در چرایی و چگونگی ورود صنعت چای به ایران

 

 

اگرچه ورود چای به ایران ،سابقه ای بسیار دیرینه دارد اما چای تا قرنها تنها مصارف دارویی داشت.این وضعیت تقریبا تا دوره صفویه برقرار بود و از آن زمان بتدریج  مصرف چای بعنوان یک نوشیدنی گرم و مفرح در ایران رواج یافت.

در کتبی همچون "قرابادین جندی" (قرن سوم هجری) و "صیدنه"ابوریحان، می توان نشانه هایی از مصارف دارویی چای در ایران را یافت. همچنانکه در کتاب "فلاحت نامه غازانی" در قرن هفتم.بر طبق کتب  تاریخی،چای از طریق مرزهای غربی و شمال غربی چین،و غالبا از سرزمین ختا (ختن) به ایران وارد می شده و لذا در زمانهای قدیم،بصورت چای ختایی خوانده می شده است.اما مصرفش همانگونه که گفته شد دارویی بوده و عمومیت نداشته است.ابن اخوه قرشی در  کتاب "آئین شهرداری" (قرن هفتم هجری)،از شربتهایی که شربت سازان تولید می کردند،به شربت فقاع اشاره می کند که در میان مردم رایج بوده و اثری از قهوه و چای در نوشته او نیست. این حالت تا ابتدای قرن دهم هجری برقرار بوده و متداول ترین شربت،فقاع بوده است.بتدریج قهوه جای فقاع را گرفت و در شروع دولت صفوی، قهوه رایج تر بوده است.(چای در ایران،پژوهش مردم شناختی،محمد میرشکرایی،صص 31_29)

 نشانه های مصرف چای بعنوان نوشیدنی،به دوره صفوی بر می گردد.

آدام اولئاریوس آلمانی، سفیر دوک هلشتاین آلمان، که در زمان سلطنت شاه صفی و در خلال سالهای 1038 تا 1052 هجری قمری در ایران بوده و سفرنامه مشهوری هم دارد،در مورد مصرف چای در این دوره اطلاعات ارزشمندی می دهد.

اولئاریوس در سفرنامه اش می نویسد:«در میدان اصفهان، چایخانه چینی هم وجود دارد.در اینجا و همچنین در مکانهای دیگر، آب سیاه رنگ داغی می نوشند که از پختن گیاهی که تاتارهای ازبک از چین می آورند، به دست می آید.چای عبارت است از برگهای بلند نوک تیز که وقتی خشک است،سیاه و لوله شده به نظر می آید.ایرانی ها چای را در آب زلال و تمیز دم می کنند.»(اصفهان خونین شاه صفی،سفرنامه آدام اولئاریوس، صص 276_275)

او در سفرنامه اش به سه مکان تفریحی اشاره می کند که هر کدام محل رفت و آمد طبقات خاصی از اجتماع است.میخانه،قهوه خانه و چای ختایی خانه."در چای ختایی خانه ،آب داغ ناشناخته ای می نوشند.از این نوشیدنی بسیار مصرف می شود .در ضمن نوشیدن چای به بازی تخته نرد و همچنین شطرنج مشغولند" (همان،صفحه 240) آنگونه که او شرح می دهد،مشتریان چایخانه نسبت به دو مکان دیگر از طبقات اجتماعی بالاتری بوده اند.این نشان می دهد که مصرف چای در آن عصر تنها میان طبقات اشراف و در چایخانه رواج داشته است.

با اشغال شبه قاره هند توسط انگلستان، توسعه چایکاری در آن کشور،با حمایتهای دولت بریتانیا آغاز شد.بریتانیا که در زمینه تجارت چای، رقیبی سرسخت و قدیمی چون چین را در برابر خود می دید، با افزودن بر پشتیبانی سیاسی و تجاری و تبلیغاتی از چای هندوستان ، زمینه را برای افزایش صادرات چای هند فراهم نمود.از سویی همسایگی ایران با هند،سبب ورود چای این کشور از مرزهای جنوبی و گسترش مصرف چای در ایران نیز گردید.از این زمان بتدریج پسوند ختایی از کنار نام چای برداشته شد و انحصار واردات چای از چین،از بین رفت.مخصوصا از نیمه قرن نوزدهم با کاهش نفوذ انگلستان در چین، دولت انگلیس ،توسط کمپانی هند شرقی دست به توسعه صنعت چای در هندوستان زد و این مساله سبب انتقال مرکزیت تولید چای از چین به هند گردید و همزمان با آن، از بین رفتن محصول قهوه در سیلان و منطقه ناتال آفریقا توسط قارچهای خاصی، سبب جایگزینی کشت قهوه با چای در مناطق مزبور گردید.این روند جهانی، خود بر تغییر الگوی مصرف نوشیدنی از قهوه به سمت چای و گسترش مصرف چای تاثیر گذار بود.( چای در ایران،محمد میر شکرایی،ص 25،به نقل از: تحقیق در زمینه کشت و صنعت چای در ایران،بهرام راستین،مرکز آمار ایران،1365 ، صص 127 و 128)

 اگرچه چای از دوره صفویه در میان طبقه اعیان و اشراف اجتماع،درچایخانه ها، رواج یافته بود اما با گسترش  تجارت آن و افزایش واردات از هند،این نوشیدنی به تجارتخانه ها و منازل اعیان و تجار نیز راه یافت.این روند ادامه پیدا کرد تا در دوران ناصرالدین شاه که مصرف چای عمومیت بیشتری یافت و اگرچه هنوز نوشیدنی خاص طبقه ممتاز جامعه بشمار می آمد اما همان طبقه،مصرف آن را در مهمانی ها و مجالس و محافل عمومی خود،شایع کردند و در آن دوره، چای از جمله نشانه های بزرگی و دست و دل بازی و مهمان داری به شمار می آمد.

دکتر پولاک،طبیب مخصوص ناصرالدین شاه،می نویسد:« مصرف چای امروز در شهرها چندان عمومیت دارد که به زحمت می توان خانواده ثروتمندی را یافت که در خانه اش یک سماور روسی نباشد.هر مهمان محترم و مثلا طبیب را به هنگام عیادتش با چای پذیرایی می کنند. در مسافرت های بیابانی و رویهم رفته هرجا که آب آشامیدنی گوارا فراهم نباشد، به علت خصلت عطش نشانی که در چای هست، آن را می نوشند.»(چای در ایران،پژوهش مردم شناختی،محمد میرشکرایی، ص34)

اگر تا دوره ناصرالدین شاه چای به تعبیر محمد حسن خان اعتمادالسلطنه "مثل اغلب طیبات به خاندان سلطنت و معدودی قلیل انحصار داشت" از این دوره در اثر افزایش واردات و نیز دلایل جهانی که پیشتر اشاره شد از جمله گسترش چایکاری در هندوستان و کاهش جهانی تولید قهوه ، مصرف آن میان طبقات و اقشار مختلف مردم نیز گسترش یافت. چای در قهوه خانه ها جای قهوه را گرفت و کم کم پا به خانه های ایرانیان نهاد.طوری مصرف چای گسترش یافت که واردات چای و قند و شکر،یک سوم کل واردات کشور را در بر گرفت.

در سالهای مشروطه این مصرف باز بیشتر شد و عمومیت بیشتری یافت. روزنامه "صبح صادق" در همان عصر مشروطه مطلبی در مورد هزینه های چای و لوازم همراهش در پایتخت،چاپ کرده که مطالعه آن تأمل برانگیز خواهد بود:

« ... جمعیت طهران بحسابی چهارصدهزار نفر بوده ولی چند سال است که تعداد صحیح نشده شاید یک کرور هم زیادتر باشد واردین را هم بگذارید این چهارصد هزار نفر بقید تحقیق  و رسیدگی هر نفری روزی سه فنجان چای که بخورند یک روزه می شود دویست هزار سیر که پنجاه خروار بوده باشد و یک ماهه هزار و پانصد خروار و یک ساله هیجده هزار خروار می شود و قیمت آن از قرار خرواری پنجاه تومانکه معین شود معادل می شود به نهصد هزار تومان و چون چای را از قرار مأخذ یک من نیم کریوانکه فرض کنی کریوانکه ها را منها چهار قران قیمت بکنیم که حد متوسط باشد یکصد و هشتاد هزار تومان بمصرف چای می رسد پس قند و چای روی هم بغیر از مصرف فنجان و نعلبکی و سموار و و و و و و............

اقل آن سالی یک میلیون و هشتاد هزار تومان از طهران تنها خارج می شود و چون از روی استاتیستیک صحیح که واردی گمرک خانه است ملاحظه نمائیم می بینیم که چقدر علاوه بر این برای مصرف شربت و شیرینی الات و غیره می رسد» (نشریه یومیه صبح صادق،مدیر مسؤول:مرتضی قلی خان موید الممالک،سال اول،شماره 72،یکشنبه 21 جمادی الاولی 1325 هجری قمری)

از این نوشته مشخص می شود که چه هزینه گزافی ،به پول همان عصر، تنها خرج تأمین چای وارداتی در پایتخت ایران می شده و اگر جمیع شهرها و ولایات را هم در نظر بگیریم، مبلغ بسیار هنگفتی را شامل می شده است. از سویی نوشته فوق، نشانه افزایش مصرف چای در سبد غذایی ایرانیان است ،بنحوی که میزان مصرف روزانه برای هر فرد را بطور متوسط  روزی سه فنجان چای تخمین زده است.همین گسترش مصرف چای و افزایش هزینه های ناشی از واردات آن،ایرانیانی را بر آن داشت تا به تولید این نوشیدنی که بتدریج به نوشیدنی ملی ایرانیان بدل می شد،در داخل کشور همت گمارند.

 در همان آغازین سالهای قرن چهاردهم هجری و دوران سلطنت ناصر الدین شاه،این تلاشها آغاز شد و در سال 1302 هجری قمری، حاج محمد حسین اصفهانی بذر چای را ،نه از هندوستان بلکه از چین، به ایران آورد و در اصفهان فلاحت چای را آغاز نمود.اما بعد چندی توفیقی در این کار نیافت و نخستین تلاشها برای داخلی کردن صنعت چای به شکست انجامید.درباره این ناکامی دلایلی چند عنوان شده از جمله: نامناسب بودن آب و هوای اصفهان برای کشت چای یا مخالفتهای داخلی با این قضیه و ...حتی برخی، اینکه بذر چای مزبور از چین (و نه هند) وارد شده، را هم بعنوان عاملی در این شکست دانسته اند.زیرا آنگونه که پیشتر اشاره شد،دولت انگلستان که در رقابت با چین،با کشت وسیع چای در هندوستان، این کشور  را از عرصه رقابت کنار زده بود، و برای منافع خود انحصار چای را در اختیار داشت، مانع از شکسته شدن این انحصار توسط دیگر کشورها می شد.

دوازده سال پس از نخستین تلاش برای کشت چای در ایران، محمد میرزا قاجار قوانلو، بعدتر کاشف السلطنه،قجر زاده مصلحی  که در زمان ناصر الدین شاه مدتی هم مغضوب و از کشور دور بود، در عهد مظفر الدین شاه به وطن بازگشته و به سمت ژنرال کنسول ایران در هندوستان منصوب گشته بود.مظفرالدین شاه قاجار،که خود چند باری دستور داده بود تخم چای را در ملکش بکارند و توفیقی در این زمینه کسب نکرده بود، پیش از عزیمت محمد میرزا به هند، او را تشویق کرد که بذر چای را همراه با متخصص کشت چای به ایران بفرستد.بعدتر به وزیر خارجه دستور دستور داده شد که محمد میرزا خود تخصص لازم را کسب کرده و در ایران به کشت چای بپردازد.

محمد میرزای قوانلو، از بدو ورود به هند،با کوشش و جدیتی زیاد کار کشت چای را پیگیری نمود و در بررسیهای اولیه، سه منطقه مناسب کشت چای در هندوستان را یافت. دره های دارجیلینگ، آسام و  مزارع کانگرا در پنجاب.از میان این سه ناحیه، محمد میرزا ،کانگرا را به دلیل اینکه کشت چای در آن به کمال رسیده و معروفترین کارخانه های چای سازی در آنجا قرار داشت، برگزید و در کسوت یک تاجر آماتور فرانسوی که قصد یادگیری تفننی کشت چای رادارد، به آنجا سفر کرد.(کاشف السلطنه،پدر چای ایران،ثریا کاظمی،صص 47 و 49)

علت این پنهانکاری را به سیاست های انحصاری دولت انگلستان در زمینه چای مربوط دانسته اند و این که در صورت اینکه انگلیسی ها متوجه می شدند او قصد فراگیری چایکاری برای ایجاد آن فلاحت در ایران و خارج کردن انحصار آن صنعت از دست انگلیس را دارد،ممانعت می کردند.در صورتیکه بر طبق شواهد موجود، کاشف السلطنه پس از بعمل آوردن چای توسط خودش در هندوستان، یک مهمانی ترتیب داده و دیپلماتها و مقامات و افراد مهم را با چای حاصل کشت خودش،پذیرایی می کند که مورد رضایت و پسند مهمانان نیز واقع می شود! که البته این آموزش با هویتی دیگر، و آن  مهمانی علنی و پذیرایی با چایی که توسط این مقام سیاسی یک کشور دیگر بعمل آمده، با هم تناقض دارد.

محمد میرزا سخت کوشید تا اینکه توانست گواهی پایان دوره چایکاری را اخذ کند و بعد از آن برای تمرین بیشتر،زمینی را اجاره کرده و خود به کشت چای مشغول شد.

بعد از چند سال سرانجام در سال 1318 هجری قمری (1279 شمسی) با پایان ماموریتش، به ایران بازگشت.در حالیکه چهار هزار گلدان نهال با خود بعنوان ره آورد از هندوستان همراه داشت که سه هزار تایش، نهال چای بود.در همین مورد بود که داستان پنهان کردن تخم چای در عصای کاشف السلطنه،مطرح شد که آن را ساختگی و برخی هم ساخته و پرداخته سیاست انگلیس می دانند که می خواسته کاشف السلطنه را قاچاقچی معرفی کنند!(همان،ص 51)

در صورتیکه ورود این تعداد نهال و بذر بصورت مخفی محال است! و آن مرحوم با دردسرهای زیادی،آنهم در آن دوره که حمل و نقل بمراتب دشوار تر بوده، آن نهالها را از هندوستان به ایران منتقل نموده و به تهران آورد و نزد مظفرالدین شاه قاجار برد.

البته در اینجا تناقضی دیگر، بین مخفی کردن هویت توسط محمد میرزا کاشف السلطنه در هندوستان بهنگام آموختن کشت چای، و این همراه بردن آشکار سه هزار نهال چای، هم پیش می آید که البته بنا به نوشته نوه او :«این اجازه را هم (اجازه بردن سه هزار اصله نهال چای به ایران) با اطلاع دولت انگلیس به او دادند، چون فکر می کردند که موفقیت او محال است و مانعی ندارد و بعد که دیدند او در کارش موفق است و خطری برای صادرات چای انگلیس می تواند محسوب شود،خودش را از بین بردند.»(همان، ص 51)

 وقتی حاج محمد میرزا با نهالهای چای به ایران رسید، مظفرالدین شاه لقب کاشف السلطنه را به او عطا کرده و فرمان امتیاز  کشت چای  در همه جای ایران را برای او صادر کرد.

محمد میرزا که حالا دیگر کاشف السلطنه شده بود، با فرمان شاهانه در دست، آماده تحقق بخشیدن به هدف بزرگ تولید چای ایرانی بود و در پی نقطه ای که کار را از آنجا شروع کند.او پیشتر و از زمانی که در هند بود،دریافته بود که "زراعت چای باید در کوهسار مرطوب و سرد بشود.این طبیعت در تمام جبال رشت و مازندران و تنکابن در کمال خوبی مهیا می باشد"(تاریخ صنایع چایکاری و چایسازی در ایران،فیض اله ارض پیما،ص34) پس نگاهش را متوجه شمال ایران و بخصوص گیلان نمود. ابتدا در لاهیجان زمینی از زمینهای میرزا کاظم خان نایب الوزاره در چاهانه سر لاهیجان و دیگر زمینی در تنکابن که بمساعدت پدر شوهر خواهرش (محمد ولی خان خلعت بری یا همان سپهدار تنکابنی)،حاکم وقت گیلان، در اختیار او قرار گرفت تا کار را شروع کند و نخستین جایی که چای ایرانی در آن در سال 1280 هجری شمسی کشت شد، همین زمین چاهانه سر لاهیجان بود.

کاشف در کار خود با مشکلات زیادی هم روبرو بود.کارشکنیهای افراد ذی نفوذ و قدرتمند محلی و برخی دولتی ها موانع و مشکلاتی را بر سر راه کاشف ایجاد می کرد.در یکی از نامه ها کاشف به تهران،چنین می نویسد:

 « ... قبل از حرکت از لاهیجان بعلت رویت با میرزا کاظم خان نایب الوزاره قرار ما بود که تا مراجعت فدوی چند جریب زمین را جنگل تراشی و شخم نماید آنچه اجرت آن بشود کارسازی دارد بعد از مراجعت چون اراضی آباد شده را بقدر کفایت نیافت لابد از این شد که از حضور مبارک تلگرافاً دست به صدور احکام لازمه به ایالت گیلان بنماید تا آنکه مخارج عمله و غیره را روز بروز بپردازند.چون می دانست به ترتیب ادارات و صورت مجلس کردن فدوی تأخیر خواهد افتاد محض آنکه تعطیل در کار نشود از جناب منظم السلطنه حاکم لاهیجان بموجب رقعه ایکه سواد آن لفاً ارسال حضور مبارک می شود فدوی وجه خواست با وجود آنکه تا آخر سال بایست مبالغی به دیوان بدهد ابداً مساعدت با فدوی ننمود. در ولایت غربت حیران و سرگردانم گذارد آخرالامر لابد شد که تلگرافاً محقر کلبه خود را که در تهران است نزد حاجی آقا محمد طهرانی با نزول تومانی یک عباسی گرو گذارده پول بخواهد چه کنم ...»(همان،ص53)

درواقع ریشه این مخالفتها و عدم همکاریها را در مسایلی چون نگرانی  اشراف و تجار از آسیب رسیدن به منافع تجاری شان، ترس از متضرر شدن تجارت اصلی و کشاورزی عمده این منطقه یعنی برنج و پیله ابریشم در اثر ورود فلاحت جدید و نابودی باغات توت و  مرکبات و تغییر کاربری زمینهای زراعی و باغات، که این بیشتردر میان عامه  مخالفین رایج بود،باید دید و عامل دیگری که برخی به آن اشاره دارند، نگرانی  انگلستان از وارد شدن آسیب به منافع تجاری ناشی از  انحصاری بودن صنعت چای در دست این کشور.

در ادامه همان نامه کاشف چنین می نویسد:

«... از اول کار تا به امروز مباشرین و حاکم لاهیجان بر تولید اشکالات و موانع و عدم مساعدت در پیشرفت این کار بوده است  هر قسم بود فدوی تا امروز تمام را متحمل شده اظهار شکایتی نکرده است ولی امروز ناچار از عرض این مسئله شده ام حاکم لاهیجان جای خود دارد کدخدایان دهات دوردست اجرای این نیت پاک اقدس شهریاری ارواحنا فداه را مخالف بر استقلال خود دانسته بهر وسیله مایه زحمت و کارشکنی شده و می شوند در این نقاط قدرت حکومت را مافوق قدرت خود می دانند حتی از پول هم کار پیش نمی رود... »(همان،ص 54)

در اثر نگرانیهایی که در میان عامه تجار و برزگران گیلان از این فلاحت جدید بوجود آمده بود،یافتن زمین برای کشت چای و گسترش این زراعت در ابتدای کار با مشکلاتی همراه بود و مانند هر کار  و روش جدیدی،مخالفتهایی را هم در بر داشت. «...تبلیغات شدیدی که از طرف محافل مشکوک داخلی و خارجی در مخالفت با این امر[کشت چای] شده بود، موجب گردیده بود که هیچ کس حاضر به واگذاری و حتی فروش زمین برای چایکاری نباشد...» (چای در ایران،محمد میر شکرایی،ص47، به نقل از: تحقیق در زمینه کشت و صنعت چای در ایران،بهرام راستین، ص 13،)

اما این را هم از خاطر نباید برد،که بهره کشی های حکومت مرکزی از کشاورزی گیلان و استثمار محصولات آن از عهد صفوی تا آن زمان کمابیش استمرار داشت،  و حاصل دسترنج زحمتکشان گیلانی به قیمت کم در اختیار حکومتها قرار می گرفت و حالا که فردی با پشتیبانی ظاهری حکومت مرکزی (و البته عملا در مواقع بحرانی، تنها!) آمده بود که نظام زراعی چندین و چند قرنی حاکم بر گیلان را دچار تغییراتی کند ،این بدبینی و مقاومت در برابر تغییر،واکنشی غیر طبیعی هم بشمار نمی رفت و در هر جای دیگری هم ، مخصوصا با توجه به محدود بودن اطلاعات در آن عصر، امری طبیعی و حتمی محسوب می شد و شاید در جاهایی دیگر،مقاومتهایی بیش از آنچه که در گیلان مشاهده شد، در برابر این فلاحت جدید و کاملا متفاوت با زراعت چند هزار ساله مردمان یک سامان، صورت می گرفت.به همین علت مقاومتهایی در نقاط مختلف گیلان در برابر این کشت جدید،مشاهده شد.

البته این همه ماجرا نبود. اگر در میان طبقات ذی نفوذ و حکام و دیگر طبقات گیلان، مخالفینی به دلایل مختلف رو در روی کاشف قرار داشتند،از آنطرف قضیه هم  بودند کسانی که به حمایت از کاشف پرداخته و در این راه یاورش شدند که مشهورترین و نفر اصلی این گروه، مرحوم سید مهدی فلاح لاهیجی (بصیرالتجار فلاح چای) بود.

بصیرالتجار بود که در سالهای مشغله های کاشف در پایتخت و سالهای مشروطه، باغ چای او را در لاهیجان نگاهداری کرد و دربه ثمر نشستن این محصول کوشید.همچنین تلاشهای او برای گسترش زمینهای زیر کشت چای نیز در خور توجه است و حتی بسیاری از نواحی دیگر با مساعدت او دارای چایکاری شدند.

در این میان برخی تجار و بازرگانان لاهیجانی هم بودند که بعدتر  با بصیر التجار در گسترش کشت چای همراه شدند از جمله: حاج عبداله خورسند،سیدآقائی پیرو باقی، غلامحسین نجمی،جواد حاج حسنی اصفهانی،میرزا عباس اصفهانی، حسن یاور زاده، حاج علی اکبر حمیدی،محمد صادق جهانگیری،هادی علیزاده،میرزا مهدی محسن کبیر، حسین ملک زاده، طاهر فرحمند، میر مطلب مظفری، مدرس انشائی،ابوالقاسم روحی پور،یوسف خسروی، جعفر عبداله زاده، مهدی میر رازقی، عباس روحی پور، اسحق اسلام مسلم، عبداله اصفهانی و ... که اینان از نخستین کسانی بودند که زمین های خود را در لاهیجان به کشت چای اختصاص دادند.(تاریخ صنایع چایکاری و چایسازی در ایران،فیض اله ارض پیما، 56)درواقع آنگونه که شواهد نشان می دهد،در ابتدای امر، طبقه شهر نشین و تجار و بازرگانان و خرده مالکان  شهری ، مخصوصا در شهر لاهیجان، استقبال بهتری از کشت چای، نسبت به حکام و خوانین  و ملاکین بزرگ، بعمل آوردند.

البته بتدریج مساله "زمین" حل شد  و بسیاری از اراضی لاهیجان و گیلان از فومنات تا تنکابن زیر کشت چای رفت.همزمان، اشتیاق به کشت چای نیز بیشتر و بیشتر شد.یکی از عوامل قابل توجه در استقبال از کشت چای درخلال سالهای پس از جنگ جهانی اول در گیلان مشکلات بسیار زیادی بود که  برای برنجکاران ایجاد شده بود.کاهش قیمت برنج در سالهای آغازین قرن جدید،دردسرهای زیادی برای زارعین ایجاد نموده بود.در روزنامه های سالهای ابتدایی قرن کنونی خورشیدی، اسنادی درباره تنزل قیمت برنج و همزمان افزایش میل و رغبت به چایکاری،مشاهده می شود.این را هم می توان در استقبال بیشتر به سمت چای موثر دانست.

 کاشف السلطنه در راه رسیدن به تولید چای در ایران، با دو مساله اصلی مواجه بود.یکی زمین که با همه گرفتاریها، با گذشت ایام، وضعیت بهتری پیدا کرد و عامل دوم، تخصص و دانش چایکاری بود.کارشکنی ها در این قسمت هم فراروی او بود! چنانکه وقتی در سال 1281 هجری شمسی به روسیه رفت و دومتخصص چایکاری روس را استخدام کرده و با خود به ایران آورد، وزارت فواید عامه وقت،حقوق این متخصصین را تا شش ماه نداد و کار به تهدید جانی کاشف السلطنه توسط یکی ارآن دو متخصص هم کشید و کاشف مجبور شد تا از جیب خود حقوق این دو نفر را بپردازد!

فکر استفاده از دانش متخصصین صنعت چای، همواره با کاشف بود و طی گذشت بیش از  دو دهه از آغاز تولید چای در ایران، وی را به این نتیجه رسانده بود که باید از دانش و  تخصص چایسازان ماهر برای پیشرفت در تولید چای استفاده کند.همین ایده او را برآن داشت تا بعد از اینکه بار دیگر دست به استخدام متخصصین خارجی (برادران پرتیوا) زد و این استخدام هم مدتی طولانی دوام نیاورد، خود دست به کار شده و این بار از چین،همان کشور کهن و تولیدکننده اصلی چای در روزگاران قدیم، متخصصینی را به استخدام در آورد.این آخرین سفر کاشف السلطنه بود.

سرپرست و نفر اصلی این متخصصین چینی "تنگ خی تسویا هایی چو" بود که بعدتر حاج محمد کاتوزی نام گرفت و سه نفر دیگر "تپ مون چین"(که مدت کوتاهی بعد از ورود به لاهیجان درگذشت) ، "ایپ مون چین" (بعدتر حاج حسین ایراندوست) و شون تنگ جی (بعدتر حاج حسن) که پس از حضور در ایران منشا خدمات زیادی به صنعت چایکاری در ایران شدند.بعدتر چینی دیگر هم در زمینه آموزش چایکاری و چایسازی،به لاهیجان امد که کانگ لونگزی (بعدتر اُرمز) نام داشت.نفر اصلی این جمع، تن های چو (حاج محمد کاتوزی) بود.اگر در مورد زمین،بصیر التجار فلاح چای لاهیجی، نقش اصلی و عمده ای در گسترش چای کاری و زمینهای زیر کشت آن در ابتدای کار این زراعت،ایفا نمود، تن های چو هم به همان میزان در زمینه دانش و فن آوری کشت چای، موثر و نقش آفرین بود.حضور او در نخستین کارخانه چای ایران در باغ کشاورزی لاهیجان بسیار موثر بود.مهمترین کار " های چو" و همراهانش، تربیت یک نسل از چایسازان و کارشناسان ایرانی  چای بود. این مساله خود  از مهمترین اهداف کاشف السلطنه در استخدام این متخصصین بود تا صنعت چای بعد از چندی،دارای نیروهای زبده و متخصص بومی بشود.

گرچه عمر کاشف السلطنه کفاف نداد که نه متخصصین ایرانی چای را ببیند و نه نخستین کارخانه چایسازی را!

کاشف السلطنه در سفر آخر، علاوه بر استخدام چینی ها، ماشین الات مخصوص کشت چای را نیز خریداری کرده و رهسپار ایران شد که در بازگشت در جاده ی بوشهر به شیراز در محلی به نام کتل ملو در اثر سقوط اتومبیل در دره، درگذشت.

درگذشت او هم با اقدام بزرگ و ملی اش یعنی بنیان گذاری کشت چای در ایران در ارتباط بود.هم از آن جهت که در بازگشت از سفری کاری  و در راستای چای،درگذشت و هم از این جهت که برخی از شاهدان دفن او، از وجود جای گلوله ای در شقیقه او خبر داده اند.ثریا کاظمی ،نوه کاشف السلطنه،در کتابش، دست انگلستان را در کار دانسته و "پرتیوا" را (همانی که کاشف مدتی او را برای چایسازی به استخدام در آورده بود)که در آن سفر همراه کاشف السلطنه بوده و در عقب اتومبیل او نشسته و تنها زخم مختصری برداشته، مامور انگلستان می داند و جای گلوله موجود در شقیقه کاشف را،که گفته شده  در موقع دفن او توسط بعضی مشاهده شده است، را حاصل شلیک پرتیوا می داند.(کاشف السلطنه پدر چای ایران،ثریا کاظمی، 86)

آیا کاشف السلطنه،قربانی این شد که صنعت چای ایران را راه اندازی کرد و انحصاری بودن این صنعت در دستان انگلستان و در مزارع چای هندوستان، را شکست؟آیا در تمام کارشکنی هایی که از ابتدای تلاشهای ایرانیان برای دستیابی به زراعت چای،در سال 1302 هجری قمری توسط محمد حسین اصفهانی، تا تلاشهای کاشف السلطنه در رسیدن به دانش کشت چای و آوردن نهالهایش به ایران و دردسرهای آن و نیز مشکلات بر سر دستیابی به زمین برای زراعت و دستیابی به دانش و تخصص برای این کار، صورت گرفت، دست انگلستان در کار بود؟آیا کارشکنیها و مقاومتها و  دیدگاههای رایج در داخل،تاثیر بیشتری در مشکلات و موانع بر سر راه کاشف السلطنه نداشت؟ و آیا دنباله همین موانع در طی ادوار تا کنون باقی نمانده و تاثیرش را بر این صنعت باقی نگذارده است؟

آنچه درمیان همه این پرسشها و نگاه به مشکلات و چالشهای پرشمار فرا روی صنعت چای در طول یک سده از حیاتش، ارزش خویش را از دست نمی دهد و غیر قابل چشم پوشی است، تلاشها و فداکاریهای مرحوم کاشف السلطنه برای تولید چای ایرانی است.مرد بزرگی که راس مثلث بنیانگذاری چای ایرانی بود و دو ضلع دیگرش،امثال  بصیرالتجار و های چو، و مهمتر از همه، صدها کارشناس و متخصص زحمتکش صنعت چای و هزاران هزار چایکار زحمتکش گیلانی که قاعده حیاتی این مثلث را تشکیل می دهند.مثلثی که بنیان صنعت چای ایران،از آغاز تا کنون را شکل داده و  گرچه امروز بعد از گذشت یک سده از آغاز به کار صنعت چای در ایران، چالشها و درد های مزمن  زیادی را ، بدلایل متعدد، همچنان در پیش رو دارد، اما زحمات پیشگامان و همه ی زحمتکشان این صنعت، فراموش ناشدنی است.

 

 لاهیجان_ اردی بهشت ماه 1391 خورشیدی،دیاما 1585 گیلکی

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 


مطالب مشابه :


آگهی استخدام شرکت چای محسن

شرکت چای محسن در اصفهان جهت تکمیل نیروی انسانی و فنی خود در سه ردیف شغلی استخدام میکند




های چو و کارشناسان سازمان چای کشور

چای ایرانی چینی دیگر را برای مدیریت چای استخدام و در زمان 9:47 توسط سید محسن




خاصیت چای سبز برای كاهش وزن

وبلاگ خاندان بزرگ اردهالی - خاصیت چای سبز برای كاهش وزن - (فامیل نسبی و سببی مرحوم حاج میر




برترین‌ دانشکده‌های حسابداری آمریکا

خود تضمین می‌کند که تا 80 درصد پس از فارغ‌التحصیلی به سرعت استخدام می محسن چاووشی چای




در چرایی و چگونگی ورود صنعت چای به ایران

چای در ایران میرزا مهدی محسن کبیر، حسین ملک روس را استخدام کرده و با خود به




آگهی استخدام شرکت گلدکور

وبلاگ خاندان بزرگ اردهالی - آگهی استخدام شرکت گلدکور - (فامیل نسبی و سببی مرحوم حاج میر محسن




برچسب :