کوزه گر - تنوره ی آسمان

سلام دوستان

 

پست جدید شامل دو بخش است - اول: کوزه گر و دوم : تنوره آسمان

که البته ارتباط موضوعی با هم ندارند و صرفا به جهت کوتاهی مطلب در یک پست آمده اند

ذذذذذذذذذذذذذذذذذذذذذذذذذذذذذذذذذذذذذذذذذذذذذذذذذذذذذذذذذذذذذذذذذذذذذذذذذذذذذذذذذذذذذذذذذذذذ

                  ( کوزه گر )

نیمکتی شکسته

          در عرش

         کوزه گر بزیر آمده

             در میان کوزه ها

                     تشنه است

اما کوزه های تهی

        در غبار تردید

             او را نمی بینند

             دیری نمی پاید که رنجیده میشود

                و آنگاه .... وای به حال کوزه ها .... !!!

                                                                  (شاهد)

ذذذذذذذذذذذذذذذذذذذذذذذذذذذذذذذذذذذذذذذذذذذذذذذذذذذذذذذذذذذذذذذذذذذذذذذذذذذذذذذذذذذذذذذذذذذذ

Image and video hosting by TinyPic

            (تنوره ی آسمان )


آسمان شکسته است

           و خورشید عربده می کشد

  یک تهدید

            آتشفشان آسمان !

                               وحشی تر از وزوویوس

 

مهتاب روی بر گرفته

          و زمستان رنگ باخته

                             در تب !!

                                                         ادوکلن ها را چال کنید !!

                                                         تا تب زمین فرو نشیند !!

                                                                 (شاهد)

(وزوویوس نام کوه و آتشفشانی در ایتالیا که در اثر فوران آن در ۷۹ میلادی شهر پمپئی در زیر مواد مذاب مدفون شد - این شهر در حد فاصل روم و ناپل واقع است )

نظر دوستان :

دادکریمی

اول در مورد شعر کوزه گر صحبت میکنم:ابتدای شعر را زیبا شروع کرده اید(یک نیمکت شکسته)فضای شعر خودش را در ذهن مخاطب جا می اندازد - نقد اول:آن "است "میتواند حذف شود ...به نظرم بود و نبودش فرقی ندارد و حتی بودنش زیاد خوب نیست...پیشنهاد من:اگر بیاورید"نیمکتی شکسته / در عرش..."آن مکث بین شکسته و در عرش به زیباتر شدن شعر کمک میکند.
نقد دوم:با "بزیر آمده" هم زیاد موافق نیستم ...به دلیل کهنه بودن این عبارت.
و در ادامه شعر هم ما با شاعرانگی زیادی روبرو نیستیم غیر از"غبار تردید".
و در کل: زیبایی شعر به ابهام و کشف است که شما با آن توضیح اول شعر آن را از مخاطب دریغ کرده اید.
در مورد شعر دوم:این شعر قوی تری از قبلی است
اما با آسمان شکسته است زیاد موافق نیستم ...شاید به دلیل رک بودن آن...
بعد از وحشی تر از وزوویوس اگر یک سطر فاصله بدهید بعد شعر را ادامه بدهید فکر میکنم بهتر باشد...
"مهتاب روی بر گرفته" کمی عبارت قدیمی است وسطر بعد زیباست و شاید با یک جابجایی واژگانی زیبا تر هم بشود
و اما در مورد سطر آخر:"ادوکلنها را چال کنید/تا تب زمین فروکش کند...عالی است...به خصوص آوردن ادوکلن که نمادی از مدرنیته و تجدد است
این شعر حرف بیشتری از شعر قبلی داشت و به خصوص پایانش ...

کیوان

بخش درخشان شعر چال کردن ادکلن ها ست . چال کردن همان دفن کردن و فراموش کردن است و آتشفشان هم چاله دارد هم از خاک است . اما تشبیه خورشید به آتشفشان زیبا نیست زیرا خورشید داغ تر از آتشفشان است . با اینکه مهتاب و زمستان خوب تعریف شده اند نمی دانم چرا به دل نمینشیند شاید به دلیل نوع جمله بندی باشد قدری جملات را به عبارت تبدیل کن ببین بهتر میشود یا نه . چال کردن ادکلن ها در فضای مجازی شاعر هیج ارتباطی با خوابیدن تب زمین ندارد . باید همیشه یک ارتباط واقعی وجود داشته باشد مثلا وقتی شاعری میگوید "دلهای عشاق سپند رخ سرخ معشوقند " دلیل زیبایی این عبارت این است که در واقعیت دانه های سپند ( دل های عشاق ) روی آتش ( روی سرخ معشوق ) بالا پایین میپرند و جز میزنند و دود میکنند . مثلا اگر با ادکلن زمین را پاشویه کنی به این مضمون نزدیک میشوی . به هرحال شعر بسیار شعر است اما احتمالا باید یک بار دیگر ترتیب شعر را از نظر جای جملات و از نظر افعال زیاد به هم بریزی . من جای تو بودم این کار را میکردم چون شعر خیلی خوبی است و میتواند به یک شعر درخشان تبدیل شود . کلمه ی " یک تهدید " نیز زیادی است زیرا عربده ی خورشید و آتشفشان آسمانی و کوه وزوو و سرنوشت پمپی کافیست . با کلمه ی " وحشی تر" هم مثل " یک تهدید " احساس زیادی بودن دارم . به همان دلایلی که گفتم . اما باید اعتراف کنم نسبت به شعر بدکاره پیشرفت غول آسایی کرده ای . تبریک میگویم .

دادکریمی

مجدد شعر شما را خواندم دوست من...شعر اول با براشتن آن "است"که به نظرم اضافی بود خیلی بهتر شده(عصر عصر کوتاه نویسی است)
و در مورد آن توضیح که حذفش کردید...شما باید مخاطب را در برداشت از شعرتان آزاد بگذارید(حتی اگر برداشت آنها با برداشت شما تفاوت داشته باشد ...)
در مورد وزوویوس من اطلاعات دقیقی ندارم ولی زمان ما در کتاب جغرافیا نوشته بود وزوو ...از چند نفری که در موردش میدانند بپرس بهتر است...

فرزاد

پیشاپیش بابت تند بودن نقدم عذرخواهی می کنم . بنده اعتقادارم وبلاگ شعر ، یک کارگاه است و هر چقدر بتوانیم نقدپذیرتر باشیم ، اشعار بعدیمان بهتر خواهد شد .
هر دو شعر:
1- از نظر تصویر پردازی موفقند
2- خیلی به نثر نزدیک شده اند . شاید علت آن کم استفاه کردن از صنایع شعری باشه
3- حتی با مراجعه به توضیح شما در مورد شعر (راجع به غفلت از خدا - شکاف لایه ی اوزون ) نتوانستم ارتباط معنایی خاصی را درک کنم .البته بهتر بود این توضیحات را نمی نوشتید تا از لابلای شعر تراوش کند .

کامکار

شعر دوم رو دوست داشتم..
مهتاب روی بر گرفته زیبا بود !
کلا کار دوم هم زیباتر بود هم شاعرانگی بیشتر داشت.
فقط سعی کن خیلی رک و کامل حرف نزنی ..
یه جاهایی لازمه که به مخاطبت فرصت بدی بعضی اتفاقهارو اونطوری که دوست داره برداشت کنه..
نمیگم باید اشعارت گنگ باشه .. منظورم اینه که در کنار ساده و روون بودنش باید جایی هم برای حدس زدن ها و تامل مخاطبت بذاری .

چشمان گرگ

کار اولتون : خوب بود خدایی که از عرش به فرش میاد دنبال یه چیکه که گلوشو تازه کنه ولی کوزها تشنه ترند و زیر خروارها خاک و غبار مدفونند و .... ضعفی که در اینکار هست همانا ضعف پایان بندیکارتون هست البته به زعم من اون ضربه ای که بایست بود در کارتون نیست متاسفانه برای همین شعرتون بلاتلیف می مونه و پایان بندی فعلی چندان قدرتمند نیست کاردوم : دارم به ادوکلن هارا چال کنید فکر می کنم آیا به جایی می رسد ؟ نه این کار نسبت به قبلی ضعیف تر است شعاری و ..... اما گمانم هر دو تای شعرها تجربه های خوبین در این راستا ! شاد باشی

شوکتی نیا

خواندم . و اندکی در سایه سار سخنت نشستم . شعرت مضامین عمیقی در خود نهان دارد ، اما گاهی به گزارش شبیه میشود .( مثلن سطر یک تهدید در شعر دوم حالتی گزارش کونه به شعر داده) در همین شعرآسمان شکسته صفت خوبی برای آسمانی که خورشید از آن عربده میکشد نیست .
دیگر اینکه چرا آتش فشانی در ایتالیا شاعر ایرانی را چنین به خود فرا خوانده ؟ آنهم اتش فشانی قدیمی که گویا نشانی از آن دیگر نیست ؟
وای به حال گوزه ها ( سطر آخر) در شعر اول نیز همان گزارش گونه گی را برای خواننده تداعی میکند .


مطالب مشابه :


پروین اعتصامی ، رکن خانه هستی

بوی خوش دوستی شعر, آنچه که همواره در شعر که تا امروز مورد توجه عموم طبقات




شعر طنز در مورد دو بیت حافظ بی چاره

شعر طنز در مورد دو این چه نوع بخششی است خود با چنین بخشش معما در معما را دوستی




پرسش و پاسخ دوستی با جنس مخالف

شما سالمین چون یه حس نوع دوستی اونم از نوع جنس مخالف در شما در مورد سازگاری و ارتباط




مقاله نقش دوستی در رشد اجتماعی

دفتر شعر جوان محسن طرفین به ملاك های مورد قبول در خصوص دوستی نوع دوستی هم بین نوجوانان




کوزه گر - تنوره ی آسمان

در مورد شعر نمینشیند شاید به دلیل نوع جمله بندی باشد هم در شعر دارم "دوستی




«دوستی در پیرهن دارم که با من دشمن است»: نگاهی به مجموعه غزل «ضد» سروده ی فاضل نظری

در شعر نو، دیگر قالبی از پیش در مورد صنایع بلاغی هم این دوستی در پیرهن دارم که با من




دوستی دختر و پسر خوب یا بد

دوستی دختر و شما را می‌دهد، چون نوع بشر تفکر منطقی دارد شعر های زیبا در مورد




موسیقی

دوستی. انسان کامل در مورد استفاده از موسیقی باید توجه داشت که از شعر، ریتم و آهنگ مناسب




دوستی با جنس مخالف (کامپلیت!)

بعضی ها برای اینکه بگن بزرگ شدیم به دنبال دوستی میرن در این نوع رفتار، زن در مورد كوچ




تاثیر دوستی های دنیا در قیامت

اگر کسی این نوع دوستی را رها کرد و دل به نا اهلان و ناپاکان سپرد و شعر های زیبا در مورد




برچسب :