داستان کوتاه(درياروندگان‌ جزيرة‌ آبي‌تر)

روشنفکری، مهم‌تر از نویسندگی؟
بزرگداشت عباس معروفی و نقد مجموعه داستان دریاروندگان جزیره‌ی آبی‌تر



گزارش بیست و ششمین نشست گروه منتقدان عصرکتاب:



مهدی جلیل‌خانی
 

بیست و ششمین جلسه‌ی نقد گروه ادبیات "عصر کتاب" زنجان، این‌بار به بررسی مجموعه داستانی از سیدعباس معروفی اختصاص داشت. گروه منتقدانِ عصر کتاب، عصر روز پنج‌شنبه پانزدهم تیرماه 85 در محل سالن آمفی تئاتر کتابخانه‌ی سهروردی به بحث و بررسی پیرامون یکی ازآخرین مجموعه داستان‌های منتشر شده‌ی نویسنده‌ی در تبعید، عباس معروفی، یعنی "دریاروندگان جزیره‌ی آبی‌تر" پرداختند.
این جلسه که ساعت 30/17 دقیقه برگزار می‌شد، با اجرای مهدی جلیل‌خانی، از اعضای گروه ادبیات عصر کتاب آغاز شد. جلیل‌خانی پیش از پرداختن  به موضوع ِ جلسه، از چند رویداد فرهنگی روز یاد کرد؛ ازجمله "روز قلم" که روز چهاردهم تیرماه به این نام نامگذاری گردیده، و بعد خبر غرورآفرین نامزدی خانم سیمین بهبهانی بانوی شعر ایران، برای دریافت جایزه‌ی نوبل ِ ادبیات سال 2007.
مهدی جلیل‌خانی به مناسبت روز قلم متنی را به روی سِن خواند با نام "متن 134نویسنده" که جمعی از نویسندگان معترض و مبارز در راه آزادی‌قلم و بیان، آن را در 23 مهرماه 1373 امضاء و منتشر کرده بودند.
در آن زمان با توجه به شرایط سیاسی حاکم، تنظیم‌کنندگان این متن، و خواسته‌ها و مطالبات نویسندگان به شدت سرکوب شدند و عده‌ای از امضاکنندگان بازداشت و مورد تعقیب قرار گرفتند. این نامه حتا نشریاتی که آن را خطاب به حاکمان وقت منتشر کرده بودند، به تعطیلی کشاند.
جلیل‌خانی متن کامل این نامه را خواند، که در بخش‌هایی از آن آمده بود: «ما نویسنده‌ایم، اما مسائلی که تاریخ معاصر در جامعه‌ی ما و جوامع دیگر پدیده آمده، تصویری را که دولت و بخشی از جامعه و حتا برخی از نویسندگان از نویسنده دارند، مخدوش کرده است؛ و در نتیجه هویتِ نویسنده و ماهیتِ اثرش، و همچنین حضور جمعی نویسندگان دست‌خوش برخوردهای نامناسب شده است.»
در این بیانیه اذعان شده بود: ‌«از این رو ما نویسندگان ایران وظیفه‌یِ خود می‌دانیم برای رفع هر گونه شبهه و توهم، ماهیت کار فرهنگی و علتِ حضور جمعی خود را تبیین کنیم.»
جلیل‌خانی، بخش دیگری از این نامه را که به متن "ما نویسنده‌ایم" نیز معروف است، چنین قرائت کرد: «ما نویسنده‌ایم؛ یعنی احساس و تخیل و اندیشه و تحقیق خود را به اَشکال مختلف می‌نویسیم و منتشر می‌کنیم. حق طبیعی و اجتماعی و مدنی ماست که نوشته‌مان ــ اعم از شعر یا داستان، نمایش‌نامه یا فیلم‌نامه، تحقیق یا نقد، و نیز ترجمه‌ی آثار دیگر نویسندگان جهان ــ آزادانه و بی‌هیچ مانعی به دست مخاطبان برسد. ایجادِ مانع در راهِ نشر این آثار به هر بهانه‌ای، در صلاحیت هیچ‌کس یا هیچ نهادی نیست. اگرچه پس از نشر، راهِ قضاوت و نقد آزادانه درباره‌ی آن‌ها بر همگان گشوده است.»
مجریِ جلسه در بخش دیگری از این نامه که به اعتراض جمعی ِ نویسندگان معترض به سانسور می پردازد، چنین خواند: «هنگامی که مقابله با موانع نوشتن و اندیشیدن از توان و امکانِ فردی ما فراتر می‌رود، ناچاریم به صورت جمعی‌ـ‌صنفی با آن روبه‌رو شویم؛ یعنی برای تحقق ِ آزادیِ اندیشه و بیان و نشر، و مبارزه با سانسور، به شکلِ جمعی بکوشیم.»
در این متن که به مناسبت روز قلم قرائت می‌شد، تأکید شده بود: «حضور جمعی ما، با هدف تشکل صنفی نویسندگان ایران متضمن استقلال فردی ماست. زیرا نویسنده در چگونگی خلق اثر، نقد و تحلیل آثار دیگران، و بیان معتقدات خویش باید آزاد باشد.»
در بخش مهمی از این نامه آمده بود: «هدف اصلی ما از میان برداشتن موانع راه آزادی اندیشه و بیان و نشر است و هرگونه تعبیر دیگری از این هدف نادرست است و مسئول آن صاحب همان تعبیر است.»
در ادامه‌ی این بیانیه اعلام گردیده بود: «حق تحلیل و بررسی هر نوشته برای همگان محفوظ است و نقد آثار نویسندگان لازمه‌یِ اعتلای فرهنگِ ملی است، اما تجسس در زندگی خصوصی نویسنده به بهانه‌ی نقد آثارش، تجاوز به حریم اوست و محکوم شناختن او به دست‌آویزهای اخلاقی و عقیدتی خلافِ دموکراسی و شئون نویسندگی است.»
 پایان‌بندی این متن که به امضای اغلب نویسندگانِ مطرح در سال 73 خطاب به برنامه‌ریزان فرهنگی وقت و به صورت سرگشاده نگاشته شده بود، چنین خوانده شد: «ما نویسنده‌ایم. ما را نویسنده ببینید و حضور جمعی ما را حضور صنفی نویسندگان بشناسید.»
جلیل‌خانی پس از قرائت متن 134 نویسنده، به موضوع نامزدیِ سیمین بهبهانی، بانوی غزل و شاعر پرکار ایرانی برای دریافت جایزه‌ی نوبل ادبیات پرداخت و گفت: «خانم بهبهانی با 24 کتاب که 9 مجموعه شعر در میان آن‌ها به چشم می‌خورد، سومین‌بار است که برای دریافت جایزه‌ی نوبل ادبیات  سال 2007 از سوی آکادمی‌هایِ معتبر آمریکایی و اروپایی به بنیاد نوبل معرفی می‌شود که پیش از این در سال‌های 1991 و 2001 برای دریافت این جایزه نامزد شده بود.»
جلیل‌خانی سپس به مرور تاریخچه‌ی مختصری از جایزه‌ی نوبل پرداخت و اضافه کرد: «نوبل نویسنده‌ی نروژی ثروتش را برای جایزه دادن به کسانی که در راه صلح فعالیت کرده باشند، وقف کرد و این جایزه‌، "صلح نوبل" نام گرفته که هرساله در کشور نروژ به برگزیدگان اعطا می‌شود، اما بنیاد نوبل در کنار جایزه‌ی صلح، جوایز علمی و جایزه‌ی ادبیات هم دارد و در راستای هدف نوبل، جایزه‌ی نوبل ادبیات به کسانی تعلق می‌گیرد که هم خدمات انسان‌دوستانه انجام داده باشند و هم آثار ادبی‌شان ارزش بالایی داشته باشد، که سیمین بهبهانی، هم آثار باارزش ادبی خلق کرده و هم در راه آزادی‌های مدنی و دفاع از حقوق زنان فعالیت‌های چشمگیری از خود نشان داده است، پس لایق دریافتِ این جایزه‌ی معتبر هستند.»
مجری جلسه با ورود به موضوع جلسه، یعنی نقد و پاسداشت آثار عباس معروفی یکی دیگر از نویسندگان کوشا در راه مبارزه با سانسور، و داستان‌نویس حرفه‌ایِ در تبعید و مقیم برلین آلمان، گفت: «سیدعباس معروفی در اردیبهشت‌ماه 1336در یکی از محلات قدیمی تهران (بازارچه‌ی نایب‌السلطنه) به دنیا آمد. نخستین قصه‌اش را در 11سالگی نوشت و اولین کارش با عنوان "عشق پاینده" در 28 تیرماه 1355 در روزنامه‌ی کیهان به چاپ رسید. معروفی 4 سال بعد، یعنی در سال 1359 مجموعه داستان "روبه‌روی آفتاب" را منتشر کرد.»  
جلیل‌خانی اضافه کرد: «عباس معروفی در سال‌های پایانی دهه‌ی پنجاه و سال‌های آغازین دهه‌ی شصت، مشاغل زیادی را تجربه می‌کند: کارگریِ ساختمان، نجاری، زرگری، روزنامه‌نگاری و معلمی. در این بین دست به نگارش چند نمایشنامه می‌زند؛ نمایشنامه‌هایی نظیر: "آن شصت نفر، آن شصت‌هزار" (در چاپ مجدد با عنوان "تا کجا با منی؟")، "ورگ" ، "دلی‌بای و آهو" و یک‌ مجموعه داستان با عنوان "آخرین نسلِ برتر" از جمله کارهای ادبی او در این سال‌هاست.»
مهدی جلیل‌خانی اضافه کرد: «عباس معروفی سپس فعالیت مطبوعاتی خود را به همکاری با مجله‌ی "اتحاد جوان" ادامه می‌دهد و در رشته‌ی "ادبیات نمایشی" در دانشگاه تهران ادامه تحصیل می‌دهد. وی در کنار همه‌ی این‌ها، برای چاپ، راه‌اندازی و نشر فصلنامه‌ی "آهنگ" می‌کوشد و سرانجام در سال 1368 شاهکار خود یعنی رمان "سمفونی مردگان" را به چاپ می‌رساند.»
مجری جلسه‌ در معرفی ِ این ژورنالیست فرهنگی‌ــ‌ادبی و نویسنده‌ی ِ مجموعه داستان "دریاروندگان جزیره‌ی آبی‌تر" گفت: «او سال‌ها سردبیر مجله‌ی "گردون" بود و با اسماعیل جمشیدی آن را در ایران منتشر می‌کرد. وی به ابتکار خویش جایزه‌ای ادبی با نام " جایزه‌ی ادبی گردون" را به نویسندگان برتر اعطا کرد و همواره در راه حفظ آزادی نشر و نویسندگی تلاش خستگی‌ناپذیری از خود نشان داد.»
جلیل‌خانی در این میان با اشاره به دربند بودن اسماعیل جمشیدی دومین عضو زندانی کانون نویسندگان ایران پس از ناصر زرافشان، در پایانِ معرفی عباس معروفی، اضافه کرد: «معروفی قلم جلال آل‌احمد را به عنوان نویسنده‌ی برتر از دست سیمین دانشور همسر مرحوم آل‌احمد دریافت کرده و از جمله کسانی است که متن 134 نفر نویسنده را در اعتراض به سانسور و فضای بسته و سیاسی کشور در مهرماه 1373 امضا نموده است. معروفی همچنین از جمله روشنفکرانِ مبارزی است که نامه‌ی شجاعانه‌ی دفاع از حقوق علی‌اکبر سعیدی‌سیرجانی را خطاب به ریاست قوه‌ی قضائیه‌ی وقت امضا کرده بود.»
جلیل‌خانی سپس به خواندن تکه‌ای از، یکی از شاهکارهای ادبی پس از انقلاب، یعنی سمفونی‌ مردگان، پرداخت و سرگذشت آیدین، شخصیت اصلی این رمان را همتای سرنوشت نویسندگانِ دگراندیش و روشنفکر زمانه قلمداد کرد و در معرفی مجموعه داستان "دریاروندگان جزیره‌ی آبی‌تر" گفت: دریاروندگان جزیره‌ی آبی‌تر مجموعه‌ای است از 4 مجموعه داستان به نام‌های عطر یاس، آخرین نسل برتر، برش‌های کوچک و چند داستان دیگر که مجموعاً 33 داستان را دربر می‌گیرند. اما سه مجموعه‌ی اول دریاروندگان... پیش‌تر چاپ شده بودند و فقط داستان‌هایی از بخش پایانی با نام چند داستان دیگر چاپ نشده شناخته می‌شوند.»
سپس به عنوان سخنران اول، محمدرضا پریشی، داستان‌نویس برجسته‌ی زنجانی ِ ساکن خرمدره، به روی سن حاضر شد و چنین آغاز کرد: «شنیدن قسمت‌هایی از داستان سمفونی مردگان، که دقیقاً همان قسمت‌هایی بود که با صدای خود عباس معروفی در کارگاه‌های داستان او شنیده بودم، اشک را به دیده‌ام آورد هر چند که به پای اشک‌های در تبعید ریخته‌ی عباس معروفی نخواهد رسید. هم‌او که پس از تبعید خودخواسته اش گفت: من اگر بمیرم هم آواره می‌مانم اما پناهنده نمی‌شوم.»
پریشی با یادآوری این نکته که معروفی نقش ِ روشنفکری‌اش را خیلی مهم‌تر از نقش نویسندگی‌اش می‌دانست، از زبان وی چنین گفت: «وظیفه‌ی روشنفکر اعتراض به وضعیت موجود است تا رسیدن به وضعیتِ موعود.»
این داستان‌نویس ِ منتقد، سپس از ماجرایِ آشنایی خود با عباس معروفی، گفت:‌ «عباس معروفی را در سال 73 با وَرَگ، آن شصت نفر آن شصت‌هزار و دلی‌بای و آهو و ماهنامه‌ی گردون‌اش شناختم. شناختی که تأثیری عمیق بر زندگی‌ام داشت و همان سال بود که سمفونی مردگان و سال بلوا و آخرین نسل برتر را به هر زحمتی که بود به دست آوردم و خواندم؛ نه، به قول معروفی: بلعیدم.»
محمدرضا پریشی درباره‌ی گردونِ معروفی تأکید کرد: «مجله‌ی گردون تنها مجله‌ای بود که صرفاً به ادبیات، خصوصاً ادبیات مدرن می‌پرداخت و معروفی در سرمقاله‌هایش تحت عنوان حضور خلوت انس مطالبی می‌نوشت که برای جوانی چو من بسیار تازگی داشت. گردون بدون هیچ‌گونه حمایت مالی و تنها به صرف پشتکار معروفی منتشر می‌شد.»
پریشی ادامه داد: «معروفی در یکی از سرمقاله‌هایش خطاب به عطاءالله مهاجرانی که آن زمان مشاور فرهنگی آقای هاشمی‌رفسنجانی در سمت ریاست جمهوری بود و همچنین عضو هیأت منصفه‌ی دادگاه مطبوعات، نوشت: «شب و روز کار می‌کنیم و کارگری، معلمی، حروفچینی، کار گِل، دو شیفته، سه شیفته، چهار اسبه. اصلاً اسب شده‌ایم آقای مهاجرانی، می‌دانید؟ فقط به خاطر این که بتوانم گردون را به دست دوستداران‌اش برسانم.»
این داستان‌نویس اضافه کرد:‌ «در آن زمان که معروفی در کار نشر گردون بود. کانون نویسندگان به سختی به حیات خود ادامه می‌داد و سعید امامی‌هایِ وزارت اطلاعات که سال‌ها بعد، بعد از آن قتل‌های ننگین محفلی دستشان رو شد - با شدت و حِدّتِ تمام، نویسندگانی چون معروفی را تحت فشار قرار داده بودند. تا بالأخره در زمستان 74 گردون دادگاهی شد و طی چند جلسه محاکمه به توقیف دائم محکوم شد. که سرانجام عباس معروفی نیز به 6 ماه حبس، 35 ضربه شلاق و دو سال ممنوع‌القلم شدن محکوم گردید.»
پریشی سپس به ماجرای مهاجرت عباس معروفی پرداخت و گفت: «اوایل سال 75 وقتی عباس معروفی تن به تبعیدی خود خواسته‌ داد و به آلمان رفت، در مصاحبه‌ای چنین گفت: "ترس من از زندان و شلاق نیست. من از بی‌زمان شدن گریخته‌ام و نیز هیچ‌گاه پناهنده‌‌ی هیچ کشوری نخواهم شد،حتا اگر بمیرم. تا ابد آواره می‌مانم ولی پناهنده نمی‌شوم".»
پریشی سپس به مجموعه داستان دریاروندگان... پرداخت و پیش از نقد و بررسی آن و در پیوند با موضوع، یادداشت‌ عباس معروفی درباره‌ی این کتاب (26 دسامبر 2004) و حذف آن از گردونه‌ی جوایز ادبی‌ای که در ایران اهدا می‌شوند، قرائت کرد. معروفی در بخشی از این یادداشت نوشته بود: «غرورم را با تمام جایزه‌های جهان عوض نمی‌کنم.من جز نوشته‌ها و غرورم چیزی ندارم، و اگر چیزی در قبال غرورم از کسی بخواهم می‌میرم. هرگز در عمرم از کسی نخواسته‌ام حتا کتابم را بخواند، چه رسد به این که بخواهم کسی نقدی برای آن بنویسد و یا جایزه‌ای به آن بدهد.»
پریشی سپس به معرفی و بررسی چند داستان از مجموعه‌ی دریاروندگان جزیره‌ی آبی‌تر پرداخت و سپس داستانِ "قیام" از این مجموعه را برای حاضران خواند و با نقد چند داستان از معروفی به سخنان خود پایان داد. در پایان نازخند صبحی درباره‌ی معروفی و دیدارش با او در برلین سخن گفت و سپس ذبیح‌الله شاهمحمدی به ایراد سخنانی پیرامون معروفی و کتاب مورد بررسی‌اش، پرداخت و صغری بازرگان نیز درباره‌ی مجموعه داستان دریاروندگان... نکاتی را متذکر شد.

سايت بوي كاغذ

نيم نگاهي به كتاب «درياروندگان جزيره آبي تر»

چماه كوه بناني
 

مجموعهاي از داستانهاي عباس معروفي در كتابي با نام «درياروندگان جزيره آبيتر» توسط انتشارات ققنوس در 359 صفحه منتشر شده است. كشش مطالعه براي داستانهاي كوتاه بيش از رمان است در داستانهاي عباس معروفي غمي پنهان وجود دارد كه به خواننده منتقل ميشود و ميماند. بدون اينكه خواننده بداند از كجاي داستان غمگين شده است. زنها در داستانهاي عباس معروفي رانده شده و مظلوم و ستمديده هستند. آنكه قرباني شده است، غمي جداگانه دارد و آنكه در حال قرباني شدن است، غمي ديگر دارد. در داستان «آب درياها» با زني روبرو مي شويم كه روزگاري در تهران خريدار داشته است. رقيب مهوش و پريوش بوده است و خيليها برايش پول خرج ميكردند. اما سرمايه زن در زمان كوتاهي خلاصه ميشود و جامعه خيلي زود بيرحمانه او را فراموش ميكند. قهرمان كتاب «آب دريا» روزگاري اين را ميفهمد كه ميدان 24 اسفند تهران تغيير نام داده و ميدان انقلاب شده است و حالا تنها راه گذر كردن در خاكستر گذشته است. او مرتب سيگار ميكشد و براي پاسباني كه مسؤول نظم موجود است از گذشته حرف ميزند. عشقي كه اين همه از آن تعريف ميكنند براي اين زنان سراب است. وقتي همه عاشق يك زن باشند و يا خود را عاشق بنامند، انتخاب يك عشق راستين سخت است! در داستان «بر باد داده» با قرباني ديگري روبرو هستيم كه شاعر است و كسي حاضر نيست شعرهايش را بشنود. او هم در گذشته زندگي ميكند و حالا يكي خواب است و ديگران مثل لاشه گوشت وسط اتوبوس آويزان هستند (ص 184) در داستان «عطر ياس» باز هم با يك قرباني ديگري از نوع ديگر آشنا ميشويم. معلم موسيقي كه دخترش بيمار است و همه چيز را فدا ميكند اما عزيزانش در غربت قرباني شدهاند. در داستان «اكسيژن» با زن بينوايي روبرو ميشويم كه براي نجات فرزندش فداكاري ميكند در حالي كه خود نياز به هوا دارد كه خفه نشود. زن و مرد در داستانهاي معروفي بار سنگين تنهايي و غم را بر دوش ميكشند و در روزگاري كه پول معيار سنجش ارزشهاست، با يك آدامس ميتوان با زني رابطه برقرار كرد. و در آخرين نسل برتر مردي كه مربي است و به بركت بازي ديگران و هواداري دوستداران ورزش ميتواند خوشگذراني كند، ميگويد، اگر ميخواستم زنهايي را كه عاشق آنها ميشدم بگيرم، حالا هزار زن داشتم (ص 216) و در داستان «مويه» مو بر تن آدم راست ميشود. زخم استبداد را حس ميكند و ميوه حكومتهاي استبدادي را ميچشد. جسد يك اعدامي سياسي را ميآورند و حالا حكومت از خاكسپاري و تدفين او هم وحشت دارد. ياد دكتر شريعتي بخير كه گفته است شهيد كسي است كه مردهاش بيش از زنده ارزش دارد و در داستان «مويه» اين جسد مهندس جواني است كه تيرباران شده است ولي هنوز خطرناك است! اين هفته كه به هفته كتابخواني مزين است، آيا ميتوان داستانهاي عباس معروفي را خواند و انديشه كرد. داستانهاي عباس معروفي زندگي ماست كه تكرار ميشود.

روزنامه كرمان امروز – 2/9/83


مطالب مشابه :


نقد و بررسی "سمفونی مردگان " -عباس معروفی

نقد و بررسی "سمفونی مردگان " -عباس نقد و بررسی "سمفونی مردگان کرم کتاب رنگ و بوی




بررسی کتاب سمفونی مردگان عباس معرفی

بررسی کتاب سمفونی مردگان کلاغ ها در سراسر سمفونی مردگان سرگردانند و نویسنده در چند




نقد نقد

خود استاد نقد ادبی­اند و این و پس از بررسی مبسوط سمفونی مردگان و نویسنده




نقد اجتماعی رمان معاصر فارسی

در این کتاب نقد من، سمفونی مردگان و نیمه غایب از دیدگاه جامعه شناسی رمان بررسی




استاد عباس معروفی ، خالق سمفونی مردگان

استاد عباس معروفی ، خالق سمفونی مردگان رولفو و کتاب‌های دیگر. «سمفونی مردگان نقد




دانلود مجموعه آثار (کتب)مرحوم علي صفايي حائري(ع.ص)

نام کتاب : بررسی ‌دین،خدا در فلسفه، هرمنوتیک کتاب و سنت. سمفونی مردگان، سال بلوا، ورقاء




داستان کوتاه(درياروندگان‌ جزيرة‌ آبي‌تر)

سمفونی مردگان و و پیش از نقد و بررسی آن و در پیوند با موضوع، یادداشت‌ عباس معروفی




برچسب :