زن و مرد در رابطه با جنس مخالف و همجنس

كتاب: آشنايى با قرآن جلد 4 صفحه 82نويسنده: استاد مرتضى مطهرى

از اينجا وارد به اصطلاح آيات نگاه و آيات پوشش مى‏شود (1) : «قل للمؤمنين يغضوا من ابصارهم و يحفظوا فروجهم ذلك ازكى لهم ان الله خبير بما يصنعون‏» بگو به مؤمنين كه چشمها را فرو خوابانند و دامنهاى خودشان را حفظ كنند، اين براى آنها پاكتر و پاكيزه‏تر است، يعنى اين دستورهاى عفاف به منظور پاكيزگى داده شده است و خدا داناست‏به آنچه كه شما انجام مى‏دهيد.

در اين آيه مسائل زيادى است كه بايد بحث‏بشود.مفسرين راجع به اين «يغضوا من ابصارهم و يحفظوا فروجهم‏» خيلى بحث كرده‏اند.

بعضى اعتقادشان اين است كه اين دو جمله مربوط به ستر عورت است، چون يكى از واجباتى كه ما در اسلام داريم اين است كه چه بر مرد و چه بر زن واجب است كه عورت خود را از غير همسر خود بپوشانند.ستر عورت بر مرد و بر زن هر دو واجب است.

غير از زن و شوهر كه نسبت‏به عورات يكديگر محرم هستند، ديگر هيچ كس نسبت‏به عورت ديگرى محرم نيست.پدر و مادر نسبت‏به پسر و دختر خودشان و برادرها سبت‏به يكديگر و خواهرها نسبت‏به يكديگر محرم نيستند.واجب است پوشاندن عورت و حرام است نظر كردن به عورت غير.اين از مسلمات دين مقدس اسلام است.

قرآن در اينجا مساله «ذلك ازكى لهم‏» را بيان مى‏كند، مى‏گويد اين دستور باز براى پاك بودن روح شماست، يعنى چه؟

فلسفه اين مطلب اين است كه اسلام نمى‏خواهد[در]مردم بيش از آن اندازه‏اى كه طبيعت از ارضاى غريزه جنسى اقتضا مى‏كند موجبات اشتغال خاطر، اشتغال ذهن و تهييج‏شهوت را فراهم كند.

هر چه را كه انسان نمى‏بيند درباره‏اش هم نمى‏انديشد.

مردم به دليل اينكه هميشه عوراتشان از يكديگر پوشيده است-البته در سنت اسلامى نه در سنت فرنگى-هيچوقت اتفاق نمى‏افتد كه كسى درباره عورت ديگرى بينديشد.اصلا اين امرى است «مغفول عنه‏» ، يعنى هرگز مورد توجه نيست.فكر انسان، مغز انسان، قلب انسان، انديشه انسان، مقدس‏تر و منزه‏تر از اين است كه درباره اينجور مسائل بينديشد و ضرورتى ندارد كه در اين باره بينديشد.براى اينكه قلبهاى شما، فكرهاى شما و مغزهاى شما پاك باشد كه درباره اين جور مسائل نينديشيد كه عورت فلانكس اينجور است و عورت ديگرى اينجور است و هرگز چنين چيزى نباشد[اسلام دستور به ستر عورت داده است]و چقدر هم از اين جهت نتيجه گرفته است.

نتيجه، همين است كه ذهن و فكر اتباع خودش را هميشه پاك و عالى و برتر از اين نگه داشته كه در اين باره اساسا بينديشند، و اصلا در اين باره فكر نمى‏كنند.

از جمله سنن بسيار بسيار ناپسندى كه تدريجا در دنياى اروپا رايج‏شده و مى‏شود و مخصوصا در شمال اروپا خيلى رايج است و در جاهاى ديگر هم دارد رواج پيدا مى‏كند و افرادى نظير برتراند راسل اين را تشويق مى‏كردند، مساله كشف عورت و مبارزه با ستر عورت است.راسل در كتابى كه در تربيت نوشته و اسم كتابش هم «در تربيت‏» است اصرار دارد كه بايد اساسا مساله ستر عورت از ميان برود، و قرآن اصرار دارد كه بايد اين قضيه محفوظ بماند و مخصوصا اين كلمه‏اى كه بعد مى‏فرمايد: «ذلك ازكى لهم ان الله خبير بما يصنعون‏» مى‏خواهد بگويد ما بهتر مى‏دانيم كه اين مطلب را بيان مى‏كنيم.

پس بعضى معتقدند كه اين «يحفظوا فروجهم‏» يعنى عورت خودشان را از نگاه حفظ كنند، بپوشانند. «يغضوا من ابصارهم‏» چشم خودشان را بخوابانند و ببندند، از چه چيز؟

گفته‏اند از نگاه كردن به عورتها.ولى ما معتقديم كه اين آيه اعم است، هم «يحفظوا فروجهم‏» اعم از پوشاندن عورت است و هم «يغضوا من ابصارهم‏» .اين كه در روايتها هم آمده است «هر جا حفظ فرج است مربوط به زناست الا اينجا كه مربوط به نظر است‏» بعيد نيست كه مقصود اين باشد كه در اينجا شامل هر دو هست و « يغضوا من ابصارهم‏» تقريبا جزم داريم كه اختصاص به نظر به عورت ندارد، بلكه شايد بيشتر اختصاص دارد به نظر به غير عورت. «غض‏» يعنى كم كردن، و «غض بصر» يعنى كم كردن نگاه و خيره نشدن (2) .

در آيه بعد مى‏فرمايد: «و قل للمؤمنات يغضضن من ابصارهن و يحفظن فروجهن‏» متقابلا به زنان مسلمان هم بگو كه عين همين مطلب را رعايت كنند، اگر مقصود عورت باشد به عورت يكديگر نگاه نكنند و دامن خودشان را از زنا و يا به قول ديگران از نگاه كردن ديگران حفظ كنند.هر چه در آيه قبل راجع به غض بصر و حفظ فرج گفتيم در اينجا هم هست.

درباره زنها دستورهاى ديگرى هم راجع به پوشش آمده است، مى‏فرمايد: «و لا يبدين زينتهن الا ما ظهر منها و ليضربن بخمرهن على جيوبهن و لا يبدين زينتهن الا لبعولتهن...» كه خيلى مفصل است و در جلسه بعد اين قسمت را براى شما بيان مى‏كنم.و صلى الله على محمد و اله الطاهرين.
آيات پوشش

بسم الله الرحمن الرحيم ...اعوذ بالله من الشيطان الرجيم و قل للمؤمنات يغضضن من ابصارهن و يحفظن فروجهن و لا يبدين زينتهن الا ما ظهر منها وليضربن بخمرهن على جيوبهن و لا يبدين زينتهن الا لبعولتهن او ابائهن او اباء بعولتهن او ابنائهن او ابناء بعولتهن او اخوانهن او بنى اخوانهن او بنى اخواتهن او نسائهن او ما ملكت ايمانهن او التابعين غير اولى الاربة من الرجال او الطفل الذين لم يظهروا على عورات النساء و لا يضربن بارجلهن ليعلم ما يخفين من زينتهن و توبوا الى الله جميعا ايها المؤمنون لعلكم تفلحون (3) .

اين آيه و آيه قبل هر دو درباره وظيفه زن و مرد در برخورد با يكديگر و به علاوه مساله ستر عورت است.در آيه اول كه مربوط به مرد است و در جلسه قبل تلاوت شد، دو فرمان به مردها داده شده بود:نهى از چشم چرانى كردن و ديگر امر به ستر عورت و يا به تعبير بالاتر امر به خوددارى از زنا، يعنى حفظ كردن دامن هم از نگاه كه معنايش ستر عورت است و هم از فحشا.پس مردان موظفند هم چشمهاى خودشان را از چشم چرانى نگهدارى كنند و هم دامن خودشان را از فحشا نگهدارى كنند.آيه‏اى كه درباره مردهاست كوتاهتر[از آيه مربوط به زنها]است و همين مقدار بيشتر نيست جز آن كه بعد توصيه مى‏كند اينكه ما مى‏گوييم چشمها را از نگاه كردنها نگهدارى كنيد و دامنها را از فحشا، خيال نكنيد يك كارى است كه ما بد شما را مى‏خواهيم نه، پاكى شما را مى‏خواهيم و خداى شما بهتر مى‏داند و بهتر به كار شما آگاه است.

در آيه دوم كه مربوط به زنهاست، عين همين دو دستور آمده است‏با همان تعبير، با اين تفاوت كه ضمائر، مؤنث است.مى‏فرمايد به زنها هم بگوييد كه چشمها را از چشم چرانى و از نگاه به آنچه نبايد نگاه كرد حفظ كنند و دامنهاى خودشان را، هم از نگاه كردن ديگران و هم از فحشا حفظ كنند، يعنى همان دستور و همان عبارتى كه در مورد مردان آمد.

اينجا دو مطلب بايد عرض كنم.اين دو مطلب در مورد خانمها، با اينكه هيچ فرقى با آنچه در مورد مردهاست نمى‏كند، تا اندازه‏اى كوچك شمرده مى‏شود:يكى اينكه برخى زنها شايد اينجور خيال كنند كه فقط مردها مجاز نيستند كه به زنها نگاه كنند(حال مطلقا نمى‏توانند يا از روى ريبه و تلذذ نمى‏توانند، بعد بحث مى‏كنيم)، فكر مى‏كنند اگر ممنوع است، فقط مردها از نگاه كردن يا نگاه كردن با تلذذ و ريبه ممنوعند و ديگر زن چنين ممنوعيتى نسبت‏به مرد ندارد و حال آنكه هيچ فرق نمى‏كند، اگر جايز نيست‏براى هر دو جايز نيست و اگر جايز است‏براى هر دو جايز است، يعنى در همان حد كه مرد ممنوع است زن هم در همان حد ممنوع است.ولى معمولا خيال مى‏كنند كه نه، فقط مرد است كه نبايد چشمش به زن بيفتد يا از روى تلذذ نبايد نگاه كند ولى زن اگر چشمش به مرد افتاد يا هر جور ورانداز كرد اشكالى ندارد زيرا او زن است كه به مرد نگاه مى‏كند!

اينطور نيست، قرآن هيچ فرقى در مساله نگاه ميان زن و مرد قائل نيست.البته بعضى از خانمها به اين مساله توجه دارند ولى شايد خيلى از آنان به آن بى‏توجهند.

مطلب دوم كه اين را البته بيشتر توجه دارند و شايد قليلى توجه نداشته باشند اين است كه خيال مى‏كنند زن به زن مطلقا محرم است‏يعنى حتى به عورت زن هم محرم است، فقط مرد است كه نسبت‏به عورت مرد ديگر نامحرم است ولى زن نسبت‏به تمام بدن هر زن حتى نسبت‏به عورت او، محرم است.البته اين را همان طور كه عرض كردم غالبا مى‏دانند كه چنين نيست ولى يك اقليتى خيال مى‏كنند كه زن به زن مطلقا محرم است.اينطور نيست، در مورد عورت، زن هم به زن محرم نيست، حتى مادر هم به دختر خودش محرم نيست، دختر هم به مادر محرم نيست، خواهر هم به خواهر محرم نيست.

راجع به اين دو مطلب، قرآن دستورى كه به مرد مى‏دهد مشابه آن را به زن هم مى‏دهد و دستورى كه به زن مى‏دهد مشابهش را به مرد هم مى‏دهد، ولى براى زنان يك وظيفه ديگرى قائل شده است كه اين وظيفه، ديگر براى مرد نيست و آن اينكه زن را مكلف كرده است كه بايد خودش را بپوشاند ولى مرد را مكلف نكرده است، يعنى اين تكليف متوجه زن است نه متوجه مرد.تعبير قرآن اين است: «زنان زينت‏خودشان را نبايد آشكار كنند» .البته زينت و لو جدا هم باشد -مثل يك النگو كه در كنارى افتاده-مقصود نيست‏بلكه زينت در حالى كه در بدن است مقصود است چون[آشكار كردن آن]مساوى است‏با ديدن خود زن.زنان نبايد زينت‏خودشان را ظاهر كنند، اعم از اينكه از نوع زينتى باشد كه بشود از بدن جدا كرد مثل النگو و يا انگشتر، يا زينتى كه چسبيده به بدن است مثل چيزهايى كه به بدن مى‏مالند مانند «گل گونه‏» به اصطلاح قديم.

زن زينت‏خود را نبايد ظاهر كند مگر[در دو مورد].دو استثنا در اينجا وجود دارد:يك استثنا در مورد خود زينت است، يعنى مگر بعضى از زينتها و به تعبير قرآن زينت ظاهر (4) ، و استثناى دوم در مورد افراد است:و مگر براى بعضى از طبقات كه در برابر آن طبقات كه غير شوهر او هستند(در مورد شوهر كه محرز است) زن مى‏تواند حتى زينت غير ظاهر را آشكار كند، و آنها پدران، پسران، برادرزادگان، خواهرزادگان، فرزندان شوهر[و چند طبقه ديگر هستند]كه استثناها را بعد عرض مى‏كنيم.

قبل از اينكه من اين آيه را تفسير كنم دو مطلب را بايد توضيح دهم تا مطلب درست روشن بشود.يك مطلب اين است كه چرا زن مكلف شده است كه خود را بپوشاند و مرد مكلف نشده است؟پوشش به عنوان وظيفه زن ذكر شده است نه به عنوان وظيفه مرد؟

سر اين امر واضح و روشن است و آن اينكه زن و مرد نسبت‏به يكديگر احساسات مشابه ندارند و از نظر وضع خلقت هم وضع غير مشابهى دارند، يعنى اين زن است كه مورد تهاجم چشم و اعضا و جوارح و دست و همه بدن مرد است نه مرد مورد تهاجم زن.به طور كلى جنس نر و ماده در عالم اينطورند، اختصاص به زن و مرد انسان ندارد، جنس نر در خلقت، «گيرنده‏» خلق شده است و جنس ماده به عنوان موجودى كه مورد تهاجم جنس نر قرار مى‏گيرد. در هر حيوانى هم كه شما نگاه كنيد آنكه به سراغ جنس ديگر مى‏رود هميشه جنس نر است، در كبوتر و مرغ و اسب و الاغ و گنجشك و شير و گوسفند [و غيره]اينطور است.در هر حيوانى آنكه وظيفه‏اش تهاجم است و غريزه تهاجم به او داده شده جنس نر است، جنس ماده در عين اينكه طالب جنس نر است ولى به اين صورت نيست كه او به سراغ جنس نر برود، و به همين دليل است كه در انسان هم جنس نر است كه بايد برود و خطبه كند و دختر را خواستگارى كند و اين پسر است كه به خواستگارى دختر مى‏رود.خواستگارى كردن پسر از دختر يك امر بسيار عادى و يك امر بسيار طبيعى و فطرى است.اين اواخر، كسانى كه ندانسته، يا بگويم تحميق شده، دم از تساوى حقوق زن و مرد مى‏زنند-و تساوى را با تشابه اشتباه مى‏كنند و خيال مى‏كنند تفاوت جنس مرد و زن فقط و فقط در آلات تناسلى آنهاست و هيچ تفاوت ديگرى در كار نيست-مى‏نويسند اين عجب عادت بدى شده!چرا پسرها بايد به خواستگارى دخترها بروند؟نه، بعد از اين رسم اينجور باشد كه دخترها هم به خواستگارى پسرها بروند!

اولا اين، مبارزه با قانون خلقت است.اگر قانون خلقت را -آنجا كه دو جنسى است-در همه جاندارها عوض كرديد، اينجا هم مى‏توانيد عوض كنيد.ثانيا اين خودش يك امرى است كه به اين وسيله ارزش جنس ماده بالا رفته است، يعنى جنس نر جورى خلق شده است كه طالب است و بايد رضايت او را به دست‏بياورد و به همين دليل جنس نر هميشه خود را در خدمت جنس ماده قرار مى‏دهد.در بسيارى از حيوانات و از آن جمله انسان نفقه جنس ماده بر عهده جنس نر است(در حيوانات لا اقل در مدت باردارى يا در مدتى كه جنس ماده روى تخم مى‏خوابد اينطور است).احساسات جنس نر، جورى آفريده شده است كه همين قدر كه جنس ماده به همسرى او رضايت دهد جنس نر حاضر است‏خود را در خدمت او قرار دهد، و اينها بر اساس حكمتهاى بسيار بزرگى در عالم است.

«مهر» هم از همين قبيل است.اينكه گفته‏اند مرد يك چيزى را به عنوان «صداق‏» قرار بدهد، بر اساس همين اصل و ناموس (5)

است، يعنى زن بايد در مقامى خودش را معرفى كند كه بگويد اين تو هستى كه به من نياز دارى و نه من به تو، و جنس مرد بايد در شكلى ظاهر شود كه اوست كه بايد چيزى به زن نثار كند تا زن در مقابل او «آرى‏» بگويد.مرد بايد به او هديه ببخشد.قرآن هم صداق را به عنوان «نحله‏» يعنى يك تعارف بيان مى‏كند.اشتباه مى‏كنند كسانى كه مى‏گويند «مهر» يعنى ثمن، يعنى بها، يعنى پول براى خريد.نه، قرآن مى‏گويد:اين نحله و هديه است[همان طور كه] وقتى شما مى‏خواهيد كسى را راضى كنيد به شكلى كه نياز شما را رفع كند، شما به او هديه مى‏دهيد نه او به شما.

تعبير ديگر قرآن «صداق‏» است.صداق يعنى چيزى به علامت اينكه علاقه من علاقه راستين است، صادقانه است، دروغين نيست، براى شهوترانى نيست، براى همسرى است، براى فريب دادن نيست، از روى حقيقت است.

اساسا وضع زن با مرد در اصل خلقت متفاوت است و به همين دليل اين زن است كه خودآرايى مى‏كند براى جلب مرد.مرد هرگز با خودآرايى نمى‏تواند نظر زن را به خود جلب كند.زن و زيور، زن و آرايش دو موجود توام با يكديگرند.زن موجودى است ظريف و لطيف.در هر جنسى-حتى در غير انسان هم-جنس ماده هميشه ظريف‏تر و مظهر جمال و زيبايى و آرايش است، و وقتى مى‏خواهند فتنه ايجاد نشود، به آنكه مظهر جمال ست‏بايد بگويند خودت را نشان نده نه به آنكه مظهر خشونت و قوت است، آن كه جلب نظرى ندارد، به به آنكه جلب نظر مى‏كند مى‏گويند اسباب غوايت و گمراهى فراهم نكن.

در دنياى امروز[به كار ديگرى روى آورده‏اند]و البته اين يك چيزى است كه من به طور قطع و يقين مى‏گويم امرى نيست كه دوام داشته باشد و آخر سرشان به سنگ خواهد خورد و به ناموس خلقت‏برمى‏گردند.اينكه زنها كوشش مى‏كنند براى مردنمايى، و بر عكس، پسرها و مردها كوشش مى‏كنند در جهت زن‏نمايى و دخترنمايى، يكى از آن هوسهاى كودكانه زودگذر بشر است و بيشتر هم در ناحيه پسرها ديده مى‏شود.اين ديگر يك پديده مخصوص زمان ماست و از نظر من يك پديده زودگذر است.خوششان مى‏آيد كه مثل دخترها لباس بپوشند و ژستهاى آنها را بگيرند، مثل آنها آرايش كنند به طورى كه انسان وقتى برخورد مى‏كند نمى‏فهمد اين پسر است‏يا دختر، و به قول بعضى «مطالعات عميق‏ترى لازم است تا آدم بفهمد اين پسر است‏يا دختر!» .اين يك امرى است‏بر خلاف خلقت و اصول فطرت.بشر از اين جور هوسهاى احمقانه و كودكانه زياد دارد ولى دوام پيدا نخواهد كرد.

پس يك مساله اين است كه حال كه امر دائر بوده است كه مرد و زن در معاشرت با يكديگر آنچه را كه «آزادى مطلق‏» ناميده مى‏شود نداشته باشند، يعنى به هر شكل با يكديگر تماس نداشته باشند، چرا زن مكلف به پوشيدن شده نه مرد؟رازش همين بود كه عرض كردم.

مساله ديگر اين است كه اصل مطلب براى چيست؟چه لزوم و ضرورتى دارد؟چرا بايد مساله محرم و نامحرم مطرح باشد؟

چرا بايد زن خودش را از غير محارم خودش بپوشاند؟رمز و سر اين مطلب چيست و چه فايده‏اى دارد؟

اولين خاصيتش خاصيت روانى است، يعنى آرامش روانى.

در هر جامعه‏اى كه روابط زن و مرد بر اساس عفاف بود-عفاف در همين حدود اسلامى كه عرض مى‏كنم-يعنى زنان در خارج دايره ازدواج، خود آرا و خودنما نبودند و وسيله تهييج مردان را فراهم نكردند و مردان هم در خارج از دايره ازدواج دنبال لذت جويى و كامجويى به وسيله چشم، دست، لامسه و غير لامسه نبودند قلبها و روحها آرام و سالم است، و در هر جامعه‏اى كه بر عكس[اين حالت]است اولين ناراحتى اجتماعى، ناراحتيهاى روانى است.

گروهى از فرنگيها گفتند خير، وقتى زن و مرد از يكديگر دور باشند ناراحتيهاى روانى و عقده‏هاى روانى به وجود مى‏آيد.ولى تجربه همين يك قرن گذشته و كمتر از يك قرن گذشته كاملا ثابت كرد كه مساله بر عكس است، به هر اندازه كه آزادى در مسائل جنسى بيشتر است التهاب در افراد زيادتر و بيشتر است چون غريزه جنسى انسان(مانند چند غريزه ديگر مثل غريزه جاه طلبى، غريزه علم طلبى و غريزه عبادت) صرفا ظرفيت جسمانى ندارد، ظرفيت روحى هم دارد.غرائزى كه صرفا ظرفيت جسمانى دارند مثل خوردن، داراى يك ظرفيت محدودى هستند.انسان يك مقدار محدود مى‏تواند غذا بخورد، از آن بيشتر نمى‏تواند، اگر بگويند باز هم مى‏خواهى، برايش مجازات است. ولى مالكيت چطور؟مالكيت هم مثل خوردن است؟آيا ظرفيت مالكيت‏براى انسان يك ظرفيت محدود است، يعنى اگر انسان مالك صد هزار تومان شد ديگر روحش هم از مالكيت [سير مى‏شود؟]نه، وقتى صد هزار تومان را دارا شد مى‏خواهد دويست هزار تومان داشته باشد، وقتى دويست هزار تومان دارا شد تشنه‏تر است‏براى پانصد هزار تومان، ميليونر كه شد تشنه‏تر مى‏شود براى ميلياردر شدن، و آنكه از همه مردم دنيا ثروتمندتر است از همه مردم دنيا براى ثروت تشنه‏تر است.

جاه طلبى چطور؟آن هم همين طور است.يك آدمى كه هيچ چيز ندارد، براى اينكه رئيس يك انجمن بشود دلش[لك] مى‏زند ولى آيا رئيس انجمن كه شد ديگر ظرفيتش پر مى‏شود و مى‏گويد همين كافى است؟نه، بعد دلش مى‏خواهد توسعه بيشترى پيدا كند، شهردار يك منطقه يا يك شهر كوچك بشود، بعد، از آن بالاتر[را مى‏خواهد].اگر به يك نفر تمام دنيا را بدهند و بگويند تو سلطان جميع عالم هستى، باز دغدغه بيشترى دارد كه آيا مى‏شود يك كره ديگرى را هم تصاحب كنيم و بر آن كره هم حكومت كنيم؟

غريزه جنسى انسان هم همين طور است... (6)

پى‏نوشت‏ها:

1- آياتى كه مى‏خوانيم، آيات پوشش است.اين را عرض كنم كه ما يك سلسله آيات در سوره احزاب داريم مربوط به زنان پيغمبر كه در اصطلاح فقه و حديث، آنها را «آيات حجاب‏» مى‏نامند، و مخصوص زنان پيغمبر است و دستور خاصى راجع به آنان است. اين آيات[سوره نور]در اصطلاح فقه و حديث‏به نام آيات حجاب معروف نيست، ولى در اين آيات دستور پوشش زن در مقابل مرد و همچنين دستور ستر عورت، هم براى زن و هم براى مرد بيان شده است.

2- من درباره «غض‏» و «غمض‏» و فرق آنها در كتابى كه در همين زمينه به نام مساله‏حجاب نوشته‏ام بحث مفصل كرده‏ام و ديگر در اينجا تكرار نمى‏كنم.

3- نور/31.

4- حال اينكه مقصود از «زينت ظاهر» چيست‏بعد عرض مى‏كنيم.

5- [به معنى قانون].

6- [نوار بقيه بيانات استاد شهيد متاسفانه در دست نيست.]


مطالب مشابه :


زیباترین ژست های عروس و داماد +شب زفاف

هرچی دلت بخواد هست - زیباترین ژست های عروس و داماد +شب زفاف - همه موضوعات جالب ودیدنی - هرچی




انواع بوسیدن ( همسر و معشوق )

عروس و داماد عکسهای زیبای عروسی - انواع بوسیدن ( همسر و معشوق ) - **اداب و سنت ازدواج




یزد شهری که برنامه 5 ساله ندارد و چشم انداز 20 ساله هم ....

عروس کویر. به سوی شاهد اقدامات اساسي و زيربنايي باشيم وآقايان به جاي حاشيه سازي ،ژستهاي




پیمان عاشقی

از شنیدن کلمه عروس پیمان جلوى یه عکاسى وایستاد داخل که شدیم ، عکاس ژستهاى مختلفى رو




زن و مرد در رابطه با جنس مخالف و همجنس

من يك پديده زودگذر است.خوششان مى‏آيد كه مثل دخترها لباس بپوشند و ژستهاى چگونه عروس




برچسب :