مسئولان قزوین شرمنده فرزندان شهدا نیستند!

مسئولان قزوین شرمنده فرزندان شهدا نیستند! 1


این متن در مورد یکی از دوستانم است. اندر احوال يك دوست


از کجای این حکایت تلخ شروع کنم که از هر جایی شروع شود باز هم پایان تلخی دارد!

داغ دل را نه زبان تواند تقریر کند نه قلم یارد به تحریر رساند!

وامصیبتا! واحسرتا! توی شهری که همه مسولان ادامه دهنده راه شهدا هستند من دارم چه چیزها که نمی بینم؟! ای خدا! اینها چقدر صبح تا شب پشت میکرفون، جلوی دوربین، دروغ می گن! اینها چقدر ریاکارند! خدایا من الان سراپا فیادم، ای کاش می تونستم یکی از اینها رو ببینم هی فریاد بکشم روی سرش بگم چرا چشماتو بستی؟ کجاست اون ادعایی که میکنی؟

آقای همه کاره سپاه! کجا رفت اون حرفهایی که شما توی سخنرانی هات میزنی؟ " ما از کاروان شهدا جا مانده ایم"!این کاروانه دیگه، این فرزند شهید ادامه کاروان شهداست!

چشم بصیرت ندارید شماها که ببینید!آهای شمایی که همه رو به بصیرت داشتن دعوت می کنید پس کو بصیرتتون؟ کجاست؟ بی خبر از او چرایی؟ چرا؟ چشم بصیرت نگشایی چرا؟

خدایا تو شاهدی! به قلمی که قسم خوردی، قسم می خورم نه از روی کینه بلکه از روی احساس مسولیت این متن رو نوشتم ... من سراپا فریادم.

آقای رییس مادام العمر بنیاد شهید! شما فکر کن این پسر شهید که نه خودش زبون بازی بلده نه مادرش می تونه بیاد پیش شما زبون بازی کنه، شما فکر کن این از هموناست که کارشون رو راه میندازی و هواشون رو نگه میداری!

آی مردم! آی ایهالناس! بشناسید اینایی رو که دم از ولایت میزنند و دم از پیروی و ادامه دادن راه شهدا می زنند، اینا دروغ می گن! چرا توی این شهر که همه الحمدلله ادامه دهنده راه شهدا هستند باید اجازه بدند یک فرزند شهید بره صبح تا شب توی رستوران ظرف و زمین و دستشویی تمیز کنه و شماها به میزاتون تکیه بدید و مصاحبه مطبوعاتی داشته باشید و رپورتاژ بدید واسه مطبوعات؟ چرا آقای مسول؟ مگه شما یک خط در میان حرف از شهدا و خانواده شهدا نمیزنی؟ فقط بلدید شعار بدید؟

آخه به چه علت؟ مگه شما نمیگید مدیون پدرش هستید؟ مگه شما از صدقه سر پدر همین پسر نیست که تکیه زدید به صندلی ریاست؟ مگه شما نمی دونید اگر ناموس این کشور به یغما نرفت به خاطر اینه که این پدرش رو هیچ وقت ندیده؟ نمی دونید؟ تو نمی دونی آقای فلانی؟ آقایان مدیر کل! آقایان رئیس! آقایان همه کاره! آقایان بعد از پدر او به دوران رسیده! نمی دونید؟؟؟

چند وقت قبل یک فرزند شهیدی رفته بود ثبت نام کنه توی سپاه، بهش گفتند برو درستو بخون، فوق دیپلم گرفتی بعد بیا برات بهتره، در حالی که او تمام آزمایشات بدنی، تست های آمادگی جسمانی و دوره های مصاحبه و غیره را گذرانده بود ولی گفتند درست را بخوان. بعد از دو سال که مدرک را گرفت و رفت سپاه قزوین بهش جواب دادند که: قبل از شما کس دیگه ای اومده برای ثبت نام پس در اولویت هست! او گفت من که دو سال قبل آمده بودم ثبت نام گفتید برو درس بخوان، این هم مدرکم! جواب شنید که: درسته ولی ایشان چند سال توی بسیج بوده و ...! گفت: خب من که فرزند شهیدم و من باید در اولویت باشم با اینکه پدر من هم سپاهی بوده و ...خلاصه اینکه ثبت نامش نکردند اون هم در زمان جناب فرمانده فعلی که فریاد ادامه دادن راه شهدایش را همه شنیده اند!

شما ببینید کار به کجا رسیده که یک بسیجی با فرزند شهید در یک سطح قرار می گیره! بسیجی که یک شب یتیمی او را درک نکرده و برخی از آنها و عده ای قلیل از آنها غیر از یقه بستن و ریش گذاشتن و چاپلوسی بویی از هیچی نبرده اند و قطعا و یقینا با پارتی بازی و چاپلوسی رفته اند سپاه مثل خیلی ها که الان تشریف دارند اونجا! (خواهشا بعضی ها اینجا دایه مهربان تر از مادر نشن منظورم بعضی قلیل از بسیجی هاست نه آنهایی که ما هم بهشان اردات داریم).

فلانی که پول میدی عکس و فعالیت هات کار بشه توی نشریه های قزوین که خودت رو نشون بدی! این پول بیت الماله! فکر نکن ما گاگولیم نمی فهمیم! آقای سپاهی! آقای " ط "! بی اطلاع نیستیم، تو که قطعا ادامه دهنده راه شهدایی! شاید امثال شما ادامه دهنده راه شهدای فتنه اند ما خبر نداریم!

با شما هستم شما که توی این شهر سرشار از بصیرتید! آهای مدیران کل! آهای رئیسان و اربابان! آهای بسیجی و سپاهی! آهای حزب اللهی و ریش دار! آهای بی ریش و بی دین! آهای طرفدار موسوی و کروبی ! آهای که فتنه گری! آهای بقالی و چقالی ! آهای صنف رستوران دارها! آهای رئیس صنف بی پدران قزوین! آهای رئیس بنیاد شهید قزوین! آهای اصلاح طلب، آهای اصولگرا! آهای نماینده مجلس! آهای نماینده شورای شهر!

شما اگه بویی از شهادت و راه شهدا برده بودید اجازه نمی دادید که یک فرزند شهید برای تهیه خرج و مخارج تحصیلش صبح بره کلاس و بعدشم بره تا 12 شب رستوران جلوی مردم غذا بزاره و زمین جارو کنه و ظرف بشوره و دستشویی تمیز کنه و "بله اوستا" بگه. (اگر خبر نداشتید الان که باخبر شدید).

اگه شماها ادامه دهنده راه شهدا باشید، بعد از خوندن این متن از خجالت آب می شید، دو دستی محکم می زنید توی سرتون و فریاد وامصیبتا سر می دهید که چرا ما اینقدر غافلیم و فقط شعار می دیم و ... اما ای کاش ....


بشنوید ندای " هَل مِن ناصر یَنصُرنی " یک فرزند شهید را

بنده شاعر نیستم و متن ذیل هم شعر نیست اما آن حالتیست که وقتی کسی غمی در دل دارد انگار که شاعر شده و آتشفشان درونش فوران می کند، این هم نمونه اش:

به نام خدای غروب شلمچه/به نام خدای استخوانهای شکسته

به نام خداوند جان آفرین / خداوند پادوی ِ رستوران آفرین

به نام خداوند یک فرزند شهید/که یک بار هم روی بابا ندید

به نام خداوند بی حامیان/خداوند حامی بی پارتیان

به نام خداوند یک دوست جوان / شده مدتی پادوی ِ رستوران

بشُسته بَسی ظرف و دیگ و لگن /به همراه آن دستشویی و زمین لجن

شده خسته از این همه خستگی/از این روزهای سرافکندگی

به نامش زده سرنوشت " در به در"/از آن روزها که گشت بی پدر

بگوید برایم از آنچه کرد، آنکه دید/رفیقم برایش، ندارم حرف جدید

بگویم برایش بکُن سینه ات را سپر/بِکِش گردنت، بگیر بالا سرت ای پسر

همه جا بزن جار که من عارِفم/هَمو که به دستشویی شُستن شاغلم

مباش شرمسار از این کار خود /که تو میخوری مُزد دستان و بازوی خود

اگر او رسیدست به جایی از خون بابای تو/تو چرا؟ اوست که باید شرمسار باشد جای تو!



مطالب مشابه :


سوسک در غذای رستوران تاسیس در قزوین !؟

شهر من قزوین رستوران تاسیس در قزوین تا محل کار با آن آرایش های غلیظ اصلا در خور




شهرگردی قزوین

ناهار قیمه نثار در یکی از رستوران های معروف قزوین و با های سفارشی شهر قزوین را در




هتل ها و رستوران های شهر بانه

هتل ها و رستوران های شهر بانه اخبار قزوین سایتانتخابات قزوین هتل ها و رستوران های




سفر جدید-قزوین گردی ایمن -جمعه ۱ بهمن

برای نهارتصمیم دارم به یکی از رستوران های قدیمی قزوین سر شهر قزوین های سفری که به




تصاویری از طرح رستوران‌های پرسپولیس

تصاویری از طرح رستورانهای پرسپولیس - یک وبلاگ تفریحی تک تک در جهان لحظه های




خبرگزاري فارس گزارش می‌دهد: الموت سرزمینی با خاک‌های رنگارنگ

به گزارش خبرگزاری فارس از قزوین، سرزمین الموت در شمال شهر قزوین جای و رستورانهای




خوراک های معروف هر شهر برای سفر نوروزی شما

استفاده از خوراک های سنتی یک شهر می رستوران های مقصد های ترش و مرغوب قزوین را




مسئولان قزوین شرمنده فرزندان شهدا نیستند!

چرا توی این شهر که همه الحمدلله بشه توی نشریه های قزوین که پادوی ِ رستوران




برچسب :