ادامه ی دهه هشتاد(به دنبال نی نی گولو)

سلام دوست جونیای خوبم

خوبید.امیدوارم همیشه خوش باشید

همانطور که گفتم اسفند84 ما اقدام کردیم واسه بچه دارشدن اون موقع هنوز خونه ی

مامان شوشو زندگی میکردیم

ماه اول که باردار نشدم میخواستم برم دکتر مامانم وخواهرم بهم اجازه ندادن گفتن 1ماه

که دیگه چیزی نیست

گذشت تا4 ماه رفتم درمانگاه پیش یه ماما گفتم چند ماه اقدام کردم واسه بچه اما

باردارنشدم 2 تا بسته قرص ال دی بهم داد گفت اینا رو مصرف کن امادت میکنه واسه بارداری

بعد از خوردن قرصا 2 ماه بعدشم دیدم باردار نشدم نگران شدم

اینبار رفتم پیش یه متخصص اما معروف نبود اونم چند بسته قرص کلومیفن بهم داد

اما بعد از مصرف اونا هم باردار نشدم اون دسته از دوست جونام که مشکل منو دارن

کاملا با این داروها اشنایی دارن

یه چند ماه گذشت من مرتب پیش این خانم دکتر میرفتم دیدم نتیجه نگرفتم

تصمیم گرفتم دکترمو عوض کنم

شنیده بودم یه ماما هست همه میگن خیلی دستش خوبه خیلی سرش شلوغ بود

رفتم پیش اون

اونم مرتب واسه خودم امپول واسه شوشو امپول

یکسره سونو میداد .داروهای گرون .چند بار ازمایش

نظر این خانم دکتر این بود که من کاملا سالمم وا س پ ر م شوشو خیلی ضعیفه

راستی یادم رفت بگم اون باری که پیش خانم دکتر متخصص میرفتم

یکی از جاریام حامله شد که عروسیشون بعد از مابود

منم تلاش میکردم تا وقتی اون زایمان نکرده من باردار شم

امانششششششششششششششششدکه نشششششششششششششد

حالا من پیش خانواده شوشو وانمود میکردم ما بچه نمیخواهیم من از بچه بدم

میاد خلاصه حسابی فیلم بازی میکردم

خرداد 86 بود جاریم زایمان کرد یادمه من اون روز بگفته دکتر امپولhcg زدم

ورفتم بیمارستان عیادت جاری

چه خاطرات تلخیییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییی

کاش میشد این خاطرات از ذهنم پاک بشه

گذشت ومن مرتب پیش اون خانم دکتر میرفتم یکسره داروهای تکراری

تا شد ماه شهریور خبر به گوشم رسید اون جاریم که باهم  همخونه بودیم حاملست

اونم بعد از من عروسی کرده بود

من تا این خبرو شنیدم خوب یادمه 9 صبح بود شروع کردم به گریه اونم زاز زاز

زنگ زدم به خواهرم همینطور گریه میکردم

انی فکر کرد بلایی سر مامان وبابام اومده وقتی موضوع رو براش گفتم

دلداریم دادیکم اروم شدم

1هفته بعد با خانوادم رفتیم شمال ته دلم غمگین بود در ظاهر خودمو شاد نشون میدادم

از شمال که بر گشتیم هوس زیارت کرده بودم بدددددددددجور

تصمیم گرفتم هرطوری شده برم زیارت

با مامانم وداداشی 3نفری رفتیم مشهد

بعد از اینکه از مشهد برگشتم نوبت دکترم بود رفتم پیش دکتر گفت:چون شما تو این

مدت با دارو باردار نشدی باید از ر  ح  م  ت   عکس رنگی بگیری

عکس رنگی گرفته شد با چه مصیبتی من از درد بیهوش شدم

خانمی که عکس میگرفت تقریبا همسن خودم اما خیلی بد اخلاق بود

من خیلی میترسیدم اونم باهام بد رفتاری میکرد میگفت نباید بترسی

متاسفانه بعد از عکس مشخص شد که لوله های ر  ح  م  ی  بنده بسته شده

وقتی جواب عکس ر واسه دکتر بردم گفت تنها راهت فقط ای وی اف

فقط خدا میدونه من اون موقع چه حالی داشتم

دکتر گفت :من که ای وی اف نمیکنم باید ببری پیش دکتر متخصص

من جواب عکس رو پیش چند تا دکتر بردم که گفتن فقط عمل از راه ر  ح  م

پیش دکتر اخر که بردم گفت :اول چند ماه دارو میدم  بعد به روش هیدروتوبیشن

مشکل تورو برطرف میکنم

این چند ماه گذشت واون روش رو دکتر انجام داد اما من بازم باردار نشدم

در این حین مامان شوشو خونشونو فروختن وما مجبور شدیم

از اونجا نقل مکان کنیم رفتیم مستاجری حالا در پست بعد از صابخونمون

واستون تعریف میکنم که چه ادمای ماهی بودن فقط نمیدونم با عمر نسبت داشتن یا نه.

اردیبهشت 87 بود جاریم زایمان کرد

اخر اردیبهشتم عروسی خواهر شوهرم بود

در اون موقع یه نفر دکتر پاکروشو معرفی کرد که خیلی دکتر خوبیه تو ایران تکه

منم تصمیم گرفتم دکترمو عوض کنم برم پیش پاکروش

ما نوبت پاکیو گرفتیم ورفتیم پیشش

دکتر تا جاب عکس منو دید گفت :فقط مشکل شما با لاپاراسکوپی حل میشه اونم

نه صد در صد بهت قول نمیدم

ازمایش شوشو رو هم تشخیص داد که یکم ضعیفه وبا دارو حل میشه

بعد از انجام ازمایشات نوبت عمل زده شد واسه ماه تیر

روز شهادت امام هادی

اون موقع من دیگه ادم قبل نبودم افسردگی گرفته بودم وسواس شدید

واسه عمل کلی نذر ونیاز کردم

خداااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا روشکر

عملم از گفته دکتر خیلییییییییییییییییییییییییییییییییی موفقیت امیز بود

ادامش در پست بعد خیلی کار دارم

واما دیشب وامروز:

دیشب شوشو جانو به زور بردم دکتر انفلونزا گرفته

کلی امپ.ل ویه سرم زد منم برای پیشگیری واکسنشو زدم

از صبح نسبتا زیاد خیاطی کردم

الانم اگه خدا بخواد میخوام برم خونمو تیز کنم

واسم دعا کنید

دوستون دارم یه عالمه بوس


مطالب مشابه :


تجربيات و توصيه هاي چند مامان و دكتر پاكروش

توصیه های دکتر پاکروش ‎این دفعه بعد معاینه داشت میرفت از مطب بیرون گفتم دکتر توصیه خاصی




دکتر منصور عالمشاه و دکتر دهان زاده

چه کسی مرا درک خواهد کرد؟ - دکتر منصور عالمشاه و دکتر دهان زاده - تنها کسی که مرا درک خواهد




115. مامان ماري 1#(بلطف خدا بارداری طبیعی)

کنم رفتم آزمایشاتمو یک دکتر دیگه هم ببینه و نظر بده منم رفتم پیش دکتر پاکروش اونم یک




سایه ی یک خاطره

قهوه خونه لاغری - سایه ی یک خاطره - روش های اصولی برای لاغری - قهوه خونه لاغری




ادامه ی دهه هشتاد(به دنبال نی نی گولو)

ماه اول که باردار نشدم میخواستم برم دکتر منم تصمیم گرفتم دکترمو عوض کنم برم پیش پاکروش.




سوالات چهار گزینه زیست شناسی فصل دستگاه ایمنی‎

زیـست پـژوهان گنبـد کـاووس - سوالات چهار گزینه زیست شناسی فصل دستگاه ایمنی‎ - وبلاگ علمی




برچسب :