خلاصه كتاب مديریت دانش قسمت اول

عنوان کتاب: مديریت دانش
نویسندگان : اصغر محمدی فاتح-محمد صادق سبحانی-داریوش محمدی
تلخيص: مرضيه شيخ كانلو

 فصل اول: اچشم اندازی از مدیریت دانش 

اساسی ترین مشخصه سازمان های هوشمند قرن21 ،تاکید بر دانش واطلاعات است.برخلاف سازمان های گذ شته سازمان های امروزی دارای تکنو لوژی پیشرفته بوده ونیازمند تسخیر،مدیریت وبهره برداری از دانش واطلاعات به منظور بهبود کارایی،مدیریت وپیگیری تغییرات پایان ناپذیر هستند.دانش ابزار قدرتمندی است که می تواند تغییرات را در جهان به وجود اورده ونواوری ها را ممکن  سازد.نوناکا(1998)در مقاله ای در مجله کسب کار هاروارد می گوید:>الفرد مارشال عنوان می کند بیلی وکلارک(2000)مدعی هستند که .کروپلی( 1998)<با اشاره به اینکه اهمیت جنبه انسانی مدیریتدانش را خاطرنشان می کند. داده منتقل می شود ،اطلاعات تسهیم می شود،اما دانش صفتی از افراد و جوامع است که به سادگی قابل انتقال نیست .توبیاز(2000)عنوان می کند که دو دارایی بزرگ وجود دارد که سازمان ها صاحب آن هستند:یکی افرادی که در آن سازمان کار مکنند و دیگری دانشی که درذهن کارکنان سازمان است.بنابر این دانش را باید خلق،ذخیره نمود وبه کار برد که این وظیفه مدیریت دانش است.مدیریت دانش ابزار مهمی است که سازمان ها از طریق آن بهتر می توانند دانش واطلاعات را مدیریت کنند.در قرن21سازمان ها ذاتا رقابتی،ثابت قدم و پیشگام می باشند.سازمان ها باید برای اجاد و کنترل دانش،دارای سازوکارهای باشند با این حال بسیاری از سازمان ها هنوز فعالیتمدیریت دانش را به طور رسمی مورد بررسی قرار نداده اند احتمالا علت این بی توجهی این است که اکثر سازمان ها مفهوم مدیریت دانش و اهمیت آن را درک ننموده اند.1-2-مفهوم دانش وتاریخچه مدیریت دانش :تاریخچه وتکامل مدیریت دانش به لحاظ اینکه از حوزه های مختلفی ظهور یافته است،روشن ودقیق نیست.تعدادی از نظریه پردازان مدیریت دانش مثل(پیتر دراکر،استراسمن،پیتر سنگه و....)به تجلیمدیریت دانش کمک کرده اند.دراکر واستراسمن به اهمیت روبه رشد اطلاعات ودانش صریح به عنوان منابه سازمانی تاکید کرده اند وسنگه به بعد فرهنگی دانش یعنیتمرکز کرده است.از سال 1970تا سال1990تعدادی از شرکت های مشاوره،برنامه های مدیریت دانش را شروع کردند وتعدادی از شرکت های مشهور اروپایی،ژاپنی وامریکایی برنامه هایمدیریت دانش را نهادینه کردند و طی سال های 1991،1994،1995مطالعاتی در مورد مدیریت دانش توسط نظریه پردازانی مثل(اورت راجرز،دوک انگلبارت،راب آکسین ودان مک کراکن،تا استوارت)به وقوع انجامید.فعالیت اورت راجرز(1970)درموردو تحقیق آلن در خصوصبه درک این که دانش چگونه در سازمان ها تولید شده ومورد استفاده قرار می گیرد کمک کرده است.شاید گسترده ترین کار مطالعاتی در زمینه مدیریت دانش مربوط به کاراکوجیرو نوناکا وهیروتاکاتاکه اوچی(1995)در کتاب شرکت دانش افرین با عنوانباشد.تا اواسط دهه90ابتکارات در زمینه مدیریت دانش بواسطه اینترنت در حا اوج گیری بوده است که در این سال جامعه اروپا خواستار اختصاص بودجه به پروژه های تحقیقاتی مدیریت دانش شده که باعث شده امروزه سازمان های حرفه ای به رابطه بین مدیریت دانش با حوزه های مانند الگوگیری،بهترین تجربیات،مدیریت ریسک ومدیریت تغییر می پردازند.1-3-مدیریت دانش و تعاریف آن :تعاریف زیادی از دانش و مدیریت دانش وجود دارد  که به طور خلاصه به آنها اشاره میکنیم ،دانش عبارت اند از ترکیبی ار داده ها  واطلاعات  که تغربیات ،عقاید و مهارت های متخصصان  به آنها افزوده شده و نتیجه آن ایجاد دارایی با ارزش است که در تصمیم گیری کاربرد دارد و مدیریت دانش عبارت اند از  مجمو عه ای از فعالیت ها است که به شرکت کمک کرده تا دانش را در داخل وخارج سازمان به دست آورد و از دیدگاه علم اقتصاد تعریفمدیریت دانش  عبارت است از بهره برداری کار آمد از منابع نامملوس مرتبط با دانش ،در همه ی بخش های اقتصادی برای ارتقاء بهره وری و کیفیت همه ی عوامل سنتی تولید . در تعریف  بالت (2000)مدیریت دانش ،فرآیند تسهیل فعالیت های مرتبط با دانش نظیر خلق ، کسب ،تغییر شکل و استفاده از آن است . هدف سازمان از بکارگیری دانش ،تطبیق مداوم خود با محیط خارجی (بازار ،شرایط اجتماعی -سیاسی و تر جیات مشتری) است . مدیریت دانش ،فرآیند  سیتما نیک منسجمی است که ترکیب مناسبی از فناوری های اطلاعاتی و تعامل انسانی را بکار می گیرد تا سرمایه های اطلاعاتی سازمان را شناسایی ،مدیریت و تسهیم کند . هفت سطح دانش در سازمان ممکن است وجود داشته باشد 1- دانش مشتری 2-روابط     3-بینش های محیط کسب و کار 4-حافظه ی سازمانی5- دانش در فرآیند 6-دانش در تولیدات و خدمات 7-دانش در افراد.1-4-انواع دانش : مهمترین کمکی که می توان به مدیریت دانش کردشناخت انواع دانش و بیان تفاوت های آنهاست . دانش هم ضمنی است «در ذهن افراد » وهم صریح «کد گذاری شده در اسناد و پایگاه داده ها» که تمایز بین این دو دانش در معنی عبارت های (فوت وفن رموز کار)و «دانش گذاره ای »نهفته است وتفاوت آنها در قابلیت انتقال آنهاست . دانش سریع ،انتشار ساده و سریع آن بین افراد ودر همه ی زمان ها قابل تشخیص استو میتوان آن را کد گذاری کرددر صورتی که دانش ضمنی قابل کد گذاری نبوده و تنها می توان با بکار گیری اش آنرا مشاهده کرد ودر عمل  آنرا بدست آورد از این رو انتقال آن کند وپر هزینه است . مائلوب(1999)دانش را در پنج گروه دسته بندی کرده است 1-دانش علمی 2- دانش هوشی 3-دانش روحانی 4- دانش غیر ضروری 5- دانش سر گرمی «امور روزمره» .1-5-چرخه ی حیات مدیریت دانش :  مدیریت دانش از یک فرآیند چند مرحله ای پیروی می کند ؛یعنی اینکه دانش آفرینی سازمان دارای مراحلی است که شناسایی هر یک از آنها در درک مدیریت دانش مفید است این مراحل به صورت زبر بوده و به چرخه ی حیات ،مدیریت دانش معروفات 1-خلق 2- سازمان دهی 3-ذخیره 4-توزیع 5-کاربرد دانش . موضوعی که وجود دارد این است که در هر یک از مراحل چرخه ی حیات دانش،عواملی وجود دارد که اجرای هر یک از مراحل را ممکن می سازد  برای مثال در سازمان دهی وذخیره ی دانش ،تکنولوژی اطلاعات نقش اصلی را باز می کند .1-6 عوامل تشکیل دهنده ی  چرخه ی مدیریت دانش : مدیریت دانش دارای هشت عامل اصاصی است که چرخه ی آنرا تشکیل میدهد:1-   دانش2 -کسب دانش 3- ثبط دانش 4-تسهیم دانش 5-بهره گیری از دانش 6- حفظ ونگه داری دانش 7-اهداف دانش 8- ارزیابی دانش .1-7-تشریع عناصر اصلی چرخه ی حیات مدیریت دانش:1-7-1-تسهیم دانش عبارت است از فعالیت های انتقال و توزیع دانش (ضمنی وصریح) از یک شخص ، گروه یا سازمانی  به شخص ،گروه  یا سازمانی دیگر  سونگ (2000)  مشخص ساخت  که از طریق تسهیم دانش اثر بخش ،سازمان ها می توانند کار آیی خود را بهبود بخشیده  و هزینه های آموزشی و ریسک های ناشی ار عدم اطمینان راکاهش دهند  بارتول تسهیم دانش را اینگونه تعریف می کند:تسهیم دانش عبارت است از اشتراک اطلاعات مناسب ، ایده ها ،پیشنهاد ها وتخصص ها با دیگران در یک سازمان . کنلی و کلووی (2003) ادعا می کنند که تسهیم دانش  مجموعه ای از رفتارها است که مستلزم  مبادله ی اطلاعات یاکمکبه دیگران است .1-7-2-تولید دانش  خلق دانش ، منبع کلیدی نو آوری در هر سازمانی است . عامل حیاتی در بحث مدیریت دانش ،تولید وانتشار اطلاعات ،تفسیر اطلاعات پردازش شده و تبدیل آنها به دانش است . چندین روش وجود دارد که به وسیله ی آنها می توان دانش را برای سازمان تولید کرد1- اکتساب یک سازمان بادانش آن است ویا استخدام افرادی که دانش مورد نظر سازمان را با به همراه دارند 2- استخدام مشاوران خارجی  ویا کمک به تولید دانش جدید از طریق حمایت های از تحقیقات دانشگاه ها و مراکز تحقیقاتی  با امید به اینکه مزایایی در آینده عاید سازمان گردد 3- تاسیس مراکز تحقیقاتی در سازمان به منظور تولید ایده های جدید و سپس تکنولوژی و تولیدات تجاری .روش های دیگری هم وجود دارد که به وسیله ی آن دانش کد شده یا به درون سازمان آورده می شود این متد ها  عبارت اند از :داده کاوی  واستخراج دانش .داده کاوی متشکل از متد ها و متولوژی های مرتبط به هم است که در جهت کشف واستخراج خود کار الگو ها ، روابط ، تغییرات وساختار های معنی دار داده ها بکار میرود  وبه عنوان یک تکنولوژی کلیدی است که شرکت ها را توانمند می سازد که بطور خودکار داده هارا انتخاب ،فیلتر ،غربال و به همدیگر مربوط کنند . یافته های حاصل از آن را می توان در حوزه های مختلف مانند مدیریت ریسک ، بازار یابی ، آشکار سازی  خطا ومدیریت روابط مشتری بکار برد .امکان داده کاوی از اطلاعات متنی ، آنرا  به عنوان یک حوزه ی تحقیقاتی  غنی در آینده قرار خواهد داد . متن دلالت بر اطلاعات وسیع وغنی دارد  ولی در اصل تحلیل خود کار اشکال خام با دشواری همراه است  . به همین صورت ،داده کاوی متن در مقایسه  بادیگر حوزه های داده کاوی دارای پروژه های تحقیقاتی و تولیدات تجاری کمتر است .برای کشف روند ها الگوها،اغلب داده کاوی های استاندارد در پایگاه داده ها به شکلمخودکار در می آیند اما درخصوص متن کاوی ،هدف عبارت است از جستجوی روند ها والگوها درشکل تکه هایی از داده ها در مقیاس بزرگی از متن . استخراج دانش ،فرآیند استخراج اطلاعات از یک منبع خبره است  مانند مصاحبه با متخصص در حوزه ای خاص.1-7-3-کدگذاری دانش :دانش تولید شده را باید بتوان در شکل که برای همه قابل دسترس وقابل استمناد باشد ، ذخیره کرد برای کد گذاری دانش ،تکنولوژی ها و روش ها ی مختلفی وجود داردکه بر مبنی نوع اطلاعاتی که بایستی کدگذاری شود  متفاوت است  برطبق داونپورت و پروساک(2000)هدف از کد گذاری دانش عبارت است از « تبدیل دانش به شکل کاربردی وقابل دسترسی ». در دل این تعریف کلی ،گام ها ومتد های مختلفی وجود دارد مانند:توضیح،طبقه بندی ،مدل سازی و ترسیم دانش در شکل کد گذاری شده.  شکل اخیر دانش به دانش ضمنی  معروف است که یکی از حوزه های چالشی مدیریت دانش است که برای کد گذاری در پایگاه داده مشکل است . دانش ضمنی را می توان به صورت زیر تعریف کرد:«دانشی که محصول رفتار بود . ویا تشکیل دهنده ی حالت روحی است ،اما برای ذهن خود آگاه قابل دسترسی نیست ».1-7-4-انتقال دانش :قابلیت انتقال پذیری دانش و اطلاعات یک عامل تعیین کننده در ظرفیت سازمان برای نائل شدنبه مزیت رقابتی پایدار است . موضوع قابلیت انتقال ،هم در حوزه های درون سازمانی (بین واحد های وظیفهای وسطوح مدیریت )وهم در حوزه های درون سازمانی (زنجیره ی تامین و سرمایه گذاری مشترک ) کاربرد دارد  عامل حیاتی در جریان دانش در درون سازمان درک تمایز بین دانش ضمنی ودانش صریح است .بر طبق نظر نانسی دیکسون (2000)پنج نوع اصلی ار انتقال تسهیم دانش در سازمان وجود دارد که شامل انتقال سریالی ،انتقال نزدیک،انتقال دور ،انتقال استرتتژیک وانتقال خبره است .هر کداماز اینها  بسته به اهداف ،متد ها وروشی که بکار گرفته می شوند ،فرق دارند . انتقالسریالی نوعی از انتقال دانش است که دانش ضمنی و صریح که در یک حوزه  یا زمینه بدست آمده برای استفاده ی بعدی به حوزه یا زمینه دیگر انتقال داده می شود . در کل،این حالت  می تواند  برای تیم های کاری مناسبباشد . انتقال نزدیک : این انتقال صرفاً شامل انتقال صریح و اطلاعات خاصی که یک تیم برای برای انجام یک وظیفه لازم دارد به تیم دیگری که همان وظیفه را انجام می دهد انتقال داده می شود . این نوع از انتقال عموماً برای ظایف روتین ، تکراری و مشابه مناسب بیشتری دارد . اغلب این نوع از اطلاعات  توسط ابزار های الکترونیکی توزیع شده  وبه صورت صریح بوده  وتا حدی خلاصه ودقیق است . انتقال دور به تسهیم دانش بین تیم ها در یک سازمان اشاره دارد واغلب نبشی از همکاری بین تیم ها با استفاده از روش های رودر رو  یادیگر روش هاست  زیرا در اینجا اطلاعات از نوع ضمنی بوده وبه آسانی نمیتوان آنها را ضبط کرده وانتقال داد . انتقال دور برای اطلاعاتی مناسب است که   غیر تکراری است . انتقال استراتژیک  عبارت است از انتقال دانشی که بر کل سازمان اثر گذار است . در این نوع انتقال ،هم دانش ضمنی وجود دارد وهم دانش صریح و هم برای راه حل هایی مناسب است که غیر تکراری بوده  ودر سطح بالای سازمان قرار دارن ،مانند دانش مورد نیاز برای مدیران  زمان واکتساب آن . انتقال خبره عبارت است از  بدست آوردن دانش  صریح از خبرگان و متخصصان . این حالت زمانی اتفاق می افتد که حجم پیچیذگی وظایف  خارج از توانایی دانشی اعضای تیم  در سازمان باشد . در این حالت چون شکل اطلاعات «cops»است . تعریف آن « گروهی از افراد که به موضوعات ومسائل خاص علاقه مندند  ودانش وتخصص خود را از طریق تعاملات مداوم در این حوزه های خاص عمق می بخشد ».1-8-باز نمایی دانش :عبارت است از مشخص کردن موضوعات دانش وروابط بین آنها که این کار اشکال مختلفی به خود می گیرد  بازنمایی دانش به رایانه ها  این اجازه را می دهد که اطلاعات ذخیره شده  به روش خاص را مجدداً شکل بدهند ودوباره از آنها استفاده کنند . نقشه برداری مفهومی ،  شبکه های معنایی ،ابر متن ،مدل سازی اطلاعات ، فهرست بندی مفهومی ، مثال هایی از باز نمایی دانش  به روش های مختلف  هستند.  نقشه برداری مفهومی . ریشه در تکنیک های آموزشی دارد که برای بهبود درک ، حفظ مطالب وکمک به نوشتن  بکار میرود .  یک نقشه، تصویری از ایده ها یا موضوعات بوده و بیانگر روش هایی است که  این ایده ها وموضوعات به همدیگر مرتبط می شوند . شبکه های معنایی:  این شبکه ها تکنیکی برای بازنمایی دانش هستند  آنها متشکل ازگروه هایی با ارتباط هایی خاص هستند . گروه ها در شبکه های معنایی  نشان دهنده ی مفاهیم هستند .  یک مفهوم ، یک بخش یا یک مجموعه  انتزاعی است که زیر مجموعه ی آن  به دلیل خواص مشترکی که دارند  با همدیگر گروه بندی می شوند . امروزه ابر متن ها (شبکه معنایی گسترش یافته)  که در اینترنت بکار گرفته می شود  برای اغلب مردم شناخته شده هستند .  مدل سازی اطلاعات با تصریح  دقیقی از معنای یک متن سروکار دارد ودر جهت روشن سازیروابطمعنایی مورد استفاده قرار می گیرد .این تکنیک از طریق توسعه  کاربرد های جدید نرم افزاری  برای الزامات  کسب وکار  بکار می رود.1-9- زنجیره ی دانش :  بسیاری از محققان زنجیره از دانش ،اطلاعات وداده ها را مفهوم سازی می کنند . هر سطح از زنجیره بر مبنای یکی از سه مورد (داده ،اطلاعات ،دانش )طرح ریزی شده است . برای مثال داده ها برای ایجاد اطلاعات مورد نیاز است . اما اطلاعات  مستلزم   چیزی بیشتر از داده ها است.1-10-پارادیم  های مدیریت دانش : به لحاظ طبیعت بین رشته ای مدیریت دانش ،تحقیقات ونظریه ها منعکس کننده  دو پارادیم اساسی هستند :تکنولوژی واجتماع -سازمانی .این دو پارادیم  بنام فنی رایانه ای وارگانیک هم معروف هستند.پارادایم ار گانیک به رشته های علمی غیر رایانه ای  و پویا یی های  گروهی موجود در محیط تاکید دارد واهمیت منابع انسانی  سازمان را مطرح می کند ؛پارادایم فنی  اداره نمایی  با مدل هاومفروضات  از پیش تعریف شده وموضوعات نرم افزار و سخت افزار سر وکار دارد . این رویکرد، انعکاسی از دیدگاه  مالهوترا (1998)در خصوص دانش است .  وی دیدگاه    خطایی و غیر زمینه ای  دانش را مطرح می کند  که بر مبنای مدل هلی ریاضی و اکتشافی است . در این رویکرد راه حل های  مرجع برای مشکلات  سازمانی تشخیص داده  می شود . پارادایم فنی رایانه ای  نشان دهنده ی رویکرد ی از دانش است  که با نهادینه سازی  بهترین تجربیات برای امور  قابل پیش بینی ، فصلی و روتین مناسب است . بر عکس پارادایم  ارگانیک «کلوژی دانش» نشان دهنده ی  یک رویکرد  پویایی است  که با تنوع همراه بوده  و حاکی  از باز  آزمایی مستمر است .  در چنین  محیطی باید  به  حد اکثر سازی  انطباق  تاکید کرد نه بهینه سازی . به طور خلاصه ویژگی های پارادایم  های کلی  مدیریت دانش  به صورت زیر است  1-  پارادایم فنی / رایانه ای « تکنولوژی2- فنی گرا 3- خطی (مکانیکی ) 4- فقط صریح 5- ایستا6-  بهینه سازی» پارادایم  ارگانیک « 1-اجتماعی  سازمانی 2- انسان گرا 3- غیر فعلی ( نا پیوسته) 4- صریح وضمنی 5-پویا 6-  انطباق پذیر » کارهای مشابه در این خصوص  به  فسن ، نوهریاو تی یرنی  بر میگردد .  آنها دو استراتژی برای مدیریت دانش  در شرکت های مشاوره ای و کامپیو تری  شناسایی کرده اند . استراتژی کد گذاری  در وهله ی اول  به استفاده از تکنولوژی اطلاعات  برای کد گذاری دانش  متمرکز است  در حالی که استراتژی شخصی سازی ،دانش را به عنوان  چیزی که در ذهن  افراد قرار دارد و با تماس های فردی  به بشتراک گذاشته  می شود در نظر می گیرد.
فصل دوم : «مدیریت دانش از منظر مدیریت استراتژیک»1-2-روشی  که استرتژی ها در دهه های گذشته   بر مبنای آن تدوین می شد ،امروزه کاربرد چندانی ندارد . این پدیده تاحد زیادی  به تغییرات استراتژیک  دانش و اطلاعات نسبت داده می شود،دانش، محرک استراتژی  واستراتژی، محرک دانش است ، لذا بدون وجو د یک ارتباط بین مدیریت  دانش و استراتژی سطح سازمان  و کسب وکار ، حتی بهترین سیستم مدیریت دانش  هیچ تلقی خواهد شد . استراتژیست هابایستس  به تائید عمیق دانش در تدوین استراتزی سازمان  وموفقیت های سازمانی  توجه داشته باشند .ضمناً سازمان ها باید اطمینان حاصل کنند که    استراتژی وبرنامه ی دانش آنها  با خواسته های کلان سازمان سازگاری داشته و تکنولوزی  ها وفنون ، منابع، نقش ها  و مهارت ها باآن تناسب دارند . هنگامی  که چنین همراستایی بین استراتژی مدیریت دانش و استراتژی سطح سازمان  وکسب وکار بر قرار شد ، سیستم مدیریت دانش در جهتی حرکت میکند که امیدواری رادرخصوص مزیت رقابتی بلاند مدت ایجاد کرده و عملکردد مدیریت استراتزیک را درمحیط های متغییر  ومتلاطم بهبود بخشید. ایده اصلی درمدیریت  استراتژیک نیل به عملکرد  برتر وحفظ آن است .2-2-  دانش و مدیریت  استراتژیک: لویز(2005) بحث می کند  که دانش و رقابت های سازمانی ، اشکالی از دارایی های استراتژیک است که اهداف بلند  مدت سازمان را از  رقابتی  و دیگر اقتضانات  محیطی  ارتقاء داده  و در محیط های پویا کاربرد دارد . رویکرد مدیریت استراتژیک در خصوص دانش آفرینی ، ریشه در نظریه ی منبع محور دارد . پارادایم منبع محور تاکید  بر دارایی ها ی غیر قابل کپی ، منحصر به فرد  و مختص سازمان دارد که این دارایی ها همان  دانش و مهارت هاست  به تعبیر دیگر این دارایی ها اشاره  به قابلیت های بنیادین  دارد که خلق کننده ی  مزیت رقابتی هستند  این پاراداین ، توانمندی را  رادر بهره برداری  از منابع ارزش زای  مملوس  وغیر مملوس  می داند  مدافعان  نظریه ی منبع  محوری  خاطر نشان می کنند که مزیت های  مبتنی بر دانش ، غیر قابل تقلید می باشد.  اغلب مطالعات  مدیریت دانش در این  حوزه  به بررسی رابطه بین استراتژی رقابتی و مدیریت دانش ، چگو نگی تدوین استراتزی مبتنی  بر دانش  و متولوژی یادگیری در تدوین  استراتژی  پرداخته اند .برخی نیز به نقش دانش در زنجیریه ی ارزشی سازمان وپالایش تحلیل سوات سنتی ( قوتف ، ضعف،  فرصت ،تهدید) از طریق  سیستم الگو گیری دانش استراتژیک « STR ATE GIC KN OW IE D  GE  BEN CH MARKING»  پرداخته اند . به این ترتیب که دانش بنیادین  از طریق فرآیند های و فعالیت های مناسب در زنجیره ی ارزشی سازمان مزیت رقابتی ایجاد می کند.2-3- مزیت رقابتی حاصل از دانش : در سازمان های امروز ، خلاقیت ونو آوری  نقش مهمی درتدوین استراتژی کسب وکار دارد.  در سناریو های امروز سازمان، تنها خفظ منابع  و قابلیت ها ، مبنای مزیت رقابتی نیست . بلکه توانایی ترکیب  منابع از طریق  روش های جدید و متفاوت  برای خلق قابلیت های بنیادین ف ملاک و معیار تلقی خواهد شد . این عمل تنها از طریق تفکر خلاق ونو آوری حاصل خواهد شد.  این نوآوری نتیجه ی بکارگیری  دانش و قابلیت های  مرکب است .2-4- مزیت رقابتی  حاصل از هم راستایی استراتژی مدیریت دانش و استراتژی سازمان:  اقدامات  واعمال مربوط  بهمدیریت دانش  هنگامی مزیت رقابتی  ایجاد خواهد کرد  که با فرآیند های استراتژیک سازمان  هم راستا باشند . این هم راستایی ازطریق  استراتژی های مختلفی  حاصل خواهد شد . که هر کدام  وظیفه ی خاصی  به عهده دارند این استراتژی ها عبارت اند از : استراتژی کد گذاری از طریق IT استراتژی شخصی  سازی از طریق پایه گذاری  یادگیری تیمی ، و مدیریت استراتژیک دارایی های  معنوی از طریق بهره برداری از دارایی های دانشی  که جهت گیری  کلی سازمان  را دانایی محور می کنند . بنابر این منطقی است  که انتظار داشته باشیم  تناسب بین استراتژی مدیریت دانش  و استراتژی سطح سازمان ، اثر بخش استراتژی ها  را ارتقاء داده  ومزیت رقابتی ایجاد  می کند.2-5-  دانش به عنوان  یک منبع سازمانی استراتژیک : در سال(1990) تکنولوژی و خصوصاً  کار برد های تکنولوژی  ارتباطات   و اطلاعات  در حمایت از  فرآیند های نحول  به صورت وسیع انتشار یافت  ودر حد مناسب ، تخصص کافی  برای توانمندیسازی  شرکت ها جهت رقابت  از راه های  جدید به همراه داشت  سازمان  را درمحیط رقابتی  همراهی می کند . در اصل شرکت ها  با کسب دانش محیط رقابتی ، می تواند به طور همزمان  بر مبنای هزینه  پایین و متفاوت سازی رقابت کنند  اسکیرم، زگ،  موری ، تیس وتیورانا  عنوان می کنند  که دانش تنها منبع نوآوری و مزیت  رقابتی پایدار است . اسکیرم  به دانش و دیگر سرمایه های هوشی  در شرکت  به عنوان دارایی های مخفی  می نگرد . زک اظهار می دارد  که شرکت هایی که دارای دانش برتر هستند ، توانایی  هماهنگ سازی  وترکیب منابع  سنتی و توانمندی ها  به روش های نو ومتمایز را دارند . تیس می گوید  که مزیت رقابتی شرکت  بستگی به توانایی شرکت  در ساخت واستفاده  از دانش و جلو گیری از تقلید دانش  توسط دیگران دارد .  قدرت واقعی دانش  در توانایی آن  در اثر گذاری مثبت   به استراتژی کسب وکار واقع است . بنابر این  سینرژی  بین استراتژی کسب وکار  و استراتژی مدیریت دانش ضروری است . زک بیان می کند که« اگر کسی  این پیش  فرض را که دانش مهمترین منبع  استراتژیک  یک شرکت است   بپذیرد ، پس یک استراتژی کسب وکار  باید نقش دانش در حمایت از شرکت  برای رقابت را منعکس  کند » . جایی که دانش استراتژیک ، قوی است  مدیریت دانش  به توانمندیسازی  توزیح و تسهیم  دانش می پردازد.2-6- تدوین استراتژی دانش محور :  استراتژی را می توان  تحت عنوان پیوندی  که یک سازمان بین منابع  و مهارت های  درونی و فرصت ها و تهدید های ایجاد شده  در محیط خارجی  بر قرار می نماید ، در نظر گرفت. برای اینکه سازمان  بتواند رابطه یبین دانش و استراتژی را تبیین کند ، باید برنامه ی استرتاتژیک  را با دانش موجود مقایسه کند  تا شکاف دانش استراتژیک مشخص شود.2-7-  رویکرد منبع  محور در سازمان : سازمان  ها برای توسعه  وبهره برداری  از مزیت های رقابتی ، بایستی دارای  توانمندی هایی باشد  که خلق کننده ی  منابع با ارزش ، غیر قابل تقلید  وکمیاب باشند . پارادایم  منبع محور که بوسیله ی  پنرس  مطرح شد  تاکید بر دارایی های منحصر به فرد ، غیر قابل کپی  ومختصص  شرکت دارد .  تفکر منبع محور ، توانمندی سازمان  رادر این می داند  که سازمان بتواند  از دارایی ها ومنابع مملوس  وغیر مملوس  که خلق ارزش می کنند ،  بهره برداری نماید .  بارنی(1999)  می گوید ، منابع آنهایی هستند  که تحت کنترل  سازمان بوده  وبه سازمان کمک می کنند  تا استراتژی های  خود را به منظور  توسعه کار آیی  و اثر بخش آن ، تدوین واجرا کنند . وی 4 معیار  را برای منابعی  که مزیت رقابتی پایدار  بوجود می آورند  ذکر می کند  که شامل خلق ارزش ، کیمیایی ، غیر قابل تقلید بودن  وپایداری است.2-8- رویکرد دانش  محور در سازمان :  از نگاه منبع محور ، سازمان یک واحد  مجرد می باشد  که دارای حجم  نا متناسبی از دارایی ها است  و این عدم  تجانس در دارایی های سازمان به عنوان یک عامل اصلی  در توصیف عملکرد  متغییر بین  یک سازمان و سازمان های دیگر  مطرح است .اما در  رویکرد داتنش  محور  با توجه  به محیط پویایی  سازمان ها یک بعد  دیگر به نظریه  منبع محوری  افزوده می شود  و آن اینکه  بایستی  علاوه بر تبیین  دفاع  از موضع  رقابتی  سازمان ، بایستی روش  وچگونگی  نائل شدن  به این مواضح  که همان فرآیند خلق دانش  سازمانی است  نیز تبیین می شود . در یک محیط سازمانی ،  نقشی  که بوسیله ی مدیران  وتصمیم گیران  استراتژیک  ایفا می شود  متمرکز به دو نوع دارایی  در کسب وکار است . اول اینکه  سازمان دارای منابعی  از ذخایر دانش  فردی و جمعی است  که بر آنها کنترلدارد  که از نگاه دانش  محور مورد  تحلیل قرار می گیرد . دوم اینکه در سازمان  فر آیندها ی پویایی  یادگیری ( فردی و جمعی )  وجود دارد  کهاز این ذخایر دانش، توسعه می یابد . این فرآیند های یادگیری همان توتنمندی های  سازمانی بوده  که به عنوان یادگیری  سازمانی در نظر گرفته می شود . یادگیری سازمانی  یک فر آیند اجتماعی است  از سطح فردی شروع شده  وسپس به گروه ها وکل سازمان  سرایت  پیدا  میکند . همگرایی رویکرد دانش  محور و یادگیری  سازمانی  مدلی تشکیل می دهد  که قابلیت های پویا را  به عنوان  فر آیند های  سازمانی  سطح بالا و پیچیده  که شرایط  کافی را برای  تغییر نو سازی  دارایی های سازمانی   بوجود می آورند ، معرفی می کند .2-9- خلق ارزش  از طریق دانش  در تدوین استراتژی :  نکته اصلی ارزش آفرینی در این واقع است  که مبادلات دانش در سازمان و  محیط آن ، تا چه اندازه  به طور اثر بخش  صورت می گیرد . ارزش آفرینی در وهله ی اول  با انتقال دانش  ضمنی و صریح  بین افراد  و تبدیل دانش از یک نوع  به نوع دیگر صورت می گیرد .  این انتقال و تبدیلات دانش در 9- گروه  طبقه بندی می شود  که زیر بنای استراتژی  دانش را با هدف  بهبود ظرفبت اقدام افراد  در درون و بیرون  سازمان  تشکیل می دهد .  1- مبادله ی دانش بین افراد 2- انتقال دانش  از قابلیت های فردی به ساختار داخلی 3- انتقال دانش  داخلی به قابلیت ها ی  فردی4-  مبادله دانش در بین ساختار درونی 5- انتقال دانش  از ساختار درونی  به ساختار خارجی 6- انتقال دانش از ساختارخارجی به ساختار داخلی 7-مبادله دانش  در بین ساختار خارجی 8- انتقال دانش  از ساختار خارجی  به افراد 9- انتقال دانش  از افراد به ساختار خارجی.2-10استراتژی های شخصی سازی وکد گذاری مدیریت دانش : سازمان ها نوعاً  با دو استراتژی  مدیریت دانش سر و کار دارند . اول استراتژی  کد گذاری ، جایی که دانش در پایگاه  داده ها کد گذاری  وذخیره می شود  ودوم استراتژی شخصی سازی ، جایی که تعامل  شخصی ضروری بوده  وتکنولوژی اطلاعات  تنها یک ابزار برای ارتباط  بین افراد است .مدیریت دانش ضمنی  را استراتژی شخصی سازی مدیریت دانش می نامند . سازمان هایی که چنین  استراتژی را اتخاذ  می کنند ، قسمت اعظمی از دانش  عملی و کاری آنها  ضمنی بوده  ونمی توان آنرا برای استفاده  مجدد،در پایگاه داده ها کد گذاری وذخیره کرد . کارکنان در این  سازمان ها  مجبورند به طور گسترده  با همکاران خود برای  کسب چنین  دانش ضمنی  تعامل داشته باشند .  اما مدیریت دانش صریح ، استراتژی کد گذاری مدیریت دانش  نامیده می شود . سازمان هایی که چنین  استراتژی را اتخاذ می کنند ، اطلاعات مفیدی را در پایگاه داده  ها مستند می کنند . محصولات  وخدمات  چنین شرکت هایی  تمایل به حالت استاندارد دارد  ودر این سازمان ها تاکید  بر استفاده مجدد از دانش است .2-11- تغییر در شیوه ی تدوین استراتژی  ونقش دانش در آن : در اوایل قرن  چهار ، ژنرال  سن تزو ضرورت  تدوین استراتژیرا  بیان کرد :« چیزی که در جنگ از بالا ترین  اهمیت برخوردار است  این است  که به استراتژی  دشمن یورش برد ». در طول سال های 1950و1960 تدوین استراتژی  در وهله ی اول  بر مبنای  بودجه اصلی ومتولوژی های  برنلمه ریزی بلند مدت  استوار بود . سال1970 شاهد تغییر در روش تدوین  استراتژی ها  بوسیله ی استراتژیست ها بود . این تغییر در جهت  حرفه گرایی درتدوین استرتزی وتحلیل وپیش بینی آینده است . یک استرتتژی اثر بخش  را می توان  از تناسب بین توانمندی های  درونی سازمان  و موقعیت های  محیطی آن مشتق کرد . رجا کوپلان  و اسپریزر  بیان می کنند  که تدوین  استراتژی بایستی  یک فرآیند مداوم  ویک فرآیند اختراع مجدد  سازمان به منظور  خلق آینده باشد . سازمان های دانشی ، استراتژی ها ی خود را بر مبنای صلاحیت های اصلی  طراحی می کنند . تیوانا در تلاش  برای برقراری رابطه بین دو استراتژی (استراتژی کسب وکار  واستراتژی مدیریت  دانش) به طور خلاصه  بیان می کند که :«  استراتژی کسب وکار  سازمان است  که سوق دهنده ی  استراتزِ مدیریت دانش است »  و نه روش های دیگر . او بعد ها این  بیان را تحلیل می کند  ومی گوید ک«مدیریت دانش  واستراتژی کسب وکار  بایستی  محرک  همدیگر باشند  واین در صورتی  ممکن است که هر دو ی آنها در یک هم راستایی مناسب باشند».2-12- رابطه ی استراتژی های عمومی  پورتر و استراتژی مدیریت  دانش: طبقه بندی  مشهور پورتر شامل استراتژی های  رهبری هزینه  ومتفاوت سازی  است که  اولی  اشاره به کار آیی تولید  و صرفه جویی در مقیاس دارد . شرکت هایی که چنین  استراتژی را ا تخاذ می نمایند  تمایل دارند  که محصولات  استاندارد با هزینه پایین ، تولید کننده تحت استراتزِ  رهبری هزینه در چنین شرکت هایی ، استراتژی مدیریت دانش  به یک استراتژی کد گذاری دانش شبیه خواهد بود . از طرف دیگر ، اگر یک سازمان  استراتژی متفاوت سازی  اتخاذ کند ، تمایل خواهد داشت  محصولات سفارشی و متفاوت به  منظور  بر آورده ساختن  نیاز های مشتری  ویژه تولید می کند . استرتتژی مدیریت دانش در سازمان هایی همانند  تاکید  به خلق دانش  جدید بر تعامل  بین اعضای سازمانی تاکید خواهد داشت . چنین شرکت هایی  به ایجاد ارتباط بین شخصی تاکید خواهند کرد.  چنین اعمالی شبیه استراتزی شخصی سازی دانش است .وفایل های منطقی، منجر به شاسایی شکاف استراتژیک از استراتژیک ها می شود این شکاف استراتژیک از طریق بکارگیری توانمندی های بنیادین اصلاح می شود. اصلاح این شکاف نامطلوب، استراتژی مرتبه اول سازمان را تشکیل می دهد. بنابراین همه استراتژی های سطح اول، بایستی بر مبنای این یادگیری باشد که اشتباهات اشخاص چه بوده است با بهره برداری کارآمد مؤثر از دانش بدست آمده از تحلیل های رقابتی و ارزیابی محیط خارجی، استراتژی مرتبه اول سازمان با شرایط محیط رقابتی سازگار خواهد بود و سازمان قادر خواهد شد تا از فرصت های موجود نهایت استفاده را بکند و تهدیدات را به حداقل برساند. همچنین ارزیابی با روشی که دانش بر مبنای آن برای پشتیبانی فرآیند سازمان ساختاربندی شده، این اطمینان را بوجود می آورد که نیازهای واقعی سازمان بر مبنای توانایی های داخلی آن قرار گرفته است. بنابراین توانمندی های اصلی نه تنها بر مبنای حوزه های تعالی سازمان است بلکه بر مبنای توانمندی های اصلی و دانش شرکای موجود در زنجیره ارزش و حتی دانش رقبا است. بنابراین روشن است که مدیریت دانش نقش عمده ای در تدوین استراتژی دارد.2-14-2- هدف گذاری: طبق نظر رابینسون و پیرس اولین گام در جهت گیری استراتژیک تدوین اهداف سازمان است. در رویکرد دانایی، اهداف بایستی همراه با دانشی که مربوط به همه نیروهای داخلی، خارجی و اثرگذار بر سازمان است، بر میان آورده شود. دانش مرتبط شدن با اهداف آینده، بایستی یک فلسفه وجودی (بیانیه چشم انداز) داشته باشد. بخشمدیریت د انش باید مسئول فراهم کردن اطلاعات برای استراتژیت ها باشد تا معماری «آنچه هست» بهبود پیدا کند و به معماری «آنچه باید باشد» تبدیل شود. همه این بیانیه ها معماری بایستی پایگاهی تشکیل دهند که یک خط مشی دانش سازمانی و استراتژی دانش توسعه پیدا کند برای رسیدن به برتری دانشی در یک دوره معینی در آینده، استراتژی دانش بایستی از نظر اهداف و اقدامات به صورت خر مشی های مکتوب و مفصل و کامل در آید. بایستی این آگاهی وجود داشته باشد که به منظور مدیریت تغییر، استراتژی  دانش بایستی توانایی اصلاح، تغییر و تصحیح خط مشی دانش و استراتژی مدیریت دانش را داشته باشند.2-14-3- پایه گذاری ابتکارهای استراتژیک: ارزیابی همزمان محیط خارجی (در زمان حال و آینده) و پروفایل سازمانی (چنانچه هست و چنانچه باید باشد) استراتژیت ها را قادر خواهد ساخت تا طیفی از فرصت های تعاملی جذاب و ممکن را شناسایی کنند. این فرصت ها باید از طریق معیارهای مربوطبه چشم انداز آینده سازمان، سیاست های غیر قابل مذاکره سازمان، خط مشی های مکتوب، اخلاق، هنجارها و ارزش های سازمانی غربال شوند تا مجموعه ای از فرست های مطلوب و ممکن را ایجاد نمایند.نتیجه این فرآیند غربال کردن، بایستی انتخاب گزینه هایی باشد که انتخاب های استراتژیک بر مبنای آن ها استوار است. طبق نظریه پیرس و رابینسون این فرآیند مستلزم این است که ترکیبی از اهداف بلند مدت و استراتژی های بزرگ و کلی انتخاب شود تا به طور بهینه، سازمان را در محیط خارجی به منظور نایل شدن به اهداف و رسالت/ چشم انداز آینده در موقعیت بهتری قار دهد. فرآیند مدیریت دانش بایستی یک برنامه مدیریت دانش استراتژیک خلق کند که بر مدیریت مؤثر و کارآمد دانش و نهادینه سازی آینده آن و سیستم دانش نظارت کند. این برنامه بایستی متضمن ابتکارات عمده ای باشد که برای رسیدن به این اهداف لازم است. به منظور تعیین اینکه چگونه به بهترین نحو دانش و سیستم دانشی را از طریق تکنولوژی موجود نهادینه کنیم، استراتژیت ها مجبور هستند که مدیریت دانش را در طرح ریزی جامع تکنولوژی اطلاعات بگنجاند. ILMP برخلاف SKMP بایستی تعیین کننده ی تکنولوژی اطلاعات مورد استفاده در مدیریت دانش باشد تا اطمینان حاصل شود دانش در سراسر سازمان تسخیر شده، توزیع و نهادینه می شود. بعد از اینکه SKMP ایجاد شد، ابتکارات شناسایی شده در آن باید به مجموعه ای از پروژه های خوب تعریف شده و به نتایج مورد انتظار دقیق شامل وظایف، اولویت ها و مسئولیت


مطالب مشابه :


آدرس دکتر همایون الهی

جراحی زیبایی بینی - آدرس دکتر همایون الهی - دکتر رجب شیروانی دکتر مسعود




معجزه

پدر به تازگی کارش را از دست داده بود و نمی توانست هزینه جراحی جراحی، پدر نزد دکتـر بینی




بزرگترین مرکز مغز و اعصاب دنیا در ایران احداث می‌شود

و سینوسهای پیرامون بینی جراحی 75درصد هزینه ساخت و راه اندازی شیروانی 31




خلاصه كتاب مديریت دانش قسمت اول

آورد از این رو انتقال آن کند وپر هزینه جراحی بینی. دولتی ایران دکتر




برچسب :