از مهر و بی مهری با مهری مهرنیا

الو ... خانه سالمندان ...مي خوام با خانم مهر نيا مصاحبه كنم . اقاي مودبي از پشت تلفن مي گه بايد حتما از انجمن بازيگرا ن يا از اقاي داوود رشيدي رئيس انجمن نامه داشته باشي چون هزينه اقامت خانم مهر نيا رو اونا پرداخت مي كنند بنابر اين ما نمي تونيم بدون اجازه اونا شما رو راه بديم
شماره داوود رشيدي رو پيدا مي كنم ،‌ اقاي رشيدي شماره انجمن بازيگران رو در اختيار من مي گذاره و قرار ميشه اسامي رو با نمابر براي اونا ارسال كنه .
سرانجام نامه معرفي نامه به خانه سالمندان رو از انجمن بازيگران دريافت مي كنم .
از كوچه هاي فرعي خيابان ظفر كه مي گذرم به ياد فيلم سلام سينما مي افتم ... عاشقان سينما كه براي تست بازيگري هجوم اورده بودند ... بعضي ها زير دست و پا افتادند ... يكي نقش كور را بازي مي كرد و ديگري اداي كرو لالها را در مي اورد ... همه مي خواستند بازيگر بشن !
تو خيابون فريد افشار يك دسته گل مي خرم . به اين فكر مي كردم كه اداره پولشو به من مي ده يا نه ... بعد از خودم خجالت كشيدم حالا بر فرض پولشو هم ندادند ايا ارزش نداره براي يك بازيگر پيشكسوت يه مقدار ناچيز از جيب خودم هزينه كنم ؟! پيچ كوچه رو كه پشت سر مي ذارم ياد جمشيد مشايخي مي افتم مي گفت ...اگه دوباره به دنيا بيام ديگه هيچ وقت دنبال بازيگري نمي رم ...
شماره 9 خانه سالمندان ... زنگ مي زنم در كه باز ميشه همينطور كه از پله ها بالا مي رم صداي اكبر عبدي تو گوشم مي پيچه ... « سينما خيلي بي رحمه قبل از بازي صد تا تلفن بهت مي شه اما همين كه كارشون با تو تموم مي شه جوري فراموش مي شي كه انگار اصلا وجود نداري ...»
سلام خانم مهر نيا حالتون خوبه ؟
نه پسرم چه حالي ، چه احوالي ... وقتي ادم پير ميشه ديگه حالي نمي مونه ... ميكروفن كه وصل مي شه از او مي پرسم چند ساله كه بازي مي كني ؟
روسري شو مرتب مي كنه و مي گه دقيق يادم نمي اد شايد بيش از شصت سال باشه ... شوهرم با انتظامي و نصيريان دوست بود و من هم كم كم افتادم تو اين وادي ... از خاطرات تلخ و شيرينش مي پرسم ...مي گه اينقدر خاطرات دارم كه الان هيچ كدوم يادم نمي اد !
يكي از خاطراتشو كه تو روزنامه خونده بودم ياداوري مي كنم ...
خبر فوت فرزندشو پشت صحنه يكي از تئاتر ها به او مي دن ... حسابي گريه مي كنه و بعد مي ره روي صحنه و يك نمايش كمدي بازي مي كنه ...( خيلي سخته نه ؟! )
مهر نيا مي گه هيچ كس سراغمو نمي گيره كسي بهم سر نمي زنه ... خيلي دوست دارم دوباره برم جلوي دوربين .
مي پرسم چند تا فيلم تا حالا بازي كرديد ؟ دوباره مي گه يادم نيست ...
اما او سابقه بازي در بيش از شصت فيلم سينمايي و چندين مجموعه تلويزيوني رو داره مثل اتوبوس ، دزد و نويسنده ، خارج از محدوده ، مسافران مهتاب ، روز باشكوه ، جهيزيه اي براي رباب ، كلاه قرمزي و پسر خاله ، گل پامچال ، مدرسه مادربزرگها ، كوچك جنگلي و ...
مهري مهرنيا در چهارمين جشنواره فيلم فجر برنده سيمرغ بلورين بهترين بازيگر نقش دوم زن براي فيلم تنوره ديو شده بود .
مي پرسم چه ارزويي داريد ؟ ميگه كاش يكي از بچه هام زنده مونده بود تا حالا اينقدر تنها نبودم ... براي خودم هيچ ارزويي ندارم فقط از خدا مي خوام منو امرزيده از اين دنيا ببره ...
« انشاءالله ساليان سال زنده باشيد »
خداحافظي مي كنم و از خانه سالمندان بيرون مي ام .
يه چيزي مثل بعض گلومو فشار مي ده ... اخه بديش اينه كه من گريه کردن هم بلد نيستم ... اما يه ارزو براي خانم مهر نيا مي كنم ... « اي كاش مي شد سيمرغ بلورين جشنواره بالهاشو باز كنه و خانم مهر نيا رو دوباره برگردونه به قله هاي جواني ...!

 


مطالب مشابه :


تاثير سبک زندگي انسان دين مدار بر سلامت روان

مشاوره - تاثير سبک زندگي انسان دين مدار بر سلامت روان - در خصوص مشاوره تحصیلی ,مشاوره های




پروین سلیمانی هم مرد...

دوست با وفای او خانم فاطمه طاهری به کارهای او در حد توانش دکتر عاطفه خانوم قيومي




از مهر و بی مهری با مهری مهرنیا

سلام خانم مهر نيا حالتون خوبه دکتر عاطفه خانوم قيومي




گفتگو با محمد رمضانی نویسنده و مترجم

اين خانم گرانقدر فرانسوي بود و رمان زوخاو را يكي از دوستان مهابادي به نام كريم قيومي




سیصد روز با یک سوال

خوش زبان بود و هم از یه دید خاصی به مسائل نگاه میکرد خودش به آقای دکتر خانم اشتون




ترکیبات خاک مناطق ایران

وبلاگ آشنایی با دفاع مقدس نوشته خانم جناب آقاي دکتر فروغي و کليه قيومي محمدي . 1372




برچسب :