مرد وزن وپیر وجوان به نظرم پیر می رسیدند نمی دانم انها پدر ومادر وبرادر وخواهر ویا فرزند دارند یا خیر ایا خانواده این مدد جویان از وضعیت آنها با خبرند یا خیر غیر از تعدادی کارمند خاص که وظیفه خیر مقدم را داشتند بقیه غیر انجام وظیفه حرفی نمی زدند واصلا با کسی محاوره نیز نداشتند زیرا هیچ کس ازکارش شکایتی نداشت هیچ کسی از کمی حقوق ومزایا گله نکرد وحتی کسی از نبود امکانات جانبی اولیه اعتراضی نداشت واز کارش دل زده نبود فقط می دانم باید به زیر پایشان را طلا والماس ریخت مگر می شود کار آنان نه فدا کاری آنها را قیمت گذاشت ویا با پول جبران کرد یک لحظه فکر کردم فلانی می دانی در یک عروسی یک آقا پسر ویا یک دختر خانم می دانید چقدر هزینه هتل وغذا و پذیرای ودسته گل می شود یا زمانی در بیمارستانها درایام ملاقات بیماران هر ملاقات کننده دسته گلی به بهای هرچند ناچیز می خرد ویا وقتی که یک نفر به زیارت اماکن مذهبی نظیر مشهد مقدس ویا سوریه وکربلا ومکه ومدینه...میرود سالی یک بار یا چند بار با هواپیما یا اتوبوس ویاقطار و...در هتل یا مسافر خانه استراحت می کند آیا می دانی چند برابر حقوق یک مددیار خرج می کند شاید به اندازه حقوق چند ماه یک یا چند مددکار ویا کسی که فوت می کند میدانید اقوام متوفی بهر نیتی که دارند که حتما خیر است برای قبر عزیز از رفته خود می دانید چقدر می پردازند مراسم تشیع وتدفین وسوم وهفتم وچهلم وسالگرد وایاب وذهاب وشاید صدها نفر شام ونهار بخورند وبا دسته گلهای که آورده می شوند وپاکتهای پول که به نو حه خونها داده می شود یا مراسم ختمی که اخیرند در هتلهای گران قیمت با ورودیهای ۲۵۰۰ تومان هیچ می دانید اگر فقط برای هزار نفر هم تدارک ببیند جمع کل هزینه ان چقدر خواهد بود وهزاران مراسمات و همایشهای دیگر داشتم فکر می کردم آنهای که به عیادت بیماران میروند اگر تعداد هرارنفرشان هزار دسته گل هزار تومانی نخرند وپولش را که یک میلیون تومان مشود به اینگونه مراکز کمک کنند در طول ماه وسال چه مبلغی می شود اگر هر روز هزار نفر به دیار باقی بشتبابند وبه جای هزار تاج گل ده هزارتومانی فقط یک شاخه گل بر سر مزارشان پرپر شود می توان ده میلیون تومان در روز به این مراکز کمک کرد اگر هزار مراسم ختم ..سوم ..هفتم..چهلم..وسال به خاطر ثواب کمک به این مراکز برگزار نشود می دانی چند میلیون تومان میشود که می توان به اینگونه مراکز اهدا کرد در این فکروتخیل بودم که بچه ها صدام زدند وگفتند که مراسم شروع شده رفتم داخل سالنی که هنوز تکمیل نیز نشده بود ومددجویان به دو ستون زنانه ومردانه وارد سالن شدند ونشستند با چهره های متفاوت با افکار گوناگون با اعلام برنامه توسط مجری که خانمی بوده که بجه های دانشجو با خود از تهران آورده بودند برنامه شروع شد باخیر مقدم وارائه گزارش توسط مسئولین امر واجرای برنامه توسط سایر هنرمندان حاضر در مجلس ولی جالب اینه که در قسمت که برنامه اتمام میشد وبا آهنگ پایانی و تشویق حضار مواجه می شد میدیدم که مدد جویان مرکز به نوعی همگام با صدای ارگ حرکات موزونی از خود نشان می دهند وقتی مجری اعلام نمود مراسم شادی نیز خوهیم داشت آنها انگار که توی عمرشان هیچ شادی ندیدندوبی اختیار به هوای رقصیدن می آمدند وسط ومی رقصیدند در اوج پای کوبی وشادی همه در یک شرایط وصف نا شدنی دیدم تعدادی ازدنشجویان ودوستان با دسته گل به استقبال آنها رفتند وبا آنها رقصیدند اما چه رقصیدنی که وصف نا شدنی بود آنچه از همه بیشتر در این مراسم بیشتر نمود پیدا کرده اشک وگریه بچه های دانشجو ودوستانم بود تا بحال ندیده بودم در مراسم جشن وشادی کسی بگرید نمیدانید چه فضایی داخل آن سالن نیمه کاره بود بعد از مراسم جشن و شادی پیر وجوان ومرد وزن مددجو به همراه سایرین رفتند جلو وشمع های تولدی را که به همین منظور تدارک دیده شده بود بصورت دسته جمعی خاموش کردند ولی هنوز جمع کثیری از دوستان همچنان گریه می کردند در پایان به هر مدد جو به رسم یادبود هدیه ای اهدا گردیدولی جالبتر از همه اینکه درآخر فهمیدم این موئسسه خیریه توسط یکی از همین دوستانم بنام آقای طباطبایی که دانشجوی رشته روابط عمومی دانشگاه جامع علمی وکاربردی واحد خانه کارگر تهران است بدون هیچگونه ادعا وجشم داشتی مدیریت ورهبری میشود شخصی که دوران جوانی خود را وقف این قبیل از مخلوقات خداوند نمودند چیزی ندارم هدیه اش کنم الا آرزوی موفقیت همراه عزت نفس برای ایشان و خانواده محترمشان .والسلام


مطالب مشابه :


تلخی ورنج زندگی بیخ گوش ما فریاد می کنذ

جامع علمی وکاربردی واحد خانه کارگر تهران است بدون هیچگونه فرمانداري اسلامشهر




دانلود جزوه آموزشی اصول حسابداری 3

دانشگاه آزاد اسلامی واحد علمی کاربردی خانه کارگر; دانشگاه آزاد اسلامشهر;




"قیمت مسکن" در تهران و شهرستان + جدول

(خانه کارگر) اسلامشهر تهران 4 92800000 1600000 پرند فاز 5 بلوک بی 70 واحد 54




گزارش مهندس حجتي درباره وضعيت كشاورزي كشور در جلسه غير علني مجلس

مهنـدس محمـد کـارگــر دیلمان . کارشناس ارشد مهندسی کشاورزی . سی مطلب آخر وب




خانه تکانی دل

دانشگاه پیامنور واحد کردکوی ; علمی کاربردی خانه کارگر; دانشگاه آزاد اسلامشهر;




دانلود رایگان نمونه سوالات دروس عمومی پیام نور نیمسال اول 90-91

دانشگاه آزاد اسلامی واحد علمی کاربردی خانه کارگر; دانشگاه آزاد اسلامشهر;




نظر سنجی بانک مرکزی درمورد واحد جدید پول ملی

علمی کاربردی خانه کارگر; دانشگاه آزاد اسلامشهر; لازم به ذکر است "دریک" نام واحد پول




برچسب :