مرثیه من ، ایران و تولد شاملو

احمد شاملو (ا. صبح / ا.بامداد) روز ٢١ آذر در خانه‌ی شماره‌ی ۱۳۴ .خيابان صفی‌عليشاه تهران متولد شد.

شاعر ترانه و آب امروز به دنیا اومد، هرچی فکر کردم که چی بنویسم برای تولدش چیزی جز یاد پریا به یادم نیومد، آخرش نفهمیدم چرا پریا اومدن به شهر ما، مگه ابشون نبود ، دونشون نبود، آخه مگه چای و قلیونشون نبود، نفهمیدم چرا

از یاد بردیم و از یاد رفتند، ای کاش که می ماندیم و از یاد نمی بردیم، هوای وطنم هوای سرخ شده و من دلم بیش از همیشه یاد غروب سرخ ایران کرده، اگرچه خرسندم که به دور از هیاهوی همیشه میتونم آزادانه فکر کنم و تیزترین تیغ، در دستان خودمه.

هرگز از یاد نخواهم برد صمیمیتی رو که قبل از ۱۸ خرداد در فضای کشور طنین انداز بود و لحظه ای نمیتونم فکر نکنم به دستان نااهلی که این صمیمیت رو از ما گرفت، سال های سال بود که هر کدوم از ما در گوشه ی تنهایی خودمون کز کرده بودیم و از یاد برده بودیم که میتوان با همسایه هم آواز خواند و خود از خواندن خود سیراب شویم و یک بار هم که شده برای خوش آمد دیگران آواز نخوانیم

نمیدانم که چه میشد که ۱۹ خرداد همه قبول میکردیم که احمدی نژاد رئیس جمهور ماست یا چه میشد که اخبار ساعت ۱۵:۲۰ شبکه اول سیما خبر ریاست جمهوری رئیس جمهور موسوی رو اعلام میکرد

خروس بد محل!

احمد! شاعر انقلاب، احمد حماسه سرای آزادی و صلح بود

آنچه امروز در وطنم جز آوازش باقی نمانده

به یاد مردی که لب نداشت یک لحظه سکوت میکنم

و با یاد

و با یاد شاملو دیگر سکوت نخواهم کرد

چه میشد که دیوانه میبودم؟ در گوشه ی تیمارستان به زمزمه ی آزادی دیگران لبخند میزدم و از آزادی همیشه ی خود لذت میبردم، آسمان را به ریسمان نمی بافتم که باشم، چون بودم آنچانکه باید.

نه به یاد شاملو که به یاد اخوان اینک آسمان را جور دیگر میخواهم ونه برای شاملو و نه برای خودم که به خاطر زندگان ، چرا که مردگان این سال عاشقترین زندگان بودند

تاریخ برای شعر شاملو پایانی ندارد، مردگان این سال عاشقترین زندگان بودند

ای کاش من هم میتوانستم به سان شاملو

ای کاش میتوانستم ، یک لحظه میتوانستم

این خلق بیشمار را بر شانه های خویش بنشانم ، گرد حباب خاک بگردانم

تا با دو چشم خویش ببینند خورشیدشان کجاست تا باورم کنندو...

با چشم‌ها
ز حیرت این صبح نابه‌جای
خشکیده بر دریچه‌ی خورشید  چارتاق
بر تارک سپیده‌ی این روز  پابه ‌زای،
دستان بسته‌ام را
آزاد کردم از
زنجیرهای خواب.
فریاد برکشیدم:
اینک
چراغ معجزه
مردم
تشخیصِ نیم‌شب را از فجر
درچشم‌های کوردلی‌تان
سویی به جای اگر
مانده‌ست آن‌قدر،
 تا از کیسه تان نرفته تماشا کنید خوب
در آسمان شب
پرواز آفتاب را
 با گوش‌های ناشنوای‌تان
این طُرفه بشنوید:
در نیم ‌پرده‌ی شب
آواز آفتاب را
 دیدیم
گفتند: خلق نیمی
پرواز روشن‌اش را.آری
 نیمی به شادی از دل
فریاد برکشیدند:با گوش جان شنیدیم ، آواز روشنش را
 باری
من با دهان حیرت گفتم :
ای یاوه
        یاوه
             یاوه
                  خلایق !
مستید و منگ؟!!
یا به تظاهر تزویر میکنید؟

 از شب هنوز مانده دو دانگی.
ور تائبید و پاک و مسلمان
نماز را
از چاوشان نیامده بانگی !
 هر گاوگندچاله دهانی
آتش‌فشان روشن خشمی شد :
 این غول بین
که روشنیِ آفتاب را
از ما دلیل می‌طلبد.
 توفان خنده‌ها...
 خورشید را گذاشته،
میخواهد
با اتکا به ساعت شماطه دار خویش
بیچاره خلق را متقاعد کند
که شب
از نیمه نیز بر نگذشته است

 توفانِ خنده‌ها...
 من
درد در رگانم
حسرت در استخوانم
چیزی نظیر آتش در جانم پیچید.
 سرتاسر وجود  مرا
گویی
چیزی بهم فشرد
تا قطره‌ای به تفته گی  خورشید
جوشید از دو چشمم.
از تلخی  تمامی  دریاها
در اشکِ ناتوانیِ خود ساغری زدم.
 آنان به آفتاب شیفته بودند
زیرا که آفتاب
تنهاترین حقیقتشان بود
احساسِ واقعیتشان بود.
با نور و گرمی‌اش
مفهوم  بی ‌ریای رفاقت بود
با تابناکی‌اش
مفهومِ بی‌فریب صداقت بود.
 ای کاش می‌توانستند
از آفتاب یاد بگیرند
که بی‌دریغ باشند
در دردها و شادی‌ هاشان
حتی
با نان خشکشان
 و کاردهایشان را
جز از برای ِ قسمت کردن
بیرون نیاورند
 افسوس
آفتاب مفهوم  بی‌دریغِ عدالت بود و
آنان به عدل شیفته بودند و
اکنون
با آفتاب گونه ای
آنان را
اینگونه دل فریفته بودند !!
 ای کاش می‌توانستم
خون  رگان  خود را
من
قطره
       قطره
             قطره
                   بگریم     
تا باورم کنند.
 ای کاش می‌توانستم
یک لحظه می‌توانستم ای کاش
 بر شانه‌های خود بنشانم
این خلقِ بی‌شمار را،
گرد حباب  خاک بگردانم
تا با دو چشم خویش ببینند که خورشیدشان کجاست
و باورم کنند.
ای کاش می‌توانستم
!

ا.بامداد


مطالب مشابه :


سالروز تولد شاملو...

سالروز تولد شاملو آفریک اینستیتو، برای شب شعر و ۱۹ شعر شاملو به زبان فرانسه




یادداشت شمس لنگرودی برای تولد محمدرضا شجریان

یادداشت شمس لنگرودی برای تولد محمدرضا يعني اينكه شاملو، شاملو است و (مجموعه شعر محمود




شاملو - فقر

اس ام اس جدید,اس ام اس عاشقانه,اس ام اس خنده دار,اس ام اس غمگین,اس تولد شعر شعر دفتر




زندگينامه احمد شاملو(پدر شعر سپيد)

زندگينامه احمد شاملو(پدر شعر سپيد) تولد و سال.های در اوایل دهه ۲۰ خورشیدی پدرش برای سر و




زندگینامه احمد شاملو (شاعر)

درد و غمی كه در اینآهنگها هست، از همان هنگام، تولد شعر شاملو شعر جهان، شعر و قصه برای




شعر ( به مناسبت 5 اکتوبر ، روز تولد دخترم سروده شده است)

شعر ( به مناسبت 5 اکتوبر ، روز تولد دخترم سروده شده است) بی بی سی برای




مرثیه من ، ایران و تولد شاملو

مرثیه من ، ایران و تولد شاملو ونه برای شاملو و نه برای خودم برای شعر شاملو




شعرهای احمد شاملو

اس ام اس تولد امام شعر های احمد شاملو; شعر های برای زیستن دو قلب لازم است،قلبی




برچسب :