زبان، بنیادی ترین جلوه میراث فرهنگی

مرگ یک گویش از دست رفتن گوشه ای از یک فرهنگ است؛‌ فرهنگی که براحتی از بین می رود اما کشف دوباره آن خیلی زمان می برد. این را دکتر یدالله پرمون می گوید.
دکتر یدالله پرمون متولد 1345 کرمان،‌ در 5 سال اخیر عضو هیات علمی پژوهشکده زبان و گویش سازمان میراث فرهنگی بوده و استاد زبانشناسی در مقطع کارشناسی ارشد دانشگاههای الزهرا، ‌پیام نور و آزاد اسلامی است. آنچه ما را واداشت تا در هفته میراث فرنگی به سراغ او برویم،‌ تلاش مستمرش در پژوهش گویش های ایرانی است. او پرونده گویش «مراقی»‌ را برای ثبت در فهرست میراث در خطر یونسکو تنظیم کرده است.


اولین جرقه های علاقه ذهنی تان به فرهنگ کهن ایران چگونه شکل گرفت؟
اگر بخواهم به گذشته خود در زندگی برگردم، شاید دقیقا بشود گفت که این علاقه به وضعیت تربیتی ام در خانواده بر می گردد. من در کرمان به دنیا آمدم و در خانواده ما نگرش احترام آمیز نسبت به فرهنگ ایرانی وجود داشت و شکل گیری این علاقه را باید از کودکی و در میان خانواده در نظر گرفت.
تحصیلات دانشگاهی من هم دقیقا در همین حیطه بود. بعد از اینکه لیسانس مترجمی را در رشته زبان و ادبیات انگلیسی گرفتم،‌ وارد حیطه زبانشناسی نظری شدم. زبانشناسی که ما در ایران می خوانیم،‌ زبانشناسی همگانی است اما زبانشناسی زیر شاخه های متنوعی دارد و ما در ایران این امکان را نداریم که در تمام این زیرشاخه ها متخصص تربیت کنیم. بچه ها معمولا خودشان در یک رشته خاص غور می کنند؛‌یکی معنی شناس می شود ، یکی ساختمان شناس می شود، یکی نحوشناس می شود و من هم آوا شناس و واج شناسم و در این حیطه کار می کنم و این، ارتباط بسیار مستقیمی با گویش دارد و به همین دلیل علاقه دوم من که در حین کار شکل گرفت،‌ مباحث گویش شناسی بود. رساله کارشناسی ارشد و دکترای من در رابطه با آواشناسی و واج شناسی گویش است و خوشبختانه در مسیری افتادم که به آن علاقه دارم.

چه شد که به سراغ واج شناسی و آواشناسی رفتید؟

علاقه شخصی خودم باعث شد. احساس می کنم که در این حیطه استعداد بیشتری  دارم. دوستان هم خیلی لطف دارند- چه همکاران و چه شاگردانم در دانشگاهها_ می گویند جزء برداشت کننده های صحیح از مسائل آوایی و واجی هستم.

پیش از اتمام دوره لیسانس تصمیصمتان را گرفته بودید که وارد حیطه زبانشناسی شوید؟
قبل از اینکه وارد دوره لیسانس شوم یک مدرک دبیری انگلیسی هم از دانشگاه تربیت معلم داشتم که جزء کلکسیون مدرک های من است!  زمانی که در آن دوره تحصیل می کردم، درسی داشتیم به نام صوت شناسی که همان واج شناسی و آواشناسی است با تکیه خاص در انگلیسی. همان موقع هم به این حوزه علاقه خاصی داشتم. در واقع می توانم بگویم که مسیر زندگی ام از همان زمان انتخاب شده بود.

فکر می کنید اگر دکتر پرمون یک معلم باقی می ماند،‌ زندگی اش چه شکلی به خود می گرفت؟
شاید بهتر می شد. بعضی وقت ها این غبطه را به دوران گذشته خود می خورم که ای کاش معلم بودم. واقعیت این است که دوست داشتم از پایه بچه ها را هدایت کنم. مشکل که ما در حوزه آموزش داریم این است که متاسفانه معلم های ما با بالا رفتن مدرک، مدارج بالاتر را هم درس می دهند. این اعتقاد شخصی من است که تدریس در مقطع پایین تر فوق العاده دشوارتر و بسیار حساس تر است. بچه های رده های بالاتر ذهن هدایت شده ای دارند. واقعیت این است که اگر ما بتوانیم در نظام آموزشی به این درجه از اشراف برسیم که آدم های متخصص را به تدریس در مقاطع پایین تر بگماریم و با حوصله بیشتری تدریس کنند، مطمئنا بازدهی بیشتر خواهد شد.

اگر به ابتدای راه بر می گشتید باز هم همین راه را انتخاب می کردید؟
بله. من زبانشناسی را واقعا با عشق و علاقه ادامه دادم. البته شاید به خاطر اشرافی باشد که الان به وجود آمده است. اگر خالی از ذهن بودم نمی دانم که به این راه وارد مس شدم یا نه. ولی الان با توجه به اشراف و علاقه ای که به وجود آمده و با توجه به زمینه ای که سازمان میراث فرهنگی برای من ایجاد کرده،‌می توانم بگویم که بله؛ باز هم به همین راه وارد می شدم.

اقیانوس گویش های ایرانی  چه خصوصیاتی دارد؟
سازمان میراث فرهنگی به عنوان ارگانی که وظیفه اش پاسداری از میراث فرهنگ ایران است،‌ در ساختار خود دو نوع میراث را می شناسد:‌ میراث ملموس و میراث ناملموس یا مادی و معنوی. میراث ملموس چیزهایی است که می توان دید مثل سنگ قبر،‌بنا،‌کتیبه،مهر و ... . میراث غیر ملموس 3 جلوه دارد:‌ یکی دانش سنتی است مثل دانشی که باعث می شود یک قنات حفر شود. خود قنات میراث ملموس است اما دانشی که آن را به وجود آورده اگر از دست برود،‌ دیگر برای همیشه از بین رفته است. نمی دانم چند نفر از پیرمردهایی که متخصص حفر قنات هستند،‌زنده مانده اند. اینها اگر از دست بروند دیگر خود قنات به درد نمی خورد و قنات های بعدی نخواهیم داشت.
دوم فولکلور و فرهنگ عامه است شامل آداب و رسوم و ... که به کار پژوهشکده مردم شناسی بر می گردد . بنیادی ترین جلوه میراث معنوی زبان است؛ چون زبان بستر فرهنگ است. زبان در واقع واسطه ای است که انتقال فرهنگی را از نسلی به نسل دیگر و از جایی به جای دیگر صورت می دهد.
 پاسداری از میراث دوم معنوی در واقع وضعیت خاص خودش را دارد و با پاسداری از میراث مادی فرق دارد برای اولی می توان حصار کشید،‌مرمت کرد و نگهبان گذاشت اما دومی بین مردم ساری و جاری است و نمی توان مردم را در حصار نگه داشت. اهل یک روستا تصمیم می گیرند که دیگر از گویش محلی خود اسنفاده نکنند چون گویش آنها نسبت به گویش مجاور یک گویش زیرین و به اصطلاح عوام «بی کلاس» است. همین الان واقعا این اتفاق افتاده است. در متون زبانشناسی گویشی به نام گویش هرزندی وجود دارد و گویشی به نام تاتی هم هست که در دوران های گذشته قبل از هجوم ترکان به منطقه آذربایجان به آنها صحبت می شده و زبان آذری اصیلی که از آن صحبت می شود، همین زبان است.
 ترکی به دلیل احاطه نظامی،‌فرهنگی و ... به یک زبان زبرین تبدیل شده است و تاتی،‌ تالشی و هرزندی به زبان زیرین تبدیل شده اند . تات ها،‌ در چهار روستای آذربایجان شرقی زندگی می کنند که بین خودشان به تاتی صحبت می کنند اما زبان غالبشان آذری است. جوان ترها می گویند به ما تاتی یاد ندهید، ما ترکیم!  روستای هرزند عتیق امروز یک تات زبان ندارد، ‌یک هرزندی زبان ندارد و همه ترک زبان هستند. در روستای «گلین قیه» که هرزندی ها به آنجا مهاجرت کرده اند،‌ فقط یک پیرمرد 70 ساله کمابیش  زبان تاتی را به خاطر دارد. در واقع هیچ هرزندی زبانی در مناطق بین گلین قیه و هرزند وجود ندارد. در منطقه تالش گیلان نیز همه تالش ها دوزبانه هستند. ترکی را به عنوان زبان واسطه به کار می برند و تالشی هم در بین خودشان رایج است اما تالشی هر روز بیشتر به سوی نابودی پیش می رود.

 اهمیت مطالعه زبان و گویش در چیست؟‌
با مطالعه زبان می شود می شود به 3 یا 4 هدف رسید. کم اهمیت ترین آنها شاید این باشد که با مطالعه زبان توصیف می کنیم و ماده زبانی به دست آمده در این توصیف، امکاناتی را در اختیار پژوهشگر زبان قرار می دهد. در ایران امروز کماکان در کلاس های درس زبانشناسی از زبان ها آفریقایی، استرالیایی، ‌سرخپوستی و اسکیمو مثال می آورند،‌ در صورتی که در ایران یک گنجینه غنی وجود دارد که متاسفانه به آن اهمیتی داده نمی شود.
اهمیت دوم پرداختن به بحث های زبانی، بحث محک زدن نظریه هاست. زبانشناسی یکی از علومی است که به بررسی علمی می پردازد. زبانشناس مصر است که علم تجربی دارد و حق هم دارد چون بر اساس اصول علمی پیش می رود . ادعاهایش کاملا عینیت دارد و بر اساس اصول منطقی استدلال می کند. نظریه های زبانی فراوانند که باید به محک گذاشته شوند.

در ایران این رویه بسیار کند و با طمانینه پیش می رود و محدود به چند شخصیت برجسته زبانشناسی در دانشگاههای ماست. ما در ایران امروز هنوز کسی را نداریم که نظریه زبانی داده باشد.
      در جهان اسلام و در فرهنگ و تمدن اسلامی بنیانگذار دستور زبان عربی سیبویه ایرانی بوده است. ابوعلی فارسی،‌فارابی، ابن سینا و دیگران درباره دستور کار کرده بودند که ما این سنت را متاسفانه از دست داده ایم و کار بر روی گویش ها این فرصت را ایجاد می کند. می توان مصرف کننده غرب نبود و با نگاه کردن به گویش های ایرانی مطالب را بازسازی کرد.
       اهمیت سوم مربوط به کاربرد مباحث زبانی است  که اهمیت فرهنگی دارد. اهمیت فرهنگی توجه به گویش های ایرانی این است که با توجه به زبان و بررسی های زبانی می توانید فرهنگ را حفظ و بازسازی کنید. میراث فرهنگی معتقد است باید به اعماق تاریخ ایران برگردیم و شروع کنیم به بازسازی و کشف نقاط کور تاریخ کشور ایران. باستان شناسی از روی شواهد باستانی کار می کند اما یک جا متوقف می شود اما زبانشناس می تواند قرن ها آن طرف تر را هم ببیند. با استفاده از مقایسه زبان های دختر می توان به زبان های مادر رسید. اگر زبان مادر وجود نداشته باشد می توان با استفاده از زبان های دختر آن را بازسازی کرد و این بازسازی ها می تواند پله پله تا اعماق تاریخ پیش برود.
      زبان فارسی یکی از نواده های زبان هند و اروپایی مادر است. هیچ سندی از زبان هند و  اروپایی مادر در دست نیست ولی زبانشناسان بر اساس بازسازی های زبانی الان به نتایجی در رابطه با فرهنگ هند و اروپایی مادر رسیده اند. وقتی موردی در زبان مادر وجود داشته باشد و مورد دیگر غایب باشد می توان به فرهنگ رسید و به منطقه جغرافیای نزدیک شد. در واقع بحث زبان  به دست یافتن به گذشته تاریخ و فرهنگ .
زبان دو تجلی مکتوب و شفاهی دارد بسیار کمک می کند. فلسفه شکل گیری پژوهشکده زبان و گویش در واقع این است که متخصصانی را به کار گیرد که در رابطه با میراث زبانی ایرانی در دو جلوه شفاهی و مکتوب کار کنند. به همین دلیل سه گروه متون کهن و زبان های باستانی، گویش شناسی و متون دوره اسلامی را در خود جای داده است. حاصل پژوهش های این پژوهشکده، دو ماده مربوط به زمان حال و ادوار گذشته را در اختیار قرار می دهد که با در دست داشتن آنها می توان به سیر تحول تاریخ رسید. با استفاده از نتایج این تحقیق می توان نهایتا به هدف اصلی یعنی بازسازی فرهنگ گذشته رسید.
این بحث هم از جنبه فراگیر بودن در کل گستره ایران و هم از جنبه بین المللی بسیار گسترده است. مرزهای سیاسی ایران گونه های زبانی را در خود محصور نکرده است و در هند،‌ چین ، ‌عراق ،‌ کشورهای حاشیه دریای خزر و ... دیده می شود. بنابراین بحث بررسی های بین المللی را هم می توان در نظر گرفت.

چرا مثال هایی که در دروس زبانشناسی ارائه می شود ایرانی نیست؟
 سنت نادرست آموزشی ما فقط به مباحث تئوریک منحصر است و مباحث دانشگاهی ما منحصر به همین مباحث تئوریک است که با مثال های از پیش مشخص شده مطرح می شود. در واقع سر کلاس دانشگاه درس می دهند و بچه ها می خوانند و نمره خوب هم می گیرند اما وقتی همین دانشجو  به سراغ یک گویش می آید و می خواهد تئوری ها را روی آن پیاده کند در می ماند. چون زبانشناسی نظری ما همراه با مباحث عملی نیست و در دانشگاههای ما کماکان زبانشناسی نظری درس داده می شود.
سر کلاس های دانشگاهها در کارشناسی ارشد دروسی داریم به نام مقدمات زبانشناسی،‌زبانشناسی اجتماعی و حتی گویش شناسی که در برخی دانشگاهها تدریس می شود. مفاهیم بنیادی مانند لهجه،‌ گویش،‌گونه و زبان در دانشگاهها درس داده می شود و دانشجویان هم نمره خوب می گیرند اما وقتی وارد عمل می شوند نمی توانند تفاوت میان این مفاهیم بنیادی را از هم تشخیص دهند.
مدرج کردن اینها اتفاق نیافتاده است که پیگیری آن در برنامه امسال پژوهشکده زبان و گویش پیش بینی شده است تا تکلیف ما با این تعاریف بنیادین مشخص شود.

آرزوهای شما در کار بر روی گویش ها تا چه حد جامه عمل پوشیده است؟‌
خیلی کم. خیلی کم، چون خیلی کند پیش می رود. ما یک مشکل اساسی در ساختار سازمان میراث فرهنگی داریم و آن هم این است که پژوهشکده زبان و گویش آن طور که باید و شاید برای خود سازمان، ادارات کل میراث استانها، پایگاهها و غیره جا نیافتاده است. میراث فرهنگی کماکان به صورت سنتی به پشتوانه بدنه ای که در آغاز شکل گیری اش وجود داشته دارد پیش می رود و آن هم باستانشناسی است و وقتی از میراث فرهنگی حرف می زنید ناخودآگاه در ذهن مخاطب بنای تاریخی و صنایع دستی و نقش برجسته متبادر می شود اما فکر نمی کنند همین زبانی که داریم با آن صحبت می کنیم، خودش یک میراث است و اساسا خیلی از تحولات سیاسی و اجتماعی در واقع با تکیه بر بان صورت گرفته است و خیلی از قوم ها با تکیه بر زبانشان خود را قوم برتر دانسته اند. این در حالی است که اگر به قرون اولیه اسلامی برگردیم می بینیم که پست های بالای سیاسی و ادرای در دست اهل کلام بوده است و کسی بدون داشتن علم زبان فیلسوف نمی شده است.
مشکل اساسی ما این است در ادارات کل استان ها بحث گویش شناخته شده نیست و با جدیت هم پیگیری نشده است. دو هفته پیش با مشورت دکتر هاشمی نامه هایی به ادارات میراث استان ها فرستاده شده که ادارات کل میراث استان ها را موظف کرده است برای آغاز کار یک نفر را با حداقل مدرک کارشناسی ارشد زبانشناسی همگانی با سوابق آموزشی،‌ کاری و پژوهشی به ما معرفی کنند تا بررسی شود و انشاءالله این افراد به عنوان رابط ما در بحث زبان و گویش عمل خواهند کرد. زمانی که مسوولیت گروه گویش را داشتم می دیدم که متاسفانه این نگرش وجود دارد که گویش زیرمجموعه مردم شناسی در نظر گرفته می شود. گردآوری گویشی که توسط کارشناسان مردم شناسی انجام می شود، یک کار بدوی است که توسط هر کسی می تواند انجام شود. و فقط به گردآوری صرف ختم می شود. در صورتی که بحث ساختاری است و ما باید ساختار گویش یا زبان را بررسی کنیم. تنوعات دستوری در ایران بسیار زیاد است. صرف، نحو، نظام آوایی و نظام معنایی از گوشه ای به گوشه دیگر ایران متفاوت است. زبانشناسی تاریخی زبان فارسی را در خانواده زبان های هند و اروپایی قرار می دهد و ترکی را جدا می کند در صورتی که همه فکر می کنند نزدیکی زبان ترکی به فارسی بیشتر است.
ما فعلا می دانیم که فارسی عضوی از خانواده زبان های هند و اروپایی است اما در درون این خانواده زبانی که در ایران شکل گرفته زیرشاخه های متعددی داریم که باید ارتباطات خویشاوندی آنها را پیدا کنیم. مردم شناس به هیچ وجه تخصص این کار را ندارد و فقط گردآوری می کند. ما می خواهیم این حیثیت از دست رفته را برگردانیم.

در حوزه زبان و گویش با چه مشکلات دیگری مواجه هستیم؟
بحث دیگری که در رابطه با زبان و گویش وجود دارد این است که هر کسی از هر جا در می ماند و می بیند که دیگر در هیچ رشته ای نمی تواند تحقیق کند، سریع تعدادی ضرب المثل و واژگان جمع می کند و  فرهنگ چاپ می کند. در چنین کارهایی اصول فرهنگ نگاری و مباحث زبانی رعایت نمی شود و این آدم با یکی دو اثر خود را در امر زبان صاحب نظر می داند، در حالی که شاید زمین شناس باشد! زبانشناسی واقعا مظلوم واقع شده است؛ آن هم رشته ای که در این مملکت پایه دکترای آن تدریس می شود و در زیرشاخه های متعدد آن متخصصانی وجود دارند که سال ها تلاش کرده اند. من که زبانشناسم سال هاست  معنی شناسی نخوانده ام. تمایزدر زیرشاخه های زبانشناسی مثل پزشکی است که متخصص قرنیه از متخصص گوش و حلق و بینی متمایز است. امروز با پیشرفت علوم در رشته های مختلف نمی شود هیچ فیلسوفی پیدا کرد که از همه علوم سررشته داشته باشد. این مساله درباره زیرشاخه های زبانشناسی هم صدق می کند.
استاد من دکتر مدرسی جمله ای گفت که هنوز زنگ آن در گوش من است. بچه ها سر کلاس پرسیدند چرا فقط روی زبانشناسی اجتماعی کار می کنید؟ گفت من معتقدم بهتر است آدم دامنه علمش به اندازه یک گودال باشد اما تا عمق آن گودال برود نه اینکه به اندازه یک اقیانوس معلومات داشته باشد اما عمق آن تا قوزک پایش باشد. من این مثال را هنوز در ذهنم دارم. بنابراین نه در زمینه معنی شناسی، نه در زمینه نحو اظهار نظر نمی کنم چون رشته ای که در آن غور کرده ام آواشناسی و واج شناسی است. در کتابخانه من در خانه هم فقط کتاب های مربوط به تخصصم هست. درباره نحو فقط به اندازه ای کتاب دارم که نیازم را برطرف کند.
من به عنوان یک عضو هیات علمی تلاش می کنم این نگرش جا بیفتد که امر زبان و گویش را به دست هر کسی ندهیم. چون هیچ کس حق ندارد در زمینه زبان کاری انجام دهد جز زبانشناسی که برا ی این کار تربیت شده باشد. او هم آدمی است که حداقل مدرک کارشناسی ارشد یا دکتری در رشته زبانشاسی داشته باشد.
فرهنگ و زبان های باستانی حداقل این شانس را دارد که هر کسی نمی تواند خط میخی را بخواند! اما گویش مظلوم جوری است که هر کسی به هر شیوه ای می تواند درباره آن اظهار نظر کند. اگر این دو سه مشکل را از سر راه گویش برداریم مشکل ما حل می شود. ما یک مقدار کم کار هم بوده ایم. ما به تعداد دیگران در این پژوهشگاه همایش نداشته ایم، کتاب نداشته ایم، اما سعی کرده ایم زیربنایی به این قضیه نگاه کنیم. امسال می خواهیم به این زیربناها بیشتر ردازیم.
یکی از مسائلی که من بر آن تاکید می کنم و خواهش می کنم حتما بنویسید این است که برای پاسداری از میراث زبانی شفاهی باید مواد زبانی را قبل از اینکه به فراموشی سپرده شوند و از بین بروند جمع آوری کنیم. مستندسازی فعلا بر پژوهش ارجعیت دارد. مستندسازی این است که بروید به منطقه ای که گویش وجود دارد و مردم را تخلیه اطلاعات بکنید. همان آقایی که در گلین قیه هست، 70 سالش است و فعلا سرحال است و تا اتفاقی برایش نیافتاده باید برویم و از او اطلاعاتی کسب کنیم.
یکی از برنامه هایی را که پیشنهاد کرده ام و خوشبختانه پذیرفته شده تدوین پیکره های مبنای زبانی از گویش های محلی است.

پیکره مبنای زبانی چیست؟
 پیکره مبنا این است که بر اساس پرسش نامه هایی که به صورت علمی تدوین شده است از گویش ها مستندسازی کنیم. تدوین پرسش نامه نحو شامل 400 جمله یک سال و نیم  برای همکارمان خانم اخلاقی کار برده است. با آن400 جمله، می توانیم  با اطمینان بگوییم که داریم به ظرایف نحوی گویش ها می رسیم. همین کار را باید برای آواشناسی و معنی شناسی و ساختار انجام دهیم. جمله ها را ببریم مصاحبه می کنیم، بعد به شکل آوانویسی پیاده می کنیم و در مرحله بعدی بر اساس آن پژوهش انجام می دهیم. پیکره مبنا پژوهش لازم دارد اما آنچه اهمیت دارد بحث مستندسازی آن است. بعد از اینکه پیکره به وجود آمد، می توان با حوصله  به سراغ پژوهش رفت. یعنی تا ماده زبانی از بین نرفته است باید آن را جمع کنیم و داشته باشیم. متاسفانه پیکره هایی که تا به حال از گویش های محلی داشته ایم، فقط مختص اطلس زبانی ایران است و پرسش نامه آن بسیار کوچک است؛ صد کلمه است و 36 جمله که از تمام آبادی ها گردآوری شده . این پرسش نامه متاسفانه به لحاظ محتوایی متاسفانه کمبودهایی دارد و کارایی آن هم فقط در حد تنظیم اطلس است و شما می توانید از طریق آن گستره نفوذ گویش را روی نقشه نشان دهید اما در فاز تحلیل به هیچ وجه کفایت نمی کند.
بنابراین باید شروع به گردآوری یک پیکره غنی از گویش های ایرانی کنیم که عزم ملی و هماهنگی از طرف همه ارگانهای ذیربط را می طلبد که دست یاری به سوی پژوهشکده زبان و گویش دراز کنند تا دست به دست هم بدهیم و قبل از نابودی گویش ها هر چه سریع تر طی یک برنامه 7- 8 ساله تمام نمونه های گویشی را  گردآوری کنیم.


وقتی می بینید که یک گویش در خطر در معرض مرگ و از بین رفتن است چه احساسی دارید؟
واقعیت این است که تا کسی زبانشناس نباشد این مطلب برایش جا نمی افتد. مرگ یک گویش یعنی از دست رفتن گوشه ای از یک فرهنگ؛ فرهنگی که براحتی از دست می رود ولی کشف دوباره آن خیلی زمان می برد و برای بازسازی آن باید تلاش بکنیم و این، کار راحتی نیست.
اولین وظیفه کارشناس گویش استان ها این است که میراث زبانی منطقه مربوط به خود را بر اساس استعداد اضمحلال اولویت بندی کند.به نظر می آید که در پژوهشکده زبان و گویش باید روی 3 گونه زبانی خوب کار کنیم چون کمتر زبانشناسی در ایران هست که زبانشناسی خوانده باشد اما با آنها دست و پنجه نرم نکرده باشد: تاتی، تالشی و گونه دیگری که بسیار به آنها نزدیک است یعنی گویش «مراقی» که کماکان غریب و ناشناخته مانده است.
قصد داریم یک پروژه بزرگ را با عنوان پروژه بزرگ زبانی «تاتی- تالشی- مراقی» تعریف کنیم که هم جنبه درون ایران را دارد و هم باید در آن سوی مرزهای ایران پیگیری شود.


درباره پرونده گویش مراقی به عنوان یک گویش در خطر چه کاری انجام شده؟
پرونده گویش مراقی را در دو نسخه فارسی و انگلیسی را طبق فرمتی که ارائه شده بود خود بنده تنظیم کرده ام. ابتدا به من گفتند که می خواهیم آن را در فهرست شاهکارهای میراث معنوی ثبت کنیم . من دستور العمل را خواندم و گفتم که در آن ذکر شده است که گویش جزء شاهکارها به حساب نمی آید. بنابراین گفتند آن را جزء میراث معنوی در خطر می گذاریم. من پرونده را تدوین و ارائه کردم اما از مابقی جریان بی اطلاعم. نسخه ای از آن را هم دارم و اگر راهی برای ثبت مجدد آن باز شود، حاضرم دوباره بر روی آن کار کنم.

 در پیگیری های که درباره این پرونده در کمیسیون ملی یونسکو انجام دادیم، به این پاسخ رسیدیم که نقص ها و دلایل رد پرونده گویش مراقی به پژوهشکده ارائه شده است . اما دکتر عریان رییس پیشین پژوهشکده اعلام کردند که هیچ نامه رسمی از سوی کمیسیون ملی یونسکو مبنی بر رد این پرونده به پژوهشکده واصل نشده است. این خبر را اعلام هم کردیم اما اعلام آن هیچ واکنشی از طرف یونسکو در بر نداشت.
فقط در مقام یک عضو هیات علمی می توانم با رعایت سلسله مراتب درباره پیگیری آن پیشنهاد بدهم. اگر بنده را موظف بکنند که پی این قضیه را بگیرم، این کار را خواهم کرد.

چه مدت روی آن کار کرده بودید؟
بیشتر از 6 ماه . واقعیت این است که چون روی گویش مراقی حساس شده ام ، به طور خاص دوست دارم روی آن کار بکنم و اولین پیکره مبنای زبانی که قرار است امسال در  پژوهشکده زبان و گویش منتشر شود، پیکره مبنایی است که در رابطه با گویش مراقی دارم روی آن کار می کنم.

ریشه مراقی چیست که با قاف نوشته می شود؟
خیلی ها می گویند این قوم از مراغه آمده اند اما اشتباه است. خود اهالی مصرند که اسمشان را با قاف بنویسند. هر دو املا وجود دارد. حدس هایی زده شده است ولی نمی شود درباره آن دقیقا صحبت کرد. از جمله اینکه بعضی از آنها می گویند ما اهل مراقستان هستیم که جایی در غرب ایران است و خودشان هم نمی دانند کجاست! ولی واقعیت این است که نزدیکی خاصی به گویش های غرب ایران دارد. مراقی گویش نابی است و از جمله مشخصه های آن این است که  از معدود گویش هایی است که تمایز جنسیت را در آن می بینید. یعنی مونث و مذکر مجازی و حقیقی دارند. مونث الف و نون دارد. کلمات جدیدی هم که وارد زبانشان می شود مونث مجازی است. تمایزات واژگانی بسیار دقیقی دارد از جمله اینکه مثل انگلیسی که BOY و SON و GIRL و DAUGHTER با هم در تمایز هستند ، در مراقی هم می توان آن رادید.معنای بنوت لفظ جداگانه ای دارد. زوآ و زلٌه – کینه و کیلٌه. در این گویش شناسه مطابقه روی مفعول می نشیند نه روی فعل مثل
"من علی ام دید" به جای "من علی را دیدم."
به لحاظ واژگانی واژگان متفاوتی دارد، به لحاظ  تلفظی فوق العاده متفاوت است و زمانی که به طور عادی صحبت می کنند اصلا متوجه نمی شوید. در تحقیق اولیه ای که روی آن انجام دادم 3  گونه را تشخیص دادم.به لحاظ قوم شناختی هم 3 دسته شدند. شاخه شرقی و شمال شرقی، شاخه جنوبی و شاخه جنوب غربی. اولی هامی گویند ما مراقی اصیل هستیم.

اولین باری که روی این گویش کار کردید  چه زمانی بود و از چه طریقی به وجود آن پی بردید؟
در سال 81 خانم حمیده چوبک از پایگاه الموت به ما اطلاع دادند که در منطقه الموت گویشی به اسم مراقی هست که خیلی عجیب و غریب است. الموتی ها به لحاظ فرهنگی و زبانی بسیار شبیه تنکابنی ها هستند. پشت الموت شهسوار است و سمت شرق الموت هم اشکورات گیلان است . شاهرود از وسط الموت عبور می کند که همان رودخانه ای است که به سد سپیدرود می ریزد.
خودشان می گویندما تاتیم و دارند به تاتی الموتی صحبت می کنند که بسیار با تاتی آذربایجان نزدیک است. از بین بیش از  300 آبادی، 16 آبادی مراقی نشین در این منطقه وجود دارد که گویش آنها از نظر تکیه ها خیلی با هم تفاوت دارد.

از تلاش برای حفظ میراث معنوی چه احساسی دارید؟
من به دلایلی واقعا محدود بوده ام اما با تحولاتی که به وجود آمده احساس می کنم که فضا اندکی باز شده است. چشم انداز روشن است و باید ببینیم که تا چه حد کمک های ملی و سازمانی می تواند ما را یاری کند که در ثبت گویش ها پیش برویم . من سعی خودم را می کنم که  تا جایی که امکان دارد لااقل راه حل ها را آنگونه که احساس و  تجربه ام می گوید ارائه کنم اما اینکه تا چه حد دنبال بشود، دیگر با خداست.


مطالب مشابه :


نگاهی اجمالی به دو سنت زبانشناسی اسلامی و غرب

لذت زبانشناسی تعبیر و درک اعجاز آن و نیز ترس از تحریف این کتاب روش ابن سینا در




منطق در زبان‌شناسی

دانلود جزوه و خلاصه کتاب‌های زبانشناسی دانشنامه علایی، ابن سینا.




مصاحبه‌ای قدیمی از دکتر دبیرمقدم

دانلود جزوه و خلاصه کتاب‌های زبانشناسی موضوع دیگر کتاب مخارج‌الحروف ابنسینا در




زبان، بنیادی ترین جلوه میراث فرهنگی

دانلود جزوه و خلاصه کتاب‌های زبانشناسی ابوعلی فارسی،‌فارابی، ابن سینا و دیگران درباره




زندگینامه جبران خلیل جبران/ نويسنده و انديشمند لبناني ( 1883-1931 )

زبانشناسی کتاب مقدس را به زبان چون "عطار" و "ابن سینا" و "ابن خلدون" و برخی




دکتر صفوی: دکتر کزازی یک مریخی است!

دانلود جزوه و خلاصه کتاب‌های زبانشناسی نخستین فردی که کشف کردم از مریخ آمده، ابن سینا




چرا در هزار سال حکومت ترکان بر ایران، فارسی زبان رایج بود و نه ترکی؟!

از آنها از جمله ابن سینا، ابوریحان کتاب مقدس اسلام با علم زبانشناسی این مساله را به




تاریخ زبان فارسی

دانلود جزوه و خلاصه کتاب‌های زبانشناسی که «ابن ندیم» در کتاب ابن سینا




سلامان واَبسال نمادعشق:ازخاک تا افلاک

ادبیات کلاسیک زبانشناسی ابن سینا در اشارات بدان ابن الاعرابی در کتاب نوادر




ریشه کراوات و پیدایش آن

زبانشناسی دانشگاه تهران در سال 1324 خورشيدی در جزوه شماره‌ي سه خود که به تلاش کتاب فروشی




برچسب :