پاسخ عبدالنبی قیم به مصطفی بادکوبه ای

حقيقتاً افسوس خوردم . تاسف من از اين جهت بود كه چرا يك نفر تا اين اندازه قلبي مالآمال از كينه و نفرت دارد ؟ نفرت به همنوعان خود و نفرت به هم دينان خود . البته من فرض را بر اين گذاشته ام كه مصطفي بادكوبه اي مسلمان است . اگر بادكوبه اي مسلمان باشد، گناه و جرم او بيشتر است . اگر  مسلمان نباشد ، باز كينه توزي و توهين و تحقير بر او جايز نيست .

 من براي اولين بار است كه نام مصطفي بادكوبه اي را مي شنوم ، پيش از اين هيچگاه نام او را نشنيده بود. شعر او من را به ياد آن كشيش گمنام آمريكايي در يك شهر كوچك و دور افتاده انداخت كه قصد سوزاندن قرآن را داشت و از قبل اين اقدام، در همه جهان معروف شد . پيش از اين نيز بهلول به ما گفته بود براي شهره شدن دو راه وجود دارد يا يك عمل خارق العاده خوب و يا يك عمل خارق العاده بد.

در اوضاع و احوالي كه جهان روز به روز كوچك تر مي شود و انسان ها به دنبال روش هاي نزديك و تقارب بيشتر هستند بادكوبه اي با اين اهانت ها با اين اشعار به دنبال چيست ؟ و از اين درشت گويي و تحقير و توهين در پي چيست ؟ چه چيزي مي خواهد ؟ او براي توجيه اشعار موهن خويش حتي به تحريف و جعل حقايق نيزد دست يازيده و آشكارا براي ديگران اصل و نسب تعيين مي كند . او نه تنها به صدها ميليون عرب بي احترامي كرده ، بلكه به هموطنان عرب خود نيزبي حرمتي مي كند . و به هنگامي كه خبط خويش را ملاحظه مي كند، هموطنان عرب خود راغير عرب و ........... و آنهايي كه زبان عربي آموخته اند معرفي مي كند.

به راستي مصطفي بادكوبه اي نمي داند كه هموطنان عرب او، هر كدام براي خود شجره نامه اي دارند كه شجره نامه آنها به قبايل صدر اسلام مي رسد ؟ آيا او نمي داند هموطنان عرب او از بني تميم و مذحج و بني ربيعه و بني حنطله و بني طي و بني كعب و ... هستند ؟ آيا او نمي داند نزد هموطنان عرب او بزرگترين و زشت ترين دشنام اين است كه به آنها بگويند شما عرب نيستيد ؟ بعيد است مصطفي بادكوبه اي كه عنوان دكتر را يدك مي كشد ، اين حقايق را نداند . ولي اگر نمي داند باز گناه او بيشتر مي شود ، گناه او از اين نظر بيشتر است كه چرا در خصوص موضوعي كه اطلاع ندارند، اظهار نظر مي كند . آيا مصطفي بادكوبه اي به فكر وحدت ملي ما ايرانيان نيست ؟ او
 نمي داند اين قبيل سخنان باعث تفرقه و جدايي است ؟ او نمي داند اين سخنان اختلافات قومي را دامن مي زد و آب به آسياب دشمن مي ريزد؟

جعل و تعريف ديگر او ، اَشد كفراً و نفاق خواندن عرب است . قدر مسلم مصطفي بادكوبه اي به عنوان كسي كه توشه اندكي از ادبيات برگرفته، فرق بين " عرب" و " اعراب " را مي داند . او مي داند كه " اعراب" با " عرب" خيلي تفاوت دارد . او مي داند ، منظور از " اعراب" ، مردم باديه نشين است . با اين وجود به منظور بيان كينه و نفرت خود، به خلط اين دو واژه دست يازيده تا شنونده غافل يا شنونده كم سواد را فريب دهد.

به راستي مصطفي بادكوبه اي از خود نپرسيده است كه اگر عرب " اشد كفراً و نفاق" بود، چگونه خداوند حضرت محمد(ص) را از ميان آنها انتخاب كرد ؟ و چگونه خداوند تبارك و تعالي افتخاري به اين بزرگي را نصيب آنها كرد كه مبلغ و پيام آور كامل ترين دين الهي باشند؟

مصطفي بادكوبه اي به شعر شاعراني چون حافظ و مولوي و خيام و سعدي استناد كرده و آنها را در تقابل با كلام عرب و شعر عرب قرار داده است . اين نيز قياس مع الفارق است . زيرا شعر شاعران مزبور هر اندازه كه دلنشين و عالي باشد ، هيچگاه به قوت و صلابت كلام قرآننيست . اين را آن بزرگواران نيز قبول داشته اند . قدر مسلم اگر آن بزرگواران زنده بودند، نه تنها شعر بادكوبه اي را قبول نداشتند، بلكه با ابياتي دلنشين و نغز به بادكوبه اي و امثال او مي تاختند و آن چنان بلايي بر باد كوبه اي نازل مي كردند كه تا قيام قيامت كسي جرات بيان اين قبيل لاطائلات را نداشته باشد.

مگر نه اين است كه حافظ ديوان خود را با مصرع عربي آغاز كرده ؟ و مگر نه اين است كه سعدي اشعاري به عربي دارد ؟ مگر غير از اين است كه سعدي در نظاميه بغداد  درس خوانده ؟ مگر نه اين است كه سعدي به هنگام سقوط بغداد به دست هولاكوخان مغول ، گريه كرده و قصيده اي در اين باره به عربي سروده؟  مگر نه اين است كه اكثر اشعار مولوي برگرفته از قرآن است كه به قول شما " كلام عرب" است ؟

اما آن بزرگوران واستادان سخن كه به راستي استاد سخن بودند ، به دليل آن كه استاد سخن بودند، قلبشان مالامال و آكنده از محبت و مهر بود و به ارزش هاي والاي انساني
مي نگريستند . اما آن كه توشه اي از سخن ندارد قلبش مالآمال و سرشار از كينه و نفرت است و خود مبلغ كراهت ها و منادي توهين ها مي شود.

كاش مصطفي بادكوبه اي به عوض كوبيدن برطبل كينه توزي و كينه ورزي و استعاره از نام بزرگاني چون حافظ و سعدي و مولانا و خيام ، اندكي در اشعار و انديشه هاي آنان كنكاش مي كرد و از انديشه پاك آنها بهره مي جست . كاش مصطفي بادكوبه اي به اين كلام عالمانه سعدي يعني
" بني آدم اعضاي يك پيكرند / كه در آفرينش ز يك گوهرند " عنايت مي كرد و از آن درس مي گرفت . بيتي كه حتي كودكان آن را شنيده اند و آن را از بر مي خوانند و آن را سرلوحه كار خود قرار داده اند . كاش مصطفي بادكوبه اي به " از ديو و دد ملولم و انسانم آرزوست " مولوي توجه مي كرد و در قالب يك انسان و انديشه هاي والاي انساني حركت مي كرد .

به راستي بادكوبه اي كه مدعي شاعري است و از " كلام پر از قهر و انحناي عرب" بيزار است و حتي حاضر است به قعر جهنم برود و صداي عرب را نشوند ، با " بيت" ، " مصرع " ، " وزن" ، "قافيه" ،" قصيده"  كه همه عربي هستند چكار خواهد كرد ؟ اصلاً با كلمه " شعر" كه يك كلمه عربي است ، چگونه كنار خواهد آمد ؟

متاسفانه كينه و نفرت آن چنان چشم و دل مصطفي بادكوبه اي را فرو بسته است كه نمي داند چه مي گويد . يك بار عرب را با " اعراب" در هم مي آميزد تا خواننده را فريب دهد ، يك بار هموطنان عرب را غير عرب مي داند .

تعريف و تمجيد از بزرگان شعر و ادب امري پسنديده و به تعبيري امري واجب است اما تحسين و تعريف از بزرگان به قيمت توهين و اهانت و كوچك انگاري ديگران امري مذموم ونكوهيده است و خردمندان همواره از اين روش، آزرده خاطر و غمگين بوده اند . شما مي توانيد فردوسي و يا هر شاعر ديگر را به عرش برسانيد و او را در سخنوري والا بدانيد ، اما حق نداريد ديگران را تحقير كنيد و با ديده حقارت و تمسخر به ديگران بنگريد . ارزش گذاري دوباره كار فردوسي و مقايسه كار او با ديگران، بر عهده كارشناسان و صاحب نظرات بي غرض و بي مرض است ، آناني كه در اظهار نظر از كينه توزي و تعصب نژادي و ساير انواع تعصبات دور هستند . گويا مصطفي بادكوبه اي سخن ادوارد براون ايران شناسي نامي را شنيده و از اين سخن برآشفته و به عرب و كلام عرب ناسزا مي گويد . ادوارد براون به هنگامي كه شعر فردوسي را با گزيده اي از اشعار پيش از اسلام به نام " ملعقات سبع" مقايسه مي كرد . اين دو گونه شعر را ارزش گذاري كرده و مي گويد " حتي براي يك لحظه نمي توان شاهنامه فردوسي را با ملعقات سبع مقايسه كرد "

مصطفي بادكوبه اي براي كوچك انگاري كلام عرب و براي بيان نفرت و كين خود از عرب به " كلام گاندي" و "  شعر هوگو" چنگ در آويخته و آن را با شرف تر " از ادعاي عرب" دانسته
 است . اولاً معلوم نيست . منظور او از
" ادعاي عرب" ، كدام كلام است . انشاءا... كه منظور ايشان قرآن نباشد . اما جهت تنوير ذهن انسان هاي شريف و آزاده كه قلب آنها از كينه توزي مبرا است . ذكر اين نكته الزامي است كه كلام حضرت محمد(ص) نه تنها به كلام پر كين شاعران كينه توز، بلكه بر كلام گاندي و هوگو برتري دارد . دليل و گواه اين سخن آن است كه امروزه بيش از يك ميليارد نفر پيرو كلام حضرت محمد(ص) است . همان حضرت محمدي كه ميان بلال حبشي و سلمان فارسي و اشراف قريش تفاوت قائل نشد . همان حضرت محمدي كه مبلغ كلام خدا بود كه مي فرمايد :" ان اكرمكم عند اله اتقكم" (بزرگوارترين شما پرهيزگارترين شماست ) . همان انسان بزرگي كه بدون در نظر گرفتن رنگ و نژاد فرمود " سلمان من اهل البيت "  سلمان يكي از اعضاي خاندان پيامبر است .

اما شاعر ناشي ما كه از " گاندي" و "  هوگو" سخن مي گويد ، اي كاش به كلام اين ها اقتدا مي كرد و همين سخن آن ها را رعايت مي كرد و دل خويش را از كينه و نفرت پاك مي كرد . مگر نه اين است كه گاندي منادي آزادي و رهايي از هر نوع بندگي بود مگر نه اين است كه گاندي  طرفدار عدم خشونت و عدم نفرت بود ؟ و انگهي در ادبيات عرب و در زبان عرب اگر نگويم صدها ، ولي قدر مسلم ده ها نمونه برتر و والاتر از گاندي و هوگو وجود دارد . اگر از پيامبر و ياران با وفايش بگذريم ، سخنان حكيمانه ائمه اطهار و كلام دلنشين و شيواي ادبا و شعرا و فرزانگان عرب بسيار است كه بر سخنان گاندي و هوگو" شرف" دارد . سخنان حضرت علي(ع) ، سخنان امام حسين (ع) ، اشعار المتنبي ، سخنان ابن خلدون ، انديشه هاي ابن رشد ، انديشه هاي فيلسوف بزرگ ابن العربي و دهها ، بلكه صدها فرزانه ديگر ، نمونه هاي بارز اين سخنان هستند .

بي مناسبت نيست  سخن شاعر عرب در بيش از 1400 سال پيش و قبل از ظهور اسلام را براي درك و فهم كلام عرب ذكر كنيم ، تا ياران مصطفي با دكوبه اي در عصر اتم و عصر انفجار  اطلاعات  بدانند كداميك عقب مانده و متحجر است ، آن عرب پانزده قرن پيش يا اين باد كوبه اي قرن بيست و يكم.

لا يَحمل الحقد من تعلو به الرتب                          و لاينال العلي من طبعه الغضب

آن كه بلند مرتبه است كينه به دل ندارد             و آن كه خشم پيشه كند نيز گرانقدر نبايد .

 اما شكوه و گله من از هموطنان من اصحاب فضل و دانش است ، آنهايي كه قلبشان براي انسان و انسانيت مي تپد، آنهايي كه روح و روانشان در فكر وحدت و يكپارچگي ميهن است ، آنهايي كه انديشه شان و قلم شان در راه اعتلاي ارزش هاي والاي انساني است ، چرا اين قبيل افراد كه الحمدالله در كشور ما اندك نيستند، سخنان اهانت بار و پر كين و غرض مصطفي بادكوبه اي را پاسخ ندادند و در مقابل آن ساكت ماندند ؟ آيا سكوت به معناي رضا نيست .

وقتي مصطفي بادكوبه اي اين چنين توهين و  تحقير مي كند ، آيا نبايد انتظار داشته باشيم  آن طرف  دعوا نيز سخناني همتراز بادكوبه اي بيان كند ؟ آيا فقط بادكوبه اي مي تواند توهين و تحقير كند ؟ قدر مسلم انسان عرب نيز مي تواند پاسخ بادكوبه اي را با همان سبك و سياق و با همان عبارات و با همان وزن بدهد . شايد بر عده اي از ان ها احساسات چيره شود و تند تر از بادكوبه اي شوند. آيا اين فضا به ضرر مسلمانان نيست ؟ گيرم كه آنها جواب دادند و بادكوبه اي نيز پاسخ تند تر داد ، سرانجام و پايان اين سخنان چيست و چه چيزي عايد ما ايرانيان مي شود.

قدر مسلم اين قبيل سخنان و اين قبيل اشعار كه توسط مصطفي بادكوبه اي وامثال او بيان مي شوند، ذره اي از ارزش دين محمد(ص) و ذره اي از ارزش هاي والاي كلام عرب كم نمي كند . اما آنچه بيش از هر چيز هويدا و آشكار مي شود سطح فكر و سطح بينش برخي افراد كينه توز است . افرادي كه در جهان معاصر و در دوره علم و تكنولوژي و در عصر عقلانيت و خردمندي ، در دوران گفتگو و نزديكي انسان ، فاقد جايگاه هستند

 

فرهنگ نويس و پژوهشگر


مطالب مشابه :


وقتی تو می گویی وطن: مصطفی بادکوبه ای

وقتی تو می گویی وطن. مصطفی بادکوبه ای. وقتی تو می گویی وطن من خاک بر سر می کنم گویی شکست شیر را




سروده دکتر بادکوبه ای در ستایش فردوسی

کانون فرهنگ پژوهان ایرانا - سروده دکتر بادکوبه ای در ستایش فردوسی - - کانون فرهنگ پژوهان ایرانا




پاسخ عبدالنبی قیم به مصطفی بادکوبه ای

پاسخ عبدالنبی قیم به مصطفی بادکوبه ای. حقيقتاً افسوس خوردم .




"وقتی تو میگویی وطن" از مصطفی بادکوبه ای+ دانلود

دو قلمدار - "وقتی تو میگویی وطن" از مصطفی بادکوبه ای+ دانلود - اینجا همه رقم موجوده




سوگند- مصطفی بادکوبه ای

دختر باران - سوگند- مصطفی بادکوبه ای - به نام باران حاصل یقین ابر آنگاه که به کوچکی خود ایمان




نقدی بر اشعار دکتر بادکوبه ای......

ملاثاني نيوز - نقدی بر اشعار دکتر بادکوبه ای - تاریخچه، مفاخر ، دستاوردهای علمی ،دفاع




پاسخ طارق خراسانی به مقاله ی حضرت استاد عبدالنبی قیم

کاش مصطفی بادکوبه ای به ” از دیو و دد ملولم و انسانم آرزوست ” مولوی توجه می کرد و در قالب یک




بادکوبه ای و تبعیض نژادی (شعوبی گری معاصر)

نویسندگی،جنون شرعی - بادکوبه ای و تبعیض نژادی (شعوبی گری معاصر) - لكتابة بحر لغات لا تحصى




مرا غدیر ندای بلند آزادی است

مرا غدیر ندای بلند آزادی است. شاعر : مصطفی بادکوبه ای هزاوه ای. مرا غدیر نه برکه، که بیکران




برچسب :